والدوسیها
والدوسیان یک جنبش مسیحیت است که در سال ۱۱۷۳ میلادی شکل گرفت و بنیانگذار آن پیتر والدوس است. بسیاری از آنها در دستگاه تفتیش عقاید کشته شدند.
والدوسیها | |
Waldensian symbol Lux lucet in tenebris ("Light glows in the darkness") | |
طبقهبندی | پروتستانتیسم |
---|---|
گرایش | کالوینیسم |
الهیات | Theology of پیتر والدوس and other Waldensian theologians, nowadays also that of ژان کالون and other Reformed theologians |
نواحی جغرافیایی | Italy, Germany, Argentina, United States, Uruguay, and elsewhere |
بنیانگذار | پیتر والدوس |
منشأ | c. 1173 لیون، Kingdom of Arles in the امپراتوری مقدس روم (now فرانسه) |
جدا شده از | کلیسای کاتولیک |
پتروس والدوس، بازرگان ثروتمند اما بیسواد اهل لیون فرانسه بود.در حدود سال ۱۱۷۰ والدوس با خبر شد که انجیل به فرانسه ترجمه شده است. اطرافیان والدوس اینک میتوانستند انجيل را برای او به زبان خودش بخوانند. در گذشته، تنها کسانی که در لاتین مهارت داشتند میتوانستند انجیل را بخوانند. این بدان معنا بود که اینک کاتولیکهای معمولی، نه فقط کشیشان تحصیل کرده، شروع به مطالعهی انجیل و تعلیم و تبليغ کلام خدا بدون اقتدار کلیسا میکردند. والدوس، با الهام از درک تازهای از زندگی مسیحیان نخستین، از تمام دارایی دیوی خود دست کشید و فقر اختیار کرد و شروع به موعظه به روش خودش نمود. پيروان مخلص بسیاری پیدا کرد که همهی آنها فقر اختیار کردند و در خیابانها و دیگر معابر عمومی به موعظه پرداختند.
پتروس والدوس و پیروان مشتاقش، ««والدوسیان» با «مسکینان لیون»، چون عقیده داشتند هر مرد نیکی حق شنیدن اعترافات را دارد و سرانجام با برخی از شعایر کلیسا به مخالفت برخاستند، باعث رنجش کشیشان محلی و اسقف شدند. والدوسيان خشم کلیسای عمومی را نیز برانگیختند و در سال ۱۱۷۹ سراسقف ليون آنها را از موعظه منع کرد. بسیاری تکفیر شدند و برخی به بدعتگذاری متهم گشتند. برخی از والدوسیان فرانسه را ترک کردند و به اسپانیا رفتند و در آنجا به موعظه ادامه دادند. در آنجا آنها را زندانی کردند، در دادگاه های تفتیش عقاید به محاکمه کشیدند، و چندین تن را در سال ۱۲۱۲ در آراگون در چوبهی مرگ سوزانداند.
از جمله جنبههای شگفتانگیز اقامهی دعوا علیه والدوسیان این بود که آنها، برخلاف کاتارها، بدعتگذار نبودند. عقایدشان کاملا در چارچوب جریان غالب سنت مسیحی باقی ماند، چون تلاش آنها بازگشت به شکل نخستین و خالص تر مسیحیت بود. در واقع، آرای پتروس والدوس از بسیاری جهات پیشگویی آرای دومینیکن ها و فرانسیسکن های اوایل قرن سیزدهم بود که شکنجهگر آنها شدند. والدوسیان برای کلیسا خطرناک بودند چون از وجدان خود پیروی میکردند. آنها از پذيرش قاعده فرمانبرداری امتناع میورزیدند که برای کلیسا، اگر قرار بود تسلط خود را بر جامعه حفظ کند، خطرناک بود. «مسکینان ليون» به خاطر این استقلال روحی به عنوان دشمنان كليسا محکوم شدند.
با این حال، والدوسیان، برخلاف کاتارها که سرانجام از بین رفتند، بهرغم تلاشهای مکرر دستگاه تفتیش عقاید برای حذفشان، در گروههای کوچک به موجودیت خود ادامه دادند و همچنان موعظه میکردند. آنها به صورت دستهدسته در بسیاری از نواحی کوهستانی ایتالیا تا دورهی اصلاحگری پروتستان در قرن شانزدهم باقی ماندند. در واقع، امروزه هم کسانی هستند که خود را والدوسيان به حساب می آورند.
هنوز والدوسیان وجود دارند. و کلیسای آنها کلیسای والدوسیان نام دارد.
آموزههای اخلاقی آنان بر پایه اختیار کردن فقر و زندگی در سختی است.