تقوا
«تقوا» در لغت به معنای حفظ کردن و پرهیز نمودن است و در اصطلاح، ملکه نفسانی است که انسان را از معصیت و نافرمانی خداوند باز میدارد و سبب پرهیز و اجتناب از محارم میشود. تقوا داراى آثاری است، از جمله: فلاح و رستگاری، نزول برکات آسمانی و زمینی، تشخیص حق از باطل، عزت و سربلندی.
تعریف تقوا
«تقوا» در اصل از ماده «وَقی، وقایه» به معناى پرهیز کردن، حفظ کردن و قرار دادن خویش در پناهگاه است. و در اصطلاح شرع، به معناى خویشتن دارى در برابر گناهان و پرهیز ارتکاب محارم می باشد. تقوا یک نیروى باز دارنده درونى است که در وجود انسان به وجود می آید و او را در برابر ارتکاب کارهای خلاف حفظ مى کند.
به عبارت دیگر تقوا یک نیروى بازدارنده ای است که به صورت یک ملکه نفسانی و نیروی درونی در وجود انسان به وجود می آید و او را در برابر طغیان شهوات و ارتکاب کارهای خلاف حفظ مى کند. کمال تقوا آن است که علاوه بر دوری از گناهان و محرمات، از مشتبهات نیز اجتناب شود.
معنای اصطلاحی تقوا در این سخن امام صادق علیهالسلام خلاصه میشود: «... اَن لایفْقِدَک اللهُ حَیْثُ اَمرَک و لایَراک حیثُ نَهاک»؛ (تقوا یعنی) آنجا که خداوند دستور داده حاضر باشی، تو را غایب نبیند و آنجا که نهی کرده، تو را مشاهده نکند.
بعضى از عالمان، تقوا را به حالت کسى تشبیه کرده اند که از یک زمین پر از خار عبور مى کند، و سعى دارد دامن خود را کاملا برچیند و با احتیاط گام بردارد مبادا نوک خارى در پایش بنشیند، و یا دامنش را بگیرد. از این تشبیه به خوبى استفاده مى شود که تقوا به این نیست که انسان انزوا و گوشه گیرى انتخاب کند، بلکه باید در دل اجتماع باشد و اگر اجتماع آلوده بوده خود را حفظ کند.
جایگاه تقوا
در فرهنگ دینی، رکن اساسی اخلاق اسلامی، تقواست و بدون آن، اخلاق و ایمان مفهومی ندارد، همان طور که امیرمؤمنان علیهالسلام فرمود: «لاینْفَع الایمانُ بِغیرِ التّقوی» و فرمود: «التَّقوی رَئیسُ الاَخلاقِ». همچنین در قرآن کریم، تقوا بهترین زاد و توشه معرفی شده است: «وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَی».
ارزندگیهای دیگر تقوا عبارتند از:
۱. ملاک کرامت آدمی:
درجه تقوا با درجات قرب الی الله و ارزشمندی انسان، نسبت مستقیم دارد و هر چه آدمی باتقواتر باشد به درگاه ربوبی نزدیکتر و از ارزش بیشتر برخوردار است. قرآن مجید بر این حقیقت، تصریح میکند: «...انَّ اکرَمَکم عندَاللهِ اَتقیکمْ اِنَّ اللهَ علیمٌ خَبیرٌ»؛ گرامیترین شما نزد خدا باتقواترین شماست، همانان خداوند بسیار دانا و آگاه است.
شیخ مفید میگوید: شنیدم که روزی سلمان فارسی وارد مسجد شد و مردم او را به سبب حقّی که داشت و به احترام موی سپیدش و منزلت خاصّی که نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و خاندان او داشت بالای مجلس نشاندند. عمر وارد شد و چشمش به سلمان افتاد و گفت: این مرد عجم کیست که در میان عربها صدرنشین شده است؟ پیامبر صلی الله علیه و آله روی منبر رفت و خطبهای ایراد کرد و فرمود: «انَّ النّاسَ مِن عَهدِ آدَمَ الی یَومِنا هذا مِثْلُ أسنانِ المُشْطِ، لا فَضْلَ لِلعَرَبیِّ عَلَی العَجَمّیِ ولا للأحْمَرِ عَلَی الأسوَدِ الّا بِالتَّقوی؛ مردم از روزگار آدم تا به امروز همچون دندانههای شانه هستند. عرب را بر عجم و سرخ را بر سیاه برتری نیست، مگر به تقوا».
