جن در دینجنّ، موجودی پنهان و مستتر از آدمیان، مذکور در قرآن کریم و حدیث که آرا و مباحث مختلفی درباره آن مطرح شده و در فرهنگ عامه نیز طنینی گسترده داشته است. فهرست مندرجات۲ - معادل واژه جن در فارسی ۳ - جن در قرآن و تفسیر ۳.۱ - معرفی بیشتر جنیان ۳.۲ - ارتباط بین انسان و جن ۳.۳ - واژه الجان در قرآن ۳.۴ - صفت مارج و سموم در تفسیر ۳.۵ - نظر مفسران در باره رأیت جن ۳.۶ - اختلاف نظر درباره نکاح و تکلیف جنیان ۳.۷ - بهشت رفتن جنیان ۳.۸ - پیامبر جنیان ۳.۹ - قدرت جن بر انجام دادن کارهای خارقالعاده ۳.۱۰ - بالا رفتن به آسمان و استراق سمع جنیان ۳.۱۱ - قدرت جنیان بر حمل اشیای سنگین و ساختن بنا ۴ - اعتقاد دوره جاهلیت به ارتباط شاعران با جن ۵ - دیدگاه مردم عصر جاهلی در باره جنّ ۶ - جن همان میکروب ۷ - جن در احادیث ۷.۱ - احادیث درباره رؤیت جن ۷.۲ - پیروان امامان شیعه در میان جنّیان ۸ - فهرست منابع ۹ - پانویس ۱۰ - منبع ۱ - واژهجنبیشتر مؤلفان لغتنامههای عربی، جنّ را واژهای عربی، مشتق از ریشه ج ن ن، میدانند که در اصل به معنای پوشش و استتار است [۱]
خلیلبن احمد، کتابالعین، ذیل «جنن»، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۹.
جوهری، ذیل «جنن»؛ [۲]
ابن فارس، ذیل «جنن».
[۳]
حسینبن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریبالقرآن، ذیل «جنن» ، چاپ محمد سیدکیلانی، تهران۱۳۳۲ ش.
و برخی از آنان [۵]
ابن فارس، ذیل «جنن» .
[۶]
حسینبن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریبالقرآن، ذیل «جنن»، چاپ محمد سیدکیلانی، تهران۱۳۳۲ ش.
معتقدند معنای اصلی پوشش و استتار در بیشتر مشتقات این ریشه وجود دارد.
مثلاً، به قلب از آنرو «جنان» میگویند که در قفسه سینه پنهان شده است؛ به سپر «جُنّه»، «مِجَنّ» یا «مَجَنّه» میگویند، زیرا به کارگیرندهاش را مخفی میکند و به جنین چون در رحم مادر پنهان است، جنین میگویند. لغویان جنّ را فرزندان جان و بنابراین جانّ را ابوالجن و جمعِ جنّ را جِنَّه و جنان، و جنی را منسوب به جنّ یا جنّه دانستهاند. [۷]
خلیلبن احمد، کتابالعین، ذیل «جنن»، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۹.
[۸]
ابنسیده، المحکم و المحیط الاعظم، ج ۷، ص ۲۱۱، چاپ عبدالحمید هنداوی، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.
برخی «الجانّ» را، که در قرآن به همراه انس به کار رفته است، اسمِ جمعِ جنّ دانستهاند. [۱۱]
محمدبن احمد ازهری، تهذیب اللغة، ج ۱۰، ص ۴۹۶، ج ۱۰، چاپ علیحسن هلالی، قاهره.
[۱۲]
ابنسیده، المحکم و المحیط الاعظم، ج ۷، ص ۲۱۱، چاپ عبدالحمید هنداوی، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.
[۱۳]
محمدبن محمد مرتضی زبیدی، تاجالعروس من جواهر القاموس، ذیل «جنن»، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴.
ابنقتیبه [۱۴]
ابنقتیبه، عیون الاخبار، ج ۲، ص ۱۰۹، قاهره ۱۳۴۳/۱۹۲۵.
شیاطین را جنّیان سرکش و جانّ را جنّهای ضعیف دانسته است.
نولدکه واژه جنّ را معرّب از اصل حبشی آن دانسته است، اما به نظر دیگر خاورشناسان، ریشه واژه جنّ در زبانهای اکدی، آرامی، عبری و سریانی، به معنای پوشش و استتار، وجود دارد. ۲ - معادل واژه جن در فارسیمعادل واژه جنّ در فارسی، پری و دیو است [۱۵]
لسان التنزیل، چاپ مهدی محقق، ج۱، ص ۲، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۲ ش.
[۱۶]
محمدبن منصور متحمد مروزی، الدرر فیالترجمان، ج۱، ص ۳، چاپ محمد سرور مولائی، تهران ۱۳۶۱ ش.
[۱۷]
محمودبن عمر زنجی سجزی، مهذّب الاسماء فی مرتّب الحروف و الاشیاء، ج۱، ص ۶۵، چاپ محمدحسین مصطفوی، ج ۱، تهران ۱۳۶۴ ش.
[۱۸]
محمودبن عمر زنجی سجزی، مهذّب الاسماء فی مرتّب الحروف و الاشیاء، ج۱، ص ۷۸، چاپ محمدحسین مصطفوی، ج ۱، تهران ۱۳۶۴ ش.
و در تفاسیر و ترجمههای کهن قرآن کریم به زبان فارسی، واژه پری را معادل جنّ گذاشتهاند. [۱۹]
بخشی از تفسیری کهن به پارسی، از مؤلفی ناشناخته (حدود قرن چهارم هجری)، ج۱، ص ۳، چاپ مرتضی آیة اللهزاده شیرازی، تهران: مرکز فرهنگی نشر قبله، ۱۳۷۵ ش.
[۲۰]
بخشی از تفسیری کهن به پارسی، از مؤلفی ناشناخته (حدود قرن چهارم هجری)، ج۱، ص ۱۸۱، چاپ مرتضی آیة اللهزاده شیرازی، تهران: مرکز فرهنگی نشر قبله، ۱۳۷۵ ش.
[۲۱]
بخشی از تفسیری کهن به پارسی، از مؤلفی ناشناخته (حدود قرن چهارم هجری)، ج۱، ص ۲۶۳، چاپ مرتضی آیة اللهزاده شیرازی، تهران: مرکز فرهنگی نشر قبله، ۱۳۷۵ ش.
[۲۲]
محمدبن جریر طبری، ترجمه تفسیر طبری: فراهم آمده در زمان سلطنت منصوربن نوح سامانی، ج ۲، ص ۴۵۸، ۳۵۰ تا ۳۶۵ هجری، چاپ حبیب بغمائی، تهران ۱۳۶۷ ش.
[۲۳]
محمدبن جریر طبری، ترجمه تفسیر طبری: فراهم آمده در زمان سلطنت منصوربن نوح سامانی، ج ۲، ۳۵۰ تا ۳۶۵ هجری، چاپ حبیب بغمائی، تهران ۱۳۶۷ ش.
[۲۴]
محمدبن جریر طبری، ترجمه تفسیر طبری: فراهم آمده در زمان سلطنت منصوربن نوح سامانی، ج ۲، ص ۵۴۳،هجری، چاپ حبیب بغمائی، تهران ۱۳۶۷ ش.
[۲۵]
ابوالفتوح رازی، روضالجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن، ج۱۰، ص ۳۵۲، چاپ محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، مشهد ۱۳۶۵ـ۱۳۷۶ ش.
۳ - جن در قرآن و تفسیرواژه جنّ ۲۲ بار در قرآن کریم به کار رفته است [۲۶]
محمد فؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرس لالفاظ القرآنالکریم، ذیل «جنن»، قاهره ۱۳۶۴، چاپ افست تهران ۱۳۹۷.
یکبار در سوره مدنی رحمن و بقیه در سورههای مکی.
واژه جانّ نیز پنج بار به کار رفته که چهار بار آن در سوره رحمن است. واژه جِنّه نیز ده بار در قرآن به کار رفته، که پنج بار آن قطعاً به معنای جنّ است. واژههای دیگری نیز مرتبط یا گاهی مرادف با واژه یا معنای جنّ است، مانند شیطان و شیاطین و ابلیس [۳۳]
محمد فؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرس لالفاظ القرآنالکریم، ذیل «جنن»، قاهره ۱۳۶۴، چاپ افست تهران ۱۳۹۷.
و عفریت.
علاوه بر این، هفتاد و دومین سوره قرآن کریم، جنّ نام دارد، زیرا موضوع اصلی آن، ایمان آوردن گروهی از جنّیان (نَفَرٌ مِنالجنّ) به اسلام است. ۳.۱ - معرفی بیشتر جنیانبر اساس قرآن کریم، جنّ پیش از خلقت انسان و از «نارالسَّموم» و «مارِجٍ منْ نار» آفریده شده است. جنّیان، صالح و غیرصالح دارندو مانند آدمیان در روز قیامت از آنها بازخواست میشود. آنان جزای اعمالشان را بهطور کامل در آخرت دریافت میکنند و بدکاران آنها به دوزخ خواهند رفت. بنا بر قرآن، برخی از کافران در دوره جاهلیت، جنّ را شریک خداوند قرار میدادند یا میپرستیدند. جنّیان در میان سپاه سلیمان حضور داشتند و برای او کارهای خارقالعاده و پرمشقت انجام میدادند. در آیاتی گفته شده است که همه مخلوقات، از جمله جنّ، از علم غیب بیبهرهاند و در یک آیه نیز اختصاصاً به دور بودن جنّیان از علم غیب اشاره شده است. بنا بر قرآن، برای جنّیان هم، مانند انسانها، پیامبرانی از سوی خدا فرستاده شده است. برخی از جنّیان به خبرهای غیبی و سخنان ملائک گوش میدادند، اما پس از بعثت پیامبر اکرم صلیالله علیهوآلهوسلم آنان از گرفتن اخبار غیبی و استراق سمع منع شدند. در آیات ۲۹ تا ۳۲ سوره احقاف و چند آیه اول سوره جنّ اشاره شده است که گروهی از جنّیان نزد پیامبر اکرم رفتند و به آیات قرآن گوش دادند. به تصریح مفسران شأن نزول سوره جنّ همین ماجرا بوده است. [۵۷]
محمدبن جریر طبری، ترجمه تفسیر طبری، سوره احقاف آیه۲۹: فراهم آمده در زمان سلطنت منصوربن نوح سامانی، ۳۵۰ تا ۳۶۵ هجری، چاپ حبیب بغمائی، تهران ۱۳۶۷ ش.
[۵۸]
طبرسی،سوره احقاف آیه۲۹.
[۵۹]
محمدبن عمر فخررازی، التفسیرالکبیر، او، مفاتیحالغیب، سوره احقاف، آیه۲۹، بیروت ۱۴۲۱.
[۶۰]
محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن،احقاف آیه۲۹، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
۳.۲ - ارتباط بین انسان و جنباتوجه به اینکه در قرآن، موضوع خلقت جنّ و اصل و منشأ آن، همراه با خلقت انسان، در آیه ۲۷ سوره حجر و آیه ۱۵ سوره رحمن آمده است، به نظر طباطبائی [۶۱]
طباطبائی،سوره حجر،آیه ۲۷.
ذکر آفرینش این دو نوع باهم، میتواند دلیل یا حداقل اشارهای باشد بر اینکه نوعی ارتباط در خلقت آنها وجود دارد.
۳.۳ - واژه الجان در قرآنوجود واژه «الجانّ» در این دو آیه باعث شده است که برخی مفسران، الجانّ را ابوالجن (پدر جنّیان) یعنی نخستین فرد از جنّ بدانند، چنانکه آدم، ابوالبشر (پدر انسانها) و نخستین فرد از نوع انسان است [۶۲]
علیبن ابراهیم قمی، تفسیر القمی ، ج ۱، ص ۳۲۲، چاپ طیب موسوی جزائری، قم ۱۴۰۴
[۶۳]
محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۰، ص ۲۴، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
[۶۴]
عبدعلیبن جمعه حویزی، کتاب تفسیر نورالثقلین، ج ۳، ص ۸، چاپ هاشم رسولی محلاتی، قم ۱۳۸۳ـ ۱۳۸۵.
[۶۵]
طباطبائی،سوره حجر آیه ۲۷.
اما، برخی دیگر از مفسران، این آیات را درباره آفرینش نوع جنّ دانستهاند. [۶۶]
عبدالله بن عمر بیضاوی، انوارالتنزیل و اسرار التأویل، ج ۳، ص ۳۶۸، چاپ عبدالقادر عرفان العشاحسونه، بیروت ۱۴۱۶/۱۹۹۶.
[۶۷]
طباطبائی،سوره حجر آیه ۲۷.
در مقابل، چون در آیه ۵۰ سوره کهف گفته شده که ابلیس از نوع جنّ است، برخی مفسران او را ابوالجن دانستهاند. [۶۸]
محمدبن جریر طبری، ترجمه تفسیر طبری، ذیل کهف،آیه ۵۰، فراهم آمده در زمان سلطنت منصوربن نوح سامانی، ۳۵۰ تا ۳۶۵ هجری، چاپ حبیب بغمائی، تهران ۱۳۶۷ ش.
[۶۹]
محمدبن حسن طوسی،التبیان فی تفسیرالقرآن، ذیل بقره،آیه ۳۴، چاپ احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت.
[۷۰]
محمدبن حسن طوسی، التبیان فی تفسیرالقرآن، ذیل رحمنآیه۱۵، چاپ احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت.
۳.۴ - صفت مارج و سموم در تفسیربرای آتشی که جنّ از آن آفریده شده، در سوره حجر صفت سموم و در سوره رحمن صفت مارج ذکر شده است. مفسران برای مارج تفسیرهای مختلفی ارائه کردهاند، مثلاً اختلاط و آمیزش شعلههای آتش که به رنگهای گوناگون درمیآید، شعله خاص بدون دود [۷۳]
طبرسی، ذیل حجر آیه۲۷.
[۷۴]
طبرسی، ذیل رحمن آیه۱۵.
و آتش مشتعل متحرک [۷۵]
سید قطب، ذیل رحمن، فی ظلالالقرآن،ذیل رحمن، آیه ۱۵، بیروت ۱۳۸۶/۱۹۶۷.
که دائم در جنبش است و جابه جا میشود. [۷۶]
طنطاویبن جوهری، الجواهر فی تفسیر القرآنالکریم، ج ۲۴، ص ۱۷، بیروت ۱۳۵۰.
محمودبن عبدالله آلوسی [۷۷]
محمودبن عبدالله آلوسی، روحالمعانی، ذیل رحمن،آیه ۱۵،بیروت: داراحیاء التراث العربی.
نیز بر معنای اختلاط تأکید کرده ولی منظور از مارِج را آتش آمیخته با هوا دانسته و نتیجه گرفته که «جانّ» از ترکیب دو عنصر آتش و هوا، که آن را مارج میخوانند، آفریده شده است و آدم از دو عنصر آب و خاک، که به آن «طین» میگویند.
در تفسیری ناهمگون با نص آیات قرآن، گفته شده است که مارج نام پدر و مارجه نام مادر نخستین جنّیان و نام اولین مرد و زن آنهاست و آن دو از «سموم» آفریده شدهاند. [۷۸]
عزیزالدینبن محمد نسفی، مجموعه رسائل مشهور به کتابالانسان الکامل، ج۱، ص ۸، چاپ ماریژان موله، تهران ۱۳۵۰ ش.
سموم نیز باد بسیار داغی است که هم زبانه دارد هم سوزندگی، و وجه این نامگذاری این است که، به سبب ظرافت و لطافتش، در منفذهای زیر پوست (مسام ّ) نفوذ میکند. [۷۹]
محمدبن عمر فخررازی، ذیل حجر،آیه۲۷، التفسیرالکبیر، او، مفاتیحالغیب، بیروت ۱۴۲۱.
۳.۵ - نظر مفسران در باره رأیت جنبیشتر مفسران، با استناد به آیه ۲۷ سوره اعراف، معتقدند که جنّ میتواند انسان را ببیند ولی انسان نمیتواند آن را ببیند. به نظر قرطبی، [۸۰]
محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج ۷، ص ۱۸۶، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
جنّیان فقط در روزگار پیامبران دیده میشدند تا این امر معجزه و دلیلی بر صدق رسالت آنان باشد. [۸۲]
محمدعلی حمد سیدابی، حقیقة الجن و الشیاطین (منالکتاب و السنة)، ج۱، ص ۹۸ـ۹۹، قاهره: دارالحدیث.
به عقیده ابنعباس، پیامبراکرم جنّیان را ندیده است و آنها در فاصله زمانی بین حضرت عیسی و پیامبراکرم به استراق سمع و گرفتن اخبار غیبی و القای آن به کاهنان میپرداختند، ولی با بعثت پیامبر این توانایی را از دست دادند. وی از این واقعه نتیجه گرفته که پیامبر جنّیان را ندیده است زیرا اگر میدید اطلاع خود را از این واقعه به جنّ اسناد نمیداد. [۸۳]
محمدبن عمر فخررازی، التفسیرالکبیر، او، مفاتیحالغیب،ذیل جنّ، آیه ۱ـ۲، بیروت ۱۴۲۱.
[۸۴]
ابنحنبل، مسند الامام احمدبن حنبل، ج ۱، ص ۲۵۲، بیروت: دارصادر.
