زمان تقریبی مطالعه: 16 دقیقه
 

اقسام اسرائیلیات





اِسْرائیلیّات‌، اصطلاحی‌ در معارف‌ اسلامی‌، به‌ ویژه‌ در زمینه تفسیر و علوم‌ حدیث‌، و آن‌ به‌ دسته‌ای‌ از روایات‌ و قصص‌ و مفاهیم‌ اشاره‌ دارد که‌ نه‌ در قرآن ‌ و احادیث‌ نبوی‌، بلکه‌ در تعالیم‌ امم‌ سالفه‌ به‌ ویژه‌ بنی‌ اسرائیل‌ ریشه‌ دارند و دارای اقسامی می‌باشد که در این مبحث به آنها اشاره شده است.


۱ - تقسیم‌بندی اسرائیلیات



ذهبی اسرائیلیات را به سه روش دسته‌بندی کرده است:
۱. تقسیم آنها به صحیح و ضعیف و موضوع؛
۲. تقسیم به مواردی که موافق یا مخالف شریعت است و یا شریعت در مقابل آنها سکوت کرده است؛
۳. تقسیم به مواردی که مربوط به عقاید یا احکام یا مواعظ و حوادث و پندهاست.
در پایان می‌گوید: این تقسیم‌ها متداخل هستند و می‌توان بعضی از اقسام را به اقسام دیگر ارجاع داد. همچنانکه می‌توان همه آنها را زیر مجموعه این سه دسته قرار داد: مقبول، مردود و مشکوک.

۲ - تقسیمی دیگر



ولی ظاهرا بهترین تقسیم _چنان که دکتر ابوشهبه هم پذیرفته است_ تقسیم به موافق و مخالف با شرع و یا مسکوت عنه است. البته تقسیم دیگری هم هست که اولی به نظر می‌رسد بدین گونه که: اسرائیلیات یا شفاها و به صورت حکایت نقل شده است که شامل اکثر مروّیات کعب الاحبار و ابن سلام و ابن منبه و امثال آنان است و یا در کتب عهدین که امروزه در دست است وجود دارد؛ مانند اکثر منقولات ائمه هدی (علیهم‌السّلام) خصوصا منقولات امام رضا (علیه‌السّلام) در مناظره با اهل کتاب که صرفا به منظور مناظره و الزام خصم نقل می‌فرمود نه آنکه مضمون آنها را باور داشته باشد!
نیز هر یک از این دو قسم (منقولات شفاهی یا روایاتی که عینا در کتاب‌های عهدین هست) به سه دسته تقسیم می‌شود: موافق با شریعت اسلام، مخالف با شرع و مسکوت عنه. هر یک از این اقسام حکم خاص خود را دارد که در اینجا به صورت خلاصه ذکر می‌کنیم:

