سوره ق

ق
< حجرات - ذاریات >
شماره سوره ۵۰
جزء ۲۶
نزول
ترتیب نزول ۳۴
مکی/مدنی مکی
اطلاعات آماری
تعداد آیات ۴۵
تعداد کلمات ۳۷۳
تعداد حروف ۱۵۰۷

سوره ق پنجاهمین سوره و از سوره‌های مکی قرآن است که در جزء ۲۶ جای دارد. این سوره را «قاف» می‌نامند؛ زیرا با حرف مقطعه «ق» آغاز شده است. معاد و تعجب کافران از زنده شدن مجدد مردگان، نبوت، توحید و قدرت الهی از موضوعات مطرح شده در این سوره است.

آیه ۱۶ سوره «ق» که خدا را به آدمی از شاهرگش نزدیک‌تر می‌داند، از آیه‌های مشهور این سوره است. در فضیلت تلاوت این سوره آمده است کسی‌که سوره ق را قرائت كند خداوند سختی‌ها و سکرات مرگ را بر وی آسان می‌كند.

معرفی

نامگذاری

نام‌گذاری این سوره را به نام قاف به دلیل شروع آن با حرف مُقَطَّعه «ق» دانسته‌اند. نام دیگر این سوره باسقات (به معنای درختان بلند) است که این واژه در آیه دهم به کار رفته است. کلمه باسقات یک‌بار در قرآن و آن هم در سوره «ق» استفاده شده است.

محل و ترتیب نزول

سوره «ق» جزو سوره‌های مکی و در ترتیب نزول، سی و چهارمین سوره‌ای است که بر پیامبر(ص) نازل شده است. این سوره در چینش کنونی مُصحَف، پنجاهمین سوره است و در جزء ۲۶ قرآن جای دارد.

تعداد آیات و دیگر ویژگی‌ها

سوره «ق» ۴۵ آیه، ۳۷۳ کلمه و ۱۵۰۷ حرف دارد و از نظر حجمی جزو مُفَصّلات و در حدود نیم حزب قرآن است. سوره «ق» بیست و هشتمین سوره از سوره‌های بیست و نه گانه‌ای است که به حروف مقطعه آغاز شده است. و ششمین سوره از بیست و سه سوره‌ای است که با سوگند شروع می‌شود.

محتوا

محور بحث‌های سوره «ق» را مسئله معاد دانسته‌اند و دیگر مسائل مطرح شده در آن را جنبی می‌دانند.

موضوعات مطرح در سوره «ق» را می‌توان به صورت خلاصه در موارد ذیل اشاره کرد:

  • انکار و تعجب کافران از مسئله معاد (معاد جسمانی)
  • استدلال بر معاد از طریق توجه به نظام آفرینش و به ویژه احیای زمین‌های مرده به وسیله نزول باران
  • استدلال بر مسئله معاد از طریق توجه به خلقت نخستین
  • اشاره به مسئله ثبت اعمال و اقوال برای روز حساب
  • مسائل مربوط به مرگ
  • گوشه‌ای از حوادث روز قیامت و اوصاف بهشت و دوزخ
  • اشاره به حوادث تکان دهنده پایان جهان
  • اشاره به وضع اقوام طغیان‌گر و سرنوشت دردناک آنها
  • دستور به ذکر خدا و عظمت قرآن
  • تحت مراقبت بودن انسان در تمام مراحل زندگی.
محتوای سوره ق
 
 
 
 
پاسخ به شبهات منکران رستاخیز و هشدار به آنها
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
گفتار سوم؛ آیه ۳۶-۴۵
هشدار به منکران معاد
 
گفتار دوم؛ آیه ۱۶-۳۵
شبهه در ثبت و محاسبه افکار و اعمال انسان
 
گفتار اول؛ آیه ۱-۱۵
شبهه در احیای دوباره ذرات پراکنده بدن
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
مطلب اول؛ آیه ۳۶-۳۷
ضرورت پندآموزی کافران از هلاکت امت‌های گذشته
 
پاسخ اول؛ آیه ۱۶
علم خداوند به همه حالات انسان
 
مقدمه؛ آیه ۱-۳
تعجب کافران از سخنان پیامبر درباره حیات دوباره انسان
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
مطلب دوم؛ آیه ۳۸
قدرت خدا بر آفرینش، دلیل بطلان عقاید منکران معاد
 
