شرایط تکلیفتکلیف شرایط متعددی دارد که برخی از آنها از شرایط عام و برخی دیگر مانند حریت (برده نبودن)، از شرایط خاص تکلیفاند و تنها در برخی تکالیف شرط شدهاند؛ همچنین برخی شرایط مانند بلوغ ، شرط اصل تکلیف و برخی دیگر، مانند علم، شرط تنجز تکلیفاند؛ یعنی در صورتی مخالفت مکلف با آن مستحق مذمت یا عقاب خواهد بود که مکلف به آن علم داشته باشد. ۱ - حیاتیکی از شرایط تکلیف ، زنده بودن مکلف است، [۱]
جمعی از پژوهشگران گروه فلسفه و کلام اسلامی، اندیشه های کلامی شیخ طوسی، ج۱، ص۲۲، مشهد، دانشگاه علوم اسلامی رضوی، ۱۳۷۸ ش.
[۳]
الشهید الثانی (م ۹۶۵ ق)، مسالک الافهام الی تنقیح شرایع الاسلام، ج۷ ص۲۳۴، قم، معارف اسلامی، ۱۴۱۶ ق.
بر این اساس، شخص مرده مکلف نیست.به تصریح آیه ۳۱ مریم ، حضرت عیسی (علیهالسلام) مکلف شدن خود به نماز و زکات را از جانب خداوند ، تا زمان حیات خود دانسته است: «و اَوصـنی بِالصَّلوةِ والزَّکوةِ ما دُمتُ حَیـًّا». این شرط، از آیاتی نیز که تکالیفی مانند انفاق در راه خدا یا زکات را تا زمان مرگ مقرر ساخته فی الجمله استفاده میشود: «و اَنفِقوا مِن ما رَزَقنـکُم مِن قَبلِ اَن یَأتِیَ اَحَدَکُمُ المَوت». ۲ - بلوغاز شرایط مهم تکلیف، بلوغ است، از این رو نابالغان مشمول احکام تکلیفی نیستند. [۹]
میرزا ابوالقاسم القمی (م ۱۲۲۱ ق)، غنائم الایام، ج۱، ص۶۵، به کوشش تبریزیان، الاعلام الاسلامی، ۱۴۱۷ ق.
[۱۰]
احمد النراقی (م ۱۲۴۵ ق)، مستند الشیعه، ج۲، ص۳۳۶، قم، آل البیت (علیهمالسلام) لاحیاء التراث، ۱۴۱۵ ق.
[۱۱]
صالح الازهری، الثمر الدانی، ج۱، ص۱۴، بیروت، المکتبة الثقافیه.
در آیه ۵۹ نور به شرط بودن بلوغ اشاره شده است: «و اِذا بَلَغَ الاَطفـلُ مِنکُمُ الحُلُمَ فَلیَستَـذِنوا»؛ همچنین فقها و مفسران [۱۳]
محمد الافندی (م ۱۲۵۲ ق)، تکملة حاشیة رد المختار، ج۱، ص۲۳۷، دارالفکر، ۱۴۱۵ ق.
از آیه ۶ نساء اشتراط آن را در معاملات استفاده کردهاند: «وابتَلوا الیَتـمی حَتّی اِذا بَلَغوا النِّکاحَ فَاِن ءانَستُم مِنهُم رُشدًا فَادفَعوا اِلَیهِم اَمولَهُم».از آیه ۲۸۲ بقره نیز که در آن اولیا به ثبت دیون و معاملات افراد ضعیف و ناتوان مکلف شدهاند، برمیآید، زیرا به نظر بسیاری از فقها، از مصادیق افراد ضعیف در این آیه، کودکان نابالغاند. [۱۶]
العلامة الحلی (م ۷۲۶ ق)، تذکرة الفقهاء، ج۲، ص۷۳، المکتبة المرتضویه.
[۱۷]
المحقق الاردبیلی (م ۹۹۳ ق)، مجمع الفائدة والبرهان، ج۸، ص۱۵۲، به کوشش عراقی و دیگران، قم، انتشارات اسلامی، ۱۴۱۶ ق.