۲. معیار پذیرش اعمال:
در دستگاه الهی، دو عنصر ارزشمند معیار قبولی اعمال قرار میگیرد که عبارتند از اخلاص و تقوا. این دو اکسیر گرانبها با هر عملی همراه شوند آن را به درجه قبول میرسانند و فقدان هر یک از آنها نیز، عمل را از درجه اعتبار ساقط میکند؛ گرچه از کمیت قابل توجهی نیز برخوردار باشد. قرآن مجید، این نقش ارزنده تقوا را چنین بازگو میکند: «...إِنَّمَا یتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ»؛ همانا خداوند (اعمال نیک و صالح را) تنها از باتقوایان میپذیرد.
همچنین عنصر تقوا سبب ارزشمندی مضاعف عمل صالح میگردد و اگر عمل، کم و کوچک هم باشد آن را بزرگ و فراوان میکند، امام علی علیهالسلام در این باره میفرماید: «لایَقِلُّ عَمَلٌ معَ التَّقوی و کیَفَ یَقِلُّ ما یُتَقَبَّلُ». هیچ عملی همراه با تقوا اندک نیست، چگونه چیزی که قبول می شود، کم شمرده شود؟
یکی از یاران امام صادق علیهالسلام به نام مفضل بن عمر میگوید: «خدمت امام صادق علیهالسلام بودم موضوع اعمال مطرح شد، من گفتم: عملم اندک و ضعیف است امام فرمود: خاموش باش و از خدا آمرزش بخواه! سپس فرمود: عمل اندک همراه با تقوا بهتر از عمل بسیاری است که خالی از تقوا باشد. پرسیدم: چگونه؟ فرمود: آری! همانند مردی که به دیگران غذا میدهد، با همسایگانش مدارا می کند. درِ خانهاش به روی دیگران باز است ولی (با همه این اعمال) چون درِ کار حرام به رویش باز شود، بدان درآید. این عمل (زیاد) بدون تقواست. اما مرد دیگری هیچ یک از اعمال یاد شده را انجام نمیدهد ولی اگر در برابر حرامی قرار بگیرد، آن را مرتکب نمیشود (این هم عملِ کمِ باتقوا!)».
۳. مرکب راهوار سعادت:
رسیدن به سعادت ابدی، آرمان فطری همه انسانهاست ولی بیشتر آنها در تشخیص راه سعادت به اشتباه می روند، از دیدگاه اسلام تقوای الهی، مرکب راهواری است که صاحب خویش را به سر منزل سعادت میرساند، امام علی علیهالسلام در این باره میفرماید: «اَلا و اِنَّ التَّقوی مَطایا ذُلُلٌ حُمِلَ عَلیها اَهلُها و اُعطُوا اَزِمَّتَها فَاَورَدَتْهُمُ الجنَّهَ»؛ آگاه باشید که تقوا مرکب رامی است که اهلش بر آن سوار شده، زمام آن را بدست دارند و آنان را به بهشت خواهد رساند.
قرآن مجید این فرجام نیکو را برای متقیان حتمی دانسته، نخست میفرماید: «...وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ»؛ بدانید که خدا با متقیان است.
و این همراهی، فیض و عنایت خاص الهی را نصیب انسان باتقوا میکند به گونهای که محبوب خدا میشود: «بَلَى مَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ وَاتَّقَى فَإِنَّ اللّهَ یحِبُّ الْمُتَّقِینَ»؛ آری، هر کس به عهدش وفا کند و تقوا را پیشه سازد (بداند که) همانا خداوند، متقیان را دوست دارد.
و در نهایت، این تفضل و محبت الهی، متقی را در عالیترین منزل سعادت جای میدهد چنان که فرمود: «إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ × فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیک مُّقْتَدِرٍ»؛ یقیناً متقیان در باغها و نهرها(ی بهشتی) جای دارند، در جایگاه صدق نزد پادشاه مقتدر.
