امام هادی (روایات امامیه)امام هادی (علیهالسلام) پیشوای دهم شیعیان، در سن شش سالگی بعد از شهادت امام جواد (علیهالسّلام) به امامت رسید، شیعیان به استثنای افراد معدودی، امامت آن حضرت را پذیرفتند. با توجه به کمی سن حضرت شبهاتی در امامت امام هادی (علیهالسلام) پیش آمده که در اینجا امامت امام هادی (علیهالسّلام) را از نگاه روایات امامیه بررسی میکنیم. فهرست مندرجات۲ - امامت امامهادی در احادیث معراج ۲.۱ - روایت یکم ۲.۲ - روایت دوم ۲.۳ - روایت سوم ۳ - امامت امامهادی در احادیث لوح ۳.۱ - روایت اول لوح ۳.۲ - روایت دوم لوح ۳.۳ - روایت سوم لوح ۴ - امامت امامهادی در احادیث اثناعشر ۴.۱ - روایت یکم با سند معتبر ۴.۱.۱ - بررسی سند ۴.۲ - روایت دوم اثناعشر ۴.۳ - روایت سوم اثناعشر ۵ - امامت امامهادی در احادیث امام رضا و امام جواد ۵.۱ - روایت اول با سند معتبر ۵.۱.۱ - بررسی سند ۵.۲ - روایت دوم با سند معتبر ۵.۲.۱ - بررسی سند ۵.۳ - روایت سوم با سند معتبر ۵.۳.۱ - بررسی سند ۶ - جمعبندی ۷ - پانویس ۸ - منبع ۱ - مقدمهپس از شهادت امام جواد (علیهالسّلام)، شیعیان به استثنای افراد معدود، امامت امام هادی (علیهالسّلام) را که هنوز بیش از شش سال نداشت، پذیرفتند. [۱]
نگ: جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص۵۰۱.
پذیرش امامت امام هادی (علیهالسّلام) آنهم در سنین کودکی و پیش از او، امامت پدرش امام جواد (علیهالسّلام)، مرهون شفاف سازیهایی است که معصومین (علیهمالسلام)، از پیش بیان داشتند. آنها امامت را مقامی الهی میدانستند که اگر اراده خداوند متعال تعلق بگیرد حتی آن را به یک کودک میدهد همانطور که مقام نبوت را در کودکی به حضرت عیسی (علیهالسّلام) عطا نمود. احادیث منابع امامیه پیرامون امامت امام هادی (علیهالسّلام)، متنوع است. محدثان امامی گاهی این احادیث را بهطور اختصاصی در "بَابُ الْاِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَی اَبِی الْحَسَنِ الثَّالِثِ علیه السلام" گرد آوردند. و مواردی آنها را به مناسبت، ذیل ابواب گوناگون انعکاس دادند. آنچه در پی میآید تعداد ۱۲ روایت، به عنوان جزء کوچکی از این مجموعه است. برخی از این نصوص به عنوان نصوص خاص و تعدادی هم به عنوان نصوص عام امامت امام هادی (علیهالسّلام) به شمار میروند. این مجموعه به لحاظ حجم گستردهای که دارد یقینآور است اگرچه در این میان تعداد قابل توجهی از این روایات به تنهایی هم معیار مقبولیت و پذیرش از منظر دانش حدیث را دارایند. این گزارشها با محوریت چهار دسته از احادیث منابع امامیه، از هر دسته سه روایت، تشکیل میشود: امامت امام هادی (علیهالسّلام) در احادیث معراج. امامت امام هادی (علیهالسّلام) در احادیث لوح. امامت امام هادی (علیهالسّلام) در احادیث اثناعشر. امامت امام هادی (علیهالسّلام) در احادیث امام رضا و امام جواد (علیهماالسلام). لازم به ذکر است سعی شده روایاتی در این نوشتار گردآوری شود که نام مبارک امام هادی (علیهالسّلام) در آن تصریح شده است. ۲ - امامت امامهادی در احادیث معراجدسته نخست، احادیث معراج است. در اینجا سه روایت از مجموعه احادیث معراج را میآوریم. یک روایت از «کمال الدین شیخ صدوق» و دو روایت از «کفایة الاثر فی النص علی الائمة الاثنی عشر مرحوم خزاز قمی» است. هر سه روایت را امام علی (علیهالسّلام) از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است گزارش میدهد. مطابق این روایات، خداوند متعال در سفر آسمانی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، دوازده امام از جمله امام هادی (علیهالسّلام) را به عنوان انسانهای نورانی، معصوم و جانشینان بر حق رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) معرفی نمود. در ادامه تفصیل روایات تقدیم میگردد: ۲.۱ - روایت یکمحَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ اِبْرَاهِیمَ بْنِ اِسْحَاقَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ قَالَ حَدَّثَنَا اَحْمَدُ بْنُ مَابُنْدَاذَقَالَ حَدَّثَنَا اَحْمَدُ بْنُ هِلَالٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَبِی عُمَیْرٍعَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ اَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ ع عَنْ اَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلَمَّا اُسْرِیَ بِی اِلَی السَّمَاءِ اَوْحَی اِلَیَّ رَبِّی جَلَّ جَلَالُهُ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ اِنِّی اطَّلَعْتُ عَلَی الْاَرْضِ اطِّلَاعَةً فَاخْتَرْتُکَ مِنْهَا فَجَعَلْتُکَ نَبِیّاً... ثُمَّ اطَّلَعْتُ الثَّانِیَةَ فَاخْتَرْتُ مِنْهَا عَلِیّاً وَ جَعَلْتُهُ وَصِیَّکَ... وَ خَلَقْتُ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ مِنْ نُورِکُمَا ثُمَّ عَرَضْتُ وَلَایَتَهُمْ عَلَی الْمَلَائِکَةِ فَمَنْ قَبِلَهَا کَانَ عِنْدِی مِنَ الْمُقَرَّبِینَیَا مُحَمَّدُ لَوْ اَنَ عَبْداً عَبَدَنِیحَتَّی یَنْقَطِعَ وَ یَصِیرَ کَالشَّنِّ الْبَالِی ثُمَّ اَتَانِی جَاحِداً لِوَلَایَتِهِمْ فَمَا اَسْکَنْتُهُ جَنَّتِی وَ لَا اَظْلَلْتُهُ تَحْتَ عَرْشِی یَا مُحَمَّدُ تُحِبُّ اَنْ تَرَاهُمْ قُلْتُ نَعَمْ یَا رَبِّ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ ارْفَعْ رَاْسَکَ فَرَفَعْتُ رَاْسِی وَ اِذَا اَنَا بِاَنْوَارِ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّوَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍوَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ محمد بْنِ الْحَسَنِ الْقَائِمِ فِی وَسْطِهِمْ کَاَنَّهُ کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ-قُلْتُ یَا رَبِّ وَ مَنْ هَؤُلَاءِ قَالَ هَؤُلَاءِ الْاَئِمَّةُ... [۵]
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱ه)، کمال الدین و تمام النعمة، ص۲۵۲ - ۲۵۳، ناشر: اسلامیة تهران، الطبعة الثانیة، ۱۳۹۵ ه.