پاسخ دوم؛ آیه ۱۷-۳۵
ثبت دقیق اعمال توسط فرشتگان
 
پاسخ اول؛ آیه ۴-۵
علم خداوند به جایگاه اجزای بدن مردگان در زمین
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
مطلب سوم؛ آیه ۳۹-۴۵
وظایف پیامبر در برابر منکران معاد
 
 
 
 
 
پاسخ دوم؛ آیه ۶-۸
قدرت خدا در آفرینش و تدبیر جهان
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
پاسخ سوم؛ آیه ۹-۱۴
همانندی احیای مردگان با احیای زمین مرده
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
پاسخ چهارم؛ آیه ۱۵
قدرت خدا در آفرینش نخست انسان


شأن نزول آیه ۳۸

درباره شأن نزول آيه ۳۸ سوره «ق» «وَلَقَدْ خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْ‌ضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَمَا مَسَّنَا مِن لُّغُوبٍ؛و در حقيقت، آسمانها و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است در شش هنگام آفريديم و احساس ماندگى نكرديم» آمده است: یهودیان نزد پیامبر(ص) آمده و درباره خلقت آسمان‌ها و زمین از وى سؤال کردند. پیامبر فرمود: خداوند زمين را روز يك‌شنبه و دوشنبه، كوه‏‌ها را روز سه‌شنبه، آسمان را در چهارشنبه و پنج‌شنبه و ستارگان و مهر و ماه را روز جمعه آفريد. سپس یهودیان پرسیدند: پس از این خلقت و آفرینش، خداوند به چه کارى پرداخت؟ پیامبر آیه «ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ» را قرائت فرمود؛ یعنى سپس به استیلاى بر عرش که حاکى از قوت و قدرت بى‌پایان خداوند است، پرداخت؛ ولی یهودیان گفتند: در این صورت کار خداوند در این مرحله پایان یافت و روز شنبه را به استراحت پرداخت و بر عرش خود تکیه زد تا رفع خستگى نماید. پیامبر از این گفتار یهودیان عصبانی شد و خداوند براى رد گفتار یهودیان این آیه را نازل فرمود و ماندگی و استراحت را از ساحت خداوند دور دانست.

آیات مشهور

آیه۱۶ سوره ق به خط معلی

آیه ۱۶

«وَنَحْنُ أَقْرَ‌بُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِ‌يدِ﴿۱۶﴾»
 (و ما از شاهرگ [او] به او نزديک‌تريم.)

واژه ورید به معانی مختلفی چون رگ گردن، رگ متصل به قلب و کبد، رگ زیر زبان و رگی که در تمام بدن منتشر شده و محل جریان خون است تفسیر شده است. علامه طباطبایی در تفسیر المیزان این آیه را تشبیهی‌ برای درک بهتر احاطه کامل خداوند به انسان و نزدیک بودن به وی دانسته است. این آیه در اشعار و ادبیات فارسی هم بازتاب‌هایی داشته است:

دوست نزدیکتر از من به من استوین عجب تر که من از وی دورم
چه کنم با که توان گفت که اودر کنار من و من مهجورم

آیه ۱۸

نوشتار اصلی: رقیب و عتید

«مَّا يَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَ‌قِيبٌ عَتِيدٌ﴿۱۸﴾»
 (هيچ سخنى را به لفظ درنمى‌آورد مگر اينكه مراقبى آماده نزد او [آن را ضبط مى‌كند].)

در این آیه از دو فرشته‌ به نام‌های رَقیب و عَتید نام می‌برد که نویسنده اعمال انسان‌ها هستند. بر اساس برخی روایات، رقیب بر شانه راست فرد، نویسنده کارهای نیک و عتید بر شانه چپ، نویسنده گناهان هستند. این دو فرشته در هنگام مرگ بر انسان ظاهر شده و در قیامت بر اعمال او گواهی می‌دهند. قرآن با تعابیر «رُسُل»، «کِرامَاً کاتِبینَ» و «حافظین» نیز از این فرشتگان یاد کرده است.در دعای کمیل کرام الکاتبین به عنوان گواهان بر انسان در کنار اعضاء وجوارح معرفی شده اند. واژه کرام الکاتبین در ادبیات مردم کاربرد پیدا کرده و به صورت ضرب المثل درآمده است. در ادبیات فارسی نیز از این فرشتگان یاد شده که شعر حافظ نمونه‌ای از آن است:

تو پنداری که بدگو رفت و جان بردحسابش با کرام الکاتبین است

آیه ۲۰

نوشتار اصلی: نفخ صور

«وَنُفِخَ فِي الصُّورِ‌ ۚ ذَٰلِكَ يَوْمُ الْوَعِيدِ﴿۲۰﴾»
 (و در صور دميده شود؛ اين است روز تهديد [من‌].)

