خلأخلأ، اصطلاحی فلسفی و کلامی و در مقابل ملأ می باشد. فهرست مندرجات۱.۱ - خلأ در نظر قدمای فلسفه ۱.۲ - نظریه ارسطو در مورد خلأ ۱.۳ - نظریه فلاسفه مسلمان در مورد خلأ ۲ - نظریه قائلین ومنکرین خلأ ۳ - استعمال خلأ در دو معنا ۴ - نظریه متکلمان در مورد خلأ ۵ - دلیل متکلمان وفلاسفه به وجود خلأ ۶ - خلأ متناهی و درون عالم ۷ - منکران ومعتقدان وجود خلأ ۸ - دلایل معتقدان به وجود چنین خلأیی ۹ - شواهد تجربی برای اثبات نظریه خلأ ۱۰ - مهمترین دلیل منکرین خلأ ۱۰.۱ - دلیل دیگر منکران خلأ ۱۱ - نظریه منسوب به رازی ۱۲ - استفاده از تجربیات در منکران وجود خلأ ۱۳ - فهرست منابع ۱۴ - پانویس ۱۵ - منبع ۱ - تعریف خلأخلأ یا فراغ در لغت به مکان و فضایی اطلاق میشود که چیزی یا کسی در آن نباشد و ضد آن، ملأ، به معنای پُر، سرشار، آکنده و انباشته است [۱]
جمیل صلیبا، المعجم الفلسفی بالالفاظ العربیة والفرنسیة و الانکلیزیة و اللاتینیة، ذیل واژه، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴.
[۲]
جعفر سجادی، فرهنگ علوم فلسفی و کلامی، ج۱، ص۳۱۰ـ۳۱۱، تهران ۱۳۷۵ش.
[۳]
جعفر سجادی، فرهنگ علوم فلسفی و کلامی، ج۱، ص۷۵۰، تهران ۱۳۷۵ش.
۱.۱ - خلأ در نظر قدمای فلسفهبحث خلأ در فلسفه از زمان پیش سقراطیان مطرح بوده است. فلاسفه وحدتگرا، مانند پارمنیدس، خلأ را به عدم تفسیر کرده و منکر آن شدهاند و در مقابل، اتمیان همچون دموکریتوس (ذیمقراطیس)، خلأ را به معنای مکان خالی در نظر گرفته و برای توجیه نظریه اتمی (جزء لایتجزّا) از آن استفاده کردهاند. به نظر آنان تمایز اتمها و حرکت و تغییر و تبدل آنها مستلزم وجود خلأ است فیثاغوریان نیز خلأ را برای تمایز میان اعداد لازم میدیدند و معتقد بودند که بیرون عالم، خلأ است و از طریق دم زدن، خلأ به درون عالم راه مییابد. افلاطون در تیمائوس منکر وجود خلأ است. اما با توجه به تعریف وی از مکان و اینکه آن را امری ابدی و ظرف امور حادث معرفی کرده، این گرایش به وجود آمده که چنین مکانی ممکن است همان خلأ (مکان فارغ) باشد. [۴]
علی بن محمد جرجانی، کتاب التعریفات، ج۱، ص۱۳۵، چاپ ابراهیم ابیاری، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
۱.۲ - نظریه ارسطو در مورد خلأارسطو در طبیعیات، ضمن تعریف خلأ و عقاید معتقدان به آن، وجود خلأ به معنای مکان تهی را نفی کرده و بر عدمِ آن دلیل آورده است. ۱.۳ - نظریه فلاسفه مسلمان در مورد خلأپس از وی، رواقیون و اکثر فلاسفه اسلامی دلایل وی را پذیرفتهاند و وجود خلأ به معنای مذکور را باطل دانسته و در مقابل، بسیاری از متکلمان مسلمان وجود خلأ را پذیرفتهاند [۵]
محمد اعلی بن علی تهانوی، کتاب کشاف اصطلاحات الفنون، ج۱، ص۴۵۸، چاپ محمد وجیه و دیگران، کلکته ۱۸۶۲، چاپ افست تهران ۱۹۶۷.
