بهلول
ابو وُهَیب بُهلول بن عمر صیرفی یا صوفی (وفات ۱۹۰ق/۸۰۶م)، مشهور به دانا، عاقل یا مجنون، نام شخصیتی است که در ادبیات عامیانه ایران شهرت بسیار دارد. بُهلول شیعه بود و برخی منابع از وی به عنوان شاگرد و مرید امام صادق(ع) یاد کردهاند.
شخصیت بهلول
نخستین گزارشهایی که از بهلول به دست رسیده، متعلق به نیمه اول قرن سوم قمری است که وی را در زمان مهدی عباسی (حک ۱۵۸-۱۶۹/۷۷۵-۷۸۵م) قرار میدهد. جاحظ (د۲۵۵ق/۸۶۹م) در نخستین روایت خود، او را مقابل اسحاق بن صبّاح (والی حجاز در زمان مهدی) قرارداده است و تشیع او را به روشنی اثبات میکند. در دو روایت دیگر، بهلول مردی گول(=ابله و نادان) و حتیٰ خالی از ظرافت جلوه میکند.
قبری در قبرستان باب الصغیر به وی منسوب است.
بهلول در آثار قرن چهارم
در آغاز سدۀ ۴ق/۱۰م، دو روایت دیگر از همان نوع بر روایات جاحظ افزوده میشود که باز بر بیپروایی او در تشیع دلالت دارد. این خود نشان میدهد که در آن زمان حکایات متعددی دربارۀ او نقل شده است، به خصوص که در پایان همین قرن، نیشابوری (د۴۰۶ق/۱۰۱۵م) کتابی با عنوان عُقلاءالمَجانین نگاشت و در آن بابی را به بهلول اختصاص داد. در این باب ۲۰ روایت ـ که گاه با شعر همراهند ـ و نیز ۸۰ قطعه شعر مستقل آمدهاست:
در این روایات، وی گاه دیوانه سرگردانی است (ظاهراً همیشه در کوفه) که کودکان کوی و برزن به آزارش میپردازند؛ در ۴ روایت، با خلیفه هارون برخورد میکند و در عین دیوانگی (بر چوبی سوار است) او را چنان پندهایی میدهد که بغض گلوی خلیفه را میگیرد. در اینجا، مضمونِ تقریباً جهانی «بیزاری فیلسوف از پادشاه» دوباره تکرار شده است و یک بار نیز اندرز او را حدیثی نبوی (با ذکر اسناد) کمال میبخشد.
اندک مدتی پس از نیشابوری، آبی (د ۴۲۱ق/۱۰۳۰م) در کتاب نَثرُ الدُّرَر، روایاتی دربارۀ بهلول نقل میکند که ۹ تای آنها ـ با اندکی اختلاف ـ در عقلاءالمجانین نیز آمده است. اما روایت آبی فضای زاهدانه و گاه صوفیانه را از دست داده و به داستانهای مضحک و گاه مبتذل تبدیل شده است.
بهلول در آثار قرن پنجم
از قرن ۵ به بعد، کتابهایی که از بهلول یاد کردهاند، هر کدام بر یکی از جنبههای شخصیت او تکیه میکنند. راغب، ابن جوزی و بعدها برهان الدین وطواط (د ۷۱۸ق/۱۳۱۸م) در غررالخصائص در وجود بهلول، جز شخصیتی گول(=ابله و نادان) و خنده آور نمیبینند. صوفیانی چون مستملی (د ۴۳۴ق) نیز در شرح التعرف، او را نماد فرزانهای که مردم سخنانش را درنمییابند، پنداشتهاند. ابن عربی بابی با نام «بهالیل» گشوده و شیوۀ آن را «بَهْلَلَة» خوانده است. در همین زمان، در آثار صوفیان ایرانی نیز از بهلول به عنوان شخصیتی دانا و حاضرجواب یاد شده است. در قرن بعد، یافعی داستانهای مربوط به او را سخت گسترش داده و به آنها رنگی کاملاً صوفیانه بخشیده است.
بهلول در آثار قرن یازدهم
در سدۀ ۱۱ق/۱۷م در ادبیات دینی ایرانی، شخصیت بهلول از نظر پارسایی، مجاهدت در راه آیین تشیع و فضایل عرفانی شکل نهایی مییابد. قاضی نورالله شوشتری زیر عنوان «شیخ فاضلِ واصل» روایات تازهای دربارۀ او نقل میکند. در این روایات، بهلول مردی دانشمند و فرزانه است که آثار دیوانگی در رفتار و کردارش کمتر پیداست. مؤلف روایات خود را به استناد حمدالله مستوفی با این اطلاعات آغاز میکند که بهلول خویشاوند هارون، و شاگرد خاص امام جعفر صادق(ع) و مردی پرهیزکار بود. سبب تظاهر او به دیوانگی نیز آن بود که به توصیه امام(ع) خواست از اجرای فرمان نابخرادانه هارون بگریزد.
در نخستین روایت که مفصل است، با ابوحنیفه در دفاع از امام مناظره میکند و پیروز میشود. ماجرای روایت دوم که از ایضاح طبری نقل شده، در دربار محمد بن سلیمان، والی بصره رخ داده که با مناظرهها و نکته پردازیها و حوادث پیچاپیچ همراه است و در پایان به برخورد او با کودکان در کوچههای بصره و تکرار یکی از روایات کهن میانجامد. پس از آن ۸ روایت دیگر دربارۀ او نقل شده که برخی ـ با تحریفات فراوان ـ تکرار روایات کهن است. در این مجموعه، دو قطعه شعر (۴بیت و ۳بیت) نیز به اشعار گذشتۀ او افزوده شده است.
دامنه این روایات، در آثار نویسندگان بعدی همچون حبله رودی (د۱۰۵۴ق/۱۶۴۴م)، باز هم گسترش مییابد.
بهلول در آثار قرن چهاردهم
در قرن ۱۴ق/۲۰م روایات مربوط به بهلول در آثار شیعی ایران بازهم فزونی مییابد، خوانساری (د۱۳۱۳ق) در روضات الجنات خود فصلی نسبتاً گسترده دارد که طی آن هم روایات نورالله شوشتری را میآورد و هم روایاتی دیگر.
موضوع پندهای بهلول
بیشتر پندهای بهلول، دربارۀ آخرت است: به فرجام خویش بیندیش که جهان گذراست؛ حال آنکه جهان دیگر، سخت زیباست. این اندیشه به پیدایش قطعهای زیبا و صوفیانه در وصف جهان آخرت انجامیده است. یک مناظره نیز در باب بخشندگی، بوی تصوف دارد. برخی داستانها، زیرکی و هوشمندی او را در امر دنیا نشان میدهد. در باب میراث خود با قاضی حیله میورزد، یکی را از غم میرهاند و دیگری را از خیانت باز میدارد، یا میراث مردی را که هیچ ندارد، تقسیم میکند. سه نامه نیز خطاب به خلیفه، وزیر و صاحب شُرطه نقل شده که حال و هوای اندرزنامههای کهن، یا حتیٰ نهج البلاغه بر آنها غالب است. در یک روایت نیز از ابوبکر و عمر ستایش شده است که باید در واکنش به تشیع او ساخته شده باشد. مجموعه اشعاری که در عقلاءالمجانین نیشابوری گرد آمده، ۳۹ بیت (در ۱۳قطعه کوتاه) است که مضمون بیشتر آنها دربارۀ آخرت و قناعت در این جهان میگردد؛ اما ۳ دو بیتی نیز نقل شده که مضمونی ظریف و عاشقانه دارد. این اشعار بسیار ساده، بیتکلف و گاه خالی از لطف است؛ و یکی از آن ها ظاهراً قافیه درستی هم ندارد (مگر آنکه همه را به وقف بخوانیم که پسندیده نیست).
از راویان احادیث امام صادق(ع)
شیخ طوسی و بعدها دیگران چون ابن حجر از مردی بهلول نام و اهل حدیث که از امام صادق (ع) روایت کرده، نام بردهاند. گویی این محدث در آثار متأخرتر، به خصوص در مجالس المؤمنین نورالله شوشتری با شخصیت بهلول مجنون درآمیخته و از او مردی محدث و شاگرد و مرید امام(ع) ساخته شده است، حدیث گویی بهلول، از قرن چهارم قمری در ماجرای ملاقات با هارون پذیرفته شده بود؛ منابع پس از آن نیز بر این نکته تأکید کرده و اندکی آن را گسترش نیز دادهاند. ابن شاکر کتبی نیز علاوه بر اینکه به محدث بودن او اشاره کرده، و بسیاری از روایات کهن را آورده، ظاهراً نخستین بار تاریخ وفات او را حدود سال ۱۹۰ق/۸۰۶م قرار داده است یک قرن بعد، ابن تغری بردی سال ۱۸۳ق را با اندکی تردید پیشنهاد کرده است.
در ادبیات فارسی
بهلول از دیرباز تا زمان حاضر در ادبیات فارسی، چون نمادِ «دیوانه عاقل» حضور داشته است، اما در دهههای اخیر برخی کوشیدهاند، از مجموعه روایات او کتابهای سرگرم کنندۀ عامه پسند تدارک ببینند: محمود متدین، کتاب کوچک ماجراهای بهلول عاقل را در تهران منتشر کرد. در ۱۳۳۹ش، آقا میرزا علی صدر جلد دوم بهلول عاقل را در تهران به چاپ رساند. این کتاب سرانجام به ۵ جلد رسید و در ۱۳۴۳ش در تهران انتشار یافت. داستانها در این آثار، همان روایت کهن عربی است. اما گاهی با روایات پراکندۀ دیگر و حتیٰ اشعار فارسی درآمیخته است.
انتشار داستانهای سرگرم کنندۀ بهلول در زبان ترکی، به چگونگی آن در زبان فارسی شبیه است.