۲.۱ - منقولات شفاهی


این گونه احادیث را به سبکی که امثال کعب الاحبار و ابن سلام و دیگران بازگو کرده‌اند، اگر نگوییم همه‌اش ساختگی و نادرست است، بیشتر آنها بی‌اساس می‌باشد و منشا آن شایعات عامیانه، افسانه‌ها و یا دروغ‌هایی است که امثال کعب الاحبار و ابن سلام یا عبدالله بن عمرو بن عاص ساخته‌اند؛ زیرا در تمام منقولات اینان حتی یک مورد که بتوان به آن اعتماد کرد وجود ندارد. لذا تمام گفته‌هایشان، به حکم قانون نقد و تحقیق، در نظر ما مردود شناخته شده است. ما نسبت به امثال اینان که خالصانه اسلام نیاورده و مشفقانه به نصیحت مسلمین نپرداخته‌اند سخت بدگمان هستیم. کما اینکه اطلاعات آنان را که برخاسته از شایعات عامیانه مبتذل و بلکه ساختگی است و بر بنیان تحقیقی استواری نهاده نشده است، مقرون به صحت نمی‌دانیم و گواه مدعای‌مان اینکه در موارد فراوان در لابه لای کلمات آنان نشانه‌هایی از خباثت و بدنهادی به مواضع استوار و خلل‌ناپذیر اسلام مشاهده می‌شود که احیانا ناشی از کینه‌توزی نسبت به پیشرفت اسلام و پیروزی مسلمانان و نشانه تلاش برای بد جلوه دادن چهره درخشان اسلام و ایجاد خلل و تزلزل در عقاید مسلمانان است. این ویژگی به طور کلی در تمام اسرائیلیات به چشم می‌خورد. احمد امین می‌گوید: کعب الاحبار و به تعبیر دیگر کعب بن ماتع یهودی اصالتا یمنی است و از بزرگ‌ترین عناصری به‌شمار می‌رود که به‌وسیله آنان اخبار یهودیان به حوزه اسلام نفوذ کرد. تمامی معلوماتش _چنان که به ما رسیده است_ شفاهی است و منقولات او از اطلاعات گسترده وی نسبت به فرهنگ یهود و اساطیر آنها خبر می‌دهد... ما معتقدیم که قصه‌گویی عامل اصلی ورود بسیاری از اساطیر و افسانه‌های امت‌های دیگر همچون یهودیان و مسیحیان به حوزه اسلام است و به وسیله همین قصه‌گویی بود که روایات ساختگی فراوانی به مجموعه‌های حدیثی راه یافت و به دلیل نقل وقایع و حوادث نادرست در جریان قصه‌گویی، تاریخ دچار تحریف شد و نشانه‌های درستی در آنها ضایع گردید؛ به گونه‌ای که محقق تاریخ را سخت به رنج افکنده است.
[۳] احمد امین، فجر الاسلام، ص۱۶۰_ ۱۶۱.
ابن خلدون نیز _چنان که از سخنان سابقش بر می‌آمد_ بر همین عقیده است. او می‌گوید: مسلمانان به کسانی که پیش از آن صاحب کتاب بودند رجوع می‌کردند و از آنان بهره می‌بردند. مراد از اهل کتاب، یهودیان و مسیحیانی بودند که در آن روزگار میان اعراب می‌زیستند و همچون خود اعراب، بَدَویانی بودند همزیست با آنان و درباره محتوای تورات اطلاعات‌ اندک و عامیانه‌ای داشتند. بیشتر آنان از قبیله حمیر بودند که آیین یهود را گردن نهاده بودند و چون اسلام آوردند، دانستنی‌های سابق خود را به خاطر داشتند؛ امثال کعب الاحبار، وهب بن منبه، عبدالله بن سلام و دیگران که تفاسیر صحابه و تابعان از منقولات آنان انباشته شد و چون مفسران دوره‌های بعد نیز تساهل ورزیدند، کتاب‌های تفسیر خود را از این منقولات انباشتند و ریشه و اساس این اخبار، _چنان که گفتیم_ از یهودیانی نشات گرفته است که ساکن بادیه بودند و نسبت به حقیقت منقولات خود اطلاعات درستی نداشتند.
[۴] ابن خلدون، مقدمه ابن خلدون، ص۴۳۹_ ۴۴۰.


