تاکتاک، یا مو، رَز، درخت انگور، از تیرۀ vitaceae و با نام علمی vitis vinifera است. این گیاه حالت بوتهای و رونده دارد و دارای پیچک در مقابل بعضی از برگها میباشد. ایران یکی از کشورهای تولیدکننده انگور است. فهرست مندرجات۲ - خاستگاه ۳ - گستره تاریخی و جغرافیایی در ایران ۴ - تاکداری ۵ - اجزاء تاک و ارزش آنها ۵.۱ - ریشه ۵.۲ - برگ و پیچک ۵.۳ - گریه یا اشک تاک ۵.۴ - جوانه و شکوفه ۵.۵ - غوره ۵.۶ - انگور ۶ - ارزش غذایی و درمانی انگور ۷ - انواع انگور ۸ - نگاهداشت ۹ - هسته انگور ۱۰ - شیره یا آب انگور ۱۱ - سرکه ۱۲ - شراب ۱۳ - مویز ۱۴ - تاک در ادبیات و فرهنگ مردم ۱۵ - تاک در عرصه هنر اسلامی ۱۶ - تعبیر خواب تاک ۱۷ - فهرست منابع ۱۸ - پانویس ۱۹ - منبع ۱ - کلیات و اصطلاحاتدر بیشتر فرهنگهای لغت، واژۀ تاک صرفاً برای نامیدن درخت انگور و شاخی که بر آن انگور میروید، [۱]
برهان، قاطع، محمدحسین ابن خلف تبریزی، ج۱، ص۱، به کوشش محمد معین، تهران، ۱۳۷۶ش.
[۲]
آنندراج، محمد پادشاه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، ج۱، ص۱، تهران، ۱۳۳۶ش.
[۳]
دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، ج۱، ص۱.
[۴]
نخجوانی، محمد بن هندوشاه، صحاح الفرس، ج۱، ص۱، به کوشش عبدالعلی طاعتی، تهران، ۱۳۵۵ش.
و گاهی با تسامح، برای هرگونه درخت میوه نیز، به کار رفته است. [۵]
اوبهی هروی، حافظ سلطانعلی، ج۱، ص۱، ذیل واژه، تحفةالاحباب، به کوشش فریدون تقیزادۀ طوسی و نصرتالزمان ریاضی هروی، مشهد، ۱۳۶۵ش.
نام ایندرخت در لاتینی vitis vinifera، عربی «عِنَب»، آشوری بابلی «اِنْبو (کرم)»، عبری «عنَب»، آرامی «عنْبْتا» آمده است. [۶]
ولفنسن، ا، تاریخ اللغات السامیة، ج۱، ص۲۹۰، بیروت، ۱۹۸۰م.
همچنین در زبان عربی به صورت کَرْم و گاه کرم الشراب نیز آمده است که آن را با صفتهای دشتی، کوهی و بستانی مشخص میکردند. به گفتۀ بیرونی: عرب یکی از انواع آن را کرم البَرّی گوید که همان تاک دشتی است و مویز معمولاً از این نوع به دست میآید. [۷]
بیرونی، ابوریحان، صیدنه، ج۲، ص۵۸۷، ترجمۀ ابوبکر بن علی بن عثمان کاسانی، به کوشش منوچهرستوده و ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۸ش.
در متنهای کهن از این گیاه، با نامهای سپیدتاک و سیاهتاک، و نامهای دیگر، یاد شده است. [۸]
بیرونی، ابوریحان، صیدنه، ج۱، ص۵۱۳، ترجمۀ ابوبکربن علی بن عثمان کاسانی، به کوشش منوچهرستوده و ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۸ش.
[۹]
بیرونی، ابوریحان، صیدنه، ج۲، ص۵۸۹، ترجمۀ ابوبکربن علی بن عثمان کاسانی، به کوشش منوچهرستوده و ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۸ش.
گیاهان تیرۀ مو غالباً درختچههایی بالارونده هستند که با داشتن پیچک، از درختان مجاور یا دیگر تکیهگاهها بالا میروند. انواع علفی با ساقۀ راست، و حتی به صورت درخت نیز در میان این گیاه یافت میشود. [۱۰]
زرگری، علی، گیاهان دارویی، ج۱، ص۳۳۱، تهران، ۱۳۴۵ش.
۲ - خاستگاهتاک از کهنترین گیاهان کشت شده در جهان است که خاستگاه آن را همواره در شرق جستوجو میکنند. [۱۱]
Laufer، B، ج۱، ص۲۲۰، Sino-Iranica، Taipei، ۱۹۶۷.
متون دینی مشرق زمین روایتهای مختلفی دربارۀ چگونگی پیدایش و خاستگاه آن آوردهاند؛ در عهد عتیق برای نخستینبار از حضرت نوح (علیهالسّلام) به عنوان کسی که به کاشت تاک و ایجاد تاکستان دست زد، یاد شده است. [۱۲]
هاکس، جیمز، قاموس کتـاب مقدس، ج۱، ص۲۴۳، بیروت، ۱۹۲۸م.
در روایتهای دینی ایرانی آمده است که در آغاز آفرینش و پس از مرگ نخستین جانور ــ موسوم به گاو یکتا آفریده ــ در ایرانویج (کانون جهان ایرانی) و برکنار رود اساطیری دائیتی، از تن او گیاهان گوناگونی پدید آمد که تاک ازجملۀ آنها بود. [۱۳]
بندهش، ترجمۀ مهرداد بهار، ج۱، ص۸۶- ۸۸، تهران، ۱۳۶۹ش.
امروزه پژوهشگران زادبوم اصلی و کهنترین مرکز پیدایش تاک را ناحیۀ قفقاز جنوبی (ارمنستان) میدانند که این موضوع با روایت عهد عتیق دربارۀ کاشت نخستین تاک به دست حضرت نوح و در نزدیکی کوه آرارات نزدیک است. [۱۴]
Laufer، B، ج۱، ص۲۲۰، Sino-Iranica، Taipei، ۱۹۶۷.
با اینهمه، کهنترین شواهد باستانشناختی دربارۀ خاستگاه تاک به بینالنهرین و مصر اشاره دارند:در این سرزمین انگور و شراب از روزگار کهن و از هزارۀ ۴ یا هزارۀ ۳قم، در عهد سلسلههای اول و دوم، شناخته شده بوده است [۱۵]
پتروشفسکی، ا پ، کشاورزی و مناسبات ارضی در ایران عهد مغول، ج۱، ص۳۸۷- ۳۸۸، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۴۴ش.
[۱۶]
Laufer، B، ج۱، ص۲۲۰، Sino-Iranica، Taipei، ۱۹۶۷.
شام و فلسطین هم از دیرباز به واسطۀ داشتن انواع انگور شهرت داشتند. [۱۷]
هاکس، جیمز، قاموس کتـاب مقدس، ج۱، ص۲۴۳، بیروت، ۱۹۲۸م.
ظاهراً از یکی از همین مناطق بود که تاک به هلاس (یونان) و ایتالیا راه یافت و سپس رومیان یا یونانیان آن را به سرزمین گل (بخشهایی از فرانسه و آلمان کنونی)، در کرانۀ رود راین بردند و بدینسان در اروپا رواج یافت. [۱۸]
Laufer، B، ج۱، ص۲۲۰، Sino-Iranica، Taipei، ۱۹۶۷.
درحالیکه در شرق دور تاسدۀ ۲قم چینیان تاک را نمیشناختند، شواهد موجود نشان میدهند که در عصر مفرغ در خراسان و آسیای میانه انگور میکاشتند. [۱۹]
ماسون، و م، «دوران برنز در خراسان و ماوراء آمودریا»، تاریخ تمدنهای آسیای مرکزی، ترجمۀ صادق ملک شهمیرزادی، تهران، ۱۳۷۴ش.
در ۱۲۸قم و پس از سفر چان کیین، سفیر خاقان چین به بلخ، سغد و فرغانه بود که وی تاک را شناخت و با بردن آن به چین، هموطنانش را با این گیاه و ارزشهای آن آشنا کرد. [۲۰]
پورداود، ابراهیم، هرمزدنامه، تهران، ۱۳۳۱ش.
[۲۱]
Laufer، B، ج۱، ص۲۲۱، Sino-Iranica، Taipei، ۱۹۶۷.
[۲۲]
ص۱۷۵، Needham، ج۱، ص۱، J، Science and Civilization in China، Cambridge، ۱۹۷۵.
[۲۳]
برتشنایدر، امیلی، ایران و ماوراءالنهر در نوشتههای چینی و مغولی سدههای میانه، ج۱، ص۴۷، ترجمۀهاشم رجبزاده، تهران، ۱۳۸۱ش.
[۲۴]
جم، برتشنایدر، امیلی، ج۱، ص۵۰، ایران و ماوراءالنهر در نوشتههای چینی و مغولی سدههای میانه، ترجمۀهاشم رجبزاده، تهران، ۱۳۸۱ش.
[۲۵]
Iranica، ج۲، ص۷۰.
هرچند برخی از روایتهای ایرانی، شناخت تاک و انگور را به پادشاهان افسانهای، ازجمله به شاهی به نام شمیران، از اعقاب جمشید، نسبت میدهند [۲۶]
خیام، عمر، نوروزنامه، ج۱، ص۸۸، به کوشش علی حصوری، تهران، ۱۳۷۹ش.