در فلسفه و کلام اسلامی ، بحث خلأ عمومآ ذیل بحث مکان مطرح شده است. [۶]
محمد بن محمد فارابی، عیونالمسائل، ج۱، ص۱۷، چاپ سنگی دهلی ۱۳۱۲.
[۷]
ابن سینا، الشفاء، الطبیعیات، ج۱، ص۱۲۳ـ۱۳۶، الفن الاول: السماع الطبیعی، چاپ ابراهیم مدکور و سعید زاید، قاهره ۱۳۸۵/۱۹۶۵، چاپ افست قم ۱۴۰۵.
[۸]
محمد بن عمر فخررازی، المباحث المشرقیة فی علم الالهیات و الطبیعیات، ج۱، ص۳۳۸ـ۳۶۰، چاپ محمد متعصم بالله بغدادی، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
[۹]
عبدالرزاق بن علی لاهیجی، شوارق الالهام فی شرح تجریدالکلام، ج۳، ص۲۳۷ـ۲۵۸، چاپ اکبر اسدعلیزاده، قم ۱۴۲۵.
۲ - نظریه قائلین ومنکرین خلأریشه اعتقاد به خلأ، ملاحظه مکانهای خالی و سپس پر شدن آنها به وسیله اجسام بوده است و این تصور را ایجاد کرده که پیش از هر مکانمندی باید خلأیی موجود باشد و حرکت اجسام نیز فقط از همین طریق توجیه میشود. [۱۰]
ابوالبرکات بغدادی، الکتاب المعتبر فیالحکمة، ج۲، ص۴۴ـ۴۵، حیدرآباد، دکن ۱۳۵۷ـ۱۳۵۸، چاپ افست اصفهان ۱۳۷۳ش.
به نظر منکران خلأ، قائل شدن به خلأ ناشی از تصرفات قوه واهمه است و در غالب موارد، از وجود هوا در مکانی که خالی فرض میشود غفلت شده است. [۱۱]
ابن سینا، طبیعیات دانشنامه علائی، ج۱، ص۱۵، چاپ محمد مشکوة، همدان ۱۳۸۱ش.
۳ - استعمال خلأ در دو معنا۱) بُعد مفروض یا همان مکان مطلق در اصطلاح متکلمان. معمولا این معنا درباره خلأِ بیرون عالم مطرح میشود و در آن، مکان با متمکّن نسبتی ندارد. [۱۲]
محمد بن احمد خوارزمی، الحدود الفلسفیة، ج۱، ص۲۱۱، در المصطلح الفلسفی عند العرب: نصوص من التراث الفلسفی فی حدود الاشیاء و رسومها، چاپ عبدالامیر اعسم، قاهره: الهیئة المصریة العامة للکتاب، ۱۹۸۹.
۲) مکان خالی از هر چیزی که آن را اشغال کند که این مکان ممکن است بعد موجود یا موهوم یا سطح باشد. جمهور حکما، هم آنان که مکان را به سطح تعریف میکنند، مانند فارابی [۱۳]
محمد بن محمد فارابی، عیونالمسائل، ج۱، ص۱۷، چاپ سنگی دهلی ۱۳۱۲.
و ابن سینا ، [۱۴]
ابن سینا، الشفاء، الطبیعیات، ج۱، ص۱۲۳، الفن الاول: السماع الطبیعی، چاپ ابراهیم مدکور و سعید زاید، قاهره ۱۳۸۵/۱۹۶۵، چاپ افست قم ۱۴۰۵.
منکر خلأ به هر دو معنا هستند و هم معتقدان به بعد بودن مکان، مانند خواجه نصیرالدین طوسی [۱۵]
حسن بن یوسف علامه حلّی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ج۱، ص۱۵۴ـ۱۵۷، چاپ حسن حسنزاده آملی، قم ۱۴۰۷.
و ملاصدرا [۱۶]
محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی (ملاصدرا)، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیةالاربعة، ج۱، ص۴۸ـ۵۲، سفر۲، بیروت ۱۹۸۱.
وجود بعد موهومی به نام خلأ را انکار کردهاند.۴ - نظریه متکلمان در مورد خلأمتکلمان خلأ را در دو معنای خارج عالم (خلأ نامتناهی) و درون عالم (خلأ متناهی) در نظر گرفتهاند. خلأ خارج عالم، بالاتر از فلک اعظم در نظر گرفته میشود. [۱۷]
محمد بن عمر فخررازی، التفسیرالکبیر، ج۱۲، ص۱۵۰، قاهره، چاپ افست تهران.
فلاسفه این نوع خلأ را عدم محض و لاشیء دانستهاند و معتقدند بیرون عالم جسمانی، نه خلأ وجود دارد و نه ملأ. [۱۸]
اخوان الصفا، رسائل اخوان الصفاء و خلّان الوفاء، ج۲، ص۲۸ـ۲۹، قم ۱۴۰۵.
[۱۹]
عبدالرزاق بن علی لاهیجی، گوهرمراد، ج۱، ص۸۴، چاپ زینالعابدین قربانی لاهیجی، تهران ۱۳۸۳ش.
[۲۰]
محمد بن عمر فخررازی، المطالب العالیة من العلم الالهی، ج۵، ص۱۱۵ـ۱۱۷، چاپ احمد حجازی سقا، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
۵ - دلیل متکلمان وفلاسفه به وجود خلأانگیزه اعتقاد به چنین مکان موهومی، اثبات حدوثِ عالَم بوده است [۲۱]
محمد بن عمر فخررازی، المطالب العالیة من العلم الالهی، ج۵، ص۱۷۱ـ۱۷۳، چاپ احمد حجازی سقا، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
[۲۲]
محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی (ملاصدرا)، رسالة فیالحدوث (حدوثالعالم)، ج۱، ص۲۲۶ـ۲۲۷، چاپ حسین موسویان، تهران ۱۳۷۸ش.
و در مقابل، نتیجه فلسفی انکار آن، اثبات واحد بودن عالم جسمانی و نفی عوالم دیگر است. [۲۳]
ابن سینا، النجاة من الغرق فی بحرالضلالات، ج۱، ص۲۷۵، چاپ محمد تقی دانش پژوه، تهران ۱۳۶۴ش.
[۲۴]
ابنرشد، تهافت التهافت، ج۱، ص۹۳، چاپ صلاح الدین هواری، صیدا ۱۴۲۲/۲۰۰۱.
۶ - خلأ متناهی و درون عالمخلأِ متناهی و درونِ عالم عبارت است از فاصله بین دو جسم به نحوی که با یکدیگر تلاقی نکنند و چیزی نیز باعث تلاقی آنها نشود. قائلان به وجود چنین خلأیی از معتقدان به جزء لایتجزا به شمار میآیند. گفته میشود جزء لایتجزا و خلأ برای اثبات معاد نزد متکلمان حائز اهمیت است [۲۵]
محمد بن عمر فخررازی، کتابالاربعین فی اصولالدین، ج۱، ص۲۵۳، حیدرآباد، دکن ۱۳۵۳.
[۲۶]
حسن بن یوسف علامه حلّی، نهایة المرام فیعلمالکلام، ج۱، ص۴۰۲، چاپ فاضل عرفان، قم ۱۴۱۹.
۷ - منکران ومعتقدان وجود خلأمنکران با توجه به اقوال معتقدان به خلأ، آن را متشابه الاجزاء، فاقد جهت، انقسامناپذیر و متناهی وصف کردهاند که حرکت و سکون در آن رخ نمیدهد [۲۷]
ابن سینا، الشفاء، الطبیعیات، ج۱، ص۱۲۷ـ۱۳۰، الفن الاول: السماع الطبیعی، چاپ ابراهیم مدکور و سعید زاید، قاهره ۱۳۸۵/۱۹۶۵، چاپ افست قم ۱۴۰۵.
