غلو
غُلُوّ فراتر بردن اعتقاد دینی از حد خود است و بیشتر نسبت به ائمه(ع) به کار میرود؛ به صورتی که آنان را تا حد نبوت یا خدایی بالا میبرند. جهل و ناآگاهی، دوستداشتن زیاد، سودجویی رهبران غلات و سوءاستفاده از باورهای دینی مسلمانان از عوامل گرایش به غلو و سبب گسترش آن بوده است.
عقیده به الوهیت و ربوبیت افراد، حلول جزء الاهی در افراد، تناسخ، تفویض، عقیده افراطی به علم غیب ائمه، اباحهگری و تأویل ناروای آیات قرآن از مهمترین عقاید غلوآمیز در نزد فرقههای مختلف اسلامی است.
امامان شیعه(ع) ضمن مردود دانستن عقائد غلات با استدلال و برهان، با بیان علل و پیامدهای غلو و نیز توطئههای غلات، شیعیان را به دوری گزیدن از غلات توصیه میکردند.
در ادیان پیش از اسلام نیز غلو وجود داشته است. پرستش فرعون در مصر قدیم، بتپرستی و پرستش موجوداتی همچون آفتاب، ماه و ستارگان توسط اعراب جاهلی و خدا دانستن مسیح نمونههایی از غلو پیش از اسلام است.
مفهومشناسی
«غلوّ» به معنای افراط، ارتفاع، بالا رفتن و تجاوز از حذّ و حدود چیزی است. بنابراین، هر گاه این کلمه در مورد اعتقادات دینی و مذهبی به کار رود، بدان معناست که انسان چیزی را که بدان اعتقاد دارد، از حدّ خود بسیار فراتر ببرد.
جایگاه
مشتقات این کلمه ۴ بار در قرآن به کار رفته است، دو بار راجع به غلوّ دینی و دو بار به معنای جوشش است. غلوّ دینی در این دو آیه آمده است:
- يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ وَلَا تَقُولُوا عَلَى اللَّـهِ إِلَّا الْحَقَّ (ترجمه: اى اهل كتاب، در دين خود غلوّ مكنيد، و در باره خدا جز [سخن] درست مگوييد.)
- قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ غَيْرَ الْحَقِّ (ترجمه: بگو: «اى اهل كتاب، در دين خود بناحق گزافهگويى نكنيد)
غلوّ در روایات نیز مورد توجه قرار گرفته است. روایات ذیل را میتوان به عنوان نمونه برشمرد:
- اهل سنت از پیامبر اکرم چنین نقل کردهاند: إیّاکم و الغُلوّ فی الدّین، فإنّما هَلک مَن کان قبلکم بالغلوّ فی الدین؛ از غلو در دین بپرهیزید، زیرا آنان که قبل از شما بودند با غلو در دین نابود شدند.
- حضرت علی نیز در نهج البلاغه فرموده است: هَلکَ فِیّ رَجُلان مُحبّ غال و مُبغض قال؛ دو کس به خاطر من نابود میشوند: دوستدار اهل غلو و دشمنی که در دشمنی زیادهروی کند.
غلو پیش از اسلام
منظور از غلو در اینجا آن است که مردم موجودی اعم از انسان، فرشته، حیوان، گیاه، زمین، آسمان، ستاره، آب، آتش و... را خدا بدانند، یا به نوعی مقدّس بینگارند.
در مصر قدیم، مردم حیوانات مختلف مانند گرگ، شغال، گربه، لکلک و همین طور گیاهان مختلف مانند انجیر، پیاز، خرما و نیز هر چه را برای آنان سود بسیار داشت (مانند رود نیل، خورشید و..)، میپرستیدند. آنان به قدری در این زمینه افراط کرده بودند که تعداد معبودهای آنها به ۲۰۰۰ میرسید.
مصریان، پادشاه خود را که فرعون نامیده میشد، خدای خورشید و پسر خدا و بالاخره خود خدا میدانستند.
در مصر باستان، آریاییها مظاهر طبیعت مانند خورشید، ماه، کوهها و ستارهها را میپرستیدند و عناصر سودمند را داوس (Davos) یا خدا میدانستند.