آثار تقوا
در قرآن کریم و روایات، فواید گرانقدری برای عنصر تقوا شمرده شده که بر ارج و ارزش آن بسی افزوده است و نشان میدهد که تقوا موتور متحرک خوبیها و سرچشمه فضایل انسانی و سجایای اخلاقی است. برخی از آثار تقوا عبارتند از:
- تقوا سبب شکستن بن بستهای روحی، اجتماعی و حل مشکلات اقتصادی میشود: «وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَّهُ مَخْرَجاً * وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَایَحْتَسِبُ».
- تقوا در برابر وسوسههای شیطان، مصونیت ایجاد میکند: «إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّیطَانِ تَذَکرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ».
- تقوا برکات آسمان و زمین را نازل میکند: «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ».
- تقوا پیروزی و رستگاری به بار میآورد: «... فَاتَّقُوا اللَّهَ یا أُولِی الْأَلْبَابِ لَعَلَّکمْ تُفْلِحُونَ».
- تقوا بصیرت و معیار تشخیص حق از باطل را ارزانی میدارد: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یجْعَلْ لَکمْ فُرْقَانًا وَیکفِّرْ عَنْکمْ سَیئَاتِکمْ وَیغْفِرْ لَکمْ».
- تقوا بخشش گناهان و پاداش بزرگ در پی دارد: «... وَمَنْ یتَّقِ اللَّهَ یکفِّرْ عَنْهُ سَیئَاتِهِ وَیعْظِمْ لَهُ أَجْرًا».
- تقوا کلید بهشت است: «تِلْکَ الْجَنَّةُ الَّتِی نُورِثُ مِنْ عِبَادِنَا مَنْ کَانَ تَقِیّاً»؛ ما بهشت را مخصوص باتقوایان قرار دادیم.
- تقوا به مؤمن، عزت و سربلندی میبخشد. رسول اکرم صلی الله علیه و آله میفرماید: «خَصْلَةٌ مَنْ لَزِمَها أطاعَتْهُ الدُّنْیا وَالآخِرَةُ، وَرَبِحَ الْفَوْزَ فی الْجَنَّةِ؛ قیلَ: وَما هیَ یا رَسُولَ اللَّهِ؟ قالَ: التَّقْوی مَنْ أرادَ أنْ یَکونَ أعزَّ النّاسِ فَلْیَتَّقِ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ...». صفتی هست که اگر در کسی باشد، دنیا و آخرت مطیع او میشوند و از بهشت بهرهمند میشود. عرض کردند این خصلت چیست؟ فرمود: تقوا؛ کسی که بخواهد نزد مردم عزّت داشته باشد تقوای الهی پیشه کند».
راههای تقویت تقوا
میل به خوبیها و گریز از زشتیها در اندرون انسانها وجود دارد و کمتر کسی یافت میشود که فطرتاً چنین نباشد و رسالت پیامبران و مربیان انسانها، تقویت و تربیت این روحیه در جامعه بشری است و تحقق این هدف مقدس از راههای گوناگونی امکان پذیر است، از جمله:
۱. کسب علم:
آگاهی از معارف دینی و دانستن حکم خدا و نظر شرع و عقل، لازمه تقواپیشگی است و کسی که از کارهای زشت و زیبا خبر ندارد، نمیتواند آنها را ترک کند و اینها را به جای آورد. قرآن مجید عالیترین درجه تقوا را ـ که خوف و خشیت الهی است ـ منحصر در قشر ارزشمند دانشمندان کرده، میفرماید: « إِنَّمَا یخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاء»؛ تنها بندگان دانشمند خدا از او میترسند.
۲. ایمان به خدا:
در بیشتر آیات و روایات، تقوا با واژه مقدس «الله» همراه است و بیانگر آن است که در واقع «تقوا» در رابطه با خدا و ایمان به عالم غیب معنا پیدا میکند و باید گفت: یک واژه صد در صد دینی و اسلامی است. قرآن مجید نیز در موارد متعددی، تقوا را مشروط بر ایمان به خدا کرده، میفرماید: «...وَاتَّقُواْ اللّهَ إِن کنتُم مُّؤْمِنِینَ»؛ اگر مؤمن هستید، تقوای الهی پیشه کنید.