امیرمؤمنان (علیهالسّلام) میفرماید: رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: هنگامی که مرا به آسمان سیر دادند، پروردگارم به من وحی کرد: ای محمد! همانا به زمین نظر کردم و تو را از آن برگزیدم و پیامبر قرار دادم... سپس دوباره نظری افکندم و علی را انتخاب کردم و او را وصی و خلیفه تو قرار دادم... و فاطمه و حسن و حسین را از نور شما دو نفر آفریدم. سپس ولایت آنها (امیرمؤمنان و حضرت فاطمه زهرا و امام حسن و امام حسین علیهمالسلام) را به فرشتگان عرضه داشتم، هر کس پذیرفت نزد من از مقربین است. ای محمد اگر بندهای به قدری مرا عبادت که مانند پوست و مشکی خشکیده و پوسیده شود سپس در حالی که منکر ولایت آنان باشد، مرا ملاقات کند، من او را در بهشتم جا ندهم و زیر عرشم سایه نبخشم. ای محمد آیا دوست داری آنها را ببینی؟ عرض کردم آری پروردگارا. خدای (عزّوجلّ) فرمود: سر بلند کن، سر بلند کردم و انوار علی و فاطمه و حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و قائم را دیدم که قائم در وسط آنها مانند ستاره درخشان بود، عرض کردم پروردگار اینها کیانند؟ فرمود امامان بعد از تو هستند... ۲.۲ - روایت دومحَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ مَنْدَةَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الْکُوفِیُّ الْمَعْرُوفُ بِاَبِی الْحَکَمِ قَالَ حَدَّثَنَا اِسْمَاعِیلُ بْنُ مُوسَی بْنِ اِبْرَاهِیمَ قَالَ حَدَّثَنِی سُلَیْمَانُ بْنُ حَبِیبٍ قَالَ حَدَّثَنِی شَرِیکٌ عَنْ حَکِیمِ بْنِ جُبَیْرٍ عَنْ اِبْرَاهِیمَ النَّخَعِیِّ عَنْ عَلْقَمَةَ بْنِ قَیْسٍ قَالَ: خَطَبَنَا اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع عَلَی مِنْبَرِ الْکُوفَةِخُطْبَتَهُ اللُّؤْلُؤَةَ... فَقَامَ اِلَیْهِرَجُلٌ یُقَالُ لَهُ عَامِرُ بْنُ کَثِیرٍفَقَالَ یَا اَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ لَقَدْ اَخْبَرْتَنَا عَنْ اَئِمَّةِ الْکُفْرِ وَ خُلَفَاءِ الْبَاطِلِ فَاَخْبِرْنَا عَنْ اَئِمَّةِ الْحَقِّ وَ اَلْسِنَةِ الصِّدْقِ بَعْدَکَ قَالَ نَعَمْ اِنَّهُ بِعَهْدٍ عَهِدَهُ اِلَیَّ رَسُولُ اللَّهِ صاَنَّ هَذَا الْاَمْرَ یَمْلِکُهَا اثْنَا عَشَرَ اِمَاماً تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَیْنِ وَ لَقَدْ قَالَ النَّبِیُّ صلَمَّا عُرِجَ بِی اِلَی السَّمَاءِ نَظَرْتُ اِلَی سَاقِ الْعَرْشِ فَاِذَا فِیهِ مَکْتُوبٌ لَا اِلَهَ اِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ اَیَّدْتُهُ بِعَلِیٍّ وَ نَصَرْتُهُ بِعَلِیٍّ وَ رَاَیْتُ اثْنَیْ عَشَرَ نُوراً فَقُلْتُ یَا رَبِّ اَنْوَارُ مَنْ هَذِهِ فَنُودِیتُ یَا مُحَمَّدُ هَذِهِ اَنْوَارُ الْاَئِمَّةِ مِنْ ذُرِّیَّتِکَ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ اَ فَلَا تُسَمِّیهِمْ لِی قَالَ نَعَمْ اَنْتَ الْاِمَامُ وَ الْخَلِیفَةُ بَعْدِی تَقْضِی دَیْنِی وَ تُنْجِزُ عِدَاتِی وَ بَعْدَکَ ابْنَاکَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ بَعْدَ الْحُسَیْنِ ابْنُهُ عَلِیٌّ زَیْنُ الْعَابِدِینَ وَ بَعْدَهُ ابْنُهُ مُحَمَّدٌ یُدْعَی بِالْبَاقِرِ وَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ ابْنُهُ جَعْفَرٌ یُدْعَی بِالصَّادِقِ وَ بَعْدَ جَعْفَرٍ ابْنُهُمُوسَی یُدْعَی بِالْکَاظِمِ وَ بَعْدَ مُوسَی ابْنُهُ عَلِیٌّ یُدْعَی بِالرِّضَا وَ بَعْدَ عَلِیٍّ ابْنُهُ مُحَمَّدٌ یُدْعَی بِالزَّکِیِّوَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ ابْنُهُ عَلِیٌّ یُدْعَی بِالنَّقِیِّوَ بَعْدَ عَلِیٍّ ابْنُهُ الْحَسَنُ یُدْعَی بِالْاَمِینِ وَ الْقَائِمُ مِنْ وُلْدِ الْحسنِ سَمِیِّی وَ اَشْبَهُ النَّاسِ بِی یَمْلَاُهَا قِسْطاً وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْما... [۶]
الخزاز القمی الرازی، ابی القاسم علی بن محمد بن علی (متوفای۴۰۰ه)، کفایة الاثر فی النص علی الائمة الاثنی عشر، ص۲۱۳ - ۲۱۸، تحقیق:السید عبد اللطیف الحسینی الکوه کمری الخوئی، ناشر:انتشارات قم، ۱۴۰ه.
علقمة بن قیس میگوید: امیرمؤمنان علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) بر منبر کوفه خطبه خواند... مردی به نام عامر بن کثیر برخاست و گفت: ای امیرمؤمنان! ما را از پیشوایان کفر و خلفاء باطل آگاه ساختی؛ اکنون ما را از پیشوایان حق بعد از خودت آگاه کن. فرمود: این عهدی است که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به من سفارش کرده که امر خلافت را دوازده نفر امام که نُه نفرشان از نسل حسین (علیهالسّلام) هستند، مالک شوند. و فرمود: هنگامی که مرا به آسمان بالا بردند به ساق عرش نظر کردم در آن نوشته بود «لا اله الّا اللَّه محمّد رسول اللَّه» خدایی جز خدای یگانه نیست، محمد رسول خدا است و او را به وسیله علی (صلواتاللهوسلامهعلیه) مدد کرده و به او یاریش دادم و دوازده نور دیدم، عرض کردم: پروردگارا این انوار از آن کیست؟ ندا آمد: ای محمد؛ اینها نور امامان از فرزندان تو است. عرض کردم: ای رسول خدا آیا نامشان را برای من بیان نمیفرمایی؟ فرمود: آری! تو پس از من امام و خلیفه هستی و پس از تو دو فرزندم حسن و حسین، و بعد از حسین فرزندش علی بن الحسین زینالعابدین، پس از علی فرزندش محمد است که به باقر خوانده شود، بعد از او فرزندش جعفر است که به صادق خوانده شود، پس از او فرزندش موسی است که به کاظم خوانده شود، پس از موسی، فرزندش علی است که به رضا خوانده شود، بعد از علی فرزندش محمد است که به زکی خوانده شود، پس از محمد فرزندش علی است که به نقی خوانده شود، بعد از علی فرزندش حسن است که به امین خوانده شود، و بعد از او قائم است. او هم نام و شبیهترین مردمان به من است و زمین را از عدل و داد پر کند همچنان که از ستم و بیدادگری پر شده است.... ۲.۳ - روایت سومحَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا هَارُونُ بْنُ مُوسَی التَّلَّعُکْبَرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عِیسَی بْنُ مُوسَی الْهَاشِمِیُّ بِسُرَّ مَنْ رَاَی قَالَ حَدَّثَنِی اَبِی عَنْ اَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ اَبِیهِ عَلِیٍّ ع قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صفِی بَیْتِ اُمِّ سَلَمَةَ وَ قَدْ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ "اِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً " فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صیَا عَلِیُّ هَذِهِ الْآیَةُ نَزَلَتْ فِیکَ وَ فِی سِبْطَیَّ وَ الْاَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِکَ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ کَمِ الْاَئِمَّةُ بَعْدَکَ قَالَ اَنْتَ یَا عَلِیُّ ثُمَ ابْنَاکَ الْحَسَنُوَ الْحُسَیْنُ وَ بَعْدَ الْحُسَیْنِ عَلِیٌّ ابْنُهُ وَ بَعْدَ عَلِیٍّ مُحَمَّدٌ ابْنُهُ وَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ جَعْفَرٌ ابْنُهُ وَ بَعْدَ جَعْفَرٍ مُوسَی ابْنُهُ وَ بَعْدَ مُوسَی عَلِیٌّ ابْنُهُ وَ بَعْدَ عَلِیٍّ مُحَمَّدٌ ابْنُهُوَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ عَلِیٌّ ابْنُهُوَ بَعْدَ عَلِیٍّ الْحَسَنُ ابْنُهُ وَ الْحُجَّةُ مِنْ وُلْدِ الْحَسَنِ هَکَذَا وَجَدْتُ اَسَامِیَهُمْ مَکْتُوبَةً عَلَی سَاقِ الْعَرْشِ فَسَاَلْتُ اللَّهَ تَعَالَی عَنْ ذَلِکَ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ هُمُ الْاَئِمَّةُ بَعْدَکَ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ وَ اَعْدَاؤُهُمْ مَلْعُونُونَ. [۷]
الخزاز القمی الرازی، ابی القاسم علی بن محمد بن علی (متوفای۴۰۰ه)، کفایة الاثر فی النص علی الائمة الاثنی عشر، ص۱۵۶ الی ۲۱۸، تحقیق:السید عبد اللطیف الحسینی الکوه کمری الخوئی، ناشر:انتشارات قم، ۱۴۰ه.
