شخصیت کودکشخصیت هر کسی عبارت است از «من» و «تو» و «او» و رویهای که به آن عادت کرده و کارآمدهایی که بدست آورده است. پیریزی شخصیت کودک در دامن پدر و آغوش مادر آغاز میشود، یعنی از همان هفتههای اوّل ولادت، و اوقات شیرخوارگی و ایامی که طفل در گهواره زندگی میکند، احساسات روانی او آغاز میگردد، تندی و خشونت و مهر و نوازش در روح او اثر میگذارد و نتایج مطبوع یا نامطبوع اعمال دیگران در وی منعکس میشود. عوامل مختلفی در ایجاد و ارتقای شخصیت در کودک تاثیر دارد که مورد سفارش اسلام قرار گرفته که در ادامه برخی از آنان را بیان میکنیم. ۱ - معنای شخصیتبهطور اجمال میتوان گفت که مقصود از شخصیت، همان است که بهوسیله «من» و «تو» و «او» از آن یاد میکنیم، آنچه این الفاظ از آن حکایت میکنند، همان «شخص و شخصیت» است. هر فردی در روابط خویش با مردم و در کارهای شخصی خود، دارای روش و سلیقهای است که سودمند و زیانبخش میباشد، این روشها سرچشمهای جز شخصیت انسان و روحیههای مخصوص او ندارد. در حقیقت، منشا کارها و خُلق و خوهای مختلف، اعمّ از نیک و بد، همان «شخصی» است که گاه مسئول و سزاوار کیفر شناخته میشود و گاه سزاوار پاداش؛ کارها و خُلق و خوهای مختلف شخص، منوط به راه و روشی است که وی در زندگی برای خود برگزیده و به آنها عادت کرده است. پس شخصیت هر کسی عبارت است از «او» و رویهای که به آن عادت کرده و کارآمدهایی که بدست آورده است، از همینجا تفاوت شخصیتها روشن میشود که میگوییم شخصیت دینی، شخصیت سیاسی، شخصیت علمی، شخصیت اجتماعی و... عوامل بسیاری در پیریزی شخصیت کودک مؤثرند، خانواده، مدرسه، محیط خارج و بسیاری از عوامل که در همین مثلث با او مربوط میشوند، شخصیت او را پیریزی میکنند. [۱]
بهشتی، احمد، اسلام و حقوق کودک، ص۱۱۴-۱۱۵.
۲ - احیای شخصیتبرنامه زندگی و روشهای اخلاقی دوران عمر تمام انسانها عبارت از مجموعه تربیتهایی است که در دوران کودکی از پدران و مادران در محیط خانواده و از آموزگاران در محیط آموزشگاهها قرار گرفتهاند، هر خوب و بدی را که آنها در طفولیت بهکودکان آموختهاند در بزرگسالی از خود بروز میدهند و در عمل بهکار میبندند. بهعبارت دیگر، وضع روحی و اخلاقی و کیفیت رفتار و گفتار مردم هر عصری محصول بذرهای تربیتی است که در ایام کودکی در مغز آنان افشانده شده است، خوبی و بدی، پاکی و ناپاکی، قوّت و ضعف فردا را باید در روش تربیت کودکان امروز جستجو کرد. شخصیت، استقلال اراده، اعتماد به نفس، و همچنین زبونی، فرومایگی، عدم اعتماد به نفس، از صفاتی است که اساس آن در دامن پدر و آغوش مادر پیریزی میشود. پدران و مادران که علاقه دارند فرزند با شخصیتی پرورش دهند، لازم است از دوران کودکی به آن متوجّه باشند و این خوی پسندیده را از اوّل در آن احیا نمایند. طفلی که در خانواده سست و پست، بار آمده است، کودکی که پدر و مادر، با وی معامله یک انسان نکرده و او را یک عضو محترم خانواده به حساب نیاوردهاند، در بزرگی نمیتوان از او توقّع استقلال و شخصیت داشت، او خود را انسان لایق نمیداند و برای خویش شخصیتی نمیبیند، او یک موجود بدبختی است که از اوّل فرومایه و زبون بارآمده و مشکل است این خوی ناپسند را در خود تغییر دهد. تربیت صحیح و پرورش صفات پسندیده در کودک تنها در پرتو برنامه صحیح علمی و عملی میسر است، پدر و مادر باید آنرا بهگونهای مطلوب فرا گیرند و قدم به قدم دنبال کودک خود باشند و در عمل آنرا بهکار گیرند. [۲]
فلسفی، محمدتقی، گفتار فلسفی، کودک از نظر وراثت و تربیت، ج۲، ص۷۷.
