تسبیح (ذکر)تَسْبیح، اصطلاحی قرآنی و بسیار رایج در فرهنگ اسلامی، به معنای تنزیه و تقدیس خداوند. به گفتن (سبحاناللّه) و مانند آن از اذکار دلالت کننده بر تنزیه خداوند و همچنین به دانههاى به نخ کشیده شده جهت گفتن ذکر خداوند تسبیح گفته میشود. فهرست مندرجات۲ - تسبیحگویان از دیدگاه قرآن ۳ - بعد تشریعی تسبیح ۴ - تسبیح در آداب اسلامی ۵ - مصادیق تسبیح ۵.۱ - تسبیح در رکوع و سجود ۵.۲ - تسبیح در دو رکعت آخر نماز ۵.۲.۱ - مقدار واجب تسبیح ۵.۲.۲ - جهر و اخفات تسبیح ۵.۲.۳ - عدول و شک از تسبیح ۵.۳ - تسبیح در تشهّد ۵.۴ - تسبیح در نماز استسقاء ۶ - فهرست منابع ۷ - پانویس ۸ - منبع ۱ - واژهشناسیاین واژه، مصدر باب تفعیل از ریشۀ سبح و به معنای شنا در آب، حرکت سریع و یا دویدن با شتاب اسب است و اصطلاحاً به معنای تنزیه و تقدیس خداوند از صفات سلبی و هر نوع ضعف و نیاز است. [۴]
فخـرالدیـن، رازی، تفسیر کبیر، ج۲، ص۱۸۸، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
[۵]
ابن منظور، لسان، ذیل سبح.
در قرآن کریم مشتقات ریشۀ «سبح» بارها به کار رفته است: شناوری افلاک، حرکت و فعالیت انسان در روز، گونهای از عبادت که گاه بهخصوص به نماز بازگـردانده شده است، تعبیـر حـرکت ـ کنندگان (ساخت اسم فاعل) برای ستارگان، کشتیها و اسبان، استثناء (انشاءالله گفتن)، [۱۳]
تفلیسی، حبیش، وجوه قرآن، ج۱، ص۵۳، به کوشش مهدی محقق، تهران،(۱۳۴۰ش ).
سجده و به معنای مطلق آن یعنی تعظیم و تنزیه خداوند در بسیاری از جاهای قرآن کریم. [۱۹]
نووی، یحیی، الاذکار، ج۲، ص۱۴۲، به کوشش احمد راتب حموش، دمشق، ۱۹۸۳م.
همچنین در قرآن کریم گاهی تسبیح همراه حمد الاهی مطرح شده است، مانند تسبیح ملائکه و رعد و غیر آن، به این معنا که ما به خویش توان تسبیح نداریم، بلکه به حمد و جلال تو تسبیحت گوییم، یا آنکه اگر توفیق و لطف تو نبود، نمیتوانستیم تسبیحت گوییم. [۲۱]
فخـرالدیـن، رازی، تفسیر کبیر، ج۲، ص۱۸۸، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
[۲۲]
طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج۱۵، ص۱۱۱، بیروت، ۱۴۱۷ق/۱۹۹۷م.
تسبیح در قرآن کریم گاه مستقیماً مفعول گرفته است و گاه با حروف جرّ چون «باء» یا «لام» متعدی شده است. همچنین واژۀ «سُبْحانَ» که همواره مفعول مطلق فرض شده، نیز به تکرار به کار رفته است. افزون بر آیات پرشمار که در آنها موضوع تسبیح، خداوند است، گاهی نام خداوند نیز مورد تسبیح قرارگرفته است. نزد مفسران، در اینجا مقصود تسبیح اسم است نه تسبیح خود رب، گرچه برخی نیز آن را خواندن خداوند به نامهایش دانستهاند. [۲۹]
ابوحیان غرناطی، محمد، البحرالمحیط، ج۸، ص۴۵۷-۴۵۸، ریاض، مکتبةالنصر الحدیثة.