امیرمؤمنان علی (علیهالسّلام) فرمود: در خانه امسلمه بر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وارد شدم که آیه «اِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً؛» بر آن حضرت نازل شد. رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: یا علی؛ این آیه درباره تو، حسن و حسین، علی بن حسین، محمد بن علی، جعفر بن محمد، موسی بن جعفر، علی بن موسی، محمد بن علی، علی بن محمد، حسن بن علی و حجت قائم، نازل شده است. من به این صورت نامهایشان را بر ساق عرش مشاهده نمودم و در اینباره از خداوند سوال نمودم، جواب آمد: ای محمد؛ اینها امامان بعد از تو هستند. همانا آنان انسانهایی پاک و معصوماند و دشمنانشان ملعون هستند. ۳ - امامت امامهادی در احادیث لوحدسته دوم، احادیث لوح است. روایات لوح با سندهای گوناگون در منابع حدیثی امامیه بازتاب دارد و به علت تعدد طُرُق، موجب اطمینان است به همین دلیل نیازی به بررسی سندی ندارد. در این بخش سه روایت به عنوان نمونه آورده میشود. روایت اول در کافی کلینی، روایت دوم در عیون اخبار الرضا (علیهالسّلام) شیخ صدوق (رحمةاللهعلیه) و روایت سوم در ارشاد شیخ مفید (رحمةاللهعلیه) وجود دارد. راوی حدیث لوح صحابی گرانقدر جناب جابر بن عبدالله انصاری است. او میگوید: بعد از ولادت امام حسین (علیهالسّلام)، برای عرض تبریک نزد فاطمه (علیهاالسّلام) رفتم در این هنگام لوح سبز رنگی در دست او دیدم که همانند خورشید درخشان بود گفتم: ای دختر پیامبر، این لوح چیست؟ فرمود: لوحی است که خدای متعال آن را به پدرم هدیه داد و در آن نام علی، حسن و حسین (علیهمالسّلام) و اسامی اوصیاء از فرزندانم (از جمله امام هادی (علیهالسّلام)) نوشته شده است. پدرم نیز آن را به عنوان مژدگانی به من عطا فرمود. متن سه روایت به ترتیب، چنین است. ۳.۱ - روایت اول لوحمُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ ظَرِیفٍ وَ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ اَبِی حَمَّادٍ عَنْ بَکْرِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ اَبِی بَصِیرٍ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ اَبِی لِجَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْاَنْصَارِیِّ- اِنَّ لِی اِلَیْکَ حَاجَةً فَمَتَی یَخِفُّ عَلَیْکَاَنْ اَخْلُوَ بِکَ فَاَسْاَلَکَ عَنْهَا فَقَالَ لَهُ جَابِرٌ اَیَّ الْاَوْقَاتِ اَحْبَبْتَهُ فَخَلَا بِهِ فِی بَعْضِ الْاَیَّامِ فَقَالَ لَهُ یَا جَابِرُ اَخْبِرْنِی عَنِ اللَّوْحِ الَّذِی رَاَیْتَهُ فِی یَدِ اُمِّی فَاطِمَةَ ع بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صوَ مَا اَخْبَرَتْکَ بِهِ اُمِّیاَنَّهُ فِی ذَلِکَ اللَّوْحِ مَکْتُوبٌ فَقَالَ جَابِرٌ اَشْهَدُ بِاللَّهِ اَنِّی دَخَلْتُ عَلَی اُمِّکَ فَاطِمَةَ ع فِی حَیَاةِ رَسُولِ اللَّهِ صفَهَنَّیْتُهَا بِوِلَادَةِ الْحُسَیْنِ وَ رَاَیْتُ فِی یَدَیْهَا لَوْحاً اَخْضَرَ ظَنَنْتُ اَنَّهُ مِنْ زُمُرُّدٍ وَ رَاَیْتُ فِیهِ کِتَاباً اَبْیَضَ شِبْهَ لَوْنِ الشَّمْسِ فَقُلْتُ لَهَا بِاَبِی وَ اُمِّی یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ صمَا هَذَا اللَّوْحُ فَقَالَتْ هَذَا لَوْحٌ اَهْدَاهُ اللَّهُ اِلَی رَسُولِهِ صفِیهِ اسْمُ اَبِی وَ اسْمُ بَعْلِی وَ اسْمُ ابْنَیَّ وَ اسْمُ الْاَوْصِیَاءِ مِنْ وُلْدِی وَ اَعْطَانِیهِ اَبِی لِیُبَشِّرَنِی بِذَلِکَ قَالَ جَابِرٌ فَاَعْطَتْنِیهِ اُمُّکَ فَاطِمَةُ ع فَقَرَاْتُهُ وَ اسْتَنْسَخْتُهُ فَقَالَ لَهُ اَبِی فَهَلْ لَکَ یَا جَابِرُ اَنْ تَعْرِضَهُ عَلَیَّ قَالَ نَعَمْ فَمَشَی مَعَهُ اَبِی اِلَی مَنْزِلِ جَابِرٍ فَاَخْرَجَ صَحِیفَةً مِنْ رَقٍ فَقَالَ یَا جَابِرُ انْظُرْ فِی کِتَابِکَ لِاَقْرَاَ اَنَا عَلَیْکَ فَنَظَرَ جَابِرٌ فِی نُسْخَةٍ فَقَرَاَهُ اَبِی فَمَا خَالَفَ حَرْفٌ حَرْفاً فَقَالَ جَابِرٌ فَاَشْهَدُ بِاللَّهِ اَنِّی هَکَذَا رَاَیْتُهُ فِی اللَّوْحِ مَکْتُوباًبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ: هَذَا کِتَابٌ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ لِمُحَمَّدٍ نَبِیِّهِ وَ نُورِهِ وَ سَفِیرِهِ وَ حِجَابِهِ وَ دَلِیلِهِ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْاَمِینُ مِنْ عِنْدِ رَبِّ الْعَالَمِینَ عَظِّمْ یَا مُحَمَّدُ اَسْمَائِی وَ اشْکُرْ نَعْمَائِی وَ لَا تَجْحَدْآلَائِی اِنِّی اَنَا اللَّهُ لا اِلهَ اِلَّا اَنَا قَاصِمُ الْجَبَّارِینَ وَ مُدِیلُ الْمَظْلُومِینَ وَ دَیَّانُ الدِّینِ اِنِّی اَنَا اللَّهُ لا اِلهَ اِلَّا اَنَا فَمَنْ رَجَا غَیْرَ فَضْلِی اَوْ خَافَ غَیْرَ عَدْلِی عَذَّبْتُهُ عَذاباً لا اُعَذِّبُهُ اَحَداً مِنَ الْعالَمِینَ فَاِیَّایَ فَاعْبُدْ وَ عَلَیَّ فَتَوَکَّلْ اِنِّی لَمْ اَبْعَثْ نَبِیّاً فَاُکْمِلَتْ اَیَّامُهُ وَ انْقَضَتْ مُدَّتُهُ اِلَّا جَعَلْتُلَهُ وَصِیّاً وَ اِنِّی فَضَّلْتُکَ عَلَی الْاَنْبِیَاءِ وَ فَضَّلْتُ وَصِیَّکَ عَلَی الْاَوْصِیَاءِ وَ اَکْرَمْتُکَ بِشِبْلَیْکَ وَ سِبْطَیْکَ حَسَنٍ وَ حُسَیْنٍ فَجَعَلْتُ حَسَناً مَعْدِنَ عِلْمِی-بَعْدَ انْقِضَاءِ مُدَّةِ اَبِیهِ وَ جَعَلْتُ حُسَیْناً خَازِنَ وَحْیِی وَ اَکْرَمْتُهُ بِالشَّهَادَةِ وَ خَتَمْتُ لَهُ بِالسَّعَادَةِ فَهُوَ اَفْضَلُ مَنِ اسْتُشْهِدَ وَ اَرْفَعُ الشُّهَدَاءِ دَرَجَةً جَعَلْتُ کَلِمَتِیَ التَّامَّةَ مَعَهُ وَ حُجَّتِیَ الْبَالِغَةَ عِنْدَهُ بِعِتْرَتِهِ اُثِیبُ وَ اُعَاقِبُ اَوَّلُهُمْ عَلِیٌّ سَیِّدُ الْعَابِدِینَ وَ زَیْنُ اَوْلِیَائِیَ الْمَاضِینَ وَ ابْنُهُ شِبْهُ جَدِّهِ الْمَحْمُودِ مُحَمَّدٌ الْبَاقِرُ عِلْمِی وَ الْمَعْدِنُ لِحِکْمَتِی سَیَهْلِکُ الْمُرْتَابُونَ فِی جَعْفَرٍ الرَّادُّ عَلَیْهِ کَالرَّادِّ عَلَیَّ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّی لَاُکْرِمَنَّ مَثْوَی جَعْفَرٍ وَ لَاَسُرَّنَّهُ فِی اَشْیَاعِهِ وَ اَنْصَارِهِ وَ اَوْلِیَائِهِ اُتِیحَتْ بَعْدَهُ مُوسَی فِتْنَةٌ عَمْیَاءُ حِنْدِسٌ- لِاَنَّ خَیْطَ فَرْضِی لَا یَنْقَطِعُ وَ حُجَّتِی لَا تَخْفَی وَ اَنَّ اَوْلِیَائِی یُسْقَوْنَ بِالْکَاْسِ الْاَوْفَی مَنْ جَحَدَ وَاحِداً مِنْهُمْ فَقَدْ جَحَدَ نِعْمَتِی وَ مَنْ غَیَّرَ آیَةً مِنْ کِتَابِی فَقَدِ افْتَرَی عَلَیَّ وَیْلٌ لِلْمُفْتَرِینَ الْجَاحِدِینَ عِنْدَ انْقِضَاءِ مُدَّةِ مُوسَی عَبْدِی وَ حَبِیبِی وَ خِیَرَتِی فِی عَلِیٍّ وَلِیِّی وَ نَاصِرِی وَ مَنْ اَضَعُ عَلَیْهِ اَعْبَاءَ النُّبُوَّةِ وَ اَمْتَحِنُهُ بِالاضْطِلَاعِ بِهَا یَقْتُلُهُ عِفْرِیتٌ مُسْتَکْبِرٌ یُدْفَنُ فِی الْمَدِینَةِ الَّتِی بَنَاهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ- اِلَی جَنْبِ شَرِّ خَلْقِی حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّی لَاَسُرَّنَّهُ بِمُحَمَّدٍ ابْنِهِ وَ خَلِیفَتِهِ مِنْ بَعْدِهِ وَ وَارِثِ عِلْمِهِ فَهُوَ مَعْدِنُ عِلْمِی وَ مَوْضِعُ سِرِّی وَ حُجَّتِی عَلَی خَلْقِی لَا یُؤْمِنُ عَبْدٌ بِهِ اِلَّا جَعَلْتُ الْجَنَّةَ مَثْوَاهُ وَ شَفَّعْتُهُ فِی سَبْعِینَ مِنْ اَهْلِ بَیْتِهِ کُلُّهُمْ قَدِ اسْتَوْجَبُوا النَّارَوَ اَخْتِمُ بِالسَّعَادَةِ لِابْنِهِ عَلِیٍّ وَلِیِّی وَ نَاصِرِی وَ الشَّاهِدِ فِی خَلْقِی وَ اَمِینِی عَلَی وَحْیِیاُخْرِجُ مِنْهُ الدَّاعِیَ اِلَی سَبِیلِی وَ الْخَازِنَ لِعِلْمِیَ الْحَسَنَ وَ اُکْمِلُ ذَلِکَ بِابْنِهِ محمد رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ عَلَیْهِ کَمَالُ مُوسَی وَ بَهَاءُ عِیسَی وَ صَبْرُ اَیُّوبَ فَیُذَلُّ اَوْلِیَائِی فِی زَمَانِهِ وَ تُتَهَادَی رُءُوسُهُمْ کَمَا تُتَهَادَی رُءُوسُ التُّرْکِ وَ الدَّیْلَمِ فَیُقْتَلُونَ... اُولَئِکَ اَوْلِیَائِی حَقّاً بِهِمْ اَدْفَعُ کُلَّ فِتْنَةٍ عَمْیَاءَ حِنْدِسٍ وَ بِهِمْ اَکْشِفُ الزَّلَازِلَ وَ اَدْفَعُ الْآصَارَ وَ الْاَغْلَالَ اُولئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ اُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ. قَالَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ سَالِمٍ قَالَاَبُو بَصِیرٍ لَوْ لَمْ تَسْمَعْ فِی دَهْرِکَ اِلَّا هَذَا الْحَدِیثَ لَکَفَاکَ فَصُنْهُ اِلَّا عَنْ اَهْلِهِ. [۹]
الکلینی الرازی، ابو جعفر محمد بن یعقوب بن اسحاق (متوفای۳۲۸ ه)، الکافی، ج۱ ص۵۲۷ - ۵۲۸، ناشر:اسلامیه، تهران، الطبعة الثانیة، ۱۳۶۲ ه. ش.
امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: پدرم به جابر بن عبدالله انصاری فرمود: با تو کاری دارم، چه وقت برایت آسانتر است که تو را تنها ببینم؟ جابر گفت: هر وقت شما بخواهی. پدرم روزی با او خلوت کرد و به او فرمود: درباره لوحی که در دست مادرم فاطمه (علیهاالسّلام) دیدهای به من خبر ده. جابر گفت: در زمان حیات رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خدمت مادرت فاطمه (علیهاالسّلام) رفتم و او را به جهت ولادت حسین (علیهالسّلام) تبریک گفتم، در دستش لوح سبز رنگی دیدم که گمان کردم از زمرد است و نوشتهای سفید در آن دیدم که همانند خورشید درخشان بود. گفتم: ای دختر پیامبر! پدر و مادرم فدایت، این لوح چیست؟ فرمود: لوحی است که خدا آن را به رسولش (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هدیه داد و اسم پدرم، شوهرم، دو فرزندم و اسامی اوصیاء از فرزندانم در آن نوشته است و پدرم آن را به عنوان مژدگانی به من عطا فرمود. جابر گفت: سپس فاطمه (علیهاالسّلام) آن را به من داد، من آن را خواندم و از آن رونویسی کردم. پدرم فرمود: ای جابر! آن را بر من عرضه میداری؟ گفت: آری. آنگاه پدرم به همراه جابر منزل او رفت، جابر ورق صحیفهای را بیرون آورد. پدرم فرمود: ای جابر، تو در نوشتهات نظر کن تا من برایت بخوانم، جابر در نسخه خود نظر کرد و پدرم قرائت کرد تا آنجا که کاملاً مطابق هم بوده و هیچ اختلافی با هم نداشتند. جابر گفت: خدا را گواه میگیرم که اینگونه در آن لوح نوشته بود: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ این نامه از جانب خداوند عزیز حکیم برای محمد پیامبر اوست که جبرئیل از نزد پروردگار جهان بر او نازل کرد. ای محمد اسماء مرا بزرگ شمار و از نعمتهای من سپاسگزاری کن. همانا من هستم خدائی که جُز من خدائی نیست. من از بین برنده جباران و جزا دهنده روز رستاخیز هستم. هرکه به غیر از فضل من امیدوار باشد و از غیر عدالت من بترسد، او را به گونهای عذابی کنم که هیچ کسی را اینگونه عذاب نکرده باشم. همانا هیچ پیامبری را مبعوث نساختم جُز آنکه جانشینی برایش قرار دادم. همانا تو رابر سایر انبیاء برتری دادم و وصی تو را بر اوصیاء دیگر برتری دادم. تو را به حسن و حسین گرامی داشتم. حسن را بعد از پدرش کانون علم خود قرار دادم و حسین را خزانهدار وحی خود ساختم و او را با شهادتش گرامی داشتم و او برترین شهداست و حجت رسای خود را نزد او قرار دادم و بواسطه عترت او پاداش و کیفرم میدهم. نخستین آنها، سجاد که سرور عابدان است و پسرش محمد که شکافنده علم است. بعد از او جعفر است. کسی که درباره او شک کند هلاک میشود و هرکه او را نپذیرد مرا نپذیرفت. همانا مقام جعفر را گرامی میدارم. پس از او فرزندش موسی است که (در زمان او) آشوبی سخت و گیجکننده باشد و بعد از او فرزندش علی است. وای بر کسی که منکر اوست. او را مردی پلید و گردنکش (مامون) میکشد و نزد بدترین مخلوقم (هارون) به خاک سپرده میشود. همانا این گفتار حق از ناحیه من است که او را به پسر و جانشین او محمد خوشحال میکنم. او حجت من بر خلائق است میباشد. هرکه به او ایمان آورد، بهشت جایگاه اوست. بعد از او پسرش علی را که ولی من و امین وحی من است، از او به وجود میآورم. همچنین بعد از او خزانهدار علمم حسن (امام عسکری (علیهالسّلام)) را به وجود میآورم. همانا این رشته را به پسر او «م ح م د» کامل کنم. او کمال موسی، رونق عیسی و صبر ایوب دارد. در زمان (غیبت) او دوستانم خوار گردند و (ستمگران) سرهای آنها را برای یکدیگر هدیه میفرستند چنان که سرهای ترک و دیلم (کفار) را به هدیه فرستند. همانا آنها دوستان حقیقی من میباشند که از برکت آنها مصیبتها را میبردارم. عبدالرحمن بن سالم گفت: ابوبصیر به من گفت: اگر در تمام عمرت جُز این حدیث نشنیده باشی، تو را کفایت میکند. پس آن را از نااهلان پنهاندار. ۳.۲ - روایت دوم لوححَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ شَاذَوَیْهِ الْمُؤَدِّبُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ وَ اَحْمَدُ بْنُ هَارُونَ الْعَامِیُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ عَنْ اَبِیهِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِکٍ الْفَزَارِیِ الْکُوفِیِّ عَنْ مَالِکِ بْنِ السَّلُولِیِّ عَنْ دُرُسْتَ عَنْ عَبْدِ الْحَمِیدِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ اَبِی السَّفَاتِجِعَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِیِّ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْبَاقِرِ ع عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْاَنْصَارِیِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صوَ قُدَّامَهَا لَوْحٌ یَکَادُ ضَوْؤُهُ یَغْشَی الْاَبْصَارَ وَ فِیهِ اثْنَا عَشَرَ اسْماً ثَلَاثَةٌ فِی ظَاهِرِهِ وَ ثَلَاثَةٌ فِی بَاطِنِهِ وَ ثَلَاثَةُ اَسْمَاءَ فِی آخِرِهِ وَ ثَلَاثَةُ اَسْمَاءَ فِی طَرَفِهِ فَعَدَدْتُهَا فَاِذَا هِیَ اثْنَا عَشَرَ قُلْتُ اَسْمَاءُ مَنْ هَؤُلَاءِ؟ قَالَتْ هَذِهِ اَسْمَاءُ الْاَوْصِیَاءِ اَوَّلُهُمْ ابْنُ عَمِّی وَ اَحَدَ عَشَرَ مِنْ وُلْدِی آخِرُهُمْ الْقَائِمُ قَالَ جَابِرٌ فَرَاَیْتُ فِیهِ مُحَمَّداً مُحَمَّداً مُحَمَّداً فِی ثَلَاثَةِ مَوَاضِعَ وَ عَلِیّاً عَلِیّاً عَلِیّاً عَلِیّاً فِی اَرْبَعَةِ مَوَاضِعَ. [۱۰]
القمی، ابو جعفر الصدوق، محمد بن علی بن الحسین بن بابویه (متوفای۳۸۱ه)، عیون اخبار الرضا (علیهالسّلام) ج۱، ص۴۶.