۲.۱.۱ - عدم اعتبار منقولات اهل کتاب


بر اساس آنچه از ابن خلدون نقل کردیم، اکثر منقولات اهل کتاب آن دوره از اعتبار شایسته‌ای برخوردار نبوده؛ زیرا منبع و آبشخور آنها، شایعات رایج و دایر بر زبان عامه بوده است و هر قومی اسطوره‌های مخصوص به خود دارد که در تاریخ حیات آن قوم خودنمایی می‌کند و درگذر زمان و سینه به سینه، از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود و دچار تحریف و دگرگونی فراوانی می‌گردد؛ زیرا هر نسلی خرافات و اوهامی به آن می‌افزاید. وقتی این اقوام مختلف، اسلام آوردند، فرهنگ و تاریخ ملت خود را نیز همراه آوردند و آنها را در حوزه اسلامی رواج دادند.
احمد امین می‌گوید: بسیاری از ملت‌های با فرهنگ و صاحب تاریخ و تمدن، دین اسلام را پذیرفتند و با پذیرش اسلام، تاریخ و فرهنگ خود را _از روی تعصب نژادی یا به جهات دیگر_ بین مسلمانان انتشار دادند. در این میان تعداد زیادی از یهودیان هم مسلمان شدند و اغلب آنان کسانی بودند که تاریخ آیین یهود و اخبار و حوادث آن ملت را _بر اساس آنچه در تورات و شرح‌های آن آمده بود_ می‌دانستند و لذا شروع به انتشار آن بین مسلمانان کردند و گاهی این حوادث را با تفسیر قرآن و گاهی با حوادث تاریخی دیگر ملت‌ها ربط می‌دادند؛ به عنوان مثال می‌توانید به جلد اول تاریخ طبری مراجعه کنید و نمونه‌هایی را در آنجا ببینید؛ مانند این گفته که از عبدالله بن سلام روایت شده است: خداوند روز یکشنبه شروع به آفرینش موجودات کرد و در لحظات پایانی روز جمعه آفرینش را به انجام رسانید و _چنان که در تورات آمده است_ آدم را در همین لحظات پایانی روز جمعه و با شتاب آفرید.
[۵] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۱، ص۲۳.
از این قبیل روایات درباره داستان‌هایی که در قرآن آمده است فراوان است.
ایرانیان نیز از تاریخ و تمدنی کهن برخوردار بودند و اساطیر ویژه خود را داشتند. وقتی اسلام آوردند، تاریخ و اساطیر خودشان را برای مسلمانان بازگو کردند. مسیحیان نیز همین کار را کردند؛ در نتیجه، این روایات و اساطیر که مربوط به ملت‌ها و آیین‌های گوناگونی بود، در میان مسلمانان پراکنده شد و به عنوان منبعی از منابع تاریخ مسلمانان درآمد.
[۶] احمد امین، فجر الاسلام، ص۱۵۷.


۲.۱.۲ - منشأ منقولات اهل کتاب


بنابراین ما بر تمام منقولاتی که از اهل کتاب روایت شده و به تفسیر قرآن یا تاریخ انبیا مربوط می‌شود خط بطلان می‌کشیم؛ زیرا این منقولات به طور شفاهی نقل شده و مستند به نص کتابی قابل اعتماد _از کتاب‌های قدیم_ نبوده و منشا آن شیوه در میان عامه است؛ لذا به هیچ عنوان معتبر نیست. در آینده نمونه‌هایی از اسرائیلیات را که به حوزه اسلام نفوذ کرده و منشا آن شایعات و افسانه‌های عامیانه است، ذکر خواهیم کرد.
شاید در اینجا کسی بگوید که منشا همه منقولات اهل کتاب شایعات نیست و به طور شفاهی نقل نشده است؛ بلکه منقولاتی دارند که ریشه در یک کتاب دارد؛ یا چیزهایی از روی آن کتاب نوشته‌اند و آن نوشته‌ها را بازگو می‌کنند و یا از آن کتاب نقل می‌کنند مانند آنچه در خصوص دو بسته عبدالله بن عمرو بن عاص بدان اشاره شد که او منقولات خود را از روی کتاب‌های نقل می‌کرد که ادعا می‌کرد آنها را در جنگ یرموک به دست آورده است و نیز مانند منقولاتی که در نسخه عمر بن خطاب بود که آنها را چنان که گفته است از کتاب‌های یهودیان گرد آورده بود. بنابراین شاید نتوان آن را باطل دانست؛ چون منشا آن تنها نقل شفاهی نیست.
ولی یادآور می‌شویم که در همین موارد هم اعتمادی به نقل آنان نیست؛ زیرا نیرنگ و تدلیس، خوی و شیوه یهودیان است که همواره با آنان بوده است: «فویل للذین یکتبون الکتاب بایدیهم ثم یقولون هذا من عندالله لیشتروا به ثمنا قلیلا؛ پس وای بر کسانی که نوشته‌ای را با دست‌های خود می‌نویسند؛ سپس می‌گویند این از جانب خداست تا بدان، بهای ناچیزی به دست آرند.» استنباط ابن عباس نیز از آیه همین است؛ بنابراین، از همان روز نخست به طور کلی مسلمانان را از مراجعه به اهل کتاب برحذر می‌داشت و می‌گفت: چگونه به اهل کتاب رجوع می‌کنید در حالی که خداوند به شما خبر داده است که اهل کتاب، کتاب خدا را تحریف کرده و از پیش خود نوشته‌ای ساخته‌اند و ادعا می‌کنند این نوشته از جانب پروردگار است تا بدان، بهای‌ اندک و سود ناچیزی را به دست آورند. آیا علومی که خداوند برای شما در قرآن آورده است، شما را از مراجعه به آنان باز نمی‌دارد؟.
[۸] بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۳، ص۲۳۷.


