برصیصابَرْصیصا (شخصیتی شبه تاریخی و افسانهای)، زاهدی متعبد و مستجاب الدعوه که داستان عبرت انگیز او همواره در تفسیر برخی آیات قرآن مطرح شده است. فهرست مندرجات۲ - منبع و مأخذ اصلی داستان ۳ - نام ۴ - نحوه مقابله با شیطان ۵ - پیشینه ۶ - رسیدن به مقام مستجاب الدعواتی ۷ - چگونگی دسیسههای شیطان ۸ - فرجام ۹ - روایت دیگر از داستان ۱۰ - در قرآن ۱۱ - حکایات دیگر در کنار داستان برصیصا ۱۲ - قضیه «شیخ صنعان» ۱۳ - آثار تألیف شده در این مورد ۱۴ - فهرست منابع ۱۵ - پانویس ۱۶ - منابع ۱ - شناخت اجمالی"برصیصا" را برخی در لغت بر گرفته از «صیصا» در زبان آرامی می دانند که به معنای سینه بند یا کاکل های کلاه اسقف اعظم که یاد آور برتر ین مقام کلیسا است، می باشد. برصیصا از قوم بنی اسرائیل بوده که عمری به پرستش خداوند و بندگی او سپری کرد و در پرتو ریاضت و یکتا پرستی و عبادت به مقامی رسیده بود که خداوند دعای او را در حق بیماران و دیوانگان و درماندگان مستجاب می کرد و خواستهاش را بر آورده می نمود، مردم نزد او می آمدند و او برایشان دعا می کرد و شفای آنان را از خدا می خواست و خدا نیز شفا می بخشید. در بیشتر منابع اسلامی نام برصیصا، در کنار نام بلعمِ باعور و شیطان دیده میشود و این امر به سببِ شباهتی است که سرگذشت و سرنوشت شوم او با آنان دارد. در اخبار اسلامی برصیصا راهبی از بنی اسرائیل است که پس از روزگاری دراز ریاضت زاهدانه، تسلیم اغواگریهای ابلیس ، و مرتکب گناه ی بزرگ میشود و سرانجام به قصد نجات خود ابلیس را سجده میکند و کافر میگردد و به لعنت و خسران ابدی گرفتار میشود. ۲ - منبع و مأخذ اصلی داستاناین اشارات در تفسیر آیات ۱۶ و ۱۷ سوره حشر آمده است که - با توجه به آیات قبل از آن - بیانگرِ حال منافقانی است که در پی فریب مؤمنانند [۳]
سورآبادی، عتیق، ج۱، ص۳۲۴-۳۲۶، قصص قرآن مجید، برگرفته از تفسیر او، تهران، ۱۳۴۷ش.
این داستان در اغلب تفاسیر مهم ذیل آیاتِ یاد شده و نیز در مجموعههای احادیث به صورتهای مختلف نقل شده است و کسانی همچون علی بن ابیطالب (ع)، ابن مسعود ، ابن عباس و ابن طاووس را از راویان آن دانستهاند، [۴]
طبری، تفسیر، ذیل این آیات، بیروت، ۱۳۹۲ق.