[۱۸]
السید البکری الدمیاطی (م ۱۳۱۰ ق)، اعانة الطالبین، ج۳، ص۸۳، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۸ ق.
در روایات شیعه [۲۰]
الحرالعاملی (م ۱۱۰۴ ق)، وسائل الشیعه، ج۱، ص۲۰، قم، آل البیت (علیهمالسلام) لاحیاءالتراث، ۱۴۱۲ ق.
[۲۱]
النوری (م ۱۳۲۰ ق)، مستدرک الوسائل، ج۱، ص۸۴، بیروت، آل البیت (علیهمالسلام) لاحیاء التراث، ۱۴۰۸ ق.
و اهل سنت [۲۲]
احمد بن حنبل (م ۲۴۱ ق)، مسند احمد، ج۱، ص۱۱۶، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۵ ق.
[۲۳]
احمد بن حنبل (م ۲۴۱ ق)، مسند احمد، ج۱، ص۱۴۰، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۵ ق.
[۲۴]
النسایی (م ۳۰۳ ق)، سنن النسائی، ج۶، ص۱۵۶، بیروت، دارالفکر، ۱۳۴۸ ق.
[۲۵]
الحاکم النیشابوری (م ۴۰۵ ق)، المستدرک علی الصحیحین، ج۱، ص۲۵۸، به کوشش مرعشلی، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۶ ق.
نیز تکلیف از نابالغان نفی شده است.برخی با استناد به ادلهای مانند آیه ۵۸ نور که تکلیفی را برای کودکان مقرّر میدارد: «لِیَستَأذِنکُمُ الَّذینَ...لَم یَبلُغُوا الحُلُمَ»، نابالغان را مکلف دانستهاند [۲۶]
الطوسی (م ۴۶۰ ق)، التبیان، ج۷، ص۴۰۸، به کوشش احمد حبیب العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
ولی برخی گفتهاند که در این آیه، ولیّ و سرپرست کودک، مخاطب حکم الهی است نه خود او. [۲۹]
الطوسی (م ۴۶۰ ق)، التبیان، ج۷، ص۴۰۸، به کوشش احمد حبیب العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
عدهای دیگر نابالغان را مکلف به احکام غیر الزامی، یعنی مستحبات و مکروهات میدانند. [۳۱]
الطوسی (م ۴۶۰ ق)، التبیان، ج۷، ص۴۶۰، به کوشش احمد حبیب العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
۳ - عقلشرط دیگر تکالیف شرعی، عقل است، از این رو مجنون مکلف نیست. [۳۳]
العلامة الحلی (م ۷۲۶ ق)، منتهی المطلب، ج۲، ص۶۴۸، به کوشش مجمع البحوث الاسلامیة، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۴۱۲ ق.
[۳۴]
سید محمد بن علی الموسوی العاملی (م ۱۰۰۹ ق)، مدارک الاحکام، ج۶، ص۱۳۸، قم، آل البیت (علیهمالسلام) لاحیاء التراث، ۱۴۱۰ ق.
[۳۵]
محمد الافندی (م ۱۲۵۲ ق)، تکملة حاشیة رد المختار، ج۱، ص۹۴، دارالفکر، ۱۴۱۵ ق.
این شرط را از آیه ۲۸۲ بقره استفاده کردهاند، با این استدلال که از مصادیق «ضعیفاً» و «اَو لایَستَطیعُ اَن یُمِلَّ» در این آیه، دیوانگان [۳۸]
السرخسی (م ۴۸۳ ق)، المبسوط، ج۲۴، ص۱۶۱، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۶ ق.
[۳۹]
النووی (م ۶۷۶ ق)، المجموع فی شرح المهذب، ج۱۳، ص۳۴۵، دارالفکر.
یا کسانیاند که دچار ناتوانی عقلیاند.به نظر برخی این شرط از آیه ۶ نساء [۴۲]
محمد الشربینی (م ۹۷۷ ق)، مغنی المحتاج، ج۲، ص۱۶۵، بیروت، دار احیاءالتراث العربی، ۱۳۷۷ ق.
[۴۳]
السید البکری الدمیاطی (م ۱۳۱۰ ق)، اعانة الطالبین، ج۳، ص۸۳، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۸ ق.
