زمان تقریبی مطالعه: 10 دقیقه
 

تنوین





تنوین، حرف ن ساکن و زائدی در عربی که لفظاً پس از مصوت‌های کوتاه (ــَ، ــِ، ــُ) می‌آید و با دوبار نوشتن آن‌ها (ــً، ــ ٍ، ــُـُ / ــٌ) نشان داده می‌شود. در عربی تنوین فتح، روی تای مربوطه (ة)، الف مقصوره (ی ') و «الف» در آخر کلمه نوشته می‌شود.


۱ - پیشینه



اولین بار، ابوالاسود الدُؤَلی تنوین را به کار برد که به شکل دو نقطه روی هم نشان داده می‌شد.
[۱] محمد عبدالمنعم خفاجی، الأدب العربی و تاریخه فی العصرین الاموی و العباسی، ج۱، ص۲۷، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.


۲ - کارربرد



گاه تنوین برای جداکردن اسم‌ها ی متمکّن و غیر متمکّن، به جای نقصانی که در «بناء» به وجود می‌آید، و برای جداکردن اسم‌های معرفه و نکره به کار می‌رود.
[۲] عبدالرحمان بن اسحاق زجاجی، الایضاح فی علل النحو، ج۱، ص۹۷ـ۹۹، چاپ مازن مبارک، (بی جا) : دارالنفائس، (بی تا)، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش.


۳ - اقسام



دستورنویسان تنوین را از ویژگی‌های اسم می‌دانند و آن را به چهار نوع تقسیم می‌کنند:

۳.۱ - تمکین


تنوین تمکین (یا تمکّن/ امکنیـّه) یا صَرف، که ویژه اسامی معرب و منصرف است، مانند تنوین در رجلٌ / رجلاً / رجلٍ؛ محمدٌ / محمداً / محمدٍ.

۳.۲ - نکره


تنوین نکره، که به برخی از اسم‌های مبنی و خاص ملحق می‌شود تا نا معیّن بودن آن اسم را نشان دهد.
مثلاً در جمله «جاءنی سیبویهِ و سیبویهٍ آخَرَ»، اسم اول معرفه است و بر شخصی معیّن دلالت دارد و اسم دوم نکره است و میان همه کسانی که به این نام خوانده می‌شوند مشترک است و به همین سبب تنوین گرفته است.
این نوع تنوین برای جداسازی معرفه از نکره، در « اسم فعل » نیز به کار می‌رود، مانند صهٍ و مهٍ و إیهٍ.

۳.۳ - مقابله


تنوین مقابله، که به آخر جمع مؤنث سالم ملحق می‌شود (مانند مسلماتٌ یا مسلماتٍ) و به گفته دستورنویسان، در مقابل حرف «نَ» در جمع مذکر سالم (مُسلمونَ) قرار گرفته است.
برخی نیز تنوین را در این نوع کلمات تنوین صرف پنداشته‌اند
[۳] عبداللّه بن حسین عُکْبَری،ص۲۱۵-۲۱۸، التبیین عن مذاهب النحویین البصریین والکوفیین، چاپ عبدالرحمان بن سلیمان عثیمین، بیروت ۱۴۰۶/ ۱۹۸۶.


۳.۴ - عوض/ تعویض


تنوین عوض/ تعویض، که به جای یک حرف محذوف یا یک مضافٌالیه (مفرد ـ جمله) قرار می‌گیرد، مانند «جواریٌ < جوارٍ» که تنوین به جای حرف محذوف آمده و «کُلُّ انسان < کلٌّ» یا «یوم إذْ < یَومَئذٍ» که تنوین به جای مضافٌالیه محذوف است.
[۴] عمرو بن عثمان سیبویه، کتاب سیبویه، ج۱، ص۲۲، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره (۱۳۸۵/۱۹۶۶)، چاپ افست بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
[۵] عمرو بن عثمان سیبویه، کتاب سیبویه، ج۲، ص۱۹۹، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره (۱۳۸۵/۱۹۶۶)، چاپ افست بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
[۶] عمرو بن عثمان سیبویه، کتاب سیبویه، ج۳، ص۳۱، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره (۱۳۸۵/۱۹۶۶)، چاپ افست بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
[۹] عبدالقادر بن عمر بغدادی، شرح شواهد شرح التحفة الوردیة، ج۱، ص۴ـ۶، چاپ نظیف محرّم خواجه، استانبول ۱۳۹۸/ ۱۹۷۸.
[۱۰] صادق شیرازی، شرح السیوطی: توضیحات للبهجة المرضیة فی شرح الالفیة، ج۲، ص۵۹۹، قم ۱۳۶۸ ش.

