تحنث
تَحَنُّث، سنّتی در میان برخی مردم حجاز پیش از اسلام که طبق آن، هر سال روزهایی را به گوشهگیری از جامعه و مراقبه نفس میپرداختند. از کسانی که به این عمل اهتمام داشتهاند، عبدالمطلب و پیامبر اسلام(ص) پیش از بعثت بودهاند که هر سال در غار حِراء به خلوت و عبادت مینشستند.
معنای تحنث
حِنث به معنای شکستن قسم و نیز به معنای گناه است؛ اما وقتی در باب تفعّل استفاده میشود (تَحَنُّث) به معنای نفی حنث است و در نتیجه تحنث یعنی «دوری از گناه». به همین دلیل، برخی معنای تحنّث را تعبّد بیان کردهاند، یا به جای تحنّث، واژههای تعبّد و نُسک را به کار بردهاند.
در اصطلاح
تَحَنُّث یک حالت روحی مانند اعتکاف بوده است که طی آن، فرد مدتی به خلوت و گوشه نشینی میرفته و به عبادت، مراقبت نفس و نیکوکاری میپرداخته است تا هم به سبب خلوت و انزوا از ارتکاب معاصی اجتماعی دوری گزیند و هم در آن حالت روحی و مراقبت، نوعی صفا و جلای نفس پیدا کند.
تحنث پیامبر(ص)
بنابر روایتی از امام علی(ع)، پیامبر(ص) پیش از بعثت هر سال به حِراء میرفت و مدتی در آنجا میماند. ایشان، بنا به سنّت قریش، هر سال یک ماه در حرا مجاور میشد و تحنّث میکرد و فقرایی را که پیش او میآمدند، اطعام میکرد و پس از آن به کعبه میرفت و هفت بار یا بیشتر به دور آن طواف میکرد و سپس به خانه بازمی گشت؛ این کار تا بعثت ادامه داشت. بنا بر روایتی از عایشه، نزد پیامبر(ص) چیزی محبوبتر از تنهایی و گوشه نشینی نبود. آن حضرت در غار حرا خلوت میکرد و شبهایی چند به تحنّث میگذراند، سپس به خانه نزد خدیجه برمیگشت و زاد و توشهای برای مدتی دیگر برمیداشت. این برنامه تا زمان بعثت او ادامه داشت. برخی بین دو روایت جمع کرده و گفتهاند که پیامبر اکرم(ص) پس از چند شب تحنّث که توشهاش تمام میشد، به خانه بازمی گشت و برای چند شب دیگر توشه برمیداشت تا اینکه یک ماه به پایان میرسید.
روایات، بیشتر بر این دلالت دارند که پیامبر(ص) به تنهایی به تحنّث میرفت؛ ولی در پارهای اخبار اشاره شده است که خدیجه همراه او و ظاهراً تا محل تحنّث میرفت یا برای حضرت توشه و آب میبرد؛ با این همه، از کلام امام علی(ع) پیداست که کسی جز وی شاهد تحنّث پیامبر و نزول وحی بر او نبوده است.
بنا بر پارهای روایات، تحنّث پیامبر اکرم(ص) در غار حرا از ده سال قبل از بعثت و مصادف با سال ولادت علی(ع) آغاز شد. در این دوره، پیامبر ندا و نور غیبی و آواز سنگها و درختان را میشنید و پرده از دیدگانش کنار زده میشد. این امر ادامه داشت تا اینکه وحی بر او نازل شد.
پس از اسلام
پیامبر (ص) پس از بعثت، تحنّث را ـ که به گفته برخی احتمالا برای دوری از جامعه جاهلی و عادات و رسوم آن انجام میدادـ ترک کرد و پس از هجرت، هر سال یک دهه از ماه رمضان را در مسجد مدینه اعتکاف میکرد.
سابقه تحنث
از بعضی روایات برمیآید که پیش از اسلام، تحنّث در میان قُرَیش شناخته شده بود. طبق برخی گزارشهای تاریخی، افرادی از قریش ماه رمضان را در حراء به تحنّث میگذراندند. آنان در این ماه راهی حراء میشدند، یک ماه در آنجا اقامت میکردند و به فقیرانی که نزد آنان میآمدند کمک مینمودند. در پایان ماه به مسجدالحرام آمده، کعبه را هفت بار طواف میکردند و سپس به خانه میرفتند. با توجه به کوچکی غار حراء و عدم شیوع این امر، قاعدتاً تنها شمار اندکی از قریش این کار را میکردند و به احتمال قوی، اختصاص به حُنَفا داشته است.
به گفته بلاذری، عبدالمطلب، نیای پیامبر(ص)، این سنّت را در میان قریش پایه گذاری کرد؛ اما ابن هشام تحنّث را استمرار سنّتی حنیفی دانسته است. به گفته وی تحنّث و تحنّف در عربی به یک معنی (حنیفیت) است و تحنّث از تبدیلِ ف به ث ساخته شده است.
چنانکه در بعضی از روایات آمده، عبدالمطلب، برای نخستین بار در غار حراء، ماه رمضان را تحنث گزید. چون ماه رمضان میرسید، وی به حراء میرفت و مساکین را غذا میداد. از آن پس دیگرانی چون ورقة بن نوفل و ابوامیه بن مغیره از او پیروی کرده و تا پایان ماه در آنجا میماندند. شاید هم که آنها در یک نقطه مثل حراء جمع نمیشدند، اما در ماه رمضان بود که انزوا میگرفتند. این انزوای یک ماهه حاکی از احترام مردم به ماه رمضان بوده و شاید نشانه ریشه قدیمتر این عادت باشد.
در آستانه ظهور اسلام، چند تن از قریش که حنیف (جمع: حُنَفا) خوانده شدهاند، از برخی عادات قوم خود مانند بت پرستی و خوردن مردار و خون و قربانیانِ بتها پرهیز میکردند، از جمله زید بن عَمرو بن نُفَیل که از مشرکان انتقاد میکرد و برای آنکه از آزار عموی خود، خطّاب بن نفیل، در امان بماند، به کوه حرا پناه میبرد. با این همه، گفته میشود که تحنّث پیامبر(ص) نه پیروی از سنّت قریش بوده است و نه پیروی از روش حُنَفا.
بعضی مستشرقان تحنّث را از واژه عبری تِحِنُّت/ تِحِنُّث، به معنای «نیایش و عبادت فردی»، دانسته و هرگونه ارتباط میان تحنّث و تحنّف (حنیفیت) را انکار کردهاند و از این رو اساساً در تداول لفظ تحنّث یا رواج این سنّت در میان قریش پیش از اسلام تردید کردهاند؛ اما طبق روایات معتبر تاریخی تحنّث در میان قریش رواج داشته و حتی به گفته برخی نویسندگان تحنّث پیامبر (ص) امری کاملاً بیسابقه و غیرتقلیدی بوده است و بنابراین، نمیتواند برگرفته از واژهها و یا سنتهای عبری باشد.
پانویس
- ↑ زریاب، سیره رسول اللّه، ص۱۰۲
- ↑ مثلاً رجوع کنید به بخاری جعفی، ج۱، ص۳
- ↑ رجوع کنید به ابن اثیر، الکامل، ج۲، ص۴۸؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ص۱۲۹
- ↑ ازهری، تهذیب اللغه، ج۴، ص۴۸۱؛ زریاب، سیره رسول اللّه، ص۱۰۲
- ↑ رجوع کنید به خطبه قاصِعه؛ نهج البلاغه، ص۲۲۲
- ↑ ابن اسحاق، سیره ابن اسحاق، ص۱۰۱؛ نیز رجوع کنید به ابن هشام، السیره النبویه، ج۱، ص۲۵۱ـ۲۵۲؛ طبری، تاریخ، ج۲، ص۳۰۰
- ↑ ابن سعد، طبقات، ج۱، قسم ۱، ص۱۲۹؛ طبری، تاریخ، ج۲، ص۲۹۸؛ بخاری جعفی، صحیح، ج۱، ص۳
- ↑ حلبی، السیره الحلبیه، ج۱، ص۲۳۶
- ↑ مثلاً رجوع کنید به ابن سعد، طبقات، ج۱، قسم ۱، ص۱۲۹؛ طبری، تاریخ، ج۲، ص۲۹۸؛ بخاری جعفی، صحیح، ج۱، ص۳؛ ابن حزم، جوامع السیره، ص۳۶
- ↑ ابن هشام، السیره النبویه، ج۱، ص۲۵۲؛ طبری، تاریخ، ج۲، ص۳۰۰؛ مقریزی، امتاع الاسماع، ج۱، ص۱۲
- ↑ رامیار، تاریخ قرآن، ص۳۶
- ↑ رجوع کنید به نهج البلاغه، خطبه قاصِعه؛ ص۲۲۲
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ج۳۹، ص۳۲۷ـ ۳۲۸
- ↑ ازهری، تهذیب اللغه، ج۴، ص۴۸۱
- ↑ کلینی، الکافی، ج۴، ص۱۷۵؛ بخاری جعفی، صحیح، ج۲، ص۲۵۵ـ۲۵۶؛ رامیار، تاریخ قرآن، ص۳۶ـ۳۷
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۰۵؛ نیز رجوع کنید به ابن هشام، السیره النبویه، ج۱، ص۲۵۱
- ↑ جعفریان، سیره رسول خدا، ص۱۵۷
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۸۴
- ↑ ابن هشام، السیره النبویه، ج۱، ص۲۵۱
- ↑ نیز رجوع کنید به جوهری، الصحاح، ج۱، ص۲۸۰؛ ابن سیده، المحکم، ج۳، ص۲۲۳
- ↑ رامیار، تاریخ قرآن، ص۳۷.
