اسلام و ادیان (قرآن)قرآن کریم بشارت عالمگیر شدن اسلام را به مسلمانان داده و در ادامه اینکه تلاشهاى مذبوحانه دشمنان اسلام به جائى نمى رسد. ۱ - غلبه اسلام بر ديگر اديانقرآن کریم می فرماید، اراده الهى به غلبه اسلام بر ديگر اديان تعلّق گرفته است: «هو الَّذى أرسل رسوله بالهدى ودين الحقّ ليظهره على الدّين كلّه ...» او كسي است كه رسولش را با هدایت و آئين حق فرستاد تا او را بر همه آئينها غالب گرداند... . آیه مورد بحث بشارت عالمگیر شدن اسلام را به مسلمانان داده و با آن ، بحث آیه گذشته را دائر بر اینکه تلاشهاى مذبوحانه دشمنان اسلام به جائى نمى رسد، تکمیل مى کند و با صراحت مى گوید: او کسى است که رسول خود را با هدایت و دین حق فرستاد تا او را بر تمام ادیان پیروز و غالب گرداند، هر چند مشرکان را خوشایند نباشد، منظور از هدایت دلائل روشن و براهین آشکارى است که در آئین اسلام وجود دارد و منظور از دین حق همین آئینى است که اصولش حق و فروعش نیز حق و بالاخره تاریخ و مدارک و اسناد و نتیجه و برداشت آن نیز حق است و بدون شک آئینى که هم محتواى آن حق باشد و هم دلائل و مدارک و تاریخ آن روشن ، باید سرانجام بر همه آئینها پیروز گردد. با گذشت زمان ، و پیشرفت علم و دانش ، و سهولت ارتباطات ، واقعیتها چهره خود را از پشت پرده هاى تبلیغات مسموم بدر خواهد آورد و موانعى را که مخالفان حق بر سر راه آن قرار میدهند در هم کوبیده خواهد شد، و به این ترتیب آئین حق همه جا را فراخواهد گرفت هر چند دشمنان حق نخواهند و از هیچگونه کار شکنى مضایقه نکنند، زیرا حرکت آنها حرکتى است بر خلاف مسیر تاریخ و بر ضد سنن آفرینش ! «هو الّذى أرسل رسوله بالهدى ودين الحقّ ليظهره على الدّين كلّه ...» او كسي است كه رسولش را با هدايت و دین حق فرستاده، تا آن را بر همه اديان پيروز كند... . «يريدون ليطفـوا نور الله بأفوههم والله متمّ نوره ... • هو الّذى أرسل رسوله بالهدى ودين الحقّ ليظهره على الدّين كلّه ...» آنها ميخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش سازند، ولي خدا نور خود را كامل ميكند ... • او كسي است كه رسول خود را با هدايت و دين حق فرستاد تا او را بر همه ادیان غالب سازد... . ۲ - اسلام، ناسخ تمام اديان گذشتهخداوند می فرماید که اسلام، ناسخ تمام اديان گذشته می باشد: «إنَّ الدّين عند اللَّه الإسلـم وما اختلف الّذين أوتوا الكتـب إلاّ من بعد ما جاءهم العلم بغيا بينهم ...» دين در نزد خدا، اسلام (و تسليم بودن در برابر حق) است. و كساني كه كتاب آسماني به آنان داده شد، اختلافي (در آن) ايجاد نكردند، مگر بعد از آگاهي و علم ، آن هم به خاطر ظلم و ستم در ميان خود... . « ومن يبتغ غير الإسلـم دينا فلنيقبل منه ...» و هر كس جز اسلام (و تسليم در برابر فرمان حق،) آييني براي خود انتخاب كند، از او پذيرفته نخواهد شد... . «هو الَّذى أرسل رسوله بالهدى ودين الحقّ ليظهره على الدّين كلّه ...» او كسي است كه رسولش را با هدايت و آئین حق فرستاد تا او را بر همه آئينها غالب گرداند... . «هو الّذى أرسل رسوله بالهدى ودين الحقّ ليظهره على الدّين كلّه ...» او كسي است كه رسولش را با هدايت و دين حق فرستاده، تا آن را بر همه اديان پیروز كند... . «يريدون ليطفـوا نور الله بأفوههم والله متمّ نوره ... • هو الّذى أرسل رسوله بالهدى ودين الحقّ ليظهره على الدّين كلّه ...» آنها ميخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش سازند، ولي خدا نور خود را كامل ميكند ... • او كسي است كه رسول خود را با هدايت و دين حق فرستاد تا او را بر همه اديان غالب سازد... . ۳ - اسلام تنها دین مقبول خدادينى غير از اسلام نزد خداوند قبول نمی شود: «أفغير دين الله يبغون وله أسلم من فى السّمـوت والأرض طوعا وكرها وإليه يرجعون » آيا آنها غير از آيين خدا ميطلبند؟! (آيين او همين اسلام است،) و تمام كساني كه در آسمانها و زمین هستند، از روي اختیار يا از روي اجبار ، در برابر (فرمان) او تسلیم اند، و همه به سوي او باز گردانده ميشوند. ومن يبتغ غير الإسلـم دينا فلن يقبل منه ...» و هر كس جز اسلام (و تسليم در برابر فرمان حق،) آييني براي خود انتخاب كند، از او پذيرفته نخواهد شد... .