زمان تقریبی مطالعه: 3 دقیقه
 

دلیل (فقه)





دلیل همان مستند حکم شرعی است. دلیل اقسامی دارد ، از جمله:
۱. دلیل نقلی (شرعی) و عقلی
۲. دلیل اجتهادی و فقاهتی
۳. دلیل لُبّی و لفظی


۱ - تعریف دلیل



دلیل عبارت است از آنچه که برای اثبات حکم شرعی به آن استدلال می‌شود.
دلیل (حجت) در اصطلاح اصولیان به دو معنا آمده است: یکی اماره که دلیلی ظنّی، اما معتبر است، مانند خبر واحد در برابر اصل عملی و دیگری قیاس (قضیه) مرکب از صغریٰ و کبریٰ. از آن در اصول فقه سخن گفته‌اند.

۲ - اقسام دلیل



برای دلیل تقسیماتی ذکر شده است، از جمله:

۲.۱ - دلیل نقلی و عقلی


دلیل به معنای قیاس مرکب از صغریٰ و کبریٰ یا نقلی است و یا عقلی.

۲.۱.۱ - دلیل نقلی (شرعی)


دلیل نقلی (شرعی) به دلیلی گفته می‌شود که کبرای آن برگرفته از کلام شارع باشد، خواه صغرای آن نیز شرعی باشد، مانند آنکه دربارۀ آب مشکوک الطهاره گفته می‌شود: آبی که طهارتش مشکوک است شرعاً پاک می‌باشد و هر آب پاکی نوشیدنش جایز است؛ پس نوشیدن این آب مشکوک جایز است. و یا غیرشرعی باشد، مانند این دلیل که: این مایع شراب است و هر شرابی حرام است، پس این مایع حرام است. در این دلیل، کبریٰ، شرعی است؛ لیکن صغریٰ امری وجدانی است.

۲.۱.۲ - دلیل عقلی


دلیل عقلی دو قسم است:
مستقل و غیر مستقل. قسم نخست، دلیلی است که صغریٰ و کبرای آن، هر دو عقلی باشند، و قسم دوم، دلیلی است که تنها کبرای آن عقلی باشد ( عقل).

۲.۲ - دلیل اجتهادی و فقاهتی


دلیل به لحاظ اینکه مدلول آن حکم واقعی یا حکم ظاهری است به دو قسم اجتهادی و فقاهتی تقسیم می‌شود.

۲.۲.۱ - دلیل اجتهادی


دلیل اجتهادی دلیلی است که بر حکم واقعی دلالت می‌کند.
وجه نامیدن آن به این اسم، مناسبتی است که با تعریف اجتهاد (استفراغ وسع جهت تحصیل ظن به احکام واقعی) دارد، و چون این دلیل موجب ظن به حکم واقعی می‌شود آن را دلیل اجتهادی نامیده‌اند.

۲.۲.۲ - دلیل فقاهتی


دلیل فقاهتی اثبات کنندۀ حکم ظاهری است و در ظرف جهل به حکم واقعی کاربرد دارد. به این دلیل، اصل عملی نیز می‌گویند. و چون مفاد این دلیل علم به حکم ظاهری است که با تعریف فقه (علم به احکام شرعی) تناسب دارد، آن را دلیل فقاهتی نامیده‌اند.

۲.۳ - دلیل لُبّی و لفظی


دلیل لبّی دلیلی است که از نوع الفاظ نیست، مانند اجماع، سیره، بناء عقلا و مانند آن؛ در برابر دلیل لفظی همچون خبر. دلیل لبّی اطلاق و عموم ندارد و به قدر متیّقن از مفاد آن اخذ می‌شود.

۳ - پانویس


 
۱. اصطلاحات الاصول، ص۱۳۴ -۱۳۵.    
۲. فرائد الاصول، ج۲، ص۱۰.    
۳. اصول الفقه، ج۱، ص۶.    
۴. النور الساطع، ج۱، ص۷۶-۷۷    .
۵. مصباح الاصول، ج۳، ص۳۶۴.    
۶. اصول الفقه، ج۱، ص۱۴۰.    


۴ - منبع


فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ج۳، ص۶۵۰ -۴۵۱.    






آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.