- ↑ ابن اسحاق، سیره ابن اسحاق، ص۹۷؛ ابن هشام، السیره النبویه، ج۱، ص۲۳۷ـ۲۴۰، ۲۴۴ـ۲۴۷؛ زریاب، سیره رسول اللّه، ص۷۹ـ۸۱
- ↑ برای آگاهی بیشتر از این آرا و نقد آنها رجوع کنید به قسطر، ص۲۲۸ـ۲۳۱؛ نیز رجوع کنید به دایره المعارف اسلام، چاپ دوم، ذیل واژه
- ↑ رجوع کنید به قسطر، ص۲۳۰ـ۲۳۶
- ↑ ابن حزم، جوامع السیره، ص۳۶
منابع
- ابن اثیر، "الکامل".
- ابن اسحاق، "سیرة ابن اسحاق"، چاپ محمد حمیداللّه، قونیه، ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
- ابن حزم، "جوامع السیرة النبویة"، بیروت، [۱۹۸۲].
- ابن سعد، "طبقات".
- ابن سیده، المحکم و المحیط الاعظم فی اللغة، قاهره، ۱۳۷۷ـ۱۳۹۳/ ۱۹۵۸ـ۱۹۷۳.
- ابن هشام، "السیرة النبویة"، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شلبی، بیروت، بیتا.
- ازهری، محمدبن احمد، "تهذیب اللغة"، ج۴، چاپ عبدالکریم عزباوی، قاهره، بیتا.
- بخاری جعفی، محمد بن اسماعیل، "صحیح البخاری"، استانبول، ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
- بلاذری، احمد بن یحیی، "انساب الاشراف"، ج۱، چاپ محمد حمیداللّه، مصر، ۱۹۵۹.
- جعفریان، رسول، "سیرة رسول خدا(ص)؛ تاریخ سیاسی اسلام (۱) "، تهران، سازمان چاپ و انتشارات، ۱۳۷۳ش.
- جوهری، اسماعیل بن حماد، "الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربیة"، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت، بیتا، چاپ افست تهران، ۱۳۶۸ش.
- حلبی، علی بن ابراهیم، "السیرة الحلبیة"، بیروت، [۱۳۲۰]، چاپ افست بیتا.
- ذهبی، محمد بن احمد، "تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، السیرة النبویة"، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، ۱۴۱۵/۱۹۹۴.
- رامیار، محمود، "تاریخ قرآن"، تهران، ۱۳۶۲ش.
- زریاب خویی، عباس، "سیرة رسول اللّه"، تهران، ۱۳۷۰ش.
- طبری، "تاریخ"، بیروت.
- کلینی، "الکافی".
- مجلسی، "بحار الانوار".
- مقریزی، احمد بن علی، "امتاع الاسماع"، ج۱، چاپ محمودمحمد شاکر، [قاهره]: لجنة التألیف و الترجمة و النشر، بیتا.
- "نهج البلاغة"، امام علی بن ابی طالب(ع)، ترجمة جعفر شهیدی، تهران، ۱۳۷۱ش.
- Norman Calder, "Hinth, birr, tabarrur, tahannuth: an inquiry into the Arabic vocabulary of vows", BSO [ A ] S , lI , pt.2 (1988).
- Encyclopedia of Islam, 2nd ed., s.v. "Tahannuth" (by G. R. Hawting).
- M. J. Kister, Studies in Jahiliyya and early Islam: "al-tahannuth, an inquiry into the meaning of a term", London, 1980.
پیوند به بیرون
- منبع مقاله: