شهر تدلیستَدَلّیس، یا تَدّلِس، امروزه دلس، شهری کهن در شمال الجزایر واقع در کرانۀ دریای مدیترانه میباشد. فهرست مندرجات۲ - پیشینه تاریخی ۳ - دیدگاه جغرافیدانان مسلمان ۴ - شغل اهالی تدلیس ۵ - حاکمان تدلیس ۵.۱ - حکمرانی ابوزکریا حفصی ۵.۲ - ابوحموی اول ۵.۳ - حکمرانی ابوثابت ۵.۴ - حکمرانی محمد حفصی ۶ - تدلیس در تهاجم آفریقاییها ۷ - حمله کشتیهای اسپانیا ۸ - حمله فرانسویها ۹ - خاستگاه بزرگان ۱۰ - فهرست منابع ۱۱ - پانویس ۱۲ - منبع ۱ - موقعیت جغرافیاییاین شهر در °۳۶ و ´۵۵ عرض شمالی و °۳ و ´۵۵ طول شرقی [۱]
Britannica Atlas، Chicago، ج۱، ص۴۵، ۱۹۹۶.
در کرانۀ شرقی رودخانۀ سبائو (وادی سبائو) در ولایت تیزی وزو و در فاصلۀ حدود ۱۱۰ کیلومتری شرق شهر الجزیره جای دارد. [۲]
en wikipediaorg/wiki/Dellys.
[۳]
» Dellys، Boumerdes، Algeria «، BBC، www bbc couk/ dna/ h۲g۲/ A۷۷۶۰۴۵.
۲ - پیشینه تاریخیدیرینگی این شهر به حدود ۵۰۰‘۲ سال پیش از این بازمیگردد. فنیقیها این شهر را به منزلۀ مرکزی بازرگانی در سواحل جنوبی دریای مدیترانه بنا کردند و آن را روش ـ اوکرو (دماغۀ ماهی) میخواندند. پس از غلبۀ رومیان بر فنیقیها در جنگهای پونیک (۲۶۴-۱۴۶قم) این شهر به تصرف رومیان درآمد و از آن پس روسوکورو خوانده شد. در سدۀ ۵م پس از افتادن شهر به دست واندالها، از رونق آن کاسته شد و به مدت چند سده از وضعیت آن آگاهی در دست نیست. [۴]
جیلالی، عبدالرحمان، تاریخ الجزائرالعام، ج۱، ص۴۹، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
در دورۀ فتوحات عربها در شمال افریقا این شهر میبایستی ویران و خالی از سکنه شده باشد، زیرا در رویدادهای این منطقه تا سدۀ ۶ق از آن نامی برده نشده است.۳ - دیدگاه جغرافیدانان مسلمانظاهراً از میان جغرافیانگاران مسلمان، نخستین بار ادریسی از این شهر یاد کرده است. وی «تدلس» را از شهرهای مغرب اوسط و منزلگاه بربرها خوانده است. به گفتۀ ادریسی، تدلیس بر فراز تپهای بنیان داشته، و دارای بارویی بلند و استوار و آثار و دیار و تفرجگاههای بسیاری بوده است و نرخ میوهها و خوراکها و نوشیدنیها به سبب فراوانی چندان ارزان بوده که با دیگر جاها قابل قیاس نبوده است. همچنین پرورش گوسفند و گاو در آنجا رونق داشته، و از آنجا با نرخی ارزان به دیگر شهرها صادر میشده است. ابن سعید مغربی در سدۀ ۷ق/۱۳م تدلیس را بارکدهای مشهور در شرق بجایه، مرکز مغرب اَوسط دانسته که با شهر الجزایر (الجزیره) دیگر بارکدۀ تابع بجایه، ۵۰ میل فاصله داشته است. در سدۀ بعد نیز تدلیس جایگاه خود را به منزلۀ شهری بزرگ و دریایی، میان بجایه و الجزایر حفظ کرد. به گفتۀ ابن فضلالله عمری (د ۷۴۹ق) مملکت حفصیان از سوی غرب تا آخر حدود تدلیس امتداد داشت. [۹]
جیلالی، عبدالرحمان، تاریخ الجزائرالعام، ج۲، ص۴۷، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
دستههایی از بربرهای زَواوه از قبیلۀ کُتامه در نواحی کوهستانی اطراف تدلیس میزیستند. [۱۰]
ابن خلدون، عبدالرحمان، العبر، ج۶، ص۱۶۸- ۱۶۹، به کوشش خلیل شحاده و سهیل زکار، بیروت، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
[۱۱]
ابن خلدون، عبدالرحمان، العبر، ج۶، ص۲۰۰، به کوشش خلیل شحاده و سهیل زکار، بیروت، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
تدلیس و حومۀ آن همچنین مسکن عجیسه، دیگر قبیلۀ بربر بود که دارای جمعیت زیاد بودند و در حوادث مهم حضور داشتند. [۱۲]
لقبال، موسی، دور کتامة فی تاریخ الخلافة الفاطمیة، ج۱، ص۷۰، الجزائر، ۱۹۷۹م.