[۲۷]
راوندی، محمد، راحةالصدور، ج۱، ص۴۲۳-۴۲۵، بهکوشش محمداقبال و مجتبی مینوی، تهران، ۱۳۶۴ش.
با اینهمه، کهنترین سند گواه تاکنشانی و شرابسازی در ایران به هزارۀ نخست پیش از میلاد باز میگردد. [۲۸]
پتروشفسکی، ا پ، کشاورزی و مناسبات ارضی در ایران عهد مغول، ج۱، ص۳۸۸، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۴۴ش.
در کتیبههای عصر هخامنشی (اواسط هزارۀ نخست پیش از میلاد) به شراب اشاره شده است، اما نشانی از واژههای دال بر تاک یا رز یا مو نیامده است؛ تنها براساس نسخۀ ایلامی یکی از کتیبهها و صورتهای متاخرتر کتیبهها میتوان گفت که واژۀ به کار رفته در فارسی باستان بایستی raza- بوده باشد. [۲۹]
Hallock، R T، ج۱، ص۷۴۸، Persepolis Fortification Tablets، Chicago، ۱۹۶۹.
در متون فارسی میانه واژۀ raz (و گاه به صورت هزوارش) آمده که تا فارسی امروز باقیمانده است. [۳۰]
Boyce، M، ج۱، ص۸۰، A Word-List of Manichaean Middle Persian and Parthian، Tehran/Liège، ۱۹۷۷.
[۳۱]
Gignoux، Ph، ج۱، ص۲۵، Glossaire des inscriptions pehlevies et parthes، London، ۱۹۷۲.
[۳۲]
Gignoux، Ph، ج۱، ص۵۵، Glossaire des inscriptions pehlevies et parthes، London، ۱۹۷۲.
[۳۳]
MacKenzie، D N، ج۱، ص۷۱، A Concise Pahlavi Dictionary، London، ۱۹۷۱.
[۳۴]
عریان، سعید، واژهنامۀ پهلوی ـ پازند، ج۱، ص۹۱-۹۲، تهران، ۱۳۷۷ش.
با این همه، در فارسی میانه این واژه در معنای گستردهتری و برای شراب و تاکستان نیز به کار رفته است [۳۵]
رضایی باغبیدی، حسن، دستور زبان پارتی (پهلوی اشکانی)، ج۱، ص۱۵۲، تهران، ۱۳۸۱ش.
[۳۶]
رضایی باغبیدی، حسن، دستور زبان پارتی (پهلوی اشکانی)، ج۱، ص۱۵۳، تهران، ۱۳۸۱ش.
[۳۷]
عریان، سعید، واژهنامۀ پهلوی ـ پازند، ج۱، ص۹۱، تهران، ۱۳۷۷ش.
[۳۸]
Durkin،Meisterernst، D، ج۱، ص۳۰۴، Dictionary of Manichaean Middle Persian and Parthian، Turnhout، ۲۰۰۴.
و در کنار آن/muγ/ (به صورت هزوارش) «مو» برای درخت انگور هم آمده است. [۳۹]
عریان، سعید، واژهنامۀ پهلوی ـ پازند، ج۱، ص۷۹، تهران، ۱۳۷۷ش.
علاوه بر آن، در نوشتههای پارتی، برای محصول این درخت واژۀ/angūr/ «انگور» هم دیده شده است. [۴۰]
رضایی باغبیدی، حسن، دستور زبان پارتی (پهلوی اشکانی)، ج۱، ص۱۵۱، تهران، ۱۳۸۱ش.
۳ - گستره تاریخی و جغرافیایی در ایراناز کشت و پرورش تاک در دورۀ پیش از اسلام جز اشارههای پراکندۀ برخی از منابع به تاککاری و انگور بسیار خوب هیرکانیه (گرگان)، اَریه (هرات)، مَرگیانه (مرو)، پارس و کرمانیه، آگاهیهای چندانی دردست نیست. [۴۱]
پتروشفسکی، ا پ، کشاورزی و مناسبات ارضی در ایران عهد مغول، ج۱، ص۳۸۸، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۴۴ش.
[۴۲]
Laufer، B، ج۱، ص۲۲۳، Sino-Iranica، Taipei، ۱۹۶۷.
در نخستین سدههای اسلامی تاککاری در ایران انتشار و رواج بسیار داشته است.از ذکر نام تاکستان در فهرستهای مالیاتی و میزان مالیات تاکستانها میتوان به اهمیت انگور در اقتصاد جامعه پی برد. [۴۳]
ابنرسته، احمد، الاعلاق النفیسة، ج۱، ص۱۰۵، به کوشش دخویه، لیدن ۱۸۹۱م.
[۴۴]
لمتن، ا ک س، مالک و زارع در ایران، ج۱، ص۸۹، ترجمۀ منوچهر امیری، تهران، ۱۳۳۹ش.
در دورۀ عباسیان انگور از مهمترین میوهها بود [۴۵]
احسن، محمدمناظر، زندگی اجتماعی در حکومت عباسیان، ج۱، ص۱۲۸، ترجمۀ مسعود رجبنیا، تهران، ۱۳۶۹ش.
و جغرافینویسان اسلامی، بهویژه اصطخری، ابنحوقل و مقدسی، از کاشت انگور در نقاط مختلف ایران، از جمله فارس، تبریز، اصفهان، سراوان (در بلوچستان کنونی)، نواحی اطراف خزر، بلخ، بدخشان، مرو، کوههای فرغانه، سمرقند و دیگر نواحی خراسان بزرگ و ماوراءالنهر یاد میکنند. [۴۶]
ابنبلخی، فارسنامه، به کوشش لسترنج و نیکلسن، ج۱، ص۱۲۸-۱۳۱، تهران، ۱۳۶۳ش.
[۴۷]
ابنبلخی، فارسنامه، به کوشش لسترنج و نیکلسن، ج۱، ص۱۳۹، تهران، ۱۳۶۳ش.
[۴۸]
ابنحوقل، محمد، صورةالارض، ج۱، ص۳۶۹، به کوشش کرامرس، لیدن، ۱۹۳۸م.
[۴۹]
جم، ابنحوقل، محمد، صورةالارض، ج۱، ص۳۹۳، به کوشش کرامرس، لیدن، ۱۹۳۸م.
[۵۰]
اصطخری، ابراهیم، مسالک و ممالک، ج۱، ص۱۶۶، بهکوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۶۸ش.
[۵۱]
اصطخری، ابراهیم، مسالک و ممالک، ج۱، ص۱۷۲، بهکوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۶۸ش.
[۵۲]
اصطخری، ابراهیم، مسالک و ممالک، ج۱، ص۱۹۸، بهکوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۶۸ش.
[۵۳]
اشکالالعالم، منسوببه ابوالقاسم، جیهانی، ج۱، ص۱۶۸، ترجمۀ عبدالسلام کاتب، به کوشش فیروز منصوری، مشهد، ۱۳۶۸ش.
[۵۴]
اشکالالعالم، منسوب به ابوالقاسم جیهانی، ج۱، ص۱۷۱-۱۷۲، ترجمۀ عبدالسلام کاتب، به کوشش فیروز منصوری، مشهد، ۱۳۶۸ش.
[۵۵]
اشکالالعالم، منسوب به ابوالقاسم جیهانی، ج۱، ص۱۸۱، ترجمۀ عبدالسلام کاتب، به کوشش فیروز منصوری، مشهد، ۱۳۶۸ش.
[۵۶]
اشکالالعالم، منسوب به ابوالقاسم جیهانی، ج۱، ص۱۹۰، ترجمۀ عبدالسلام کاتب، به کوشش فیروز منصوری، مشهد، ۱۳۶۸ش.
[۵۷]
مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، ج۱، ص۳۷۳، بهکوشش دخویه، لیدن، ۱۹۰۶م.
[۵۸]
پتروشفسکی، ا پ، کشاورزی و مناسبات ارضی در ایران عهد مغول، ج۱، ص۳۹۳، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۴۴ش.
[۵۹]
احسن، محمدمناظر، زندگی اجتماعی در حکومت عباسیان، ج۱، ص۱۲۸، ترجمۀ مسعود رجبنیا، تهران، ۱۳۶۹ش.
با اینهمه، در آثار مهم دورههای بعد تا حملۀ مغول، مطالب روشنی دربارۀ تاککاری نواحی مختلف ایران دیده نمیشود. [۶۰]
پتروشفسکی، ا پ، کشاورزی و مناسبات ارضی در ایران عهد مغول، ج۱، ص۳۹۰، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۴۴ش.
برخی شواهد پراکنده نشان میدهند که هجوم اقوام بیگانه، حتی پیش از مغول، سبب از میان رفتن تاکداری در مناطقی نظیر سواحل خزر و گرگان شده بود. [۶۱]
ابنحوقل، محمد، صورةالارض، ج۱، ص۳۹۳، به کوشش کرامرس، لیدن، ۱۹۳۸م.
از فهرستی که برخی از نویسندگان سدههای ۷ و ۸ق/۱۳ و ۱۴م از مراکز مهم کشت تاک در ترشیز (کاشمر)، ارومیه، قزوین، قم، ساوه، همدان، یزد، عراق عجم، لرستان، کردستان، گرگان و مازندران میدهند، [۶۲]
حمدالله، مستوفی، نزهةالقلوب، ج۱، ص۵۴، به کوشش لسترنج، لیدن، ۱۳۳۳ق/۱۹۱۵م.