۳ - عوامل احیای شخصیتعوامل مختلفی در ایجاد و ارتقای شخصیت در کودک تاثیر دارد که مورد سفارش اسلام قرار گرفته است، در ادامه به مهمترین آنها میپردازیم. ۳.۱ - حق نام و هویتتاثیر اسم زیبا و با مفهوم بلند در احیای شخصیت کودک و تربیت وی به سوی کمال غیرقابل انکار است. در روایات آمده است: مردی دست کودک خود را گرفته به نزد پیامبر اعظم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آورد و از حضرت سؤال کرد: حق این کودک بر من چیست؟ فرمودند: برایش اسم زیبا انتخاب کن و او را به نیکی تربیت کن! و در جایگاه زیبا قرار ده. «قالَ: تُحَسَّنُ اسمَهُ وَ اَدَبَهُ وَ ضَعَهُ مِوضِعًا حَسَنًا». در روایت دیگری از آن حضرت نقل شده که فرموده است: بیش از آنکه لقبهای زشت بر فرزندانتان غلبه پیدا کند، لقب و کنیههای خوب بر آنان بگذارید. «بَادِرُوا اَولادَکُم بالکُنی قَبلَ اَن تَغلِبَ عَلَیهِمُ الاَلقَاب». ۳.۲ - تکریم کودک و ارزش انسانی اواوّلین شرط تربیت صحیح و پرورش شخصیت و استقلال کودک آن است که پدران و مادران، فرزندان خود را بشناسند و ارزش حقیقی آنها را از نظر دور ندارند، باور کنند که طفل آنها، همانند یک برّه یا یک مرغ نیست که فقط غذایی بخورد و حرکتی کند و در جایی بخوابد، بلکه طفل آنها یک انسان واقعی است، ولی ضعیف و ناتوان. یک بشر حقیقی است و دارای ذخائر و سرمایههای بزرگ انسانی که باید بهتدریج استعدادهای درونیاش شکفته شوند و از قوّه به فعلیت بیایند. [۵]
فلسفی، محمدتقی، گفتار فلسفی، کودک از نظر وراثت و تربیت، ج۲، ص۸۰.
۳.۳ - ارضای غریزهی حبّ ذابیکی از سرمایههای فطری و ذخائر طبیعی که در باطن هر انسان به قضای حکیمانه الهی ایجاد شده، غریزه حبّ ذات است، هر انسانی قبل از هر چیز و هر کس، به خود علاقه دارد و بهطور فطری عاشق و شیفتهی خویشتن است و هیچچیز در نظر آدمی بهقدر خودش عزیز و محبوب نیست. حبّ ذات یکی از بهترین و اساسیترین پایههای ثابت تربیت کودک است. غریزه حبّ ذاب در مزاج کودک، نیروی مهمّی است که اگر عاقلانه و بابرنامه صحیح رهبری شود و مورد استفاده قرار گیرد، منشا خوشبختی و سعادت است و اگر بهطور صحیح رهبری نشود بدبختیهای بسیاری بهبار میآورد. یکی از راههای ارضای غریزه حبّ ذات، تکریم کودکان و توجّه بهشخصیت آنها است. طفلی که در خانواده به قدر کافی احترام شود، روحیهای طبیعی و روانی معتدل خواهد داشت، از چنین کودکی میتوان توقّع اخلاق پسندیده و رفتار عادلانه داشت. برعکس کودکی که از پدر و مادر، احترام و تکریم ندیده و در محیط خانواده خواهش طبیعی حبّ ذاتش ارضا نشده است، در خود احساس پستی و حقارت میکند، روحی شکست خورده و روانی افسرده دارد و بدون تردید این حالت درونی در خلال رفتار و گفتار کودک با وضع نامطلوبی آشکار میگردد. چنین کودکی در معرض انحرافهای گوناگونی است و در راه زندگی با خطراتی مواجه میشود. احترام به شخصیت، نهتنها در محیط خانواده از ارکان اساسی تربیت کودک است، بلکه این سجیه انسانی از پایههای مهمّ زندگی اجتماعی و از وظایف دینی و علمی همه مردم است. ۴ - تاکید ائمه در احترام به کودکدر احکام تربیتی اسلام نسبت به احترام به انسان، بهویژه به کودک تاکید فراوان شده است، رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و ائمّه اطهار (علیهمالسّلام) در تمام دوران زندگی از این روش استفاده کردهاند و بدون مبالغه میتوان گفت، این خوی پسندیده