۲.۲ - مراجعه به تاریخ پیشینیان


مراجعه به کتاب‌ها و تاریخ زندگانی پیشینیان از یونانیان گرفته تا ایرانیان و از هندیان تا یهودیان و دیگران، امر جداگانه‌ای است که لازم است درباره آن با روش علمی و با شیوه‌های شناخته شده نقد و بررسی و تفحص و کاوش اقدام گردد. مثلا تورات که از سخنان سره و ناسره انباشته است، تنها کتابی است که تاریخ پیامبران و امت‌های پیشین را در بر دارد که البته همچون دیگر کتاب‌های تاریخی، افسانه و خرافات هم به درون آن راه یافته است. کتاب تورات (عهد عتیق) بیش از آنکه کتابی آسمانی باشد، کتاب تاریخ است و آن را از آن جهت تورات نامیدند که در بردارنده تعالیم یهود و احکام و قوانینی تغییر یافته و تحریف شده‌ای بود که موسی (علیه‌السّلام) آورده بود. لذا در مراجعه به آن نیازمند نقد و بررسی و کاوش هستیم و نمی‌توان بدون بررسی لازم، بدان تمسک جست.
جزئیات رویدادهایی که قرآن به اختصار بیان کرده و با انتخاب بخش‌هایی، آنها را در لا به لای قضایا و قصه‌های کوتاه خود آورده، در کتاب عهد قدیم آمده است؛ لذا برای شرح آن قضایا و روشن ساختن پاره‌ای از ابهامات داستان‌های قرآن می‌توان به عهد قدیم مراجعه کرد. البته با احتیاط کامل؛ زیرا آنچه در کتب سلف درباره مسائل مطرح شده در قرآن آمده است از سه حال خارج نیست: یا با مبانی اصولی و فروع شریعت اسلام موافق و سازگار است و یا مخالف و ناسازگار و یا شریعت اسلام نسبت به آن ساکت است؛ که اگر ناسازگار باشد البته مردود است؛ زیرا آنچه با آیین خداوند در تضاد باشد دروغ و باطل است، و اگر مبانی دینی در خصوص آن ساکت باشد، عمل کردن به آن یا رها ساختن آن همچون دیگر رخدادهای تاریخی، یکسان است. اکنون برای روشن شدن مطلب چند نمونه را در پی می‌آوریم:

۲.۲.۱ - نمونه‌های موافق شریعت اسلام


الف) در مزامیر، مزبور ۳۷، شماره‌های ۱۹ - ۹ آمده است: و اما منتظران خداوند وارث زمین خواهند بود.‌ هان بعد از‌ اندک زمانی شریر نخواهد بود. در مکانش تامل خواهی کرد و نخواهد بود، و اما حلیمان وارثان زمین خواهند شد و از فراوانی سلامتی متلذذ خواهند گردید _تا آنجا که می‌گوید:_ و اما صالحان را خداوند تایید می‌کند. خداوند رمزهای کاملان را می‌داند و میراث ایشان خواهد تا ابدالآباد.
در شماره ۲۲ آمده است: آنان که از وی (خداوند) برکت یابند وارث زمین گردند و اما آنان که ملعون وی‌اند منقطع خواهند شد.
در شماره ۲۹ آمده است: صالحان وارث زمین خواهند بود و در آن تا ابد سکونت خواهند نمود.
[۹] کتاب مقدس، عهد عتیق، ص۸۵۶_ ۸۵۷.