[۱۳]
برنسویک، روبر، تاریخ افریقیة فی العهدالحفصی، ج۱، ص۳۱۵، ترجمۀ حمادی ساحلی، بیروت، ۱۹۸۸م.
به گفتۀ لئون افریقی (د ۹۵۶ق) در تدلیس ماهی بسیار صید میشد، به گونهای که ماهی در آنجا قیمتی نداشت.۴ - شغل اهالی تدلیسبیشتر مردم تدلیس به رنگرزی اشتغال داشتند. مردم آنجا گشادهرو و سرزنده بودند و با وجود محظورات شرعی، تقریباً همه نواختن عود و گیتار را میدانستند. ساکنان شهر صاحب زمینهای زراعی بسیاری بودند و گندم میکاشتند. آنان مانند شهرنشینان الجزایر، جامۀ نیکو میپوشیدند. [۱۴]
لئون افریقی، حسن بن محمد وزان، وصف افریقیا، ج۲، ص۴۲، ترجمۀ محمد حجی و محمد اخضر، بیروت، ۱۹۸۳م.
[۱۵]
برنسویک، روبر، تاریخ افریقیة فی العهدالحفصی، ج۲، ص۲۳۷، ترجمۀ حمادی ساحلی، بیروت، ۱۹۸۸م.
[۱۶]
برنسویک، روبر، تاریخ افریقیة فی العهدالحفصی، ج۲، ص۲۴۳، ترجمۀ حمادی ساحلی، بیروت، ۱۹۸۸م.
[۱۷]
برنسویک، روبر، تاریخ افریقیة فی العهدالحفصی، ج۲، ص۴۳۳، ترجمۀ حمادی ساحلی، بیروت، ۱۹۸۸م.
خاک بارور تدلیس امکان کشت حبوبات، و تربیت دام را فراهم میکرد. [۱۸]
برنسویک، روبر، تاریخ افریقیة فی العهدالحفصی، ج۱، ص۳۱۵، ترجمۀ حمادی ساحلی، بیروت، ۱۹۸۸م.
برپایۀ گزارشهای موجود در ۱۲۰۳ق/ ۱۷۸۸م از تدلیس و شهرهای مجاور ۱۵۰ هزار بار از انواع حبوب و سبزیجات و میوه (بجز گندم) صادر شده است. [۱۹]
جیلالی، عبدالرحمان، تاریخ الجزائرالعام، ج۳، ص۴۹۸، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
مهمترین راهی که معمولاً برای تجارت و کارهای دیگر طی میشد، میان شهرهای ساحلی یا نزدیک به ساحل بود. تدلیس سر راه مغرب میانی به بجایه قرار داشت. پس از تدلیس، راه از منطقۀ قبایل یا از جنوب آن میگذشت. [۲۰]
برنسویک، روبر، تاریخ افریقیة فی العهدالحفصی، ج۲، ص۲۴۸، ترجمۀ حمادی ساحلی، بیروت، ۱۹۸۸م.
۵ - حاکمان تدلیسهنگامی که مرابطون به رهبری یوسف بن تاشفین به تسخیر اندلس و تشکیل جبهۀ واحدی بر ضد مسیحیان پرداختند، در ۴۸۴ق/۱۰۹۱م اَلمریه (همین مقاله) را تصرف کردند. معزالدولة بن صمادح، حاکم آنجا با اموال فراوان همراه خاندانش از دریا گذشت و به سمت الجزایر رفت. المنصور، صاحب قلعۀ بجایه، وی را اکرام کرد و تدلیس و نواحی آن را به او اقطاع داد. [۲۱]
زیری، عبدالله، مذکّرات، ج۱، ص۱۶۷- ۱۶۸، به کوشش لوی پرووانسال، قاهره، ۱۹۵۵م.
[۲۲]
مراکشی، عبدالواحد، المعجب، ج۱، ص۷۴، به کوشش محمدسعید عریان و محمدعربی علمی، قاهره، ۱۳۶۸ق/۱۹۴۹م.
