برهان
حجت و دلیل، جمع آن براهین
دانستن بر دو گونه است: یکی آن که موجودی در خارج هست و به نیروی خود در بدن انسان و حیوان تأثیر می کند و انسان بالفطرة درمی یابد که چیزی در خارج ذات او وجود دارد. مثلاً خورشید به روشنی خود فشار بر چشم می آورد و آتش به گرمی بر دست و رعد به بانگ بلند در گوش و انسان می داند هیچ حادثی بی علت نیست.
دست او گرم شد به علتی و آن علت در خود دست نیست بلکه در خارج هست اگر احتمال دهد احساس گرمی به علتی است در خود دست یقین به وجود آتش در خارج ندارد و اگر احتمال دهد علت صدا در گوش او است یقین به وجود آن در خارج نخواهد داشت. دویم این که چیزی در خارج هست اما در اعضا و حواس انسان تأثیر ندارد و فشار نمی آورد اگر آن را ادراک می کنیم باز علتی دارد چون هیچ چیز بی علت نیست مثلاً حضرت موسی علیه السلام یا عیسی یا پیغمبر ما سلام الله علیهم اجمعین پیغمبر بودند، صفت نبوت با هیچ حسی ادراک نمی شود حتی آنان که در حضور بودند. نبوت را نمی دیدند ناچار آن را باید به علتی دریافت.
آن علت را برهان گویند. اگر کسی دعوی کند مطلب غیرمحسوس را بی برهان می توان دریافت صحیح نیست بلکه محسوس را نیز. « فَذَانِكَ بُرْهَانَانِ مِن رَّبِّكَ» (سوره قصص، آیه 32) این دو معجزه عصا و ید بیضا دو برهان است از جانب پروردگار تو؛ یعنی دلیل نبوت «يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءكُم بُرْهَانٌ مِّن رَّبِّكُمْ» (سوره نساء، 174) ای مردم برهانی از جانب پروردگار شما آمد یعنی قرآن که دلیل نبوت خاتم انبیا است.
«أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ» (سوره نمل، 64) آیا معبودی هست با خدای تعالی؟ بگو: دلیل خویش بیاورید اگر راست گوئید. در چند آیه فرمود: که بت پرستان برای اثبات الوهیت بتان خویش برهان ندارند خداوند هر مدعی بی برهان را تکذیب می فرماید و نیز یهود و نصاری گفتند: هیچکس به بهشت نرود مگر از ما باشد.
خداوند فرمود: «تِلْكَ أَمَانِيُّهُمْ قُلْ هَاتُواْ بُرْهَانَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ» (سوره بقره، 111) این آرزوی شما است. بگو: برهان آورید اگر راست گوئید. چون نه یهود و نه نصاری سعادت انسان را به عمل صالح نمی دانند برخلاف مسلمانان. خداوند می فرماید: برهان بیاورید.
در زبان اهل منطق دلیلی را برهان گویند که یقین آورد و این اصطلاح با قرآن مطابق است و منطقیان دلیل ظنی را خطابه و آن که موجب تخیل باشد شعر نامند و هرگاه دلیل در مقابل خصمی باشد و مراد ساکت کردن او، آن را جدل خوانند نه برهان. چون شاید به دلیلی ساکت شود که گوینده آن را صحیح نداند مانند احتجاج بر یهودی به تورات.
مغالطه دلیل باطل و غلط است و جماعتی از اهل ظاهر بکار بردن برهان منطقی را در مطالب دینی صحیح نمی دانند علاءالدوله سمنانی گوید چون سخن مطابق واقع باشد و نفس به آن اطمینان یابد و شیطان را در آن راه نباشد کافیست خواه به برهان منطقی راست باش و خواه مباش.
قاضی نورالله ششتری رحمةالله علیه در جواب او گوید: هرگاه تألیف برهان بر طریقه علم میزان یعنی منطق مستقیم نباشد عقیم بلکه سقیم خواهد بود و طفلان را بر آن اعتراض می رسد چون جای شیطان نه مطابق واقع خواهد بود نه موجب اطمینان و امثال این سخنان از فقهای جامد سر می زند که علم منطق را به مجرد انتساب به حکما مخالف شریعت می دانند و نظر در آن را حرام.
و نیز گوید: این سخن صادر نمی شود الا از کسی که در مقام قدح و طعن بر شریعت باشد یعنی گوید: شریعت به طریقه بحث و تحقیق ثابت نمی شود و حامل شریعت به منزله کسی است که درهم ناسره در دست دارد از نقادان و صرافان می گریزد و به کسانی نشان می دهد که پول درست و قلب را تشخیص نمی دهند. انتهی به تلخیص. این کلام را قاضی به مناسبت در شرح حال عبدالرزاق کاشی گفته است.
خداوند فرمود: «ادْعُ إِلِى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ» (سوره نحل، 125) دعوت به خدا از روی دلیل و برهان از خواص قرآن و دین اسلام است و تورات و انجیل از این روش خالی است.
منابع
- نثر طوبی، علامه شعرانی، انتشارات اسلامیه، ج1، ص 75 و 76.