[۶۳]
حمدالله، مستوفی، نزهةالقلوب، ج۱، ص۸۵، به کوشش لسترنج، لیدن، ۱۳۳۳ق/۱۹۱۵م.
[۶۴]
حمدالله، مستوفی، نزهةالقلوب، ج۱، ص۱۴۶، به کوشش لسترنج، لیدن، ۱۳۳۳ق/۱۹۱۵م.
[۶۵]
حمدالله، مستوفی، نزهةالقلوب، ج۱، ص۱۶۰، به کوشش لسترنج، لیدن، ۱۳۳۳ق/۱۹۱۵م.
[۶۶]
پتروشفسکی، ا پ، کشاورزی و مناسبات ارضی در ایران عهد مغول، ج۱، ص۳۸۹-۳۹۱، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۴۴ش.
چنین بر میآید که تاککاری در ایران تا این زمان رو به نقصان نهاده بود. برای نمونه، در حالی که نویسندۀ تاریخ بیهق در سدۀ ۶ق/۱۲م به فراوانی انگور در نیشابور اشارهمیکند، [۶۷]
بیهقی، علی، تاریخ بیهق، ج۱، ص۲۷۸- ۲۷۹، به کوشش احمد بهمنیار، تهران، ۱۳۱۷ش.
ولی درسدۀ ۸ق حمدالله مستوفی که از انگور بیهق و جوین، از نواحی مجاور نیشابور، یاد میکند، سخنی از نیشابور بهمیان نمیآورد. [۶۸]
حمدالله، مستوفی، نزهةالقلوب، ج۱، ص۱۵۰، به کوشش لسترنج، لیدن، ۱۳۳۳ق/۱۹۱۵م.
[۶۹]
پتروشفسکی، ا پ، کشاورزی و مناسبات ارضی در ایران عهد مغول، ج۱، ص۳۹۰-۳۹۱، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۴۴ش.
هرچند اصلاحات غازان خان مغول در احیای کشاورزی و آبیاری در سدههای ۶ و ۷ق بر تاکداری تاثیر مطلوب داشت ــ و مثلاً در فهرست آزوقۀ رشیدالدین فضلالله [۷۰]
رشیدالدین، فضلالله همدانی، مکاتبات رشیدی، ج۱، ص۱۹۹، به کوشش محمد ابرقوهی و محمد شفیع لاهوری، پنجاب، ۱۳۶۴ق/۱۹۴۵م.
[۷۱]
رشیدالدین، فضلالله همدانی، مکاتبات رشیدی، ج۱، ص۲۰۲-۲۰۳، به کوشش محمد ابرقوهی و محمد شفیع لاهوری، پنجاب، ۱۳۶۴ق/۱۹۴۵م.
[۷۲]
رشیدالدین، فضلالله همدانی، مکاتبات رشیدی، ج۱، ص۲۰۷، به کوشش محمد ابرقوهی و محمد شفیع لاهوری، پنجاب، ۱۳۶۴ق/۱۹۴۵م.
نقش مهم انواع فرآوردههای تاک مشاهده میشود ــ با اینهمه، بهنظر میرسدکه وضعیت تاکداری دیگر هرگزبه سطح پیشین نرسیده بوده است. [۷۳]
پتروشفسکی، ا پ، کشاورزی و مناسبات ارضی در ایران عهد مغول، ج۱، ص۱۶۷، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۴۴ش.
[۷۴]
پتروشفسکی، ا پ، کشاورزی و مناسبات ارضی در ایران عهد مغول، ج۱، ص۳۸۹، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۴۴ش.
[۷۵]
پتروشفسکی، ا پ، کشاورزی و مناسبات ارضی در ایران عهد مغول، ج۱، ص۳۹۲، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۴۴ش.
توصیفهای ستایشآمیز جهانگردان اروپایی سدههای ۱۱-۱۳ق/۱۷-۱۹م از کیفیت و تنوع انگورهای ایران (بهویژه در شیراز، اصفهان، تبریز و ارومیه)، در عین حال از کاهش چشمگیر تنوع این محصول، از بیش از ۱۰۰ نوع پیشین [۷۶]
ابونصری هروی، قاسم، ارشادالزراعه، ج۱، ص۱۱۳ بب، به کوشش محمد مشیری، تهران، ۱۳۴۶ش.
به کمتر از ۳۰ نوع [۷۷]
الئاریوس، آدام، سفرنامه (بخش ایران)، ج۱، ص۲۶۵، ترجمۀ احمد بهپور، تهران، ۱۳۶۳ش.
[۷۸]
جکسن، ا و و، سفرنامه، ج۱، ص۵۹، ترجمۀ منوچهر امیری و فریدون بدرهای، تهران، ۱۳۵۷ش.
[۷۹]
جکسن، ا و و، سفرنامه، ج۱، ص۱۰۸، ترجمۀ منوچهر امیری و فریدون بدرهای، تهران، ۱۳۵۷ش.
[۸۰]
شاردن، ژان، سفرنامه، ج۲، ص۷۲۲، ترجمۀ اقبال یغمایی، تهران، ۱۳۷۴ش.
و در نتیجه از زوال اقتصاد کشاورزی ایران، خبر میدهند. [۸۱]
پتروشفسکی، ا پ، کشاورزی و مناسبات ارضی در ایران عهد مغول، ج۱، ص۳۹۵، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۴۴ش.
۴ - تاکداریهرچند تاک در همه نوع خاک میروید، با اینهمه بهترین تاکستانهای دنیا در خاکهای نسبتاً عمیق ــ که نه سنگین باشند و نه سبک ــ پدید آمدهاند. از روزگاران کهن نیز تاکداران ایرانی خاکهای موسوم به ریگ بوم، سیاهبوم و سنگچال را که هرچند سبک نیستند، ولی زهکشی خوب دارند، برای پرورش تاک مناسب میدانستهاند، گواینکه سبکی بیش از حد هم مقاومت تاک را در برابر عوامل محیطی میکاهد. [۸۲]
یاوری، احمدرضا، شناختی از کشاورزی سنتی ایران، ج۱، ص۷۱-۷۳، تهران، ۱۳۵۹ش.
پایین بودن نمک خاک و بلند بودن زمین تاکستان را نیز در بیشتر و شیرینتر شدن محصول مؤثر دانستهاند. [۸۳]
یاوری، احمدرضا، شناختی از کشاورزی سنتی ایران، ج۱، ص۷۲-۷۳، تهران، ۱۳۵۹ش.
تاک از دیرباز نقش مهمی در حیات اقتصادی ایران و جهان داشته است و از میزان مالیات اخذ شده از تاکستانها در مقایسه با محصولات دیگر، میتوان به اهمیت آن پی برد. پیشینۀ خراج تاکستانها (۸ درهم برای هر جریب، در برابر یک درهم برای هر جریب گندمزار) به دورۀ ساسانیان، پادشاهی قباد و انوشیروان، میرسد. [۸۴]
طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۱۵۱.
[۸۵]
لمتن، ا ک س، مالک و زارع در ایران، ج۱، ص۵۸- ۵۹، ترجمۀ منوچهر امیری، تهران، ۱۳۳۹ش.
در صدر اسلام نیز میزان خراج تاکستانها (۱۰ درهم) بالاترین رقم را داشت [۸۶]
لمتن، ا ک س، مالک و زارع در ایران، ج۱، ص۸۹، ترجمۀ منوچهر امیری، تهران، ۱۳۳۹ش.
[۸۷]
ابنرسته، احمد، الاعلاق النفیسة، ج۱، ص۱۰۵، به کوشش دخویه، لیدن ۱۸۹۱م.
که تا دوره صفویه هم دیده میشود [۸۸]
لمتن، ا ک س، مالک و زارع در ایران، ج۱، ص۲۴۰، ترجمۀ منوچهر امیری، تهران، ۱۳۳۹ش.
(برای نمونه در سدۀ ۴ق) [۸۹]
قمی، حسن بن محمد، تاریخ قم، ترجمۀ حسن بن علی قمی، ص۱۰۷-۱۱۳، به کوشش جلالالدین طهرانی، تهران، ۱۳۵۳ق.
۵ - اجزاء تاک و ارزش آنهااز دیرباز بخشهای مختلف درخت تاک کاربردهای غذایی، درمانی و صنعتی بسیار داشتهاند و تا به امروز مردم از برگ و شکوفه تا چوب و ریشه، و میوۀ آن (رسیده و نرسیده) بهره میبرند. [۹۰]
بیرونی، ابوریحان، صیدنه، ج۱، ص۵۲۳، ترجمۀ ابوبکربن علی بن عثمان کاسانی، به کوشش منوچهرستوده و ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۸ش.
[۹۱]
بیرونی، ابوریحان، صیدنه، ج۱، ص۵۸۸، ترجمۀ ابوبکربن علی بن عثمان کاسانی، به کوشش منوچهرستوده و ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۸ش.
[۹۲]
یاوری، احمدرضا، شناختی از کشاورزی سنتی ایران، ج۱، ص۷۱، تهران، ۱۳۵۹ش.
[۹۳]
زرگری، علی، گیاهان دارویی، ج۱، ص۳۳۱، تهران، ۱۳۴۵ش.
۵.۱ - ریشهشستبدان، ریشۀ تاک سپید و فاشرا، ریشۀ تاک سیاه برای رفع عفونت مثانه و برخی از ورمها و کاهش غلظت مایعات بدن به کار میرفته است. [۹۴]
بیرونی، ابوریحان، صیدنه، ج۱، ص۴۲۱، ترجمۀ ابوبکر بن علی بن عثمان کاسانی، به کوشش منوچهرستوده و ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۸ش.