در کتاب‌های دستور به انواع دیگری نیز اشاره شده که بعضی از آن‌ها ویژه اسم نیست و به افعال و حروف هم ملحق می‌گردد که عبارت‌اند از:

۳.۵ - ترنّم


تنوین ترنّم، که در پایان برخی قافیه‌ها می‌آید و ویژه گویش تمیم است، مانند العتابَ < العِتابَنْ و أصابَ < أصابَنْ در بیتی از جریر: «أقِلِّی اللَّوْمَ عاذِلَ والعِتابَنْ / وَقُولی اِن أصَبْتُ لقد أصابَنْ».

۳.۶ - غالی


تنوین غالی، که آن را اَخْفَش و دانشمندان علم عروض به انواع تنوین افزوده‌اند، مانند تنوین در دو واژه المُختَرقْنْ و الخَفَقْنْ در این بیت : «و قاتِمِالاعْماقِ خاوی المُخْتَرَقْنْ / مُشْتَبِهِالأعلامِ لَمّاعِالخَفَقْنْ».
گفتنی است دو نوع اخیر که ویژه شعر است، بر خلاف دیگر انواع تنوین، نوشته می‌شود.
[۱۱] عمرو بن عثمان سیبویه، کتاب سیبویه، ج۴، ص۲۰۵ـ۲۱۰، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره (۱۳۸۵/۱۹۶۶)، چاپ افست بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.

برخی‌ به‌طور کلی تنوین را حتی در اسم‌های خاص (عَلَم) نشانه نکره بودن کلمه می‌دانند.
[۱۴] ابن جنّی، المنصف، ج۱، ص۶۹، چاپ ابراهیم مصطفی و عبداللّه امین، قاهره ۱۹۵۴ـ۱۹۶۰.

برخی تنوین‌های دیگری افزوده‌اند، مانند تنوین منادا ، تنوین صرف مالاینصرف، تنوین شاذ (مانند هؤلاءٍ قومکَ) که فایده آن زیادت در لفظ است، و تنوین حکایت.
[۱۶] صادق شیرازی، شرح السیوطی: توضیحات للبهجة المرضیة فی شرح الالفیة، ج۲، ص۲۶۴، قم ۱۳۶۸ ش.


۴ - در زبان فصیح عربی



در زبان فصیح عربی غالب اسم‌های فاقد حرف تعریف «ال» با تنوین تلفظ می‌شوند، شاید به این دلیل که نون ساکن، واژه را خوش آهنگ می‌سازد و سکون به آن آرامش می‌بخشد.
به همین سبب امروزه نیز در برخی لهجه‌های متداول، تنوین، چه در گفتار و چه در نوشتار، به پایان افعال و ترکیب‌ها اضافه می‌شود، مانند أروحُنْ و فِیکُنْ، که بدون تردید میراث لهجه‌های کهن است، همانگونه که در تنوین ترنّم چنین است.

۵ - حکم



نکره بودن و تنوین پذیری اسم‌ها از دیدگاه بسیاری از دستورنویسان عرب ، اصل است و نیازمند توجیه نیست.
با اینهمه، برخی اسامی از این قاعده مستثنا بوده‌اند؛ یعنی، تنوین را به آن‌ها ملحق نمی‌کرده‌اند.
بعدها دستورنویسان آن‌ها را طبقه بندی کردند و غیر منصرف خواندند و برای غیر منصرف بودن آن‌ها دلایلی آوردند.
[۱۷] ابن یعیش، شرح المفصّل، ج۱، ص۵۶ ـ۷۱، بیروت: عام الکتب، (بی تا).


۵.۱ - ادغام


ادغام تنوین و نون ساکن در حروف یرملون (ی، ر، م، ل، و، ن) واجب نیست، برخی ادغام را بنابر احتیاط، لازم دانسته‌اند.
[۱۸] العروة الوثقی (و حواشی)، ج۱، ص۶۵۵.
[۱۹] مستند العروة (الصلاة)، ج۳، ص۴۷۳.


۵.۲ - اظهار تنوین


اظهار تنوین (ادای حرف بدون غُنّه) قبل از حروف حلقی (ا، ح، خ، ع، غ، هـ ) و قلب آن به میم قبل از «با» و اخفای آن (حالتی بین اظهار و ادغام همراه با غُنّه) قبل از حروف دیگر، سزاوار است، لیکن واجب نیست.
[۲۰] العروة الوثقی، ج۱، ص۶۵۶.