: «فَاِن ءانَستُم مِنهُم رُشدًا فَادفَعوا اِلَیهِم اَمولَهُم» نیز استفاده میشود. [۴۴]
الطبرسی (م ۵۴۸ ق)، مجمع البیان، ج۳، ص۱۶، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۶ ق.
[۴۶]
النووی (م ۶۷۶ ق)، المجموع فی شرح المهذب، ج۱۳، ص۳۶۷، دارالفکر.
بر شرط بودن عقل برای تکلیف، ادله دیگر، مانند عقل [۴۷]
العلامة الحلی (م ۷۲۶ ق)، تذکرة الفقهاء، ج۱، ص۲۶۶، المکتبة المرتضویه.
[۴۸]
سید علی الطباطبائی (م ۱۲۳۱ ق)، ریاض المسائل، ج۱، ص۳۱۶، قم، موسسة آل البیت (علیهمالسلام)، ۱۴۱۸ ق.
و احادیث [۵۰]
الحرالعاملی (م ۱۱۰۴ ق)، وسائل الشیعه، ج۲۸، ص۲۳، قم، آل البیت (علیهمالسلام) لاحیاءالتراث، ۱۴۱۲ ق.
[۵۱]
النوری (م ۱۳۲۰ ق)، مستدرک الوسائل، ج۱، ص۸۴، بیروت، آل البیت (علیهمالسلام) لاحیاء التراث، ۱۴۰۸ ق.
[۵۲]
النسایی (م ۳۰۳ ق)، سنن النسائی، ج۶، ص۱۵۶، بیروت، دارالفکر، ۱۳۴۸ ق.
نیز دلالت دارند.۴ - قدرتاز دیگر شرایط تکلیف، توانایی مکلف بر انجام دادن آن است. [۵۳]
سید علی الطباطبائی (م ۱۲۳۱ ق)، ریاض المسائل، ج۸، ص۱۰۸، قم، موسسة آل البیت (علیهمالسلام)، ۱۴۱۸ ق.
آیات پرشماری به این شرط اشاره دارند؛ مانند ۲۸۶ بقره: «لا یُکَلِّفُ اللّهُ نَفسًا اِلاّ وُسعَها» همچنین آیات ناظر به نفی حرج و دشواری در دین را نیز میتوان مشعر به این شرط دانست [۶۴]
الفخر الرازی (م ۶۰۶ ق)، التفسیر الکبیر، ج۷، ص۱۴، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۲۱ ق.
از نظر عقل نیز قدرت شرط تکلیف به شمار میرود و مکلف ساختن افراد به بیش از توان آنان قبیح است. [۶۶]
الطوسی (م ۴۶۰ ق)، الاقتصاد الهادی، ج۱، ص۶۱، به کوشش حسن سعید، تهران، مکتبة جامع چهل ستون، ۱۴۰۰ ق.
[۶۷]
الطوسی (م ۴۶۰ ق)، التبیان، ج۶، ص۴۸۴، به کوشش احمد حبیب العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
[۶۸]
الجصاص (م ۳۷۰ ق)، احکام القرآن، ج۱، ص۶۵۲، به کوشش عبدالسلام محمد، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۵ ق.
در روایات اسلامی نیز تکلیف به بیشتر از توان نفی شده است [۶۹]
الکلینی (م ۳۲۹ ق)، الکافی، ج۱، ص۱۶۱-۱۶۳، به کوشش غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۷۵ ش.
ولی برخی نحلهها، مانند اشاعره، قدرت را شرط تکلیف ندانسته و تکلیف افراد به بیش از حد توان آنان را بر خداوند جایز شمردهاند. [۷۰]
سید نعمت الله الجزائری (م ۱۱۱۲ ق)، نور البراهین، ج۲، ص۲۶۱، به کوشش رجائی، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۷ ق.
[۷۱]
السبحانی، مفاهیم القرآن، ج۱، ص۳۲، به کوشش جعفر الهادی، قم، مؤسسه امام صادق (علیهالسلام)، ۱۴۱۳ ق.