چینیهای باستان، ابتدا روحپرست بودند و ارواح اجداد خود را میپرستیدند و معتقد بودند که این ارواح در زندگی آنان به کمکشان خواهند آمد. سپس، به پرستش آسمان به عنوان مبدأ نعمتها و نیز باد، رعد، درخت، کوه و حیواناتی همچون اژدها و مار میپرداختند.
امپراطوران چینی، خدایانی را با عنوان خدای آسمان و خدای افلاک به مردم معرفی میکردند و خود را خلیفۀ خدای آسمان و فرزند او به شمار میآوردند و مردم آنها را مقدس میشمردند.
ژاپنیها، امپراطوران خود را که به «میکادو» معروف بودند، آدمیزاد نمیدانستند، بلکه آنان را موجوداتی همپای خورشید و کوه و آتشفشان فوجی میپنداشتند و میپرستیدند.
یونانیها و رومیها برای مظاهر مختلف طبیعت مانند باد، باران، خورشید، دریا و نیز برای اموری همانند جنگ و صلح، ربّالنوعهایی درست کرده، به پرستش آنها میپرداختند.
ایرانیها آتش را موجودی بسیار مقدّس میشمردند و همیشه آنها را در آتشکدههایی مخصوص، روشن نگه میداشتند و برای روشن ماندن آن مأمورانی تعیین میکردند. آنان عدد ۷ را مقدس میشمردند و ماه مهر را، که هفتمین ماه سال بود، پرستش میکردند.
اعراب جاهلی، علاوه بر بتپرستی، به پرستش موجوداتی مانند آفتاب، ماه و ستارگانی همچون ثریا و زهره میپرداختند.
قرآن کریم به مواردی از غلوّ انسانها دربارۀ موجودات طبیعی، انسانها، پیامبران و ملائکه اشاره میکند:
- از آیات ۷۶ تا ۷۸ سوره انعام فهمیده میشود که در زمان حضرت ابراهیم، گروههای مختلفی از مردم دربارۀ ستارگان، ماه و خورشید غلوّ کرده، آنها را خدا میدانستند.
- از آیات قرآن برمیآید که مردم مصر فرعون را خدا میدانستند.
- در سوره توبه آیه ۳۰ دربارۀ یهودیان چنین آمده است: وَقَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّـهِ (ترجمه: و يهود گفتند: «عُزَير، پسر خداست.»)
- در آیه ۱۷ و ۷۲ سوره مائده دربارۀ مسیحیها میفرماید:لقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّـهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ (ترجمه: كسانى كه گفتند: «خدا همان مسيح پسر مريم است» مسلماً كافر شدهاند)
- آیاتی از قرآن دلالت بر آن دارد که بعضی از مردم، ملائکه را دختران خدا میدانستند و آنان را میپرستیدند.
غلو در علم فرقهشناسی اسلامی
گرچه در علم فرقهشناسی اسلامی (ملل و نحل) تعریفی دقیق از واژۀ غلوّ به دست داده نشده است، اما با ذکر مصادیق آن، میتوان مقصود از غلو را در اینجا دریافت.
در ملل و نحل، غلوّ به ائمه اهل بیت اختصاص یافته و در معنای به حد نبوت یا خدایی رساندن آنان به کار رفته است. از این روی، هر گاه واژۀ «غلات» در ملل و نحل بدون قرینه به کار برود، منظور از آن افراد یا فرقههایی هستند که به خدایی امامان شیعه یا حلول روح خدایی در آنان اعتقاد داشتهاند.
البته، در تاریخ اسلام، گروههایی بودهاند که به خدایی بعضی از خلفای عباسی، مانند منصور، معتقد بودند که آنان را «غلات عباسیه» میگویند
غلوّ در علم کلام و علم رجال شیعه
در علم کلام
در علم کلام دربارۀ بعضی از صفات پیامبر اکرم(ص) و ائمه(ع) بین متکلمان شیعه اختلاف افتاده است که دو محور عمدۀ این اختلاف، مسئلۀ عصمت و علم غیب است.
در باب عصمت پیامبر اکرم(ص) و ائمه(ع) از سهو، شیخ صدوق و قمیها سهو نبی و ائمه را جایز دانسته و منکران جواز سهو را متهم به غلو کردهاند.
در مقابل، برخی از متکلمان، مانند شیخ مفید و بغدادیها، سهو النبی را جایز ندانسته و طرف مقابل را به کوتاهی در حق معصومان(ع) متهم کردهاند.