۶ - مصادیق شاذ و نادر



کلماتی نیز هستند که بر خلاف قوانین وضع شده، حتی در فصیحترین و استوارترین متون یعنی قرآن کریم ، تنوین گرفته‌اند و دستورنویسان در توجیه آن‌ها از تعبیراتی نظیر شاذ و نادر، رعایت تناسب و حفظ موسیقی کلام، ضرورت شعری و غیره مدد جسته و انواع تنوین را گسترش داده‌اند.
[۲۱] عمرو بن عثمان سیبویه، کتاب سیبویه، ج۳، ص۵۰۵ ـ۵۰۶، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره (۱۳۸۵/۱۹۶۶)، چاپ افست بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
[۲۲] عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، کتاب همع الهوامع: شرح جمع الجوامع، ج۱، ص۳۷، چاپ محمد بدرالدین نعسانی، بیروت (بی تا)، چاپ افست قم ۱۴۰۵.

در برخی موارد تنوین به منظور تخفیف و کاهش حجم صوتی حذف می‌شود، مثلاً تنوین اسم‌های عَلَم که با واژه «ابن» وصف می‌شوند و سپس به یک اسم یا کنیه اضافه می‌گردند، مانند زیدُ در زیدُ بن عَمْرٍو
[۲۳] عمروبن عثمان سیبویه، کتاب سیبویه، ج۳، ص۵۰۴ ـ۵۰۷، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره (۱۳۸۵/۱۹۶۶)، چاپ افست بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
و نیز کلماتی که بی دلیل تنوین نپذیرفته‌اند، مانند اشیاء .
[۲۴] محمد بن حسن رضی الدین استرآبادی،جزء ۱، ص ۲۸ـ۳۲، شرح شافیة ابن الحاجب، چاپ محمد نورالحسن، محمد زفزاف، و محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت ۱۳۹۵/۱۹۷۵، چاپ افست تهران (بی تا).


۷ - فهرست منابع



(۱) ابن جنّی، المنصف، چاپ ابراهیم مصطفی و عبداللّه امین، قاهره ۱۹۵۴ـ۱۹۶۰.
(۲) ابن عقیل، شرح ابن عقیل علی الفیة ابن مالک، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، (قاهره) ۱۳۸۴ـ ۱۳۸۵/ ۱۹۶۴ـ ۱۹۶۵.
(۳) ابن هشام، مغنی اللبیب عن کتب الأعاریب، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، قاهره (بی تا).
(۴) ابن یعیش، شرح المفصّل، بیروت: عام الکتب، (بی تا).
(۵) عبدالقادر بن عمر بغدادی، شرح شواهد شرح التحفة الوردیة، چاپ نظیف محرّم خواجه، استانبول ۱۳۹۸/ ۱۹۷۸.
(۶) محمد عبدالمنعم خفاجی، الأدب العربی و تاریخه فی العصرین الاموی و العباسی، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
(۷) محمد بن حسن رضی الدین استرآبادی، شرح شافیة ابن الحاجب، چاپ محمد نورالحسن، محمد زفزاف، و محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت ۱۳۹۵/۱۹۷۵، چاپ افست تهران (بی تا).
(۸) عبدالرحمان بن اسحاق زجاجی، الایضاح فی علل النحو، چاپ مازن مبارک، (بی جا) : دارالنفائس، (بی تا)، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش.
(۹) عمرو بن عثمان سیبویه، کتاب سیبویه، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره (۱۳۸۵/۱۹۶۶)، چاپ افست بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
(۱۰) عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، کتاب همع الهوامع: شرح جمع الجوامع، چاپ محمد بدرالدین نعسانی، بیروت (بی تا)، چاپ افست قم ۱۴۰۵.
(۱۱) صادق شیرازی، شرح السیوطی: توضیحات للبهجة المرضیة فی شرح الالفیة، قم ۱۳۶۸ ش.
(۱۲) عبداللّه بن حسین عُکْبَری، التبیین عن مذاهب النحویین البصریین والکوفیین، چاپ عبدالرحمان بن سلیمان عثیمین، بیروت ۱۴۰۶/ ۱۹۸۶.
(۱۳)العروة الوثقی.