۵.۲ - برگ و پیچکبرگ با داشتن ترکیبیاز مواد گوناگون، [۹۵]
زرگری، علی، گیاهان دارویی، ج۱، ص۳۳۴، تهران، ۱۳۴۵ش.
علاوه بر استفـاده در تهیـۀ برخـی از غذاها، از جمله دلمه، [۹۶]
دریابندری، نجف، کتاب مستطاب آشپزی از سیر تا پیاز، ج۱، ص۱۱۱۴ بب، تهران، ۱۳۷۹ش.
برای درمان طیف گستردهای از بیماریها مانند خونریزی، شکمروش، زردی و سرمازدگی [۹۷]
زرگری، علی، گیاهان دارویی، ج۱، ص۳۳۵، تهران، ۱۳۴۵ش.
و التیام آماسها و رفع حرارت معده و سردرد [۹۸]
بیرونی، ابوریحان، صیدنه، ج۲، ص۹۷۰، ترجمۀ ابوبکر بن علی بن عثمان کاسانی، به کوشش منوچهرستوده و ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۸ش.
[۹۹]
اخوینی، بخاری ربیع، هدایةالمتعلمین، ج۱، ص۴۱۲، به کوشش جلال متینی، مشهد، ۱۳۴۴ش.
توصیه شده است. پیچک تاک نیز بیشتر این خواص درمانی را دارد. [۱۰۰]
زرگری، علی، گیاهان دارویی، ج۱، ص۳۳۵-۳۳۶، تهران، ۱۳۴۵ش.
۵.۳ - گریه یا اشک تاکمایع تراوش شده از بخشهای بریده یا سوختۀ تاک، [۱۰۱]
بیرونی، ابوریحان، صیدنه، ج۱، ص۵۸۷، ترجمۀ ابوبکربن علی بن عثمان کاسانی، به کوشش منوچهرستوده و ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۸ش.
برای درمان بیماریهای پوستی، برخی از ورمها و شکستن سنگ مثانه و فرونشاندن صفرا تجویز میشده است. [۱۰۲]
بیرونی، ابوریحان، صیدنه، ج۲، ص۵۸۹، ترجمۀ ابوبکر بن علی بن عثمان کاسانی، به کوشش منوچهر ستوده و ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۸ش.
[۱۰۳]
زرگری، علی، گیاهان دارویی، ج۱، ص۳۳۶، تهران، ۱۳۴۵ش.
۵.۴ - جوانه و شکوفـهشیرۀ تهیه شـده از جوانـۀ مو ــ که سرد و خشک است ــ در برخی از نواحی، همچون داروی قابض، مُدِر، ضدتشنج و تسکین دهندۀ معده به کار میرفته است. [۱۰۴]
بیرونی، ابوریحان، صیدنه، ج۱، ص۵۲۳، ترجمۀ ابوبکربن علی بن عثمان کاسانی، به کوشش منوچهرستوده و ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۸ش.
[۱۰۵]
بیرونی، ابوریحان، صیدنه، ج۱، ص۵۸۹، ترجمۀ ابوبکربن علی بن عثمان کاسانی، به کوشش منوچهرستوده و ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۸ش.
[۱۰۶]
زرگری، علی، گیاهان دارویی، ج۱، ص۳۳۵، تهران، ۱۳۴۵ش.
۵.۵ - غورهمیوۀ نارس تاک که ترش و حاوی اسیدهای مختلف است، [۱۰۷]
زرگری، علی، گیاهان دارویی، ج۱، ص۳۳۴، تهران، ۱۳۴۵ش.
[۱۰۸]
بیرونی، ابوریحان، صیدنه، ج۱، ص۲۳۲، ترجمۀ ابوبکربن علی بن عثمان کاسانی، به کوشش منوچهرستوده و ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۸ش.
طبیعتی سرد، نفاخ و قابض دارد، [۱۰۹]
جمالی یزدی، مطهر، فرخنامه، ج۱، ص۱۲۲، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۴۶ش.
و در رفع ورم مخاط دهان و نرمی لثهها به کار میرود. [۱۱۰]
ابونصری هروی، قاسم، ارشادالزراعه، ج۱، ص۱۰۵، به کوشش محمد مشیری، تهران، ۱۳۴۶ش.
[۱۱۱]
زرگری علی، گیاهان دارویی، ج۱، ص۳۳۶، تهران، ۱۳۴۵ش.
[۱۱۲]
ابومنصور، موفق هروی، الابنیة عن حقائق الادویة، ج۱، ص۲۲۵-۲۲۶، به کوشش احمد بهمنیار و حسین محبوبی اردکانی، تهران، ۱۳۴۶ش.
از آب غوره که برای چاشنی غذا به کار میرود، [۱۱۳]
دریابندری، نجف، کتاب مستطاب آشپزی از سیر تا پیاز، ج۱، ص۲۰۰، تهران، ۱۳۷۹ش.
نوشیدنیهایی درست میکنند که مُدِرند و در رفع اسکربوت (فسادالدم) و چاقی مفرط به کار میروند [۱۱۴]
زرگری، علی، گیاهان دارویی، ج۱، ص۳۳۶، تهران، ۱۳۴۵ش.
آب غوره را کاهندۀ حرارت و صفرا نیزدانستهاند. [۱۱۵]
ابونصری هروی، قاسم، ارشادالزراعه، ج۱، ص۱۰۵، به کوشش محمد مشیری، تهران، ۱۳۴۶ش.
[۱۱۶]
ابومنصور، موفق هروی، الابنیة عن حقائق الادویة، ج۱، ص۲۲۶، به کوشش احمد بهمنیار و حسین محبوبی اردکانی، تهران، ۱۳۴۶ش.
غوره به صورت ترشی [۱۱۷]
دریابندری، نجف، کتاب مستطاب آشپزی از سیر تا پیاز، ج۱، ص۱۷۲۰، تهران، ۱۳۷۹ش.
نیز مصرف میشود و گرد خشک شده، یا تازۀ آن در تهیۀ غذا به کار میرود. [۱۱۸]
شاملو، احمد، کتاب کوچه (حرف الف)، ج۱، ص۷۴۰، تهران، ۱۳۷۷ش.
[۱۱۹]
دریابندری، نجف، کتاب مستطاب آشپزی از سیر تا پیاز، ج۱، ص۲۱۴، تهران، ۱۳۷۹ش.
۵.۶ - انگورمیوۀ درخت تاک، در خوشههایی مرکب از دانه یا حبههایی به شکل کروی، بیضوی یا حتی دراز، [۱۲۰]
بیرونی، ابوریحان، صیدنه، ج۱، ص۶۹، ترجمۀ ابوبکر بن علی بن عثمان کاسانی، به کوشش منوچهرستوده و ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۸ش.
و به رنگها واندازههای مختلف [۱۲۱]
دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، ذیل انگور.
از نوع سِته (آبدار و گوشتدار) و دارای دو تا ۴ هسته است. [۱۲۲]
زرگری، علی، گیاهان دارویی، ج۱، ص۳۳۱، تهران، ۱۳۴۵ش.
مواد قندی و شیمیایی تشکیلدهندۀ انگور براساس گونه و نژاد آنها متفاوت است. [۱۲۳]
زرگری، علی، گیاهان دارویی، ج۱، ص۳۳۴، تهران، ۱۳۴۵ش.
انگور به صورت میوۀ تازه، یا به صورت فرآوردههای آن مانند مربا، مارمالاد و ترشی، [۱۲۴]
انجوی شیـرازی، ابوالقاسم، جشنها، ج۱، ص۳۴، آداب و معتقدات زمستان، تهران، ۱۳۷۹ش.
[۱۲۵]
دریابندری، نجف، کتاب مستطاب آشپزی از سیر تا پیاز، ج۱، ص۱۷۰۲، تهران، ۱۳۷۹ش.
[۱۲۶]
دریابندری، نجف، کتاب مستطاب آشپزی از سیر تا پیاز، ج۱، ص۱۷۱۵-۱۷۱۶، تهران، ۱۳۷۹ش.
[۱۲۷]
دریابندری، نجف، کتاب مستطاب آشپزی از سیر تا پیاز، ج۱، ص۱۷۱۹-۱۷۲۰، تهران، ۱۳۷۹ش.
مصرف میشود. جوهرانگور (اسید تارتریک) به نام کِرِم تارتار، نیز در تهیۀ شیرینی و سس به کار میرود. [۱۲۸]
دریابندری، نجف، کتاب مستطاب آشپزی از سیر تا پیاز، ج۱، ص۲۱۳، تهران، ۱۳۷۹ش.
۶ - ارزش غذایی و درمانی انگورنوع بسیار شیرین انگور گرم است و ملین، و سبب چاقی میشود؛ نوع کمگوشت آن زود هضم است و نفخ کمتر میآورد؛ نوع انگور ترش سرد و خشک و قابض است و نوع سفید آن ــ که گرمی کمتری دارد ــ نفاخ است. [۱۲۹]
ابومنصور، موفق هروی، الابنیة عن حقائق الادویة، ج۱، ص۲۲۵، به کوشش احمد بهمنیار و حسین محبوبی اردکانی، تهران، ۱۳۴۶ش.
[۱۳۰]
ابونصری، هروی قاسم، ارشادالزراعه، ج۱، ص۱۰۵، به کوشش محمد مشیری، تهران، ۱۳۴۶ش.