یکی از مستندات آنان آیه ۲۸۶ بقره است که در آن پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) از خداوند خواستار مکلّف نشدن خود به بیش از حد توان است: «و لا تُحَمِّلنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ»؛ با این بیان که اگر چنان تکالیفی بر خداوند روا نبود چنین درخواستی معنا نداشت. [۷۳]
الفخر الرازی (م ۶۰۶ ق)، التفسیر الکبیر، ج۷، ص۱۵۹ ـ ۱۵۸، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۲۱ ق.
[۷۴]
ابن الجوزی (م ۵۹۷ ق)، زادالمسیر، ج۱، ص۲۹۶، بیروت، المکتب الاسلامی، ۱۴۰۷ ق.
در پاسخ گفته شده اوّلا، مراد آیه درخواست مبتلا نشدن به عذاب [۷۵]
الفخر الرازی (م ۶۰۶ ق)، التفسیر الکبیر، ج۷، ص۱۵۸، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۲۱ ق.
یا تکالیفی است که به عنوان عذاب برای بنده مقرر میشود. ثانیاً، بر فرض اینکه مراد تکلیف به بیش از حد توان باشد درخواست نفی آن، دلیل بر جواز مکلف کردن انسان به چنین تکالیفی از سوی خداوند نیست. [۷۸]
الفخر الرازی (م ۶۰۶ ق)، التفسیر الکبیر، ج۷، ص۱۵۸، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۲۱ ق.
برخی با استناد به آیه ۲۸۴ بقره که از محاسبه الهی از هرآنچه بر قلب انسان میگذرد خبر میدهد: «اِن تُبدوا ما فی اَنفُسِکُم اَو تُخفوهُ یُحاسِبکُم بِهِ اللّه»، گفتهاند: برخی از اموری که بر قلب انسان میگذرد اختیاری نیست، پس محاسبه انسان بر آنها تکلیف به بیش از حد توان انسان است. در پاسخ گفته شده است که مراد آیه اموری است که در نفس رسوخ کرده و منشأ اطاعت یا معصیت میگردد نه هرآنچه بر قلب انسان خطور میکند یا اموری است که پس از ورود به قلب، فرد تصمیم به تحقق و عملی ساختن آنها میگیرد [۸۲]
الفخر الرازی (م ۶۰۶ ق)، التفسیر الکبیر، ج۷، ص۱۳۴، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۲۱ ق.
همچنین به آیات ۳۰ ـ ۳۲ بقره استناد شده، با این استدلال که خداوند در آنها فرشتگان را به خبر دادن از اسمای الهی مکلف فرموده است، در حالی که آنان به این اسما دانا نبودند. در جواب باید گفت امر در آیه حقیقی و تکلیفی نیست، بلکه هدف از آن، آشکار کردن عجز ملائکه [۸۵]
السبحانی، مفاهیم القرآن، ج۱، ص۳۳، به کوشش جعفر الهادی، قم، مؤسسه امام صادق (علیهالسلام)، ۱۴۱۳ ق.
[۸۶]
التفتازانی (م ۷۹۳ ق)، شرح المقاصد، ج۲، ص۱۵۵، پاکستان، دارالمعارف النعمانیة، ۱۴۰۱ ق.
و خاموش ساختن اعتراض آنان نسبت به خلافت آدم بوده است. [۸۷]
الفخر الرازی (م ۶۰۶ ق)، التفسیر الکبیر، ج۲، ص۱۷۷، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۲۱ ق.
دراین باره به آیاتی دیگر نیز استناد شده است؛ مانند آیات ۶ ـ ۷ بقره ۱۹ ـ ۲۰ هود ۱۰۸ نحل ۱۰ یس ۱ ـ ۳ مسد، زیرا در این آیات کافران به ایمان آوردن مکلف شدهاند، با اینکه خداوند از ایمان نیاوردن آنان آگاه است. [۹۳]
الفخر الرازی (م ۶۰۶ ق)، المحصول، ج۲، ص۲۲۴-۲۲۵، به کوشش طه جابر، بیروت، الرسالة، ۱۴۱۲ ق.