[۲۳]
ابن خلدون، عبدالرحمان، العبر، ج۶، ص۲۳۴، به کوشش خلیل شحاده و سهیل زکار، بیروت، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
[۲۴]
جیلالی، عبدالرحمان، تاریخ الجزائرالعام، ج۱، ص۲۸۴، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
یحیی بن اسحاق معروف به ابن غانیه (د ۶۳۳ق) آخرین بازماندۀ مرابطون در اندلس و مغرب ــ که طی سالها ضربات سختی بر پیکر موحدان وارد آورد ــ در اواخر سال ۶۲۳ق/۱۲۲۶م از صحرا به سوی شهرهای شمال پیشروی کرد و تدلیس را درنوردید و در آنجا دست به قتل و غارت گشود. [۲۵]
ابن خلدون، عبدالرحمان، العبر، ج۶، ص۳۷۹-۳۸۰، به کوشش خلیل شحاده و سهیل زکار، بیروت، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
[۲۷]
عنان، محمد عبدالله، دولةالاسلام فی الاندلس (عصرالمرابطین و الموحدین)، ج۲، ص۳۷۶، قاهره، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۰م.
۵.۱ - حکمرانی ابوزکریا حفصیپس از آنکه کار حفصیان به اختلاف گرایید و امیر ابوزکریا بن ابیاسحاق حفصی (حک ۶۸۳- ۶۹۸ق) دولتی در بجایه و قُسَنطینه، در نواحی غربی مملکت حفصی تأسیس کرد، در ۶۸۳ق/۱۲۸۴م تدلیس را به نواحی قلمرو خود افزود. [۲۸]
ابن خلدون، عبدالرحمان، العبر، ج۷، ص۲۹۶، به کوشش خلیل شحاده و سهیل زکار، بیروت، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
وی سلطۀ خود را به یاری دو قبیلۀ مهم عرب و بربر، یعنی ذَواوده و سِدویکش بر این مناطق گسترد. [۲۹]
برنسویک، روبر، تاریخ افریقیة فی العهدالحفصی، ج۱، ص۱۳۴، ترجمۀ حمادی ساحلی، بیروت، ۱۹۸۸م.
چندی بعد، لشکریان ابویعقوب یوسف، سلطان مَرینی (حک ۶۸۵-۷۰۶ق) در رجب ۶۹۷/آوریل ۱۲۹۸ ضمن تصرف تلمسان، لشکر کمکی امیر ابوزکریا را که به یاری ابوسعید عثمان، سلطان عبدالوادی (بنی زیانی) فرستاده بود، در ناحیۀ تدلیس شکست دادند و این شهر را به فرمان خود درآوردند. [۳۰]
ابن خلدون، عبدالرحمان، العبر، ج۶، ص۴۵۸- ۴۵۹، به کوشش خلیل شحاده و سهیل زکار، بیروت، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
[۳۱]
ابن خلدون، عبدالرحمان، العبر، ج۷، ص۲۹۳، به کوشش خلیل شحاده و سهیل زکار، بیروت، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
[۳۲]
جیلالی، عبدالرحمان، تاریخ الجزائرالعام، ج۲، ص۱۰۳-۱۰۴، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
۵.۲ - ابوحموی اولچندی بعد، ابوحموی اول، سلطان بنی عبدالواد در تلمسان (۷۰۷- ۷۱۸ق) پس از سازش با بنی مرین، به بسط نفوذ خود در مناطق اطراف پرداخت. وی در ۷۱۲ق/۱۳۱۲م تدلیس را تصرف کرد و امیر آنجا، ابن مخلوف را به اطاعت درآورد. [۳۳]
ابن خلدون، عبدالرحمان، العبر، ج۶، ص۴۷۷، به کوشش خلیل شحاده و سهیل زکار، بیروت، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
[۳۴]
ابن خلدون، عبدالرحمان، العبر، ج۷، ص۳۳۱، به کوشش خلیل شحاده و سهیل زکار، بیروت، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
[۳۵]
جیلالی، عبدالرحمان، تاریخ الجزائرالعام، ج۲، ص۱۵۸، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
در نتیجۀ سیاست بنی مرین در مملکت تونس، شورشهایی بر ضد آنان به وقوع پیوست و بنی عبدالواد در ۷۴۹ق/ ۱۳۴۸م به رهبری ابوسعید عثمان بن عبدالرحمان، و به کمک بربرهای مَغراوه تلمسان را از عامل بنی مرین گرفتند. در این اثنا علی بن راشد مغراوی نیز یک چند بر تدلیس مستولی شد. [۳۶]
ابن خلدون، عبدالرحمان، العبر، ج۷، ص۳۷۱-۳۷۲، به کوشش خلیل شحاده و سهیل زکار، بیروت، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
[۳۷]
جیلالی، عبدالرحمان، تاریخ الجزائرالعام، ج۲، ص۱۰۹، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
در شوال ۷۵۰/ دسامبر ۱۳۴۹ ناوگان ابوالحسن مرینی که با ۶۰۰ کشتی از افریقیه حرکت کرده بود، در نزدیکی تدلیس گرفتار توفان شد و بسیاری از کشتیهای او و جمعی از علما و بزرگان که همراه او بودند، غرق شدند. [۳۸]
زرکشی، محمد، تاریخ الدولتین الموحدیة و الحفصیة، ج۱، ص۸۹، به کوشش محمد ماضور، تونس، ۱۹۶۶م.