[۱۳۱]
اخوینی بخاری، ربیع، هدایةالمتعلمین، ج۱، ص۲۲۰، به کوشش جلال متینی، مشهد، ۱۳۴۴ش.
[۱۳۲]
اخوینی بخاری، ربیع، هدایةالمتعلمین، ج۱، ص۲۳۶، به کوشش جلال متینی، مشهد، ۱۳۴۴ش.
[۱۳۳]
اخوینی بخاری، ربیع، هدایةالمتعلمین، ج۱، ص۶۰۰، به کوشش جلال متینی، مشهد، ۱۳۴۴ش.
[۱۳۴]
جرجانی، اسماعیل، ذخیرۀ خوارزمشاهی، ج۱، ص۱۴۲، به کوشش سعیدی سیرجانی، تهران، ۱۳۵۵ش.
استفاده از انگور برای درمان نیش زنبور نیز توصیه شده است. [۱۳۵]
شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم عامۀ مردم خراسان، ج۱، ص۲۲۴، تهران، ۱۳۴۶ش.
۷ - انواع انگوردر نوشتههای تاریخی از انگورهای گوناگونی یاد شده است. گاه انواع انگور را فزون از شمار دانستهاند. [۱۳۶]
پتروشفسکی، ا پ، کشاورزی و مناسبات ارضی در ایران عهد مغول، ج۱، ص۳۹۳، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۴۴ش.
در سدههای نخست هجری انواع انگور را با نام محل تولید میشناختند. [۱۳۷]
احسن، محمدمناظر، زندگی اجتماعی در حکومت عباسیان، ج۱، ص۱۲۸، ترجمۀ مسعود رجبنیا، تهران، ۱۳۶۹ش.
در سدۀ ۶ق تنها در بیهق خراسان ۱۸نوع انگور بهدست میآمد. [۱۳۸]
بیهقی، علی، تاریخ بیهق، ج۱، ص۲۷۸- ۲۷۹، به کوشش احمد بهمنیار، تهران، ۱۳۱۷ش.
در سدههای ۸ تا ۱۰ق در خراسان و هرات بیش از ۱۰۰ نوع انگور به دست میآمده است که نویسندۀ ارشاد الزراعه همه را، با شرحی کوتاه برای برخی، نام میبرد. [۱۳۹]
ابونصری، هروی قاسم، ارشادالزراعه، ج۱، ص۱۱۳ بب، به کوشش محمد مشیری، تهران، ۱۳۴۶ش.
[۱۴۰]
پتروشفسکی، ا پ، کشاورزی و مناسبات ارضی در ایران عهد مغول، ج۱، ص۳۹۵، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۴۴ش.
[۱۴۱]
یاوری، احمدرضا، شناختی از کشاورزی سنتی ایران، ج۱، ص۷۰، تهران، ۱۳۵۹ش.
در سدۀ ۱۱ق/۱۷م به سبب زوال تاکداری، شمار انگورهای یافت شده در پایتخت، یعنی اصفهان، حداکثر به ۱۵ نوع میرسد، [۱۴۲]
شاردن، ژان، سفرنامه، ج۲، ص۷۲۲، ترجمۀ اقبال یغمایی، تهران، ۱۳۷۴ش.
[۱۴۳]
پتروشفسکی، ا پ، کشاورزی و مناسبات ارضی در ایران عهد مغول، ج۱، ص۳۹۴، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۴۴ش.
[۱۴۴]
ویلز، چارلز جیمز، ایران در یک قرن پیش، ج۱، ص۲۰۹، ترجمۀ غلامحسین قراگوزلو، تهران، ۱۳۶۸ش.
و به همین ترتیب در سدۀ بعد شمار انگورهای سراسر ایران ۱۳ (یا به قولی ۳۰) نوع گزارش میشود. [۱۴۵]
پتروشفسکی، ا پ، کشاورزی و مناسبات ارضی در ایران عهد مغول، ج۱، ص۳۹۵، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۴۴ش.
در سدۀ ۱۴ق/۱۲۰م، گزارشهای غیررسمی از وجود تقریباً ۱۲ نوع انگور در باغهای ایران خبر میدهند. [۱۴۶]
ویلبر، دونالد، باغهای ایران و کوشکهای آن، ج۱، ص۲۷، ترجمۀ مهیندخت صبا، تهران، ۱۳۶۳ش.
[۱۴۷]
تبریزی خیابانی، محمدعلی، بهارستان، ج۱، ص۱۱۴، تبریز، ۱۳۰۹ش.
[۱۴۸]
رستمالحکما، محمدهاشم، رستم التواریخ، ج۱، ص۳۱۸، به کوشش محمد مشیری، تهران، ۱۳۴۸ش.
این انگورها اندازههای مختلف داشتهاند. در کنار انگورهای بسیار ریزی که زیر دندان نمیآمدند، انگورهایی هم بودهاند که یک حبۀ آنها دهان را پر میکرد. [۱۴۹]
شاردن، ژان، سفرنامه، ج۲، ص۷۲۲، ترجمۀ اقبال یغمایی، تهران، ۱۳۷۴ش.
۸ - نگاهداشتاین میوه بیشتر به صورت تازه مصرف میشود. از دیرباز، در برخی مناطق، با به کار بردن ترفندهایی، انگور را برای زمستان و بهویژه شب چله، بهصورت تازه و گاه بهصورت نیمهخشک [۱۵۰]
انجوی شیـرازیف ابوالقاسم، جشنها، ج۲، ص۶۷، آداب و معتقدات زمستان، تهران، ۱۳۷۹ش.
[۱۵۱]
انجوی شیـرازی، ابوالقاسم، جشنها، ج۲، ص۲۲۷، آداب و معتقدات زمستان، تهران، ۱۳۷۹ش.
نگاه میداشتند. جا دادن خوشههای انگور در کیسه یا پوشاندن آنها با پارچه، بر روی درخت، [۱۵۲]
ویلبر، دونالد، باغهای ایران و کوشکهای آن، ج۱، ص۲۷، ترجمۀ مهیندخت صبا، تهران، ۱۳۶۳ش.
چیدن و نگاهداری آن در لابهلای برگهای نیمه خشک مو، [۱۵۳]
انجوی شیـرازی، ابوالقاسم، جشنها، ج۲، ص۲۲۹، آداب و معتقدات زمستان، تهران، ۱۳۷۹ش.
[۱۵۴]
انجوی شیـرازی، ابوالقاسم، جشنها، ج۲، ص۲۳۸، آداب و معتقدات زمستان، تهران، ۱۳۷۹ش.
آویختن خوشههای انگور در مکانی پوشیده [۱۵۵]
یاوری، احمدرضا، شناختی از کشاورزی سنتی ایران، ج۱، ص۱۴۱-۱۴۲، تهران، ۱۳۵۹ش.
[۱۵۶]
قواس، مبارکشاه، فرهنگ، ج۱، ص۵۱، به کوشش نذیراحمد، تهران، ۱۳۵۳ش.
یا درون ظرفی [۱۵۷]
یاوری، احمدرضا، شناختی از کشاورزی سنتی ایران، ج۱، ص۱۴۲، تهران، ۱۳۵۹ش.
از این ترفندها هستند. [۱۵۸]
انجوی شیـرازی، ابوالقاسم، جشنها، ج۱، ص۴۳، آداب و معتقدات زمستان، تهران، ۱۳۷۹ش.
[۱۵۹]
انجوی شیـرازی، ابوالقاسم، جشنها، ج۱، ص۷۸، آداب و معتقدات زمستان، تهران، ۱۳۷۹ش.
[۱۶۰]
انجوی شیـرازی، ابوالقاسم، جشنها، ج۲، ص۲۴۵، آداب و معتقدات زمستان، تهران، ۱۳۷۹ش.
[۱۶۱]
جمالی یزدی، مطهر، فرخنامه، ج۱، ص۱۲۳، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۴۶ش.
۹ - هسته انگوریا اَنْگُژَد= انگژه: صمغ، [۱۶۲]
نک: بیرونی، ابوریحان، صیدنه، ترجمۀ ابوبکربن علی بن عثمان کاسانی، ج۱، ص۴۹۶، به کوشش منوچهر ستوده و ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۸ش.
سرد و خشک [۱۶۳]
جمالی یزدی، مطهر، فرخنامه، ج۱، ص۱۲۰، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۴۶ش.
[۱۶۴]
یاوری، احمدرضا، شناختی از کشاورزی سنتی ایران، ج۱، ص۷۰، تهران، ۱۳۵۹ش.
و حاوی روغنی دارای تری گلیسریدهای اسیدی [۱۶۵]
زرگری، علی، گیاهان دارویی، ج۱، ص۳۳۵، تهران، ۱۳۴۵ش.
است که در تهیۀ صابون و روغن نقاشی و نوعی روغن خوراکی به کار میرود. [۱۶۶]
زرگری، علی، گیاهان دارویی، ج۱، ص۳۳۷، تهران، ۱۳۴۵ش.
تانن دانۀ انگور نیز در درمان سل مفید است. [۱۶۷]
زرگری، علی، گیاهان دارویی، ج۱، ص۳۳۶، تهران، ۱۳۴۵ش.
۱۰ - شیره یا آب انگوراز مازاد محصول انگور معمولاً به کمک دستگاه سنتیچرخشت [۱۶۸]
شمس، فخری، واژهنامۀ فارسی، به کوشش صادقکیا، ج۱، ص۴۲، تهران، ۱۳۳۷ش.