[۸۵]
محمدبن اسماعیل بخاری، صحیحالبخاری، ج ۱، ص ۱۸۷ـ ۱۸۸، چاپ محمود ذهنی افندی، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
به عقیده ابنمسعود، پیامبراکرم جنّ را دیده است، زیرا روزی پیامبر از اصحاب خواست با وی همراهی کنند تا برای جنّیان آیات قرآن را بخواند و آنها را به اسلام فراخواند، اما کسی جز ابنمسعود با ایشان نرفت و پیامبر در شِعب ابنابیدب گروهی را دید و آیاتی را بر آنها خواند و پس از آن به ابنمسعود فرمود آنان گروهی از جنّ بودند که قرآن را شنیدند و نزد قوم خویش رفتند تا آنها را انذار دهند [۸۶]
محمدبن عمر فخررازی، التفسیرالکبیر، او، مفاتیحالغیب، ذیل جنّ، آیه ۱ـ۲، بیروت ۱۴۲۱.
[۸۷]
سلیمانبن احمد طبرانی، المعجمالکبیر، ج۱۰، ص ۶۶ـ۶۷، چاپ حمدی عبدالمجید سلفی، چاپ افست بیروت ۱۴۰۴.
[۸۸]
محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج ۱۹، ص ۴، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
ولی چون در این آیه فقط از ابلیس نام برده شده است، به نظر میرسد این استناد در صورتی درست است که پذیرفته شود اولاً ابلیس نخستین آفریده جنّ است و ثانیاً او و شیطانها تنها افراد جنّ هستند؛ اما، بنا بر آیات و روایات، فرض اول محتمل و فرض دوم مردود است. [۸۹]
ابنحزم، الفصل فیالملل و الاهواء و النحل، ج ۵، ص ۱۲، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
گفتنی است که در مکه مسجدی به نام مسجدالجن هست که به روایت ازرقی [۹۰]
محمدبن عبدالله ازرقی، اخبار مکه و ماجاء فیها منالا´ثار، ج ۲، ص۲۰۰ـ۲۰۱، چاپ رشدی صالح ملحس، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳، چاپ افست قم ۱۳۶۹ ش.
همان جایی است که جنّیان با پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم بیعت کردند.
۳.۶ - اختلاف نظر درباره نکاح و تکلیف جنیانمفسران از آیه ۶ سوره جنّ ــ که در آن گفته شده است مردانی از انسانها به مردانی از جنّیان پناه میبردند چنین برداشت کردهاند که جنّیان، مانند انسانها، مرد و زن و ازدواج و تناسل دارند. [۹۱]
طباطبائی، ذیل سوره جن آیه۶.
[۹۲]
محمدبن حسن طوسی، التبیان فی تفسیرالقرآن، ذیل سوره جن، آیه۶، چاپ احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت.
[۹۳]
طبرسی، ذیل سوره جن، آیه۶.
طباطبائی [۹۴]
طباطبائی، ذیل حجر، آیه ۲۷،.
باتوجه به آیه ۵۰ سوره کهف و آیه ۲۵ سوره فصلت، بر این باور است که تناسل در میان جنّیان وجود دارد، زیرا زاد و ولد و مرگ و میر داشتن هر موجود، حاکی از وجود تناسل است؛ اما، او برای کیفیت این تناسل توضیحی نداده است.
فخررازی، [۹۵]
محمدبن عمر فخررازی، ذیل رحمن، آیه ۵۶،التفسیرالکبیر، او، مفاتیحالغیب، بیروت ۱۴۲۱.
با استناد به آیه ۵۶ سوره رحمن، نه تنها به تناسل میان جنّیان، بلکه به امکان پدید آمدن نسلی از ازدواج جنّ با انس نیز عقیده داشته است.
علاوه بر این، در باره اینکه به جنّ هم امر و نهی شده است و جنّیان هم مکلفاند یا خیر، اختلافنظر هست. برخی گفتهاند مکلف بودن جنّیان و اثبات تکلیف برای آنان از امور اجماعی است [۹۷]
طنطاویبن جوهری، الجواهر فی تفسیر القرآنالکریم، ج ۲۱، ص ۱۲۹، بیروت ۱۳۵۰.
و مفهوم آیات متعددی از قرآن نیز این مطلب را میرساند.
مفسران در تفسیر آیات ۱۱ و ۱۴ سوره جنّ، جنّیان را به دو گروه مؤمن و کافر تقسیم کرده و آنها را مانند انسانها، پیرو ادیان و مذاهب مختلف دانستهاند. [۱۰۱]
محمدبن جریر طبری، ترجمه تفسیر طبری: فراهم آمده در زمان سلطنت منصوربن نوح سامانی، ۳۵۰ تا ۳۶۵ هجری، سوره انعام، آیه۱۲۸، چاپ حبیب بغمائی، تهران ۱۳۶۷ ش.
[۱۰۲]
زمخشری، سوره انعام، آیه۱۲۸.
[۱۰۳]
محمدبن عمر فخررازی، التفسیرالکبیر، او، مفاتیحالغیب، سوره انعام، آیه۱۲۸، بیروت ۱۴۲۱.
[۱۰۴]
طباطبائی، سوره انعام، آیه۱۲۸.
[۱۰۵]
محمدبن جریر طبری، ترجمه تفسیر طبری: فراهم آمده در زمان سلطنت منصوربن نوح سامانی، ۳۵۰ تا ۳۶۵ هجری، سوره سجده ، آیه۱۳ ،چاپ حبیب بغمائی، تهران ۱۳۶۷ ش.
[۱۰۶]
زمخشری،سوره سجده ، آیه۱۳.
[۱۰۷]
محمدبن عمر فخررازی، التفسیرالکبیر، او، مفاتیحالغیب،سوره سجده، آیه۱۳، بیروت ۱۴۲۱.
[۱۰۸]
طباطبائی، سوره سجده، آیه۱۳، .
[۱۰۹]
محمدبن جریر طبری، ترجمه تفسیر طبری: فراهم آمده در زمان سلطنت منصوربن نوح سامانی، ۳۵۰ تا ۳۶۵ هجری، سوره احقاف، آیه۳۰،چاپ حبیب بغمائی، تهران ۱۳۶۷ ش.
[۱۱۰]
زمخشری، سوره احقاف، آیه۳۰.
[۱۱۱]
محمدبن عمر فخررازی، التفسیرالکبیر، او، مفاتیحالغیب، سوره احقاف، آیه۳۰، بیروت ۱۴۲۱.
[۱۱۲]
طباطبائی،سوره احقاف، آیه۳۰.
مثلاً، برخی مفسران در تفسیر آیه ۳۰ احقاف گفتهاند جنّیانی که برای شنیدن قرآن به محضر پیامبر اکرم رسیدند، یهودی بودهاند. [۱۱۳]
محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، سوره احقاف ، آیه۳۰ بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
[۱۱۴]
طنطاویبن جوهری، الجواهر فی تفسیر القرآنالکریم، سوره احقاف، آیه۳۰، بیروت ۱۳۵۰.
۳.۷ - بهشت رفتن جنیانمبحث دیگر در میان مفسران این است که آیا جنّیانِ مؤمن به بهشت میروند یا خیر؟ برخی مفسران، با استناد به بعضی احادیث، گفتهاند که جنّیان به بهشت نمیروند بلکه به جایی میروند که حائل میان بهشت و جهنم است و به آن اعراف میگویند [۱۱۵]
عبدالرحمانبن ابیبکر سیوطی، الدر المنثور فیالتفسیر بالمأثور، ذیل اعراف،آیه ۴۶، چاپ نجدت نجیب، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۱.
[۱۱۶]
محمدبن شاه مرتضی فیض کاشانی، الاصفی فی تفسیرالقرآن، ج ۲، ص۱۱۷۰، قم ۱۳۷۶ـ ۱۳۷۸ ش.
اما، ابنکثیر [۱۱۷]
ابنکثیر، البدایة و النهایة، ذیل رحمنآیه ۴۶، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
[۱۱۸]
ابنکثیر، البدایة و النهایة، ذیل رحمن،آیه ۵۶، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
بر آن است که آنها به بهشت میروند.
از ابوحنیفه نقل کردهاند که پاداش آنها همان دور ماندن از آتش است [۱۱۹]
زمخشری، سوره احقاف، آیه۳۰.
[۱۲۰]
محمدبن موسی دمیری، حیاة الحیوان الکبری، ج ۱، ص ۶۶۵، چاپ ابراهیم صالح، دمشق ۱۴۲۶/۲۰۰۵.
اما، شاگردان و پیروان ابوحنیفه، ابویوسف و محمدبن حسن شیبانی و ابومنصور ماتریدی، با استناد به آیات سوره رحمن، گفتهاند که جنّیان در نعمت و نقمت (بهشت و جهنم) با انسانها برابرند.