از بزرگترین عوامل پیشرفت و موفقیت آنان بهحساب میآید. همه ائمّه بهویژه شخص رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که بهعنوان مربّی جامعه در بین مردم زندگی میکرد به تمام ظرافتها و نکات روانی مردم در راه احترام به آنها توجّه داشت و از کوچکترین وظیفهای در اینباره شانه خالی نمیکرد. از گفتار و کردار آن بزرگواران روایات بسیاری در تبیین این روش و اینکه احترام به کودک از مسئولیتهای خطیر والدین میباشد وارد شده است که میتوان آنها را به چند دسته تقسیم و برای هر کدام نمونههایی ذکر کرد: ۴.۱ - دسته اوّلروایاتی است که بیانگر سیره عملی پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در برخورد با مردم و احترام و تکریم شخصیت آنها میباشد. در این قسم از روایات آمده است: هرکس بر آن حضرت وارد میشد به او احترام میگذاشت و چه بسا عبای خود را بهجای فرش زیر پای او میگسترانید و بالشی که تکیه گاه خودش بود به او میداد، «رُبَّمَا بَسَطَ ثَوبَهُ وَ یُؤثِرُ الدَّاخِلَ بِالوَسَادَةِ الَّتِی تَحتَهُ». [۶]
ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۱۲۷، (فصل فی آدابه و مزاحه (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم).
در یکی از این احادیث میخوانیم: رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) تنها در مسجد نشسته بود، مردی وارد شد و به طرف پیامبر آمد، حضرت از جا حرکت کرد و به احترام او قدری عقب رفت، آن مرد عرض کرد، جا وسیع است چرا قدمی به عقب رفتید؟ فرمود: از حقوق مسلمان برای واردین، حریم گرفتن و قدمی به عقب رفتن است. «قالَ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): اِنَّ حَقَّ المُسلِمِ عَلَی المُسلِمِ اِذا رَآهُ یُریدُ الجُلُوسَ اِلَیهِ اَن یتَزَحزَحَ لَهُ». هرگاه یکی از اصحاب به دیدن آن حضرت میآمد، به احترام او آنقدر مینشست تا آن مرد از مجلس خارج شود و چون کسی میخواست با او مصافحه کند، به او دست میداد و دست خود را نمیکشید تا وقتی آن مرد دست خود را بکشد. برای حفظ احترام تمام مردم، آن حضرت در مجالس عمومی نگاههای مودّت آمیزِ خود را بهطور مساوی متوجّه حاضرین مینمود. «کَانَ رَسُولُ اللهِ یَقسِمُ لَحَظاتِهِ بَینَ اَصحَابِهِ یَنظُرُ اِلی ذَا وَ یَنظُرُ اِلی ذَا بِالسَّوِیَّةِ». آن حضرت اگر سواره بود، به دلیل احترام گذاردن بهدیگران، اجازه نمیداد کسی پیاده در رکابش راه برود، او را به تَرکِ خود سوار میکرد و اگر او از سوار شدن امتناع میورزید به او میفرمود شما جلو برو و در فلان مکان مرا ملاقات کن. «اَنَّ رَسُولَ اللهِ لا یَدَعُ اَحَدًا یَمشِی مَعَهُ اِذَا کَانَ رَاکِبًا حَتَّی یَحمِلَهُ مَعَهُ فَاِن اَبَی، قالَ تَقَدَّم اَمَامِی وَ اَدرِکنِی فِی المَکانِ الَّذِی تُرِیدُ». ۴.۲ - دسته دوّمروایاتی است مبنی بر تشویق احترام به مردم و بیان پاداش آن، مانند آنکه پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میفرماید: در امّت من بندهای از بندگان خدا نیست که نسبت به برادر دینی خود احترام و ملاطفت و مهربانی داشته باشد، مگر اینکه خداوند خدمتگزاری از خدمتگزاران بهشت به او عطا فرماید. در روایت دیگری آمده است: کسی که برادر مسلمان خود را که بر او وارد شده است، تکریم و احترام نماید، در حقیقت خداوند را احترام نموده است. «مَن اَتَاهُ اَخُوهُ المُسلِمُ فَاَکرَمَهُ فَاِنَّما اَکرَمَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ» و نیز روایات دیگری که در اینباره وارد شده است. ۴.