در باب علم غیب، بسیاری از متکلمان علم غیب معصومان را در حوادث جزئی پذیرفتهاند؛ اما گروهی دیگر از متکلمان بر این باورند که معصومان تنها در مواردی که خدا بخواهد عالم به امور و حوادث جزیی میشوند.
ریشه اختلاف در هر دو باب، روایاتی است که هر دو گروه میتوانند به عنوان شاهد بدان استناد کنند.
در علم رجال
در علم رجال، بسیاری از راویان به دلیل غلوآمیز بودن عقایدشان دربارۀ معصومان متهم به غالی بودن شدهاند و احادیث آنها از درجه اعتبار ساقط شده است.
علل پدید آمدن غلات منتسب به شیعه
در توجیه پدیدۀ غلو، علل مختلفی از سوی پژوهشگران ارائه شده است:
- در بعضی از روایات شیعه، جهل و ناآگاهی مردم یکی از علل غلو شمرده شده است. امام رضا(ع) فرموده است:
- بعضی از مردم سادهدل، معجزات و کرامات فراوانی از ائمه(ع) مشاهده میکردند و چون نمونۀ آنها را از مردم عادی ندیده بودند، تصور میکردند که حتما صاحب این معجزات دارای مقامی برتر از مقام بشری است و به این ترتیب، به خدایی ائمه یا حلول روح خدایی در آنان قائل میشدند.
- در روایتی، امام سجاد(ع) علت غلوّ را دوست داشتن زیاد بیان میکند:
- یهودیان از بس به عُزیر علاقه داشتند او را پسر خدا دانستند، و نیز مسیحیان از شدت علاقه به عیسی او را پسر خدا خواندند، در حالی که عزیر و مسیح از آنان برائت جستند و نیز آنها پیروان عزیر و مسیح نبودند. همچنین گروهی از شیعیان، از شدت محبت به ما، ما را از حد خود فراتر بردند؛ در حالی که نه آنان از ما هستند و نه ما از آنان.
- با بررسی زندگانی و شخصیت رهبران غلات، مانند ابوالخطّاب، مغیرة بن سعید، اومنصور عجلی و بیان تبان درمییابیم که آنان افرادی زیرک و سیاس بودند که برای رسیدن به جاه و مال و منال، برای خود دستهبندیهایی ایجاد کردند و با بهانه کردن الوهیت ائمه(ع)، خود را پیامبر و منصوب از طرف آنان میدانستند و بدین ترتیب از احساسات مردم سادهدل استفاده کرده، آنها را به بیراهه کشاندند.
- با مراجعه به تعالیم و احکام فرقههای غلات دیده میشود که آنان اباحیگری مطلق را تبلیغ میکردند، به گونهای که گاه حتی ازدواج با دختر خود را روا میشمردند، گوشت خوک را حلال میدانستند، لواط را یکی از طیبات به حساب میآوردند و...؛ همین اباحیگری مطلق را میتوان علتی اساسی برای پیوستن گروهی از افراد شهوتپرست به آنان دانست.
ابعاد غلو
بر اساس آنچه از آثار نگاشته شده درباره غلو و غالیان برمیآید، غلو دارای دو بعد کلی است که هر کدام بر مبانی و اصول خاصی استوارند: بعد الحادی و بعد غیرالحادی.
بعد الحادی
مهمترین اصول مطرح در بعد الحادی بدین قرارند:
برخی محققان، آغاز این نحوۀ نگرش را در اوایل قرن دوم دانستهاند. البته، از سبئیه به عنوان نخستین فرقه غالی نام برده میشود که پیشینۀ آن به حدود سال ۴۰ بازمیگردد.
تمام عالمان و اندیشمندان شیعه در رد عقاید این گروه اتفاق نظر دارند و معتقدان به این عقاید را ملحد و در نتیجه از حوزۀ اسلام خارج میدانند. همچنین به دلیل موضعگیری صریح و شفاف امامان شیعه و عالمان شیعه در رد این عقاید غلوآمیز، ادعای ارتباط بین شیعه و این افکار از اساس نپذیرفتنی است.
بعد غیرالحادی
از لحاظ تاریخی، برخی از محققان، دهههای سوم و چهارم قرن دوم، یعنی دوران امامت امام باقر(ع) و امام صادق(ع) را مبدأ زمانی این نوع اندیشه دانستهاند. این محققان، بیان بن سمعان را بنیانگذار این جریان دانستهاند. وی ابتدا ادعا کرد که جزئی از خداوند در علی(ع) حلول کرده است و پس از آن چنین ادعایی را دربارۀ محمد بن حنفیه و بعد از او دربارۀ پسرش ابوهاشم مطرح کرد و در نهایت، مدعی شد که این جزء در خود او حلول کرده است. او با نسبت دادن صفات و فضائلی فوق بشری به امامان، آنها را از حد بشری فراتر برد.
محورهای عمدۀ بعد غیرالحادی را میتوان در این موارد خلاصه کرد: تفویض، علم و قدرت امام، اباحهگری، تأویل
- تفویض
اصول عقاید مفوضه از این قرار است:
- خداوند واحد ازلی، شخصی کامل را به جای خود گذاشت و تدبیر و خلقت عالم را به او وانهاد. این شخص، همانا محمد(ص)، علی(ع)، فاطمه(س)، حسن(ع)، حسین(ع) و بقیۀ ائمهاند که در معنا یکی هستند.
- معرفت خدای قدیم، ازلی نیست و باید محمد(ص) را شناخت که خالقی است که امر آفرینش به او واگذار شده است.
- حقیقت صفاتی که برای خداوند در قرآن ذکر شده است، مثل صمد، واحد، قاهر، خالق و حی، از خداوند ساقط شده و به آنانی منتقل شده است که امر به ایشان واگذار شده است.
- محمد(ص) خالق آسمانها، زمین، کوهها، انسانها، جن و همۀ موجودات عالم است.
شیخ مفید، مهمترین علامت غلو را نفی حدوث از ائمه و حکم به الوهیت و قدیم بودن آنها میداند که مقتضای چنین دیدگاهی، آفرینش و پدید آوردن ذات اشیاء است. آن گاه رأی صحیح را به اجماع تمامی موحدان چنین تبیین میکند: «رسولان الاهی، انبیاء و امامان جانشین آنها، همه و همه پدیدههایی مخلوقاند که تمامی آثار حیات از لذت بردن، رشد و نمو و درک موت بر آنها مترتب است» و میافزاید در این معنا تنها مفوضه و طبقاتی از غلات با ما مخالفاند.
- علم امام
یکی دیگر از محورهای چالشبرانگیز در اندیشۀ غالیان، باور آنها به علم غیب امامان(ع) و دریافت وحی توسط آنان است. این نگرش که به برخی روایات مستند شده است، نه تنها در گذشته، که در زمان حاضر نیز اختلافهایی جدی را در میان عالمان شیعه دامن زده است.
- اباحهگری
یکی از آموزههای مورد تأکید غالیان، بیتوجهی به اجرای احکام شرعی است. آنها گاه چنین تبلیغ میکردند که شناخت امام، از هر امری کفایت میکند، با این توجیه که هر کس امام خود را شناخت، هر آنچه میخواهد، انجام دهد.
اصل مهمی که غالیان بر اساس آن اباحهگری را ترویج میکردند این بود که آنچه در قرآن به آن فرمان داده شده است، ظاهر این اعمال نیست، بلکه این اعمال کنایه از افرادی است که باید آنها را دوست داشت، و هر آنچه از آن نهی شده است در واقع کنایه از افرادی است که باید آنها را دشمن داشت؛ به بیان دیگر، هیچ حرامی در قرآن غیر از دشمنی با آن افراد وجود ندارد.
- تأویلهای ناروا
بر اساس شواهد تاریخی و مستندات روایی، از جمله محورهای فعالیت غلات، تأویلهای ناروا از آیات قرآن و نسبت دادن آنها به ائمه(ع) است. آنان برای موجه جلوه دادن افکار و عقاید خویش، عموماً دو شیوه را در پیش میگرفتند: تأویل آیات قرآن کریم؛ جعل روایات.
اثبات الوهیت ائمه،اثبات تناسخ، ترویج بیبندوباری و اباحهگری و... از مواردی است که غالیان برای اثبات آن به تأویل آیات قرآن اقدام میکردند.
موضعگیری شدید امامان شیعه در برابر غلو و غالیان
برخورد ائمه با غلات را میتوان در مراحل ذیل دستهبندی کرد:
- رد عقاید غلات و بیان عقاید صحیح: قائل شدن به الوهیت ائمه یا نبوت آنها و اثبات علم غیب ذاتی و مطلق برای آنها از مهمترین عقایدی بود که غلات ترویج میکردند. ائمه(ع) به صورت مکرر این عقاید انحرافی را مورد انکار و رد قرار داده، به تبیین عقاید صحیح میپرداختند. موارد ذیل را میتوان به عنوان نمونه ذکر کرد:
- رد الوهیت ائمه: یکی از یاران امام صادق(ع) به نام صالح بن سهل، اعتقاد به ربوبیت امام صادق(ع) داشت. روزی امام صادق(ع) به او نگاهی کرد و فرمود:ای صالح! به خدا سوگند که ما بنده و مخلوق خدا هستیم و پروردگاری داریم که او را عبادت میکنیم و اگر او را عبادت نکنیم، او ما را عذاب خواهد کرد.
- انکار نبوت ائمه: امام صادق(ع) در حدیثی میفرماید: لعنت خدا بر کسی باد که بگوید ما پیامبر هستیم و نیز لعنت خدا بر کسی باد که در این مطلب شک بکند.
- رد علم غیب مطلق و ذاتی ائمه: ابوبصیر به امام صادق(ع) عرض کرد که آنها میگویند شما عدد قطرههای باران و ستارگان و برگهای درختان، نیز وزن آنچه در دریاست و عدد خاکها را میدانید. امام صادق(ع) با شنیدن این سخنان، سر به سوی آسمان بالا برد و فرمود: سبحان الله! سبحان الله! نه به خدا سوگند! اینها را جز خداوند نمیداند.
- بیان علل غلو و نتیجۀ آن
- علل غلو: در بعضی از احادیث به علل غلو اشاره شده است. مثلا امام سجاد(ع) در روایتی، حب مفرط را علت غلو معرفی کرده است. آن حضرت، خطاب به ابوخالد کابلی چنین فرموده است: یهود به قدری عُزیر را دوست داشتند که درباره او گفتند آنچه گفتند (یعنی گفتند او پسر خداست). پس نه عزیر از آنان است و نه آنان از عزیر. نصاری به قدری عیسی(ع) را دوست داشتند که درباره او گفتند آنچه گفتند، پس نه عیسی از آنان است و نه آنان از عیسی. این سنّت دربارۀ ما هم جاری شده است و بعضی از شیعیان، ما را به قدری دوست دارند که درباره ما آنچه را یهودیان دربارۀ عزیر و مسیحیان درباره عیسی بن مریم گفتند میگویند. پس، نه آنان از ما هستند و نه ما از آنان. همچنین علتهایی دیگر مانند سودجویی عدهای و جهل گروهی دیگر و ... در روایات آمده است.
- نتایج غلو: مهمترین نتیجۀ غلو که در روایات به آن اشاره شده است، کوچک شمردن عظمت خداوند است. امام صادق(ع) در حدیثی ضمن هشدار به پیروان خود مبنی بر دوری گزیدن از غلات میفرماید: یصَغِّرون عَظمةَ اللهِ و یدَّعون الربوبیةَ لِعِبادِالله (ترجمه: اینها، عظمت خداوندرا کوچک نموده، برای بندگان خدا ادعای ربوبیت میکنند.)
افزون بر این، دیگر نتایج غلو، مانند ترک واجبات نیز در روایات به شیعیان گوشزد شده است.
- بیان توطئههای غلات: یکی از توطئههای مهم غلات، جعل حدیث بود. ائمه(ع) در احادیث متعددی شیعیان را از این توطئه آگاه میساختند. مثلاً امام رضا(ع) خطاب به حسین بن خالد میفرماید: کسی که قایل به جبر و تفویض باشد کافر و مشرک است و ما از او در دنیا و آخرت بیزار هستیم.ای پسر خالد! اخباری که درباره جبر و تفویض به نام ما شایع شده است، مانگفتهایم، بلکه آنها را غلاتی که عظمت خداوند را کوچک کردهاند، به نام ما ساختهاند.
- اعلام انزجار از غلات و لعن آنها: در حدیثی، امام صادق(ع) پس از لعن مغیره میفرماید: خداوند لعنت بکند کسی را که دربارۀ ما چیزی میگوید که ما خود نمیگوییم و خداوند لعنت بکند کسی را که ما را از بندگی خارج بکند؛ از بندگی خدایی که ما را آفریده است و ما به سوی او بازخواهیم گشت و امور ما در قبضۀ اوست.
- صدور فرمان قطع رابطه با غلات: امام صادق(ع) دربارۀ یاران ابوالخطاب به مفضل میفرماید:ای مفضل! با آنها نشست و برخاست نکنید و با آنها نخورید و نیاشامید و با آنها مصافحه نکنید و به آنها ارث ندهید.
- صدور فرمان کشتن غلات: هر گاه ائمه(ع) مراحل پیشین را برای مقابله با غلات مؤثر نمیدیدند و تندرویهای غلات نیز غیرقابل تحمل میشد، چارهای جز صدور فرمان به قتل آنان نمیدیدند. مثلاً فارس بن حاتم قزوینی یکی از خطرناکترین غالیان در زمان امام حسن عسکری(ع) بود که بدعتهای فراوانی گذاشت و بسیاری از مردم را فریب داد. امام حسن عسکری(ع) خون او را هدر اعلام کرد و فرمود: هر کس مرا از دست او راحت بکند و او را بکشد من بهشت را برای او تضمین میکنم. سرانجام، یکی از اصحاب آن حضرت، به نام جُنید، فارس را به قتل رساند.
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ راغب، المفردات، ص ۳۶۵.
- ↑ احمد بن حنبل، مسند، ج۱، ص ۲۱۵.
- ↑ حکمت ۱۰۹
- ↑ مبلغی آبادانی، تاریخ ادیان، ۱۳۷۳ش، ج۱، ص ۹۶.
- ↑ مبلغی آبادانی، تاریخ ادیان، ۱۳۷۳ش، ج۱، ص۹۹.
- ↑ مشکور، خلاصة الادیان، ۱۳۶۹ش، ص۵۷.
- ↑ مبلغی آبادانی، تاریخ ادیان، ۱۳۷۳ش، ج۱، ص۱۹۹.
- ↑ مبلغی آبادانی، تاریخ ادیان، ۱۳۷۳ش، ج۱، ص ۱۴۲.
- ↑ مبلغی آبادانی، تاریخ ادیان، ۱۳۷۳ش، ج۱، ص۱۲۰.
- ↑ مبلغی آبادانی، تاریخ ادیان، ۱۳۷۳ش، ج۱، ص۳۰۳ – ۳۰۴.
- ↑ مشکور، خلاصة الادیان، ۱۳۶۹ش، ص۲۷۳.
- ↑ اشعری، ص۶۹
- ↑ صدوق، ص ۲۹۶ – ۲۹۷
- ↑ ن.ک: شیخ مفید، ج۱۰، عدم سهو النبی
- ↑ شیخ مفید، ج۴ (اوائل المقالات)، ص ۶۷
- ↑ ن.ک: کلینی، الکافی، ج۱، ص ۲۳۹، ۲۵۵، ۲۲۱، ۲۲۳، ۲۴۰، ۲۲۸، ۲۵۶، ۲۵۸، ۲۷۴، ۲۹۶، ۲۹۷، ۲۵۳
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۵، ص۲۷۱.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۵، ص۲۸۸.
- ↑ السامرائی، الغلو و الفرق، ۱۳۹۲ق، ص۱۵.
- ↑ مدرسی طباطبائی، مکتب در فرآیند تکامل، ۱۳۷۵ش، ص۳۰.
- ↑ طباطبائی، ص۳۱
- ↑ اشعری، ص۶۰ – ۶۱
- ↑ شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۳۶
- ↑ شیخ مفید، اوائل المقالات، ص۷۲
- ↑ اشعری، ص۷۸، ۴۰، ۹۱؛ نوبختی، ص، ۸۲، ۸۷
- ↑ طوسی، اختیار معرفه الرجال، ص۵۴۰؛ کلینی، الکافی، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۵۴۲ – ۵۶۷.
- ↑ اشعری، ص۳۹
- ↑ اشعری، ص۵۳
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۵، ص۳۰۳.
- ↑ طوسی، اختیار معرفه الرجال، ص۱۹۴.
- ↑ طوسی، اختیار معرفه الرجال، ص۱۹۳؛ مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۵، ص۲۹۴.
- ↑ طوسی، اختیار معرفه الرجال، ص۷۹؛ مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۵، ص۲۸۸.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۵، ص۲۶۵.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۵، ص۲۶۶.
- ↑ طوسی، اختیار معرفه الرجال، ص۱۹۴ – ۱۹۵؛ مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۵، ص۲۹۷.
- ↑ طوسی، اختیار معرفه الرجال، ص۱۹۱ – ۱۹۲؛ مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۵، ص۲۹۶.
- ↑ طوسی، اختیار معرفه الرجال، ص۳۲۵.
- ↑ مانند:سوره اسراء، آیه ۴۰؛ سوره زخرف، آیه ۱۹؛سوره آل عمران، ۸۰.
- ↑ البته این علم غیب را رشحهای از علم غیب الاهی دانستهاند.
- ↑ مانند رجال ابن غضائری؛ وی در موارد بسیاری راویان را به این جهت یا جهات دیگر تضعیف کرده است.
- ↑ با توجه به عدم اثبات یا لااقل مورد تردید بودن وجود شخصی به نام ابن سبا، شاید نتوان آن را آغاز برای افکار غالیانه به شمار آورد.
- ↑ مثل خلق، رزق و...
- ↑ مثلاً تأویل آیۀ وَهُوَ الَّذِي فِي السَّمَاءِ إِلَـٰهٌ وَفِي الْأَرْضِ إِلَـٰهٌ
- ↑ با تأویل آیاتی همچون قُلْ كُونُوا حِجَارَةً أَوْ حَدِيدًا
- ↑ با تأویل آیاتی همچون أَوْ يُزَوِّجُهُمْ ذُكْرَانًا وَإِنَاثًا
- ↑ البته، این موارد بسیار کم اتفاق افتاده است.
منابع
این مدخل با استفاده از کتاب غالیان؛ کاوشی در جریانها و برآیندها تألیف نعمتالله صفری فروشانی ایجاد شده است.
ابعاد غلو، از این مقاله گرفته شده است: قبادی، مریم؛ مهدویراد، محمد علی، «بازشناسی اندیشه غلو»، مطالعات اسلامی، دانشکده الهیات و معارف مشهد، زمستان ۱۳۸۶، شماره ۷۸
- احمد بن حنبل، مسند احمد، بیروت: دارالفکر
- اشعری، علی بن اسماعیل، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، بیروت: المکتبة العصریة، ۱۴۲۶ق
- اشعری قمی، سعد بن عبدالله، المقالات و الفرق، تهران: مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۱ش
- راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تهران: المکتبة المرتضویة
- السامرائی، عبدالله سلوم، الغلو و الفرق الغالیة فی الحضارة الاسلامیة، بغداد، دارالحریة للطباعة، ۱۳۹۲ق.
- شیخ مفید، محمد بن نعمان، اوائل المقالات، تحقیق ابراهیم انصاری زنجانی خوئینی، بیروت: دارالمفید، ۱۴۱۴ق
- شیخ مفید، محمد بن نعمان، تصحیح الاعتقادات الامامیة، تحقیق حسین درگاهی، بیروت: دارالمفید، ۱۴۱۴ق
- شیخ مفید، مصنفات الشیخ المفید، قم: کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، ۱۴۱۳ق
- طوسی، ابوجعفر محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال کشی
- کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الاصول من الکافی، تهران: دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۶۵ش
- کلینی، ابوجعفر محمد بن یعقوب، اصول کافی، ترجمه صادق حسنزاده، نشر صلوات، ۱۳۸۳ش
- مبلغی آبادانی، عبدالله، تاریخ ادیان و مذاهب جهان، قم، انتشارات منطق (سینا)، ۱۳۷۳ش.
- مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، موسسة الوفاء، ۱۴۰۳ق.
- مدرسی طباطبائی، حسین، مکتب در فرآیند تکامل، ترجمه هاشم ایزدپناه، نیوجرسی، ۱۳۷۵ش.
- مشکور، محمدجواد، خلاصة الادیان، تهران، انتشارات شرق، ۱۳۶۹ش.
- نهج البلاغه، صبحی صالح