این چند فقره در قرآن کریم تایید شده است آنجا که می‌فرماید: «و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون؛ در حقیقت در زبور پس از پند و‌ اندرز نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد.» در این آیه شریفه می‌فرماید: من بعد الذکر؛ زیرا این بشارت و شادباش پس از یاد کرد چند پند و‌ اندرز در مزامیر داوود (زبور) یادآوری شده است.
ب) در سفر تثنیه، باب ۳۲، شماره ۵ - ۳، توصیه‌ای جامع از پیامبر خدا (موسی (علیه‌السّلام)) آورده شده است که در ضمن آن مانند قرآن از پروردگار متعال به عدالت و حکمت و عظمت یاد شده است. در آن آمده است: نام یهٌّوَه (پروردگار) را ندا خواهم کرد. خدای ما را به عظمت وصف نمائید. او همچون صخره (با صلابت و استوار است) و اعمال او کامل؛ زیرا همه طریق‌های او انصاف است. خدای امین و از ظلم مبراست؛ عادل و راست است او.
[۱۱] کتاب مقدس، عهد عتیق، ص۱۶۹.

ج) در سفر لاویان، باب ۱۲، شماره ۴، همانند اسلام، به ختنه کردن دستور داده شده است: و در روز هشتم گوشت غلفه او مختون شود.
[۱۲] کتاب مقدس، عهد عتیق، ص۳۲۵ و ۳۲۶.

د) در سفر تثنیه، باب ۱۴، شماره ۸، حکم تحریم گوشت خوک _به علت نجس بودن و نشخوار کننده نبودن_ بیان شده است: ... و خوک، چون شکافته سم است لیکن نشخوار نمی‌کند برای شما نجس است از گوشت آنها مخورید و لاشه آنها را لمس مکنید.
[۱۳] کتاب مقدس، عهد عتیق، ص۲۹۷.


۲.۲.۲ - نمونه‌های مخالف شریعت


موارد فراوانی در تورات موجود، به چشم می‌خورد که علاوه بر مخالفت با فطرت و عقل، با احکام قرآن و تعالیم آن نیز مخالف است؛ تفصیل این موارد را در مباحث اعجاز تشریعی قرآن توضیح دادیم و پاره‌ای از تعالیم قرآنی را با آنچه در تورات و انجیل آمده است مقایسه کردیم.
[۱۴] معرفت، محمدهادی، التمهید، ج۶، بخش اعجاز تشریعی.
با مراجعه به تورات و انجیل می‌توان موارد فراوانی پیدا کرد که علاوه بر تعالیم آسمانی اساسا با عقل مخالف است؛ مثلا در سفر پیدایش، باب ۱۹، شماره ۳۷ - ۳۱ می‌خوانیم: دختران لوط به پدر شراب نوشاندند و با او همبستر شدند!.
[۱۵] کتاب مقدس، عهد عتیق، ص۲۵ و ۲۶.

یا در کتاب اول پادشاهان، باب ۱۱، آمده است: سلیمان برای تامین نظر و خواست زنان خود بت پرستید!.
[۱۶] کتاب مقدس، عهد عتیق، ص۵۴۵ و ۵۴۶.

یا در سفر خروج، باب ۳۲، آمده است که حضرت‌ هارون خود، گوساله را از زیور آلات قوم بنی اسرائیل ساخت و مورد نکوهش برادرش حضرت موسی قرار گرفت، نه سامری.
[۱۷] کتاب مقدس، عهد عتیق، ص۱۳۶ - ۱۳۴.

یک جا عقوبت و کیفر حیوانات را واجب می‌شمرد
[۱۸] کتاب مقدس، عهد عتیق، ص۱۱۷، سفر خروج، باب ۲۱، شماره ۲۸.
و در جای دیگر حکم می‌کند کسی که به مرده‌ای دست بزند تا هفت روز نجس است؛
[۱۹] کتاب مقدس، عهد عتیق، ص۲۳۹، سفر اعداد، باب ۱۹، شماره‌های ۱۶ - ۱۱.
و موارد بسیار دیگر.