[۹۴]
الفخر الرازی (م ۶۰۶ ق)، المحصول، ج۴، ص۳۸، به کوشش طه جابر، بیروت، الرسالة، ۱۴۱۲ ق.
[۹۶]
السبحانی، مفاهیم القرآن، ج۱، ص۳۲، به کوشش جعفر الهادی، قم، مؤسسه امام صادق (علیهالسلام)، ۱۴۱۳ ق.
در پاسخ این استدلال نیز گفته شده است که مکلف شدن کفار به ایمان با وجود آگاهی خداوند از این امر به جهت اهدافی دیگر از جمله اتمام حجت بر کافران، دستیابی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به پاداش ابلاغ و اموری دیگر بوده است.۵ - اسلامبرخی فقها یکی از شرایط تکلیف را اسلام ( مسلمان بودن) دانستهاند، [۹۸]
محمد الافندی (م ۱۲۵۲ ق)، تکملة حاشیة رد المختار، ج۱، ص۹۴، دارالفکر، ۱۴۱۵ ق.
[۹۹]
سید سابق، فقه السنه، ج۱، ص۶۲۹، بیروت، دارالکتاب العربی.
بر این اساس، کافران، به احکام شرعی فرعی مکلف نیستند. [۱۰۲]
النووی (م ۶۷۶ ق)، المجموع فی شرح المهذب، ج۳، ص۴، دارالفکر.
[۱۰۳]
ابونجیم المصری (م ۹۷۰ ق)، البحر الرائق، ج۲، ص۳۵۴، به کوشش زکریا عمیرات، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۸ق.
از مستندات این دیدگاه، یکی آیاتی است که بیان تکالیف در آنها خطاب به مؤمنان است؛ مانند آیه ۱ مائده : «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اَوفوا بِالعُقود». دیگری آیه ۲۳۲ بقره است که پس از ذکر برخی تکالیف شرعی، آن را مایه پند مؤمنان به خدا و روز جزا میداند [۱۱۳]
الفخر الرازی (م ۶۰۶ ق)، التفسیر الکبیر، ج۶، ص۱۲۳، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۲۱ ق.
: «ذلِکَ یوعَظُ بِهِ مَن کانَ مِنکُم یُؤمِنُ بِاللّهِ والیَومِ الأخِر».در شماری از احادیث نیز اسلام شرط برخی تکالیف شمرده شده است. برخی در تأیید این نظر گفتهاند: اگر کافران، در حال کفر، مکلف به تکالیف شرعی باشند لازمه اش جمع بین اسلام و کفر است، و اگر پس از پذیرش اسلام به این تکالیف مکلف باشند لازمه اش وجوب قضای تکالیف گذشته بر آنان است، در حالی که کسی بر این نظر نیست. [۱۱۶]
الفخر الرازی (م ۶۰۶ ق)، المحصول، ج۲، ص۲۴۵، به کوشش طه جابر، بیروت، الرسالة، ۱۴۱۲ ق.
در برابر، بیشتر فقهای امامیه [۱۱۷]
احمد النراقی (م ۱۲۴۵ ق)، مستند الشیعه، ج۹، ص۳۸۵، قم، آل البیت (علیهمالسلام) لاحیاء التراث، ۱۴۱۵ ق.
و اهل سنت [۱۲۰]
النووی (م ۶۷۶ ق)، المجموع فی شرح المهذب، ج۳، ص۴، دارالفکر.
[۱۲۱]
محمد الافندی (م ۱۲۵۲ ق)، تکملة حاشیة رد المختار، ج۴، ص۵، دارالفکر، ۱۴۱۵ ق.
[۱۲۲]
ابن الجوزی (م ۵۹۷ ق)، زادالمسیر، ج۱، ص۶۲، بیروت، المکتب الاسلامی، ۱۴۰۷ ق.
