حساب کاربری
​
زمان تقریبی مطالعه: 5 دقیقه
لینک کوتاه

دیو

دیو (به انگلیسی: Div)، در کاربرد امروزی آن، موجود خیالی و افسانه‌ای و اسطوره‌ای است که هیکلی شبیه انسان ولی بسیار تنومند و زشت و مهیب دارد. دیو دارای شاخ و دُم پنداشته می‌شود، گرچه در گذشتۀ بسیار دور معنا و کاربرد سراسر جداگانه‌ای داشته است.

واژهٔ دیو ریشه در واژهٔ کهنِ دَئِوَ دارد اما معنی آن در فارسی نو متضاد معنی کهنِ آن است.

دیو
جدال رستم و دیوسپید

فهرست

  • ۱ ریشۀ واژه
  • ۲ دیوان در شاهنامه
    • ۲.۱ نام دیوهای شاهنامه
  • ۳ پیدایش دیوان در فرهنگ مزدیسنا
  • ۴ نام و وظائف دیوها
  • ۵ دیو در تحقیقات ایرانی
  • ۶ جستارهای وابسته
  • ۷ منابع

ریشۀ واژه

واژهٔ «دیو» ریشه در واژهٔ کهن دئو به اوستایی (-daēuua) و به پارسی باستان (-daiva) دارد. دیوها خدایان هندواروپایی بودند که پس از جدا شدن ایرانیان، نزد آنها اهریمن شناخته شدند و از دایرۀ خدایان خارج شدند. شرح دیوان در ادبیات حماسی فارسی در ادبیات بعدی و ژانرهای دیگر بازتاب دارد. به‌جز نمونه‌ای استعاری که فردوسی از واژۀ دیو برای «انسان‌های شرور» استفاده می‌کند؛ دیوان به‌طور کلی موجوداتی کاملاً مستقل و متفاوت از انسان به تصویر کشیده می‌شوند. حماسه‌ها از سرزمین‌هایی که دیوانی چون ارژنگ دیو و دیو سپید در آن سکونت دارند، حکایت دارند؛ که مهم‌ترین آنها در شاهنامه، مازندران نامیده می‌شود (که نباید با استان کنونی در ایران اشتباه گرفته شود).

دیوان در شاهنامه

اکوان دیو رستم را به دریا می اندازد

این بیت از کتاب شاهنامه در داستان اکوان دیو اشاره به خلق‌وخو و رفتارهای دیوگونه دارد و نشان آنکه شاهنامه تنها کتابی که افسانه در آن نیست، بلکه کتابی است تاریخی و اسطوره‌ای که به اخلاقیات و مردم‌داری بارها بها داده‌است.

تو مر دیو را مردم بد شناسکسی کو ندارد ز یزدان سپاس
هرآن‌کو گذشت از رهِ مردمیز دیوان شمر، مشْمر از آدمی

نام دیوهای شاهنامه

تقریباً تمامی پژوهشگران بر این اعتقادند که دیو سپید یا ارجنگ دیو نامی اصیل از ادبیات و زبان مازندرانی است و ریشۀ فارسی ندارد و سپس به زبان فارسی راه یافت.

پیدایش دیوان در فرهنگ مزدیسنا

در اسطورهٔ آفرینش آمده‌است پس از آنکه اهورامزدا دست به آفرینش جهان مینوی و مادی زد و امشاسپندان و ایزدان و فروهرها پدید آمدند، اهریمن هم بیکار ننشست و دست به آفرینش جهان بدی زد و در برابر امشاسپندان، کماریکان و در برابر ایزدان، دیوان را پدید آورد. به‌این‌ترتیب در برابر هر ایزدی دیوی به کار گمارده شد. تعداد و شمار دیوان را مانند ایزدان بسیار می‌نویسند. آنچه از نوشته‌های اوستایی و پهلوی برمی‌آید تعدادی از آنان معروف و وظیفهٔ آنان نیز معلوم است و برخی از آنان مانند ایزدان گمنام هستند.

نام و وظائف دیوها

بنابر نوشته‌های اوستائی و پهلوی نام و وظائف تعدادی از دیوان چنین است:

