اسراف
اخلاق |
آیات اخلاقی آیات افک • آیه اخوت • آیه اطعام • آیه نبأ • آیه نجوا • آیه مشیت • آیه بر • آیه اصلاح ذات بین • آیه ایثار |
احادیث اخلاقی حدیث قرب نوافل • حدیث مکارم اخلاق • حدیث معراج • حدیث جنود عقل و جهل |
فضایل اخلاقی تواضع • قناعت • سخاوت • کظم غیظ • اخلاص • خشیت • حلم • زهد • شجاعت • عفت • انصاف • اصلاح ذات البین • عیبپوشی |
رذایل اخلاقی تکبر • حرص • حسد • دروغ • غیبت • سخنچینی • بخل • عاق والدین • حدیث نفس • عجب • سمعه • قطع رحم • اشاعه فحشاء • کفران نعمت |
اصطلاحات اخلاقی جهاد نفس • نفس لوامه • نفس اماره • نفس مطمئنه • محاسبه • مراقبه • مشارطه • گناه • درس اخلاق • استدراج |
عالمان اخلاق ملامهدی نراقی • ملا احمد نراقی • سید علی قاضی • سید رضا بهاءالدینی • سید عبدالحسین دستغیب • محمدتقی بهجت • علیاکبر مشکینی • محمدرضا مهدوی کنی |
منابع اخلاقی قرآن • نهج البلاغه • مصباح الشریعة • مکارم الاخلاق • المحجة البیضاء • مجموعه ورام • جامع السعادات • معراج السعادة • المراقبات |
اسراف زیادهروی و تجاوز از حدّ اعتدال است. اسراف از مباحث قرآنی، فقهی و اخلاقی بوده و حرمت آن در آیات و روایات مطرح شده است. برخی حرمت آن را ضروری دین دانسته، و دیگران آن را در ردیف گناهان کبیره شمردهاند.
قال الصّادق علیه السلام:
لِلمُسرِفِ ثَلاثُ عَلاماتٍ: يَشتَرى ما لَيسَ لَهُ وَ يَلبِسُ ما لَيسَ لَهُ و َيَاكُلُ ما لَيسَ لَهُ. (ترجمه: اسراف كننده سه نشانه دارد: آنچه در شأنش نيست خريدارى مى كند، آنچه در شأنش نيست مى پوشد و آنچه در شأنش نيست مى خورد.)
خصال ص ۱۲۱، ح ۱۱۳.
واژهشناسی
اسراف هرگونه تجاوز از حدّ اعتدال و گرایش به افراط یا تفریط را در برمیگیرد. ازاینرو برخی با تقسیم این معنای عام، «اسراف» را درخصوص زیادهروی و «سرف» را تنها در مفهوم «کوتاهی» بهکار بردهاند. البته این واژه در همه موارد، شامل کوتاهی از حدّ اعتدال نمیشود و بیشتر در زیاده روی ظهور دارد، بدین جهت بسیاری آن را مرادفِ افراط، و متضادّ تقصیر و «تقتیر» که به معنای تضییق و بُخل است دانستهاند.
حدّ وسط در اسراف
مفهوم «حدّ وسط» که دو طرف آن، افراط و تفریط است، مفهومی نسبی است که به اختلاف اشخاص، زمان و مکان فرق میکند.از کلمات فقها برمیآید هر کاری که غرض عقلایی به آن تعلّق گرفته باشد اسراف نیست؛ به این معنا که خروج از حدّ اعتدال در آن جا مصداق پیدا نمیکند؛ آن چنان که از نظر عقلا، با صرف مال در موارد ناشایست، اسراف مصداق پیدا میکند.امام صادق(ع) در روایتی با بیان یک اصل کلی هر کاری را که برای سلامتی انسان مفید باشد مصداق اسراف ندانسته و اسراف را تنها در موردی دانسته که مال و دارایی را تلف کند و برای سلامتی مضر باشد.
حکم اسراف
اسراف، حرام است. برخی حرمت آن را از ضروریات دین دانسته، و برخی دیگر در ردیف گناهان کبیره شمردهاند. در غالب کتابهای فقهی دربارۀ اسراف، بحث مستقلی مطرح نشده است، بلکه مباحث مربوط به آن، در ضمن دیگر مباحث فقهی در بابهای گوناگون عبادات، عقود، ایقاعات و احکام، به مناسبت مطرح شده است. البته برخی در این خصوص، رسالۀ مستقلّی نگاشته و از جهات گوناگون آن را مورد بحث قرار دادهاند.
در قرآن
واژه اسراف و مشتقات آن جمعاً ۲۳ بار در قرآن بهکار رفته است. همچنین واژه تبذیر که در لغت به معنای تباه ساختن اموال است، با مشتقاتش سه بار و در دو آیۀ قرآن آمده که مفهوم آن ارتباط نزدیک معنایی با اسراف دارد.