ولی منبع و مأخذ اصلی آن هنوز مجهول است و نقاط مختلفی در جهان اسلام به عنوان محل وقوع آن مطرح شده است.این محل را گلدسیهر و لندبرگ حضرموت ، اما همو و هارتمن منطقه حلب دانستهاند. ۳ - نامبه نظر میرسد که نام شخصیت اصلی این افسانه در اصل نامعلوم بوده، و از اواخر قرن ۴ق/۱۰م به بعد نام «برصیصا» به او داده شده است؛ و گویا اخبار مربوط به آنتونی قدیس، زاهد مسیحی در مصر ، در پیدایش آن بیتأثیر نبوده است. آنتونی یا آنتونیوس (۲۵۱- ۳۵۵ یا ۳۵۶م) از نخستین زاهدان و راهبان مسیحی است و در تأسیس قواعد و لوازم این نهاد سهم بزرگی داشته است. ۴ - نحوه مقابله با شیطاناو به پیروی از سنت پاولس تبی (د ۳۴۰م) سالیان دراز در بیابان و در غارها به عبادت و ترک و تجرد گذرانید زندگی زاهدانه او سراسر پیکاری افسانهای با ابلیس و وسوسههای اغواگرانه اوست. ابلیس به صورتهای مختلف، گاه به صورت زنی وسوسه انگیز و گاه در لباس راهبی زاهد، همچون شخصی که تا سرحد مرگ او را شکنجه میداد، بر او ظاهر میشد و در همه این احوال، آنتونی با توسل به روزه ، دعاهای نیازمندانه و اعمال پرهیزگارانهاش در برابر کارها و شیوههای ابلیس پایداری میکرد. ۵ - پیشینهسرگذشت آنتونی قدیس در عالم مسیحیت و در هنر و ادبیات مسیحی تأثیر فراوان داشته، و هنوز هم شماری از راهبان از او بهعنوان اسوهای آرمانی پیروی میکنند. ابن بطوطه (د ۷۷۹ق/۱۳۷۷م) در رحله خود به قصر برصیصای عابد اشاره دارد که بین طرابلس و اسکندریه آن را دیده است [۵]
ابن بطوطه، رحله، ج۱، ص۲۰، بیروت، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۴م.
و این نامی است که دوره حیات آنتونی قدیس و انزوای طولانی او در قلعهای کهن (صیصه) را به خاطر میآورد.اگر ریشه آرامی کلمه «صیصا» را - که به معنی بخشی از پوشش آیینی کشیشان است - نیز در نظر بگیریم، این نام یادآور بالاترین مقام کلیسایی است. [۶]
ابن بطوطه، رحله، ج۱، ص۲۰، بیروت، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۴م.
با توجه به این شواهد، برخی این داستان را حکایتی اساساً عبری میدانند که بعدها به ادبیات عربی و فارسی وارد شده است. [۷]
پرویز خانلری، «هشت تحریر از داستان برصیصای عابد»، ج۱، ص۱۵۷، سخن، تهران، ۱۳۴۱ش، دوره ۱۳، شم ۲.
در روایتهای اسلامی پس از طبری (قرن ۴ق/۱۰م) نام برصیصا را برای قهرمان این داستان به کار بردهاند و ظاهراً نخستین مؤلفی که نام برصیصا را ذکر کرده است، ابولیث سمرقندی (د ۳۷۳ق/۹۸۳م) در تنبیهالغافلین [۸]
نصر ابولیث سمرقندی، تنبیه الغافلین، ص۴۸۰، به کوشش احمد سلام، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
است.پس از او این حکایت را کسانی چون بیهقی (د ۴۵۸ق/۱۰۶۶م) در شعب الایمان، [۹]
احمد بیهقی، شعب الایمان، ج۴، ص۳۷۲-۳۷۳، به کوشش محمد سعید ابن بسیونی زغلول، بیروت، ۱۴۱۰ق/۱۹۹۰م.
غزالی (د ۵۰۵ق/۱۱۱۱م) در مکاشفة القلوب، [۱۰]
محمد غزالی، مکاشفة القلوب، ج۱، ص۶۹ -۷۰، بیروت، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۲م.
سهیلی (د۵۸۱ق/۱۱۸۵م) در التعریف و الاعلام [۱۱]
عبدالرحمان سهیلی، التعریف و الاعلام، ص۱۶۷، به کوشش ع مهنا، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
، ابن جوزی (د ۵۹۷ق/۱۲۰۱م) در تلبیس ابلیس، [۱۲]
عبدالرحمان ابن جوزی، تلبیس ابلیس، ج۱، ص۲۶-۲۹، قاهره، ۱۹۲۸م.
