مناره

از دانشنامه‌ی اسلامی

مناره در ساخت مساجد از جنبه تاریخی یک پدیده قدیمی است که تاریخ، سابقه آن را به قبل از اسلام برمی گرداند.

مناره در لغت

نشان که در راه از سنگ و خشت برپا کنند و در اصل لغت به معنی چراغ پایه باشد، ظاهراً وجه تسمیه آن باشد که سابق برای راه یافتن مسافران چراغی بر مناره می افروختند زیرا که در بلاد عرب به شبها می روند.

تاریخچه مناره

«کورت فریشلر» می نویسد: «قتیبة بن مسلم بن مسلم (که به گمان ایشان مبتکر مناره در مساجد است) در زمان خلافت ولید بن عبدالملک ساختن مناره در مساجد را از چینی ها آموخت... چینی ها در شهرهای خود مناره های بلند می ساختند و همواره دیدبانی بالای منار، شهر را از نظر می گذراند تا در هر لحظه که حریقی به وجود می آمد، زود جلوی حریق را بگیرند». بعد ایشان ضمن رد این قول چنین آورده اند: «قبل از این که هجرت (که مبدا تاریخ مسلمین است) صورت بگیرد، در «قسطنطنیه» که امروز موسوم به «استانبول» است، عماراتی وجود داشت که برای تزیین در آنها منارهای کوچک (یا گلدسته) می ساختند». بعد در تایید نظر خود می آورند: «چون مسلمانها با رومی ها یعنی روم صغیر که پایتخت آن «قسطنطنیه» بود، پیش از چینی ها تماس داشتند، (پس) می توان گفت که ساختن منار با گلدسته را از روم صغیر فراگرفتند».

استاد و محقق بزرگوار آقای غفاری در این خصوص چنین اظهارنظر نموده اند: «منارات از علایم معابد مجوس و یا آتش پرستان می باشد که مسلمین بعد از فتح بلاد عجم (ایران) آنها را برای معابد خود اول بار در «کوفه» بکار بردند». در جای دیگر نگاشته اند: «مسلمانان بعد از فتح بلاد عجم مناره را به تقلید و تبعیت از معابد و آتشکده هایی که دارای مناره بودند، در مساجد ساختند».

مجله مسجد به نقل از یکی از مستشرقین در این مورد نگاشته است: «ماذنه هایی که در ایران و هند است، از روی شکل برجهایی ساخته شد که برای دیدبانها و نگهبانان در هر شهری می ساخته اند».

مقریزی بنای نخستین مناره را به معاویه نسبت داده است که آن را به تقلید از برجهای کلیساهای دمشق ساخته بود. ارنست کونل نوشته است: «احتمال می رود که مسلمانان آن را به تقلید از برجهای آژیر بابل یا روم ساخته باشند.

مناره یا گلدسته

ما هر چند در بسیاری از جاها مناره و گلدسته را مترادف هم بکار می بریم ولی باید بدانیم این دو، دو شکل و هیئت جدا از هم دارند اما به مناسبت این که هر دو معمولاً در معابد و مقابر مقدسه بکار می روند، آنها را مترادف می آورند ولی گلدسته بنای عمودی و نسبتاً کوچکی است که در کشورهای اسلامی معمولاً سر آن را گرد و بیضوی می سازند ولی در کشورهای مسیحی سر آن را تیز و مانند یک مخروط می سازند.

مناره قبل از ظهور اسلام هم در سرزمینهای اسلامی و بلکه در دل عربستان یعنی مکه معظمه و یمن موجود بوده است. گذشته از این ابتکار مناره را (به طور کلی فارغ از این که در مساجد و یا بنای خاصی بکار رود) به یمنی ها نسبت داده اند. اما این که «کورت» می گوید: «مسلمانان ساختن مناره یا گلدسته را از روم صغیر فراگرفتند»، به نظر می رسد ایشان دچار اشتباه بزرگی شده باشند.

آنچه ایشان از آن به عنوان مناره یاد می کند، نه مناره بلکه اسم دقیق آن را باید گلدسته (به تعبیر ما ایرانیان) یاد کرد و بین مناره و گلدسته فرق بسیار وجود دارد به همین خاطر ایشان همواره اصرار دارند که از مناره به گلدسته تعبیر بیاورند چه این که متوجه شده اند که مناره غیر از گلدسته است. ما در مکالمات روزمره خود بسیاری از کلمات را که در معنی تفاوت دارند، به خاطر قرابت و نزدیکی که بین معنی آنها احساس می شود، غالباً مترادف بکار می بریم مانند «فقیر» و «مسکین» اما گاه به جاهای حساسی می رسیم که اگر آنها را باز مترادف بکار ببریم، بی تردید دچار اشتباهات جبران ناپذیر بزرگی خواهیم شد.