فرق اسراف و تبذیر
- اسراف، مفهومی فراگیر بوده، شامل هرگونه انحراف(اعتقادی، اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی و...) میشود. امّا تبذیر، بیشتر در امور مالی و اقتصادی، و به ندرت در موارد دیگر بهکار میرود.
- اسراف، گاه بر زیادهروی در انجام دادن عملی مباح، اطلاق میشود؛ مانند زیادهروی در خوردن که اصل آن تا حدّ نیاز جایز، بلکه مطلوب است و گاه بر خصوص مصارف نابجا و ناشایست، اگرچه اندک باشد؛ مانند دور ریختن مواد غذایی که ارتکاب آن به مقدار کم نیز جایز نیست. بنابراین، مصادیق آن را میتوان از دو نوعِ کمّی و کیفی دانست. امّا تبذیر غالباً بهصورت کیفی و در خصوص مصارف ناشایست تحقق مییابد؛ مثلا به شخصی انفاق کند تا با آن، حرامی را مرتکب شود. تبذیر بر خلاف اسراف، هیچ گاه برای بیان زیادهروی در امور خیر، چون انفاق بهکار نرفته است. بر همین اساس، امام صادق(ع) تبذیر را جزئی از اسراف دانسته و اسراف بر وجه تبذیر را از اسرافهای دیگر زشتتر شمرده شده است.
وَالَّذِينَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَٰلِكَ قَوَامًا﴿٦٧﴾ (ترجمه: و كسانىاند كه چون انفاق كنند، نه ولخرجى مىكنند و نه تنگ مىگيرند، و ميان اين دو [روش] حد وسط را برمىگزينند.)
فرقان، ٦٧
قِوام مقابل اسراف
در قرآن از واژه قوام (حد وسط و اعتدال) نیز یاد شده است، که مرز تعیین اسراف به شمار میرود و تشخیص آن برعهده عقل، شرع یا عرف است. چون اسراف همواره با نوعی زیادهروی و گاه کوتاهی ملازم و در همه مصادیق آن به نحوی سرپیچی از فرمانهای الهی نمایان است، با فساد ارتباط مستقیم دارد، زیرا بر هم زدن حالت تعادل در هر امری، موجب فساد در آن میشود. بر همین اساس، اسراف را که نابود کننده امکانات و داراییهای گوناگون انسان است، با سُرفه(کرمی که درختان را میخورد و از درون میپوساند) همریشه دانستهاند.
عوامل و ريشههاى اسراف
هر يك از انواع گوناگون اسراف، ريشههاى روانى مخصوص به خود و كنش و واكنش متقابل با آنها را دارد:
شهوتپرستى
قرآن از زبان حضرت لوط(ع)، شهوترانى را عامل گرایش قوم لوط به اسراف اخلاقى مىشمارد. همچنین در آیه ۲۸ سوره کهف در مقام نهى پیامبر(ص) از اطاعت افراطگرایان،(گروهی که اساس كارشان بر زيادهروى است.) آنان را پیرو هواهاى نفسانى خویش مىشناساند.
غفلت از ياد خدا
آیه ۲۸ سوره کهف افراطگرایان را کسانى مىشمارد که اساس كارشان بر زيادهروى بوده و قلبشان از یاد خدا غافل شده است.
روحیه ناسپاسى و کفران نعمت
وَإِذَا مَسَّ الْإِنسَانَ الضُّرُّ دَعَانَا لِجَنبِهِ أَوْ قَاعِدًا أَوْ قَائِمًا فَلَمَّا كَشَفْنَا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَن لَّمْ يَدْعُنَا إِلَىٰ ضُرٍّ مَّسَّهُ ۚ كَذَٰلِكَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفِينَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ﴿١٢﴾ (ترجمه: و چون انسان را آسيبى رسد، ما را -به پهلو خوابيده يا نشسته يا ايستاده- مىخواند، و چون گرفتاريش را برطرف كنيم چنان مىرود كه گويى ما را براى گرفتاريى كه به او رسيده، نخوانده است. اين گونه براى اسرافكاران آنچه انجام مىدادند زينت داده شده است.)
یونس، ١٢
خداوند در آیات ۲۶ـ۲۷ سوره اسراء پس از نهى از تبذیر و بیان برادری مبذّران با شیاطین، مىفرماید: شیطان در برابر پروردگارش بسیار ناسپاس بود.
تكبر، خودكامگى، استعمار و سيطرهجويى
خداوند در آیات ۸۳ سوره یونس و ۳۱ سوره دخان فرعون را مردى اسرافگر و برترىجو مىخواند. همچنین از زبان بلقیس، ملکه قوم سبأ، در آیه ۳۴ سوره نمل درباره پادشاهان مىگوید: آنان هنگامى که به منطقه آبادى وارد شوند، آن را به فساد و تباهىمىکشند. مقایسه این آیه با آیات مربوط به فرعون نوعى رابطه جانشینى بین فساد اجتماعى و اسراف برقرار مىسازد.