قزوینی (د ۶۸۲ق/ ۱۲۸۳م) در عجایب المخلوقات، [۱۳]
زکریا قزوینی، عجایب المخلوقات، ج۱، ص۳۸۰-۳۸۱، به کوشش نصرالله سبوحی، تهران، ۱۳۶۱ش.
ابشیهی (د ۸۵۰ق/ ۱۴۴۶م) در المستطرف [۱۴]
محمد ابشیهی، المستطرف فی کل فن مستظرف، ج۱، ص۲۳۳، به کوشش محمد سعید، بیروت، ۱۴۱۶ق/۱۹۹۶م.
و... نقل کردهاند.در تفاسیری چون التبیان شیخ طوسی (د ۴۶۰ق/۱۰۶۸م)، [۱۵]
محمد شیخ طوسی، التبیان، ج۹، ص۵۷۰ -۵۷۱، به کوشش احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
مجمع البیان طبرسی (د ۴۶۸ق/۱۰۷۶م)، [۱۶]
فضل طبرسی، مجمع البیان، ج۹، ص۳۹۷، به کوشش هاشم رسولی محلاتی و فضلالله یزدی طباطبایی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
تفسیر بغوی (د ۵۱۶ق/ ۱۱۲۲م)، [۱۷]
حسین بغوی، تفسیر، ج۴، ص۳۲۲- ۳۲۵، به کوشش خالد عبدالرحمان عک و مروان سوار، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
کشف الاسرار میبدی (د ۵۲۰ق/۱۱۲۶م)، [۱۸]
احمد میبدی، کشف الاسرار، ج۱۰، ص۵۲ - ۵۵، به کوشش علی اصغر حکمت، تهران، ۱۳۵۷ش.
تفسیر ابوالفتوح رازی (قرن ۶ق/۱۲م)، [۱۹]
ابوالفتوح رازی، تفسیر، ج۱۱، ص۱۰۷-۱۱۱، به کوشش ابوالحسن شعرانی، تهران، ۱۳۸۷ق.
لباب التأویل خازن (د ۷۱۰ق/۱۳۱۰م)، [۲۰]
علی خازن، لباب التأویل، ج۴، ص۲۵۰-۲۵۲، بیروت، دارالمعرفه.
تفسیر ابن کثیر (د۷۷۴ق/ ۱۳۷۲م) [۲۱]
اسماعیل ابن کثیر، تفسیر، ج۸، ص۱۰۱-۱۰۲، به کوشش محمدابراهیم بنا و دیگران، استانبول، دارقهرمان.
و... نیز این حکایت ذیل آیات یاد شده از سوره حشر به صورتهای مختلف آمده است، هر چند که برخی مانند سهیلی و ابن کثیر نام برصیصا را برای این راهب با تردید ذکر کردهاند و برخی چون غزالی و شیخ طوسی نامی برای راهب عنوان نکردهاند.۶ - رسیدن به مقام مستجاب الدعواتیفرجام بد این مرد پرهیزگار در همه جا کم و بیش یکسان است. ۴ روایتی که طبری در تفسیر واژه « انسان » در این آیات نقل کرده است، به زاهدی معتکف اشاره دارند که یا عابد و راهبی از بنیاسرائیل است، یا کشیشی نصرانی [۲۲]
طبری، تفسیر، ج۱۲، ص۳۳-۳۴، بیروت، ۱۳۹۲ق.
که مدتی طولانی (۶۰ یا ۷۰ یا ۳۰۰ سال) در صومعهای دور از خلق میزیست و به طاعت خداوند مشغول بود و به همین سبب، به مقام مستجاب الدعواتی نائل آمد و در مرتبه استدراج به جایی رسید که چون بر مینگریست عرش را میدید و چون فرو مینگریست ثری را.ابلیس به سبب خشمی که از پارسایی برصیصا و عبادت و ریاضتهای پیوسته او داشت، سالها در پی فریفتن او بود، اما سلاح وسوسهاش در جوشن ورع برصیصا اثر نمیکرد. [۲۳]
طبری، تفسیر، ج۱۲، ص۳۳-۳۴، بیروت، ۱۳۹۲ق.