یا با دستگاههای مکانیزه برای تهیۀ آب انگور و شیره، به دو صورت سفت و شل (دوشاب)، استفاده میکنند. [۱۶۹]
انجوی شیـرازی، ابوالقاسم، جشنها، ج۱، ص۳۳، آداب و معتقدات زمستان، تهران، ۱۳۷۹ش.
[۱۷۰]
دریابندری، نجف، کتاب مستطاب آشپزی از سیر تا پیاز، ج۱، ص۲۱۲، تهران، ۱۳۷۹ش.
شیره را که در تهیۀ شیرینی و برخیغذاها، بهویژه غذاهای مخصوصی در ماه رمضان، [۱۷۱]
انجوی شیـرازی، ابوالقاسم، جشنها، ج۲، ص۲۰۶، آداب و معتقدات زمستان، تهران، ۱۳۷۹ش.
[۱۷۲]
انجوی شیـرازی، ابوالقاسم، جشنها، ج۲، ص۲۲۸، آداب و معتقدات زمستان، تهران، ۱۳۷۹ش.
[۱۷۳]
وکیلیان، احمد، رمضان درفرهنگ مردم، ج۱، ص۱۷۷، تهران، ۱۳۷۰ش.
[۱۷۴]
وکیلیان، احمد، رمضان درفرهنگ مردم، ج۱، ص۱۸۳، تهران، ۱۳۷۰ش.
[۱۷۵]
وکیلیان، احمد، رمضان درفرهنگ مردم، ج۱، ص۱۸۴، تهران، ۱۳۷۰ش.
[۱۷۶]
وکیلیان، احمد، رمضان درفرهنگ مردم، ج۱، ص۱۸۹، تهران، ۱۳۷۰ش.
[۱۷۷]
وکیلیان، احمد، رمضان درفرهنگ مردم، ج۱، ص۱۹۴، تهران، ۱۳۷۰ش.
یا حتی بهصورت نان خورش [۱۷۸]
بیرونی، ابوریحان، صیدنه، ج۱، ص۴۴۶-۴۴۷، ترجمۀ ابوبکربن علی بن عثمان کاسانی، به کوشش منوچهرستوده و ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۸ش.
به کار میرود، ملین، تقویتکننده، کاهشدهندۀ اوره و اسید خون دانستهاند و برای درمان ورم کلیه و بیماریهای کبدی نیز بهکار میبرند. [۱۷۹]
زرگری، علی، گیاهان دارویی، ج۱، ص۳۳۷، تهران، ۱۳۴۵ش.
[۱۸۰]
۱۳۶، ۱۴۱، ج۱، ص۱۳۵، بیگدلی، محمدرضا، ترکمنهای ایران، تهران، ۱۳۶۹ش.
[۱۸۱]
بیرونی، ابوریحان، صیدنه، ج۱، ص۳۴۲، ترجمۀ ابوبکربن علی بن عثمان کاسانی، به کوشش منوچهرستوده و ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۸ش.
گاه نیز کوزاب و کوشاب (دوشاب: شیرۀ انگور) [۱۸۲]
شمس، فخری، واژهنامۀ فارسی، به کوشش صادقکیا، ج۱، ص۲۲، تهران، ۱۳۳۷ش.
را با آب مخلوط، و به عنوان نوشیدنی مصرف میکنند. [۱۸۳]
انجوی شیـرازی، ابوالقاسم، جشنها، ج۱، ص۳۴، آداب و معتقدات زمستان، تهران، ۱۳۷۹ش.
۱۱ - سرکهمایعی است که از تخمیر انگور به دست میآید [۱۸۴]
نک: دریابندری، نجف، کتاب مستطاب آشپزی از سیر تا پیاز، ج۱، ص۲۰۹، تهران، ۱۳۷۹ش.
و معمولاً برای چاشنی غذا، تهیۀ انواع ترشی، شور، شربت، و پارهای مواد خوراکی دیگر به کار میرود. [۱۸۵]
دریابندری، نجف، کتاب مستطاب آشپزی از سیر تا پیاز، ج۱، ص۲۰۸، تهران، ۱۳۷۹ش.
[۱۸۶]
زرگری، علی، گیاهان دارویی، ج۱، ص۳۳۷- ۳۳۸، تهران، ۱۳۴۵ش.
سرکه کاربرد موضعی هم دارد و خارشهای پوستی را تسکین میدهد و خونریزیهای کوچک را بند میآورد. [۱۸۷]
زرگری، علی، گیاهان دارویی، ج۱، ص۳۳۸، تهران، ۱۳۴۵ش.
۱۲ - شراببیشتر انگور تولیدی جهان بهمصرف تهیه شراب میرسد. در ایران و دیگر کشورهای اسلامی که بنابر دستور شرع، نوشیدن شراب حرام است، این محصول رسماً تولید نمیشود. در نوشتههای کهن ایرانی از انواع شراب، طرز تهیۀ آنها و خواص غذایی و درمانی هریک یاد شده است. [۱۸۸]
بیرونی، ابوریحان، صیدنه، ج۱، ص۲۱۵-۲۱۶، ترجمۀ ابوبکر بن علی بن عثمان کاسانی، به کوشش منوچهرستوده و ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۸ش.
[۱۸۹]
بیرونی، ابوریحان، صیدنه، ج۱، ص۳۹۲، ترجمۀ ابوبکر بن علی بن عثمان کاسانی، به کوشش منوچهرستوده و ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۸ش.
[۱۹۰]
بیرونی، ابوریحان، صیدنه، ج۱، ص۴۶۴، ترجمۀ ابوبکر بن علی بن عثمان کاسانی، به کوشش منوچهرستوده و ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۸ش.
[۱۹۱]
بهمنیار، احمد، تعلیقات بر الابنیة (نک: هم، ج۱، ص۱۷۵، ابومنصور موفق هروی).
۱۳ - مویزیا میویز نوعی انگور خشکیده یا گونهای کشمش یا زبیب [۱۹۲]
دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، ذیل مویز.
از انگور سیاه رسیده که با داغ کردن انتهای خوشه و نیمهخشک کردن آن بر درخت و سپس چیدن و نگاهداری آن در شرایطی خاص تهیه میشود. [۱۹۳]
یاوری، احمدرضا، شناختی از کشاورزی سنتی ایران، ج۱، ص۱۴۲، تهران، ۱۳۵۹ش.
[۱۹۴]
انجوی شیـرازی، ابوالقاسم، جشنها، ج۱، ص۶۲-۶۳، آداب و معتقدات زمستان، تهران، ۱۳۷۹ش.
[۱۹۵]
انجوی شیـرازی، ابوالقاسم، جشنها، ج۱، ص۶۵، آداب و معتقدات زمستان، تهران، ۱۳۷۹ش.
ترکیب و خاصیت آن همانند انگوری است که مویز را از آن گرفتهاند. [۱۹۶]
ابومنصور، موفق هروی، الابنیة عن حقائق الادویة، ج۱، ص۲۲۶، به کوشش احمد بهمنیار و حسین محبوبی اردکانی، تهران، ۱۳۴۶ش.
این محصول در تهیۀ آجیل، شیرینی و غذا به کار میرود [۱۹۷]
انجوی شیـرازی، ابوالقاسم، جشنها، ج۱، ص۷۶، آداب و معتقدات زمستان، تهران، ۱۳۷۹ش.
[۱۹۸]
انجوی شیـرازی، ابوالقاسم، جشنها، ج۲، ص۲۲۳، آداب و معتقدات زمستان، تهران، ۱۳۷۹ش.
[۱۹۹]
دریابندری، نجف، کتاب مستطاب آشپزی از سیر تا پیاز، ج۱، ص۲۱۴، تهران، ۱۳۷۹ش.
و برای آن خواص درمانی بسیاری برشمردهاند. [۲۰۰]
ابومنصور، موفق هروی، الابنیة عن حقائق الادویه، ج۱، ص۲۲۶، به کوشش احمد بهمنیار و حسین محبوبی اردکانی، تهران، ۱۳۴۶ش.
۱۴ - تاک در ادبیات و فرهنگ مردمنقش چشمگیر تاک و فرآوردههای آن درزندگی مردم، سبب پیدایش تصویرهای شاعرانه و هنری و همچنین باورها و عقاید بسیاری مرتبط با آن شده است. در نگاه شاعران از یکسو تاک مادر «می» است که خدا آن را «از قِبَل» شادی آفریده، و خرمی و شادی سرچشمۀ آن است [۲۰۱]
یاوری، احمدرضا، شناختی از کشاورزی سنتی ایران، ج۱، ص۷۰، تهران، ۱۳۵۹ش.
[۲۰۲]
دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا.
و گریۀ رگ آن، همان شراب است و در این رگ پیوسته هزاربادۀ ناخورده مانده است. تاک که در باغ آفرینش گاه دست بر دلهای غمگین مینهد، به سبب ظاهر و نوع بالیدن و آویزان شدنش به درختان مجاور و تکیهگاهها، نماد تکیدگی و سربارگی هم بوده است. [۲۰۳]
گلچین معانی، احمد، ج۱، ص۲۹۶، فرهنگ اشعار صائب، تهران، ۱۳۷۳ش.
[۲۰۴]
گلچین معانی، احمد، ج۲، ص۶۳۳، فرهنگ اشعار صائب، تهران، ۱۳۷۳ش.