عجب و خودبينى
در آیه ۱۲ سوره یونس از انسانهایى یاد شده که هنگام سختى، از خدا یارى طلبیده و در آسایش، او را از یاد مىبرند. خداوند درباره این افراد مىفرماید: این چنین براى اسرافکاران، اعمالشان زینت داده شده که زشتى عمل خود را ادراک نمىکنند.
سایر عوامل
افزون بر عوامل پیش گفته، مىتوان تقلید، چشمو همچشمى، وسواس، تربیت خانوادگى، احساس حقارت و خودکمبینى و داشتن ثروت فراوان، بدون برخوردارى از اخلاق دینى را جزو عوامل اسراف دانست.
انواع اسراف
مفهوم اسراف در قرآن مصاديق متعددى دارد كه در معناى همه، نوعى تجاوز از حدّ اعتدال وجود دارد:
عقیدتی
در آیاتى، انکار خداوند و پیامبران، شرک به خدا و بتپرستى و ایمان نیاوردن به آیات الهى اسراف معرفى شده، آن را موجب بروز دشواریهاى فراوان در زندگى دنیا و عامل نابینایى انسان در آخرت و گرفتارى در عذاب دردناک و ماندگار مىشمارد. آیات آغازین سوره انبیاء نیز مسرفان را مخالفان انبیا در طول تاریخ و ستمگر وصف مىکند و به سرانجام هلاکتبارشان اشارهدارد.
اخلاقی و رفتاری
ارتکاب گناهان و گرایش به مادّیات و قطع علاقه از خداوند، موجب خروج انسان از راه حق شده، او را در یکى از منازل تاریک اسراف قرار مىدهد. برخى، توجه بیش از حدّ به امور غیر مهم، چون مسائل دنیایى در مقابل امور آخرتى و اصالت بخشیدن به دنیا در مقابل خدا را نوعى اسراف شمردهاند؛ مانند کسى که سرمایهاى گران را در برابر امرى ناچیز هدر دهد. از دیگر مصادیق اسراف در زمینه امور اخلاقى، انحراف جنسى است. قوم لوط، نخستین کسانى بودند که از زنان روىگردانده، به همجنسبازى گراییدند. حضرت لوط(ع) در آیات ۸۰ـ۸۱ سوره اعراف آنان را از اسرافکاران شمرده و از ارتکاب این عمل زشت، پرهیز داده است. همچنین هرگونه رفتار نادرست و خارج از حدّ اعتدال نيز در فرهنگ قرآن، اسراف شمرده شده است.
اجتماعی
استبداد، خودکامگى، استکبار، استثمار، خونریزى، ستم و هرگونه فساد اجتماعى از مصادیق بارز اسراف به شمار مىرود. خداوند در آیه ۳۲ سوره مائده، پس از بیان نزاع هابیل و قابیل که سرانجام آن تحقق نخستین فساد بر روى زمین بود، بنىاسرائیل را از ریختن خون بىگناهان و فساد بر زمین نهى کرده و از فسادهاى اجتماعى آنان به اسراف تعبیر مىکند.
قضایی و کیفری
مجازات مجرم از منظر قرآن باید عادلانه و به اندازه جرم او باشد. خداوند در آیه ۳۳ سوره اسراء از کشتن بىگناهان نهى کرده و در صورت ارتکاب قتل، براى ولىّ مقتول حقّ قصاص در نظر گرفته است؛ امّا اسراف در اجراى حکم را ممنوع مىشمارد: «فَلاَ یُسرِف فِىالقَتِل إِنّهُ کانَ مَنصورًا» اسراف در اجراى حکمِ قصاص، شامل هریک از موارد زیر مىشود:
- کشتنشخصى غیر از قاتل،
- کشتن بیش از یک نفر در برابر هر قتل، مگر در صورت مشارکت چند نفر در آن،
- مُثله کردن و قطعِ اعضاى بدن قاتل پس از قصاص،
- کشتن قاتل پیش از صدور حکم قاضى،
- کشتن قاتل به شیوهاى دردناکتر از کشتن مقتول،
- کشتن قاتل پس از عفو وى از جانب ولىّ مقتول و گرفتن دیه از او.
داورى و قضاوت ناعادلانه کهگاه بر کذب و دروغ استوار است، از مصادیق اسراف به شمار مىرود. مؤمن آلفرعون در آیه ۲۸ سوره غافر پیش از بیان اسراف اعتقادى فرعونیان، به اسراف آنان در قضاوت اشاره مىکند. او پس از صدور حکم اعدام براى موسى، خطاب به فرعونیان مىگوید: آیا مىخواهید مردى را به سبب اعتقاد به خداى یگانه بکشید، درحالىکه ادلّه روشنى از سوى پروردگارتان براى شما آورده است؟... خداوندهیچ اسرافکار بسیار دروغگو را هدایت نمىکند: «إِنّ اللّهَ لاَیَهدِى مَن هو مُسرِفٌ کَذّاب.» برخى نیز این سخن مؤمن آلفرعون را درباره موسى(ع) دانستهاند که اگر وى به راستى قصد دارد با ادعاى دروغین نبوّت، به اسراف و فساد در جامعه بپردازد، بدانید که خداوند هیچگاه مسرفان دروغگو را با معجزات گوناگون، حمایت نکرده و در مسیر گمراهى موفقشان نمىگرداند. در این صورت، این کاربرد اسراف نیز از مصادیق اجتماعى آن به شمار خواهدرفت.
وَ مِنْ كَلام لَهُ عَلَيْهِ السَّلامُ:
لَمّا عُوتِبَ عَلى تَصْييرِهِ النّاسَ اِسْوَةً فِى الْعَطاءِ مِن غَيْرِ تَفضيلِ اُولِى السّابِقاتِ وَ افرادالشَّــرَفِ. اَتَأْمُرُونّى اَنْ اَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ فيمَنْ وُلِّيتُ عَلَيْهِ؟! وَ اللّهِ لا اَطُورُ بِه ما سَمَرَ سَميرٌ، وَ ما اَمَّ نَجْمٌ فِى السَّماءِ نَجْماً. لَوْ كانَ الْمالُ لى لَسَوَّيْتُ بَيْنَهُمْ فَكَيْفَ وَ اِنَّمَا الْمالُ مالُ اللّهِ! اَلا وَ اِنَّ اِعْطاءَ الْمالِ فى غَيْرِ حَقِّهِ تَبْذيرٌ وَ اِسْرافٌ، وَ هُوَ يَرْفَعُ صاحِبَهُ فِى الدُّنْيا وَ يَضَعُهُ فِى الاْخِرَةِ، وَ يُكْرِمُهُ فِى النّاسِ وَ يُهينُهُ عِنْدَ اللّهِ. وَ لَمْ يَضَعِ امْرُؤٌ مالَهُ فى غَيْرِ حَقِّهِ وَ لا عِنْدَ غَيْرِ اَهْلِهِ اِلاّ حَرَمَهُ اللّهُ شُكْرَهُمْ، وَ كانَ لِغَيْرِهِ وُدُّهُمْ، فَاِنْ زَلَّتْ بِهِ النَّعْلُ يَوْماً فَاحْتاجَ اِلى مَعُونَتِهِمْ فَشَرُّ خَدين، وَ اَلاَْمُ خَليل. (ترجمه: وقتى با تندى به او گفتند كه چرا در تقسيم بيت المال ميان همه مساوات مى كند و سابقه و شرافت را در نظر نمى گيرد؛ فرمود: آيا به من امر مى كنيد تا با ستم كردن در حق كسانى كه بر آنان حكومت دارم پيروزى بجويم؟! به خدا سوگند تا شب و روز مى آيد و مى رود، و ستاره به دنبال ستاره حركت مى كند دست به چنين كارى نمى زنم. اگر مال از خود من بود همه را در پرداخت كردن برابر مى داشتم تا چه رسد به اينكه مال، مال خداست! بدانيد كه پرداخت مال در غير موردش تبذير و اسراف است، و اين كار شخص را در دنيا سربلندى مى دهد ولى در آخرت موجب سرشكستگى است، او را در ديده مردم باارزش اما نزد خداوند خوار مى كند. كسى مالش را در برنامه غير حق و نزد غير مستحق صرف نكرد مگر اينكه خداوند او را از سپاسگزارى همان مردم محروم كرد، و محبّتشان متوجه غير او گشت، و اگر روزى قدمش بلغزد و به يارى آنان نيازمند شود همان مردم بدترين دوست و پست ترين رفيق خواهند بود.)
نهج البلاغه، خطبه۱۲۶
اقتصادی
این نوع از اسراف مصادیق گوناگونی را شامل می شود:
اسراف در مصرف
اسراف در مصرف، به يكى از گونههاى ذيل است:
- تضییع و اتلاف هرگونه شىء قابل استفاده.
- بدون استفاده گذاردن هرگونه سرمایه.
- مصرف اشیا به نحوى که فایده مادّى یا معنوى به بار نیاورد.
- مصرف بیش از میزان درآمد به نحوى که در شأن او نباشد; مانند خرید وسایل تزیینى براى کسى که توان تأمین معاش خود را ندارد، از همین رو امام صادق(ع) کسى را که براى مصرف بیش از درآمد خود، دست نیاز به سوى دیگران دراز کند مُسرِف خوانده است.
- مصرف بیش از حدّ و افزون بر نیاز; مانند خرید چند خانه یاپرخورى.