[۲۴]
محمد عوفی، جوامع الحکایات، ج۳، ص۵۲۲ - ۵۲۵، به کوشش امیربانو مصفا و مظاهر مصفا، تهران، ۱۳۵۳ش.
[۲۵]
احمد میبدی، کشف الاسرار، ج۱۰، ص۵۲، به کوشش علی اصغر حکمت، تهران، ۱۳۵۷ش.
۷ - چگونگی دسیسههای شیطانادامه داستان که بیانگر چگونگی دسیسههای گام به گام شیطان است، به صورتهای مختلفی نقل شده است: شیطان در ابتدا به صورت مردی پارسا و متعبد و نورانی بر او ظاهر شد، به طوری که برصیصا او را در مجاهده از خود برتر دید؛ سپس دعاهای مخصوص شفای بیماران را به برصیصا آموخت و به قولی دیگر، او را مذمت کرد که چرا از مقام مستجاب الدعواتی خویش برای خدمت به خلق استفاده نمیکند. آنگاه دختری صاحب جمال (دختری چوپان، یا شاهزاده خانمی از بنیاسرائیل) را بیمار و دیوانه کرد و سپس در دل بستگانش چنین القا نمود که درمان او نزد راهب است. برادر دختر، خواهر بیمار خود را نزد برصیصا آوردند. راهب از پذیرفتن او سرباز زد، اما آنان با اصرار دختر را به او سپردند و بازگشتند. بعد از آن شیطان وسوسه گناه را بر راهب چیره ساخت تا از دختر کام برگیرد، از آن رو که درهای توبه همیشه گشوده است. اغواگریهای شیطان مؤثر افتاد، برصیصا تسلیم وسوسههای شیطان، و مرتکب زنا شد، سپس برای رهایی از رسوایی دختر را کشت و زیر درختی مدفون ساخت. ۸ - فرجامبرادران پس از بازگشت، نخست قول برصیصا را که خواهرشان به مرگ طبیعی مرده است، پذیرفتند؛ ولی شیطان در رؤیا جنایت راهب را بر آنان آشکار ساخت و آنان به قصد قصاص به سراغ راهب رفتند. زمانی که راهب به مرگ محکوم شده بود، شیطان دوباره بر او ظاهر شد و به او پیشنهاد نجات و رهایی داد، به شرط اینکه او را سجده کند. مردِ شوریده بخت به این آخرین درجه گناه نیز تن در داد و شیطان را سجده، و خدا را انکار کرد. آنگاه شیطان با ریشخند از وی تبرّی جست و برصیصا رانده هر دو جهان گشت [۲۶]
طبری، تفسیر، ج۱۲، ص۳۳- ۳۴، بیروت، ۱۳۹۲ق.
[۲۷]
نصر ابولیث سمرقندی، تنبیه الغافلین، ج۱، ص۴۸۰-۴۸۱، به کوشش احمد سلام، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
[۲۸]
احمد میبدی، کشف الاسرار، ج۱۰، ص۵۲ -۵۴، به کوشش علی اصغر حکمت، تهران، ۱۳۵۷ش.
[۲۹]
احمد بیهقی، شعب الایمان، ج۴، ص۳۷۲-۳۷۳، به کوشش محمد سعید ابن بسیونی زغلول، بیروت، ۱۴۱۰ق/۱۹۹۰م.
[۳۰]
محمد عوفی، جوامع الحکایات، ج۳، ص۵۲۲ -۵۲۷، به کوشش امیربانو مصفا و مظاهر مصفا، تهران، ۱۳۵۳ش.
