زمان تقریبی مطالعه: 12 دقیقه
 

استقلال در قرآن





استقلال به حاکمیت جامعه یا دولت بر سرنوشت خویش و رهایی از سلطه بیگانه اطلاق می‌شود.


۱ - معنای لغوی و اصطلاحی استقلال



استقلال مصدر باب استفعال از ماده «ق‌ل‌ل» به معنای اندک شمردن، حمل‌کردن،
[۴] لغت‌نامه، ج‌۲، ص‌۱۸۴۲.
و به‌کاری پرداختن بدون مشارکت دیگران آمده است.
در اصطلاح علوم سیاسی برای استقلال تعاریفی متفاوت ارائه شده است؛ مانند:جدا بودن حاکمیت یک کشور از هر نوع سلطه خارجی و
[۸] آقابخشی، فرهنگ علوم سیاسی، ص‌۱۵۴.
آزادی اراده ملّی برای اداره امور داخلی و خارجی‌خود که از خلال سازمان سیاسی دولت پدیدار می‌شود.
[۹] بابایی، علی، فرهنگ علوم سیاسی، ج‌۲، ص‌۴۵.
[۱۰] فرهنگ واژه‌های انقلاب، ص‌۸۴.
[۱۱] بابایی، علی، فرهنگ علوم سیاسی، ج‌۲، ص۶۱.
میل به سلطه‌جویی در سرشت انسان قرار دارد و این میل در دولت‌ها نیز تجلّی می‌یابد، به‌گونه‌ای که در پی مطیع ساختن دیگران و بهره‌برداری از منابع و امکانات آنان است. از سوی دیگر میل به استقلال نیز فطری انسان‌هاست و جوامع و دولت‌های گوناگون در پی هویت و استقلال عملی خویش هستند. استقلال از ارزش‌های مسلّم انسانی، عامل عزت و سربلندی انسان‌ها و جوامع و نبود آن، نشانی از ذلت و زبونی آنان است.
[۱۲] اندیشه‌های فقهی سیاسی، ص‌۴۸۳.
[۱۳] مقایسه تئوری‌های وابستگی، ص‌۱۷۰.
برخی با استناد به اینکه‌ دولت شخصیت ترکیب یافته از افراد است
[۱۴] فارسی، حقوق بین‌الملل اسلامی، ص‌۱۰۸‌_۱۰۹.
[۱۵] خلیلیان، حقوق بین‌الملل اسلامی، ص‌۱۴۵‌_۱۵۱.
گفته‌اند:چنان‌که استقلال حق هر فرد است، حق دولت نیز هست.
بسیاری از دانشمندان سیاسی، ریشه همه عقب ماندگی‌های جوامع و ملت‌ها را در وابستگی به استعمار دیده و استقلال را کلید حل مشکلات قلمداد کرده‌اند،
[۱۶] استقلال و ضرورت‌های جدید، ص‌۶۲.
زیرا محور خط مشی کشورهای تحت سلطه به جای منافع خودشان، منافع کشورهای سلطه‌گر است.
[۱۷] اندیشه‌های فقهی سیاسی، ص‌۴۸۳.


۲ - استقلال در نگاه قرآن



استقلال با جنبه‌های مختلف فرهنگی و اقتصادی آن در نگاه اسلام با دو مفهوم «دارالاسلام» و «دارالکفر» ارتباط پیدا می‌کند، زیرا مرزبندی‌های جدید جغرافیایی ملاک مناسبی برای استقلال نیست. در تعریف و محدوده واژگان ذکر شده دیدگاه‌های گوناگونی ارائه شده
[۱۸] آثارالحرب، ص‌۱۶۹‌_۱۷۰.
[۱۹] فقه، ش‌۱۰ سال ۷۵، ص‌۲۲‌۱۱۱.
[۲۰] مقایسه تئوری‌های وابستگی، ص‌۱۳۲‌_۱۳۵.
که از مجموع آن‌ها می‌توان چنین نتیجه گرفت که ملاک دارالاسلام و دارالکفر اجرا و عدم اجرای قوانین الهی است. دارالاسلام به سرزمینی گفته می‌شود که شریعت اسلامی در آن پیاده می‌شود و حاکم مسلمانی بر آن حکمرانی می‌کند و همه افراد جامعه در برابر حکومت اسلامی تسلیم هستند. و دارالکفر به سرزمین‌هایی گفته می‌شود که احکام اسلامی در آن جاری نیست و مسلمانان در آن‌جا حاکمیت و سلطه ندارند. براساس این مرزبندی است که قرآن مسلمانان را از خطر وابستگی برحذر داشته و دستیابی به استقلال را در آیات زیادی بیان‌ می‌کند.

