حزبالله
حزبالله، به معنای گروهِ منسوب به خدا، تعبیری قرآنی است و در احادیث نیز به آن اشاره شده است. براساس برخی روایات شیعه، مراد از حزب الله، مطیعان خدا، پیروان رسول و شیعیان علی(ع) است. پیامبر اکرم، حزب علی(ع) را حزب خود و حزب خود را حزبالله شمرده است.
در لغت و اصطلاح
حزبالله، به معنای گروهِ منسوب به خدا، در مقابل حزبالشیطان، سه بار در قرآنکریم ذکر شده است. حزب در لغت معانی گوناگونی دارد، از جمله یاران هم عقیده و تحت امر یک فرد، گروهی که دارای یک هدف باشند، طایفه، وِرد و ذکر، جماعت، و مردم. راغب اصفهانی «فشردگی» را نیز در معنای آن لحاظ کرده است. حزبالله در آیه ۵۶ سوره مائده به معانیی تفسیر شده که با معنای لغوی آن در پیوند است، از جمله لشکر خدا، اولیای خدا، شیعه خدا و یاران خدا.
مراد از حزب الله
به گفته اخفش (متوفی ۲۲۰ یا ۲۲۱)، حزبالله کسانیاند که به دین خدا در آمدهاند و از او اطاعت میکنند و خدا نیز یاریشان میکند. طباطبائی عبارت «فَانَّ حِزبَ اللّهِ هُمُ الغالِبون» را در این آیه به مثابه کُبرایی میداند که در موضع نتیجه قرار گرفته است و بنابراین، معنای آیه چنین میشود: کسی که ولایت خدا و رسول او و مؤمنان را بپذیرد غالب است، زیرا از حزبالله است و حزبالله هم همواره غالب است. ابن عباس مراد از حزبالله را در این آیه شیعیان خدا و رسول او و نیز شیعیان علی(ع) معنا کرده و غالب بودن آنها را عبارت از علوّ آنها نسبت به دیگر بندگان خدا دانسته است.
حزب الله در قرآن
در آیه ۲۲ سوره مجادله کسانی مصداق حزبالله معرفی شدهاند که با دشمنان خدا و رسول او، هر چند از نزدیکانشان باشند، دوستی نمیورزند. در این آیه بر این نکته تأکید شده است که خدا ایمان را بر قلبهایشان حک کرده و با روحی از جانب خود تأییدشان نموده و جزای آنها را بهشت قرار داده است. به گفته طباطبائی، دلیل تکرار حزبالله، به جای به کار بردن ضمیر، در این آیه این است که سخن جنبه مَثَل پیدا کند. طوسی حزبالله را در این آیه لشکریان و اولیای خدا دانسته و از قول زجاج آن را به معنای برگزیدگان خدا آورده است. به نوشته طباطبائی، تعبیر از مؤمنان به حزبالله و وصف آنها به فلاح، نوعی شرف بخشیدن به آنان از سوی خداوند است.
نقطه مقابل حزبالله در قرآنکریم، حزبالشیطان است که در آیات ۱۴ تا ۱۹ سوره مجادله وصفهایی درباره آنها آمده است. در این آیات حزبالشیطان قومیاند که مغضوبین خدا را به دوستی گرفتهاند و به دروغ بر مؤمن بودن خود سوگند یاد میکنند. دامنه دروغگویی آنها تا آنجاست که حتی در قیامت هم سوگند دروغ میخورند و با این حال میپندارند که حق با آنهاست. آنان کسانی هستند که شیطان بر آنها غلبه کرده و خدا را از یاد آنها برده است.
حزب الله در احادیث
در احادیث نیز حزبالله مورد اشاره و تفسیر قرار گرفته است:
- پیامبر اکرم(ص) حزب علی(ع) را حزب خود و حزب خود را حزبالله شمرده و همین تعبیر را در مورد اهلبیت(ع) خود نیز به کار برده است.
- پیامبر اکرم در شمارش خصال علی(ع) فرمود علی دارای خصالی است که اگر یکی از آنها در کسی باشد همین فضیلت برای وی کافی است؛ از جمله اینکه حزب علی(ع) حزب خداست و حزب دشمنان وی حزبالشیطان.
- پیامبر همچنان علی(ع) را ملاک شناخت حزبالله پس از خود ذکر کرده است.
- علی(ع) نیز، پس از توصیفی مفصّل از سیمای منافقان، آنان را با استناد به قرآن، مصداق حزبالشیطان شمرده و در مقابل، صفاتی همچون به جاآوردن واجبات و شکیبایی در این راه، شب زندهداری، سادهزیستی، بیقراری از بیم حسابرسی خدا، یاد مداوم خدا و آمرزشخواهی از گناهان را از جمله ویژگیهای حزبالله دانسته است.
- امام حسن(ع)، پس از بیعت مردم با وی، خود را مصداق حزبالله معرفی کرد.