اما معتقدان به وجود خلأ، در این ویژگیها با حکما اتفاقنظر ندارند [۲۸]
محمد بن عمر فخررازی، المطالب العالیة من العلم الالهی، ج۵، ص۱۷۱ـ۱۷۶، چاپ احمد حجازی سقا، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
و حتی محمد بن زکریای رازی [۲۹]
محمد بن زکریا رازی، کتاب الشکوک علی جالینوس، ج۱، ص۸ـ۹، چاپ مهدی محقق، تهران ۱۳۷۲ش.
قوه جاذبه و دافعه را نیز در خلأ منظور کرده است.۸ - دلایل معتقدان به وجود چنین خلأیی۱) جدا کردن دو صفحه کاملا صیقلی و به هم چسبیده، دفعتآ، به صورتی که همه اجزای دو سطح در یک آن از سطح یکدیگر جدا شوند، مستلزم وجود خلأ در وسط دو سطح است، اگر چه این فضا به سرعت با هوا پر میشود. این دلیل را حجتی قوی در اثبات خلأ دانستهاند. [۳۰]
عبدالرزاق بن علی لاهیجی، شوارق الالهام فی شرح تجریدالکلام، ج۳، ص۲۵۵، چاپ اکبر اسدعلیزاده، قم ۱۴۲۵.
۲) بدون وجود خلأ حرکت مکانی امکان ندارد، زیرا اگر شیء نخست حرکت کند و شیء دوم در جای خود باشد، اجتماع دو شیء در مکان واحد رخ میدهد و این امر محال است و اگر با حرکت شیء اول، شیء دوم نیز حرکت کند، مستلزم حرکت سایر اشیاست و در این صورت، با هر حرکتی کل عالم دچار تغییر و انتقال میشود و این امر محال است. ۳) اگر خلأ وجود نداشته باشد، آب و مواد غذایی به بدن گیاهان و جانوران وارد نمیشود و نمو صورت نمیگیرد. ۴) توجیه تخلخل و تکاثف (یعنی افزایش و کاهش حجم، بدون ورود یا خروج چیزی به جسم) تنها از طریق اعتقاد به وجود خلأ امکانپذیر است و با افزایش یا کاهش خلأ توجیه میشود. همچنین وجود خلأ بیشتر در اجسام متخلخل، سبب سبکی آنها و صعودشان به طرف بالا میشود. [۳۱]
محمد بن عمر فخررازی، المطالب العالیة من العلم الالهی، ج۵، ص۱۵۵ـ۱۶۶، چاپ احمد حجازی سقا، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
[۳۲]
حسن بن یوسف علامه حلّی، نهایة المرام فیعلمالکلام، ج۱، ص۴۰۲ـ۴۰۶، چاپ فاضل عرفان، قم ۱۴۱۹.
[۳۳]
عبدالرحمان بن احمد عضد الدین ایجی، المواقف فی علم الکلام، ج۱، ص۱۱۷ـ۱۱۸، بیروت: عالمالکتب.
۹ - شواهد تجربی برای اثبات نظریه خلأبرخی از این استدلالها را قبلا حکمای یونان مطرح کرده بودند و ارسطو به آنها اشاره و آنها را نقد کرده است. معتقدان به وجود خلأ برای اثبات نظریه خود، شواهد تجربی نیز ارائه کردهاند (از جمله فرو بردن بطری خالی در آب ، ریختن آب در ظرف محتوی خاکستر) که اکثر آنها مورد مناقشه منکران خلأ است. [۳۴]
محمد بن محمد فارابی، رسالة لابی نصرالفارابی فی الخلاء، ج۱، ص۲ـ۱۶، عنی بنشرها و تصحیحها و بترجمتها من اللغة العربیة الیاللغة الترکیة و الانکلیزیة نجاتی لوغال و آیدین صاییلی، آنکارا ۱۹۸۵.
[۳۵]
ابوریحان بیرونی و ابن سینا: الاسئلة و الاجوبة، ج۱، ص۴۷ـ۴۸، چاپ حسین نصر و مهدی محقق، تهران ۱۳۵۲ش.
[۳۶]
محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی (ملاصدرا)، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیةالاربعة، ج۱، ص۵۲ـ۵۵، سفر۲، بیروت ۱۹۸۱.
۱۰ - مهمترین دلیل منکرین خلأبه نظر منکران خلأ، تغییر مکانی از طریق حرکت دورانی توجیهپذیر است و به نظر آنان نبودنِ جهت در خلأ حرکت مکانی را ناممکن میسازد. علاوه بر این، تخلخل و تکاثف ممکن است به سبب تغییرات کیفی اجزای جسم یا دخول و خروج هوا باشد، نه کم و زیاد شدن خلأ [۳۷]
ابن سینا، الشفاء، الطبیعیات، ج۱، ص۱۴۵ـ۱۴۷، الفن الاول: السماع الطبیعی، چاپ ابراهیم مدکور و سعید زاید، قاهره ۱۳۸۵/۱۹۶۵، چاپ افست قم ۱۴۰۵.
منکران خلأ نیز دلایلی برای رد خلأ آوردهاند که از مهمترین آنها استدلالی است که براساس تفاوت حرکت جسم در خلأ و ملأ اقامه شده است. خلاصه این استدلال چنین است: سرعت حرکت اجسام در ملأ به رقیق یا غلیظ بودن واسطه و اختلاف وزن متحرک وابسته است. هر چه واسطه رقیقتر و وزن متحرک کمتر باشد، سرعت حرکت بیشتر خواهد بود. با توجه به عدم واسطه در خلأ، عبور جسم از خلأ باید بدون صرف وقت صورت گیرد، در حالی که حرکت بدون زمان معنا ندارد. همچنین چون در خلأ واسطهای وجود ندارد تا جسم متحرک آن را بشکافد و تقسیم کند، موجبی نخواهد بود که جسم سنگین سریعتر از شیء سبک حرکت کند. این استدلال را اول بار ارسطو در انکار خلأ مطرح کرده و اکثر حکمای اسلامی نیز آن را نقل کردهاند. [۳۸]
ابن سینا، الشفاء، الطبیعیات، ج۱، ص۱۳۰ـ۱۳۱، الفن الاول: السماع الطبیعی، چاپ ابراهیم مدکور و سعید زاید، قاهره ۱۳۸۵/۱۹۶۵، چاپ افست قم ۱۴۰۵.
[۳۹]
حسن بن یوسف علامه حلّی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ج۱، ص۱۵۴، چاپ حسن حسنزاده آملی، قم ۱۴۰۷.
[۴۰]
محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی (ملاصدرا)، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیةالاربعة، ج۱، ص۵۱ـ۵۲، سفر۲، بیروت ۱۹۸۱.
[۴۱]
هادی بن مهدی سبزواری، شرح المنظومة، ج۴، ص۳۴۳ـ۳۴۶، چاپ حسن حسنزاده آملی، تهران ۱۴۱۶ـ۱۴۲۲.
بر این برهان اشکالاتی وارد است [۴۲]
ابوالبرکات بغدادی، الکتاب المعتبر فیالحکمة، ج۲، ص۶۲ـ۶۳، حیدرآباد، دکن ۱۳۵۷ـ۱۳۵۸، چاپ افست اصفهان ۱۳۷۳ش.
[۴۳]
محمد بن عمر فخررازی، المطالب العالیة من العلم الالهی، ج۵، ص۱۷۳ـ۱۷۵، چاپ احمد حجازی سقا، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
[۴۴]
محمد بن محمد نصیرالدین طوسی، تلخیص المُحَصِّل، ج۱، ص۲۱۵ـ۲۱۷، بانضمام رسائل و فوائد کلامی، چاپ عبداللّه نورانی، تهران ۱۳۵۹ش.
۱۰.۱ - دلیل دیگر منکران خلأتفاوت فاصله اجسام و در نتیجه، کم و زیاد شدن خلأ بین آنها، با فرض وجود خلأ، است. به نظر آنان، اگر خلأ وجود داشته باشد، ممکن است زیادت و نقصان بپذیرد و هر چه این ویژگی را داشته باشد دارای کمیت و مقدار است و در نتیجه، قائم به مادّه و جسم خواهد بود. بنابراین، معتقدان به وجود خلأ ناچار از اعتراف به جوهر بودن خلأ و قابلیتِ داشتن ابعاد سه گانه و جواز اشاره حسی به آن هستند. [۴۵]
ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، ج۲، ص۱۶۴ـ۱۶۶، معالشرح لنصیرالدین طوسی و شرحالشرح لقطبالدین رازی، تهران ۱۴۰۳.
[۴۶]
یحیی بن حبش سهروردی، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج۲، ص۸۹ـ۹۰، چاپ هانری کوربن، تهران ۱۳۸۰ش.
[۴۷]
محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی (ملاصدرا)، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیةالاربعة، ج۱، ص۴۹ـ۵۰، سفر۲، بیروت ۱۹۸۱.
[۴۸]
محمد بن عمر فخررازی، المطالب العالیة من العلم الالهی، ج۵، ص۱۷۶، چاپ احمد حجازی سقا، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
[۴۹]
حسن بن یوسف علامه حلّی، ج۱، ص۴۰۶ـ۴۱۲، نهایة المرام فیعلمالکلام، چاپ فاضل عرفان، قم ۱۴۱۹.
[۵۰]
حسن بن یوسف علامه حلّی، ج۱، ص۴۲۰ـ۴۲۹، نهایة المرام فیعلمالکلام، چاپ فاضل عرفان، قم ۱۴۱۹.
۱۱ - نظریه منسوب به رازیبراساس آنچه به محمد بن زکریای رازی منسوب است، وی قائل به جوهریت خلأ بوده و آن را از قدمای خمسه دانسته است. [۵۱]
محمد بن زکریا رازی، رسائل فلسفیة، ج۱، ص۱۹۱ـ۲۱۶، بیروت ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
۱۲ - استفاده از تجربیات در منکران وجود خلأمنکران وجود خلأ، همچون معتقدان به آن، برای اثبات عقیده خود از شواهد تجربی نیز استفاده کردهاند، از جمله ریخته نشدن آب از آبدزدک یا ابزار حجامت علاوه بر این، لازمه فرض خلأ برخورد شیء متحرک در خلأ به سطح داخلی فلک است زیرا مانعی وجود ندارد، و این امر محال است. [۵۲]
ابن سینا، طبیعیات دانشنامه علائی، ج۱، ص۲۳ـ۲۴، چاپ محمد مشکوة، همدان ۱۳۸۱ش.
[۵۳]
محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی (ملاصدرا)، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیةالاربعة، ج۱، ص۵۲ـ۵۳، سفر۲، بیروت ۱۹۸۱.
۱۳ - فهرست منابع(۱) ابنرشد، تهافت التهافت، چاپ صلاح الدین هواری، صیدا ۱۴۲۲/۲۰۰۱. (۲) ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، معالشرح لنصیرالدین طوسی و شرحالشرح لقطبالدین رازی، تهران ۱۴۰۳. (۳) ابن سینا، الشفاء، الطبیعیات، الفن الاول: السماع الطبیعی، چاپ ابراهیم مدکور و سعید زاید، قاهره ۱۳۸۵/۱۹۶۵، چاپ افست قم ۱۴۰۵. (۴) ابن سینا، طبیعیات دانشنامه علائی، چاپ محمد مشکوة، همدان ۱۳۸۱ش. (۵) ابن سینا، النجاة من الغرق فی بحرالضلالات، چاپ محمد تقی دانش پژوه، تهران ۱۳۶۴ش. (۶) ابوالبرکات بغدادی، الکتاب المعتبر فیالحکمة، حیدرآباد، دکن ۱۳۵۷ـ۱۳۵۸، چاپ افست اصفهان ۱۳۷۳ش. (۷) ابوریحان بیرونی و ابن سینا: الاسئلة و الاجوبة، چاپ حسین نصر و مهدی محقق، تهران ۱۳۵۲ش. (۸) اخوان الصفا، رسائل اخوان الصفاء و خلّان الوفاء، قم ۱۴۰۵. (۹) محمد اعلی بن علی تهانوی، کتاب کشاف اصطلاحات الفنون، چاپ محمد وجیه و دیگران، کلکته ۱۸۶۲، چاپ افست تهران ۱۹۶۷. (۱۰) علی بن محمد جرجانی، کتاب التعریفات، چاپ ابراهیم ابیاری، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵. (۱۱) محمد بن احمد خوارزمی، الحدود الفلسفیة، در المصطلح الفلسفی عند العرب: نصوص من التراث الفلسفی فی حدود الاشیاء و رسومها، چاپ عبدالامیر اعسم، قاهره: الهیئة المصریة العامة للکتاب، ۱۹۸۹. (۱۲) محمد بن زکریا رازی، رسائل فلسفیة، بیروت ۱۴۰۰/۱۹۸۰. (۱۳) محمد بن زکریا رازی، کتاب الشکوک علی جالینوس، چاپ مهدی محقق، تهران ۱۳۷۲ش. (۱۴) هادی بن مهدی سبزواری، شرح المنظومة، چاپ حسن حسنزاده آملی، تهران ۱۴۱۶ـ۱۴۲۲. (۱۵) جعفر سجادی، فرهنگ علوم فلسفی و کلامی، تهران ۱۳۷۵ش. (۱۶) یحیی بن حبش سهروردی، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، چاپ هانری کوربن، تهران ۱۳۸۰ش. (۱۷) محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی (ملاصدرا)، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیةالاربعة، بیروت ۱۹۸۱. (۱۸) محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی (ملاصدرا)، رسالة فیالحدوث (حدوثالعالم)، چاپ حسین موسویان، تهران ۱۳۷۸ش. (۱۹) جمیل صلیبا، المعجم الفلسفی بالالفاظ العربیة والفرنسیة و الانکلیزیة و اللاتینیة، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴. (۲۰) عبدالرحمان بن احمد عضد الدین ایجی، المواقف فی علم الکلام، بیروت: عالمالکتب. (۲۱) حسن بن یوسف علامه حلّی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، چاپ حسن حسنزاده آملی، قم ۱۴۰۷. (۲۲) حسن بن یوسف علامه حلّی، نهایة المرام فیعلمالکلام، چاپ فاضل عرفان، قم ۱۴۱۹. (۲۳) محمد بن محمد فارابی، رسالة لابی نصرالفارابی فی الخلاء، عنی بنشرها و تصحیحها و بترجمتها من اللغة العربیة الیاللغة الترکیة و الانکلیزیة نجاتی لوغال و آیدین صاییلی، آنکارا ۱۹۸۵. (۲۴) محمد بن محمد فارابی، عیونالمسائل، چاپ سنگی دهلی ۱۳۱۲. (۲۵) محمد بن عمر فخررازی، التفسیرالکبیر، قاهره، چاپ افست تهران. (۲۶) محمد بن عمر فخررازی، کتابالاربعینفی اصولالدین، حیدرآباد، دکن ۱۳۵۳. (۲۷) محمد بن عمر فخررازی، المباحث المشرقیة فی علم الالهیات و الطبیعیات، چاپ محمد متعصم بالله بغدادی، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰. (۲۸) محمد بن عمر فخررازی، المطالب العالیة من العلم الالهی، چاپ احمد حجازی سقا، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷. (۲۹) عبدالرزاق بن علی لاهیجی، شوارق الالهام فی شرح تجریدالکلام، چاپ اکبر اسدعلیزاده، قم ۱۴۲۵. (۳۰) عبدالرزاق بن علی لاهیجی، گوهرمراد، چاپ زینالعابدین قربانی لاهیجی، تهران ۱۳۸۳ش. (۳۱) محمد بن محمد نصیرالدین طوسی، تلخیص المُحَصِّل، بانضمام رسائل و فوائد کلامی، چاپ عبداللّه نورانی، تهران ۱۳۵۹ش. ۱۴ - پانویس
۱۵ - منبعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «خلأ»، ص۷۱۶۲. |