ایجاز
ایجاز یعنی تلخیص و پیراستن شعر و نثر از حواشی و زوائد، به طوری که، بیشترین توان بیان در عین داشتن کمترین تعداد کلمات، ابیات و جملات حاصل آید.
فهم مخاطبان از اشعار و متون موجز، درجات مختلفی داشته، از مرتبهٔ ساده شروع میشود، و به لایهها و اعماق چندگانه معنایی میرسد. تعداد، جهات، و عمق لایههای قابل ادراک به آموختهها، تجربیات، حالات، و ذخائر ذهنی شخص بستگی پیدا میکند.
تاریخچه
به اعتقاد محمدتقی بهار، شاعر و پژوهشگر ادبیات، زبان فارسی در دوران باستان و میانه، مبتنی بر ایجاز بود و پادشاهان، دبیران خود را همواره به کوتاهنویسی سفارش میکردند. ایجاز، یکی از مختصات نُهگانه زبان پهلوی است.
در قرنهای سوم، چهارم و پنجم هجری نیز، نثر مرسل متداول است و نویسندگان، ایجاز را رعایت میکنند؛ اما از اواخر قرن پنجم و همچنین در قرن ششم هجری، نویسندگان به اطناب متمایل میشوند و از جملات بلندتر استفاده میکنند. یکی از آثار بارزی که ترویج دهنده اطناب در زبان فارسی است، ترجمه کلیله و دمنه اثر نصراله منشی است که توصیفات، جملات معترضه و کلمات مترادف باعث به درازا کشیدن کلام میشود و بعضاً اصل موضوع را تحت تأثیر قرار میدهد.
در قرن هفتم هجری، سعدی یکی از نویسندگانی است که با روی آوردن به ایجاز، مسیر ادب فارسی را به سمت خلاصه و موجزگویی سوق میدهد؛ چنانکه ایجاز به عنوان یکی از مشخصههای سبکی وی شناخته میشود.
انواع ایجاز
ایجاز قصر
در ایجاز قصر، رکنی از ارکان جمله حذف نمیشود و الفاظ به اندازهای کم میشود که نتوان هیچ جزئی از جمله را بدون آسیبرسانی به معنی حذف کرد. بعضی تلمیح، استعاره و تشبیه را هم نوعی ایجاز قصر دانستهاند. نمونههای پایین از گلستان سعدی از این نوع ایجاز هستند:
گفت ای برادر حرم در پیش است و حرامی در پس. اگر رفتی بردی و اگر ماندی مردی.
ده درویش در گلیمی بخسبند و دوپادشه در اقلیمی نگنجند.
هر که با بزرگان ستیزد خون خود بریزد.
کارها به صبر بر آید و مستعجل به سر درآید.
ایجاز حذف
در ایجاز حذف بعضی از ارکان جمله مانند نهاد، مسند، فعل، مفعول، متمم و غیره به قرینه لفظی و یا معنوی برای اختصار حذف میشود. به عنوان مثال در جمله «تو نیز اگر توانی سر خویش گیر و راه مجانبت پیش [گیر]»، سعدی فعل «گیر» را به قرینه لفظی حذف کرده است.
حافظ
الا ای طوطی گویای اسرار | مبادا خالیت شکر ز منقار | |
سخن سربسته گفتی با حریفان | خدا را زین معما پرده بردار | |
چه ره بود اینکه زد در پرده مطرب؟ | که میرقصند باهم مست و هشیار | |
بیا و حال اهل درد بشنو | به لفظ اندک و معنی بسیار | |
(حافظ) |
تعداد کلمات ابیات فوق برای حمل مقصود به ذهن و روان خواننده جز اندکی بیش نیست، و در نگاه ظاهری اول، اغلب آنها جزء کلمات هرروزه و معمولی زبان امروزین فارسی هستند.
ابیاتی که جهت شرح جزئی معانی ضروری مینماید:
بارها گفتهام و بار دگر میگویم | که من دلشده این ره نه به خود میپویم | |
در پس آینه طوطیصفتم داشتهاند | آنچه استاد ازل گفت بگو، میگویم | |
(حافظ) |
پانویس
- ↑ Expressiveness
- ↑ خوئینی، عصمت؛ عیسی زاده، مهدی (بهار و تابستان ۱۳۹۴). «اعجاز ایجاز با حذف اجزای مختلف کلام در گلستان سعدی». مطالعات و تحقیقات ادبی. دانشگاه خوارزمی (۱۸): ۸۱ تا ۹۸. دریافتشده در ۱۷ اسفند ۱۳۹۵.
- ↑ دل شخص مؤمن، آنگاه که، از زنگارها و تیرگیهای ناشی از حرص، حسد، عجب، و خودبینی پاک و صیقلی شده باشد
پیوند به بیرون
- مجازگویی و رمزگرایی در متون مقدس دینی؛ تأملی کوتاه در باب زبان قرآن، حمید آریان، مجله علمی و تخصصی معرفت
- مهمترین درس سعدی برای نثرنویسی معاصر، ایجاز است، بهاءالدّین خرّمشاهی، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی
منابع
- خرّمشاهی، بهاءالدّین. حافظنامه، شرح الفاظ، اعلام، مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ، بخش اوّل، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، ۱۳۷۳
- خرّمشاهی، بهاءالدّین. حافظنامه، شرح الفاظ، اعلام، مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ، بخش دوّم، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹. شابک ۹۶۴-۴۴۵-۱۷۴-۰
- خرّمشاهی، بهاءالدّین. ذهن و زبان حافظ، چاپ هفتم، انتشارات ناهید، تهران، ۱۳۸۰. شابک ۹۶۴-۶۲۰۵-۱۸-۶
- خرّمشاهی، بهاءالدّین. حافظ، چاپ سوّم، انتشارات طرح نو، تهران، ۱۳۷۸. شابک ۹۶۴-۵۶۲۵-۲۹-۷
- لاهوری، ابوالحسن عبدالرّحمن ختمی. شرح عرفانی غزلهای حافظ، با تصحیح و تعلیقات بهاءالدّین خرّمشاهی، کورش منصوری، و حسین مطیعی امین، در ۴ مجلّد، تهران: نشر قطره، ۱۳۷۴
- مفاتیحالاعجاز فی شرح گلشن راز، تألیف شمسالدّین محمّد لاهیجی (۹۱۲ هجری قمری)، با مقدّمه، تصحیح وتعلیقات محمّد رضا برزگر خالقی، و عفّت کرباسی، انتشارات روزبه، تهران، بهار ۱۳۷۸
- Wilberforce Clarke, The Divan-I- Hafiz, The Octagon Press Ltd. , London, 1891 A.D.
- Shehzad Ahmad Khan, Studies in persian Poetry, Royal Book Company, Karachi
- Arberry, A. J. , Fifty Poems of Hafiz, Published by The Syndics of the Cambridge University Press, 1962 (First edition ۱۹۴۷)