نفخ صور، ندای آسمانی عظیمی است که هنگامه قیامت همه آسمان‌ها و زمین را پر می‌کند و موجودات عالم را می‏‌میراند. مطابق با آنچه که در برخی روایات آمده این نفخه چهار مرتبه اتفاق می‌افتد؛ اما قرآن از دو نفخه یاد کرده، یکی در پایان جهان، که همه خلایق می‏‌میرند و این، نفخه مرگ است و نفخه دوم، در آستانه رستاخیز که همه مردگان زنده می‏‌شوند و این، نفخه حیات است. مراد از نفخ صور در این آیه یا نفخه دوم است و یا مجموع هر دو نفخه چون به دنبالش می فرماید: این روز وعید است یعنی همان روزیست که در دنیا شما را از آن بیم می‌دادند و امروز تحقق یافته.

آیه ۲۲

لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هَٰذَا فَكَشَفْنَا عَنْكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ

ترجمه:(به منکر معاد خطاب می‌شود:) تو از این صحنه (و دادگاه بزرگ) غافل بودی و ما پرده را از چشم تو کنار زدیم، و امروز چشمت کاملاً تیزبین است!

علامه طباطبایی این آیه را از غرر آیات می داند. غرر در لغت جمع غرّه به معنای درخشندگی و برجستگی است و نیز به سفیدی موجود در پیشانی گاو به دلیل دورنمای خاص آن گفته می‌شود. ودر اصطلاح اگر چه هر آیه‌ای از قرآن شان و منزلت خاص خود را دارد که با این شان و جلالت، از دیگرآیات ممتاز می شود. اما برخی آیات درخشش، برجستگی و نقش کلیدی و زیربنایی ویژه ای دارند که به غُررالایات معروفند. كليدی بودن آيات قرآن، عُلوّ متن، ايجاز اعجازآميز، اتقان در برهان، جمع برهان و عرفان در بيان قرآنی و نيز راهگشايی آن ها برای آيات ديگر و پايه و ميزانِ بودن و روشنگری براي پيچيدگی های احاديث از معیارهای آیات غُرر است.

فضیلت

نوشتار اصلی: فضائل سور

در فضیلت این سوره از پیامبر(ص) نقل شده هر كس سوره «ق» را تلاوت كند، خداوند سختی‌ها و سكرات مرگ را بر وی آسان می‌كند. از امام باقر(ع) نیز آمده هر كس در نمازهای واجب یا مستحب خود سوره «ق» را قرائت کند، خداوند در روزی او وسعت ایجاد كرده و در روز قیامت كتاب اعمال او را به دست راستش می‌دهد و از او به آسانی حسابرسی می كند. در تفسیر البرهان برای قرائت این سوره خواصی چون بهبود بیماری صرع، زیاد شدن روزی و رفع ترس و اضطراب ذکر شده است.

