أوب (مفرداتنهجالبلاغه)أوب یا مآب از مفردات نهج البلاغه، به معنای بازگشت میباشد که حضرت علی (علیهالسلام) در خصوص بدترین بازگشتها و بیان موعظهای و ... از این کلمه استفاده نمود است. ۱ - مفهومشناسیأوب به معنای بازگشت آمده است. چنانکه گفته شده: «آب من سفره اوبا: رجع.» [۱]
زمخشری، ابوالقاسم محمود بن عمر، ربیع الأبرار و نصوص الأخبار، ج۱، ص۶۶، بیجا، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، بیتا.
مآب نیز مصدر میمی میآید به معنی بازگشت؛ همچنین اسم زمان و اسم مکان نیز میآید. راغب در مفردات آورده است: اوب به معنی رجوع از روی اراده و اختیار است، ولی رجوع اعّم میباشد. همچنین «اوب» به معنی طریق و ناحیه نیز آید؛ لذا گفته میشود: «جاء و امن کلّ اوب؛ آمدند از هر طرف.»۲ - کاربردهادر کلمات و خطبههای حضرت (علیهالسلام)، از این کلمه در مواردی استفاده شده است که عبارتند از: ۲.۱ - بدترین بازگشتهاآن حضرت (صلواتاللهعلیه) خطاب به خوارج میگوید: «فابوا شرّ ماب و ارجعوا علی اثر الاعقاب اما انّکم ستلقون بعدی ذلا شاملا و سیفا قاطعا؛ برگردید بدترین برگشت، برگردید به عقبها (ضرری به من ندارید) آگاه باشید که بعد از من ذلّت عمومی و شمشیر بر آن شما را خواهد گرفت.» آری خوارج در آینده به دست بنی امیّه ذلیل شدند. ۲.۲ - موعظهامام (علیهالسلام) در مقام موعظه نیز فرموده است: «فجعل الله لهم الجنّة مابا و الجزاء ثوابا» «مآب» در اینجا اسم مکان است و به معنای محل بازگشت، میباشد. ۲.۳ - توصیف اهل شامآن حضرت (علیهالسلام) در وصف اهل شام که به صفین برای یاری معاویه آمده بودند، فرموده است: «جفاة طغام و عبید اقزام جمعوا من کلّ اوب و تلقّطوا من کلّ شوب ممنّ ینبغی ان یفقّه و یؤدّب و یعلّم و یدرّب و یولّی علیه و یؤخذ علی یدیه لیسوا من المهاجرین و الانصار، و لا من الدین تبوّؤا الدار و الایمان؛ این توده ناآگاه بیرحم و سنگدلند و اراذلند، بیفضیلت و پستند، از هر طرف گرد آمده و از هر اختلاط و آمیختگی گرفته شدهاند، کسانی هستند که باید آموزش و ادب و تعلیم و تمرین ببینند؛ و بر آنها ولی و قیّم تعیین شود و دستشان را بگیرند. یعنی احمق و نادانند باید تربیت شوند، نه اینکه کاری به آنها واگذار شود و به حساب گرفته شوند، آنها نه از مهاجرین هستند و نه از انصار و نه از کسانیکه در مدینه، دیار و ایمان را آماده کردند (انصار اوّلی).» ۲.۳.۱ - بیان مفردات۱ـ «جفاة» جمع جاف غلیظ القلب. ۲ـ «طغام» بفتح اوّل از اراذل مردم. ۳ـ «عبید» کنایه از بدخلقی و بیفضیلتی است. ۴ـ «اقزام» جمع قزم، اراذل ناس. ۵ـ «اوب» ناحیه و طرف. ۶ـ «شوب» یعنی آمیختگی. محمد عبده «شوب» را به معنای ناصحیح بودن نسب، آورده است. این ماده (اوب) با مشتقات آن جمعاً یازده بار در «نهج البلاغه» آمده است. ۳ - پانویس۴ - منبع• قرشی بنابی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «أوب»، ص۹۶. |