[۲۰۵]
کلیله و دمنه، ترجمۀ نصرالله منشی، ج۱، ص۶۵، به کوشش مجتبی مینوی، تهران، ۱۳۸۱ش.
[۲۰۶]
Iranica، ج۲، ص۷۳.
در اسطورههای ایرانی انگور نماد خون و از اینرو، نماد نیروی زندگانی است. [۲۰۷]
یاحقی، محمدجعفر، فرهنگ اساطیر، ج۱، ص۱۰۷، تهـران، ۱۳۶۹ش.
در ایران باستان تاک را در خوابگاه شاهان میآویختند. [۲۰۸]
ادی، سموئیل، آیین شهریاری در شرق، ج۱، ص۳۳-۳۴، ترجمۀ فریدون بدرهای، تهران، ۱۳۴۷ش.
تاک اغلب با چنارهمراه بوده است، از اینرو، برخی چنار را نماد شاه و تاک را مظهر همسر او و دوام سلطنت دانستهاند که خونشاهی از طریق آن به نسل دیگر میرسیده است. [۲۰۹]
بهار، مهرداد، «درخت مقدس»، الفبا، ج۱، ص۹۶، س ۱، شم ۱.
در متون کهن به تاکداری اشاره شده است که معمولاً تاک را به چنار پیوند میزدند. [۲۱۰]
یواقیت العلوم، به کوشش محمدتقی دانشپژوه، ج۱، ص۲۲۴، تهران، ۱۳۶۴ش.
[۲۱۱]
یاوری، احمدرضا، شناختی از کشاورزی سنتی ایران، ج۱، ص۶۷، تهران، ۱۳۵۹ش.
۱۵ - تاک در عرصه هنر اسلامیدر عرصۀ هنر اسلامی نقش اسلیمی را نمودار تجریدی درخت و بهویژه تاک و متاثر از هنر دورۀ ساسانی، [۲۱۲]
زمانی، عباس، تاثیر هنر ساسانی در هنر اسلامی، ج۱، ص۱۶۹-۱۷۱، تهران، ۱۳۵۵ش.
و ریشۀ آن را برگرفته از نقش درخت زندگی دانستهاند که پیشینهای بسیار کهن در اعتقادات و هنر ایرانی دارد. [۲۱۳]
پوپ، آرتور، شاهکارهای هنر ایران، ج۱، ص۸۲، ترجمۀ پرویز ناتل خانلری، تهران، ۱۳۳۸ش.
نقش خوشههای انگور و شاخ و برگ تاک را در آثار هنری نواحی مرزهای غربی ایران دورۀ باستان و سپس دورۀ اسلامی به خوبی میتوان دید. [۲۱۴]
پوپ، آرتور، شاهکارهای هنر ایران، ج۱، ص۸۲، ترجمۀ پرویز ناتل خانلری، تهران، ۱۳۳۸ش.
در واقع در سراسر شرق باستان تاک را گیاه زندگی میدانستند. این گیاه از آنِ ایزدان بزرگ بود و ایزد بانوی مادر، در آغاز «مادر یا ایزد بانوی بوتۀرز» نام داشت. [۲۱۵]
الیاده، میرچا، رساله در تاریخ ادیان، ج۱، ص۲۷۴، ترجمـۀ جلال ستاری، تهـران، ۱۳۷۲ش.
نزد منداییان تاک درخت کیهانی، و خدای روشنایی و فرزانگی و حیاتبخش (مندای حیه) و بن زندگی دانسته شده است؛ در اساطیر یونان هم رز نمادِ گیاهیِ زندگانی جاوید بوده است. [۲۱۶]
الیاده، میرچا، رساله در تاریخادیان، ج۱، ص۲۷۵، ترجمـۀ جلالستاری، تهـران، ۱۳۷۲ش.
معرفی تاک به عنوان درخت آگاهی از نیک و بد، ظاهراً از متون یهودی به تاریخهای اسلامی راه یافته است. [۲۱۷]
مقدسی، مطهر، البدء و التاریخ، ج۲، ص۹۳، به کوشش کلمان هوار، پاریس، ۱۸۹۹م.
سرانجام آنکه تا دوران متاخر، انگور و شراب رمز حکمت انگاشته میشدند. [۲۱۸]
الیاده، میرچا، رساله در تاریخ ادیان، ج۱، ص۲۷۴، ترجمـۀ جلالستاری، تهـران، ۱۳۷۲ش.
قرآن مجید چندینبار به انگور (معمولاً به همراه درخت خرما، و به صورت عنب و اَعناب) در زمرۀ میوههای نیکو و بهشتی و شگفتیهای آفرینش اشاره میکند همچنین زن به عنوان کشتزار نامیده شده، و الیاده او را تاک و تاکستان خوانده است. [۲۲۳]
الیاده، میرچا، رساله در تاریخادیان، ج۱، ص۲۵۲، ترجمـۀ جلالستاری، تهـران، ۱۳۷۲ش.
با اینهمه، به سبب شهادت امام رضا (علیهالسّلام) با انگور مسموم، نزد شیعیان از ارج و قرب این میوه کاسته شده، و حتی در باورهای مردمی تاکید شده است که دانۀ انگور بر زمین افتاده را باید با پا له کرد [۲۲۴]
مهجوریان نمازی، علیاکبر، باورها و بازیهای مردم آمل، ج۱، ص۲۲، ساری، ۱۳۷۴ش.
گو اینکه کندن بیخ تاک همچنان نهی میشود. [۲۲۵]
هدایت، صادق، نیرنگستان، ج۱، ص۱۲۲، تهران، ۱۳۳۴ش.
[۲۲۶]
نک: شاملو، احمد، کتاب کوچه (حرف الف)، ۱۰۳۵ بب، ج۱، ص۱۰۳۳، تهران، ۱۳۷۷ش.
در باورهای دینی ایرانیان باستان انگور مظهر خون، و از اینرو نیروی اصلی حیات بوده است. [۲۲۷]
یاحقی، محمدجعفر، فرهنگ اساطیر، ج۱، ص۱۰۷، تهـران، ۱۳۶۹ش.
در دورۀ باستان موبدان در روز مهرگان میوههایی از جمله انگور سپید برای پادشاه به ارمغان میآوردند و اعتقاد داشتند که خوردن آنها بسیاری از آفات و بلایا را دور میدارد. [۲۲۸]
فرهنگ جهانگیری، حسین بن حسن انجوی شیرازی، ج۲، ص۲۲۰۱، به کوشش رحیم عفیفی، مشهد، ۱۳۵۱ش.
۱۶ - تعبیر خواب تاکتعبیر دیدن تاک و انگور در خواب، از جملۀ موارد پر بسامد در کتابهای خوابگزاری است. نخستین اشارۀ تاریخی به این موضوع، خواب آستیاگ، شاه ماد دربارۀ روییدن تاک از شکم دخترش و گستردن آن در پهنۀ گیتی است که خوابگزاران آن را به زادن فرزندی جهانگشا تعبیر کردهاند. [۲۲۹]
هرودت، تاریخ، ج۱، ص۱۹۴، ترجمۀهادی هدایتی، تهران، ۱۳۳۶ش.
برای دیدن تاک، انگور، و برخی فرآوردههای آن در خواب، تعبیرهای مختلفی از بیماری، سرما، غم و زیان، گرفته تا شفای بیماری، به دست آوردن زن نیکو، مال حلال، روزی، علم، سود، جاه و مقام و باران آوردهاند. [۲۳۰]
فخرالدین رازی، محمد، التحبیر فی علم التعبیر، ج۱، ص۱۳۵-۱۳۶، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۴ش.
[۲۳۱]
خوابگزاری، به کوشش ایرج افشار، ج۱، ص۲۸۲، تهران، ۱۳۴۶ش.
[۲۳۲]
شهمردان بن ابیالخیر، نزهتنامۀ علایی، ج۱، ص۴۸۶-۴۸۷، به کوشش فرهنگ جهانپور، تهران، ۱۳۶۲ش.
[۲۳۳]
شاملو، احمد، کتاب کوچه (حرف الف)، ج۱، ص۱۰۳۳-۱۰۳۵، تهران، ۱۳۷۷ش.