آری! شهوت پرستی باعث شد تا آن عابد، ابتدا به زنا آلوده شود و سپس قتل نفس انجام دهد و بعد دروغ بگوید و سر انجام مشرک گردد و بدین ترتیب محصول سالها عبادت او بر باد رفته و نزد خاص و عام رسوا شود. نام برصیصا در کنار نام ابلیس و بلعم بن باعورا یاد می شود که هر سه به رغم پیشینۀ درخشان در عبادت و بندگی، سر انجامشان تباه می شود. [۳۱]
اعلام قرآن،ج۳، ص ۱۲۰.
۹ - روایت دیگر از داستاناما در برخی از منابع آمده که ابلیس یکی از شیاطین پیرو خود به نام «ابیض» را به اغوای برصیصا مأمور میکند. [۳۲]
حسین بغوی، تفسیر، ج۴، ص۳۲۲، به کوشش خالد عبدالرحمان عک و مروان سوار، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
[۳۳]
ابوالفتوح رازی، تفسیر، ج۱۱، ص۱۰۷، به کوشش ابوالحسن شعرانی، تهران، ۱۳۸۷ق.
روایتی که گلدسیهر در کتاب خود از این داستان تحت عنوان «قصه حضرموتی شیخ برصیص۱» آورده است، از آنجا که شیطان خود موفق به اغفال شیخ نمیشود، «امالکبائر» را به سوی او روانه میکند. برصیص پس از فریب خوردن از «امالکبائر» و خارج شدن از کوهی که پیوسته در آن به عبادت مشغول بود، به گناه زنا آلوده میشود و در کفر میمیرد، در حالی که «امالکبائر» خود از آن پس به استغاثه و عبادت به درگاه خدا روی میآورد و سرانجام بخشوده میشود. ۱۰ - در قرآننام و سر گذشت برصیصا بطور مستقیم در قرآن نیامده است. ولی آیات اول تا هجدهم سوره حشر به این مطلب اشاره دارد. آیات اولیه این سوره به داستان یهودیان بنی نضیر اشاره دارد که به خاطر نقض پیمانى که با مسلمین بسته بودند محکوم به جلای وطن شدند. و نیز به این قسمت از داستان اشاره دارد که سبب نقض عهد شان این بود که منافقان به ایشان وعده دادند که اگر نقض عهد کنید ما شما را یارى مى کنیم ، ولى همین که ایشان نقض عهد کردند، منافقین به وعده اى که داده بودند وفا ننمودند. در ادامه قرآن کریم دربارۀ منافقان تشبیهی به کار می برد و می فرماید: «کمَثَلِ الشَّیطانِ اِذْ قالَ لِلاِنسانِ اکفُرْ فَلمّا کفَرَ قالَ اِنّی بَریءٌ مِنک اِنّی اَخافُ اللهَ رَبّ الْعالمینَ». «کار آنها همچون شیطانی است که به انسان گفت: کافر شود تا مشکلات تو را حل کنم. اما هنگامی که کافر شد، گفت: من از تو بیزارم، من از خداوندی که پروردگار عالمیان است، بیم دارم». در اینکه منظور از "انسان" در این آیه کیست در میان مفسران اختلاف است. اکثر آنها، آن را جنس انسان می دانند که شیطان انسان را به سوى کفر مى خواند، و با وعدههاى دروغینش فریبش داده، به کفر وا دارش مى کند. و در آخر از او بیزارى جسته، بعد از یک عمر کفر ورزیدن، در روزى که بسیار به کمک نیازمند است تنهایش مى گذارد. برخی قائلند، آیه در مورد کفار جنگ بدر نازل شده است، منظور از مثل که فرمود ((کمثل الذین من قبلهم قریبا)) بیان حال کفار مکّه در روز جنگ بدر است. و مراد از کلمه (انسان) در این مثل ابوجهل است . اما اغلب مفسران برصیصای عابد را مصداق بارز انسان در این آیه می دانند. در برخی منابع اسلامی داستان ابلیس و راهب را با دسیسه منافقین نسبت به یهود بنینضیر مقایسه نمودهاند که آنان یهود را به عصیان بر پیامبر (ص) تحریض، و در وقت شدت ایشان را ترک کردند. [۴۲]
عبدالملک ابن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۱۹۲- ۱۹۵، به کوشش مصطفی سقا و دیگران، قاهره، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۶م.