اما این که بعضی معتقدند مناره را از معابد مجوس گرفته اند، هیچ وجه تاریخی برای آن نمی توان تصور کرد چه این که مناره در طول تاریخ برای راهنمایی و ارائه طریق بکار برده می شده است، نه برای معابد. گمان می رود آنچه باعث شده بعضی دچار این اشتباه بشوند، ظاهر کلمه «مناره» است و آتشکده ها مناره نداشته اند.

علل الحاق مناره به مسجد

ابتدا مناره را برای راهنمائی مسافران می ساخته اند و در آن آتشی روشن می کردند که در شب از دور رهنمای مسافران به مقصد باشد، تا به این وسیله مسافران راه را از بیراهه تشخیص دهند. بنابراین فلسفه وجودی مناره را باید در ارائه طریق به پویندگان راه معرفی کرد.

بسیاری فلسفه وجودی قرار گفتن مناره در کنار مساجد را اعلام اذان از مکان بلند می دانند و در این باره به روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله هم تمسک کرده اند، اما باید بگوییم این سخن هیچ دلالتی بر لزوم مناره در کنار مساجد ندارد، اگر چنین بود، بی گمان بام مساجد برای این کار کفایت می کرد و فلسفه اذان گفتن در مکان بلند را پاسخگو بود و بر فرض قبول این نظر، چگونه با این فلسفه، وجود جفت مناره های مقارن را که در عالم تشیع معمول و مرسوم است، توجیه نماییم؟

اگر فلسفه وجودی قرار گرفتن مناره در کنار مسجد فقط اعلان اذان از نقطه بلند بود، یک مناره کفایت می کرد و نیازی به وجود مناره دومی نبود و حال این که می بینیم از قدیم چه در مساجد و چه در مقابر مقدسه اهل بیت علیهم السلام و امامزادگان و چه در سر درب ورودی مدارس دو مناره مقارن و همگون می ساخته اند و آنچه پذیرش این فلسفه وجودی برای مناره ها را بیش از پیش از نظر دور می دارد و آن را با مشکل روبرو می سازد، وجود نگرش و برخورد متفاوت با مناره در عالم تشیع و عالم تسنن است. به این بیان که اهل تسنن در هر کجای عالم از قدیم برخلاف شیعیان مساجد خود را تک مناره ای بنا نموده اند، این نکته ای است که ما را بیشتر به تامل و تعمق وامی دارد که لابد رمزی در کار است که باعث این دو نگرش شده والا هر دو فرقه، معتقد به گفتن اذان در مکان بلند هستند.

دو مناره نماد، دو وسیله هدایت مسجد این سمبل منزلگه مقصود و خانه توحید ناگزیر از راهی است که بدان منتهی شود چه هر رهی شایسته منزلگه توحید نیست، رهی باید و راهبری که بتواند رهروان را از توفانها و گردنه های صعب العبور برهاند و به سر منزل مقصود رساند.

و این قرآن و عترت اند که همصدا و همقدم و دست در دست هم همه مردم را به منزلگه توحید رهنمایند، قرآن و اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله همچو دو بال یک پرنده اند. دو مناره یکی در راست و دیگری در چپ مسجد یکی نماد و سمبل اعتقاد به قرآن و دیگری سمبل و نماد اعتقاد به اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله است که هر دو چراغ راه سالکان منزلگه توحیدند.

اما از آنجایی که اهل تسنن، اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله را راهنمایان طریق توحید نمی دانند و فقط قرآن را راهنمای طریق توحید می دانند، لذا منزلگه توحید (مسجد) را مزین به یک چراغ هدایت می کنند که همانا سمبل و نماد ایمان به کتاب خدا به عنوان تنها راه هدایت به منزلگه سعادت و رستگاری باشد.

در واقع علت قرار گرفتن مناره در کنار مساجد نتیجه دو اعتقاد مختلف است که بعد از پیامبر و بلکه در زمان حیات پیامبر بین پیروان رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و دیگران (یعنی پیروان خلفا) رخ داد. دسته اول به پیروی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می گفتند برای وصول به حقیقت و تداوم اسلام، ایمان به کتاب خدا و اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله لازم است، «انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی لن یفترقا حتی یردا علی الحوض» و «علی مع القرآن و القران مع علی»؛ ولی دسته دوم به پیروی از خلیفه دوم می گفتند در وصول به منزلگه مقصود و مراد فقط اعتقاد به قرآن بس است و به چیزی دیگر به نام علی و اولاد او علیهم السلام نیازی نیست، «حسبنا کتاب الله». بنابراین مناره سمبل و نماد اعتقاد به راهنمایان و راهبران تداوم طریق توحید و وصول به آنند.

