نقد بابیه
این مقاله به نقد بابیه میپردازد. اغلب بابیان توسط یحیی دولتآبادی، که آخرین رهبر فرقه بود، به اسلام بازگشتند و هماکنون تنها چندهزار تن از آنان باقی ماندهاند. بابیه زمینه پیدایش بهائیت گردید.
ریشههای بابیه
علیمحمد باب در کودکی توسط معلم خویش شیخ عابد که از شاگردان شیخ احمد احسایی و سید کاظم رشتی (از سران شیخیه) بود با این گروه آشنا شد. سپس در نوزده سالگی به کربلا رفت و در کلاس سید کاظم رشتی دومین رهبر شیخیه با تفسیر و احکام و.. به روش شیخیه آشنا شد. وی همچنین از دروس ملاصادق خراسانی که وی نیز از رؤسای شیخیه بود استفاده کرد. پس از مرگ سید کاظم رشتی رئیس شیخیه؛ علی محمّد در آغاز امر، بخشهایی از قرآن کریم را با روشی که از مکتب شیخیّه آموخته بود، تأویل کرد و در آنجا به تصریح نوشت که امام دوازدهم شیعیان، او را مأمور داشته تا جهانیان را ارشاد کند و خویشتن را «ذِکْر» نامید و سپس ادعای باب و مهدویت و سپس دیانت جدید کرد. این در حالی است که بسیاری از علمای شیعه شیخ احمد احسایی را به جهت دستکاریهایی که در عقاید شیعیان کرد کافر میدانستند. دیدگاههای احسایی همچون ادعای هور قلیایی و نقی معاد جسمانی و غلو در باب امامان زمینهساز پیدایش بابیگری بود.
دیدگاههای شیخ احمد احسایی از سوی برخی علما و عرفای شیعه کفرآمیز است. ملا محمد تقی برغانی (که از اولین ترور شدگان توسط بابیها بود) سید مهدی (فرزند صاحب ریاض)، محمد جعفر استر آبادی، ملا آقا دربندی، سید ابراهیم قزوینی، شریف العلماء مازندرانی، شیخ محمدحسین صاحبفصول و شیخ محمدحسن صاحبجواهر ازجمله علمای معاصر او بودند که وی را تکفیر کردند. در نتیجه جایگاه او در میان حوزههای علمیه ایران و عراق کاهش یافت و به حجاز رفت و در آنجا درگذشت. سید محمدحسین طباطبایی از استاد خود سید علی قاضی که از عرفای معاصر شیعه بود نقل کرده که پس از پرسیدن پیرامون شیخیه گفت:
«آن کتاب شرح زیارت شیخ احمد احسایی را بیاور و نزد من بخوان.» او، آن کتاب را آورد و خواند. آقای قاضی فرمود: «این شیخ، میخواهد در این کتاب، ثابت کند که ذات خدا دارای اسم و رسمی نیست و همهٔ کارها که ایجاد میشود، مربوط به اسما و صفات خدا است و اتحادی میان اسماء و صفات با ذات خدا وجود ندارد؛ بنابراین، شیخ احمد احسایی، ذات خدا را مفهومی پوچ و بیاثر و صرف نظر از اسماء و صفات میخواند، و این، عین شرک است.»
ادعای بابیت و مهدویت
وی پس از چندی ادعای بابیت حجه ابن الحسن، ادعا کرد که خود اوست. در مناظره میان وی و علمای شیخیه در مسجد صاحبالامر تبریز و در گزارشی که توسط میرزا محمد تقی مامقانی از مناظره تهیه شده آمدهاست: «باب به علما گفت: «من همان شخصم که هزار سال بیشتر انتظار مرا میبردید» و ملا محمد مامقانی پاسخ داد: «سید تو اول دعوی بابیت امام را داشتی، حالا صاحبالامر غائب شدی؟» گفت: «بلی من همانم که از صدر اسلام انتظار مرا میبردید.» مامقانی از سخن سخت براآشفت فرمود: «این چه لاف گزاف است که میزنی. ما انتظار آن امامی را میبردیم که پدرش امام حسن عسکری و مادرش نیز نرجس بنت یشوع است و در سنه دویست و پنجاه و شش در سر من رای (سامراء؟) از مادر متولد شد و از مکه معظمه با شمشیر ظهور خواهد کرد. ما کی انتظار سید علی محمد پسر سید رضای بزاز شیرازی را که دیروز از شکم مادر بیرون آمده میبریم؟ وانگهی صاحب عصر وقتی که تشریف میآورند جمیع مواریث انبیا از آدم تا خاتم در خدمت ایشان است. شما یکی از آن مواریث را بیار تا ببینم.» گفت: «ماذون نیستم.» ملا محمد تغییر کرده فرمود: «تو که ماذون نبودی بسیار غلط کردی … آمدی. برو ماذون شو بعد از آن بیا صاحبالامر غیر ماذون نوبر است…»
عدم انطباق با نشانههای ظهور
گرچه علی محمد باب سعی نمود در مکه اعلام ظهور کند و خودو هوادارنش را با برخی نشانههای ظهور از جمله خروج پرچمهای سیاه از خراسان انطباق دهد اما بسیاری از نشانهها حتمی و غیر حتمی ظهور همچون ظهور سفیانی، صیحه آسمانی و … در مورد وی وجود نداشت. همچنین در مکه نیز همچون مدعیان قبلی مهدویت هیچ هواداری نیافت. خصوصیاتی که از حضرت مهدی درکتب اربعه شیعه ونیز صحاح سته اهل سنت موجود است نامبرده هیچیک از ان خصوصیات را نداشته در نتیجه مهدی موعود شیعیان واهل سنت نمیباشد وتا زمانیکه این امر روشن نشود صحبت در خصوص این فرقه ضرورتی ندارد نهایت اینکه میتوان گفت مهدی موعود پیروان شیخ احمد احسائی ظهور کرده وربطی به سایر مسلمانان نداردمانند میرزا غلام احمد درپاکستان ومحمد احمددرسودان وجاهای دیگر و
ادعای امی بودن
گرچه بسیاری از منابع بر تلمذ و شاگردی علی محمد باب تأکید دارند برخی سعی داشتند به جهت نسبت دادن امور خارقالعاده ادعا کنند که او بدون داشتن سواد و در عین امی بودن به پیامبری رسیده و مطالبی را بیان داشتهاست. با اینحال خود او در پایان خطبه اول تفسیر سوره بقره اش میگوید: «در آن روزی که اراده کرد این کتاب را، شب آن درخواب دیدهاست زمین مقدس (کربلا) ذرهذره شد و در هوا بلند شد و همه آن آمده در برابر خانهاش ایستاده. بعد خبر وفات دانشمند جلیل دوست و معلم من (سیدکاظم) رسید.»
پیشگوییهای غلط
توجه به پیشگوییهای غلط رهبران بابی و بهایی ازآنجهت دارای اهمیت است که ایشان خود را پیامبر و برخی همچون بنیانگذار بهائیت مدعی آگاهی از ماکان و ما یکون (آنچه پیش از این روی داده و آنچه پس از این روی خوهد داد) میدانستند.
- عالمگیر شدن بابی گری
علی محمد باب بنیانگذار بابیگری در کتاب خود با عنوان دلائل سبعه مدعی است که دین وی نیز بزودی همانند اسلام، عالمگیر میشود «... از برای خدا عبادی هست که وقایع از اول ظهور را حرفا بحرف ثبت نموده و عنقریب فوق اکراس بیان و اعراش آن، متدققین از علمای آن و محققین از حکمای آن، به ذکر آن افتخار نمایند. چنانچه امروز میبینی که کل به ذکر رسولالله چگونه مفتخرند، ولی در بدئ ظهور آن حضرت چه کلمات نگفتند. با وجود این ادعا دیانت بابی نه تنها عالمگیر نشد بلکه یحیی دولتآبادی سومین جانشین او چند دهه بعد سران بابیهای ایران را به بازگشت به اسلام امر کرد و برخی دیگر از بابیان نیز بهایی شدند و نهایتاً هماکنون چیزی بیش از چند هزار نفر بابی در جهان باقی نماندهاست و عملاً بابی گری پایان پذیرفتهاست.
- بابی شدن همه اروپاییها
دکتر کورمیک که به همراه دو بابی دیگر وی را جهت بررسی سلامت عقلی معاینه کرده بود مینویسد: «به سوالات من هیچ جواب نداد مگر یک دفعه و آن موقعی بود که به او گفتم من مسلمان نیستم و مایلم از دین شما چیزی بدانم؛ شاید من هم بگروم. در آن موقع نظر دقیقی به من نموده و گفت: هیچ شک ندارم که بهزودی جمیع اروپاییها به من ایمان خواهند آورد.»
لاطائلات دانستن مطالب باب توسط سومین رهبر بابیان
حسین لنکرانی میگوید:در اوایل دوره رضاخان روزی بر میرزا یحیی دولتآبادی وارد شدم. کتاب شریف نهجالبلاغه را در برابر خود گشوده بود و دو زانو روی آن خم شده و مطالعه میکرد. من که رسیدم سر برداشت و زمانی که به من نگریست دیدم چشمانش از گریه سرخ و اشکبار است. با حالت تأثری گفت:
نجاست من بر میرزا علی محمد باب شرف دارد. اگر دین و معارف آن همین است که این کتاب میگوید، پس او چه میگوید؟ این سخنان بلند نهجالبلاغه کجا و لاطائلات باب کجا؟
فروغ دولتآبادی، دختر وی، مینویسد: «پدرم در روزهای آخر عمر به نگارش زندگی علی بن ابیطالب پرداخت و باآنکه شب و روز و حتی در آخرین روز حیات از نگارشش فارغ ننشست، متأسفانه مجال اتمام نیافت.»
همچنین برادر وی، سید علیمحمد دولتآبادی نیز در سرگذشت خویش با اشاره به بابیه مینویسد: «وجود این طایفه ظاله ملعونه که منشأ هزار گونه فتنه و فساد شد و باید خاک ایران از وجود آنها پاک شود.»
حسین مکی در خاطرات خود اشاره میکند که در دوران صبح ازل بابیان در ایران گسترش و حضور داشتند اما پس از چندی تعدادشان به شدت کاهش یافت. وی سپس خاطرات یکی از سران بابی ایران را بیان میداند که پس از مرگ صبح ازل وی یحیی دولتآبادی را به عنوان جانشین خود منصوب داشت و دولتآبادی پس از اصرار آنان به پذیرش رهبری ابتدا از ایشان قسم گرفت و سپس آنان را به بازگشت به تشیع امر کرد و یک سال بعد نیز از دنیا رفت.
حسین مکی در شرح این موضع در کتاب خاطراتش مینویسد «:میرزا یحیی معروف به صبح ازل تا زنده بود ازلیها فعالیت و پیروانی داشتند، ولی پس از درگذشت میرزا یحیی با اینکه شنیده میشد که حاج میرزا یحیی دولتآبادی از زعمای ازلیه است، معهذا دیگر از این فرقه اثر وجودی دیده نشد و از بین رفتند و این خود معمایی بوجود آورد که چطور دیگر از پیروان باب و ازلی دیده نمیشود. واگر حاج میرزا یحیی دولتآبادی از زعمای ازلی بود چرا دربارهٔ امیرکبیر در پاریس سخنرانی جامع نموده و آن را در پاریس به چاپ رساندهاست، تا اینکه آقای غلامرضا آگاه که از بازرگانان معروف و صدیق میباشند این معما را حل نموده علل از بین رفتن ازلیها را برای نگارنده ذکر کردند:
در تابستان ۱۳۱۴ از طرف دولت شاهنشاهی به سمت نماینده به نمایشگاه بروکسل بلژیک رفتم. آقای حاجی میرزا یحیی دولتآبادی از سرپرستی محصلین در اروپا استعفا نموده و بیکار بود و با خانم و یک صبیه اش در بروکسل و در یک اتاق محقر منزل داشتند و زبان فرانسه و عربی خوب میدانست و هر فرصتی مقالههای راجع به دین اسلام به فرانسه و عربی و فارسی مینوشت و در هر محفلی مقتضی میشد قرائت و همواره برای اسلام تبلیغ مینمود. چون قبلاً شنیده بودم که آقای حاجی میرزا یحیی دولتآبادی ازلی و جانشین صبح از ل است در فکر فرورفته بودم که اعمال این شخص خدمت به اسلام است و من در عمرم از کسان دیگر کمتر دیدهام، پس چرا میگویند ازلی است؟ باری از پس از مراجعت به ایران به کرمان رفتم و با مرحوم حاجی علیاکبر صنعتیزاده (پدر صنعتی زاده کرمانی) دوست شدم صنعتی هم بین مردم مشهور به ازلی بود. در یکی ازملاقاتها صنعتی گفت:من ازلی مذهب بودم. صبح ازل نامه به هر کس می ینوشت دو رونوشت آن را هم میفرستاد تهران و ولایات پیش دو نفر از مریدها. نامه آخری به آقای حاجی میرزا یحی دولتآبادی نوشت که من میمیرم و شما وصی و جانشین من هستید و دو رونوشت دیگر هم برای دیگران فرستاد. نامه عصری رسید و شب صبح ازل فوت کرد. سران ازلی تهران جمع شدیم رفتیم پیش آقای حاجی میرزا یحیی که شما به رونوشت نامه آقا، جانشنین صبح ازل هستید. جوابی نداد تا روز