۸ - پانویس


 
۱. محمد عبدالمنعم خفاجی، الأدب العربی و تاریخه فی العصرین الاموی و العباسی، ج۱، ص۲۷، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
۲. عبدالرحمان بن اسحاق زجاجی، الایضاح فی علل النحو، ج۱، ص۹۷ـ۹۹، چاپ مازن مبارک، (بی جا) : دارالنفائس، (بی تا)، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش.
۳. عبداللّه بن حسین عُکْبَری،ص۲۱۵-۲۱۸، التبیین عن مذاهب النحویین البصریین والکوفیین، چاپ عبدالرحمان بن سلیمان عثیمین، بیروت ۱۴۰۶/ ۱۹۸۶.
۴. عمرو بن عثمان سیبویه، کتاب سیبویه، ج۱، ص۲۲، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره (۱۳۸۵/۱۹۶۶)، چاپ افست بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
۵. عمرو بن عثمان سیبویه، کتاب سیبویه، ج۲، ص۱۹۹، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره (۱۳۸۵/۱۹۶۶)، چاپ افست بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
۶. عمرو بن عثمان سیبویه، کتاب سیبویه، ج۳، ص۳۱، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره (۱۳۸۵/۱۹۶۶)، چاپ افست بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
۷. ابن هشام، مغنی اللبیب عن کتب الأعاریب، ج۲، ص۳۴۰۳۴۲، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، قاهره (بی تا).    
۸. ابن عقیل، شرح ابن عقیل علی الفیة ابن مالک، ج۱، ص۱۶ ۱۸، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، (قاهره) ۱۳۸۴ ۱۳۸۵/ ۱۹۶۴ ۱۹۶۵.    
۹. عبدالقادر بن عمر بغدادی، شرح شواهد شرح التحفة الوردیة، ج۱، ص۴ـ۶، چاپ نظیف محرّم خواجه، استانبول ۱۳۹۸/ ۱۹۷۸.
۱۰. صادق شیرازی، شرح السیوطی: توضیحات للبهجة المرضیة فی شرح الالفیة، ج۲، ص۵۹۹، قم ۱۳۶۸ ش.
۱۱. عمرو بن عثمان سیبویه، کتاب سیبویه، ج۴، ص۲۰۵ـ۲۱۰، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره (۱۳۸۵/۱۹۶۶)، چاپ افست بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
۱۲. ابن هشام، مغنی اللبیب عن کتب الأعاریب، ج۲، ص۳۴۲، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، قاهره (بی تا).    
۱۳. ابن عقیل، شرح ابن عقیل علی الفیة ابن مالک، ج۱، ص۱۸۲۰، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، (قاهره) ۱۳۸۴ ۱۳۸۵/ ۱۹۶۴ ۱۹۶۵.    
۱۴. ابن جنّی، المنصف، ج۱، ص۶۹، چاپ ابراهیم مصطفی و عبداللّه امین، قاهره ۱۹۵۴ـ۱۹۶۰.
۱۵. ابن هشام، مغنی اللبیب عن کتب الأعاریب، ج۲، ص۳۴۳۳۴۴، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، قاهره (بی تا).    
۱۶. صادق شیرازی، شرح السیوطی: توضیحات للبهجة المرضیة فی شرح الالفیة، ج۲، ص۲۶۴، قم ۱۳۶۸ ش.
۱۷. ابن یعیش، شرح المفصّل، ج۱، ص۵۶ ـ۷۱، بیروت: عام الکتب، (بی تا).
۱۸. العروة الوثقی (و حواشی)، ج۱، ص۶۵۵.
۱۹. مستند العروة (الصلاة)، ج۳، ص۴۷۳.
۲۰. العروة الوثقی، ج۱، ص۶۵۶.
۲۱. عمرو بن عثمان سیبویه، کتاب سیبویه، ج۳، ص۵۰۵ ـ۵۰۶، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره (۱۳۸۵/۱۹۶۶)، چاپ افست بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
۲۲. عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، کتاب همع الهوامع: شرح جمع الجوامع، ج۱، ص۳۷، چاپ محمد بدرالدین نعسانی، بیروت (بی تا)، چاپ افست قم ۱۴۰۵.
۲۳. عمروبن عثمان سیبویه، کتاب سیبویه، ج۳، ص۵۰۴ ـ۵۰۷، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره (۱۳۸۵/۱۹۶۶)، چاپ افست بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
۲۴. محمد بن حسن رضی الدین استرآبادی،جزء ۱، ص ۲۸ـ۳۲، شرح شافیة ابن الحاجب، چاپ محمد نورالحسن، محمد زفزاف، و محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت ۱۳۹۵/۱۹۷۵، چاپ افست تهران (بی تا).


۹ - منابع


دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تنوین»، شماره۳۹۳۷.    
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۲، ص۶۴۸.    


رده‌های این صفحه : ادبیات عرب | فقه | نحو




آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.