جابر بن عبدالله انصاری گفت: نزد فاطمه (علیهاالسّلام) رفتم، مقابل او لوحی قرار داشت که نزدیک بود نورانیت آن لوح چشمها را نابینا کند. در آن لوح دوازده اسم بود که سه اسم روی آن، سه اسم پشت آن، سه اسم آخر آن و سه اسم هم در کنار آن بود. من آنها را شمردم و مجموعاً دوازده اسم بود. پرسیدم: اینها اسامی چه کسانی است؟ فرمود: اینها اسماء اوصیاء است. اولین آنها پسر عمویم است و یازده نفر از اولاد من هستند که آخرین آنها «قائم» است. جابر گفت: در سه موضع از آن لوح نام محمد (نام سه وصی محمد بود) و در چهار موضع از آن نام علی دیده میشد (نام چهار وصی علی بود). ۳.۳ - روایت سوم لوحاَخْبَرَنِی اَبُو الْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ اَبِی الْجَارُودِ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ ع عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْاَنْصَارِیِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ ع وَ بَیْنَ یَدَیْهَا لَوْحٌ فِیهِ اَسْمَاءُ الْاَوْصِیَاءِ وَ الْاَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهَا فَعَدَدْتُ اثْنَیْ عَشَرَ اسْماً آخِرُهُمْ الْقَائِمُ مِنْ وُلْدِ فَاطِمَةَ ثَلَاثَةٌ مِنْهُمْ مُحَمَّدٌ وَ اَرْبَعَةٌ مِنْهُمْ عَلِی. [۱۱]
البغدادی، الشیخ المفید محمد بن محمد بن النعمان، العکبری، (متوفای ۴۱۳ه)، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۳۴۶، تحقیق:مؤسسة آل البیت (علیهمالسّلام) لتحقیق التراث، ناشر:دار المفید للطباعة والنشر والتوزیع - بیروت – لبنان، سال چاپ:۱۴۱۴ - ۱۹۹۳ م
جابر بن عبدالله انصاری گفت: نزد حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) رفتم، مقابل ایشان لوحی قرار داشت و در آن نامهای اوصیاء و ائمه از فرزندان او بود. آنها را شمردم دوازده اسم در آن بود. آخرین آنها قائم (حضرت مهدی (عجّلاللهتعالیفرجهالشریف)) بود. نام سه نفرشان «محمد» و نام چهار نفر «علی» بود. ۴ - امامت امامهادی در احادیث اثناعشردسته سوم، احادیث اثنیعشر است. مقصود از این دسته، احادیث «دوازده خلیفه» معروف و مصطلح (اثنیعشر خلیفه) نیست. مراد، آن دسته روایاتی است که نامهای دوازده امام (علیهمالسّلام) در آن ذکر گردیده است. در این قسمت تنها سه روایت از این دست روایات ارائه میشود. یک روایت از «کافی کلینی»، یک روایت از «کمال الدین شیخ صدوق» و یک روایت از «کفایة الاثر فی النص علی الائمة الاثنی عشر مرحوم خزاز قمی». روایت کلینی دو سند دارد و هر دو سند از نظر موازین دانش حدیث کاملاً معتبر و مورد قبولند. امام حسن، امام جواد (علیهماالسّلام) و جابر بن عبدالله انصاری راویان این احادیث هستند. در این روایات نام مبارک امام هادی (علیهالسّلام) به عنوان یکی از امامان دوازدهگانه، معرفی شده است. در ادامه متن روایات را بنگرید: ۴.۱ - روایت یکم با سند معتبرعِدَّةٌ مِنْ اَصْحَابِنَا عَنْ اَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِیِّ عَنْ اَبِی هَاشِمٍ دَاوُدَ بْنِ الْقَاسِمِ الْجَعْفَرِیِّ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ الثَّانِی (علیهالسّلام) قَالَ اَقْبَلَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیهالسّلام) ومَعَه الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ (علیهماالسّلام) وهُوَ مُتَّکِئٌ عَلَی یَدِ سَلْمَانَ فَدَخَلَ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ فَجَلَسَ اِذْ اَقْبَلَ رَجُلٌ حَسَنُ الْهَیْئَةِ واللِّبَاسِ فَسَلَّمَ عَلَی اَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ - فَرَدَّ عَلَیْه السَّلَامَ فَجَلَسَ ثُمَّ قَالَ یَا اَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ اَسْاَلُکَ عَنْ ثَلَاثِ مَسَائِلَ اِنْ اَخْبَرْتَنِی بِهِنَّ عَلِمْتُ اَنَّ الْقَوْمَ رَکِبُوا مِنْ اَمْرِکَ مَا قُضِیَ عَلَیْهِمْ واَنْ لَیْسُوا بِمَاْمُونِینَ فِی دُنْیَاهُمْ وآخِرَتِهِمْ واِنْ تَکُنِ الاُخْرَی عَلِمْتُ اَنَّکَ وهُمْ شَرَعٌ سَوَاءٌ... فَالْتَفَتَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیهالسّلام) اِلَی الْحَسَنِ فَقَالَ یَا اَبَا مُحَمَّدٍ اَجِبْه قَالَ فَاَجَابَه الْحَسَنُ (علیهالسّلام) فَقَالَ الرَّجُلُ اَشْهَدُ اَنْ لَا اِلَه اِلَّا اللَّه ولَمْ اَزَلْ اَشْهَدُ بِهَا واَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه ولَمْ اَزَلْ اَشْهَدُ بِذَلِکَ واَشْهَدُ اَنَّکَ وَصِیُّ رَسُولِ اللَّه صوالْقَائِمُ بِحُجَّتِه واَشَارَ اِلَی اَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ ولَمْ اَزَلْ اَشْهَدُ بِهَا واَشْهَدُ اَنَّکَ وَصِیُّه والْقَائِمُ بِحُجَّتِه واَشَارَ اِلَی الْحَسَنِ (علیهالسّلام) واَشْهَدُ اَنَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ وَصِیُّ اَخِیه والْقَائِمُ بِحُجَّتِه بَعْدَه واَشْهَدُ عَلَی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ اَنَّه الْقَائِمُ بِاَمْرِ الْحُسَیْنِ بَعْدَه واَشْهَدُ عَلَی مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ اَنَّه الْقَائِمُ بِاَمْرِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ واَشْهَدُ عَلَی جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ بِاَنَّه الْقَائِمُ بِاَمْرِ مُحَمَّدٍ واَشْهَدُ عَلَی مُوسَی اَنَّه الْقَائِمُ بِاَمْرِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ واَشْهَدُ عَلَی عَلِیِّ بْنِ مُوسَی اَنَّه الْقَائِمُ بِاَمْرِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ واَشْهَدُ عَلَی مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّاَنَّه الْقَائِمُ بِاَمْرِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَیواَشْهَدُ عَلَی عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ بِاَنَّه الْقَائِمُ بِاَمْرِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّواَشْهَدُ عَلَی الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ بِاَنَّه الْقَائِمُ بِاَمْرِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ واَشْهَدُ عَلَی رَجُلٍ مِنْ وُلْدِ الْحَسَنِ... فَیَمْلاَهَا عَدْلاً کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً والسَّلَامُ عَلَیْکَ یَا اَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ورَحْمَةُ اللَّه وبَرَکَاتُه ثُمَّ قَامَ فَمَضَی فَقَالَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ یَا اَبَا مُحَمَّدٍ اتْبَعْه فَانْظُرْ اَیْنَ یَقْصِدُ فَخَرَجَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ (علیهالسّلام) فَقَالَ مَا کَانَ اِلَّا اَنْ وَضَعَ رِجْلَه خَارِجاً مِنَ الْمَسْجِدِ فَمَا دَرَیْتُ اَیْنَ اَخَذَ مِنْ اَرْضِ اللَّه فَرَجَعْتُ اِلَی اَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیهالسّلام) فَاَعْلَمْتُه فَقَالَ یَا اَبَا مُحَمَّدٍ اتَعْرِفُه قُلْتُ اللَّه ورَسُولُه واَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ اَعْلَمُ قَالَ هُوَ الْخَضِرُ علیه السلام. وحَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ اَحْمَدَ بْنِ اَبِی عَبْدِ اللَّه عَنْ اَبِی هَاشِمٍ مِثْلَه سَوَاءً. [۱۲]
الکلینی الرازی، ابو جعفر محمد بن یعقوب بن اسحاق (متوفای۳۲۸ ه)، الکافی، ج۱، ص۵۲۵ الی ۵۲۶، ناشر:اسلامیه، تهران، الطبعة الثانیة، ۱۳۶۲ ه. ش.
امام جواد (علیهالسّلام) فرمود: امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) وارد مسجد الحرام شد، حسن بن علی همراهش بود و به دست سلمان تکیه داده بود، ناگاه مردی خوشقواره و خوشلباس آمد و به امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) سلام داد، آن حضرت جواب داد سپس گفت: ای امیرالمؤمنین، من از تو سه مساله میپرسم، اگر پاسخ آنها را دادی میدانم که این مردم در کار تو (امر امامت) مرتکب خلاف شدهاند، و در دنیا و آخرت خود آسوده نیستند و اگر پاسخ ندهی، میدانم که تو امتیازی نسبت به آنها نداری... (پس از آنکه سؤالات را مطرح کرد) امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) به امام حسن (علیهالسّلام) فرمود: ای ابا محمد، پاسخ او را بده، امام حسن (علیهالسّلام) پاسخش را داد، آن مرد گفت: من گواهم که جز خدا کسی شایسته پرستش نیست و گواهی میدهم که محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) رسول خدا است و اشاره به امام علی (علیهالسّلام) کرد و گفت: گواهی میدهم که تو وصی رسول خدائی و قائم به حجت او هستی سپس به حسن (علیهالسّلام) اشاره کرد و گفت: گواهی میدهم که تو هم وصی او هستی و گواهی میدهم که حسین بن علی (علیهالسّلام) وصی برادر خود میباشد و گواهی میدهم علی بن حسین (علیهالسّلام) بعد از حسین (علیهالسّلام) او امامت را اقامه میکند. گواهی میدهم بر محمد بن علی (علیهالسّلام) که او است قائم به کار امامت علی بن الحسین (علیهالسّلام). گواهی میدهم بر جعفر بن محمد (علیهالسّلام) که بعد از محمد بن علی، امامت را عهده دار میشود. گواهی میدهم بر موسی بن جعفر (علیهالسّلام) که قائم به کار امامت جعفر بن محمد (علیهالسّلام) اوست. گواهی میدهم بر علی بن موسی (علیهالسّلام) که قائم به کار امامت موسی بن جعفر (علیهالسّلام) اوست. گواهی میدهم بر محمد بن علی (علیهالسّلام) که قائم به امامت علی بن موسی (علیهالسّلام) اوست. گواهی میدهم بر علی بن محمد (علیهالسّلام) که قائم به کار امامت محمد بن علی (علیهالسّلام) اوست. گواهی میدهم بر حسن بن علی (علیهالسّلام) که قائم به کار امامت علی بن محمد (علیهالسّلام) اوست. گواهی میدهم به مردی که فرزند حسن عسکری (علیهالسّلام) است... او زمین را از عدالت پر کند چنانچه از ستم پر شده است. آنگاه گفت: درود بر تو ای امیرمؤمنان سپس برخاست و رفت. امیرالمؤمنین (صلواتاللهوسلامهعلیه) فرمود: ای ابا محمد دنبالش برو ببین کجا میرود، امام حسن (علیهالسّلام) بیرون رفت و برگشت و فرمود: همینکه پایش را از مسجد بیرون نهاد، ندانستم کجا رفت. امام علی (علیهالسّلام) فرمود: ای ابا محمد، او را میشناسی؟ گفتم: خدا و رسولش و امیرالمؤمنین داناترند، فرمود: او جناب خضر نبی (علیهالسّلام) بود. ۴.۱.۱ - بررسی سندپیشتر گفتیم هر دو سند کافی معتبر است. در اینجا تنها سند نخست را مورد بررسی قرار میدهیم. ابتدای سند با عبارت "عدة من اصحابنا" شروع میشود. و راوی بعد از آن، احمد بن محمد بن خالد برقی است. علامه حلی ره، از قول مرحوم کلینی نقل میکند: کلما ذکرته فی کتابی المشار الیه عدة من اصحابنا عن احمد بن محمد بن خالد البرقی، فهم علی بن ابراهیم وعلی بن محمد بن عبدالله ابن اذینة واحمد بن عبدالله بن امیة وعلی بن الحسن. (هرگاه در کتابم گفتم: عدة من اصحابنا عن احمد بن محمد بن خالد البرقی، مقصود از آن عده و جماعت عبارتند از: علی بن ابراهیم، علی بن محمد بن عبدالله بن اذینه، احمد بن عبدالله بن اُمیه و علی بن حسن.) [۱۳]
الحلی الاسدی، جمال الدین ابو منصور الحسن بن یوسف بن المطهر (متوفای۷۲۶ه) خلاصة الاقوال فی معرفة الرجال، ص۴۳۰، تحقیق:فضیلة الشیخ جواد القیومی، ناشر:مؤسسة نشر الفقاهة، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۷ه.