چهلم، همه را دعوت کرد منزلش در اتاقی روی فرش نشستیم. کلیه ۴۳ نفر سران ازلی ایران بودیم. گفت آقایان دست از من بردارید. گفتیم به موجب دست خط صبح ازل شما جانشین ایشان هستید. گفت اصل نامه هم پیش من است. گفتیم شما باید دستور بدهید. گفت :من میترسم دستورهایی که میدهم عمل نکنید. گفتیم عمل میکنیم. گفت قسم بخورید. هر ۴۳ نفر قسم خوردیم که هرچه شما دستور بدهید جانی مالا و ناموسا عمل میکنیم. گفت بیایید بیعت کنید. یکی یکی رفتیم دست به دست ایشان دادیم و بیعت کردیم و نشستیم… گفت از این ساعت تا دستور ثانوی همه وسط مذهب شیعه اثنی عشری راه برویم و هر کار شیعه مذهب انجام میدهند از غسل جنابت و نماز صبح دو رکعت و تقلید فلان مجتهد میکنند باید از این ساعت همه عمل کنید تا دستور ثانوی که همه مردم بدانند شما شیعه هستید. گفتیم اطاعت و حالا ۴۲ سال است که پیرو مذهب شیعه هستیم و هنوز دستور دیگری ندادهاست. بعد از این یکسال هم آقای میرزا یحیی دولتآبادی به ایران آمد. یک سال هم در ایران بود و در آبان ۱۳۱۸ خورشیدی فوت نمود و مرحوم صنعتی هم مجلس ترحیم دولتآبادی را در مسجد جامع کرمان برگزار نمود.
آن وقت فهمیدم که مرحوم حاجی میرزا یحیی دولتآبادی که در بروکسل شب و روز برای اسلام تبلیغ میکرد مسلمان به تمام معنی بوده و اگر اول عمر ازلی شده … بعداً فهمیده اشتباه کرده فرقه ازلی را آرام بهطور آرام و بدون سروصداو با نیت پاک و سالم برداشته و مذهب تشیع را اختیار نموده؛ و قسمی رفتار کرده که یک نفر ازلی در دنیا باقی نمانده و تمام مسلمان شدهاند.
شورشها و کشتار غیر بابیان
علی محمد باب در کتاب خود بیان میگوید: «خداوند بر هر پادشاهی که به آیین بیان معتقد است واجب ساختهاست که یک نفر غیر مؤمن به به این آیین را بر سرزمینش باقی نگذارد و این امر را بر همه پیروان به باب نیز واجب ساخته است.» مسیو نیکلا عضو سفارت فرانسه در ایران در شرحی از زبان برادرزاده محمود خان کلانتر زندانبان زرین تاج برغانی مینویسد که بابیها به قدری ترس و وحشت در توده تولید کرده بودند که حدی بر آن متصور نبود عبدالحسین آواره مبلغ سابقاً بهایی نیز میگوید چون به تاریخ دوره باب نگریم جز حملات قاسیانه بابیها امری مشاهده نمیکنیم.
گرنت واتسون عضو سفارت انگلیس در دوران امیر کبیر در تاریخ خویش پس از شرحی از شورش بابیان زنجان مینویسد «آنها پیشنهاد تسلیم را که فرمانده ایرانی پیغام فرستاده بود با پوزخند پاسخ دادند و شخص خوش نیت و شتابزدهای را که برای وساطت بین دو طرف جلو آمده بود را درجا کشتند و امان از وقتی که ایرانیها به دست بابیها اسیر میگشتند و گفتهاند که مانند حیوان نسبت به آنها رفتار و آنها را با یک دست از تیر چوبی آویزان و کباب میکردند.»
سر پکسی سایکس نیز در تاریخ ایران با اشاره به شورش بابیان در زنجان مینویسد: «آنها به متابعت از خوارج تمام زندانیان را آن قدر شکنجه میدادند که میمردند.» کیت ادوارد ابوت مأمور انگلیسی در گزارشی پیرامون عملکرد بابیان در شورش زنجان مینویسد: «فرد بدبختی که قصد میانجی گری داشت فوراً به قتل رسانده و سایر مردم واژگون بختی را که به دستشان افتادهاند به خاک هلاکت نشاندهاند. بابیان در این مورد به انواع فجایع و وحشیگری دست زده و حتی عدهای را مثل اسب نعل زدهاند و عدهای دیگر را یک دست و یک پا آویزان کرده و برخی را زنده زنده در آتش افکندهاند.»
دالگوروکی سفیر روس در ایران هم نوشتهاست: «طبق اطلاعاتی که به دست ما رسیده از زنجان سرتیپ فرخ خان که از کرمانشاه مأموریت پیدا کرده بود به زنجان نزد بیگلربیگی برود گرفتار بابیها شده و این فاناتیکها او را آتش زده سوزاندهاند.»