آنگاه در باره عذاب جنّیان، این سؤال مطرح شده است که چون آنها از جنس آتشاند، آیا در آتش جهنم عذاب خواهند شد؟ از مفسران، رشیدرضا [۱۲۱]
محمد رشیدرضا، تفسیرالقرآن الحکیم الشهیر بتفسیرالمنار، ج ۹، ص ۴۱۸ـ ۴۱۹،) تقریرات درس (شیخ محمد عبده، ج ۳، ۷، مصر ۱۳۶۷، ج ۸، ۱۳۷۱، ج ۹، ۱۳۶۷.
به این پرسش چنین پاسخ گفته است که میان آتشِ معهود و آتشی که جنّیان از آن آفریده شدهاند (مثل خاک و حقیقت انسان که از خاک است) تمایز وجود دارد.
۳.۸ - پیامبر جنیاندر تفسیر آیه ۱۳۰ سوره انعام ــ که در آن به انسانها و جنّیان خطاب شده: «اَلَمْ یأتِکُم رُسُلٌ مِنْکُم» از ضحاک (مفسر معروف تابعی) نقل شده است که جنّیان نیز، مانند انسانها، پیامبرانی از خودشان داشتهاند [۱۲۲]
محمدبن جریر طبری، ترجمه تفسیر طبری: فراهم آمده در زمان سلطنت منصوربن نوح سامانی، ۳۵۰ تا ۳۶۵ هجری، سوره انعام آیه ۱۳۰ چاپ حبیب بغمائی، تهران ۱۳۶۷ ش.
[۱۲۳]
طبرسی، سوره انعام آیه ۱۳۰.
اما، طبرسی [۱۲۴]
طبرسی، سوره انعام آیه ۱۳۰.
ضمن بیان این مطلب که از واژه «منکم» بر میآید که جنّیان نیز از جنس خود پیامبرانی دارند، با ذکر شواهدی از زبان عربی، «منکم» را در اینجا از مقوله تغلیب میداند. [۱۲۵]
ابنکثیر، تفسیر القرآنالعظیم، سوره انعام آیه ۱۳۰، بیروت ۱۴۱۲.
شبلی در این باره معتقد است که رسولان حقیقی از جنس انساند ولی رسولان جنّ به معنای حقیقی رسول نیستند، بلکه خدا آنان را برانگیخته است تا کلام رسولان حقیقی را بشنوند و سپس به سوی قوم خود بروند و به انذار آنان بپردازند. [۱۲۶]
محمدبن عبدالله شبلی، آکام المرجان فی احکام الجان، ج۱، ص ۶۱، چاپ قاسم شماعی رفاعی، بیروت: دارالقلم.
این سخن شبلی با گفته ابنعباس، که رسولان را از جنس انسان و انذارکنندگان را از جنس جنّ میدانسته، [۱۲۷]
ابنکثیر، تفسیر القرآنالعظیم، سوره انعام آیه ۱۳۰، بیروت ۱۴۱۲.
سازگار است.
به نظر میرسد که مفهوم آیه ۲۹ سوره احقاف، مؤید قول جمهور باشد. [۱۲۸]
رشید لیزول، الجنّ و السحر فی المنظور اسلامی، ج۱، ص ۸۲- ۸۳، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۱.
همه فرق اسلامی متفقاند که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم بر جن و انس مبعوث شده است. [۱۲۹]
محمدبن عبدالله شبلی، آکام المرجان فی احکام الجان، ج۱، ص۶۲، چاپ قاسم شماعی رفاعی، بیروت: دارالقلم.
[۱۳۰]
محمد رشیدرضا، تفسیرالقرآن الحکیم الشهیر بتفسیرالمنار، ج۸، ص۱۰۷،) تقریرات درس (شیخ محمد عبده، ج ۳، ۷، مصر ۱۳۶۷، ج ۸، ۱۳۷۱، ج ۹، ۱۳۶۷.
فخررازی [۱۳۱]
محمدبن عمر فخررازی، التفسیرالکبیر، او، مفاتیحالغیب، ذیلاحقاف،آیه ۳۱، بیروت ۱۴۲۱.
نیز به این موضوع اشاره کرده است. همچنین حدیثی از پیامبراکرم بر این مطلب دلالت دارد. [۱۳۲]
محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج ۱۶، ص ۲۱۷، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
[۱۳۳]
محمدبن موسی دمیری، حیاة الحیوان الکبری، ج ۱، ص ۶۶۵، چاپ ابراهیم صالح، دمشق ۱۴۲۶/۲۰۰۵.
۳.۹ - قدرت جن بر انجام دادن کارهای خارقالعادهدر چند آیه قرآن به قدرت جنّ بر انجام دادن کارهایی که برای انسانها خارقالعاده یا ناممکن است، اشاره شده است. مثلاً، در آیه ۳۹ سوره نمل به توانایی سیر و حرکت عفریتی از جنّ، از مسافتی بسیار دور و آمدن به نزد سلیمان اشاره شده است. مفسران در تفسیر این آیه، عفریت را با سه صفت وصف کردهاند: «الخبیث المارِد» (بد طینت سرکش)، «قوی» (نیرومند) و «داهیة» (زیرک و باهوش). [۱۳۵]
محمدبن جریر طبری، ترجمه تفسیر طبری: فراهم آمده در زمان سلطنت منصوربن نوح سامانی، ۳۵۰ تا ۳۶۵ هجری، چاپ حبیب بغمائی، تهران ۱۳۶۷ ش.
[۱۳۶]
محمدبن حسن طوسی، التبیان فی تفسیرالقرآن، سوره نمل آیه ۳۹، چاپ احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت.
[۱۳۷]
طبرسی،سوره نمل آیه ۳۹.
[۱۳۸]
محمدبن عمر فخررازی، التفسیرالکبیر، او، مفاتیحالغیب، سوره نمل آیه ۳۹،بیروت ۱۴۲۱.
[۱۳۹]
محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، سوره نمل آیه ۳۹، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
۳.۱۰ - بالا رفتن به آسمان و استراق سمع جنیاناز آیات قرآن چنین برداشت میشود که جنّیان توانایی بالا رفتن به آسمان و استراق سمع و دریافت اخبار غیبی از ملائک را داشتهاند، [۱۴۳]
محمدبن جریر طبری، ترجمه تفسیر طبری: فراهم آمده در زمان سلطنت منصوربن نوح سامانی، ۳۵۰ تا ۳۶۵ هجری، سوره شعراء آیه۲۲۱ ،چاپ حبیب بغمائی، تهران ۱۳۶۷ ش.
[۱۴۴]
محمدبن عمر فخررازی، التفسیرالکبیر، او، مفاتیحالغیب،سوره شعراء آیه۲۲۱، بیروت ۱۴۲۱.
[۱۴۵]
محمدبن جریر طبری، ترجمه تفسیر طبری: فراهم آمده در زمان سلطنت منصوربن نوح سامانی، ۳۵۰ تا ۳۶۵ هجری، ،سوره صافات آیه۶ ،چاپ حبیب بغمائی، تهران ۱۳۶۷ ش.
[۱۴۶]
محمدبن عمر فخررازی، التفسیرالکبیر، او، مفاتیحالغیب، سوره صافات آیه۸، بیروت ۱۴۲۱.
[۱۴۷]
محمدبن جریر طبری، ترجمه تفسیر طبری: فراهم آمده در زمان سلطنت منصوربن نوح سامانی، ۳۵۰ تا ۳۶۵ هجری،،سوره جنّ آیه۸ ، چاپ حبیب بغمائی، تهران ۱۳۶۷ ش.
[۱۴۸]
محمدبن عمر فخررازی، التفسیرالکبیر، او، مفاتیحالغیب، سوره جنّ آیه۸، بیروت ۱۴۲۱.
اما در دوره نبوت پیامبر اسلام این توانایی را از دست دادند. [۱۴۹]
طباطبائی،ذیل جنّ، آیه ۸،.
به گفته سعیدبن جبیر، جنّیان چون دیدند که شهابها از آسمان حراست میکنند، در طلب سبب آن به سوی زمین آمدند و با پیامبر و قرآن آشنا شدند و سبب را دریافتند. [۱۵۰]
محمدبن عمر فخررازی، التفسیرالکبیر، او، مفاتیحالغیب، احقاف، آیه ۲۹، بیروت ۱۴۲۱.
[۱۵۱]
محمدبن عبدالله شبلی، آکام المرجان فی احکام الجان، ج۱، ص ۶۷ـ۷۳، چاپ قاسم شماعی رفاعی، بیروت: دارالقلم.
با این همه، به نظر شماری از مفسران [۱۵۲]
محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج ۱، ص ۳۱۸، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
[۱۵۳]
عبدعلیبن جمعه حویزی، کتاب تفسیر نورالثقلین، ج ۵، ص ۴۳۱، چاپ هاشم رسولی محلاتی، قم۱۳۸۳ـ ۱۳۸۵.
توانایی صعود به آسمانها به گروهی از آنان اختصاص داشته که در روایت نبوی با تعبیر گروه پرندگان جنّ از آنها یاد شده است.
۳.۱۱ - قدرت جنیان بر حمل اشیای سنگین و ساختن بنااز بعضی آیات قرآن نیز برداشت میشود که جنّ قدرت انجام دادن کارهای سخت، از قبیل ساختن بناهای عظیم و حمل اشیای سنگین به مکانهای دور، را دارد. [۱۵۸]
محمدبن جریر طبری، ترجمه تفسیر طبری: فراهم آمده در زمان سلطنت منصوربن نوح سامانی، ۳۵۰ تا ۳۶۵ هجری، سوره صافات آیه۶، چاپ حبیب بغمائی، تهران ۱۳۶۷ ش.
[۱۵۹]
محمدبن حسن طوسی، التبیان فی تفسیرالقرآن، سوره صافات آیه۶، چاپ احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت.
[۱۶۰]
محمدبن عمر فخررازی، التفسیرالکبیر، او، مفاتیحالغیب،سوره صافات آیه۶، بیروت ۱۴۲۱.
[۱۶۱]
ابنکثیر، تفسیر القرآنالعظیم،سوره صافات آیه۶، بیروت ۱۴۱۲.
[۱۶۲]
محمدبن جریر طبری، ترجمه تفسیر طبری: فراهم آمده در زمان سلطنت منصوربن نوح سامانی، ۳۵۰ تا ۳۶۵ هجری، سوره سبأ آیه۱۲،چاپ حبیب بغمائی، تهران ۱۳۶۷ ش.
[۱۶۳]
محمدبن حسن طوسی، التبیان فی تفسیرالقرآن، سوره سبأ آیه۱۲، چاپ احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت.
[۱۶۴]
محمدبن عمر فخررازی، التفسیرالکبیر، او، مفاتیحالغیب، سوره سبأ آیه۱۲، بیروت ۱۴۲۱.
[۱۶۵]
ابنکثیر، تفسیر القرآنالعظیم، سوره سبأ آیه۱۲، بیروت ۱۴۱۲.
[۱۶۶]
محمدبن جریر طبری، ترجمه تفسیر طبری: فراهم آمده در زمان سلطنت منصوربن نوح سامانی، ۳۵۰ تا ۳۶۵ هجری، سوره انبیاء آیه۸۲، چاپ حبیب بغمائی، تهران ۱۳۶۷ ش.
[۱۶۷]
محمدبن حسن طوسی، التبیان فی تفسیرالقرآن،سوره انبیاء آیه۸۲، چاپ احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت.
[۱۶۸]
محمدبن عمر فخررازی، التفسیرالکبیر، او، مفاتیحالغیب، سوره انبیاء آیه۸۲، بیروت ۱۴۲۱.
[۱۶۹]
ابنکثیر، تفسیر القرآنالعظیم، سوره انبیاء آیه۸۲، بیروت ۱۴۱۲.
[۱۷۰]
محمدبن جریر طبری، ترجمه تفسیر طبری: فراهم آمده در زمان سلطنت منصوربن نوح سامانی، ۳۵۰ تا ۳۶۵ هجری، سوره ص آیه۳۷، چاپ حبیب بغمائی، تهران ۱۳۶۷ ش.
[۱۷۱]
محمدبن حسن طوسی، التبیان فی تفسیرالقرآن،سوره ص آیه۳۷، چاپ احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت.
[۱۷۲]
سوره ص آیه۳۷، محمدبن عمر فخررازی، التفسیرالکبیر، او، مفاتیحالغیب، سوره ص آیه۳۷، بیروت ۱۴۲۱.
[۱۷۳]
ابنکثیر، تفسیر القرآنالعظیم، سوره صآیه۳۷، بیروت ۱۴۱۲.
سخنی از ابنعباس مؤید این نظر است که اینها فقط طایفهای از جنّیان بودهاند و خصوصیتی که به دستهای از آنان تعلق دارد، ممکن است در باره همه گروههای آنها صادق نباشد. [۱۷۴]
طبرسی، ج ۸، ص ۵۹۸.
همچنین مفسران در تفسیر آیه ۲۷۴ سوره بقره، آرای گوناگون در باره قدرت جنّ برای تسلط و مس انسان ذکر کردهاند. [۱۷۵]
محمدبن جریر طبری، ترجمه تفسیر طبری: فراهم آمده در زمان سلطنت منصوربن نوح سامانی، ۳۵۰ تا ۳۶۵ هجری، سوره بقره آیه ۲۷۴، چاپ حبیب بغمائی، تهران ۱۳۶۷ ش.
[۱۷۶]
محمدبن عمر فخررازی، التفسیرالکبیر، او، مفاتیحالغیب، سوره بقره آیه ۲۷۴، بیروت ۱۴۲۱.
[۱۷۷]
محمدهادی معرفت، شبهات و ردود حولالقرآن الكریم ،ص ۱۸۸ـ ۱۹۱ قم ۱۴۲۴/۲۰۰۳
۴ - اعتقاد دوره جاهلیت به ارتباط شاعران با جندر دوره جاهلیت معتقد بودند که هر شاعری معمولاً با یک جنّ ارتباط دارد و شعر را از او الهام میگیرد [۱۷۸]
محمد عجینه، موسوعة اساطیر العرب عن الجاهلیة و دلالاتها، ج ۲، ص ۳۸ـ۵۰، تونس ۱۹۹۴.
مثلاً، اعشی (متوفی سال هفتم)، شاعر معروف عصر جاهلی، در یکی از اشعار خود از جنّی به نام «مِسحَل» سخن گفته که با او یکدل و یک زبان بوده است. [۱۷۹]
میمونبن قیس اعشی، دیوان الاعشیالکبیر، ج۱، ص ۲۴۸ـ۲۴۹، چاپ محمداحمد قاسم، بیروت ۱۴۱۵/۱۹۹۴.
۵ - دیدگاه مردم عصر جاهلی در باره جنّبر طبق آیه ۳۶ سوره صافات، مشرکان در باره حضرت محمد تعبیراتی مانند «شاعر مجنون» (شاعری که از جنّیان الهام میگیرد) به کار میبردند و تأکید قرآن مبنی بر آنکه پیامبر «مجنون» یا دارای «جنّه» نیست، گواه بر دیدگاه مردم عصر جاهلی در باره جنّ است . همچنین مفسران در تفسیر آیه ۶ سوره جنّ آوردهاند که در دوره جاهلیت هرگاه کسی به سفر میرفت و در میانه راه میخواست در بیابان بیتوته کند، اگر میترسید، با بر زبان آوردن کلماتی نظیر «اَعُوذ بِرَبِّ هذَا الوادی»، به بزرگ جنّیان آن منطقه پناه میبرد و بر این باور بود که با این عمل، تحت حمایت و امان رئیس جنّیان قرار میگیرد. [۱۸۳]
محمدبن جریر طبری، ترجمه تفسیر طبری: فراهم آمده در زمان سلطنت منصوربن نوح سامانی، ۳۵۰ تا ۳۶۵ هجری ، سوره جنّ، آیه ۶، چاپ حبیب بغمائی، تهران ۱۳۶۷ ش.
[۱۸۴]
طبرسی، سوره جنّ، آیه ۶ .
[۱۸۵]
زمخشری،سوره جنّ، آیه۶.
[۱۸۶]
محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن،سوره جنّ، آیه۶ بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
به نظر طباطبائی، [۱۸۷]
طباطبائی،سوره جنّ، آیه ۶.
بعید نیست که مراد از پناهنده شدن به جنّ این باشد که برای رسیدن به مقاصدشان، به کاهنی مراجعه میکردند و از او میخواستند که جنّیان را به کمک بطلبد.
۶ - جن همان میکروبدر دوره جدید، گرایش به برداشتهای اثباتگرایانه از دادههای قرآنی در باره جنّ رواج یافته است. برای نمونه، برخی منظور از جنّ را «میکرب» میدانند، چون از چشم آدمی پنهان است و همانگونه که خلقت جنّ از آتش دانسته شده است، میکربها هم در ادوار متعدد آفرینش، از آدمی به دوره آتش نزدیکترند. [۱۸۸]
محمد رشیدرضا، تفسیرالقرآن الحکیم الشهیر بتفسیرالمنار، ج ۳، ص ۹۶،) تقریرات درس (شیخ محمد عبده، ج ۳، ۷، مصر ۱۳۶۷، ج ۸، ۱۳۷۱، ج ۹، ۱۳۶۷.
[۱۸۹]
احمد جدیدی، از جن چه میدانید؟، ج۱، ص ۱۴۵، تهران ۱۳۷۸ ش.