نام دیونام مشابهتوضیحاوستاییپارسی میانه
آشموغ نام دیوی فریب‌کار و دروغگو که دو به‌هم‌زنی و سخن‌چینی و بدگویی
اپوشدیو خشکسالی و با اسپخروش دیو با ایزدان باران‌ساز (از جمله تیشتر) جنگ می‌کند.apaošaapōš
ایشوش هواثخت از دیو های مرگ آفرین Ishvash Havasakhto
استوئیداتدیو مرگجان را بستاند.
اسروشتیدیو ناشنوائی و نافرمانبرداری است.
اشکهانیاشگهانیه یا اژگهندیو تنبلی است.
اَکه‌تَشدیو انکار است.-akatašakataš
اَکومَناَکه‌مَنهدیو اندیشه بد و برگزیده دیوان است.-akōman-aka.manah
بوتیدیو بت‌پرستی است.
بوشاسببوشایستدیو خواب سنگین است و مانع از بیداری هنگام سپیده دم می‌شود.-būšyastâbūšâsp
پئری‌مئتیدیو بدمنشی و تکبر است.
پس دیومردمان را از انجام کار بازمی‌دارد.
پوش دیودیوی است که انبار می‌کند نه خود به کار می‌برد و نه به دیگران می‌دهد.
پینیهدیو خست است.
ترومئتیدیو نخوت و غرور است.
تب دیوفهم مردمان را پراکنده می‌کند.
جهیدیو ماده شهوت‌انگیز، پناه دهندهٔ گناهکاران است.
چشمکدیو زمین‌لرزه و آورندهٔ گردباد است.
خشمبرهم زنندهٔ آسایش آفریدگان اهورامزداست.
دروگ‌دیودروج، دروغدیو دروغ و تباه‌کنندهٔ جهان راستی است.druj-
دریویدیو گدائی و دریوزگی است.
دیردیو پس‌انداختن کار مردمان است.
رشکدیو کین‌توزی و بدخواهی است.
زرماندیو پیری است.
ساوولدیو گسترش پادشاهی بد و ستم و بیداد و آشوب در زمین است.sâwul-saurva
سپزگدیو سخن‌چینی است.
سهمدیو ترس و نهیب است.
سیچسیژدیو نابودی است.
گوزهرگوچهرمخالف ماه است.
مرشئوندیو فراموشی است.
ناگهیسناگهیس از دیوهای کماله و از آفریدگان اهریمن می‌باشد دیوی که نماد وسوسه و کج اندیشی و گسترش دهنده بی‌دینی است دیو نافرمانی، ناخشنودی و بهتان است وقتی بدی به مردم می‌رسد آنان را وامی‌دارد تا ناسپاسی یزدان کنند و نصیحت نپذیرند.nâghēsnânghaisya
ننکدیو ننگ است.
نسودروج نسودیوی است که بر تنِ مرده می‌تازد و آن را ناپاک می‌کند.
وای‌بددیو مرگ است.
وروندیو شهوت است.

دیو در تحقیقات ایرانی

پرویز براتی در کتاب دیونامه دربارۀ حیات دیوان در ایران می نویسد: هیولاهای خیالی و شبح‌گون، ازجمله دیو، که در الاهیات پیشااسلامی، نمایندگان یک دیگری تهدیدآمیز بودند، در دورۀ اسلامی در هیبتی تازه ظاهر و به پای ثابت روایت‌های ادبی دورۀ اسلامی و فرهنگ عامۀ مردم ایران تبدیل شدند. می‌توان گفت ادب دورۀ اسلامی و فرهنگ عامۀ مردم ایران دیو و پری و اژدها را صاحب پرسونای تازه‌ای کرد. تفاوت چهرۀ این موجودات وهمی، قبل و بعد از اسلام، در تفسیری که از این موجودات وهمی می‌کنند نهفته شده‌است. این تفسیر، پیش از اسلام جنبه‌های ایدئولوژیک و سیاسی داشت، اما پس از اسلام تمایل به زیبایی‌شناسانه کردن آن بر وجه ایدئولوژیک و سیاسی آنها برتری یافت.

جستارهای وابسته

  • دائوا
  • شبح
  • روح
  • جن
  • دیو و دلبر


منابع

  1. ↑ https://iranicaonline.org/articles/daiva-old-iranian-noun
  2. ↑ *اوشیدری، جهانگیر (۱۳۷۱). دانشنامهٔ مزدیسنا، واژه‌نامهٔ توضیحی آیین زرتشت. تهران: نشر مرکز. شابک ۹۶۴-۳۰۵-۳۰۷-۵.
  3. ↑ «گرد فراموشی بر اسطوره‌ها و افسانه‌های مازندران - ایرنا». www.irna.ir. آبان ۱۳۹۸. دریافت‌شده در ۲۰۲۰-۱۲-۰۶.
  4. ↑ اساطیر و فرهنگ ایران در نوشته‌های پهلوی، رحیم عفیفی، ص 523
  5. ↑ اوشیدری، اساطیر و فرهنگ ایران در نوشته‌های پهلوی، 523 و 524.
  6. ↑ رضی، دین و فرهنگ ایرانی پیش از عصر زرتشت، 368.
  7. ↑ دیونامه؛ بازشناسی چهره‌ی موجودات خیالی در روایت‌های ایرانی،پرویز براتی، ص 11
آخرین نظرات
  • شاخ
  • شاخ
  • انسان
  • انسان
  • انسان
  • رستم
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.