افزون بر این موارد، هرگونه مصرف سرمایه در راه گناه، یا در نظر گرفتن ارضاى شهوات در رفع نیازهاى جسمانى، نیز از دیدگاه دینى مصداق اسراف شمرده مىشود. روایاتى که مصرف زیاد در امورى چون استعمال عطر، روشنایى، خوراک، وضو، حج و عمره را اسراف نشمرده ناظر به عدم تحقق اسراف در این امور نیست، بلکه به اهمیّت و مطلوبیّت بیش از حدّ آنها اشاره دارد. اسراف، هرچند بسیار اندک باشد، اگر براى انسان زیانبار باشد، حرام است، و حکم «اِنَّهُ لاَ یُحِبُّ المُسرِفیِنَ» افرادى را نیز دربرمىگیرد که زمینه اسراف را براى دیگران مهیا مىکنند.
اسراف در حقوق دیگران
تجاوز به حقوق ديگران در دو بخش حقوق عمومى و خصوصى، از مصاديق روشن اسراف اقتصادى است:
- حقوق عمومی
خداوند در آیات۲۶ـ۲۷ سوره اسراء به اعطاى بخشى از اموال عمومى به نزدیکان پیامبر(ص)، بیچارگان و در راهماندگان دستور داده است. سپس از تبذیر نهى کرده و مبذّران را برادران شیاطین خوانده و ناسپاسى شیطان را یادآور شده است. مفسران در این آیه، مصادیق متعددى براى تبذیر بیان کردهاند: توزیع اموال در راه باطل، و معصیت و فساد، صرف دارایى از روى ریا و فخرفروشى، بهشکل غیرعادلانه، خارج از چارچوب و برنامه معیّن، و بدون در نظر گرفتن مصالح و منافع، و بهطور کلّى هر نحوهاى از توزیع که با دستورهاى خداوند مخالف بوده، و به نابودى دارایى منجرشود. حرمت تبذیر، به اموال عمومى اختصاص نداشته، آیه پیشگفته قابلیت تعمیم به هر مورد مشابه دیگر را دارد، بنابراین، هرکس دارایى خود یا دیگران را در مسیرى نادرست و به شکلى ناشایست، توزیع یا مصرف کند، مبذّر است. برخى از فقیهان اهل سنت به استناد آیه پیشگفته، به لزوم حَجْر مبذّر(منع او از مصرف مبذّرانه اموالش) قائل شدهاند; امّا ابوحنیفه به این دلیل که از مبذّر تکلیف ساقط نیست، حَجر وى را جایز نمىشمرد، خداوند در این آیه، مبذّر را پیرو شیاطین و همکار آنها در افساد درزمین و همراه شیاطین در آتش جهنّم دانسته و علّت آن را کفران نعمت و ناسپاسى پروردگار مىشمرد.
- حقوق خصوصی
در آیه۴ سوره نساء، تصرّف نامشروع در اموال یتیم، اسراف شمرده شده و سرپرست یتیم از امور ذیل، منع مىشود: استفاده از مال یتیم در صورت بىنیازى، استفاده از آن بیش از حدّ نیاز، استفاده بیش از اُجرت عمل نگهدارى یتیم، و ممانعت از پرداخت مال یتیم به وى از ترس آنکه مانع از استمرار استفاده ولىّ از آنشود. خداوند از سوى دیگر استفاده درست و عادلانه از مال یتیم را براى سرپرستى که فقیر باشد، جایز شمرده است.
اسراف در انفاق
خداوند در آیه ۶۷ سوره فرقان در وصف بندگان خود میفرماید: آنان هرگاه انفاق کنند نه اسراف دارند و نه سختگیری، بلکه در میان این دو، حدّ اعتدالی را پیش میگیرند. منظور از تقتیر در انفاق، بخل و نپرداختن حقوق واجب الهی به مستحقان است. درباره مقصود از اسراف در انفاق، اقوال زیر ذکر شده است:
- انفاق در راه معصیت و گناه،
- انفاق از روی ریا و فخرفروشی،
- انفاق بیش از حدّ، بهگونهای که موجب ناتوانی انسان از انجام دادن دیگر کارهای واجب خود شود.
میان نهی از اسراف در امور خیر، و سفارش به انفاق و ایثار، هیچگونه تعارضی نیست، زیرا مصداق اسراف در امور خیر، جایی است که انسان بر اثر زیادهروی در عمل خیر، از رسیدگی به امر مهم دیگری فرومانَد یا آن عمل خیر را بهگونهای برآوَرد که مطلوب خداوند واقع نشود، بر همین اساس، پیامبر(ص) میفرماید: هرکس نابجا انفاقکند، اسراف کرده و هرکس در جای خود از انفاق روی گرداند بخل ورزیده است. بنابرین پیامبر(ص) افراط در انفاق را چون ممانعت از پرداخت حدّ واجب آن، ناپسند دانسته است.
آثار اسراف
اسراف در همه اقسام آن، با سنتهاى الهى در جهان مخالف است، زیرا با برهم زدن حالت اعتدال، موجب بروز فساد در زمینههاى گوناگون حیات مىشود. برخی از آثار زیان بار اسراف چنین است:
- بنابر فرموده امام صادق (ع) دعاى اسرافکاران در درگاه خداوند پذیرفته نیست.