هرگاه بتوانیم وثاقت حتی یک از نفر از این جماعت را ثابت کنیم، از جهت دانش رجال این طبقه قابل تمسک و به اصطلاح معتبر است. همانطور که مشاهده میکنید یکی از این افراد علی بن ابراهیم قمی است. وثاقت او جای تردید ندارد. نجاشی درباره او مینویسد: علی بن ابراهیم بن هاشم ثقة فی الحدیث ثبت معتمد صحیح المذهب. (علی بن ابراهیم انسانی مورد وثوق در حدیث است. او فردی ثابت قدم، مورد اعتماد و دارای مذهبی درست است) [۱۴]
النجاشی الاسدی الکوفی، ابوالعباس احمد بن علی بن احمد بن العباس (متوفای۴۵۰ه)، فهرست اسماء مصنفی الشیعة المشتهر برجال النجاشی، ص۲۶۰، تحقیق:السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر:مؤسسة النشر الاسلامی قم، الطبعة:الخامسة، ۱۴۱۶ه.
همچنین احمد بن محمد بن خالد برقی از نظر نجاشی مورد اعتماد است. وی درباره این راوی نوشته است: وکان ثقة فی نفسه (احمد بن محمد بن خالد فردی مورد وثوق بود) [۱۵]
النجاشی الاسدی الکوفی، ابوالعباس احمد بن علی بن احمد بن العباس (متوفای۴۵۰ه)، فهرست اسماء مصنفی الشیعة المشتهر برجال النجاشی، ص۷۶، تحقیق:السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر:مؤسسة النشر الاسلامی قم، الطبعة:الخامسة، ۱۴۱۶ه.
راوی بعدی ابوهاشم جعفری است. نجاشی پیرامون او میگوید: داود بن القاسم ابوهاشم الجعفری رحمه الله کان عظیم المنزلة عند الائمة علیهم السلام، شریف القدر، ثقة. داود بن قاسم ابوهاشم جعفری، نزد ائمه (علیهمالسّلام) جایگاه بلندی داشت، او انسانی شریف و مورد وثوق بود. [۱۶]
النجاشی الاسدی الکوفی، ابوالعباس احمد بن علی بن احمد بن العباس (متوفای۴۵۰ه)، فهرست اسماء مصنفی الشیعة المشتهر برجال النجاشی، ص۱۵۶، تحقیق:السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر:مؤسسة النشر الاسلامی قم، الطبعة:الخامسة، ۱۴۱۶ه.
۴.۲ - روایت دوم اثناعشرحَدَّثَنَا غَیْرُ وَاحِدٍ مِنْ اَصْحَابِنَا قَالُوا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِکٍ الفرازی [۱۶] قَالَ حَدَّثَنِی الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ اَحْمَدَ بْنِ الْحَارِثِ قَالَ حَدَّثَنِی الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ عَنْ یُونُسَ بْنِ ظَبْیَانَ عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ الْجُعْفِیِّ قَالَ سَمِعْتُ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ الْاَنْصَارِیَّ یَقُولُ لَمَّا اَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَی نَبِیِّهِ مُحَمَّدٍ ص "یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اَطِیعُوا اللَّهَ وَ اَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی الْاَمْرِ مِنْکُمْ " قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَرَفْنَا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَمَنْ اُولُو الْاَمْرِ الَّذِینَ قَرَنَ اللَّهُ طَاعَتَهُمْ بِطَاعَتِکَ فَقَالَ ع هُمْ خُلَفَائِی یَا جَابِرُ وَ اَئِمَّةُ الْمُسْلِمِینَ مِنْ بَعْدِی اَوَّلُهُمْ عَلِیُّ بْنُ اَبِی طَالِبٍ ثُمَّ الْحَسَنُوَ الْحُسَیْنُ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الْمَعْرُوفُ فِی التَّوْرَاةِ بِالْبَاقِرِ وَ سَتُدْرِکُهُ یَا جَابِرُ فَاِذَا لَقِیتَهُ فَاَقْرِئْهُ مِنِّی السَّلَامَ ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ مُوسَی ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّثُمَّ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ سَمِیِّی وَ کَنِیِّی حُجَّةُ اللَّهِ فِی اَرْضِهِ وَ بَقِیَّتُهُ فِی عِبَادِهِ ابْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ... [۱۷]
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱ه)، کمال الدین و تمام النعمة، ص۲۵۳ - ۲۵۴، ناشر: اسلامیة تهران، الطبعة الثانیة، ۱۳۹۵ ه.
جابر بن عبدالله انصاری روایت کرد: هنگامی که خداوند متعال آیه «یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اَطِیعُوا اللَّهَ وَ اَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی الْاَمْرِ مِنْکُمْ؛» را نازل کرد، گفتم: ای رسول خدا، خدا و رسولش را شناختیم، حال اولوالامر چه کسانیاند که خداوند طاعت آنها را با طاعت تو مقرون ساخته؟ پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: ای جابر؛ آنها جانشینان و امامان بعد از من هستند. اولین آنان علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) سپس حسن و حسین، سپس علی بن حسین و بعد از او محمد به علی که در تورات به باقر شهرت دارد، میباشد. ای جابر تو او را درک خواهی کرد. پس سلام مرا به او برسان. امام بعد از او جعفر بن محمد، بعد از او موسی، بعد از او علی بن موسی، بعد از او محمد بن علی، بعد از او علی بن محمد، بعد از او حسن بن علی و بعد از او فرزند اوست که هم نام و کنیهام هست و حجت خداوند در میان بندگان است. ۴.۳ - روایت سوم اثناعشرحَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا اَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ مُوسَی قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ اَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ اَحْمَدَ بْنِ (عَبْدِ اللَّهِ بْنِ اَحْمَدَ بْنِ) عِیسَی بْنِ الْمَنْصُورِ الْهَاشِمِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا اَبُو مُوسَی عِیسَی بْنُ اَحْمَدَ الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا عَمَّارُ بْنُ مُحَمَّدٍ النُّورِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا سُفْیَانُ ترابی (عَنْ اَبِی) الْحَجَّافِ دَاوُدَ بْنِ اَبِی عَوْفٍ (عَنِ) الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ ع قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ لِعَلِیٍع اَنْتَ وَارِثُ عِلْمِی وَ مَعْدِنُ حُکْمِی وَ الْاِمَامُ بَعْدِی فَاِذَا اسْتُشْهِدْتَ فَابْنُکَ الْحَسَنُ فَاِذَا اسْتُشْهِدَ الْحَسَنُ فَابْنُکَ الْحُسَیْنُ فَاِذَا اسْتُشْهِدَ الْحُسَیْنُ فَعَلِیٌّ ابْنُهُ یَتْلُوهُ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَیْنِ اَئِمَّةٌ اَطْهَارٌ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَمَا اَسَامِیهِمْ قَالَ عَلِیٌّ وَ مُحَمَّدٌ وَ جَعْفَرٌ وَ مُوسَی وَ عَلِیٌّ وَ مُحَمَّدٌ وَ عَلِیٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْمَهْدِیُّ مِنْ صُلْبِ الْحُسَیْنِ یَمْلَاُ اللَّهُ تَعَالَی بِهِ الْاَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً. [۱۹]
الخزاز القمی الرازی، ابی القاسم علی بن محمد بن علی (متوفای۴۰۰ه)، کفایة الاثر فی النص علی الائمة الاثنی عشر، ص۱۶۷، تحقیق:السید عبد اللطیف الحسینی الکوه کمری الخوئی، ناشر:انتشارات قم، ۱۴۰ه.
امام حسن (علیهالسّلام) فرمود: از پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شنیدم که به پدرم فرمود: تو وارث علم من و امام بعد از من هستی. هنگامی که به شهادت رسیدی، فرزندت حسن، امام است. پس از شهادت حسن، حسین امام است و بعد از او علی بن حسین امام است. نُه امام از فرزندان حسین (علیهالسّلام) هستند. گفتم: نام آنها چیست؟ فرمود: علی، محمد، جعفر، موسی، علی، محمد، علی بن محمد، حسن و مهدی (علیهمالسلام). همانا خداوند بهوسیله مهدی (علیهالسّلام) زمین را پُر از عدل میکند آنگونه که از ظلم و ستم پُر شد. ۵ - امامت امامهادی در احادیث امام رضا و امام جواددسته چهارم، روایاتی است که ائمه (علیهمالسّلام) به مناسبتی آن را مطرح نمودهاند. در اینجا به جهت اختصار سه روایت را به عنوان نمونه میآوریم. یک روایت از «کافی کلینی» و دو روایت از «عیون اخبار الرضا (علیهالسّلام)» شیخ صدوق (رحمةاللهعلیه) است. هر سه روایت دارای سند معتبر هستند. در این روایات نام مبارک امام هادی (علیهالسّلام) به عنوان یکی از امامان دوازدهگانه، معرفی شده است. ۵.۱ - روایت اول با سند معتبرعَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیمَ عَنْ اَبِیهِ عَنْ اِسْمَاعِیلَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ: لَمَّا خَرَجَ اَبُو جَعْفَرٍ ع مِنَ الْمَدِینَةِ اِلَی بَغْدَادَ فِی الدَّفْعَةِ الْاُولَی مِنْ خَرْجَتَیْهِ قُلْتُ لَهُ عِنْدَ خُرُوجِهِ جُعِلْتُ فِدَاکَ اِنِّی اَخَافُ عَلَیْکَ فِی هَذَا الْوَجْهِ فَاِلَی مَنِ الْاَمْرُ بَعْدَکَ فَکَرَّ بِوَجْهِهِ اِلَیَّ ضَاحِکاً وَ قَالَ لَیْسَ الْغَیْبَةُ حَیْثُ ظَنَنْتَ فِی هَذِهِ السَّنَةِ فَلَمَّا اُخْرِجَ بِهِ الثَّانِیَةَ اِلَی الْمُعْتَصِمِ صِرْتُ اِلَیْهِ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ اَنْتَ خَارِجٌ فَاِلَی مَنْ هَذَا الْاَمْرُ مِنْ بَعْدِکَ فَبَکَی حَتَّی اخْضَلَّتْ لِحْیَتُهُ ثُمَّ الْتَفَتَ اِلَیَّ فَقَالَ عِنْدَ هَذِهِ یُخَافُ عَلَیَّ الْاَمْرُ مِنْ بَعْدِی اِلَی ابْنِی عَلِیٍّ. [۲۰]
الکلینی الرازی، ابو جعفر محمد بن یعقوب بن اسحاق (متوفای۳۲۸ ه)، الکافی، ج۱، ص۳۲۳، ناشر:اسلامیه، تهران، الطبعة الثانیة، ۱۳۶۲ ه. ش.
اسماعیل بن مهران گوید: وقتی که امام جواد (علیهالسّلام) برای بار اول از مدینه به بغداد رفت، گفتم: من نگران شمایم. امر (امامت) پس از شما با کیست؟ حضرت با لبی خندان متوجه من شد و فرمود: آن غیبتی که گمان میکنی در این سال نیست. آنگاه که نوبت دوم آن حضرت را به سوی معتصم میبردند، گفتم: امر امامت پس از شما با کیست؟ حضرت گریه کرد تا آنجا که محاسنش تر شد، سپس فرمود: در این سفر باید بر من نگران بود، امر امامت پس از من با پسرم علی است. ۴.۱.۱ - بررسی سندشرح حال علی بن ابراهیم بیان شد. پدر او ابراهیم بن هاشم راوی بعدی است. آیتالله خویی (رحمةاللهعلیه) در شرح حال او مینویسد: لا ینبغی الشک فی وثاقة ابراهیم بن هاشم و یدل علی ذلک عدة امور: الاول: انه روی عنه ابنه علی فی تفسیره کثیرا وقد التزم فی اول کتابه بان ما یذکره فیه قد انتهی الیه بواسطة الثقات. الثانی: ان السید ابن طاووس ادعی الاتفاق علی وثاقته. الثالث: انه اول من نشر حدیث الکوفیین بقم والقمیون قد اعتمدوا علی روایاته وفیهم من هو مستصعب فی امر الحدیث فلو کان فیه شائبة الغمز لم یکن یتسالم علی اخذ الروایة عنه وقبول قوله. هیچ تردیدی در وثاقت ابراهیم بن هاشم وجود ندارد به دلیل آنکه: اولا: فرزند او (علی بن ابراهیم) در تفسیرش از او روایت کرده است و او ملتزم شده که از افراد مورد وثوق در تفسیرش روایت کند. ثانیا: سید بن طاووس ادعا کرده که وثاقت ابراهیم بن هاشم اجماعی است. ثالثا: او اولین نفری بوده که احادیث اهل بیت (علیهمالسّلام) را در قم آورده و قمیها به روایات او اعتماد داشتند در حالی که در میان قمیها افرادی بودند که در امر حدیث سخت گیر بودند و اگر او را مورد اعتماد نمیدانستند این چنین احادیث او مورد قبول در میان آنان نبود. [۲۱]
الموسوی الخوئی، السید ابو القاسم (متوفای۱۴۱۱ه)، معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۲۹۱، الطبعة الخامسة، ۱۴۱۳ه ۱۹۹۲م.
نجاشی و شیخ طوسی (رحمةاللهعلیه) درباره راوی بعدی یعنی اسماعیل بن مهران بهطور مشترک با عبارت زیر یاد نمودهاند. ثقة معتمد علیه. وی انسانی مورد وثوق و قابل اعتماداست. [۲۲]
النجاشی الاسدی الکوفی، ابوالعباس احمد بن علی بن احمد بن العباس (متوفای۴۵۰ه)، فهرست اسماء مصنفی الشیعة المشتهر برجال النجاشی، ص۲۶، تحقیق:السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر:مؤسسة النشر الاسلامی قم، الطبعة:الخامسة، ۱۴۱۶ه.
[۲۳]
الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای۴۶۰ه)، الفهرست، ص۴۶، تحقیق:الشیخ جواد القیومی، ناشر:مؤسسة نشر الفقاهة، چاپخانه:مؤسسة النشر الاسلامی، الطبعة الاولی۱۴۱۷.
۵.۲ - روایت دوم با سند معتبرحَدَّثَنَا اَحْمَدُ بْنُ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ اَبِیهِ عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِیِّ قَالَ سَمِعْتُ دِعْبِلَ بْنَ عَلِیٍّ الْخُزَاعِیَّ یَقُولُ لَمَّا اَنْشَدْتُ مَوْلَایَ الرِّضَا ع قَصِیدَتِیَ الَّتِی اَوَّلُهَا: مَدَارِسُ آیَاتٍ خَلَتْ مِنْ تِلَاوَةٍ وَ مَنْزِلُ وَحْیٍ مُقْفِرُ الْعَرَصَاتِ. فَلَمَّا انْتَهَیْتُ اِلَی قَوْلِی: خُرُوجُ اِمَامٍ لَا مَحَالَةَ خَارِجٌ• • • یَقُومُ عَلَی اسْمِ اللَّهِ والْبَرَکَاتِ. بَکَی الرِّضَا (علیهالسّلام) بُکَاءً شَدِیداً ثُمَّ رَفَعَ رَاْسَهُ اِلَیَّ فَقَالَ لِی یَا خُزَاعِیُّ فَهَلْ تَدْرِی مَنْ هَذَا الْاِمَامُ... یَا دِعْبِلُ الْاِمَامُ بَعْدِی مُحَمَّدٌ ابْنِی وبَعْدَ مُحَمَّدٍ ابْنُهُ عَلِیٌّ وبَعْدَ عَلِیٍّ ابْنُهُ الْحَسَنُ وبَعْدَ الْحَسَنِ ابْنُهُ الْحُجَّةُ الْقَائِمُ الْمُنْتَظَرُ... [۲۴]
القمی، ابی جعفر الصدوق، محمد بن علی بن الحسین بن بابویه (متوفای۳۸۱ه)، عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج۲، ص۲۶۵.
دعبل خزاعی گفت: نزد امام رضا (علیهالسّلام) قصیده خود را که با این ابیات شروع میشد: مدارس آیات خلت من تلاوة• • • ومنزل وحی مقفر العرصات، خواندم، وقتی که به این بیت رسیدم: خروج امام لا محالة خارج• • • یقوم علی اسم اللَّه والبرکات، امام قائم حتما خروج خواهد کرد در حالی که با (مدد از) اسم خدا و برکات الهی قیام خواهد نمود. امام رضا (علیهالسّلام) گریست، آنگاه رو به من کرد و فرمود: ای دعبل، آیا میدانی این امام (که خروج میکند) کیست؟. .. ای دعبل! امام بعد از من پسرم محمد و بعد او پسرش علی، بعد از او پسرش حسن و بعد از حسن پسرش، قائم منتظر است... ۴.۱.۱ - بررسی سندراوی نخست احمد بن زیاد همدانی است. شیخ صدوق او را فردی متدین و مورد اعتماد میداند و درباره او مینویسد: کان رجلا ثقة دینا فاضلا. او مردی مورد وثوق، دیندار و فاضل بود. [۲۵]
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱ه)، کمال الدین و تمام النعمة، ص۳۶۹، ناشر: اسلامیة تهران، الطبعة الثانیة، ۱۳۹۵ ه.
جلالت قدر علی بن ابراهیم و پدرش پیشتر بیان گردید. راوی بعدی ابوالصلت خادم امام رضا (علیهالسّلام) است. مرحوم نجاشی درباره او میگوید: عبد السلام بن صالح ابو الصلت الهروی ثقة صحیح الحدیث. عبدالسلام بن صالح مورد وثوق است و احادیث او درست است. [۲۶]
النجاشی الاسدی الکوفی، ابوالعباس احمد بن علی بن احمد بن العباس (متوفای۴۵۰ه)، فهرست اسماء مصنفی الشیعة المشتهر برجال النجاشی، ص۲۴۵، تحقیق:السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر:مؤسسة النشر الاسلامی قم، الطبعة:الخامسة، ۱۴۱۶ه.