[۴۳]
طبری، تفسیر، ج۱۲، ص۳۲، بیروت، ۱۳۹۲ق.
[۴۴]
احمد میبدی، کشف الاسرار، ج۱۰، ص۵۴-۵۵، به کوشش علی اصغر حکمت، تهران، ۱۳۵۷ش.
[۴۵]
عبدالرحمان سیوطی، الدرالمنثور، ج۶، ص۱۹۹، قم، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۳م.
[۴۶]
علیاصغر حکمت، امثال قرآن، ج۱، ص۳۱۴، تهران، ۱۳۳۳ش.
صوفیه نیز در تأویل «کمثل الشیطان» در این آیهها برآنند که منظور از آن وهم انسانی است که نخست لذات حسی و شهوانی را در چشم او میآراید، تا در دام هلاکت افتد و چون از حق دور ماند از او تبری میجوید و به خوف از قدرت ربانی استشعار میکند. [۴۷]
محییالدین ابن عربی، تفسیر، ج۲، ص۶۲۴ - ۶۲۵، به کوشش مصطفی غالب، بیروت، ۱۹۷۸م.
۱۱ - حکایات دیگر در کنار داستان برصیصادر دورههای بعد، بسیاری از شعرا و مؤلفان صوفی هر یک به نوعی برای بیان معانی عرفانی از این داستان بهره گرفتهاند [۴۸]
اسماعیل مستملی بخاری، شرح التعرف، ج۴، ص۱۳۹۹، به کوشش محمد روشن، تهران، ۱۳۶۳-۱۳۶۶ش.
[۴۹]
سنایی، دیوان، ج۱، ص۲۳، به کوشش مظاهر مصفا، تهران، ۱۳۳۶ش.
[۵۰]
سعدی، «نصیحة الملوک»، ج۱، ص۹۱۴-۹۱۶، کلیات، به کوشش محمدعلی فروغی، تهران، ۱۳۶۵ش.
[۵۱]
مولوی، «مجالس سبعه»، ج۱، ص۳۰- ۳۶، مکتوبات و مجالس سبعه، تهران، ۱۳۷۹ش.
[۵۲]
مولوی، مثنوی، به کوشش نیکلسن، دفتر ۶، تهران، ۱۹۳۳م.
داستان شیخ صنعان و قصه جریح راهب که در بسیاری از تفاسیر همراه داستان برصیصا ذکر شدهاند، نیز از لحاظ موضوع و مضمون با آن شبیه و از یک نوعند. ماجرای جریح راهب داستان زاهد پرهیزگار و صالحی است که در معرض اتهام قرار میگیرد، لیکن در پایان بیگناهی او ثابت میشود و نجات مییابد. از ابن عباس نقل شده است که بعد از برصیصا رهبانان در زوایای گمنامی به سر میبردند تا جریح راهب ظاهر گشت. [۵۳]
محمد میرخواند، روضةالصفا، ج۱، ص۴۷۳- ۴۷۵، تهران، ۱۳۳۸ش.
[۵۴]
اسماعیل ابن کثیر، تفسیر، ج۸، ص۱۰۲، به کوشش محمدابراهیم بنا و دیگران، استانبول، دارقهرمان.
[۵۵]
حسین بغوی، تفسیر، ج۴، ص۳۲۵، به کوشش خالد عبدالرحمان عک و مروان سوار، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
[۵۶]
احمد میبدی، کشف الاسرار، ج۱۰، ص۵۵، به کوشش علی اصغر حکمت، تهران، ۱۳۵۷ش.
