رتق
بسته بودن
راه آمیزش زن را رَتَق گویند.
رَتَق
بسته بودن راه آمیزش است.
رتق در لغت و نیز نزد
مشهور فقها عبارت است از بسته بودن
فرج زن، به گونه اى که
آمیزش با او براى مرد امکان پذیر نباشد.
در کتاب
تحریرالوسیله در بحث از
عیوب مختص زن که موجب حق خیار فسخ برای مرد میگردد، بجای «رتق»، «قرن» ذکر شده و در تعریف آن آمده است: «قرن» و به آن «
عفل» گفته میشود و آن گوشت یا
غدّه یا
استخوانی است که در دهانه رحم روییده میشود و مانع
وطی است، بلکه بنا بر اظهر اگر
مانع هم نباشد درصورتیکه موجب
تنفر و گرفتگی باشد.
و مانند دیگر عیوب مختص زن، زمانی موجب
حق فسخ میشود که معلوم شود قبل از
عقد وجود داشته است و اما آنچه بعد از عقد پیدا میشود اعتبار ندارد، چه قبل از
مقاربت با زن باشد یا بعد از آن.
برخى، رتق را به
گوشت زاید ى که در
فرج مى روید و
مانع آمیزش مىشود، معنا کرده اند، که در این صورت از نظر معنا مرادف
عَفَل و
قَرَن خواهد بود.
به زن داراى چنین عارضه اى «
رَتْقاء» گویند.
از آن در باب
نکاح سخن گفته اند. همچنین در
شهادات و
قصاص و
دیات
بنابر
قول مشهور، از
عیوب مجوّزفسخ عقد نکاح براى زوج، وجود رتق در زوجه است. بههرحال، اگر مراد از رتق معنایی غیر از معنای قرن باشد که از
تحریرالوسیله امام خمینی نقل گردید، و رتق
اعم من
وجه یا
مطلق از قرن باشد، طبق نظر ایشان، رتق را از عیوب موجب حق خیار فسخ نباید بشمار آورد؛ و از اینکه ایشان در بحث از ثبوت
قصاص و
دیه در جنایت بر «شفر» زن، این دو را
قسیم یکدیگر قرار داده و فرموده است: خواه زن، کبیره باشد یا صغیره، ثیّبه باشد یا باکره، ختنه شده باشد یا غیر آن،
قرناء باشد یا
رتقاء یا سالم، افضاء شده باشد یا غیر آن.
به نظر میرسد که این دو کلمه در نظر ایشان
مترادف تلقی نشده است. برخى گفتهاند: در صورت عدم امکان مداواى آن و یا با امکان مداوا، و لیکن خوددارى زوجه از آن، زوج مى تواند
عقد را برهم زند. بنابر این، با امکان مداوا و عدم امتناع زوجه، زوج
حق فسخ عقد ندارد.
رتق در
کنیز نیز از عیوب موجب
فسخ معامله براى خریدار شمرده شده است.
رتق بودن زن موجب سقوط
نفقه وى نیست.
برخی از حقوق آدمی است که با
شهادت مردان و
زنان بهتنهایی و یا بهضمیمه یکدیگر ثابت میشود؛ و ملاک و ضابطه آن: هر چیزی است که اطلاع پیدا کردن مردان بر آن، غالباً سخت است، مانند
ولادت و
بکارت و
حیض و
عیوب باطنی زنان مانند قرن و رتق و قرحه در فرج زنان، نه عیوب ظاهری مانند لنگی و کوری
در
جنایت مرد در دو «
شفر»
زن یعنی گوشتی که مانند احاطه دو لب نسبت به دهان، عورت زن را احاطه نموده است،
دیه کامل او هست. و در یکی از آنها نصف آن است؛ خواه زن، کبیره باشد یا
صغیره،
ثیّبه باشد یا
باکره،
ختنه شده باشد یا غیر آن،
قرناء باشد یا
رتقاء یا سالم، افضاء شده باشد یا غیر آن.
در جنایت زن بر «دو «شفر» زن
قصاص است و منظور از آنها گوشتی است که
عورت زن را مانند احاطه دو لب بر دهان، احاطه کردهاند؛ و همچنین است در یکی از آنها. و باکره و ثیبه و زن کوچک و بزرگ و سالم و
رتقاء و
قرناء و
عفلاء و ختنه شده و غیر آنها و زن افضاء شده و افضاء نشده در آن
مساوی میباشند. البته سالم به فلج قصاص نمیشود. و
قصاص در دو شفر فقط در جایی است که زن بر زن جنایت کرده باشد و اگر مردی بر زن جنایت نموده باشد قصاصی بر او نیست و بر او
دیه است.»