۱۷ - فهرست منابع(۱) آنندراج، محمد پادشاه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۳۶ش. (۲) ابنبلخی، فارسنامه، به کوشش لسترنج و نیکلسن، تهران، ۱۳۶۳ش. (۳) ابنحوقل، محمد، صورةالارض، به کوشش کرامرس، لیدن، ۱۹۳۸م. (۴) ابنرسته، احمد، الاعلاق النفیسة، به کوشش دخویه، لیدن ۱۸۹۱م. (۵) ابومنصور، موفق هروی، الابنیة عن حقائق الادویة، به کوشش احمد بهمنیار و حسین محبوبی اردکانی، تهران، ۱۳۴۶ش. (۶) ابونصری، هروی قاسم، ارشادالزراعه، به کوشش محمد مشیری، تهران، ۱۳۴۶ش. (۷) احسن، محمدمناظر، زندگی اجتماعی در حکومت عباسیان، ترجمۀ مسعود رجبنیا، تهران، ۱۳۶۹ش. (۸) اخوینی، بخاری ربیع، هدایةالمتعلمین، به کوشش جلال متینی، مشهد، ۱۳۴۴ش. (۹) ادی، سموئیل، آیین شهریاری در شرق، ترجمۀ فریدون بدرهای، تهران، ۱۳۴۷ش. (۱۰) اشکالالعالم، منسوببه ابوالقاسم جیهانی، ترجمۀ عبدالسلام کاتب، به کوشش فیروز منصوری، مشهد، ۱۳۶۸ش. (۱۱) اصطخری، ابراهیم، مسالک و ممالک، بهکوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۶۸ش. (۱۲) الیاده، میرچا، رساله در تاریخادیان، ترجمـۀ جلالستاری، تهـران، ۱۳۷۲ش. (۱۳) الئاریوس، آدام، سفرنامه (بخش ایران)، ترجمۀ احمد بهپور، تهران، ۱۳۶۳ش. (۱۴) انجوی شیـرازی، ابوالقاسم، جشنها، آداب و معتقدات زمستان، تهران، ۱۳۷۹ش. (۱۵) اوبهی، هروی حافظ سلطانعلی، تحفةالاحباب، به کوشش فریدون تقیزادۀ طوسی و نصرتالزمان ریاضی هروی، مشهد، ۱۳۶۵ش. (۱۶) برتشنایدر، امیلی، ایران و ماوراءالنهر در نوشتههای چینی و مغولی سدههای میانه، ترجمۀهاشم رجبزاده، تهران، ۱۳۸۱ش. (۱۷) برهان، قاطع، محمدحسین ابن خلف تبریزی، به کوشش محمد معین، تهران، ۱۳۷۶ش. (۱۸) بندهش، ترجمۀ مهرداد بهار، تهران، ۱۳۶۹ش. (۱۹) بهار، مهرداد، «درخت مقدس»، الفبا، س ۱، شم ۱. (۲۰) بهمنیار، احمد، تعلیقات بر الابنیة (نک: هم، ابومنصور موفق هروی). (۲۱) بیرونی، ابوریحان، صیدنه، ترجمۀ ابوبکربن علی بن عثمان کاسانی، به کوشش منوچهرستوده و ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۸ش. (۲۲) بیگدلی، محمدرضا، ترکمنهای ایران، تهران، ۱۳۶۹ش. (۲۳) بیهقی، علی، تاری بیهق، به کوشش احمد بهمنیار، تهران، ۱۳۱۷ش. (۲۴) پتروشفسکی، ا پ، کشاورزی و مناسبات ارضی در ایران عهد مغول، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۴۴ش. (۲۵) پوپ، آرتور، شاهکارهای هنر ایران، ترجمۀ پرویز ناتل خانلری، تهران، ۱۳۳۸ش. (۲۶) پورداود، ابراهیم، هرمزدنامه، تهران، ۱۳۳۱ش. (۲۷) تبریزی خیابانی، محمدعلی، بهارستان، تبریز، ۱۳۰۹ش. (۲۸) جرجانی، اسماعیل، ذخیرۀ خوارزمشاهی، به کوشش سعیدی سیرجانی، تهران، ۱۳۵۵ش. (۲۹) جکسن، ا و و، سفرنامه، ترجمۀ منوچهر امیری و فریدون بدرهای، تهران، ۱۳۵۷ش. (۳۰) جمالی یزدی، مطهر، فرخنامه، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۴۶ش. (۳۱) حمدالله مستوفی، نزهةالقلوب، به کوشش لسترنج، لیدن، ۱۳۳۳ق/۱۹۱۵م. (۳۲) خوابگزاری، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۴۶ش. (۳۳) خیام، عمر، نوروزنامه، به کوشش علی حصوری، تهران، ۱۳۷۹ش. (۳۴) دریابندری، نجف، کتاب مستطاب آشپزی از سیر تا پیاز، تهران، ۱۳۷۹ش. (۳۵) راوندی، محمد، راحةالصدور، بهکوشش محمداقبال و مجتبی مینوی، تهران، ۱۳۶۴ش. (۳۶) رستمالحکما، محمدهاشم، رستم التواریخ، به کوشش محمد مشیری، تهران، ۱۳۴۸ش. (۳۷) رشیدالدین، فضلالله همدانی، مکاتبات رشیدی، به کوشش محمد ابرقوهی و محمد شفیع لاهوری، پنجاب، ۱۳۶۴ق/۱۹۴۵م. (۳۸) رضایی باغبیدی، حسن، دستور زبان پارتی (پهلوی اشکانی)، تهران، ۱۳۸۱ش. (۳۹) زرگری، علی، گیاهان دارویی، تهران، ۱۳۴۵ش. (۴۰) زمانی، عباس، تاثیر هنر ساسانی در هنر اسلامی، تهران، ۱۳۵۵ش. (۴۱) شاردن، ژان، سفرنامه، ترجمۀ اقبال یغمایی، تهران، ۱۳۷۴ش. (۴۲) شاملو، احمد، کتاب کوچه (حرف الف)، تهران، ۱۳۷۷ش. (۴۳) شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم عامۀ مردم خراسان، تهران، ۱۳۴۶ش. (۴۴) شمس، فخری واژهنامۀ فارسی، به کوشش صادقکیا، تهران، ۱۳۳۷ش. (۴۵) شهمردان بن ابیالخیر، نزهتنامۀ علایی، به کوشش فرهنگ جهانپور، تهران، ۱۳۶۲ش. (۴۶) طبری، محمد بن جریر، تاریخ. (۴۷) عریان، سعید، واژهنامۀ پهلوی ـ پازند، تهران، ۱۳۷۷ش. (۴۸) عهد عتیق. (۴۹) فخرالدین رازی، محمد، التحبیر فی علم التعبیر، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۴ش. (۵۰) فرهنگ جهانگیری، حسین بن حسن انجوشیرازی، به کوشش رحیم عفیفی، مشهد، ۱۳۵۱ش. (۵۱) قرآن مجید. (۵۲) قمی، حسن بن محمد، تاریخ قم، ترجمۀ حسن بن علی قمی، به کوشش جلالالدین طهرانی، تهران، ۱۳۵۳ق. (۵۳) قواس، مبارکشاه، فرهنگ، به کوشش نذیراحمد، تهران، ۱۳۵۳ش. (۵۴) کلیله و دمنه، ترجمۀ نصرالله منشی، به کوشش مجتبی مینوی، تهران، ۱۳۸۱ش. (۵۵) گلچین معانی، احمد، فرهنگ اشعار صائب، تهران، ۱۳۷۳ش. (۵۶) دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا. (۵۷) لمتن، ا ک س، مالک و زارع در ایران، ترجمۀ منوچهر امیری، تهران، ۱۳۳۹ش. (۵۸) ماسون، و م، «دوران برنز در خراسان و ماوراء آمودریا»، تاریخ تمدنهای آسیای مرکزی، ترجمۀ صادق ملک شهمیرزادی، تهران، ۱۳۷۴ش. (۵۹) مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، بهکوشش دخویه، لیدن، ۱۹۰۶م. (۶۰) مقدسی، مطهر، البدء والتاریخ، به کوشش کلمان هوار، پاریس، ۱۸۹۹م. (۶۱) مهجوریان نمازی، علیاکبر، باورها و بازیهای مردم آمل، ساری، ۱۳۷۴ش. (۶۲) نخجوانی، محمد بن هندوشاه، صحاح الفرس، به کوشش عبدالعلی طاعتی، تهران، ۱۳۵۵ش. (۶۳) وکیلیان، احمد، رمضان درفرهنگ مردم، تهران، ۱۳۷۰ش. (۶۴) ولفنسن، ا، تاریخ اللغات السامیة، بیروت، ۱۹۸۰م. (۶۵) ویلبر، دونالد، باغهای ایران و کوشکهای آن، ترجمۀ مهیندخت صبا، تهران، ۱۳۶۳ش. (۶۶) ویلز، چارلز جیمز، ایران در یک قرن پیش، ترجمۀ غلامحسین قراگوزلو، تهران، ۱۳۶۸ش. (۶۷) هاکس، جیمز، قاموس کتـاب مقدس، بیروت، ۱۹۲۸م. (۶۸) هدایت، صادق، نیرنگستان، تهران، ۱۳۳۴ش. (۶۹) هرودت، تاریخ، ترجمۀهادی هدایتی، تهران، ۱۳۳۶ش. (۷۰) یاحقی، محمدجعفر، فرهنگ اساطیر، تهـران، ۱۳۶۹ش. (۷۱) یاوری، احمدرضا، شناختی از کشاورزی سنتی ایران، تهران، ۱۳۵۹ش. (۷۲) یواقیت العلوم، به کوشش محمدتقی دانشپژوه، تهران، ۱۳۶۴ش. (۷۳) Boyce، M، A Word-List of Manichaean Middle Persian and Parthian، Tehran/Liège، ۱۹۷۷. (۷۴) Durkin-Meisterernst، D، Dictionary of Manichaean Middle Persian and Parthian، Turnhout، ۲۰۰۴. (۷۵) Gignoux، Ph، Glossaire des inscriptions pehlevies et parthes، London، ۱۹۷۲. (۷۶) Hallock، R T، Persepolis Fortification Tablets، Chicago، ۱۹۶۹. (۷۷) Iranica. (۷۸) Laufer، B، Sino-Iranica، Taipei، ۱۹۶۷. (۷۹) MacKenzie، D N، A Concise Pahlavi Dictionary، London، ۱۹۷۱. (۸۰) Needham، J، Science and Civilization in China، Cambridge، ۱۹۷۵؛ ۱۸ - پانویس
۱۹ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تاک»، شماره۵۷۲۱. ردههای این صفحه : درختان طبی | درختان میوه
|