[۵۷]
علی خازن، لباب التأویل، ج۴، ص۲۵۲، بیروت، دارالمعرفه.
[۵۸]
اسماعیل حقی بروسوی، تفسیر روحالبیان، ج۹، ص۴۴۶-۴۴۷، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
اما در مقایسه داستان برصیصا با داستان قرون وسطایی «زندگی و مرگ دکتر فاوست» اثر کریستوفرمارلو (د ۱۵۹۳م) که بعدها توسط گوته شاعر آلمانی موضوع یک تراژدی قرار گرفت، نیز شباهتها و تفاوتهایی به نظر میرسد که قابل بررسی و تأمل است. دکتر فاوست، قهرمان به ظاهر موجه این اثر نیز با تسلیم (البته آگاهانه) در برابر وساوس شیطانی، مستوجب طرد و لعن میشود. در اینجا نیز سخن از عشقی است که سرانجام قهرمان داستان را به دام گناه میافکند. [۵۹]
ایرج مهران، «نبرد انسان و سرنوشت»، ج۱، ص۱۵۴-۱۶۰، کاوه، مونیخ، ۱۳۴۲ش، س ۱، شم ۳.
۱۲ - قضیه «شیخ صنعان»از داستانهای مشهور در ادبیات عرفانی ما قضیه « شیخ صنعان » است که عطار (د ۶۲۷ق/۱۲۳۰م) در منطقالطیر [۶۰]
فریدالدین عطار نیشابوری، منطق الطیر، ج۱، ص۶۷ - ۸۸، به کوشش صادق گوهرین، تهران، ۱۳۷۴ش.
آن را به نظم کشیده است؛ اما برخلاف داستان برصیصا که به شقاوت ابدی او منجر میشود، در این داستان به رغم وسوسههای شیطان و عشق دختری ترسا، سرانجام رحمت الهی شیخ را دریافته، به توبه نائل میسازد.۱۳ - آثار تألیف شده در این موردبرخی از محققان اروپایی مانند گلدسیهر، لندبرگ و مکدانلد درباره اصل داستان برصیصا و سیر تحول آن تحقیقاتی کردهاند. گلدسیهر و لندبرگ در «قصه برصیصای راهب۱، تاریخ پیدایش و تحول این قصه را با اشاره به نوشتههای قزوینی، ابشیهی، سیوطی، و نیز با در نظر داشتن داستان «چهل وزیر۲» (چ استانبول) که شرح مبسوطی از این قصه را در بر دارد، تشریح کردهاند. ظاهراً صورت نقل شده در «چهل وزیر» در اواخر قرن ۱۸م به انگلستان وارد شده، و الهامبخش لوئیس در نگارش داستان بدفرجام «آمبروسیو یا راهب» گردیده است. این رمان که در ۳ جلد تألیف شده است، بیانگر کوششی شگرف برای حفظ اصول و منش زاهدانه از یکسو، و ارضای جاهطلبیها و امیال شخصی از سوی دیگر است. شخصیت اصلی این داستان شوم، راهبی از مادرید است که عهد و میثاق پارسایانه را زیر پا نهاده، در دام وسوسههای شهوانی و ارتکاب زنا میافتد و سرانجام برای کتمان گناهان خود، مرتکب قتل نیز میشود. ۱۴ - فهرست منابع(۱) قرآن کریم. (۲) محمد ابشیهی، المستطرف فی کل فن مستظرف، به کوشش محمد سعید، بیروت، ۱۴۱۶ق/۱۹۹۶م. (۳) ابن بطوطه، رحله، بیروت، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۴م. (۴) عبدالرحمان ابن جوزی، تلبیس ابلیس، قاهره، ۱۹۲۸م. (۵) محییالدین ابن عربی، تفسیر، به کوشش مصطفی غالب، بیروت، ۱۹۷۸م. (۶) اسماعیل ابن کثیر، تفسیر، به کوشش محمدابراهیم بنا و دیگران، استانبول، دارقهرمان. (۷) عبدالملک ابن هشام، السیرة