از این نحوه نگرش چنین انتقاد شده که این مفسران به آیات و احادیث فراوانی که در آنها گفته شده جنّ موجودی مستقل و مانند انسان دارای اختیار است، توجه نکرده و ظاهراً فقط به احادیثی توجه داشتهاند که در آنها جنّ و شیطان، که یکی از افراد آن است، در مفهوم لغویاش (پنهان بودن از حواس انسان) به کار رفته است، حال آنکه در قرآن، مراد از جنّ موجوداتی صاحب عقل و درک و اختیار است. جنّ فقط در معنای اول قابل حمل بر موجوداتی چون میکرب و ویروس است. [۱۹۰]
تفسیر نمونه، زیر نظر ناصر مکارم شیرازی، ج ۲۵، ص ۱۵۶۱۵۷، تهران:دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۶۲۱۳۶۶ ش.
رشیدرضا، [۱۹۱]
محمد رشیدرضا، تفسیرالقرآن الحکیم الشهیر بتفسیرالمنار، ج ۷، ص ۳۱۹،تقریرات درس ،شیخ محمد عبده، ج ۳، ۷، مصر ۱۳۶۷، ج ۸، ۱۳۷۱، ج ۹، ۱۳۶۷.
با اشاره به احادیثی که در آنها موجد بیماری طاعون جنّ معرفی شده، مراد از جنّ را در این احادیث، همان میکرب طاعون دانسته است و سخن قدما را که گفتهاند جنّ انواعی دارد و حشرات از جمله آنهایند [۱۹۲]
علیبن حسامالدین متقی، کنزل العمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج ۶، ص ۱۴۱، چاپ بکری حیانی و صفوه سقا، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
مؤید نظر خود تلقی کرده است.
طنطاویبن جوهری [۱۹۳]
طنطاویبن جوهری، الجواهر فی تفسیر القرآنالکریم، ج ۲۴، ص ۲۷۶ـ۲۷۷، بیروت ۱۳۵۰.
نظری را نقل کرده است که بنابر آن، جنیان، نفوس بشری شرور و گناهکار، پس از مرگاند.
۷ - جن در احادیثدر منابع حدیثی، اشاراتِ گوناگونی به جنّ شده که برخی از آنها توضیح و تفسیر دادههای قرآن، از جمله آفرینش جنّیان از آتش و سراغ گرفتن آنها از اخبار غیبی، است. معرفی اقسام جنّ و گونهای به نام جنّ، همنشینی قسمی از جنّیان با فرشتگان، تقدم آفرینش جنّ بر آدم، مبعوث شدن پیامبری به نام یوسف بر جنّیان که او را به قتل رساندند، خوردنیها و آشامیدنیهای جنّیان و احکام آن، تناسل جنّیان و امکان وقوع تناسل بین آنها و آدمیان، و مطالبی از این دست محتوای احادیث را تشکیل میدهد [۱۹۴]
عمروبن بحر جاحظ، کتاب الحیوان، ج ۷، ص۱۷۷، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر ۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۹، چاپ افست بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹.
[۱۹۵]
مسلمبن حجاج، الجامعالصحیح، ج ۲، ص ۳۶، بیروت: دارالفکر.
[۱۹۶]
ابن ابیالدنیا، مجموعه رسائل ابن ابیالدنیا: کتاب الهواتف، ج۱، ص ۱۰۷، چاپ مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۳/۱۹۹۳.
[۱۹۷]
ابوحاتم رازی، کتاب الزینة فی الکلمات الاسلامیة العربیة، ج ۲، ص ۱۷۱، چاپ حسینبن فیضالله همدانی، قاهره ۱۹۵۷ـ ۱۹۵۸.
[۱۹۹]
ابنبابویه، عللالشرایع، ج ۲، ص ۵۹۴، نجف ۱۳۸۶/ ۱۹۶۶، چاپ افست قم.
[۲۰۰]
ابنبابویه، عیون اخبارالرضا، ج ۲، ص ۲۱۹، چاپ حسین اعلمی، بیروت ۱۴۰۴ الف.
[۲۰۱]
ابنبابویه ، عیون اخبارالرضا ،ج ۳، ص ۳۸۲ ،چاپ حسین اعلمی، بیروت ۱۴۰۴ الف
[۲۰۲]
محمدبن عبدالله حاکم نیشابوری، ج ۲، ص ۲۶۱، المستدرک علی الصحیحین، بیروت: دارالمعرفة.
[۲۰۳]
محمدبن عبدالله حاکم نیشابوری، ج ۲، ص ۴۵۶، المستدرک علی الصحیحین، بیروت: دارالمعرفة.
[۲۰۴]
ابنعبدالبر، التمهید، ج ۱۱، ص ۱۱۷، چاپ مصطفیبن احمد علوی،) رباط (۱۴۰۶/۱۹۸۵.
[۲۰۵]
احمدبن حسین بیهقی، السننالکبری، ج ۷، ص ۴۴۶، بیروت: دارالفکر.
[۲۰۶]
محمدبن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، ج ۱، ص ۳۵۴، چاپ حسن موسوی خرسان، تهران ۱۳۶۴ ش.
[۲۰۷]
ابناثیر، الکامل فی التاریخ (مبارکبن محمد)، ج ۱، ص ۲۴۰، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، چاپ صلاحبن محمدبن عویضه، بیروت ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷.
[۲۰۸]
محمدبن عبدالله شبلی، آکام المرجان فی احکام الجان، ج۱، ص ۵۹چاپ قاسم شماعی رفاعی، بیروت: دارالقلم.
[۲۰۹]
محمدبن عبدالله شبلی، آکام المرجان فی احکام الجان، ج۱، ص ۲۰، چاپ قاسم شماعی رفاعی، بیروت: دارالقلم.
[۲۱۰]
محمدبن عبدالله شبلی، آکام المرجان فی احکام الجان،۱۰۳ ـ۱۱۴،چاپ قاسم شماعی رفاعی، بیروت: دارالقلم.
[۲۱۱]
محمدبن عبدالله شبلی، آکام المرجان فی احکام الجان،ج۱، ۲۲چاپ قاسم شماعی رفاعی، بیروت: دارالقلم.
[۲۱۲]
ابنکثیر، قصصالانبیاء، ج۱، ص ۱۳، چاپ سید جمیلی، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
[۲۱۳]
محمدبن موسی دمیری، حیاة الحیوان الکبری، ج ۱، ص ۶۶۴، چاپ ابراهیم صالح، دمشق ۱۴۲۶/۲۰۰۵.
[۲۱۴]
عبدالرحمانبن ابیبکر سیوطی، الدر المنثور فیالتفسیر بالمأثور، ذیل انعام، آیه ۱۳۲، چاپ نجدت نجیب، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۱.
[۲۱۵]
عبدالرحمانبن ابیبکر سیوطی، لَقْطُ المرجان فی احکامالجان، ج۱، ص ۸، علق علیه خالد عبدالله شبل، قاهره) ۱۹۸۹ (.
[۲۱۶]
عبدالرحمانبن ابیبکر سیوطی، لَقْطُ المرجان فی احکامالجان، ج۱، ص ۱۷ـ۲۳، علق علیه خالد عبدالله شبل، قاهره) ۱۹۸۹ (.
[۲۱۷]
عبدالرحمانبن ابیبکر سیوطی، لَقْطُ المرجان فی احکامالجان، ج۱، ص ۴۱، علق علیه خالد عبدالله شبل، قاهره) ۱۹۸۹ (.
[۲۲۰]
جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج ۶، ص ۷۰۷، بغداد ۱۴۱۳/۱۹۹۳.
[۲۲۱]
محمود شکری آلوسی، بلوغ الارب فی معرفة احوالالعرب، ج ۲، ص ۳۵۱، چاپ محمد بهجة اثری، بیروت، ۱۳۱۴.
[۲۲۲]
رشید لیزول، الجنّ و السحر فی المنظور اسلامی، ج۱، ص ۴۸، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۱.
[۲۲۳]
رشید لیزول، الجنّ و السحر فی المنظور اسلامی، ج۱، ص ۵۰-۵۳، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۱.
[۲۲۴]
عمر سلیمان اشقر، عالمالجن و الشیاطین، ج۱، ص ۱۶، قاهره، ۱۹۸۵.
۷.۱ - احادیث درباره رؤیت جندرباره رؤیت جنّ نیز احادیثی روایت شده است و در عین حال از شافعی نقل کردهاند که هر کس (بنا بر برخی روایتها، وی پیامبران را استثنا کرده است) مدعی رؤیت جنّ باشد شهادتش باطل است. [۲۲۵]
ابنحزم، الفصل فیالملل و الاهواء و النحل، ج ۵، ص ۱۲، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۲۲۶]
محمدبن عبدالله شبلی، آکام المرجان فی احکام الجان، ج۱، ص ۳۷، چاپ قاسم شماعی رفاعی، بیروت: دارالقلم.