- موجب سلب محبت خداوند از انسان، و موجب ضعف انسان و مانع از کسب موفقیت در عرصههاى گوناگون زندگى است.
- استمرار اسرافکارى موجب رسوخ ملکه ناسپاسى و کفران نعمت در انسان میشود.
- انسان را از هدایتهاى الهى محروم مىسازد.
- گاهی کفر اعتقادى واخلاقى انسان را در پى دارد.
- موجب حلول عذاب الهى شده و در آخرت نیز انسان را به عذاب جهنم گرفتار مىکند.
- اسراف موجب اتلاف منابع ثروت و نوعى تجاوز به حقوق دیگران و نقض رفاه عمومى جامعه است.
- امامصادق (ع) اسراف را موجب کاهش برکت، و فقر را نتیجه اسرافکارى، و تموّل را نتیجه رعایت اقتصاد مىشمرد.
- افزون بر همه این موارد، اسراف، به ویژه در بعد اقتصادى آن، سلامت جسم و روان انسانها را به خطر مىافکند.
پانویس
- ↑ مجمعالبیان، ج۴، ص۱۷۶؛ روحالمعانی، مج۴، ج۶، ص۱۷۴؛ التحقیق، ج۵، ص۱۱۰، «سرف».
- ↑ جامعالبیان، مج۳، ج۴، ص۳۳۷.
- ↑ سوره فرقان، آیه۶۷.
- ↑ التبیان، ج۳، ص۱۲؛ مجمعالبیان، ج۲، ص۸۵۴؛ التفسیرالکبیر، ج۲۴، ص۱۰۹.
- ↑ مستند العروة (الصلاة) ج۲، ص۲۳۹.
- ↑ عوائد الایام، ص۶۳۵.
- ↑ کلینی، کافی، ج۶، ص۴۹۹.
- ↑ ،السرائر ج۱، ص۴۴۰.
- ↑ عوائد الایام، ص۶۱۵.
- ↑ جواهر الکلام ج۱۳، ص۳۱۳. و ج۱۳، ص۳۲۰.
- ↑ عوائد الایام، ص۶۳۵.
- ↑ لمعجمالاحصائی، ج۱، ص۴۵۴، «سرف».
- ↑ لسانالعرب، ج۹، ۱۴۹، «سرف».
- ↑ سوره اسراء، آیه۲۷-۲۶.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۲۰، ص۱۹۳.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۹، ص۲۸. تفسیر المنار، ج۸، ص۳۸۵.
- ↑ مفردات، ص۴۰، «سرف».
- ↑ الفرقان، ج۱۵، ص۱۶۵.
- ↑ احکامالقرآن، ج۳، ص۵۱. تفسیر قرطبی، ج۷، ص۱۲۳ـ۱۲۵. الفروقاللغویه، ص۱۱۵.
- ↑ مجمعالبحرین، ج۱، ص۱۷۰. الفرقان، ج۱۵، ص۱۶۵. روحالمعانی، مج۹، ج۱۵، ص۹۰.
- ↑ التحریر والتنویر، ج۱۵، ص۷۹.
- ↑ وسائلالشیعه، ج۹، ص۴۶. بحارالانوار، ج۷۲، ص۳۰۲.
- ↑ الفروق اللغویه، ص۱۱۵. روحالمعانی، مج۹، ج۱۵، ص۹۰.
- ↑ سوره فرقان، آیه۶۷.
- ↑ تفسیرالمنار، ج۶، ص۳۵۱؛ التحقیق، ج۵، ص۱۱۰، «سرف».
- ↑ تفسیرنمونه، ج۱۵، ص۳۰۷۳۰۸؛ الدرالمنثور، ج۳، ص۳۶۹.
- ↑ سوره شعراء، آیه۱۵۲-۱۲۱؛ تفسیرنمونه، ج۱۵، ص۳۰۷۳۰۹.
- ↑ تفسیر المنار، ج۶، ص۳۵۲؛ الفرقان، ج۱۵، ص۱۶۹؛ المیزان، ج۱۵، ص۳۰۶.
- ↑ لسانالعرب، ج۶، ص۲۴۴۲۴۵؛ المفردات فی غریبالقرآن، ص۲۳۱، «سرف»؛ تفسیر المنار، ج۶، ص۳۵۱.
- ↑ سوره اعراف، آیه۸۱. سوره نمل، آیه۵۵.
- ↑ سوره کهف،آیه۲۸،ترجمه فولادوند
- ↑ تفیسر راهنما، ج۶، ص۱۰۸.
- ↑ التحقیق، ج۵، ص۱۱۰.
- ↑ التحریر و التنویر، ج۱۵، ص۸۱.
- ↑ التحقیق، ج۱، ص۲۳۸. تفسیر راهنما، ج۷، ص۵۲۳.
- ↑ راهنما، ج۷، ص۳۹۱.
- ↑ پژوهشى در اسراف، ص۸۷ـ۱۰۳.
