اجل مسمیاَجَل، سرآمد زمانی یا تمام مدّت هر پدیده، کار یا موجود میباشد و در علم کلام، مدّت عمر انسان و زمان فرا رسیدن مرگ انسان را نیز اجل میگویند. اجل مسما یعنی اجل معین در نزد خدا که دست خوشِ تغییر نمیشود و اجل غیر مسما آن اجلی است که در «لوح محو و اثبات» نوشته شده است. اجل غیر مسما در انسان همان عمر طبیعی ساختمان بدن اوست که ممکن است اجل آدمی به دلیل بروز موانعی پیش از رسیدن به حد طبیعی فرا رسد. ۱ - دیدگاه قرآنیاجل درباره انسان بهمعنای مدّت عمر یا زمان پایان عمر آمده است و قرآن کریم از دو نوع اجل برای انسان یاد میکند: یکی با قید «مسمّی» و دیگری بدون هیچ قیدی: «هو الذی خلقکم من طین ثمّ قضی اجلا و اجل مسمی عنده...». براساس ظاهر آیه، مقصود از هر دو، زمان پایان عمر آدمی است، نه مدّت عمر او. ۲ - دیدگاه روایات و مفسریندر جوامع روایی شیعه، «اجل مسمی» را به «اجل حتمی» که غیر قابل تغییر بوده و در شب قدر معیّن میشود، تفسیر و آیه شریفه «اذاجاء اجلهم فلایستخرون ساعة ولایستقدمون» را به آن ناظر دانستهاند و نیز «اجل غیر مسمّی» را به اجل موقوف و مشروط که قابل تغییر است، تفسیر کردهاند. همچنین از کلمه «یوخرکم الی اجل مسمی» در آیه ۹ و ۱۰ سوره ابراهیم استفاده میشود که در مقابل «اجل مسمی» اجل دیگری نیز هست که قابل تغییر است که از این اجل دوم به «اجل معلق» یاد میشود. در منابع اسلامی از «اجل مسمّی» با تعابیری چون اجل «محتوم»، «قطعی»، [۹]
جعفری، محمدتقی، ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه، ج۱۳، ص۲۱.
«مقضی» و «طبیعی» و از «اجل غیر مسمّی» نیز با واژگانی مانند «معلّق»، «موقوف»، «اخترامی»، و «مشروط»، یادشده است.۲.۱ - تفسیر علامه طباطباییعلامه طباطبایی با ضمیمه کردن آیه «لکلّ اجل کتاب• یمحوا اللّه ما یشاء و یثبت و عنده امّ الکتـب» به آیات اجل، نتیجه میگیرد که اجل مسمّی و حتمی همان است که در «امالکتاب» ثبت شده و به هیچ وجه تغییر نمییابد و اجل غیر مسمّی اجلی است که در «لوح محو و اثبات» نوشته شده و قابل تغییر است. «امّالکتاب» قابل انطباق بر حوادثی است که با تمام علل و اسباب مؤثّر در آن لحاظ میشوند. بهگونهای که قابل تخلّف نباشند. ولی «لوح محو و اثبات» قابل انطباق بر همان حوادث است. امّا از جهت انتساب به برخی از اسباب و علل، نه تمام آنها. چرا که ممکن است در اثر برخورد با موانعی از تاثیر بازمانند یا بدون برخورد با موانع، این اسباب مؤثّر واقع شوند. بنابراین، هر انسانی اقتضا دارد بهطور طبیعی مثلاً صد سال عمر کند. این اجلی است که در لوح محو و اثبات ثبت شده. امّا بر اثر اسباب و موانعی ممکن است پیش از انقضای این مدّت، مرگ انسان فرا رسد که این همان اجل اخترامی یا مرگ ناگهانی است و روشناست که آنچه وقوع آن در خارج حتمی است، همان اجل مسمّی است که ممکن است با عمر طبیعی موافق باشد یا نباشد. بدیهی است درصورت دوم، اجل مسمّی و اجل اخترامی دارای یک مصداق خواهند بود. برخی از قرآنپژوهان، این دو نوع اجل را از مصادیق قضا و قدر دانسته و نتیجه گرفتهاند: اجلیکه قابل تغییر است، از مصادیق «تقدیر» بوده که به آن اجل معلّق (معلّق بر شرایط) میگویند و اجلی که حتمی و غیر قابل تغییر است، از مصادیق «قضا» است که همان مرحله حتمیّت و غیر قابل برگشت است. ۲.۲ - اقوال ضعیفبه گزارش فخر رازی، مفسّران در تفسیر دو اجل در آیه شریفه «هو الّذی خلقکم من طین ثمّ قضی اجلا و اجل مسمّی عنده» اقوال دیگری را نیز ذکر کردهاند: اجل گذشتگان و اجل افراد باقیمانده بشر، مرگ انسان و زمان برپایی قیامت، مدّت زندگی دنیایی و مدّت زندگی برزخی، خواب و مرگ، مقدار طی شده از عمر آدمی و مقدار باقیمانده از عمر او، اجل اخترامی که مرگ انسان در اثر حوادث و اسباب خارجی فرا میرسد و اجل طبیعی، (قول منسوب به حکیمان). امّا علامه طباطبایی اقوال پیشین را اقوالی ضعیف برشمرده است. ۳ - عوامل تقدیم و تاخیراز آیات و روایات استفاده میشود که امور ذیل در تقدیم و تاخیر اجل مؤثرند: ۳.۱ - ایمان«قالت رسلهم افی اللّه شکّ فاطر السّموت والارض یدعوکم لیغفر لکم من ذنوبکم و یؤخّرکم الی اجل مسمّی». برخی مفسّران از این آیه استفاده کردهاند که نتیجه دنیایی ایمان به خدا و پیامبران، تاخیر مرگ انسان تا زمان معیّن شده و تخلّفناپذیر (اجل مسمّی) است. برخی گفتهاند: تاثیر ایمان در افزایش عمر انسان از دو منظر قابل تبیین است. اوّل، منظر الهی: تقدیر الهی چنین است که ایمان را باعث طول عمر آدمی قرار داده است. دوم، منظر طبیعی: ایمان به خداوند و پیامبران و تقید به حرام و حلال الهی و دستورهای دینی، سبب افزایش امنیت فردی و اجتماعی و پیشگیری از امراض و بیماریها و در نتیجه افزایش طول عمر آدمی خواهد شد. [۲۶]
بری، عبداللطیف، قاموس المفاهیم القرآنیه، ج۱، ص۲۹۵.
این آیه اعراض از دعوت الهی را موجب کاهش عمر و نرسیدن جوامع و امتها به اجل مسمای خود میداند؛ زیرا جوامع، با اعراض، از دعوت الهی، رفتاری را در پیش میگیرند که زمینه را برای انزال عذابهای الهی فراهم میآورد و بلایای به ظاهر طبیعی چون توفان و زمین لرزه و سیل و قحطی و مانند آن موجب میشود تا جامعه در وضعیتی قرارگیرد که استقرار و امنیت و آسایش نداشته باشد و از درون بپاشد و به جای همگرایی و اتفاق و عدالت، واگرایی و تفرقه و ظلم جانشین آن شود و مردم به جان هم بیفتند و دولت و نظام سیاسی و اجتماعی از میان برود به گونهای که دیگر جامعهای برقرار نماند. ۳.۲ - عبادت و تقوا«قال یقوم انّی لکم نذیر مبین• ان اعبدوا اللّه واتّقوه و اطیعون• یغفرلکم من ذنوبکم و یؤخّرکم الی اجل مسمّی...». این آیه تاخیر مرگ تا اجلی معیّن را نتیجه عبادت خدا و تقوا و اطاعت رسول دانسته و این خود دلیل بر این است که انسان دو اجل دارد: مسمّی و غیر مسمّی که اجل غیر مسمّی قابل تغییراست. افزون بر موارد پیشگفته در روایات نیز امور دیگری مانند صدقه، صله رحم، روزه ماه شعبان، زیارت امام حسین (علیهالسّلام)، تخفیف دین، شکر فراوان، قرائت سوره توحید بعد از هر نماز و... را عوامل طول عمر و تاخیر اجل، و اموری مانند قطع رحم، آلودهدامنی، عقوق والدین، ترک زیارت امام حسین (علیهالسّلام)، دروغگویی، سوگند دروغ، بستن راه مسلمانان، ادّعای امامت (به ناحق) و... را عوامل تقدیم اجل و کاهش عمر آدمی نام بردهاند. ۴ - پانویس۵ - منابعپژوهشگاه فرهنگ ومعارف اسلامی، دانشنامه موضوعی قرآن، برگرفته از مقاله «اجل»، تاریخ بازیابی ۹۸/۵/۹. دانشنامه کلام اسلامی، مؤسسه امام صادق(ع)، برگرفته از مقاله «آجال»، شماره یک. |