[۲۲۷]
محمدبن موسی دمیری، حیاة الحیوان الکبری، ج ۱، ص ۶۸۱، چاپ ابراهیم صالح، دمشق ۱۴۲۶/۲۰۰۵.
مُفاد برخی روایات حاکی از آن است که جنّیان میتوانند به صورت حیواناتی چون مار و سگ و حتی انسان، با ظاهری عجیب و غریب، در آیند. [۲۳۱]
محمدبن عبدالله شبلی، آکام المرجان فی احکام الجان، ج۱، ص ۳۶، چاپ قاسم شماعی رفاعی، بیروت: دارالقلم.
شبلی، [۲۳۶]
محمدبن عبدالله شبلی، آکام المرجان فی احکام الجان، ج۱، ص ۳۵ـ۳۶، چاپ قاسم شماعی رفاعی، بیروت: دارالقلم.
به نقل از قاضی ابویعلی، چگونگی این تغییر شکل را تفسیر کرده است.
بنا بر خبری که از عمربن خطّاب نقل شده است، جنّیان به مدد ساحران جنّ، که غول (جمعِ آن: غیلان) نامیده میشوند، قدرت انجام دادن این کار را مییابند [۲۳۷]
محمدبن عبدالله شبلی، آکام المرجان فی احکام الجان، ج۱، ص ۳۶، چاپ قاسم شماعی رفاعی، بیروت: دارالقلم.
[۲۳۸]
یحییبن شرف نووی، صحیح مسلم بشرحالنووی،ج ۱۴، ص ۲۱۶ـ۲۱۷، بیروت ۴۰۷/۱۹۸۷.
[۲۳۹]
محمدبن یعقوب فیروزآبادی، ترتیب قاموس المحیط، ذیل «سعل»، چاپ طاهراحمد زاوی، بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
(که نام ساحران جنّ را سِعلاة یا سِعلاء و جمع آن را سَعالی ذکر کردهاند).
۷.۲ - پیروان امامان شیعه در میان جنّیاندر احادیث منقول از امامان شیعه، اهل بیت پیامبر علیهمالسلام در میان جنّیان هم پیروانی دارند و هم دشمنانی. [۲۴۰]
محمدبن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد «ص»، ج۱، ص ۱۲۳، چاپ محسن کوچه باغی تبریزی، قم ۱۴۰۴.
[۲۴۱]
فراتبن ابراهیم کوفی، تفسیر فرات الکوفی، ج۱، ص ۵۵۲، چاپ محمدکاظم محمودی، تهران ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
جنّیان با امامان ارتباط داشتند و از آنان پرسشهای دینی میکردند. [۲۴۲]
محمدبن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد «ص»، ج۱، ص۱۲۰، چاپ محسن کوچه باغی تبریزی، قم ۱۴۰۴.
از دیدار امام علی، امام صادق و امام رضا علیهمالسلام با جنّیان گزارشهای متعددی نقل شده است. [۲۴۴]
محمدبن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد «ص»، ج۱، ص ۱۱۷، چاپ محسن کوچه باغی تبریزی، قم ۱۴۰۴.
[۲۴۵]
محمدبن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد «ص»، ج۱، ص ۱۲۳، چاپ محسن کوچه باغی تبریزی، قم ۱۴۰۴.
به گفته امام باقر، امام علی در میان جنّیان نماینده داشته است و در روایتی، سلمان فارسی پیکار علی را با گروهی از جنّیان یاغی و منافق گزارش کرده است. [۲۴۸]
حسینبن عبدالوهاب، عیون المعجزات، ج۱، ص ۳۶ـ ۳۹، نجف ۱۳۶۹/۱۹۵۰.
همچنین اخبار بسیاری در منابع شیعه و سنی روایت شده است که جنّیان بر شهادت امام حسین علیهالسلام گریستند. اشعاری نیز از قول جنّیان در رثای آن حضرت نقل کردهاند. [۲۵۰]
ابن ابیعاصم، الا´حاد و المثانی، ج ۱، ص ۳۰۸، چاپ باسم فیصل جوابره، ریاض ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
[۲۵۲]
ابنکثیر، البدایة و النهایة، ج ۶، ص ۲۵۹، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
[۲۵۳]
ابنحجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابة، ج ۲، ص ۷۲، چاپ عادل احمد عبدالموجود و علیمحمد معوض، بیروت ۱۴۱۵/۱۹۹۵.
۸ - فهرست منابع(۱) علاوه بر قرآن. (۲) محمودبن عبدالله آلوسی، روحالمعانی، بیروت: داراحیاء التراث العربی. (۳) محمود شکری آلوسی، بلوغ الارب فی معرفة احوالالعرب، چاپ محمد بهجة اثری، بیروت، ۱۳۱۴. (۴) ابن ابیالدنیا، مجموعه رسائل ابن ابیالدنیا: کتاب الهواتف، چاپ مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۳/۱۹۹۳. (۵) ابن ابیعاصم، الا´حاد و المثانی، چاپ باسم فیصل جوابره، ریاض ۱۴۱۱/۱۹۹۱. (۶) ابناثیر، الکامل فی التاریخ (علیبن محمد)، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، قاهره ۱۲۸۰ـ۱۲۸۶، چاپ افست بیروت. (۷) ابناثیر، الکامل فی التاریخ (مبارکبن محمد)، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، چاپ صلاحبن محمدبن عویضه، بیروت ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷. (۸) ابنبابویه، الامالی، قم ۱۴۱۷. (۹) ابنبابویه، عللالشرایع، نجف ۱۳۸۶/ ۱۹۶۶، چاپ افست قم. (۱۰) ابنبابویه، عیون اخبارالرضا، چاپ حسین اعلمی، بیروت ۱۴۰۴ الف. (۱۱) ابنبابویه، کتاب من لایحضره الفقیه، چاپ علیاکبر غفاری، قم ۱۴۰۴ ب. (۱۲) ابنتیمیه، مجموعالفتاوی، چاپ مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰. (۱۳) ابنحجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابة، چاپ عادل احمد عبدالموجود و علیمحمد معوض، بیروت ۱۴۱۵/۱۹۹۵. (۱۴) ابنحزم، الفصل فیالملل و الاهواء و النحل، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳. (۱۵) ابنحنبل، مسند الامام احمدبن حنبل، بیروت: دارصادر. (۱۶) ابنخلدون. (۱۷) ابنسیده، المحکم و المحیط الاعظم، چاپ عبدالحمید هنداوی، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰. (۱۸) ابنسینا، کتاب الحدود، حققته و ترجمه و علقت علیه املیه ماریه جواشون، قاهره ۱۹۶۳. (۱۹) ابنعبدالبر، التمهید، ج ۲، چاپ مصطفیبن احمد علوی،) رباط (۱۴۰۶/۱۹۸۵. (۲۰) ابنعربی، احکامالقرآن، چاپ علیمحمد بجاوی، حلب ۱۳۷۶ـ ۱۳۷۸/ ۱۹۵۷ـ۱۹۵۹، چاپ افست بیروت. (۲۱) ابن فارس. (۲۲) ابنقتیبه، عیون الاخبار، قاهره ۱۳۴۳/۱۹۲۵. (۲۳) ابنکثیر، البدایة و النهایة، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸. (۲۴) ابنکثیر، تفسیر القرآنالعظیم، بیروت ۱۴۱۲. (۲۵) ابنکثیر، قصصالانبیاء، چاپ سید جمیلی، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰. (۲۶) ابنمنظور، لسان العرب. (۲۷) ابنندیم. (۲۸) ابوالفتوح رازی، روضالجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن، چاپ محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، مشهد ۱۳۶۵ـ۱۳۷۶ ش. (۲۹) ابوالمؤید بلخی، عجایب الدنیا، چاپ ل پ سمینووا، مسکو ۱۹۹۳. (۳۰) ابوحاتم رازی، کتاب الزینة فی الکلمات الاسلامیة العربیة، چاپ حسینبن فیضالله همدانی، قاهره ۱۹۵۷ـ ۱۹۵۸. (۳۱) ابوحیان توحیدی، المقابسات، چاپ محمد توفیق حسین، بغداد ۱۹۷۰، چاپ افست تهران ۱۳۶۶ ش. (۳۲) محمدبن عبدالله ازرقی، اخبار مکه و ماجاء فیها منالا´ثار، چاپ رشدی صالح ملحس، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳، چاپ افست قم ۱۳۶۹ ش. (۳۳) محمدبن احمد ازهری، تهذیب اللغة، ج ۱۰، چاپ علیحسن هلالی، قاهره. (۳۴) علیبن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلّین، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰. (۳۵) میمونبن قیس اعشی، دیوان الاعشیالکبیر، چاپ محمداحمد قاسم، بیروت ۱۴۱۵/۱۹۹۴. (۳۶) محمدبن اسماعیل بخاری، صحیحالبخاری، چاپ محمود ذهنی افندی، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱. (۳۷) بخشی