امیرمؤمنان علیهالسلام نیز در این باره میفرماید: «اتَّقُوا اللهَ الَّذی اِنْ قُلتُم سَمِعَ وَ اِنَ اَضمَرتُمْ عَلِمَ؛ تقوای خدایی را پیشه کنید که اگر بگویید، میشنود و اگر پنهان کنید، میداند».
از سوی دیگر، ایمان بدون تقوا نیز ایمان واقعی نیست و ارزش چندانی ندارد. به گفته همان امام: «لایَنْفَعُ الایمانُ بِغَیرِ تَقْوی؛ ایمان بدون تقوا سود نمیدهد».
۳. پرستش خدا:
اگر تقوا را به سنگری تشبیه کنیم که مؤمن در آن به جنگ با شیطان میپردازد، عبادت و پرستش، نقش ارتباط مستمر و دریافت فرمان و کمک از فرمانده مطلق هستی را ایفا میکند و هر چه این ارتباط قویتر و بیشتر باشد، رزم، سنگر و رزمنده نیز قویتر و محفوظترند و مأموریت نیکوتر انجام میگیرد و اگر برعکس، ارتباط ضعیف و اندک باشد، آسیبپذیر خواهند شد.
قرآن مجید این واقعیت را در دو آیه بیان کرده است؛ نخست درباره مطلق عبادت میفرماید: «یا أَیهَا النَّاسُ اعْبُدُواْ رَبَّکمُ الَّذِی خَلَقَکمْ وَالَّذِینَ مِن قَبْلِکمْ لَعَلَّکمْ تَتَّقُونَ»؛ ای مردم، پروردگارتان را که شما و پیشینیان شما را آفریده بپرستید، شاید تقوا پیشه کنید.
درباره عبادت خاصی چون روزه میفرماید: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کتِبَ عَلَیکمُ الصِّیامُ کمَا کتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِکمْ لَعَلَّکمْ تَتَّقُونَ»؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، روزه بر شما مقرر شده. همان گونه که بر پیشینیانتان مقرر شده بود، شاید متقی شوید.
به دلایل یاد شده، متقیان واقعی، عاشق عبادتند و علاوه بر عبادتهای واجب ـ که شرط اولیه ایمان و تقواست ـ در هر فرصت مناسبی به راز و نیاز با بینیاز مطلق میپردازند و با بال تقوا در ملکوت معنویت به پرواز درمیآیند و در این پرواز، بالهایشان نیز قوت بیشتری مییابد. امام متقیان، علی علیهالسلام درباره آن میفرماید: با گسترده شدن پرده سیاه شب برپا ایستاده به تلاوت بخشهایی از قرآن میپردازند، آن را با ترتیل و تأمّل میخوانند و در غم و اندوه (آخرت) فرو میروند و دوای دردشان را از آن جستجو میکنند. وقتی به آیهای شوقانگیز میرسند، در آن طمع میکنند و دل میبندند. گویا چشمانداز آینده خویش را در آن مینگرند و هرگاه به آیهای هراسانگیز برمیخورند گوشهای دلشان را بدان میسپارند. گویا فریاد و خروش دوزخ را در بن گوشهای خود میشنود. از این رو کمرهایشان را (برای رکوع) خم میکنند و پیشانی، زانوها، کف دستها و نوک پاهای خود را برای (سجده) بر خاک مینهند و از خدای بزرگ، آزادی از دوزخ را میطلبند.
۴. چشمپوشی از مادیات:
از دیدگاه قرآن، مظاهر مادی دنیا «متاع اندک» است و ارزش آن را ندارد که همت انسان را به خود معطوف دارد. متقیان ضمن فعالیتهای گوناگون اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و... همیشه دل در گرو معشوق واقعی دارند و برآوردن نیازهای بعد مادی زندگی را از واقعبینی و تحلیل صحیح مسائل مادی بازنمیدارد. انسان متقی با الهامگیری از کتاب و پیامبر خدا، همه مظاهر مادی حتی جسم خویش را فناپذیر میداند و چنین بینشی سبب میشود که؛
- نفس را از گرایشهای ناروای دنیایی، باز دارد.
- از افراط و تفریط در پاسخ دادن به غرایز حیوانی، خودداری کند.
- از خصومتورزی، ثروتاندوزی، جاهطلبی و... پرهیز نماید و...
امثال چنین اقداماتی از نتایج تقواست و هر قدر مؤمن از دلبستگی به دنیا فاصله بگیرد، به تقوای حقیقی نزدیکتر میشود. امیرمؤمنان علیهالسلام در کلام نغز و شیوایی، این ارتباط را چنین بیان میکند: «حَرامٌ عَلی کلِّ قَلْبٍ مُتَوَلِّهٍ بِالدُّنیا اَنْ یَسْکنَهُ التَّقوی»؛ بر هر قلب فریفته دنیا حرام است که تقوا در آن جای گیرد.
پانویس
- ↑ راغب اصفهانى، مفردات فی غریب القرآن، ج۱،ص ۸۸۱.
- ↑ بحارالانوار، ج ۶۷، ص ۲۸۵.
- ↑ ابوالفتوح رازى، روض الجنان و روح الجنان، ج ۱، ص ۱۰۱؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج ۱، ص ۸۰.
- ↑ تفسیر نمونه، ج ۲۲، ص ۲۰۴.
- ↑ همان، ج ۶، ص ۴۱۲.
- ↑ شرح غررالحکم، ج ۱، ص ۱۹۴.
- ↑ سوره بقره، آیه ۱۹۷.
- ↑ سوره حجرات(۴۹)، آیه ۱۳.
- ↑ میزان الحکمه، مادّه «تقوا».
- ↑ سوره مائده(۵)، آیه ۲۷.
- ↑ نهجالبلاغه، حکمت ۹۱، ص ۱۱۲۹.
- ↑ اصول کافی، ج ۲، ص ۷۶.
- ↑ نهجالبلاغه، خطبه ۱۶، ص ۶۷.
- ↑ سوره توبه(۹)، آیه ۳۶.
- ↑ سوره آل عمران(۳)، آیه ۷۶.
- ↑ سوره قمر(۵۴)، آیات ۵۴ـ۵۵.
- ↑ سوره طلاق(۶۵)، آیه ۲ـ۴، و نهجالبلاغه، خطبه ۱۳۰، ص ۴۰۳.
- ↑ سوره اعراف(۷)، آیه ۲۰۱.
- ↑ همان، آیه ۹۶.
- ↑ سوره مائده(۵)، آیه ۱۰۰.
- ↑ سوره انفال(۸)، آیه ۲۹.
- ↑ سوره طلاق(۶۵)، آیه ۵.
- ↑ سوره مریم، آیه ۶۳.
- ↑ بحارالانوار، ج ۷۷، ص ۱۶۹، ح ۷.
- ↑ بحارالانوار، ج ۶۷، ص ۲۸۵، حدیث ۷: و اصول کافی، ج ۲، ص ۷۶، حدیث ۸.
- ↑ سوره فاطر(۳۵)، آیه ۲۸.
- ↑ سوره مائده(۵)، آیات ۵۷، ۸۸ و ۱۱۲.
- ↑ شرح غررالحکم، ج ۲، ص ۲۴۶.
- ↑ همان، ج ۶، ص ۴۱۲.
- ↑ سوره بقره(۲)، آیه ۲۱.
- ↑ همان، آیه ۱۸۳.
- ↑ نهجالبلاغه، خطبه ۱۸۳، ص ۶۱۲ـ۶۱۳.
- ↑ سوره نساء(۴)، آیه ۷۷.
- ↑ شرح غررالحکم، ج ۳، ص ۴۰۵.
منابع
- اصول اخلاق اسلامی، علیاصغر الهامینیا، ص۲۵.
- "تقوا"، سایت حدیث نت.
- "تقوا یعنی چه؟" سایت اسلام کوئست.