[۴۰]
سلاوی، احمد، الاستقصا، ج۳، ص۱۷۰-۱۷۱، به کوشش جعفر ناصری و محمد ناصری، دارالبیضا، ۱۹۵۴م.
۵.۳ - حکمرانی ابوثابتهنگامی که ابوعبدالله محمد حفصی، امیر بجایه (حک ۷۴۹-۷۵۳ق) درگیر حمله به قسنطینه بود، ابوثابت، سلطان زیانی بنی عبدالوادی، با همراه ساختن قبایل بربر زناته و عرب قیام کرد و در ربیعالاول ۷۵۳/ آوریل ۱۳۵۲ تدلیس را به فرمان درآورد. استیلای وی بر تدلیس به یاری مملوکش جابر خراسانی صورت گرفت. امیر ابوعبدالله در پی ناتوانی از ادارۀ امور، حکومت بجایه و نواحی آن را به ابوعنان فارس مرینی (حک ۷۴۹- ۷۵۹ق) واگذار کرد. چون ابوثابت از لشکرکشی ابوعنان آگاهی یافت، تدلیس را واگذاشت و به مغرب رفت. [۴۱]
ابن خلدون، عبدالرحمان، العبر، ج۷، ص۱۶۰-۱۶۱، به کوشش خلیل شحاده و سهیل زکار، بیروت، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
[۴۲]
ابن خلدون، عبدالرحمان، العبر، ج۷، ص۳۸۴-۳۸۵، به کوشش خلیل شحاده و سهیل زکار، بیروت، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
[۴۳]
ابن خلدون، عبدالرحمان، العبر، ج۷، ص۵۳۳-۵۳۴، به کوشش خلیل شحاده و سهیل زکار، بیروت، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
[۴۴]
ابن خلدون، عبدالرحمان، التعریف، ص۵۷- ۵۸، به کوشش محمدبن تاویت طنجی، قاهره، ۱۳۷۰ق/۱۹۵۱م.
[۴۵]
ابن خلدون، یحیی، بغیة الرواد، ج۱، ص۲۴۵-۲۴۶، به کوشش عبدالحمید حاجیات، الجزایر، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
[۴۶]
جیلالی، عبدالرحمان، تاریخ الجزائرالعام، ج۲، ص۲۵۹، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
[۴۷]
برنسویک، روبر، تاریخ افریقیة فی العهدالحفصی، ج۱، ص۲۰۷، ترجمۀ حمادی ساحلی، بیروت، ۱۹۸۸م.
۵.۴ - حکمرانی محمد حفصیابوعبدالله محمد حفصی از ۷۶۱ق/۱۳۶۰م طی ۴ سال جنگ و هجوم بر ضد عمّش ابواسحاق حفصی، برای بازگیری حکومتش در بجایه، سرانجام در رمضان ۷۶۵/ ژوئن ۱۳۶۴ بر بجایه مستولی شد و دو ماه بعد تدلیس را از بنی عبدالواد پس گرفت. [۴۸]
ابن خلدون، عبدالرحمان، العبر، ج۶، ص۵۴۷- ۵۴۸، به کوشش خلیل شحاده و سهیل زکار، بیروت، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
[۴۹]
برنسویک، روبر، تاریخ افریقیة فی العهدالحفصی، ج۱، ص۱۲۰، ترجمۀ حمادی ساحلی، بیروت، ۱۹۸۸م.