متن و ترجمه

سوره ق

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّ‌حْمَـٰنِ الرَّ‌حِيمِ به نام خداوند رحمتگر مهربان
ق ۚ وَالْقُرْ‌آنِ الْمَجِيدِ ﴿١﴾ بَلْ عَجِبُوا أَن جَاءَهُم مُّنذِرٌ‌ مِّنْهُمْ فَقَالَ الْكَافِرُ‌ونَ هَـٰذَا شَيْءٌ عَجِيبٌ ﴿٢﴾ أَإِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَ‌ابًا ۖ ذَٰلِكَ رَ‌جْعٌ بَعِيدٌ ﴿٣﴾ قَدْ عَلِمْنَا مَا تَنقُصُ الْأَرْ‌ضُ مِنْهُمْ ۖ وَعِندَنَا كِتَابٌ حَفِيظٌ ﴿٤﴾ بَلْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جَاءَهُمْ فَهُمْ فِي أَمْرٍ‌ مَّرِ‌يجٍ ﴿٥﴾ أَفَلَمْ يَنظُرُ‌وا إِلَى السَّمَاءِ فَوْقَهُمْ كَيْفَ بَنَيْنَاهَا وَزَيَّنَّاهَا وَمَا لَهَا مِن فُرُ‌وجٍ ﴿٦﴾ وَالْأَرْ‌ضَ مَدَدْنَاهَا وَأَلْقَيْنَا فِيهَا رَ‌وَاسِيَ وَأَنبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ ﴿٧﴾ تَبْصِرَ‌ةً وَذِكْرَ‌ىٰ لِكُلِّ عَبْدٍ مُّنِيبٍ ﴿٨﴾ وَنَزَّلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً مُّبَارَ‌كًا فَأَنبَتْنَا بِهِ جَنَّاتٍ وَحَبَّ الْحَصِيدِ ﴿٩﴾ وَالنَّخْلَ بَاسِقَاتٍ لَّهَا طَلْعٌ نَّضِيدٌ ﴿١٠﴾ رِّ‌زْقًا لِّلْعِبَادِ ۖ وَأَحْيَيْنَا بِهِ بَلْدَةً مَّيْتًا ۚ كَذَٰلِكَ الْخُرُ‌وجُ ﴿١١﴾ كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَأَصْحَابُ الرَّ‌سِّ وَثَمُودُ ﴿١٢﴾ وَعَادٌ وَفِرْ‌عَوْنُ وَإِخْوَانُ لُوطٍ ﴿١٣﴾ وَأَصْحَابُ الْأَيْكَةِ وَقَوْمُ تُبَّعٍ ۚ كُلٌّ كَذَّبَ الرُّ‌سُلَ فَحَقَّ وَعِيدِ ﴿١٤﴾ أَفَعَيِينَا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ ۚ بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِّنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ ﴿١٥﴾وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ ۖ وَنَحْنُ أَقْرَ‌بُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِ‌يدِ ﴿١٦﴾ إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيَانِ عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِيدٌ ﴿١٧﴾ مَّا يَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَ‌قِيبٌ عَتِيدٌ ﴿١٨﴾ وَجَاءَتْ سَكْرَ‌ةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ۖ ذَٰلِكَ مَا كُنتَ مِنْهُ تَحِيدُ ﴿١٩﴾ وَنُفِخَ فِي الصُّورِ‌ ۚ ذَٰلِكَ يَوْمُ الْوَعِيدِ ﴿٢٠﴾ وَجَاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَّعَهَا سَائِقٌ وَشَهِيدٌ ﴿٢١﴾ لَّقَدْ كُنتَ فِي غَفْلَةٍ مِّنْ هَـٰذَا فَكَشَفْنَا عَنكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُ‌كَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ ﴿٢٢﴾ وَقَالَ قَرِ‌ينُهُ هَـٰذَا مَا لَدَيَّ عَتِيدٌ ﴿٢٣﴾ أَلْقِيَا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ‌ عَنِيدٍ ﴿٢٤﴾ مَّنَّاعٍ لِّلْخَيْرِ‌ مُعْتَدٍ مُّرِ‌يبٍ ﴿٢٥﴾ الَّذِي جَعَلَ مَعَ اللَّـهِ إِلَـٰهًا آخَرَ‌ فَأَلْقِيَاهُ فِي الْعَذَابِ الشَّدِيدِ ﴿٢٦﴾ قَالَ قَرِ‌ينُهُ رَ‌بَّنَا مَا أَطْغَيْتُهُ وَلَـٰكِن كَانَ فِي ضَلَالٍ بَعِيدٍ ﴿٢٧﴾ قَالَ لَا تَخْتَصِمُوا لَدَيَّ وَقَدْ قَدَّمْتُ إِلَيْكُم بِالْوَعِيدِ ﴿٢٨﴾ مَا يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَّ وَمَا أَنَا بِظَلَّامٍ لِّلْعَبِيدِ ﴿٢٩﴾ يَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَتَقُولُ هَلْ مِن مَّزِيدٍ ﴿٣٠﴾ وَأُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ غَيْرَ‌ بَعِيدٍ ﴿٣١﴾ هَـٰذَا مَا تُوعَدُونَ لِكُلِّ أَوَّابٍ حَفِيظٍ ﴿٣٢﴾ مَّنْ خَشِيَ الرَّ‌حْمَـٰنَ بِالْغَيْبِ وَجَاءَ بِقَلْبٍ مُّنِيبٍ ﴿٣٣﴾ ادْخُلُوهَا بِسَلَامٍ ۖ ذَٰلِكَ يَوْمُ الْخُلُودِ ﴿٣٤﴾ لَهُم مَّا يَشَاءُونَ فِيهَا وَلَدَيْنَا مَزِيدٌ ﴿٣٥﴾ وَكَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّن قَرْ‌نٍ هُمْ أَشَدُّ مِنْهُم بَطْشًا فَنَقَّبُوا فِي الْبِلَادِ هَلْ مِن مَّحِيصٍ ﴿٣٦﴾ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَذِكْرَ‌ىٰ لِمَن كَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِيدٌ ﴿٣٧﴾ وَلَقَدْ خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْ‌ضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَمَا مَسَّنَا مِن لُّغُوبٍ ﴿٣٨﴾ فَاصْبِرْ‌ عَلَىٰ مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَ‌بِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ الْغُرُ‌وبِ ﴿٣٩﴾ وَمِنَ اللَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَأَدْبَارَ‌ السُّجُودِ ﴿٤٠﴾ وَاسْتَمِعْ يَوْمَ يُنَادِ الْمُنَادِ مِن مَّكَانٍ قَرِ‌يبٍ ﴿٤١﴾ يَوْمَ يَسْمَعُونَ الصَّيْحَةَ بِالْحَقِّ ۚ ذَٰلِكَ يَوْمُ الْخُرُ‌وجِ ﴿٤٢﴾ إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي وَنُمِيتُ وَإِلَيْنَا الْمَصِيرُ‌ ﴿٤٣﴾ يَوْمَ تَشَقَّقُ الْأَرْ‌ضُ عَنْهُمْ سِرَ‌اعًا ۚ ذَٰلِكَ حَشْرٌ‌ عَلَيْنَا يَسِيرٌ‌ ﴿٤٤﴾ نَّحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَقُولُونَ ۖ وَمَا أَنتَ عَلَيْهِم بِجَبَّارٍ‌ ۖ فَذَكِّرْ‌ بِالْقُرْ‌آنِ مَن يَخَافُ وَعِيدِ ﴿٤٥﴾ قاف، سوگند به قرآن باشكوه، (۱) [كه آنان نگرويدند،] بلكه از اينكه هشداردهنده‌اى از خودشان برايشان آمد، در شگفت شدند و كافران گفتند: «اين [محمّد و حكايت معاد] چيزى عجيب است» (۲) «آيا چون مُرديم و خاك شديم [زنده مى‌شويم‌]؟ اين بازگشتى بعيد است.» (۳) قطعاً دانسته‌ايم كه زمين [چه مقدار] از اجسادشان فرو مى‌كاهد. و پيش ما كتاب ضبطكننده‌اى است. (۴) [نه،] بلكه حقيقت را، وقتى برايشان آمد، دروغ خواندند، و آنها در كارى سردرگم [مانده‌]اند. (۵) مگر به آسمان بالاى سرشان ننگريسته‌اند كه چگونه آن را ساخته و زينتش داده‌ايم و براى آن هيچ گونه شكافتگى نيست. (۶) و زمين را گسترديم و در آن لنگر[آسا كوه‌]ها فرو افكنديم و در آن از هر گونه جفت دل‌انگيز رويانيديم. (۷) [تا] براى هر بنده توبه‌كارى بينش‌افزا و پندآموز باشد. (۸) و از آسمان، آبى پر بركت فرود آورديم، پس بدان [وسيله‌] باغها و دانه‌هاى دروكردنى رويانيديم. (۹) و درختان تناور خرما كه خوشه‌[هاى‌] روى هم چيده دارند. (۱۰) [اينها همه‌] براى روزىِ بندگان [من‌] است، و با آن [آب‌] سرزمين مرده‌اى را زنده گردانيديم؛ رستاخيز [نيز] چنين است. (۱۱) پيش از ايشان قوم نوح و اصحاب رَسّ و ثمود، (۱۲) و عاد و فرعون و برادران لوط، (۱۳) و بيشه‌نشينان و قوم تُبّع به تكذيب پرداختند؛ همگى فرستادگان [ما] را به دروغ گرفتند و [در نتيجه‌] تهديد [من‌] واجب آمد. (۱۴) مگر از آفرينش نخستين [خود] به تنگ آمديم؟ [نه!] بلكه آنها از خلق جديد در شبهه‌اند. (۱۵)و ما انسان را آفريده‌ايم و مى‌دانيم كه نفس او چه وسوسه‌اى به او مى‌كند، و ما از شاهرگ [او] به او نزديكتريم. (۱۶) آنگاه كه دو [فرشته‌] دريافت‌كننده از راست و از چپ، مراقب نشسته‌اند. (۱۷) [آدمى‌] هيچ سخنى را به لفظ درنمى‌آورد مگر اينكه مراقبى آماده نزد او [آن را ضبط مى‌كند]. (۱۸) و سكرات مرگ، به راستى در رسيد؛ اين همان است كه از آن مى‌گريختى؛ (۱۹) و در صور دميده شود؛ اين است روز تهديد [من‌]. (۲۰) و هر كسى مى‌آيد [در حالى كه‌] با او سوق‌دهنده و گواهى‌دهنده‌اى است. (۲۱) [به او مى‌گويند:] «واقعاً كه از اين [حال‌] سخت در غفلت بودى. و[لى‌] ما پرده‌ات را [از جلوى چشمانت‌] برداشتيم و ديده‌ات امروز تيز است.» (۲۲) و [فرشته‌] همنشين او مى‌گويد: «اين است آنچه پيش من آماده است [و ثبت كرده‌ام‌].» (۲۳) [به آن دو فرشته خطاب مى‌شود:] «هر كافر سرسختى را در جهنم فروافكنيد، (۲۴) [هر] بازدارنده از خيرى، [هر] متجاوز شكاكى (۲۵) كه با خداوند، خدايى ديگر قرار داد. [اى دو فرشته،] او را در عذاب شديد فرو افكنيد. (۲۶) [شيطان‌] همدمش مى‌گويد: «پروردگار ما، من او را به عصيان وانداشتم، ليكن [خودش‌] در گمراهى دور و درازى بود.» (۲۷) [خدا] مى‌فرمايد: «در پيشگاه من با همديگر مستيزيد [كه‌] از پيش به شما هشدار داده بودم. (۲۸) پيش من حكم دگرگون نمى‌شود، و من [نسبت‌] به بندگانم بيدادگر نيستم.» (۲۹) آن روز كه [ما] به دوزخ مى‌گوييم: «آيا پر شدى؟» و مى‌گويد: «آيا باز هم هست؟» (۳۰) و بهشت را براى پرهيزگاران نزديك گردانند، بى‌آنكه دور باشد. (۳۱) [و به آنان گويند:] اين همان است كه وعده يافته‌ايد [و] براى هر توبه‌كار نگهبان [حدود خدا] خواهد بود: (۳۲) آنكه در نهان از خداى بخشنده بترسد و با دلى توبه‌كار [باز] آيد. (۳۳) به سلامت [و شادكامى‌] در آن درآييد [كه‌] اين روز جاودانگى است. (۳۴) هر چه بخواهند در آنجا دارند، و پيش ما فزونتر [هم‌] هست. (۳۵) و چه بسا نسلها كه پيش از ايشان هلاك كرديم كه [بس‌] نيرومندتر از اينان بودند و در شهرها پرسه زده بودند [اما سرانجام‌] مگر گريزگاهى بود؟ (۳۶) قطعاً در اين [عقوبتها] براى هر صاحبدل و حق نيوشى كه خود به گواهى ايستد، عبرتى است. (۳۷) و در حقيقت، آسمانها و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است در شش هنگام آفريديم و احساس ماندگى نكرديم. (۳۸) و بر آنچه مى‌گويند صبر كن، و پيش از برآمدن آفتاب و پيش از غروب، به ستايش پروردگارت تسبيح گوى. (۳۹) و پاره‌اى از شب و به دنبال سجود [به صورت تعقيب و نافله‌] او را تسبيح گوى. (۴۰) و روزى كه منادى از جايى نزديك ندا درمى‌دهد، به گوش باش. (۴۱) روزى كه فرياد [رستاخيز] را به حق مى‌شنوند، آن [روز] روز بيرون آمدن [از زمين‌] است. (۴۲) ماييم كه خود، زندگى مى‌بخشيم و به مرگ مى‌رسانيم و برگشت به سوى ماست. (۴۳) روزى كه زمين به سرعت از [اجساد] آنان جدا و شكافته مى‌شود؛ اين حشرى است كه بر ما آسان خواهد بود. (۴۴) ما به آنچه مى‌گويند داناتريم، و تو به زور وادارنده آنان نيستى؛ پس به [وسيله‌] قرآن هر كه را از تهديد [من‌] مى‌ترسد پند ده. (۴۵)