آخرین راوی در این حلقه دعبل خزاعی است. جناب نجاشی درباره او مینویسد: دعبل بن علی الخزاعی الشاعر مشهور فی اصحابنا. دعبل بن علی خزاعی شاعر... در میان امامیه فردی مشهور است. [۲۷]
النجاشی الاسدی الکوفی، ابوالعباس احمد بن علی بن احمد بن العباس (متوفای۴۵۰ه)، فهرست اسماء مصنفی الشیعة المشتهر برجال النجاشی، ص۱۶۲، تحقیق:السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر:مؤسسة النشر الاسلامی قم، الطبعة:الخامسة، ۱۴۱۶ه.
علامه حلی ره، در شرح حال او آورده است: دعبل ابن علی الخزاعی الشاعر، حاله مشهور فی الایمان وعلو المنزلة، عظیم الشان. دعبل بن علی خزاعی شاعر، ایمان و جایگاه بلندش مشهور است و شانی بزرگ دارد. [۲۸]
الحلی الاسدی، جمال الدین ابو منصور الحسن بن یوسف بن المطهر (متوفای۷۲۶ه) خلاصة الاقوال فی معرفة الرجال، ص۱۴۴، تحقیق:فضیلة الشیخ جواد القیومی، ناشر:مؤسسة نشر الفقاهة، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۷ه.
۵.۳ - روایت سوم با سند معتبرحَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبْدُوسٍ النَّیْسَابُورِیُّ الْعَطَّارُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ بِنَیْسَابُورَ فِی شَعْبَانَ سَنَةَ اثْنَتَیْنِ وَ خَمْسِینَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَیْبَةَ النَّیْسَابُورِیُّ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ قَالَ: سَاَلَ الْمَاْمُونُ عَلِیَّ بْنَ مُوسَی الرِّضَا علیه السلام اَنْ یَکْتُبَ لَهُ مَحْضَ الْاِسْلَامِ عَلَی سَبِیلِ الْاِیجَازِ وَ الِاخْتِصَارِ فَکَتَبَ (علیهالسّلام) لَهُ اَنَّ مَحْضَ الْاِسْلَامِ شَهَادَةُ اَنْ لَا اِلَهَ اِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ... وَ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ... وَ اَنَّ جَمِیعَ مَا جَاءَ بِهِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ هُوَ الْحَقُّ... وَ خَلِیفَتُهُ وَ وَصِیُّهُ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام... وَ بَعْدَهُ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ سَیِّدَا شَبَابِ اَهْلِ الْجَنَّةِ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ زَیْنُ الْعَابِدِینَ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ بَاقِرُ عِلْمِ النَّبِیِّینَ ثُمَّ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّادِقُ وَارِثُ عِلْمِ الْوَصِیِّینَ ثُمَّ مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ الْکَاظِمُ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ مُوسَی الرِّضَا ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ الْحُجَّةُ الْقَائِمُ الْمُنْتَظَرُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ اَجْمَعِینَ... [۲۹]
القمی، ابی جعفر الصدوق، محمد بن علی بن الحسین بن بابویه (متوفای۳۸۱ه)، عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج۲، ص۱۲۱.
فضل بن شاذان میگوید: مامون از امام رضا (علیهالسّلام) درخواست کرد تا اسلام خالص را بهطور خلاصه برای او بنویسد؛ امام (علیهالسّلام) در پاسخ او نوشت: اسلام خالص شهادت به یکتائی خداوند است... و شهادت به رسالت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ... و اینکه هرچه را او آورد، حق است... و امام بعد از ایشان، علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) است. سپس امامان بعدی، حسن بن علی، حسین بن علی، علی بن حسین، محمد بن علی، جعفر بن محمد، موسی بن جعفر، علی بن موسی، محمد بن علی، علی بن محمد، حسن بن علی و حجت منتظر (علیهمالسلام) هستند... ۴.۱.۱ - بررسی سندراوی اول عبدالواحد بن عبدوس نیشابوری است. شیخ صدوق (رحمةاللهعلیه) روایات زیادی از او نقل میکند. جمعی از دانشمندان بر این عقیدهاند اگر راویان ثقه به ویژه افرادی مانند کلینی و شیخ صدوق، روایات زیادی از یک راوی نقل کنند، نشان از اعتماد آنها به آن راوی بوده است. [۳۰]
ترابی شهر رضایی، اکبر، پژوهشی در علم رجال، ص۳۴۵.
عدهای از عالمان اینگونه افراد را مورد وثوق میدانند. از جمله مرحوم آیتالله بروجردی در یک سخنی چنین میآورد: الظاهر انّه یمکن استکشاف وثاقة الراوی من تلامیذه الذین اخذوا الحدیث عنه فاذا کان الآخذ مثل الشیخ او المفید او الصدوق او غیرهم من الاعلام خصوصا مع کثرة الروایة عنه لا یبقی ارتیاب فی وثاقته اصلا. ظاهر آن است که وثاقت راوی را میتوان از طریق شاگردانی را که از او حدیث اخذ نمودند، به دست آورد. پس زمانی که گیرنده حدیث مثل شیخ طوسی، شیخ مفید، شیخ صدوق و امثال این بزرگان باشند، به ویژه آنکه از آن راوی زیاد روایت نقل کنند، شکی در وثاقت آن راوی باقی نمیماند. [۳۱]
الفاضل اللنکرانی، نهایة التقریر فی مباحث الصلاة، تقریر بحث البروجردی، ج۳، ص۲۳۲، ناشر:مرکز فقه الائمة الاطهار علیهم السّلام.
شهید ثانی ره در کتاب فقهی مسالک الافهام، درباره عبدالواحد بن عبدوس مینویسد: وانما ترک المصنف العمل بها لان فی سندها عبد الواحد بن عبدوس النیسابوری و هو مجهول الحال مع انه شیخ ابن بابویه وهو قد عمل بها فهو فی قوة الشهادة له بالثقة ومن البعید ان یروی الصدوق رحمه الله عن غیر الثقة بلا واسطة. همانا مصنف (محقق حلی ره) عمل به این روایت را ترک کرد برای آنکه در سندش عبدالواحد بن عبدوس وجود دارد و او فردی مجهول الحال است. (شهید ثانی میگوید:) در حالی که او شیخ ابن بابویه (صدوق ره) است و صدوق ره به این روایت عمل کرد. این (عمل شیخ صدوق ره به روایت عبدالواحد بن عبدوس) همانند آن است که به وثاقت عبدالواحد بن عبدوس شهادت داده باشد. بعید است که صدوق ره از فردی که مورد وثوق نیست، بدون واسطه روایت نقل کند. راوی دوم، علی بن محمد بن قتیبه نیشابوری است. نجاشی در شرح حال او میفرماید علیه اعتمد ابو عمرو الکشی فی کتاب الرجال. کشّی در کتاب رجال خود بر او اعتماد کرده است. [۳۳]
النجاشی الاسدی الکوفی، ابوالعباس احمد بن علی بن احمد بن العباس (متوفای۴۵۰ه)، فهرست اسماء مصنفی الشیعة المشتهر برجال النجاشی، ص۲۵۹، تحقیق:السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر:مؤسسة النشر الاسلامی قم، الطبعة:الخامسة، ۱۴۱۶ه.
علاوه بر آنکه کشّی در کتاب رجالی خود روایات فراوان از او نقل میکند و کثرت نقل بزرگان از یک راوی، همانطوری که عدهای از دانشمندان گفتهاند، نشانهای بر وثاقت آن راوی به شمار میرود. البته چه بسا اعتماد کشّی نسبت به این راوی که در کلام نجاشی آمده، از این باب بوده باشد. فضل بن شاذان آخرین راوی این سلسله است. نجاشی جایگاه بلندی برای او قائل است و درباره او مینویسد: و کان ثقة احد اصحابنا الفقهاء و المتکلمین و له جلالة فی هذه الطائفة و هو فی قدره اشهر من ان نصفه. انسانی مورد وثوق بود. یکی از فقهاء و متکلمان اصحاب ما بود. در میان این طایفه (شیعه دوازده امامی)، دارای جلالت قدر است. و جایگاه او مشهورتر از آن است که توصیفش کنیم. [۳۴]
النجاشی الاسدی الکوفی، ابوالعباس احمد بن علی بن احمد بن العباس (متوفای۴۵۰ه)، فهرست اسماء مصنفی الشیعة المشتهر برجال النجاشی، ص۳۰۶، تحقیق:السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر:مؤسسة النشر الاسلامی قم، الطبعة:الخامسة، ۱۴۱۶ه.
۶ - جمعبندیچنانچه گذشت در این نوشتار امامت امام هادی (علیهالسّلام) بر پایه چهار دسته روایت گوناگون و معتبر از منابع شیعه دوازده امامی اثبات شد. البته روایات این باب تنها در موارد مذکور خلاصه نمیشود اما از آنجایی که بنای ما در این نوشتار بر اختصار بود به این چهار دسته روایات به صورت مختصر و گزینشی بسنده نمودیم. ۷ - پانویس۸ - منبعموسسه ولیعصر، برگرفته از مقاله «امامت امامهادی (علیهالسّلام) از نگاه روایات امامیه». ردههای این صفحه : اثبات امامت | احادیث امامت | امامت امام هادی | امامت در خردسالی | شبهات اهلسنت | شبهات وهابیت | مباحث حدیثی | مباحث کلامی
|