[۵۰]
عروسی مطوی، محمد، السلطنة الحفصیة، ج۱، ص۴۴۶، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
[۵۱]
جیلالی، عبدالرحمان، تاریخ الجزائرالعام، ج۲، ص۶۰، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
وی عاملی از سوی خود در تدلیس تعیین کرد و پادگانی آنجا گماشت. اما هنگامی که او با پسرعمش، ابوالعباسحفصی، حاکم قسنطینه، وارد جنگ شد، لشکر بنی عبدالواد تدلیس را محاصره کرد و تحت فشار قرار داد. از اینرو، امیر ابوعبدالله که بخشی از یارانش نیز وی را واگذاشته بودند، ناگزیر با سلطان ابوحموی دوم، سلطانِ عبدالوادی تلمسان سازش کرد و برای تقرب بدو، تدلیس را در ۷۶۷ق/۱۳۶۵م به وی واگذاشت. او قبل از آن میخواست تا با واگذاردن تدلیس به ابوزیان در تونس، سلطان ابوحمو را دل مشغول کند، [۵۲]
ابن خلدون، عبدالرحمان، العبر، ج۶، ص۵۵۱-۵۵۲، به کوشش خلیل شحاده و سهیل زکار، بیروت، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
[۵۳]
ابن خلدون، عبدالرحمان، العبر، ج۷، ص۱۷۱، به کوشش خلیل شحاده و سهیل زکار، بیروت، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
اما ابوالعباس حفصی در بهار سال بعد ابوعبدالله را از میان برداشت و بر بجایه و سپس بر تدلیس مستولی شد. [۵۴]
برنسویک، روبر، تاریخ افریقیة فی العهدالحفصی، ج۱، ص۲۱۴، ترجمۀ حمادی ساحلی، بیروت، ۱۹۸۸م.
[۵۵]
عروسی مطوی، محمد، السلطنة الحفصیة، ج۱، ص۴۵۳_۴۵۷، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
بعدها وقتی ابوحمو، قلمرو خویش را میان پسرانش تقسیم کرد، تدلیس را به پسرش یوسف ابن زابیه وا گذاشت. [۵۶]
ابن خلدون، عبدالرحمان، العبر، ج۷، ص۱۸۶-۱۸۷، به کوشش خلیل شحاده و سهیل زکار، بیروت، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
وقتی ابوتاشفین، برادر ابن زابیه و حاکم تلمسان در ۷۹۵ق/۱۳۹۳م درگذشت، ابوالعباس مرینی، سلطان فاس، تلمسان و سپس تدلیس را تا حدود بجایه تصرف کرد و بدین ترتیب، دولت بنی عبدالواد در مغرب اوسط منقرض شد. [۵۷]
ابن خلدون، عبدالرحمان، العبر، ج۷، ص۱۹۶-۱۹۷، به کوشش خلیل شحاده و سهیل زکار، بیروت، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
۶ - تدلیس در تهاجم آفریقاییهادر آغاز سدۀ۹ق/۱۵م به دنبال تهاجم کشتیهای افریقاییهایی که ظاهراً از رعایای حفصیان و احتمالاً از مردم بجایه بودند، به قریۀ توریبلنکا از توابع بلنسیۀ اندلس، مردم بلنسیه به اشارۀ شورای شهر و با تأیید پادشاه ارجونه و فرمان پاپ، حملهای را تدارک دیدند. در ذیحجۀ ۸۰۰/ اوت ۱۳۹۸ ناوگان صلیبیان به قصد انتقام، شهر تدلیس را که تابع بنی عبدالواد و نزدیکترین نقطه به خاک سلطان تونس بود، هدف قرار داد. پادشاه ارجونه ضمن نامهای به سلطان مرینی، برخی از اهالی تدلیس را به حمله به بلنسیه متهم کرده بود. صلیبیان در ۱۳ ذیحجۀ همان سال بر شهر تدلیس مستولی شدند و آنجا را غارت کرده، به آتش کشیدند و حدود ۳۰۰ تن از اهالی آنجا را کشتند و حدود ۱۵۰ نفر را هم به اسارت گرفتند و فردای آن روز شهر را ترک گفتند. [۵۸]
برنسویک، روبر، تاریخ افریقیة فی العهدالحفصی، ج۱، ص۲۵۰-۲۵۲، ترجمۀ حمادی ساحلی، بیروت، ۱۹۸۸م.
[۵۹]
ابن قنفذ، احمد، الفارسیة، ج۱، ص۱۹۶، به کوشش محمد شاذلی نیفر و عبدالمجید ترکی، تونس، ۱۹۶۸م.
هنگام حملۀ صلیبیان، جمعیت تدلیس حدود ۳۰۰‘۱ تا ۴۰۰‘۱ خانوار برآورد میشد که ۱۵۰ سال بعد این شمار به دو هزار خانوار رسید. [۶۰]
برنسویک، روبر، تاریخ افریقیة فی العهدالحفصی، ج۱، ص۳۱۵، ترجمۀ حمادی ساحلی، بیروت، ۱۹۸۸م.