اسدالله مازندرانی مورخ بهایی در پیرامون وقایع بدشت مینویسد: «قره العین در یومی از ایام، بی پرده و نقاب، سوار بر اسب از باغ مسکونه اش بیرون راند و در آن حال کلیجه ترمه، که برایش فرستادهاند دربرداشت و شمشیر برهنه در دست، توسن دوانده سیف را گردانده، گفت: «این سعیدالعلما و اتباعه و احباب» حاضرین یکصدا جواب گفتند: «کلّهم ماتوا» بازگفت: «این شقی الاشقیاء و اشیاعه» و آنان جواب دادند «کلّهم فانوا»»
عباس افندی دومین رهبر بهائیان میگوید: «در یوم ظهور حضرت اعلی منطوق بیان ضرب و اعناق و حرق کتب و اوراق و هدم بقاع و قتلعام الا من آمن و صدق بود.»
احکام بابی
تفسیر احکام در بابیه نهی شده و علی محمد باب گفتهاست: «اذن نیست از برای احدی که تفسیر کند به آنچه در بیان نازل شده.»
- حکم اخراج غیر بابیان از چهار منطقه ایران
وی در کتاب بیان هم چنین از لزوم اخراج افراد غیر بابی از مازندران، فارس، آذربایجان و عراق عرب سخن گفتهاست.
- از بین بردن برخی کتب و چگونگی استفاده از دارو
اسدالله مازندرانی از در رساله سؤال و جواب میان یکی از علمای شیخیه تبریز با میرزا محمد علی انیس را نقل میکند که طی آن بر خی احکام بابی از «جمله تدرس و تعلم همه علوم غیر کتب بیانیه خصوصاً منطق و کلام را منع کرده و حکم محو کتب داده و شرب دوا را بر مرضی ناروا خوانده و عجب این است که خود در وارد سختی از ادعا تبری جسته اوراقی در تبری و انکار به دست مردم داده.»
میرزا نعیم شاعر تراز اول بهایی و مقرب درگاه عباس افندی نیز شعری بدین مضمون دارد:
بر تو فرض است جز کتاب بیان | محو کل کتب حدیث و قدیم | |
آن که خارج بود زدین بیان | کرد باید برون ز پنج اقلیم |
- نهی از کوبیدن تخم مرغ به دیوار
یکی از احکام بابی که در کتاب بیان که علی محمد باب آن را کتاب آسمانی میداند دربارهٔ تخم مرغ میگوید: «تخم مرغ را به چیزی نزنید که محتویات آن پیش از پخته شدن خراب میشود "ولا تضربنّ البیضه علی شیء یضیع ما فیه قبل أن یطبخ، هذا ما قد جعل الله رزق نقطة الأولی فی أیام القیامة من عنده"»
وجود احکامی از این قبیل در بهائیت هم ادامه یافت برخی وجود چنین قوانین را (از جمله ممنوعیت استفاده از فلفل، سیر و نمک در برخی دورهها) سبب بازگشت بهائیان مشهد از این دیانت در دوران اولیه پیدایش بهاییگری دانستهاند.
جستارهای وابسته
- نقد بهائیت
- ختمیت وحی
منابع
- ↑ حسینی طباطبائی، مصطفی. «باب». دانشنامه جهان اسلام. دریافتشده در ۲۰ مه ۲۰۱۴.
- ↑ http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/80684
- ↑ «میرزاعلی محمد باب؛ از چالشهای فرارو تا توبه و تکذیب ادعا». مجله تاریخ معاصر ایران. پاییز و زمستان ۱۳۸۷. دریافتشده در ۲۱ مه ۲۰۱۴.
- ↑ آشنائی جامع باقرآن کریم بخش ادیان الهی
- ↑
- ↑ http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/749970
- ↑
- ↑ name="LANKARANIL
- ↑ < name="ARASH>«بابیت و بهائیت؛ نمای دور، نمای نزدیک». مجله تاریخ معاصر ایران. پاییز و زمستان شمارههای ۴۷ ۴۸. دریافتشده در ۲۰ مه ۲۰۱۴.
- ↑ «چند نمونه از احکام میرزا علی محمد باب:». وبگاه عاشورا. بایگانیشده از اصلی در ۲۱ مه ۲۰۱۴. دریافتشده در ۲۰ مه ۲۰۱۴.
- ↑ Raphael Patai. Jadīd Al-Islām: The Jewish "new Muslims" of Meshhed. Wayne State University Press. دریافتشده در ۲۰ مه ۲۰۱۴.