سوره پیشین:
سوره حجرات
سوره ق
سوره‌های مکیسوره‌های مدنی
سوره پسین:
سوره ذاریات

١.فاتحه ٢.بقره ٣.آل‌عمران ٤.نساء ٥.مائده ٦.انعام ٧.اعراف ٨.انفال ٩.توبه ١٠.یونس ١١.هود ١٢.یوسف ١٣.رعد ١٤.ابراهیم ١٥.حجر ١٦.نحل ١٧.اسراء ١٨.کهف ١٩.مریم ٢٠.طه ٢١.انبیاء ٢٢.حج ٢٣.مؤمنون ٢٤.نور ٢٥.فرقان ٢٦.شعراء ٢٧.نمل ٢٨.قصص ٢٩.عنکبوت ٣٠.روم ٣١.لقمان ٣٢.سجده ٣٣.احزاب ٣٤.سبأ ٣٥.فاطر ٣٦.یس ٣٧.صافات ٣٨.ص ٣٩.زمر ٤٠.غافر ٤١.فصلت ٤٢.شوری ٤٣.زخرف ٤٤.دخان ٤٥.جاثیه ٤٦.احقاف ٤٧.محمد ٤٨.فتح ٤٩.حجرات ٥٠.ق ٥١.ذاریات ٥٢.طور ٥٣.نجم ٥٤.قمر ٥٥.الرحمن ٥٦.واقعه ٥٧.حدید ٥٨.مجادله ٥٩.حشر ٦٠.ممتحنه ٦١.صف ٦٢.جمعه ٦٣.منافقون ٦٤.تغابن ٦٥.طلاق ٦٦.تحریم ٦٧.ملک ٦٨.قلم ٦٩.حاقه ٧٠.معارج ٧١.نوح ٧٢.جن ٧٣.مزمل ٧٤.مدثر ٧٥.قیامه ٧٦.انسان ٧٧.مرسلات ٧٨.نبأ ٧٩.نازعات ٨٠.عبس ٨١.تکویر ٨٢.انفطار ٨٣.مطففین ٨٤.انشقاق ٨٥.بروج ٨٦.طارق ٨٧.اعلی ٨٨.غاشیه ٨٩.فجر ٩٠.بلد ٩١.شمس ٩٢.لیل ٩٣.ضحی ٩٤.شرح ٩٥.تین ٩٦.علق ٩٧.قدر ٩٨.بینه ٩٩.زلزله ١٠٠.عادیات ١٠١.قارعه ١٠٢.تکاثر ١٠٣.عصر ١٠٤.همزه ١٠٥.فیل ١٠٦.قریش ١٠٧.ماعون ١٠٨.کوثر ١٠٩.کافرون ١١٠.نصر ١١١.مسد ١١٢.اخلاص ١١٣.فلق ١١٤.ناس