۳ - دسته سوّمروایاتی است که در خصوص تکریم و احترام نسبت به کودکان وارد شده، مانند اینکه پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میفرماید: به فرزندان خود احترام کنید و با آداب و روش پسندیده با آنها معاشرت نمایید یا به روش و آداب پسندیده آنها را تربیت نمایید. «قالَ: اَکرِمُوا اَولادَکُم وَ اَحسِنُوا آدَابَهُم». در این گفتار جامع و پُر مغز، پیامبر عالیقدر اسلام با جمله «اَحسِنُوا آدابَهُم» همه وظایفی که متوجّه خانواده و مدرسه و محیط و جامعه است بیان فرموده و چیزی فروگذار نشده است. همچنین امام صادق (علیهالسّلام) از آن حضرت نقل میکند که فرموده است: فرزندان خود را دوست بدارید و نسبت به آنها ترحّم نمایید و اگر چیزی به آنها وعده دادید به وعده خود وفا کنید، آنها از مطالب خارج از خانواده چیزی نمیدانند، آنچه میدانند ایناستکه شما به آنها غذا و دیگر لوازم زندگی میدهید. «اَحِبُّوا الصَِّبیاَنَ وَارحَمُوهُم». به همین مضمون از امام کاظم (علیهالسّلام) نیز روایت شده و در ادامه میفرماید: خداوند به هیچچیز بهاندازهای که نسبت به زنان و کودکان اجحاف و بیاعتنایی شود، غضب نمینماید. ۴.۴ - دسته چهارمروایاتی است که دلالت دارد با فرزندان در مسائل گوناگون خانوادگی مشورت نمایید و با نظرخواهی در مباحث علمی و اجتماعی، آنان را در اداره زندگی خود در آینده توانمند سازید. ۴.۵ - دسته پنجمروایاتی است که در آنها تاکید شده به کودکان خود سلام کنید. ۵ - پیریزی شخصیت کودکمطلبی که لازم است اولیای اطفال توجّه داشته باشند اینکه پیریزی شخصیت کودک زود شروع میشود، یعنی از همان هفتههای اوّل ولادت، و اوقات شیرخوارگی و ایامی که طفل در گهواره زندگی میکند، احساسات روانی او آغاز میگردد، موقعی که کودک حرف نمیزند، قدرت راه رفتن ندارد، نمیتواند با انگشتهای ناتوان خود چیزی را بگیرد و خلاصه مانند پاره گوشت متحرکی در گوشهای افتاده است، تندی و خشونت و مهر و نوازش در روح او اثر میگذارد و نتایج مطبوع یا نامطبوع اعمال دیگران در وی منعکس میشود. پدر و مادر باید از همان زمان متوجّه کودک باشند و در راه پرورش روان و احیای شخصیت وی، بهوظایف تربیتی خویش عمل کنند. امّ الفضل همسر عباس بن عبدالمطلب، دایه حضرت امام حسین (علیهالسّلام) میگوید: روزی رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، حسین (علیهالسّلام) را که در آن موقع شیرخوار بود از من گرفت و در آغوش کشید، کودک، لباس پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را تر کرد، من طفل را چنان به شدّت از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) جدا کردم که گریان شد، حضرت به من فرمود: لباس مرا آب پاک میکند، ولی چه چیز میتواند غبار کدورت و رنجش را از قلب فرزندم حسین (علیهالسّلام) برطرف نماید. «یا اُمُّ الفَضلِ! اِنَّ هذِهِ الاِراقَةَ المَاءُ یُطَهَّرُها فَاَی شَیءٍ یُزیِلُ هَذَا الغُبَارَ عَن قَلبِ الحُسَینِ (علیهالسّلام) [۲۳]
فلسفی، محمدتقی، گفتار فلسفی، کودک از نظر وراثت و تربیت، ج۲، ص۱۱۱.
».۶ - پانویس۷ - منبعانصاری، قدرتالله، احکام و حقوق کودکان در اسلام، ج۱، ص۵۱۰-۵۱۶، برگرفته از بخش «گفتار دوّم:حق تعلیم و تربیت»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۱۱/۱. |