۷ - حمله کشتیهای اسپانیاکشتیهای جنگی اسپانیا در ۹۱۶ق/۱۵۱۰م نیز به فرماندهی کنت دو نـاوار بـه سـواحل الجزایر ــ که در دست والیان حفصی بـود ــ از جملـه تدلیس، حملـه کـردند. [۶۱]
جیلالی، عبدالرحمان، تاریخ الجزائرالعام، ج۲، ص۷۹، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
پـس از سقوط اندلس به دست مسیحیان (۸۹۷ق/۱۴۹۲م) و اخراج مسلمانان از آن کشور، دو دریاسالار ترک، عروج و برادرش خیرالدین بارباروس (بربروس) در نجات و انتقال آنان به سواحل مغرب کوشیدند. برخی از این پناهندگان در تدلیس مستقر شدند. [۶۲]
جیلالی، عبدالرحمان، تاریخ الجزائرالعام، ج۳، ص۱۴، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
[۶۳]
جیلالی، عبدالرحمان، تاریخ الجزائرالعام، ج۳، ص۵۴، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
این امر به توسعۀ فرهنگی و انتشار دستاوردهای تمدنی در الجزایر کمک کرد و اکنون برخی از مرابطون الجزایری، مانند خاندانهای تدلیس، خود را اصلاً اندلسی میدانند. [۶۴]
سعدالله، ابوالقاسم، تاریخ الجزائر الثقافی، ج۱، ص۱۴۸، بیروت، ۱۹۹۸م.
[۶۵]
سعدالله، ابوالقاسم، تاریخ الجزائر الثقافی، ج۱، ص۴۶۴، بیروت، ۱۹۹۸م.
پس از آنکه عثمانیها از ۹۲۳ق/۱۵۱۷م بر قلمرو ممالیک چیره شدند، به توسعۀ حکومت خود در الجزایر که در آن هنگام تحت نفوذ نیروهای اسپانیایی بود، پرداختند. عروج شهرهای الجزایر را به ۱۰ بلدیه تقسیم کرد و ۵ بلدیه در شرق الجزایر را به برادرش بارباروس واگذارد. بارباروس شهر تدلیس (دلس) را مرکز مناطق پنجگانۀ تحت حاکمیت خود قرار داد و به ساماندهی امور پرداخت. [۶۶]
عروسی مطوی، محمد، السلطنة الحفصیة، ج۱، ص۶۶۹-۶۷۰، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
[۶۷]
التر، عزیز سامح، الاتراک العثمانیون فی افریقیا الشمالیة، ج۱، ص۵۸، ترجمۀ محمود علی عامر، بیروت، ۱۴۰۹ق/ ۱۹۸۹م.
[۶۸]
جیلالی، عبدالرحمان، تاریخ الجزائرالعام، ج۳، ص۴۲، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
وی سیطـرۀ ثـعلبـه را ــ کـه از اشـراف و شجـاعـان بـودند و شمار سـوارانشـان بـه ۳ هـزار مرد میرسید ــ از تدلیس برانداخت و آنان را نابود کرد. [۶۹]
لئون افریقی، حسن بن محمد وزان، وصف افریقیا، ج۱، ص۵۶، ترجمۀ محمد حجی و محمد اخضر، بیروت، ۱۹۸۳م.
اسپانیاییها در ۹۳۸ق/۱۵۳۱م شهرهای ساحلی و سوقالجیشی الجزایر و از آن میان تدلیس را به تصرف درآوردند و این شهرها را در برابر دریافت غرامتی سنگین ترک کردند. [۷۰]
جیلالی، عبدالرحمان، تاریخ الجزائرالعام، ج۲، ص۲۰۵، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
در ۹۴۸ق/۱۵۴۱م ناوگان دریایی اسپانیا به فرماندهی شارل کن به سواحل الجزایر حمله بردند، اما در نبردی که درگرفت شکست خوردند و متحمل خسارات بسیار شدند. در این نبرد سواحل الجزایر از تدلیس تا شرشال با اجساد سربازان و کشتیهای منهدم شدۀ اسپانیایی پوشیده شد و غنایم بسیار به دست الجزایریها افتاد. [۷۱]
التر، عزیز سامح، الاتراک العثمانیون فی افریقیا الشمالیة، ج۱، ص۱۵۶-۱۶۲، ترجمۀ محمود علی عامر، بیروت، ۱۴۰۹ق/ ۱۹۸۹م.
[۷۲]
جیلالی، عبدالرحمان، تاریخ الجزائرالعام، ج۳، ص۶۲-۶۵، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
پس از استیلای عثمانیها بر الجزایر، تدلیس (دلس) همواره در تمام امور اداری، تابع پایتخت و حکومت مرکزی بود. [۷۳]
لئون افریقی، حسن بن محمد وزان، وصف افریقیا، ج۲، ص۴۲، ترجمۀ محمد حجی و محمد اخضر، بیروت، ۱۹۸۳م.