- امام حسین(ع) نیز وقتی به درخواست معاویه لب به سخن گشود خود را مصداق حزبالله خواند.
- حضرت زینب(س)، پس از واقعه کربلا در معرفی شهدای کربلا، آنان را حزبالله خواند که به دست حزبالشیطان کشته شدهاند.
- امام صادق(ع)، در تعلیم زیارت امام حسین(ع) به مخاطب خود آموخت که در وقت زیارت، به امام حسین گفته شود که شما از حزبالله و حزب رسول خدا و حزب اهلبیت رسول خدا هستید. امام صادق علیهالسلام خود و یاران خود را نیز حزبالله معرفی کرده است.
- بنابر روایتی از امام رضا(ع) در تفسیر آیه ۲۴۹ سوره بقره، طالوت به سربازانش خبر داد که آنها به وسیله نهر آب امتحان خواهند شد و هر کس بیش از یک کف دست از آب آن نهر بنوشد از حزبالله نیست.
- از دیگر مصادیق حزبالله که در احادیث آمده اویسِ قرنی است. همچنین از قول پیامبراکرم(ص) نقل شده است که هر کس سوره مجادله را بخواند در روز قیامت از زمره حزبالله به شمار خواهد آمد.
پانویس
- ↑ رجوع کنید به مائده: ۵۶، یکبار؛ مجادله: ۲۲، دو بار.
- ↑ خلیلبن احمد؛ ابنمنظور، ذیل «حزب»
- ↑ ذیل «حزب»
- ↑ رجوع کنید به طبری؛ فخررازی، ذیل آیه؛ نیز رجوع کنید به طوسی، التبیان، ذیل آیه.
- ↑ ذیل آیه
- ↑ رجوع کنید به حسکانی، ج ۱، ص۲۴۶.
- ↑ ذیل آیه
- ↑ التبیان، ذیل آیه
- ↑ همانجا
- ↑ ابنبابویه، ۱۳۶۳ش، ج۲، ص۶.
- ↑ رجوع کنید به همان، ج۱، ص۲۹۲.
- ↑ همو، ۱۳۶۲ش، ج۲، ص۴۹۶.
- ↑ همو، ۱۴۱۷، ص۴۵۰و۵۸۳.
- ↑ رجوع کنید به نهجالبلاغة، خطبه۱۹۴.
- ↑ همان، خطبه۴۵.
- ↑ مفید،۱۴۰۳ق، ص۳۴۹؛ طوسی،الامالی، ص۱۲۱و۶۹۱.
- ↑ احمدبن علی طبرسی، ج۲، ص۲۲.
- ↑ ابنطاووس، ص۱۰۸.
- ↑ ابن قولویه، ص۲۵۶
- ↑ مجلسی، ج۴، ص۲۵.
- ↑ قمی، ج ۱، ص۸۲۸۳.
- ↑ رجوع کنید به مفید، ۱۴۱۳، ج ۱، ص۳۱۶.
- ↑ فضلبن حسن طبرسی، ج۹، ص۳۶۹.
منابع
- قرآن.
- نهجالبلاغة، چاپ صبحی صالح، بیروت، ۱۳۸۷، چاپ افست قم، بیتا.
- صدوق، الامالی، قم، ۱۴۱۷.
- صدوق، عیون اخبارالرضا، چاپ مهدی لاجوردی، قم ۱۳۶۳ش.
- صدوق، کتاب الخصال، چاپ علیاکبر غفاری، قم ۱۳۶۲ش.
- ابنطاووس، مقتل الحسین علیهالسلام، المسمی باللهوف فی قتلی باالطفوف، قم، ۱۴۱۷.
- ابن قولویه، کامل الزیارات، چاپ جواد قیومی، قم ۱۴۱۷.
- ابنمنظور.
- عبیدالله بن عبداللّه حسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، چاپ محمدباقر محمودی، تهران ۱۴۱۱/۱۹۹۰.
- خلیلبن احمد، کتابالعین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۵.
- حسینبن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، چاپ محمد سیدکیلانی، بیروت، بیتا.
- طباطبائی.
- احمدبن علی طبرسی، الاحتجاج، چاپ محمدباقر خرسان، نجف ۱۳۸۶/۱۹۶۶، چاپ افست قم، بیتا.
- فضلبن حسن طبرسی؛ طبری، جامع؛ محمدبن حسن طوسی، الامالی، قم ۱۴۱۴.
- طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، چاپ احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت، بیتا.
- محمدبن عمر فخررازی، التفسیر الکبیر، او، مفاتیح الغیب، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.
- علیبن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، چاپ طیب موسوی جزائری، قم ۱۴۰۴.
- مجلسی.
- مفید، محمدبن محمد الارشاد فی معرفة حججاللّه علیالعباد، قم ۱۴۱۳.
- مفید، کتاب الامالی، چاپ حسین استاد ولی و علیاکبر غفاری، قم ۱۴۰۳.
پیوند به بیرون
- منبع مقاله: