خلافت
«خلافت» نظام حکومتى مسلمانان پس از وفات پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) و در جایگاه جانشینى آن حضرت است که در طول سیزده قرن، اشخاص و خاندانهاى متعددى در گستره جهان اسلام خود را مصداق آن معرفى کردهاند.
خلافت در لغت و اصطلاح
«خِلافت» واژهاى عربى از ریشه «خلف»، به معناى نیابت از غیر است به جهت غیبت منوب عنه یا به علت مرگش یا به جهت عاجز بودنش و یا به سبب شرافت بخشیدن به نایب. نیز به معناى جانشین ساختن آمده است. واژه خلیفه (جمع آن خلفاء و خلائف) به معناى جانشین، وکیل و قائممقام است.
واژه «خلیفه» در قرآن کریم به معناى جانشین خداوند بر روى زمین آمده است و این خلافت تمام نمى شود، جز این که خلیفه در همه شئون وجودى و آثار و احکام و تدابیر، حاکى از مستخلف باشد. واژههاى خلیفه (سوره بقره: ۳۰)، خلفاء (سوره اعراف: ۶۹، ۷۴؛ سوره نمل: ۶۲) و خلائف (سوره انعام: ۱۶۵؛ سوره یونس: ۱۴، ۷۳؛ سوره فاطر: ۳۹) در قرآن بکار رفته است.
بیشترین کاربرد دو واژه خلافت و خلیفه، کاربرد اصطلاحى آنهاست که در تحولات سیاسى جامعه اسلامى پس از وفات پیامبر صلى اللّه علیه و آله و سلم بکار گرفته شد و به ترتیب، به معناى جانشینى در امر حکومت و در معناى مطلق امارت و حکومت پس از پیامبر و شخص جانشین پیامبر در امر حکومت استفاده شد.
کاربرد اصطلاحات مذکور، این دو واژه را به کلیدىترین مفاهیم فرهنگ سیاسى مسلمانان بدل ساخت و حتى بعدها، گروههایى از مسلمانان در تبیین مشروعیت نظام خلافت به کاربرد واژه خلیفه در قرآن استناد کردند. در همین معنا، دو واژه «امامت» و «امام» نیز بارها در آثار مؤلفان مسلمان نخستین بکار رفته است که با مفهوم امامت از دیدگاه شیعى تفاوت بسیار دارد.
شکلگیری خلافت در تاریخ اسلام
در رویکرد تاریخى، خلافت در اصطلاح عنوان ساختار حکومتى است که اداره امور جامعه اسلامى پس از وفات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در قالب آن شکل گرفت و متصدى آن یعنى خلیفه، جانشین پیامبر اکرم در امر حکومت اسلامى محسوب مىشد.
آغاز شکلگیرى خلافت به رویداد سقیفه بنی ساعده بازمىگردد که طى آن جمعى از صحابه بلافاصله پس از رحلت آن حضرت، اقدام به تعیین جانشینى براى وى کردند. اما مخالفت اهل بیت پیامبر و عدهاى از بنىهاشم و نیز برخى از صحابیان با اصل واقعه شکلگرفته در سقیفه بود.
دارندگان این رویکرد در تعارضى آشکار با برپاکنندگان اجتماع سقیفه، نه تنها مسئله خلافت و نحوه انتخاب جانشین پیامبر با آن ماهیت و آن گونه که اتفاق افتاد را به رسمیت نشناختند، بلکه از پذیرفتن آنچه بعدها به صورت مرجعیت دینى و دنیوى خلیفه در جایگاه جانشینى پیامبر تأکید و ترویج شد نیز سرباز زدند و آن را مختص امام منصوص و منصوب از سوى خدا و پیامبر دانستند.
پانویس
- ↑ مفردات، ص۲۹۴، «خلف».
- ↑ رجوع کنید به ابن منظور، ذیل «خَلَفَ»؛ زبیدى، ج۲۳، ص۲۶۳ـ۲۶۵.
- ↑ المیزان، ج۱، ص۱۱۵؛ ج۱۷، ص۱۹۴ـ۱۹۵.
- ↑ ماوردى، ۱۴۰۹، ص۴؛ قلقشندى، ۱۹۸۰، ج۱، ص۸ـ۱۲، ۱۴ـ۱۶.
- ↑ رجوع کنید به احمد بن حنبل، ج۱، ص۹۰؛ ابنقتیبه، ج۱، ص۱۱ـ۱۲؛ بلاذرى، ۱۴۱۷، ج۲، ص۲۶۷ـ۲۷۴؛ طبرى، ج۳، ص۲۰۳.
- ↑ رجوع کنید به امامت.
منابع
- دانشنامه جهان اسلام، جلد۱۵، ذیل مدخل "خلافت"، از سیده رقیه میرابوالقاسمى.
- فرهنگ قرآن، جلد۱۳، صفحه۵۱.
مطالب مرتبط