۳ - واژه‌ها و مفاهیم در موضوع استقلال



در قرآن کریم واژه استقلال به صراحت نیامده؛ ولی این مفهوم از برخی واژه‌ها، تعبیرها و موضوعات قابل استفاده است؛ مانند:عزّت مسلمانان، نفی سبیل کافران، نپذیرفتن سلطه و سرپرستی کافران، عدم میل و اعتماد به کافران، پیروی نکردن از اهل کتاب و مشرکان، روی پای خود ایستادن، نداشتن دوستی صمیمانه با مشرکان و آیاتی که دشمنی کافران و مشرکان با مسلمانان را گوشزد می‌کند و خواستار هوشیاری مسلمانان در برابر نقشه‌ها و توطئه‌های آنان است. اکنون هر یک از این واژگان و موضوعات به‌طور گذرا بررسی می‌شود.

۳.۱ - عزت


قرآن کریم عزت و برتری را ویژه خداوند و فرستاده وی و مؤمنان می‌داند. بر‌اساس آیات ۱۳۸‌-۱۴۰ نساء وابستگی به کافران و پذیرش سرپرستی آنان موجب ذلّت و عذاب الهی و پذیرفتن ولایت و سرپرستی خداوند و گسستن از ولایت غیر او سبب عزّت فرد و جامعه می‌شود :«بَشِّرِ المُنفِقِینَ بِاَنَّ لَهُم عَذابًا اَلِیما • اَلَّذینَ یَتَّخِذونَ الکفِرینَ اَولِیاءَ مِن دونِ المُؤمِنِینَ اَیَبتَغونَ عِندَهُمُ العِزَّةَ فَاِنَّ العِزَّةَ لِلّهِ‌جَمیعا». قرآن برای تأمین عزت و سربلندی مسلمانان و برتری آنان بر کافران و حفظ و صیانت این موقعیت، مؤمنان را موظف می‌کند تا از هر کاری که موجب سلطه و سیطره کافران گشته و مسلمانان را به وابستگی می‌کشاند دوری کنند.
[۴۲] من وحی‌القرآن، ج‌۷، ص‌۵۰۶‌_۵۱۳.


۳.۲ - نفی سبیل


بر اساس آیه «ولَن یَجعَلَ اللّهُ لِلکفِرینَ عَلَی المُؤمِنینَ سَبیلا؛هرگز خداوند برای کافران راه تسلط بر اهل ایمان را باز نگذاشته است» خداوند کمترین سلطه‌ای را برای کافران بر مؤمنان تشریع نکرده و هرگونه پیمان فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و‌... را که موجب سلطه کافران و وابستگی مسلمانان گردد حرام و باطل شمرده است.
[۴۵] فقه سیاسی اسلام، ص‌۳۲۵‌_۳۲۹.
سبیل در لغت به معنای «راه» و در این آیه به معانی نصر، حجت در دنیا، حجت در آخرت، سلطه اعتباری و سلطه خارجی دانسته شده‌است.
[۴۹] کتاب‌البیع، ص‌۷۲۱.
آیه نفی سبیل بیانگر دو جنبه ایجابی و سلبی است:جنبه ایجابی آن بیانگر وظیفه جامعه اسلامی و حاکمان آن در حفظ استقلال و از میان برداشتن زمینه‌های وابستگی است و جنبه سلبی آن ناظر به نفی سلطه بیگانگان بر سرنوشت سیاسی اجتماعی مسلمانان است.
[۵۲] فقه سیاسی اسلام، ص‌۳۸۵‌_۴۰۰.
بر اساس مفاد حرف نفی «لن» که به معنای نفی ابد است کافران هیچ‌گاه در هیچ زمینه‌ای شرعاً نمی‌توانند بر مسلمانان مسلّط شوند و نفی سبیل بر همه روابط خارجی در زمینه‌های گوناگون فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و نظامی حاکمیت دارد و همه روابط باید بر این پایه استوار باشد و با آن ارزیابی گردد.
[۵۳] فقه سیاسی اسلام، ص‌۳۲۵‌_۳۲۹.