[۳۰]
آلوسی، محمود، روح المعانی، ج۳۰، ص۱۰۳، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
۲ - تسبیحگویان از دیدگاه قرآنتسبیحگویان از دیدگاه قرآن همۀ اجزاء هستیاند. اولین تسبیحگو خدا ست، سپس آنان که نزد پروردگارند ملائکه یا به حمد یا بدون واسطۀ حمد تسبیح الاهی گویند که بیشتر تفاسیر آن را به نماز تعبیر کردهاند. [۳۶]
طبری محمد بن جریر، تفسیر، ج۱، ص۱۶۶-۱۶۷.
[۳۷]
فخـرالدیـن رازی، تفسیر کبیر، ج۲، ص۱۸۹، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
همۀ اجزاء هستی، کوهها و پرندگان، تندر، افلاک، خورشید و ماه و ستارگان، جنبندگان و اکثر انسانها نیز تسبیح میکنند. [۴۵]
طباطبایی محمدحسین، المیزان، ج۱۳، ص۱۱۰-۱۱۲، بیروت، ۱۴۱۷ق/۱۹۹۷م.
حضور صفات تنزیهی همراه با تسبیح الاهی در عبارات قرآنی، نشان از مفهوم سلبی در تسبیح دارد: تسبیح از شرک، تسبیح از اینکه فرزندی بگیرد، تسبیح از اینکه به وعدهاش عمل نکند و سرانجام تسبیح از هر آنچه دربارۀ او گفته شود و از هر وصفی دربارۀ او. استثنای این قاعده «عباد مُخلَص» خدایاند، به این معنا که فقط آنان توان و لیاقت وصف خدا را دارند و خداوند از وصف ایشان مبرا نیست. همچنین این برخورد تنزیهی، سیطرۀ جلال الاهی در تسبیح را نشان میدهد. به تعبیر قرآن بسیاری از مظاهر هستی از خوف او تسبیحش میگویند و در تسبیح علاوه بر طوع، کُره هم وجود دارد. پس تسبیح در اینجا، فعلی تکوینی، فطری و واکنش هستی در مقابل جلال الاهی است. در تفاسیر عرفانی تسبیح، تنزیه حق از لواحق مادی و نقائص تشبیهی و کمال معرفت آدمی دانسته شده است. [۶۳]
ابن عربی، محییالدین، تفسیرالقرآن الکریم، ج۱، ص۷۰۵، به کوشش مصطفی غالب، بیروت، ۱۹۷۸م.
همچنین معنی تسبیح را تنزیهی «لابشرط» و تقدیس را تنزیهی «بشرط لا» دانستهاند که مانع تعطیل صفات خواهد بود. [۶۴]
گنابادی، محمد، بیان السعادة، ج۱، ص۷۴، بیروت، ۱۹۸۸م.
[۶۵]
تهانوی، محمد اعلی، کشاف اصطلاحات الفنون، ج۱، ص۶۳۷، به کوشش مولوی محمد وجیه و دیگران، کلکته، ۱۸۶۲م.
تفاسیر علمی تلاش کردهاند تسبیح پرندگان و جمادات را با یافتههای زیستشناسی نوین مانند کوچ فصلی پرندگان و جنبش ذرات ماده منطبق کنند. [۶۶]
طنطاوی، محمد، الجواهر، ج۹، ص۶۷-۶۸، قاهره، ۱۳۵۰ق.
[۶۷]
طنطاوی، محمد، الجواهر، ج۱۲، ص۳۲-۳۳، قاهره، ۱۳۵۰ق.
۳ - بعد تشریعی تسبیحاما تسبیح بُعدی تشریعی نیز دارد که خداوند بندگانش را به آن امر میکند. نکتۀ قابل توجه در اینجا، زمانبندی تسبیح است. آیاتی به تسبیح در هر صبحگاه و شامگاه امر میکنند که این، همیشگی بودن امر تسبیح را نشان میدهد. در جاهایی دیگر به تسبیح قبل از طلوع خورشید، قبل از غروب، نیمهشب هنگامیکه برمیخیزید، طول شب و اطراف روز و بعد از سجده امر شدهاست. اما بیشتر تأکید امر به تسبیح در هنگام طلوع و غروب است، یعنی گاه جابهجایی روز و شب که زمان تکوینی تسبیح است، که با مفهوم عبور و تنزیه همخوانی دارد، هرچند برخی آنرا به مفهوم نماز که از ممتازترین اشکال تسبیح است، گرفتهاند. [۸۰]
میبدی، ابوالفضل، کشف الاسرار وعدةالابرار، ج۱، ص۱۳۴، به کوشش علیاصغر حکمت، تهران، ۱۳۶۱ش.
معروف است تشریع ذکر رکوع بعد از نزول آیۀ ۷۴ سورۀ واقعه، و تشریع ذکر سجود با نزول آیۀ اول سورۀ اعلی همراه بوده است [۸۱]
نسایی، احمد، السنن، ج۱، ص۲۲۳-۲۲۴، قاهره، ۱۳۴۸ق.
[۸۳]
ابن حزم، علی، المحلی، ج۴، ص۴۳، به کوشش احمدمحمد شاکر، بیروت، ۱۳۵۲ق.
[۸۴]
ابن قدامۀ مقدسی، عبدالله، المغنی، بیروت، عالم الکتاب، ج ۱، ص۵۰۱-۵۰۴.
دو ذکری که بنیادیترین تسبیحات در نماز محسوباند.۴ - تسبیح در آداب اسلامیدر آداب اسلامی، تسبیح بیشتر ناظر به ذکر «سبحانالله» است، اما در کاربرد عام، از باب غلبه اذکار دیگر مانند تکبیر، تهلیل و تحمید را نیز شامل میشود. شاخص آن تسبیحات اربعه، از اذکار واجب نماز است که هر ۴ ذکر را شامل است. [۸۵]
نووی، یحیی، الاذکار، ج۱، ص۲۸۲-۲۸۵، به کوشش احمد راتب حموش، دمشق، ۱۹۸۳م.
[۸۷]
مجلسی محمدباقر، بحارالانوار، ج۸۷، ص۲۵۴، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
[۸۸]
مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۸۷، ص۲۸۷، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
[۸۹]
مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۸۸، ص۱۲۲، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
علاوه بر این مشهورترین ذکر شیعی تسبیحات حضرت زهرا(علیهاالسلام) است که پراهمیتترین تعقیبات نماز و آداب هنگام خواب است و شامل ۳۴ اللهاکبر، ۳۳ الحمد للٰه و ۳۳ سبحانالله است و در متون روایی بر آن تأکید شده، و فضایل فراوانی برای آن یاد گردیده است. دیگر آنکه روایات سعی در تعمیم و توسعۀ مفهوم تسبیح دارند، برای همین، مذاکرۀ علم و با تأکید خاصی آه محزونی که از دل غمگین از ظلمهای رفته شده بر اهل بیت پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) باشد، تسبیح دانسته شده است. [۹۸]
مجلسی محمدباقر، بحارالانوار، ج ۲، ج۱، ص۱۷۱، ص۱۴۷، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
در روایات فضایل و خواص فراوان معنوی و مادی، اخروی و دنیایی برای تسبیح برشمردهاند. [۹۹]
نووی، یحیی، الاذکار، ج۱، ص۵۰-۵۴، به کوشش احمد راتب حموش، دمشق، ۱۹۸۳م.
[۱۰۰]
مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۹۰، ص۱۷۵، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
[۱۰۱]
متقی، هندی علی، کنزالعمال، ج۱، ص۴۵۹-۴۶۵، به کوشش بکری حیانی و صفوة سقا، بیروت، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.
منابع متنوعی نیز آداب، اذکار و اوقاتی برای تسبیح گزارش کردهاند [۱۰۲]
کیاهراسی، عمادالدین، احکام القرآن، بیروت، دارالکتب العلمیه، ج ۳-۴، ص۱۳۰.
[۱۰۳]
ابن کثیر، تفسیرالقرآن العظیم، قاهره، ج۶، ص۲۱۹، دارالاندلس.
[۱۰۴]
نووی، یحیی، الاذکار، ج۱، ص۲۸۲-۲۸۳، به کوشش احمد راتب حموش، دمشق، ۱۹۸۳م.
گفتنی است ۷ سوره از سورههای قرآن با تسبیح شروع میشوند که به «مسبحات» معروفاند. در افتتاح سورۀ حشر، صف، اعلی و حدید تسبیح با لفظ ماضی و در افتتاح سوره جمعه و تغابن به لفظ مضارع است، همچنین است در اختتام سورۀ حشر که برخی مفسران آن را به معنای فرا زمان بودن تسبیح گرفتهاند، [۱۰۵]
قریب، محمد، تبیین اللغات لتبیان الآیات، ج۱، ص۵۲۴، تهران، ۱۳۶۶ش.
هفتمین سورههای مسبحات «اسراء» با افتتاحی متفاوت است.۵ - مصادیق تسبیحبه گفتن (سبحان اللّه) و مانند آن از اذکار دلالت کننده بر تنزیه خداوند و همچنین به دانههاى به نخ کشیده شده جهت گفتن ذکر خداوند تسبیح گفته می شود. از این عنوان در باب صلات سخن رفته است. تسبیح به معناى نخست بر ذکرهایى اطلاق مىشود که با تسبیح و تنزیه خداوند آغاز مىگردد، مانند تسبیحات اربع و ذکرهاى رکوع و سجود. ۵.۱ - تسبیح در رکوع و سجوددر اینکه در رکوع و سجود، تنها تسبیح لازم است یا مطلق ذکر کفایت مىکند، اختلاف است. قول اوّل منسوب به مشهور است؛ بلکه بر آن ادّعاى اجماع شده است. بنابر قول به وجوب تسبیح، در مقدار لازم آن اختلاف است. برخى مطلق تسبیح را کافى دانستهاند هرچند با گفتن یکبار (سبحان اللّه)؛ لیکن برخى دیگر یکبار تسبیح کبرى (سبحان ربّىالعظیموبحمده، سبحانربّىالأعلىوبحمده) را کافى دانستهاند. گروهى، بلکه بسیارى از فقها سه بار تسبیح صغرى (سبحاناللّه) یا یک بار تسبیح کبرى را کافى دانستهاند. از بعضى نیز وجوب سه تسبیح کبرى نقل شده است. ۵.۲ - تسبیح در دو رکعت آخر نمازنمازگزار در رکعت سوم و چهارم نماز واجب بین خواندن حمد و ذکر تسبیح مخیر است. در افضلیت هریک از حمد و تسبیح بر دیگرى یا عدم افضلیت، اختلاف است. گروهى براى امام، حمد را افضل از تسبیح دانستهاند؛ بلکه این قول به مشهور نسبت داده شده است. برخى هیچیک از آن دو را بر مأموم واجب ندانستهاند. بعضى، تنها حمد و بعضى دیگر تنها تسبیح را بر مأموم واجب دانستهاند. اقوال دیگرى نیز در مسئله وجود دارد. ۵.۲.۱ - مقدار واجب تسبیحگفتن سه بار تسبیحات اربع: (سبحاناللّه والحمدللّه ولاإلهإلّااللّه واللّهأکبر) به اتفاق فقها کفایت مىکند. در کفایت غیر آن اختلاف مىباشد و تا پانزده قول نقل شده است که مهمترین آنها عبارت است از: ۱. کفایت یک بار تسبیحات اربع. بسیارى از فقها بر این قولاند؛ بلکه منسوب به مشهور است. ۲. کفایت تسبیحات یاد شده بدون تکبیر. ۳. تخییر میان گفتن سه بار (سبحاناللّه) یا سه بار (سبحاناللّه والحمدللّه ولاإلهإلّااللّه) یا یکبار تسبیحات اربع. ۴. تخییر میان همه صورى که در روایات آمده است. ترتیب تسبیحات اربع بنابر قول مشهور همانگونه است که ذکر شد؛ یعنى نخست، تسبیح، سپس تحمید، پس از آن تهلیل و در آخر، تکبیر گفته مىشود. برخى ترتیب یاد شده را واجب ندانستهاند. ۵.۲.۲ - جهر و اخفات تسبیحدر وجوب آهسته خواندن تسبیح اختلاف است. بر وجوب آن ادّعاى شهرت، بلکه اجماع شده است. ۵.۲.۳ - عدول و شک از تسبیحعدول از تسبیح به حمد و عکس آن جایز است؛ هرچند برخى در جواز آن تردید کردهاند. در صورت شک در عدد تسبیحات- به تصریح بعضى- بنابر کمتر گذاشته مىشود ۵.۳ - تسبیح در تشهّدگفتن هفت بار (سبحاناللّه) پس از ذکر تشهد، مستحب است. ۵.۴ - تسبیح در نماز استسقاءدر نماز استسقاء، هنگامى که امام جهت خطبه بر روى منبر قرار مىگیرد، بعد از صد بار تکبیر مستحب است صد بار تسبیح بگوید ۶ - فهرست منابع(۱) آلوسی محمود، روح المعانی، بیروت، داراحیاء التراث العربی. (۲) ابن بابویه محمد، التوحید، به کوشش هاشم حسینی، تهران، ۱۳۸۷ق. (۳) ابن بابویه محمد، ثواب الاعمال، به کوشش حسین اعلمی، بیروت، ۱۴۱۰ق/۱۹۸۹م. (۴) ابن حزم علی، المحلی، به کوشش احمدمحمد شاکر، بیروت، ۱۳۵۲ق. (۵) ابن عربی محییالدین، تفسیرالقرآن الکریم، به کوشش مصطفی غالب، بیروت، ۱۹۷۸م. (۶) ابن قدامۀ مقدسی عبدالله، المغنی، بیروت، عالم الکتاب. (۷) ابن کثیر تفسیرالقرآن العظیم، قاهره، دارالاندلس. (۸) ابن منظور لسان. (۹) تفلیسی حبیش، وجوه قرآن، به کوشش مهدی محقق، تهران،) ۱۳۴۰ش (. (۱۰) ابوحیان غرناطی محمد، البحرالمحیط، ریاض، مکتبةالنصر الحدیثة. (۱۱) تهانوی محمد اعلی، کشاف اصطلاحات الفنون، به کوشش مولوی محمد وجیه و دیگران، کلکته، ۱۸۶۲م. (۱۲) خلیل بن احمد العین، به کوشش مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، بغداد، ۱۹۸۱-۱۹۸۲م. (۱۳) راغب اصفهانی حسین، المفردات فی غریب القرآن، به کوشش محمد سیدکیلانی، قاهره، ۱۹۶۱م. (۱۴) شهید ثانی زینالدین، الروضةالبهیة، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م. (۱۵) طباطبایی محمدحسین، المیزان، بیروت، ۱۴۱۷ق/۱۹۹۷م. (۱۶) طبری محمد بن جریر، تفسیر. (۱۷) طنطاوی محمد، الجواهر، قاهره، ۱۳۵۰ق. (۱۸) طوسی محمد، التبیان، به کوشش قصیر عاملی، نجف، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۴م بب. (۱۹) علامۀ حلی حسـن، نهایةالاحکام، بهکـوشش مهدی رجایـی، قـم، ۱۴۱۰ق. (۲۰) فخـرالدیـن رازی، تفسیر کبیر، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م. (۲۱) قرآن کریم. (۲۲) قریب محمد، تبیین اللغات لتبیان الآیات، تهران، ۱۳۶۶ش. (۲۳) کیاهراسی عمادالدین، احکام القرآن، بیروت، دارالکتب العلمیه. (۲۴) گنابادی محمد، بیان السعادة، بیروت، ۱۹۸۸م. (۲۵) متقی هندی علی، کنزالعمال، به کوشش بکری حیانی و صفوة سقا، بیروت، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م. (۲۶) مجلسی محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م. (۲۷) مفید محمد، المقنعة، قم، ۱۴۱۰ق. (۲۸) میبدی ابوالفضل، کشف الاسرار وعدةالابرار، به کوشش علیاصغر حکمت، تهران، ۱۳۶۱ش. (۲۹) نسایی احمد، السنن، قاهره، ۱۳۴۸ق. (۳۰) نووی یحیی، الاذکار، به کوشش احمد راتب حموش، دمشق، ۱۹۸۳م. (۳۱) نووی یحیی، تهذیب الاسماء و اللغات، بیروت، دارالکتب العلمیه مهدی مطیع. ۷ - پانویس۸ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تسبیح»، شماره ۵۹۱۹، تاریخ بازیابی ۹۷/۰۱/۲۳. فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام ج۲، ص۴۶۹، برگرفته از مقاله «تسبیح». |