دالدال، از اصطلاحات علم منطق بوده و به معنی شیء دلالت کننده بر شیء دیگر است. ۱ - معنی دالواژه دالّ در لغت، اسم فاعل از ریشه دلل و به معنای راهنمایی کننده است و در اصطلاح، به چیزی گفته میشود که علم به آن سبب علم به چیز دیگر میگردد، چه لفظ باشد چه طبع و چه عقل، مانند: دود که دالّ بر وجود آتش است، یا مانند دلالت جاي پا بر رونده، دلالت سرخي چهره بر تب و دلالت لفظ انسان بر معناي حيوان ناطق. شيء اوّل را «دالّ» و شيء دوم را مدلول گويند. بنابراين، دالّ يعنى دلالتکننده، راهنماييکننده و کاشف، و چيزي که علم به آن، سبب علم به چيز ديگر شود؛ مثل جاي پا، سرخي چهره و لفظ انسان در مثالهای فوق، و مدلول يعني منکشف و راهنمايي شده و چيزي که به کمک چيز ديگر به آن علم حاصل شود؛ مثل: رونده، تب و معناي حيوان ناطق در مثالهاي فوق. نکته: برخى از منطقيان در تقسيم دلالت به دلالت لفظی و غیر لفظی، دالّ را منشأ تقسيم قرار داده و گفتهاند: «دالّ اگر لفظ باشد دلالت، لفظى است در غير اين صورت دلالت غير لفظى خواهد بود». در کتاب المنطق آمده است: «کل شی ء اذا علمت بوجوده، فینتقل ذهنک منه الی وجود شی ء آخر نسمیه دالاًّ» [۲]
قطب الدین رازی، محمد بن محمد، تحریر القواعد المنطقیه فی شرح رسالة الشمسیه، ص۲۸.
[۳]
خوانساری، محمد، منطق صوری، جزء۱، ص۵۷.
[۵]
مجتهدخراسانی(شهابی)، محمود، رهبر خرد، ص۱۷.
۲ - پانویس
۳ - منبعپایگاه مدیریت اطلاعات علوم اسلامی، برگرفته از مقاله «دال»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۰/۲۶. |