۸ - حمله فرانسویهاوقتی در ۱۲۵۳ق/۱۸۳۷م نیروهای فرانسوی در عملیات نظامی از مقابله با مجاهدان و مقاومت مردمی ناتوان ماندند، یک کشتی نظامی آنان به دلس آمد و شماری از بزرگان شهر، از جمله مولود بن حاج علال را گروگان گرفتند و به الجزایر بردند. [۷۴]
سعدالله، ابوالقاسم، الحرکة الوطنیة الجزائریة، ج۱، ص۱۲۸- ۱۲۹، بیروت، ۱۹۹۲م.
[۷۵]
جیلالی، عبدالرحمان، تاریخ الجزائرالعام، ج۴، ص۱۱۳، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
در ۱۲۵۴ق/ ۱۸۳۸م محمد برکانی، سردار امیر عبدالقادر، نواحی جنوب تدلیس را به تصرف درآورد. [۷۶]
جیلالی، عبدالرحمان، تاریخ الجزائرالعام، ج۴، ص۱۵۵، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
در ربیع الآخر۱۲۶۰/ مۀ۱۸۴۴ شهر تدلیس بار دیگر به دست نیروهای فرانسوی افتاد که آنجا را مرکز فرماندهی و عملیات خود ساختند. [۷۷]
جیلالی، عبدالرحمان، تاریخ الجزائرالعام، ج۴، ص۲۰۵، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
[۷۸]
جیلالی، عبدالرحمان، تاریخ الجزائرالعام، ج۴، ص۳۱۶، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
در زمان اشغال الجزایر توسط فرانسویها، مهاجرتهایی به سرزمینهای شرقی صورت گرفت. از جمله در ۱۲۶۳ق/۱۸۴۷م شیخ مهدی سکلاوی، رهبر طریقۀ پرنفوذ «رحمانیه» با شماری از بزرگان زواوه از دلس به شرق (سوریه) مهاجرت کرد. [۷۹]
سعدالله، ابوالقاسم، تاریخ الجزائر الثقافی، ج۵، ص۴۷۴-۴۷۵، بیروت، ۱۹۹۸م.
[۸۰]
سعدالله، ابوالقاسم، تاریخ الجزائر الثقافی، ج۵، ص۵۰۹، بیروت، ۱۹۹۸م.
۹ - خاستگاه بزرگانتدلیس خاستگاه شماری از بزرگان و علما بوده است. از این میان، ابوعمران موسی بن حجاج اشیری (د ۵۸۹ق) محدث ساکن تدلیس را میتوان یاد کرد. وی از ۵۳۵ تا ۵۴۰ق در اندلس دانش آموخت و از ابن عربی، فقیه مالکی نیز استماع حدیث کرد و پس از بازگشت به تدلیس به تعلیم و تدریس پرداخت. ابوعلی عمر بن محمد بن مخلوف (سدۀ ۷ق) نیز اهل تدلیس بود که در بلنسیه به تحصیل قرائات پرداخت. ابوعبدالله محمد بن یحیی بن عبدالسلام (سدۀ ۷ق) فقیه و کاتب و ادیب و شاعر تدلسی در بجایه ساکن شد و شغل قضا را تصدی کرد و در تاریخ و پزشکی نیز آگاهی داشت. [۸۳]
غبرینی، احمد، عنوان الدرایة، ج۱، ص۳۴۱، به کوشش عادل نویهض، بیروت، ۱۹۶۹م.
پس از سقوط اشبیلیه به دست مسیحیان در اوایل سدۀ ۷ق/۱۳م نیای ابن خلدون به تدلیس آمد و از آنجا به تونس رفت. [۸۴]
ابن قاضی، احمد، جذوةالاقتباس، ج۲، ص۴۱۰، رباط، ۱۹۷۴م.
در دورۀ عثمانی در نواحی تدلیس زوایایی چند برپا بود، مانند زاویۀ عبدالرحمان یلولی (د ۱۱۰۵ق) که در آنجا طلاب و مدرسان به تعلیم و تحصیل میپرداختند. زاویۀ یلولی به آموزش قرآن اختصاص داشت. [۸۵]
سعدالله، ابوالقاسم، تاریخ الجزائر الثقافی، ج۱، ص۲۶۶، بیروت، ۱۹۹۸م.
[۸۶]
سعدالله، ابوالقاسم، تاریخ الجزائر الثقافی، ج۳، ص۱۸۸-۱۸۹، بیروت، ۱۹۹۸م.