پانویس

  1. خرمشاهی، «سوره ق»، ص۱۲۵۲.
  2. خرمشاهی، «سوره ق»، ص۱۲۵۲.
  3. خرمشاهی، «سوره ق»، ص۱۲۵۲.
  4. معرفت، آموزش علوم قرآن، ۱۳۷۱ش، ج۲، ص۱۶۶.
  5. خرمشاهی، «سوره ق»، ص۱۲۵۲.
  6. صفوی، «سوره ق»، ص۷۸۲.
  7. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۲۲، ص۲۲۲.
  8. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۷، ص۳۳۷؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۲۲، ص۲۲۲.
  9. خامه‌گر، محمد، ساختار سوره‌های قرآن کریم، تهیه مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت نورالثقلین، قم، نشر نشرا، چ۱، ۱۳۹۲ش.
  10. حویزی، نورالثقلین، ۱۴۱۵ق، ج۵، ص۱۱۶؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۹، ص۲۲۵؛ واحدی اسباب نزول القرآن، ۱۴۱۱ق، ص۴۱۳-۴‍۱۴.
  11. مکارم، تفسير نمونه، ۱۳۷۱ش، ج‏۲۲، ص۲۴۶
  12. ابن منظور، لسان العرب، ذیل واژه ورید.
  13. طباطبایی، الميزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۸، ص۳۴۷.
  14. طباطبایی، الميزان، ۱۳۹۰ق، ج‏۱۸، ص۳۴۷.
  15. سعدی، گلستان، باب دوم در اخلاق درویشان، حکایت۱۱.
  16. مغنیه، تفسیر الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۷، ص۱۳۲؛ طبرسی، جوامع الجامع، ۱۳۷۷ش، ج۴، ص۱۶۶؛ کاشانی، تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، ۱۳۳۶ش، ج۹، ص۱۰؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۲۲، ص۲۴۹و۲۵۰.
  17. بحار الأنوار، ۱۴۰۳‌ق، ج۲۲، ص ۳۷۴و ۳۷۶.
  18. مفاتیح الجنان، دعای کمیل.
  19. قرشی، قاموس قرآن، ۱۳۷۱ش، ج۴، ص۱۶۳.
  20. مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۶، ص۳۱۸.
  21. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۲۲، ص۲۵۷.
  22. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۸، ص۳۴۹.
  23. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۳ق، ج۱۸، ص۳۳۷.
  24. جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج۱۷، ص۲۴.
  25. طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۹، ص۲۳۳.
  26. صدوق، ثواب الاعمال، ۱۳۸۲ش، ص۱۱۵
  27. بحرانی، تفسیرالبرهان، ۱۴۱۶ق، ج۵، ص۱۲۵.
  28. بحرانی، تفسیرالبرهان، ۱۴۱۶ق، ج۵، ص۱۲۵.
  29. بحرانی، تفسیرالبرهان، ۱۴۱۶ق، ج۵، ص۱۲۵.
  1. وَکُلَّ سَیّئة اَمَرْتَ بِاِثْباتِهَا الْکرامَ الْکاتِبِینَ؛الَّذِینَ وَکّلْتَهُمْ بِحِفْظِ مَا یکونُ مِنِّی، وَ جَعَلْتَهُمْ شُهُوداً عَلَیّ مَعَ جَوارِحِی ترجمه:و هر کار زشتی که دستور ثبت آن را به نویسندگان بزرگوار دادی؛ آنان که بر ضبط آنچه از من سر زند گماشتی و آنان را نیز گواهانی بر من قراردادی علاوه بر اعضایم.

منابع

  • قرآن کریم، ترجمه محمدمهدی فولادوند، تهران، دارالقرآن الکریم، ۱۴۱۸ق/۱۳۷۶ش.
  • ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، مقدمه احمد فارس، بیروت، ۱۳۸۹ق.
  • بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، تهران، بنیاد بعثت، ۱۴۱۶ق.
  • حویزی، عبدالعلی بن جمعه، تصحیح: هاشم رسولی، قم، اسماعیلیان، ۱۴۱۵ق.
  • خرمشاهی، قوام‌الدین، «سوره ق»، تهران، دوستان-ناهید، ۱۳۷۷ش.
  • صدوق، محمد بن علی، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، تحقیق: صادق حسن زاده، تهران، ارمغان طوبی، ۱۳۸۲ش.
  • طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۳۹۰ق.
  • طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، انتشارات دانشگاه تهران و مدیریت حوزه علمیه قم، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
  • طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصر خسرو، ۱۳۷۱ش.
  • کاشانی، ملا فتح الله، تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، کتابفروشی محمد حسن علمی، تهران، ۱۳۳۶ش.
  • مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، دار احیا التراث العربی، ۱۴۰۳‌ق.
  • مصلح الدین سعدی شیرازی، تصحیح: محمدعلی فروغی، تهران، نشر ققنوس، ۱۳۹۴ش.
  • مغنیه، محمد جواد، تفسیر الکاشف،‌دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، ۱۴۲۴ق.
  • مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامية، ۱۳۷۴ش.
  • معرفت، محمدهادی، آموزش علوم قرآن، [بی‌جا]، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، چ۱، ۱۳۷۱ش.
  • واحدی، علی بن احمد، اسباب نزول القرآن‏، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۱ق.

پیوند به بیرون