از تفسیری کهن به پارسی، از مؤلفی ناشناخته (حدود قرن چهارم هجری)، چاپ مرتضی آیة اللهزاده شیرازی، تهران: مرکز فرهنگی نشر قبله، ۱۳۷۵ ش. (۳۸) محمدبن محمد بزودی، کتاب اصولالدین، چاپ هانس پیترلینس، قاهره ۱۳۸۳/۱۹۶۳. (۳۹) عبدالقاهربن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، قاهره: مکتبة محمدعلی صبیح و اولاده. (۴۰) عبدالله بن عمر بیضاوی، انوارالتنزیل و اسرار التأویل، چاپ عبدالقادر عرفان العشاحسونه، بیروت ۱۴۱۶/۱۹۹۶. (۴۱) احمدبن حسین بیهقی، السننالکبری، بیروت: دارالفکر. (۴۲) تفسیر نمونه، زیر نظر ناصر مکارم شیرازی، تهران: دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۶۲ـ۱۳۶۶ ش. (۴۳) محمد اعلیبن علی تهانوی، کتاب کشاف اصطلاحات الفنون، چاپ محمد وجیه و دیگران، کلکته ۱۸۶۲، چاپ افست تهران ۱۹۶۷. (۴۴) عمروبن بحر جاحظ، کتاب الحیوان، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر ۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۹، چاپ افست بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹. (۴۵) احمد جدیدی، از جن چه میدانید؟، تهران ۱۳۷۸ ش. (۴۶) جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بغداد ۱۴۱۳/۱۹۹۳. (۴۷) اسماعیلبن حماد جوهری، الصحاح: تاج اللغة و صحاحالعربیة، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ ش. (۴۸) محمدبن عبدالله حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، بیروت: دارالمعرفة،. (۴۹) حسینبن عبدالوهاب، عیون المعجزات، نجف ۱۳۶۹/۱۹۵۰. (۵۰) عبدعلیبن جمعه حویزی، کتاب تفسیر نورالثقلین، چاپ هاشم رسولی محلاتی، قم) ۱۳۸۳ـ ۱۳۸۵ (. (۵۱) خلیلبن احمد، کتابالعین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۹. (۵۲) محمدبن موسی دمیری، حیاة الحیوان الکبری، چاپ ابراهیم صالح، دمشق ۱۴۲۶/۲۰۰۵. (۵۳) حسینبن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریبالقرآن، چاپ محمد سیدکیلانی، تهران) ۱۳۳۲ ش (. (۵۴) محمد رشیدرضا، تفسیرالقرآن الحکیم الشهیر بتفسیرالمنار،) تقریرات درس (شیخ محمد عبده، ج ۳، ۷، مصر ۱۳۶۷، ج ۸، ۱۳۷۱، ج ۹، ۱۳۶۷. (۵۵) زمخشری. (۵۶) محمودبن عمر زنجی سجزی، مهذّب الاسماء فی مرتّب الحروف و الاشیاء، چاپ محمدحسین مصطفوی، ج ۱، تهران ۱۳۶۴ ش. (۵۷) محمدعلی حمد سیدابی، حقیقة الجن و الشیاطین (منالکتاب و السنة)، قاهره: دارالحدیث. (۵۸) عبدالرحمانبن ابیبکر سیوطی، الدر المنثور فیالتفسیر بالمأثور، چاپ نجدت نجیب، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۱. (۵۹) عبدالرحمانبن ابیبکر سیوطی، لَقْطُ المرجان فی احکامالجان، علق علیه خالد عبدالله شبل، قاهره) ۱۹۸۹ (. (۶۰) محمدبن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، چاپ محمدسید کیلانی، قاهره ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷. (۶۱) محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی، مفاتیحالغیب، با تعلیقات علی نوری، چاپ محمد خواجوی، تهران ۱۳۶۳ ش. (۶۲) محمدبن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد «ص»، چاپ محسن کوچه باغی تبریزی، قم ۱۴۰۴. (۶۳) طباطبائی، المیزان. (۶۴) سلیمانبن احمد طبرانی، المعجمالکبیر، چاپ حمدی عبدالمجید سلفی، چاپ افست بیروت ۱۴۰۴. (۶۵) طبرسی. (۶۶) محمدبن جریر طبری، ترجمه تفسیر طبری: فراهم آمده در زمان سلطنت منصوربن نوح سامانی، ۳۵۰ تا ۳۶۵ هجری، چاپ حبیب بغمائی، تهران ۱۳۶۷ ش. (۶۷) محمدبن عبدالله شبلی، آکام المرجان فی احکام الجان، چاپ قاسم شماعی رفاعی، بیروت: دارالقلم. (۶۸) طنطاویبن جوهری، الجواهر فی تفسیر القرآنالکریم، بیروت ۱۳۵۰. (۶۹) محمدبن حسن طوسی، التبیان فی تفسیرالقرآن، چاپ احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت. (۷۰) محمدبن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، چاپ حسن موسوی خرسان، تهران ۱۳۶۴ ش. (۷۱) محمدبن محمود طوسی، عجایب المخلوقات، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۵ ش. (۷۲) محمد فؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرس لالفاظ القرآنالکریم، قاهره ۱۳۶۴، چاپ افست تهران ۱۳۹۷. (۷۳) محمد عجینه، موسوعة اساطیر العرب عن الجاهلیة و دلالاتها، ج ۲، تونس ۱۹۹۴. (۷۴) عمر سلیمان اشقر، عالمالجن و الشیاطین، قاهره، ۱۹۸۵. (۷۵) محمدبن محمد فارابی، رسالتان فلسفیتان، به ضمیمه کتاب التنبیه علی سبیلالسعادة، چاپ جعفر آل یاسین، تهران ۱۳۷۱ ش. (۷۶) محمدبن عمر فخررازی، التفسیرالکبیر، او، مفاتیحالغیب، بیروت ۱۴۲۱. (۷۷) محمدبن عمر فخررازی، کتابالمُحَصَّل، چاپ حسین آتای، قاهره ۱۴۱۱/ ۱۹۹۱. (۷۸) محمدبن عمر فخررازی، المطالب العالیة منالعلم الالهی، چاپ احمد حجازی سقا، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷. (۷۹) محمدبن یعقوب فیروزآبادی، ترتیب قاموس المحیط، چاپ طاهراحمد زاوی، بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹. (۸۰) محمدبن شاه مرتضی فیض کاشانی، الاصفی فی تفسیرالقرآن، قم ۱۳۷۶ـ ۱۳۷۸ ش. (۸۱) محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵. (۸۲) سید قطب، فی ظلالالقرآن، بیروت ۱۳۸۶/۱۹۶۷. (۸۳) علیبن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، چاپ طیب موسوی جزائری، قم ۱۴۰۴. (۸۴) کلینی،الاصول من الكافي. (۸۵) فراتبن ابراهیم کوفی، تفسیر فرات الکوفی، چاپ محمدکاظم محمودی، تهران ۱۴۱۰/۱۹۹۰. (۸۶) عبدالرزاقبن علی لاهیجی، گوهر مراد، چاپ زینالعابدین قربانی لاهیجی، تهران ۱۳۷۲ ش. (۸۷) لسان التنزیل، چاپ مهدی محقق، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۲ ش. (۸۸) رشید لیزول، الجنّ و السحر فی المنظور اسلامی، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۱. (۸۹) محمدبن منصور متحمد مروزی، الدرر فیالترجمان، چاپ محمد سرور مولائی، تهران ۱۳۶۱ ش. (۹۰) علیبن حسامالدین متقی، کنزل العمال فی سنن الاقوال و الافعال، چاپ بکری حیانی و صفوه سقا، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹. (۹۱) مجلسی، بحار الانوار . (۹۲) محمدبن محمد مرتضی زبیدی، تاجالعروس من جواهر القاموس، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴. (۹۳) مسلمبن حجاج، الجامعالصحیح، بیروت: دارالفکر. (۹۴) محمدهادی معرفت، شبهات و ردود حولالقرآن الکریم، قم ۱۴۲۴/۲۰۰۳. (۹۵) محمدباقربن محمد میرداماد، کتابالقبسات، چاپ مهدی محقق و دیگران، تهران ۱۳۶۷ ش. (۹۶) عزیزالدینبن محمد نسفی، مجموعه رسائل مشهور به کتابالانسان الکامل، چاپ ماریژان موله، تهران ۱۳۵۰ ش. (۹۷) یحییبن شرف نووی، صحیح مسلم بشرحالنووی، بیروت ۴۰۷/۱۹۸۷. ۹ - پانویس
۱۰ - منبعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «جن»، شماره ۴۹۰۳. |