- ↑ سوره طه، آیات ۱۲۴ـ۱۲۷؛ سوره غافر، آیات ۳۴ـ۳۵.
- ↑ طبری، جامع البیان، دار المعرفه، مج۱۲، ج۲۴، ص۸۷؛ مج۱۳، ج۲۵، ص۶۴؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۶۰ش، ج۳، ص۲۹۰؛ ج۹، ص۶۱؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۵، ص۳۰۷.
- ↑ التحقیق، ج۵، ص۱۱۱، «سرف». الوجوه والنظائر، ج۱، ص۶۳.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۱۷، ص۵۲ـ۵۳.
- ↑ مجمعالبیان، ج۴، ص۶۸۴ـ۶۸۵.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۲۸، ص۲۱۸.
- ↑ تفسیر راهنما، ج۳، ص۱۰۴.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۱۵، ص۳۰۷.
- ↑
- ↑ التحقیق، ج۵، ص۱۱۱، «سرف» ; الوجوه والنظائر، ج۱، ص۶۳.
- ↑ الکافى، ج۷، ص۳۷۱. تفسیرماوردى، ج۳، ص۲۴۱.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۲، ص۲۰۳. الدرالمنثور، ج۵، ص۲۸۲.
- ↑ تفسیر عیاشى، ج۲، ص۲۹۱.
- ↑ جامعالبیان، مج۹، ج۱۵، ص۱۰۵ـ۱۰۶. الکافى، ج۷، ص۳۷۱.
- ↑ الدرالمنثور، ج۵، ص۲۸۴.
- ↑ الدرالمنثور، ج۵، ص۲۸۳.
- ↑ تفسیر ماوردى، ج۳، ص۲۴۱.
- ↑ نمونه، ج۱۵، ص۳۰۷.
- ↑ مفاهیم اخلاقى، ص۳۵۶ـ۳۵۷.
- ↑ عوائدالایام، ص۶۳۳ـ۶۳۵; الدرالمنثور، ج۳، ص۴۴۴.
- ↑ عوائدالایام، ص۶۳۳ـ۶۳۵.
- ↑ عوائدالایام، ص۶۳۳ـ۶۳۵; الدرالمنثور، ج۳، ص۴۴۴.
- ↑ تفسیر عیاشى، ج۲، ص۱۳.
- ↑ عوائدالایام، ص۶۳۳ـ۶۳۵; الدرالمنثور، ج۳، ص۴۴۴.
- ↑ مجمعالبیان، ج۴، ص۶۳۸; الدرالمنثور، ج۳، ص۴۴۴; تفسیر المنار، ج۸، ص۱۳۸.
- ↑ الدرالمنثور، ج۳، ص۴۴۴; التحریر والتنویر; ج۸، ص۱۲۴.
- ↑ عوائد الایام، ص۶۳۶ـ۶۳۷.
- ↑ احکامالقرآن، ج۳، ص۵۲.
- ↑ الفرقان، ج۸ـ۹، ص۸۵.
- ↑ جامعالبیان، مج۹، ج۱۵، ص۹۵.
- ↑ کشفالاسرار، ج۵، ص۵۴۴.
- ↑ جامعالبیان، مج۹، ج۱۵، ص۹۵.
- ↑ التحقیق، ج۱، ص۲۳۷، «بذر».
- ↑ مجمعالبیان، ج۶، ص۶۳۳; المیزان، ج۱۳، ص۸۰.
- ↑ تفسیر قمى، ج۲، ص۱۸.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۲۰، ص۱۹۳ـ۱۹۴.
- ↑ تفسیر قرطبى، ج۱۰، ص۱۶۱.
- ↑ احکامالقرآن، ج۳، ص۲۹۲; تفسیر قرطبى، ج۱۰، ص۱۶۲.
- ↑ مجمعالبیان، ج۶، ص۶۳۴; احکامالقرآن، ج۳، ص۲۹۳; تفسیرقرطبى، ج۱۰، ص۱۶۲.
- ↑ مجمعالبیان، ج۳، ص۱۶; المیزان، ج۴، ص۱۷۳.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۹، ص۱۹۰; تفسیر قرطبى، ج۵،، ص۲۸.
- ↑ جامعالبیان، مج۱۱، ج۱۹، ص۴۸; الدرالمنثور، ج۶، ص۲۷۵.
- ↑ تفسیر قمی، ج۲، ص۱۱۷; تفسیر ماوردی، ج۴، ص۱۵۵; الوجوهوالنظائر، ج۱، ص۶۳.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۲۴، ص۱۰۹; الدرالمنثور، ج۳، ص۴۴۴.
- ↑ جامعالبیان، مج۱۱، ج۱۹، ص۴۸; تفسیر ماوردی، ج۴، ص۱۵۶; مجمعالبیان، ج۷، ص۲۸۰.
- ↑ مجمعالبیان، ج۷، ص۲۸۰.