۲.۲.۳ - مسکوت عنه


موارد فراوانی نیز هست که در تورات و انجیل آمده و اسلام درباره آنها سکوت کرده است؛ مانند بسیاری از امور و حوادث تاریخی که در کتب و نوشته‌های باستانی آمده است و شاید حدیث لا تصدقوا اهل الکتاب و لا تکذبوهم
[۲۰] بخاری، محمد بن اسماعیل، جامع بخاری، ج۹، ص۱۳۶.
نه آن را (در بست) بپذیرید و نه آن را (به طور کلی) رد کنید ناظر به همین مواردی است که در شرع اسلام درباره آنها سکوت شده و راست و دروغ آن مشخص نشده است؛ زیرا حق و باطل در هم آمیخته شده است؛ به گونه‌ای که احتمال می‌رود باطلی را راست بدانیم و حقی را دروغ بپنداریم. پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌فرماید: گاه از حقی خبر می‌دهند و شما ندانسته تکذیب می‌کنید و گاه از باطلی خبر می‌دهند و شما ندانسته آن را تصدیق می‌کنید.
[۲۱] ابن حنبل، احمد، مسند احمد، ج۳، ص۳۸۷.
همچنین عبدالله بن مسعود می‌گوید: مسائل خود را از اهل کتاب نپرسید؛ زیرا آنان که خود را گمراه ساخته‌اند چگونه می‌توانند شما را هدایت کنند و مخلصانه شما را پند دهند؟ در نتیجه، گاهی حقی را می‌گویند و شما تکذیب می‌کنید و گاهی باطلی را می‌گویند و شما می‌پذیرید؛
[۲۲] ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، فتح الباری، ج۱۳، ص۲۸۱.
بنابراین باید از آنچه راست یا دروغ بودن آن در قرآن کریم یا در احادیث اسلامی روشن نشده است برحذر باشیم و با به کار بردن قواعد و معیارهای نقد و بررسی، نسبت به آنچه در کتاب‌های تورات و انجیل آمده است به کاوش بپردازیم تا درباره درستی آنها مطمئن شویم. مثلا درباره داستان زندگانی حضرت یوسف (علیه‌السّلام) ملاحظه می‌کنیم که قرآن تنها به مواضع عبرت‌انگیز پرداخته، و بقیه را دنبال نکرده است؛ ولی در تورات تمامی داستان با‌ اندکی در آمیختگی آمده است. درباره داستان زندگی دیگر پیامبران نیز در تورات سره و ناسره به هم آمیخته شده است و باید با دقت، درست را از نادرست بازشناسیم.

۳ - پانویس


 
۱. ابوشبهه، محمد، الاسرائیلیات فی التفسیر و الحدیث، ص۵۴ - ۴۷.    
۲. ابوشبهه، محمد، الاسرائیلیات و الموضوعات، ص۱۱۴ - ۱۰۶.    
۳. احمد امین، فجر الاسلام، ص۱۶۰_ ۱۶۱.
۴. ابن خلدون، مقدمه ابن خلدون، ص۴۳۹_ ۴۴۰.
۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۱، ص۲۳.
۶. احمد امین، فجر الاسلام، ص۱۵۷.
۷. بقره/سوره۲، آیه۷۹.    
۸. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۳، ص۲۳۷.
۹. کتاب مقدس، عهد عتیق، ص۸۵۶_ ۸۵۷.
۱۰. انبیاء/سوره۲۱، آیه۱۰۵.    
۱۱. کتاب مقدس، عهد عتیق، ص۱۶۹.
۱۲. کتاب مقدس، عهد عتیق، ص۳۲۵ و ۳۲۶.
۱۳. کتاب مقدس، عهد عتیق، ص۲۹۷.
۱۴. معرفت، محمدهادی، التمهید، ج۶، بخش اعجاز تشریعی.
۱۵. کتاب مقدس، عهد عتیق، ص۲۵ و ۲۶.
۱۶. کتاب مقدس، عهد عتیق، ص۵۴۵ و ۵۴۶.
۱۷. کتاب مقدس، عهد عتیق، ص۱۳۶ - ۱۳۴.
۱۸. کتاب مقدس، عهد عتیق، ص۱۱۷، سفر خروج، باب ۲۱، شماره ۲۸.
۱۹. کتاب مقدس، عهد عتیق، ص۲۳۹، سفر اعداد، باب ۱۹، شماره‌های ۱۶ - ۱۱.
۲۰. بخاری، محمد بن اسماعیل، جامع بخاری، ج۹، ص۱۳۶.
۲۱. ابن حنبل، احمد، مسند احمد، ج۳، ص۳۸۷.
۲۲. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، فتح الباری، ج۱۳، ص۲۸۱.


۴ - منبع



معرفت، محمدهادی، تفسیر و مفسران، ج۲، ص۷۰.    

رده‌های این صفحه : مقالات تفسیر و مفسران




آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.