زمان تقریبی مطالعه: 9 دقیقه
 

بینی






بينى عضو داراى حسّ بويايى است که از آن در بابهاى طهارت، صلات، قصاص و دیات سخن رفته است.


۱ - بینی در طهارت



مشهور ميان فقها در تیمّم وجوب مسح پيشانى تا بالاى بينى است
داخل كردن آب در بينى جهت استنشاق براى وضو مستحب است.
در وجوب يا استحباب ماليدن کافور بر بينى میّت اختلاف است
ملاقات چيز پاك با نجس در درون بينى كه باطن بدن به شمار مى‌رود موجب نجاست نمى‌شود.

۲ - بینی در صلات



مستحب است هنگام سجده، بينى بر خاك يا چيزى كه سجده بر آن صحيح است گذاشته شود.

۳ - بینی در قصاص



قصاص در بينى به تصريح قرآن كريم ثابت است.
بنابراين اگر كسى بينى ديگرى را- هرچند معيوب باشد- ببرد بينى او بريده مى‌شود؛ هرچند سالم باشد؛ ليكن اگر بينى آسيب ديده شل و بينى آسيب‌رسان سالم باشد بنابر تصريح بسيارى قصاص نمى‌شود بلكه جانی بايد دیه يا ارش آن را بپردازد.
اگر قسمتى از بينى بريده شود همان مقدار نسبت به كلّ بينى، محاسبه و از بينى جانى قطع مى‌شود. در نتيجه اگر نصف يا يك سوم بينى بريده شده باشد، از بينى جانى نيز همان مقدار بريده مى‌شود؛ هرچند بينى جانى كوچك‌تر از بينى فرد آسيب‌ديده (مجنی علیه) باشد.
در اينكه بريدن نرمى بينى با استخوان بالاى آن موجب قصاص همه بينى مى‌شود يا تنها در نرمى بينى قصاص و در استخوان آن، حکومت ثابت مى‌شود اختلاف است. اگر همراه با نرمى بينى قسمتى از استخوان بالاى آن نيز قطع شود در اينكه در نرمى بينى قصاص و در استخوان، حكومت ثابت است يا قصاص در مجموع ثابت مى‌شود و يا در تعيين قصاص به خبره رجوع و در صورت شك، حكومت ثابت مى‌شود، اختلاف است.
امام خمینی دراین‌رابطه در تحریرالوسیله می‌فرماید: «در بینی قصاص است؛ و بینی شامّه‌دار به بینی‌ای که شامه ندارد، قصاص می‌شود. و بینی سالم به جذام‌دار - مادامی‌که چیزی از آن ریخته نشده باشد وگرنه به‌اندازه‌ای که موجود است - قصاص می‌شود. و بینی کوچک و بزرگ و پهن و بلند و بینی کشیده که دارای برآمدگی است با هم مساوی می‌باشند. و ظاهر آن است که بینی سالم به بینی خشکیده که مانند فلج است، قصاص نمی‌شود. و به قطع مارن و به قطع قسمتی از آن قصاص می‌شود. و مارن آن قسمتی از بینی است که نرمی دارد و اگر مارن با قسمتی از قصبه (نیچه) بینی، قطع شود آیا مجموع قصاص می‌شود یا مارن قصاص می‌شود و در قصبه ارش است؟ دو وجه است. و در اینجا وجه دیگری است و آن قصاص است مادامی‌که قصبه به استخوان نرسد؛ پس نیچه غضروفی با مارن قصاص می‌شود و استخوان قصاص نمی‌شود.»

۳.۱ - اعتبار قسامه در قصاص بینی


قسامه در اعضا، با وجود لوث، ثابت می‌شود. و آیا قسامه در آن‌ها در عمد پنجاه و در غیر آن بیست و پنج می‌باشد در جایی که جنایت به دیه (کامل) برسد؛ مانند بینی‌ و ذَکَر و گرنه به نسبت آن از پنجاه قسم در عمد و بیست و پنج در خطا و شبه آن می‌باشد؛ یا شش قسم است در جایی که در آن دیه نفس باشد و به‌حساب آن از شش در جایی که در آن کمتر از دیه نفس باشد؟ احوط (استحبابی) همان اولی است و اشبه دومی می‌باشد. و بنابراین، در یک ‌دست یا یک پا و هر چیزی که در آن نصف دیه است سه قسم می‌باشد و در جایی که در آن ثلث دیه است، دو قسم می‌باشد و به همین صورت. و اگر کسری در قسم باشد به قسمی کامل می‌شود؛ زیرا قسم کسر نمی‌شود، پس در یک انگشت یک قسم است و همچنین در یک سر انگشت هم یک قسم است. و همچنین است کلام در جرح، پس شش قسم به‌حسب نسبت، مجزی است و در کسر، با یک قسم کامل می‌شود.

۴ - بینی و دیه



براى بينى به اعتبار مقدار آسيب‌ديدگى آن ديه‌هاى مختلفى مقرّر شده است
۱. دیه كامل براى قطع تمام بينى يا نرمى آن، همچنين شكستن يا سوزاندن بينى به‌گونه‌اى كه سبب نابودى آن گردد.
در مورد آخر اگر بدون عيب بهبود يابد ديه آن صد دینار است.
در نابودى حسّ بويايى هر دو سوراخ بينى، ديه كامل و يك سوراخ، نصف ديه است.
به نظر امام خمینی «در زایل کردن بویایی از دو سوراخ بینی دیه کامل است. و از یک سوراخ، نصف دیه می‌باشد. البته این دومی اشکال دارد؛ پس احتیاط به مصالحه ترک نشود.»
ازاين‌رو اگر بينى بريده شود و حس بويايى از بين رود دو دیه كامل ثابت مى‌گردد. و «همچنین است اگر بر او جنایتی کند که بویایی را از بین ببرد بر او با دیه زایل شدن آن، دیه جنایت هم هست. و اگر دیه مقدری برای آن نباشد، پس حکومت ثابت است.»
۲. دو سوم ديه براى شل كردن بينى.
۳. نصف ديه براى بريدن «روثه» بنابر مشهور. در اينكه مراد از «ورثه» نوك بينى است يا حائل ميان دو سوراخ و يا محلّ اتّصال دو طرف نرمى بينى، اختلاف است. برخى هر سه تعريف را به يك معنا بازگردانده‌اند: منتهى اليه قسمت جلوى بينى كه محلّ اتّصال دو طرف نرمى و سوراخ بينى است.
۴. يك سوم ديه براى پاره كردن دو سوراخ بينى همراه غضروف ميانى آن در صورتى كه منجرّ به تباهى حس بويايى نشود و نيز بنابر قول مشهور براى بريدن يكى از سوراخهاى آن. مقابل قول مشهور، قول به نصف و قول به يك چهارم ديه قرار دارد.
اگر بينى بر اثر آسيب، كج يا كبود گردد و يا بين دو سوراخ آن پارگى ايجاد شود، حكومت ثابت مى‌گردد.

۵ - پانویس


 
۱. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج ۵، ص ۱۹۶- ۱۹۸.    
۲. بحرانی، یوسف، الحدائق الناضرة، ج۴، ص ۳۴۲.    
۳. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج ۲، ص ۳۳۶.    
۴. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهرکلام، ج۴، ص ۱۷۷- ۱۸۰.    
۵. طباطبایی یزدی، محمدکاظم، العروة الوثقی، ج ۱، ص ۱۷۵.    
۶. طباطبایی حکیم، محسن، مستمسک العروة، ج ۱، ص ۲۸۴- ۲۸۶.    
۷. طباطبایی حکیم، محسن، مستمسک العروة، ج ۱، ص۴۸۸.    
۸. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱۰، ص ۱۷۴.    
۹. توضیح المسائل مراجع، ج۱، ص۵۹۱، م ۱۰۹۱.    
۱۰. مائدة/سوره۵، آیه۴۵.    
۱۱. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴۲، ص ۳۸۲.    
۱۲. خمینی، روح الله، تحریر الوسیلة، ج۲، ص ۵۴۰، ۵۴۶.    
۱۳. سبزواری، عبدالاعلی، مهذب الاحکام فی بیان حلال و الحرام، ج۲۹، ص ۲۶.    
۱۴. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴۲، ص ۳۸۳- ۳۸۴.    
۱۵. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴۲، ص۳۸۳.    
۱۶. خمینی، روح الله، تحریر الوسیلة، ج ۲،ص ۵۴۶.    
۱۷. سبزواری، عبدالاعلی، مهذب الاحکام فی بیان حلال و الحرام، ج۲۹، ص۲۶.    
۱۸. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۵۸۳، کتاب القصاص، القسم الثانی فی قصاص ما دون النفس، مسالة۲۸، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۱۹. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۵۶۶، کتاب القصاص، الثالث القسامة، المقصد الثالث فی کمیة القسامة، مسالة۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۲۰. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴۳، ص۱۹۰-۱۹۲.    
۲۱. خمینی، روح الله، تحریر الوسیلة، ج۲، ص۵۷۳.    
۲۲. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴۳، ص۳۰۹.    
۲۳. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۶۳۱، کتاب الدیات، المقصد الثانی فی الجنایة علی المنافع، الرابع، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۲۴. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴۳، ص ۳۱۱.    
۲۵. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۶۳۱، کتاب الدیات، المقصد الثانی فی الجنایة علی المنافع، الرابع، مسالة۵، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۲۶. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴۳، ص ۱۹۴.    
۲۷. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهرالکلام، ج۴۳، ص ۱۹۵-۱۹۶.    
۲۸. خویی، ابوالقاسم، مبانی تکملة المنهاج، ج۲، ص ۲۸۰.    
۲۹. خمینی، روح الله، تحریر الوسیلة، ج۲،ص ۵۷۳.    
۳۰. سبزواری، عبدالاعلی، مهذب الاحکام فی بیان حلال و الحرام، ج۲۹، ص ۱۷۷-۱۷۸.    
۳۱. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴۳، ص ۱۹۲.    
۳۲. خویی، ابوالقاسم، مبانی تکملة المنهاج، ج۲، ص ۲۸۰.    
۳۳. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام ج۴۳،ص ۱۹۸.    


۶ - منبع



فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ج۲، ص ۲۲۸.    
ساعدی، محمد، (مدرس حوزه و پژوهشگر)    ، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی    






آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.