تقشیرقشر یعنی پوست و در اصطلاح علمی، ظاهر است که باطن را نگاه دارد. ۱ - قشر در اصطلاح علمییعنی شریعت که حافظ طریقت است و علم باطن مانند مغز و علم ظاهر همچون پوست است.تقشیر مصدر باب تفعیل و به معنای کندن پوست و قشر از چیزی است. در فلسفه هرجا که قصد بیان تجرد وجودی از زواید و امور غیر از ذات و ذاتیات شیئ باشد، این واژه استعمال میشود. این عمل که توسط عقل و قوه ناطقه انسان صورت میپذیرد به این علت است که این امور دارای زوائد مادی و جسمانی و یا نیمه جسمانی هستند و چون عقل و قوه تفکر انسان از امور مجرد است توان درک این امور با همه مشخصات و عوارض آنها را ندارد. به همین جهت عقل ابتدا آنها را از زوائد و عوارضی که بر اصل ماهیت و حقیقت آنها بار شدهاند جدا کرده و به اصطلاح تقشیر مینماید و بدین صورت میتواند آنها را درک کند. ۲ - مصادیق تقشیرمصادیق تقشیر در فلسفه عبارتند از: ۲.۱ - ماهیتهای خارجی و تشخص یافتهماهیتهای خارجی و تشخص یافته: در بحث تشخص ماهیت آمده است که قبل از تشخص ماهیت به واسطه هیئتها و اموری که از خارج آن بدان ملحق میشوند، ماهیت وجودی در متن واقع و نفس الامر دارد که از این زوائد و پوستها جدا و عاری است و در این مرحله میتواند مورد تعلق نفس واقع شود و متصف به کلیت شود. ۲.۲ - صورتهای مادی و طبیعیصورتهای مادی و طبیعی: آنچه که به ادراک عقل میرسد، باید به نحو کامل از امور مادی و جسمانی جدا و تقشیر شوند وگرنه نمیتوانند مدرک عقل واقع شوند. از آن جایی که صور عقلی، از نظر حقیقی بسیط هستند و هر حقیقت صرفهای، قابل تعدد و تکثر نمیباشد. اگر صورتی از ماده و از صورت اشباح مثالی مجرد شوند و عقل، آن را از قیود ماده و زمان و مکان منتزع و از قشور و پوستهای جسدی تقشیر نماید و به وجودی عقلانی متمثل گردید، مثل صورت عقلی مجرد بالفطره، تکثر و تعدد فردی نمیپذیرد. اگر هزاران نفر صورت طبیعیه را از قیود و جلباب باعث تعدد، رها سازند و آن را به صورتی مجرد تام الوجود ادراک نمایند، مدرک واقعی، شی ء واحد است.مثلا "آب" با وصف کلیت و عقلی، باید جمیع اموری که از عوارض لاحق و زائد بر حقیقت آن است، جدا شود. [۵]
آشتیانی، جلال الدین، التعلیقات علی الشواهد الربوبیة المحقق السبزواری، ص۶۹۲.
۲.۳ - مدرکات قوای نازل نفسمدرکات قوای نازل نفس: این مدرکات که همراه با عجز و ضعف هستند، اموری هستند که به ماده نزدیکتر و نحوه وجود آنها ضعیف است. بنابر مسلک شیخ الرئیس ، این امور از آن جایی که به حسب اعمال نفس، تجرید تام و تقشیر کامل نمیشوند و قوای ادراکی این مدرکات، ضعیف الوجود و از سنخ امور جسمانی هستند، بعد از جدا شدن نفس، به تبع قوای ادراکی، معدوم میشوند. بنابر مسلک شیخ آنچه از امور خارج از ذات انسان ادراک شوند و معلوم و مشهود نفس واقع گردند، اگر به کلی از ماده و مقدار، تجرید و تقشیر نگردند باقی نمیمانند. ۲.۴ - صورتهای خیالیصورتهای خیالی: عقل و قوه ناطقه، لواحق عارض بر این امور را از این صورتها که در خیال انسان رسم شده است، جدا نموده و آنرا تعقل کرده و درک میکند. ۳ - پانویس
۴ - منبعسایت پژوهه، برگرفته از مقاله «تقشیر». ردههای این صفحه : اصطلاحات فلسفی | فلسفه
|