النبویة، به کوشش مصطفی سقا و دیگران، قاهره، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۶م. (۸) ابوالفتوح رازی، تفسیر، به کوشش ابوالحسن شعرانی، تهران، ۱۳۸۷ق. (۹) نصر ابولیث سمرقندی، تنبیه الغافلین، به کوشش احمد سلام، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م. (۱۰) اسماعیل حقی بروسوی، تفسیر روحالبیان، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م. (۱۱) حسین بغوی، تفسیر، به کوشش خالد عبدالرحمان عک و مروان سوار، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م. (۱۲) عبدالله بیضاوی، انوار التزیل، قاهره، ۱۳۸۸ق/۱۹۶۸م. (۱۳) احمد بیهقی، شعب الایمان، به کوشش محمد سعید ابن بسیونی زغلول، بیروت، ۱۴۱۰ق/۱۹۹۰م. (۱۴) علیاصغر حکمت، امثال قرآن، تهران، ۱۳۳۳ش. (۱۵) علی خازن، لباب التأویل، بیروت، دارالمعرفه. (۱۶) پرویز خانلری، «هشت تحریر از داستان برصیصای عابد»، سخن، تهران، ۱۳۴۱ش، دوره ۱۳، شم ۲. (۱۷) سعدی، «نصیحة الملوک»، کلیات، به کوشش محمدعلی فروغی، تهران، ۱۳۶۵ش. (۱۸) سنایی، دیوان، به کوشش مظاهر مصفا، تهران، ۱۳۳۶ش. (۱۹) سورآبادی، عتیق، قصص قرآن مجید، برگرفته از تفسیر او، تهران، ۱۳۴۷ش. (۲۰) عبدالرحمان سهیلی، التعریف و الاعلام، به کوشش ع مهنا، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م. (۲۱) عبدالرحمان سیوطی، الدرالمنثور، قم، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۳م. (۲۲) محمد شیخ طوسی، التبیان، به کوشش احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت، داراحیاء التراث العربی. (۲۳) فضل طبرسی، مجمع البیان، به کوشش هاشم رسولی محلاتی و فضلالله یزدی طباطبایی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م. (۲۴) طبری، تفسیر، بیروت، ۱۳۹۲ق. (۲۵) فریدالدین عطار نیشابوری، منطق الطیر، به کوشش صادق گوهرین، تهران، ۱۳۷۴ش. (۲۶) محمد عوفی، جوامع الحکایات، به کوشش امیربانو مصفا و مظاهر مصفا، تهران، ۱۳۵۳ش. (۲۷) محمد غزالی، مکاشفة القلوب، بیروت، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۲م. (۲۸) زکریا قزوینی، عجایب المخلوقات، به کوشش نصرالله سبوحی، تهران، ۱۳۶۱ش. (۲۹) اسماعیل مستملی بخاری، شرح التعرف، به کوشش محمد روشن، تهران، ۱۳۶۳-۱۳۶۶ش. (۳۰) مولوی، «مجالس سبعه»، مکتوبات و مجالس سبعه، تهران، ۱۳۷۹ش. (۳۱) مولوی، مثنوی، به کوشش نیکلسن، تهران، ۱۹۳۳م. (۳۲) ایرج مهران، «نبرد انسان و سرنوشت»، کاوه، مونیخ، ۱۳۴۲ش، س ۱، شم ۳. (۳۳) احمد میبدی، کشف الاسرار، به کوشش علی اصغر حکمت، تهران، ۱۳۵۷ش. (۳۴) محمد میرخواند، روضةالصفا، تهران، ۱۳۳۸ش. ۱۵ - پانویس
۱۶ - منابعبزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «برصیصا»، ج۱۱، ص۴۷۵۴. پایگاه حوزه پژوهشکده باقر العلوم(ع) |