پانویس
- ↑ جاحظ، ج ۱، ص۱۸۲
- ↑ جاحظ، ج ۱، ص۱۸۲
- ↑ ابن عبدربه، ج۱، ص۱۵۱
- ↑ نیشابوری، ص۱۰۰-۱۰۹
- ↑ نیشابوری، ص۱۰۲، ۱۰۳، ۱۰۷
- ↑ نیشابوری، ص۱۰۰-۱۰۲
- ↑ نیشابوری، ص۱۰۰-۱۰۱
- ↑ نیشابوری، ص۱۰۰-۱۰۱
- ↑ نک : آبی، ص۲۵۹-۲۷۴
- ↑ راغب، ص۷۱۹-۷۲۱
- ↑ ابن جوزی، ص۵۱۶-۵۱۸
- ↑ وطواط، ص۱۲۷-۱۲۸
- ↑ مستملی، ج ۴، ص۱۴۹۱، ۱۶۳۹
- ↑ ابن عربی، ج۱، ص۲۴۷
- ↑ مثلاً شمس تبریزی، ص۱۳۷؛ مولوی، ص۴۰، ۱۰۸-۱۱۰
- ↑ یافعی، ص۶۳-۶۶، ۷۴، ۷۵، ۱۰۰-۱۰۲
- ↑ شوشتری، ج۲، ۱۴-۲۰
- ↑ نک : مستوفی، ص۶۳۷
- ↑ شوشتری، ۲/۱۴-۱۵
- ↑ شوشتری، ج۲، ۱۵-۱۹
- ↑ نک : ص۱۵۵-۱۵۹، که عمدتاً تکرار روایات نورالله شوشتری است؛ نیز نک : جزایری، ج۲، ۲۶۵
- ↑ خوانساری، ج۲، ۱۴۵-۱۵۷
- ↑ نک : آبی، ص۱۰۵، نیز قس: ۱۰۶
- ↑ آبی، ص۱۰۳
- ↑ آبی، ص۱۰۴
- ↑ آبی، ص۱۰۶
- ↑ آبی، ص۱۰۹
- ↑ آبی، ۱۰۷-۱۰۸
- ↑ آبی، ۱۰۳
- ↑ نک : آبی، ص۱۰۸
- ↑ نک : آبی، ص۱۰۹، رائیه
- ↑ طوسی، ص۶۰
- ↑ ابن حجر، ج۲، ص۶۸
- ↑ ابن جوزی، ۵۱۷-۵۱۸؛ ابن دمیاطی، ۹۱-۹۲
- ↑ ابن شاکر، ج۱، ۲۲۸-۲۳۱
- ↑ ابن تغری، ج۲، ۱۱۰-۱۱۱
- ↑ قس: میدان لاروس، II/۲۴۴؛ نیز نک : ایرانیکا
منابع
- آبی، منصور، الدر، به کوشش محمدعلی قرنه و علی محمد بجاوی، قاهره، ۱۹۸۳م.
- ابن تغری بردی، النجوم.
- ابن جوزی، عبدالرحمان، صفةالصفوة، به کوشش محمود فاخوری و محمد رواس قلعه جی، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
- ابن حجر عسقلانی، احمد، لسان المیزان، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
- ابن دمیاطی، احمد، المستفاد من ذیل تاریخ بغداد، به کوشش قیصر ابوفرح، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۸م.
- ابن شاکر کتبی، محمد، فوات الوفیات، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۳م.
- ابن عبدربه، احمد، العقد الفرید، بیروت، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م.
- ابن عربی، محی الدین، الفتوحات المکیة، قاهره، ۱۳۲۹ق.
- جاحظ، عمرو، البیان و التبیین، به کوشش حسن سندوبی، قاهره، ۱۳۵۱ق/۱۹۳۲م.
- جزایری، نعمت الله، الانوارالنعمانیة، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
- حبله رودی، محمد، جامع التمثیل، بمبئی، ۱۳۲۹ق.
- حسینی موسوی مکی، عباس، نزهةالجلیس، نجف، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
- حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۶۲ش.
- خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، تهران، ۱۳۹۰ق.
- راغب اصفهانی، حسین، محاظرات الادباء، بیروت، ۱۹۶۱م.
- شمس تبریزی، مقالات، به کوشش محمدعلی موحد، تهران، ۱۳۵۶ش.
- شوشتری، نورالله، مجالس المؤمنین، تهران، ۱۳۷۶ق.
- طوسی، محمد، رجال، نجف، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۱م.
- مستملی بخاری، اسماعیل، شرح التعرف، به کوشش محمدروشن، تهران، ۱۳۶۶ش.
- مولوی، مثنوی، به کوشش نیکلسن، تهران، ۱۳۶۳ش.
- نیشابوری، حسن، عقلاءالمجانین، به کوشش مصطفیٰ عاشور، قاهره، ۱۹۸۹م.
- وطواط، محمد، غررالخصائص الواضحة، بیروت، دارصعب.
- یافعی، عبدالله، روض الریاحین، قبرس، مؤسسه عمادالدین.
پیوند به بیرون
- منبع مقاله: