گلایه از پوست (قرآن)پوست بدن دشمنان خدا در قیامت با اراده الهی به سخن در میآیند و بر علیه آنها گواهی میدهند. ۱ - گلایه دشمنان خدا از پوستشاندشمنان خدا از پوست بدنشان، به علت گواهی علیه آنها گلایه میکنند. ویوم یحشر اعداء الله الی النار... • حتی اذا ما جاءوها شهد علیهم سمعهم وابصـرهم وجلودهم بما کانوا یعملون• وقالوا لجلودهم لم شهدتم علینا قالوا انطقنا الله الذی انطق کل شیء وهو خلقکم اول مرة والیه ترجعون. به خاطر بیاورید روزی را که دشمنان خدا را جمع کرده به سوی دوزخ میبرند... وقتی به آن میرسند، گوشها و چشمها و پوستهای تنشان به آنچه میکردند گواهی میدهند. آنها به پوستهای تنشان میگویند: «چرا بر ضد ما گواهی دادید؟!» آنها جواب میدهند: «همان خدایی که هر موجودی را به نطق درآورده ما را گویا ساخته و او شما را نخستین بار آفرید، و بازگشتتان بسوی اوست! به هر حال آن روز، روز رسوایی بزرگ است، روزی است که تمام وجود انسان به سخن در میآید، تمامی اسرار او را فاش میکنند، که تمام گنهکاران را در وحشت عمیقی فرو میبرد، اینجاست که، رو به پوستهای تن خود کرده، فریاد میزنند: چرا شما بر ضد ما گواهی دادید؟! (و قالوا لجلودهم لم شهدتم علینا). ما که سالیان دراز شما را نوازش دادیم، از سرما و گرما حفظ کردیم، شستشو و نظافت و پذیرایی نمودیم، شما چرا اینچنین؟! آنها در پاسخ میگویند: همان خدایی که هر موجودی را به نطق در آورده، ما را به سخن در آورده است (قالوا انطقنا الله الذی انطق کل شی ء). خداوند ماموریت افشاگری را در این روز و این دادگاه بزرگ بر عهده ما گذارده، و ما چارهای جز اطاعت فرمان او نداریم، آری همان کس که قدرت نطق را در موجودات ناطق دیگر آفریده در ما نیز این توانایی را قرار داده است. جالب اینکه آنها تنها از پوست تنشان این سؤال را میکنند نه از سایر گواهان، مانند چشم و گوش. ممکن است به خاطر این باشد که گواهی پوست از همه عجیبتر و شگفتانگیزتر، و از همه گستردهتر و وسیعتر است، همان پوستی که خود باید قبل از همه اعضاء طعم عذاب الهی را بچشد به چنین گواهی بر میخیزد، و این راستی حیرت آور است. سپس ادامه میدهند: او کسی است که شما را در آغاز آفرید، و بازگشت همه شما نیز به سوی او است (و هو خلقکم اول مرة و الیه ترجعون). ۲ - پاسخ پوست به گلایه دشمنانتعلق اراده الهی به نطق، پاسخ پوست به گلایه دشمنان خدا از پوست بدنشان: ویوم یحشر اعداء الله الی النار فهم یوزعون• حتی اذا ما جاءوها شهد علیهم سمعهم وابصـرهم وجلودهم بما کانوا یعملون• وقالوا لجلودهم لم شهدتم علینا قالوا انطقنا الله الذی انطق کل شیء وهو خلقکم اول مرة والیه ترجعون. به خاطر بیاورید روزی را که دشمنان خدا را جمع کرده به سوی دوزخ میبرند، و صفوف پیشین را نگه میدارند (تا صفهای بعد به آنها ملحق شوند!) وقتی به آن میرسند، گوشها و چشمها و پوستهای تنشان به آنچه میکردند گواهی میدهند. آنها به پوستهای تنشان میگویند: «چرا بر ضد ما گواهی دادید؟! » آنها جواب میدهند: «همان خدایی که هر موجودی را به نطق درآورده ما را گویا ساخته و او شما را نخستین بار آفرید، و بازگشتتان بسوی اوست! جمله انطقنا الله، جوابی است که اعضاء به مجرمین میدهند، که پرسیده بودند: لم شهدتم علینا، چرا علیه ما شهادت دادید؟ و در این جواب میخواهند آن سببی را که باعث شد به زبان بیایند نشان دهند، و بگویند: ما در دنیا دارای علم بودیم، علمی پنهان و ذخیره شده در باطن ما، این باعث شده که خدا ما را به زبان آورد، اگر ما علمی نمیداشتیم جهت و فایدهای نداشت که به زبان بیاییم، وقتی بدین جهت به زبان درآورد، ما چارهای نداشتیم جز اینکه آنچه میدانیم بگوییم. خواهید گفت: چنین شهادتی حجت را تمام نمیکند، و به همین جهت نافذ هم نیست، برای اینکه شهادتی است اجباری. در پاسخ میگوییم: شهادت اجباری وقتی نافذ نیست و حجت نمیشود که بر خلاف باشد، یعنی طرف را مجبور کنند دروغ بگوید، و یا جرمی را پرده پوشی و انکار کند، و اما اگر مجبور کنند که آنچه در ضمیر دارد بگوید، هیچ ضرری به نفوذ و حجیتش نمیزند. الذی انطق کل شی ء، در این جمله اعضای مجرمین خدا را میستایند به اینکه او است که تمامی موجودات را به زبان میآورد. و نیز اشاره میکند به اینکه مساله نطق اختصاص به اعضای بدن ندارد، تا تنها از آنها بپرسند که چرا شهادت دادید، بلکه عمومی است، و شامل تمام موجودات میشود، و علت آن هم خدای سبحان است. و هو خلقکم اول مرة و الیه ترجعون، این جمله تتمه کلام سابق و از کلام خدای تعالی است، نه از اعضای بدن. در این جمله احتجاج میکند بر اینکه خدای تعالی عالم به اعمال مردم است، و چگونه نباشد و حال آنکه او اعضای بدن شما را به زبان میآورد تا آنچه میدانند بگویند. میفرماید: وجود شما از خدای تعالی آغاز میشود و به سوی او انجام میپذیرد. آن روزی که از کتم عدم سر در میآوردید (و خدا برای اولین بار خلقتان کرد) هستی را او به شما داد، و صفات و اعمالتان را او به شما تملیک کرد، ولی شما آنها را به خودتان نسبت میدادید، ولی وقتی به سوی او برگردید همه آنهایی که به شما داده بود و بر حسب ظاهر ملک شما کرده بود، باز به خود او برمی گردد، در نتیجه دیگر ملکی باقی نمیماند، مگر آنکه از خدای سبحان است. پس خدای سبحان مالک همه چیزهایی است که نزد شما است، هم در اول و هم در آخر. آنچه در اول هستیتان نزد شما بود او به شما داده، و تملیک کرده بود، و او داناتر از هر کس دیگری است که چه چیزهایی به شما داده، و در شما به ودیعت سپرده، آنچه را هم که در هنگام بازگشت به سوی او نزدتان هست، آن را هم او از شما میگیرد، و مالکش میشود، با این حال دیگر چگونه ممکن است از آن بی خبر باشد؟ پس همین انکشاف اعمال شما برای او، در هنگامی که به سویش بر میگردید، خود به زبان آوردن شما، و شهادت دادن شما علیه خودتان است. ۳ - پانویس
۴ - منبعمرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۷، ص۲۴۳، برگرفته از مقاله «گلایه از پوست». |