(بنابراينكه «الاسلام» در آيه، نام دينى باشد كه پيامبرخاتم صلى الله عليه وآله ابلاغ كرده، نكته ياد شده قابل استفاده است. گفتنى است اين كه خداوند متعال فقط، اسلام را مىپذيرد، نشان مىدهد كه اسلام، اديان گذشته را در مقام پذيرش دين، نسخ كرده است.) اراده الهى بر انتشار دین اسلام در عالم بشریت تعلق گرفته است. ۴ - معنای هدی(هدى) به معناى هدایت الهیى است که رسول خود را با آن مقارن و همراه داشت ، و منظور از (دین حق) دین اسلام و عقاید و احکام آنست که با واقع و حق انطباق دارد. معناى آیه این است که : خدا آن کسى است که رسول خود محمد صلی الله علیه و آله را با هدایت - و یا با آیات و معجزات - و با دینى فرستاد که با فطرت و حقیقت آفرینش منطبق است ، فرستاد تا آن را بر سایر ادیان غلبه دهد هر چند مشرکان نخواهند و ناراحت شوند. از این معنا بخوبى بدست مى آید، ضمیرى که در «لیظهره» است به دین حق بر مى گردد، و متبادر از سیاق آیه هم همین است ، پس اینکه بعضى احتمال داده اند که ضمیر مذکور به رسول برگردد، و معناى آیه این باشد که : (تا وى را بر دشمنان غلبه دهد، و همه معالم دین را به وى بیاموزد) احتمال بس بعیدى است . ۵ - قتال با اهل کتاباین دو آیه مؤمنین را تحریض بر قتال با اهل کتاب کرده ، و اشاره اى که به وجوب و ضرورت این قتال نموده بر کسى پوشیده نیست ، براى اینکه این دو آیه دلالت دارند بر اینکه خداى تعالى خواسته است دین اسلام در عالم بشریت انتشار یابد، و معلوم است که چنین امرى به سعى و مجاهده نیازمند است ، و چون اهل کتاب سد راه پیشرفت اسلام شده و مى خواستند با دهن هاى خود این نور را خاموش کنند، لذا هیچ چاره اى جز قتال با آنان نبود؛ مخالفین خواسته خدا یا باید از بین بروند، و یا زیر دست حکومت مسلمین باشند و جزیه دهند. و نیز از آنجائى که خداى تعالى خواسته است این دین بر سایر ادیان غالب آید لذا مسلمانان باید بدانند که هر فتنه اى بپا شود - به مشیت خدا - به نفع ایشان و به ضرر دشمنان ایشان تمام خواهد شد و با اینحال دیگر سزاوار نیست که سستى و نگرانى به خود راه داده و در امر قتال کوتاه بیایند، زیرا باید بدانند که اگر ایمان داشته باشند خدا خواسته دست بالا قرار گیرند. ۵.۱ - سخن امام صادق علیه السلامچند روایت در ذیل جمله : «لیظهره على الدین کله» و تفسیر آن به ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه و در تفسیر برهان از صدوق نقل کرده که وى به سند خود از ابى بصیر روایت کرده که گفت : امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه («هو الذى ارسل رسوله بالهدى و دین الحق ... » فرمود: به خدا سوگند هنوز تأویل این آیه نازل نشده و نخواهد شد تا آنکه قائم علیه السلام خروج کند، وقتى او خروج کرد دیگر هیچ کافر به خدا و منکر امامى باقى نمى ماند مگر اینکه از خروج آن جناب ناراحت مى شود (زیرا آن جناب عرصه را بر آنان چنان تنگ مى گیرد که راه گریزى نمى یابند) حتى اگر کافرى در دل سنگى پنهان شود، آن سنگ مى گوید: اى مومن ! در دل من کافرى پنهان است مرا بشکن و او را به قتل برسان . ۵.۲ - سخن امام باقر علیه السلاممؤلف : نظیر این روایت را عیاشی از ابى المقدام از ابی جعفر علیه السلام و نیز از سماعه از امام صادق علیه السلام نقل کرده و همچنین طبرسی مثل آن را از ابى جعفر علیه السلام روایت کرده است . ۶ - پانویس۷ - منبعمرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۳، ص۲۸۷، برگرفته از مقاله «اسلام و ادیان». |