حدیث منقول از علی علیه السلام بهترین شاهد بر همین مدعا است چه این که اگر فلسفه وجودی قرار گرفتن مناره در کنار مسجد اذان گفتن از مکان بلند بود، نمی بایست علی علیه السلام دستور تخریب مناره های بلند را صادر کنند و بعد به نحو مؤکد بفرمایند: «هیچگاه مناره را بلندتر از سطح مسجد مسازید». و فقها هم بر طبق این حدیث فتوا به کراهت مناره بلندتر از سطح بام مسجد را داده اند.

مناره قبل از ظهور اسلام و حتی قبل از میلاد مسیح علیه السلام هم وجود داشته است، اما اصلاً چیزی به نام ماذنه در کتب احادیث و سیره و تاریخ نداریم بلکه بعد از الحاق مناره به مسجد چون در مناره اذان هم می گفتند، به این خاطر به آن ماذنه هم می گفتند. اما اسمائی مانند «ماذنه» و «گلدسته» صفاتی هستند که به مناسبت هائی بر مناره اطلاق می شود و گفته شده ماذنه در آغاز صورت ساده ای داشت و تدریجاً تکامل یافت یعنی در اول ماذنه، دیواری بلند یا برج مانند بود.

تفاوت مناره و برج

بحث دیگر درباره تفاوت مناره با برج است. اصولا برج یا مناره در تاریخ دارای دو هویت کاملا متفاوت از هم هستند. برج و مناره از جنبه تاریخی دو پدیده قدیمی هستند که تاریخ، سابقه آنها را به قبل از اسلام برمی گرداند، مناره با برج در شکل و کاربرد هر دو متفاوت هستند.

بر بالای برج چند نگهبان و دیدبان برای نگهبانی و حراست قلعه و شهر می ایستادند ولی بر بالای مناره آتشی روشن می کردند تا مسافران راه را در شب گم نکنند. بر بالای برجها دیوارکی همراه با بریدگی هایی برای نگهبانان و دیدبانان وجود داشت برخلاف مناره که چنین نبود. برجها را بدون سایبان می ساختند ولی در بالای مناره برای حفاظت آتش از برف و باران سایبانی می ساختند. چون غرض از ساخت برج نگهبانی بود، لذا آن را به شکل اسطوانه ای با قطر بزرگ می ساختند ولی مناره را اسطوانه ای با قطر کوچک و بلند می ساختند و کلا هویت شکلی برج و مناره را می شود با تاج آنها مشخص نمود.

کلا هویت کاربردی مناره را می شود در ارائه الطریق و برج را در مراقبت و حراست معرفی کرد. بنابراین، این سخن که مسلمانان مناره را از روی شکل برج قلعه ها و شهرها ساختند، درست به نظر نمی رسد.

پانویس

  1. غیاث، جوتره، چوتره، گلدسته، مئذنه، فار.
  2. کورت فریشلر، امام حسین علیه السلام و ایران، ترجمه ذبیح الله منصوری، انتشارات جاویدان، 1369، ص547.
  3. علی اکبر غفاری، تعلیقات بر تهذیب الاحکام شیخ طوسی، چاپ مکتبة الصدوق، ج2، کتاب الصلاة، باب اذان و اقامه، ص307، ذیل حدیث1134.
  4. علی اکبر غفاری، همان، ج2، ص63، ذیل حدیث.
  5. مجله مسجد، شماره پانزدهم، مرداد و شهریور 1373، ص51.
  6. تقی الدین احمد بن علی بن عبدالقادر بن محمد معروف به مقریزی، الخطط المقریزیه، المساة بالمواعظ والاعتبار بذکر الخطط والآثار، ج3، منشورات دارالعرفاء لبنان، ص191.
  7. پروفسور ارنست کونل، هنر اسلامی، ترجمه مهندس هوشنگ طاهری، انتشارات توس، چاپ سوم، 1368، ص13.
  8. المولی حیدر علی بن محمد الشروانی، ما روته العامة من مناقب اهل البیت علیهم السلام، مطبعة المنشورات الاسلامیة، شوال 1414ه، تحقیق محمد حسون صفی، ص174-168.
  9. کنزالعمال، ج3، ص138، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج2، ص20 به نقل از المراجعات شرف الدین عاملی، ص242، مطبوعات النجاح بالقاهرة، چاپ بیستم، 1399ه-1979م
  10. محمدحسن نجفی، جواهرالکلام، دارالکتب الاسلامیة، 1365ش، ج9، ص62، مقدمه هفتم در اذان و اقامه.
  11. مجله مسجد، ص81، شماره15، مرداد و شهریور 73.

منابع

  • علی نجفی، مجله مکتب اسلام، شماره7، سال81، در دسترس در پایگاه اطلاع رسانی حوزه.
  • فرهنگ فارسی دهخدا، ذیل واژه مناره، در دسترس در واژه یاب، بازیابی: 6 بهمن 1392.
  • جواد محدثی، هنر در قلمرو مكتب، ص221، در دسترس در اندیشه قم.