اجل
معاد |
أَجَل پایان زمان هر چیز و بهمعنای زمان مرگ انسان است. واژه اجل و مشتقاتش ۵۶ بار در موضوعات مختلف در قرآن بهکار رفته است. برای مثال آمده است که هر امتی اجلی معیّن دارد که کم و زیاد نمیشود.
بهباور برخی از مفسران، طبق آیات قرآن، انسان دو نوع اجل دارد: اجل مُسَمّیٰ یا زمان حتمی مرگ و اجل مُعَلَّق یا زمان تغییرپذیر آن.
در مباحث کلام اسلامی در مسئله جبر و اختیار، از اجل هم بحث شده است.
مفهومشناسی و جایگاه
به دوره زمانی یا آخرِ دوره زمانی هر چیز اجل میگویند؛ این واژه درخصوص انسان، بهمعنای زمان پایان زندگی یعنی زمان مرگ او است.
واژه اجل و مشتقات آن ۵۶ بار در قرآن کریم در زمینههای مختلف بهکار رفته است؛ ازجمله آمده است:
- آفرینش آسمان و زمین اجل معین (مُسَمّیٰ) دارد و عمر آنها پس از زمان معینی بهسر خواهد رسید.
- گردش خورشید و ماه تا اجل معینی است.
- خداوند کیفر گناهان را تا اجل معینی که همان هنگام مرگ یا قیامت باشد، بهتأخیر میاندازد.
- درنگ جنین در رحم مادر اجل معین دارد.
- امتها اجل دارند و هنگامی که آن اجل فرا رسد، نه کوتاه و نه دراز میشود.
- خداوند برای هر انسان، عمر مشخص و اجل معینی قرار داده است.
اقسام اجل
برخی از مفسران برپایه آیه دوم سوره انعام (هُوَ الَّذِى خَلَقَكُم مِّن طِينٍ ثُمَّ قَضىَ أَجَلًا وَ أَجَلٌ مُّسَمًّى عِندَهُ»؛ او کسى است كه شما را از گِل آفرید؛ آنگاه اجلى مقرر کرد و اجل معین پیش اوست)، میگویند انسان دو اجل دارد: اجل مُسَمَّیٰ و اجل مُعَلَّق.
اجل مُسَمّیٰ، زمان حتمی و تغییرناپذیر مرگ انسان است که فقط خدا به آن آگاهی دارد. اجل مُعَلَّق زمان طبیعی مرگ انسان است که ممکن است تغییر کند. سیدمحمدحسین طباطبایی در توضیح این دو اجل نوشته است: اجل معلق، زمان مرگ هر شخصی براساس شرایط بدنی او است. اجل مسمی هم زمانی است که مرگ آن شخص بهطور حتم فرا میرسد. بهگفته او ممکن است شخصی براساس شرایط بدنیاش، بتواند صد سال عمر کند که این اجل معلق او است؛ اما احتمال دارد مرگ همین فرد، بهعلتی، زودتر یا دیرتر فرا رسد و این اجل مسمای او است.
اجل در علم کلام
متکلمان مسلمان در مسائل مربوط به جبر و اختیار انسان، از اجل هم گفتوگو میکنند. میگویند نخستین بار اشاعره برای اشکال به معتزله که به اختیار قائلاند، به آیات مربوط به اجل استناد کردند. آنان میگویند ازآنجاکه این آیات اجل هرچیزی را تعیینشده از سوی خدا معرفی میکنند، همه کارها را باید به خدا نسبت داد. برای مثال در قتل یک انسان، قاتل از خود اختیاری ندارد؛ چراکه اجل مقتول (زمان مرگ او) را خدا مشخص کرده است.
معتزله میگفتند: انسان اعمال نادرست هم انجام میدهد و ازآنجاکه نمیتوان اعمال نادرست را به خداوند نسبت داد، باید آنها را کار خود او دانست.
پانویس
- ↑ قرشی، قاموس قرآن، ذیل واژه «اجل».
- ↑ ابوطالبی، «اجل»، ص۱۶۱.
- ↑ ابوطالبی، «اجل»، ص۱۶۱.
- ↑ روم، آیه ۸.
- ↑ رعد، آیه ۲.
- ↑ طه، آیه۱۲۹.
- ↑ حج، آیه ۵.
- ↑ اعراف، آیه ۳۴؛ یونس، آیه۴۹.
- ↑ انعام، ۲؛ زمر، ۴۲.
- ↑ بیات، «اجل معلق و اجل مسمی از منظر آیات و تجلی آن در روایات»، ص۸.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۷، ص۱۰.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۷، ص۱۰.
- ↑ مجتهد شبستری، «اجل»، ص۶۱۴.
- ↑ مجتهد شبستری، «اجل»، ص۶۱۴.
- ↑ مجتهد شبستری، «اجل»، ص۶۱۴.
- ↑ مجتهد شبستری، «اجل»، ص۶۱۴.
منابع
- قرآن.
- ابوطالبی، «اجل»، دایرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۲ش.
- بیات، محمدحسین، «»، سراج منیر، ش۲۲، ۱۳۹۵ش.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامىِ جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
- قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، تهران، دارالکتب اسلامیه، چاپ ششم، ۱۳۷۱ش.
- مجتهد شبستری، محمد، «اجل»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج۲، تهران، مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.