- ↑ تفسیر ماوردی، ج۲، ص۱۷۸.
- ↑ تفسیر المنار، ج۸، ص۳۸۴.
- ↑ الکافى، ج۴، ص۵۶.
- ↑ سوره اعراف، ۳۱. سوره انعام، آیه۱۴۱.
- ↑ ر. ک. تفسیر راهنما، ج۳، ص۱۰۴; ج۷، ص۳۹۱.
- ↑ سوره اسراء، ۲۷
- ↑ سوره غافر، آیه ۲۸
- ↑ التحریر و التنویر، ج۱۵، ص۸۱.
- ↑ المیزان، ج۱۵، ص۳۰۶ـ۳۰۷; نمونه، ج۱۲، ص۹۶.
- ↑ سوره انبیاء، ۳ـ۹؛ سوره غافر، ۴۱ـ۴۵؛ سوره یس، ۱۳ـ۱۹؛ سوره ذاریات، ۳۲ـ۳۴
- ↑ التحریر و التنویر، ج۱۵، ص۷۹.
- ↑ الکافى، ج۴، ص۵۷.
- ↑ عوائد الایام، ص۶۱۸; الکافى، ج۴، ص۵۳.
- ↑ تفسیر المنار، ج۸، ص۳۸۴; الفرقان، ج۸ـ۹، ص۸۴.
- ↑ ليْسَ فِيمَا أَصْلَحَ الْبَدَنَ إِسْرَافٌ... إِنَّمَا الْإِسْرَافُ فِيمَا أَتْلَفَ الْمَالَ وَ أَضَرَّ بِالْبَدَنِ.
منابع
- قرآن.
- نهج البلاغه.
- طبرسی، حسن بن فضل، تفسیر مجمع البیان، ترجمه مترجمان، فراهانی، تهران، چاپ اول، ۱۳۶۰ش.
- کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی - ترجمه کمره ای (۶ جلد)، اسوه، قم، ۱۳۷۵.
- طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن (۲۰ جلد)، موسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، قم.
- مکارم شیرازی و همکاران؛ تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، تهران، ۱۳۷۴.
- آلوسی، محمود بن عبد الله، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم (۱۶ جلد)، دار الکتب العلمیه، بیروت.
- طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن (تفسیر طبری) (۳۰ جلد)، بیروت، دار المعرفه، بیتا.
- طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن (۱۰ جلد)، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
- فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر (۳۲ جلد)، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
- نراقی، احمد بن محمد مهدی، عواید الایام فی بیان قواعد الاحکام و مهمات مسایل الحلال و الحرام، حوزه، قم - ایران؛ ۱۳۷۵.
- ابن ادریس، محمد بن احمد، السرایر (۳ جلد)، موسسه النشر الاسلامی التابعه لجماعه المدرسین بقم، قم.
- صاحب جواهر، محمدحسن بن باقر، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام (۴۳ جلد)، دار احیاء التراث العربی، بیروت؛ ۱۳۶۲.
- ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب (۱۵ جلد)، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع-دار صادر، بیروت.
- سیوطی، عبد الرحمن بن ابی بکر، الدر المنثور فی التفسیر بالماثور (۶ جلد)، کتابخانه حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی، قم.
- صادقی تهرانی، محمد، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن و السنه (۳۰ جلد)، فرهنگ اسلامی، قم.
- ابن عاشور، محمد طاهر، تفسیر التحریر و التنویر المعروف بتفسیر ابن عاشور (۳۰ جلد)، موسسة التاریخ العربی، بیروت.
- هاشمی رفسنجانی، اکبر، تفسیر راهنما (روشی نو در ارایه مفاهیم موضوعات قرآن) (۲۱ جلد)، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)، قم؛ ۱۳۸۶.
- موسوی کاشمری، مهدی، پژوهشی در اسراف، موسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)، قم؛ ۱۳۸۸.
- دامغانی، حسین بن محمد، الوجوه و النظایر لالفاظ کتاب الله العزیز (۲ جلد)، وزارت اوقاف، قاهره.
- عیاشی، محمد بن مسعود، التفسیر (للعیّاشی)، محقق: رسولی، هاشم، مکتبه العلمیه الاسلامیه، تهران.
- روحانی، محمود، معجمالاحصائی لالفاظ القرآنالکریم، موسسه چاپ و انتشارات، آستان قدس رضوی، مشهد، ۱۳۶۸-۱۳۶۶.
- قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن (طبع تهران) (۲۰ جلد)، ناصر خسرو، تهران، ۱۳۶۴.
- قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی (۲ جلد)، دار الکتاب، قم؛ ۱۳۶۳.
- محمد رشید بن علی رضا(رشیدرضا)، تفسیر المنار(۱۲جلد)، الهیئة المصریة العامة للکتاب سنة، ۱۹۹۰ م.
- عسکری، ابوهلال، الفروق الغویه، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۸۶ش.