۳.۳ - نفی ربوبیت غیر خدا


اتخاذ ارباب و پذیرش اراده و سلطه دیگران با توحید ناسازگار است و انسان را به شرک مبتلا می‌سازد:«قُل یاَهلَ الکِتبِ تَعالَوا اِلی کَلِمَة سَواء بَینَنا وبَینَکُم اَلاَّ نَعبُدَ اِلاَّ اللّهَ ولا نُشرِکَ بِهِ شیًا ولا‌یَتَّخِذَ بَعضُنا بَعضًا اَربابًا مِن دونِ‌اللّهِ...»، بنابراین، آزادی سیاسی و حق اطاعت از نظام‌های سیاسی و نهاد قدرت ، مشروط به آن است که موجب «اتخاذ ارباب» نشود و در برابر ربوبیّت تشریعی خداوند نباشد. به گفته سید‌قطب، در این جهت تفاوتی میان نظام‌های دیکتاتوری با نظام‌های دموکراسی نیست و همگی ارباب زمینی‌اند که انسان را به رقّیت و عبودیّت خویش می‌خوانند و تنها نظام اسلامی و توحیدی است که می‌تواند بشر را رهانیده و به او آزادی واقعی ببخشد.
[۵۵] فی ظلال القرآن، ج‌۱، ص‌۴۷.
بر اساس آیه پیشگفته خداوند سلطه و استعمار فرهنگی و فکری را یک نوع عبودیت و پرستش می‌داند و همان گونه که با شرک و بت‌پرستی مبارزه می‌کند با استعمار فکری و سلطه فرهنگی نیز‌می‌جنگد.

۳.۴ - اعتماد و تکیه نکردن به کافران


مسلمانان نباید بر ستمگران تکیه و اعتماد کنند:«ولا تَرکَنوا اِلَی الَّذینَ ظَلَموا فَتَمَسَّکُمُ النّارُ....» تکیه و اعتماد بر ستمگران در شکل وابستگی آشکار می‌گردد و وابستگی فرهنگی، سیاسی یا اقتصادی نتیجه‌ای جز اسارت و استثمار و نابودی استقلال ندارد.
[۵۹] المنیر، ج‌۲، ص‌۱۶۷‌_۱۶۸.
[۶۰] من وحی القرآن، ج‌۱۲، ص‌۱۴۰‌_۱۴۲.


۳.۵ - روی پای خود ایستادن


به گزارش قرآن اصحاب خاص پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در انجیل به زراعتی تشبیه شده‌اند که جوانه‌های آن به تدریج نیرومند شده و بر پای خود ایستاده است، به‌گونه‌ای که کشاورزان را به شگفتی وا می‌دارد :«ومَثَلُهُم فِی الاِنجیلِ کَزَرع اَخرَجَ شَطَهُ فَازَرَهُ فَاستَغلَظَ فَاستَوی عَلی سوقِهِ یُعجِبُ الزُّرّاعَ لِیَغیظَ بِهِمُ الکُفّارَ....» این تمثیل ، به ویژه با توجه به تعبیر «فَاستَوی عَلی سوقه» اشاره‌ای گویا به استقلال جامعه اسلامی دارد.

۳.۶ - نهی از سرپرستی کافران


«وَلاء» و «توالی» در لغت به معنای نزدیکی دو چیز به یکدیگر بدون فاصله، محبّت و صداقت و «ولیّ» به معنای شخص مددکاری است که بر آنچه تحت سرپرستی اوست سلطه دارد، به‌طوری که حق تصرف تام در آن را داشته باشد ، بر این اساس، قرآن برای حفظ استقلال و آزادی، جوامع اسلامی را از پذیرش ولایت و سرپرستی کافران نهی کرده است، زیرا ولایت و سرپرستی کافران موجب دخالت و تصرّف آنان در شئون مسلمانان و زمینه خروج مسلمانان از مسیر حق و وابستگی آنان به کافران می‌شود ، ازاین‌رو قرآن کریم در خطابهای گوناگون از پیامبر و مسلمانان خواسته تا از خواهش‌ها و تمایلات دشمنانِ دین خدا پیروی نکنند و درباره تلاش کفرپیشگان برای واداشتن جامعه اسلامی به پیروی از خود هشدار می‌دهد
[۷۴] مواهب الرحمن، ج‌۶، ص‌۱۷۷.
[۷۵] الکاشف، ج‌۲، ص‌۱۲۰.
[۷۶] فی ظلال القرآن، ج‌۲، ص‌۹۰۳‌_۹۰۴.
:«یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اِن تُطیعوا فَریقًا مِنَ الَّذینَ اوتُوا الکِتبَ یَرُدّوکُم بَعدَ ایمنِکُم کفِرین.» و حفظ استقلال را در بی‌اعتنایی به خشنودی کافران در پیروی از آنان می‌داند.