ادریس بن محفوظ دلسی (د ۱۳۵۳ق/۱۹۳۴م) در کتاب الحدائق الزاهرة، به ذکر نام پدران خود تا پیامبر اکرم (صلیاللهوعلیهوالهوسلم) پرداخته، و شرح حال خاندان خود را چنین آورده است: از اشراف بهشمار میآمده، و از الجزایر (دلس) به تـونس مهـاجرت کردهاند. [۸۷]
سعدالله، ابوالقاسم، تاریخ الجزائر الثقافی، ج۷، ص۳۲۸، بیروت، ۱۹۹۸م.
۱۰ - فهرست منابع(۱) ابن ابار، محمد، التکملة لکتاب الصلة، به کوشش عبدالسلام هراس، بیروت، ۱۴۱۵ق/۱۹۹۵م. (۲) ابن خلدون، عبدالرحمان، التعریف، به کوشش محمدبن تاویت طنجی، قاهره، ۱۳۷۰ق/۱۹۵۱م. (۳) ابن خلدون، عبدالرحمان، العبر، به کوشش خلیل شحاده و سهیل زکار، بیروت، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م. (۴) ابن خلدون، یحیی، بغیة الرواد، به کوشش عبدالحمید حاجیات، الجزایر، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م. (۵) ابن سعید، علی، الجغرافیا، به کوشش اسماعیل عربی، بیروت، ۱۹۷۰م. (۶) ابن عبدالمنعم، محمد، الروض المعطار، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۸۴م. (۷) ابن قاضی، احمد، جذوةالاقتباس، رباط، ۱۹۷۴م. (۸) ابن قنفذ، احمد، الفارسیة، به کوشش محمد شاذلی نیفر و عبدالمجید ترکی، تونس، ۱۹۶۸م. (۹) ادریسی، محمد، نزهةالمشتاق، پورت سعید، ۱۹۷۰م. (۱۰) التر، عزیز سامح، الاتراک العثمانیون فی افریقیا الشمالیة، ترجمۀ محمود علی عامر، بیروت، ۱۴۰۹ق/ ۱۹۸۹م. (۱۱) برنسویک، روبر، تاریخ افریقیة فی العهدالحفصی، ترجمۀ حمادی ساحلی، بیروت، ۱۹۸۸م. (۱۲) جیلالی، عبدالرحمان، تاریخ الجزائرالعام، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م. (۱۳) زرکشی، محمد، تاریخ الدولتین الموحدیة و الحفصیة، به کوشش محمد ماضور، تونس، ۱۹۶۶م. (۱۴) سعدالله، ابوالقاسم، تاریخ الجزائر الثقافی، بیروت، ۱۹۹۸م. (۱۵) سعدالله، ابوالقاسم، الحرکة الوطنیة الجزائریة، بیروت، ۱۹۹۲م. (۱۶) سلاوی، احمد، الاستقصا، به کوشش جعفر ناصری و محمد ناصری، دارالبیضا، ۱۹۵۴م. (۱۷) عبدالله زیری، مذکّرات، به کوشش لوی پرووانسال، قاهره، ۱۹۵۵م. (۱۸) عروسی مطوی، محمد، السلطنة الحفصیة، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م. (۱۹) عنان، محمد عبدالله، دولةالاسلام فی الاندلس (عصرالمرابطین و الموحدین)، قاهره، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۰م. (۲۰) غبرینی، احمد، عنوان الدرایة، به کوشش عادل نویهض، بیروت، ۱۹۶۹م. (۲۱) لقبال، موسی، دور کتامة فی تاریخ الخلافة الفاطمیة، الجزائر، ۱۹۷۹م. (۲۲) لئون افریقی، حسن بن محمد وزان، وصف افریقیا، ترجمۀ محمد حجی و محمد اخضر، بیروت، ۱۹۸۳م. (۲۳) مراکشی، عبدالواحد، المعجب، به کوشش محمدسعید عریان و محمدعربی علمی، قاهره، ۱۳۶۸ق/۱۹۴۹م. (۲۴) مقری، احمد، نفح الطیب، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۳۸۸ق/۱۹۶۸م. (۲۵) Britannica Atlas، Chicago، ۱۹۹۶. (۲۶)» Dellys، Boumerdes، Algeria «، BBC، www bbc couk/ dna/ h۲g۲/ A۷۷۶۰۴۵. (۲۷) EI۲. (۲۸) Wikipedia، en wikipediaorg/wiki/Dellys. ۱۱ - پانویس
۱۲ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تدلیس»، شماره۵۸۳۲. ردههای این صفحه : مقالات دانشنامه بزرگ اسلامی
|