۳.۷ - تحریم رابطه دوستانه و صمیمی با کافران


در آیاتی از قرآن مسلمانان از دوستی با اهل کتاب و کافران ‌که زمینه‌ساز سلطه و حاکمیت آنان و نفی استقلال مسلمانان است‌ برحذر داشته شده‌اند:«یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لا‌تَتَّخِذوابِطانَةً مِن دونِکُم لا یَألونَکُم خَبالاً‌...». واژه «بطانه» به معنای لباس زیر و در اینجا کنایه از این است که کافران و بیگانگان نباید محرم اسرار مسلمانان قرار گیرند، زیرا دوستی و اعتماد و وابستگی به بیگانگان موجب نابودی خرد مسلمانان می‌شود.
[۸۷] البصائر، ج‌۴۵، ص‌۴۳۵‌_۴۳۶.
[۸۸] من وحی‌القرآن، ج‌۶، ص‌۲۳۷‌_۲۳۸.


۴ - پانویس


 
۱. گروهی از نویسندگان، المعجم الوسیط، ج۲، ص‌۷۵۶.    
۲. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج‌۱۱، ص۵۶۳.    
۳. فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، القاموس المحیط، ج‌۴، ص‌۴۰، «قلّ».    
۴. لغت‌نامه، ج‌۲، ص‌۱۸۴۲.
۵. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج‌۳، ۵۴۴.    
۶. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج‌۱۱، ص۵۶۶.    
۷. گروهی از نویسندگان، المعجم الوسیط، ج۲، ص‌۷۵۶، «قلّ».    
۸. آقابخشی، فرهنگ علوم سیاسی، ص‌۱۵۴.
۹. بابایی، علی، فرهنگ علوم سیاسی، ج‌۲، ص‌۴۵.
۱۰. فرهنگ واژه‌های انقلاب، ص‌۸۴.
۱۱. بابایی، علی، فرهنگ علوم سیاسی، ج‌۲، ص۶۱.
۱۲. اندیشه‌های فقهی سیاسی، ص‌۴۸۳.
۱۳. مقایسه تئوری‌های وابستگی، ص‌۱۷۰.
۱۴. فارسی، حقوق بین‌الملل اسلامی، ص‌۱۰۸‌_۱۰۹.
۱۵. خلیلیان، حقوق بین‌الملل اسلامی، ص‌۱۴۵‌_۱۵۱.
۱۶. استقلال و ضرورت‌های جدید، ص‌۶۲.
۱۷. اندیشه‌های فقهی سیاسی، ص‌۴۸۳.
۱۸. آثارالحرب، ص‌۱۶۹‌_۱۷۰.
۱۹. فقه، ش‌۱۰ سال ۷۵، ص‌۲۲‌۱۱۱.
۲۰. مقایسه تئوری‌های وابستگی، ص‌۱۳۲‌_۱۳۵.
۲۱. نساء/سوره۴، آیه۱۳۹.    
۲۲. فاطر/سوره۳۵، آیه۱۰.    
۲۳. منافقون/سوره۶۳، آیه۸.    
۲۴. نساء/سوره۴، آیه۱۴۱.    
۲۵. مائده/سوره۵، آیه۵۱‌۵۲.    
۲۶. هود/سوره۱۱، آیه۱۱۳.    
۲۷. آل عمران/سوره۳، آیه۱۴۹‌۱۵۰.    
۲۸. مائده/سوره۵، آیه۴۹.    
۲۹. فتح/سوره۴۸، آیه۴۸.    
۳۰. آل عمران/سوره۳، آیه۱۱۸‌۱۱۹.    
۳۱. مائده/سوره۵، آیه۵۷.    
۳۲. بقره/سوره۲، آیه۱۰۵‌۱۰۹.    
۳۳. آل عمران/سوره۳، آیه۱۱۸‌۱۲۰.    
۳۴. توبه/سوره۹، آیه۸.    
۳۵. فاطر/سوره۳۵، آیه۱.    
۳۶. یونس/سوره۱۰، آیه۶۵.    
۳۷. منافقون/سوره۶۳، آیه۸.    
۳۸. نساء/سوره۴، آیه۱۳۸ ۱۴۰.    
۳۹. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۹، ص۳۲۰-۳۲۳.    
۴۰. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج‌۳، ص‌۲۱۶-۲۱۷.    
۴۱. جصاص، ابوبکر، احکام القرآن، ج‌۲، ص‌۴۰۶‌ ۴۱۰.    
۴۲. من وحی‌القرآن، ج‌۷، ص‌۵۰۶‌_۵۱۳.
۴۳. نساء/سوره۴، آیه۱۴۱.    
۴۴. بجنوردی، حسن، القواعد الفقهیه، ج‌۱، ص‌۱۸۹‌ ۱۹۰.    
۴۵. فقه سیاسی اسلام، ص‌۳۲۵‌_۳۲۹.
۴۶. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص۲۲۳.    
۴۷. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۱، ص۳۱۹، «سَبَل».    
۴۸. القواعدالفقهیه، ج‌۱، ص‌۱۸۹‌ ۱۹۰.    
۴۹. کتاب‌البیع، ص‌۷۲۱.
۵۰. ابن عربی، محمد بن علی، احکام القرآن، ج‌۱، ص۶۴۰-۶۴۱.    
۵۱. بجنوردی، حسن، القواعد الفقهیه، ج‌۱، ص‌۱۹۰.    
۵۲. فقه سیاسی اسلام، ص‌۳۸۵‌_۴۰۰.
۵۳. فقه سیاسی اسلام، ص‌۳۲۵‌_۳۲۹.
۵۴. آل عمران/سوره۳، آیه۶۴.    
۵۵. فی ظلال القرآن، ج‌۱، ص‌۴۷.
۵۶. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج‌۲، ص‌۵۹۵.    
۵۷. هود/سوره۱۱، آیه۱۳.    
۵۸. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج‌۹، ص‌۲۶۰‌ ۲۶۱.    
۵۹. المنیر، ج‌۲، ص‌۱۶۷‌_۱۶۸.
۶۰. من وحی القرآن، ج‌۱۲، ص‌۱۴۰‌_۱۴۲.
۶۱. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج‌۹، ص۲۱۳.    
۶۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج‌۲۲، ص‌۱۱۵‌ ۱۱۷.    
۶۳. فتح/سوره۴۸، آیه۴۸.    
۶۴. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص‌۵۳۳‌.    
۶۵. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج‌۱۵، ص‌۴۰۷.    
۶۶. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن، ج‌۱۳، ص‌۲۰۳‌ ۲۰۶ «ولی».    
۶۷. آل‌عمران/سوره۳، آیه۲۸.    
۶۸. نساء/سوره۴، آیه۱۴۴.    
۶۹. مائده/سوره۵، آیه۵۱.    
۷۰. مائده/سوره۵، آیه۵۷.    
۷۱. المیزان، ج‌۵، ص‌۳۶۸‌ ۳۷۴.    
۷۲. مائده/سوره۵، آیه۴۹.    
۷۳. شوری/سوره۴۲، آیه۱۵.    
۷۴. مواهب الرحمن، ج‌۶، ص‌۱۷۷.
۷۵. الکاشف، ج‌۲، ص‌۱۲۰.
۷۶. فی ظلال القرآن، ج‌۲، ص‌۹۰۳‌_۹۰۴.
۷۷. آل عمران/سوره۳، آیه۱۰۰.    
۷۸. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج‌۶، ص۵۹-۶۰.    
۷۹. ابن عاشور، التحریر و التنویر، ج‌۲، ص‌۲۷‌ ۲۸.    
۸۰. بقره/سوره۲، آیه۱۴۵.    
۸۱. آل عمران/سوره۳، آیه۱۱۸.    
۸۲. نساء/سوره۴، آیه۱۴۴.    
۸۳. مائده/سوره۵، آیه۵۱.    
۸۴. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن، ج‌۱، ص‌۲۹۲‌ ۲۹۳.    
۸۵. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص‌۵۱، «بطن».    
۸۶. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۷، ص۱۳۸-۱۴۰.    
۸۷. البصائر، ج‌۴۵، ص‌۴۳۵‌_۴۳۶.
۸۸. من وحی‌القرآن، ج‌۶، ص‌۲۳۷‌_۲۳۸.


۵ - منبع


دائرةالمعارف قرآن کریم، جلد سوم، برگرفته از مقاله«استقلال».


رده‌های این صفحه : استقلال




آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.