برآناند که اسلام شرط تکلیف نیست و کافران در اصول و فروع دین به انجام دادن تکالیف الهی موظفاند.صاحبان این نظر، به آیاتی استدلال میکنند که همه انسانها را مخاطب برخی تکالیف قرار داده است؛ مانند آیه ۲۱ بقره : «یـاَیُّهَا النّاسُ اعبُدوا رَبَّکُم» و آیه ۹۷ آل عمران : «لِلّهِ عَلَی النّاسِ حِجُّ البَیت»؛ نیز آیاتی که کارهای همه انسانها از جمله کافران را در قیامت بازخواست پذیر دانسته است، مانند آیات ۴۰ ـ ۴۴ مدثّر ۸ زلزال و ۷ فصّلت . [۱۲۸]
مقداد السیوری (م ۸۲۶ ق)، کنزالعرفان فی فقه القرآن، ج۱، ص۷، به کوششبهبودی، تهران، مرتضوی، ۱۳۷۳ ش.
[۱۲۹]
الطوسی (م ۴۶۰ ق)، العدة فی اصول الفقه، ج۱، ص۱۹۲، به کوشش انصاری قمی، قم، ستاره، ۱۴۱۷ ق.
[۱۳۰]
الفخر الرازی (م ۶۰۶ ق)، المحصول، ج۲، ص۲۳۷، به کوشش طه جابر، بیروت، الرسالة، ۱۴۱۲ ق.
به نظر پیروان این دیدگاه، اختصاص خطاب برخی آیات به مؤمنان یا بدان سبب است که تنها آنها به این تکالیف عمل میکنند یا از آن روست که تنها کارهای آنان قبول میشود.برخی نیز سبب این گونه خطاب را انعقاد پیمان عبودیت میان مؤمنان و خداوند دانستهاند. [۱۳۱]
مقداد السیوری (م ۸۲۶ ق)، کنزالعرفان فی فقه القرآن، ج۱، ص۷، به کوششبهبودی، تهران، مرتضوی، ۱۳۷۳ ش.
[۱۳۲]
محمد فاکر میبدی، آیات الاحکام تطبیقی، ص۵۱، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، ۱۳۸۳ ش.
درباره قضای تکالیف فوت شده، به نظر برخی فقها کافر پس از پذیرش اسلام در پارهای از تکالیف، همچون حج مکلف به قضا کردن است. [۱۳۳]
سید محمد کاظم یزدی (م ۱۳۳۷ ق)، العروة الوثقی، ج۲، ص۴۶۴، قم، دارالتفسیر، اسماعیلیان، ۱۴۱۹ ق.
[۱۳۴]
سید رضا الخلخالی،المعتمد العروة الوثقی، ج۱، ص۲۶۳ «حج»، محاضرات آیة الله خوئی (م ۱۴۱۳ ق)، قم، مدرسة دارالعلم، ۱۴۰۴ ق.
البته بنابر عدم وجوب قضا نیز علت آن، لطف خداوند بر کافران و ترغیب آنان به پذیرش اسلام است [۱۳۵]
الفخر الرازی (م ۶۰۶ ق)، المحصول، ج۲، ص۲۴۵-۲۴۶، به کوشش طه جابر، بیروت، الرسالة، ۱۴۱۲ ق.
نه مکلف نبودن آنان به فروع دین.شماری از اهل سنت در نظری دیگر بر آناند که کافران تنها به نواهی مکلفاند؛ ولی اوامر شرعی بر آنان واجب نیست. [۱۳۶]
الفخر الرازی (م ۶۰۶ ق)، التفسیر الکبیر، ج۲، ص۲۳۷، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۲۱ ق.
[۱۳۷]
النووی (م ۶۷۶ ق)، المجموع فی شرح المهذب، ج۳، ص۴، دارالفکر.
۶ - علمبه نظر برخی فقها علم داشتن به تکلیف از شرایط عام تکلیف است [۱۳۸]
محمد رضا مظفر (م ۱۳۸۸ ق)، اصول الفقه،ج۱، ص۸۲، قم، دفتر تبلیغات، ۱۳۷۰ ش.
[۱۳۹]
جمعی از پژوهشگران گروه فلسفه و کلام اسلامی، اندیشه های کلامی شیخ طوسی، ج۱، ص۲۲۷، مشهد، دانشگاه علوم اسلامی رضوی، ۱۳۷۸ ش.
[۱۴۰]
الشوکانی (م ۱۲۵۵ ق)، نیل الاوطار، ج۵، ص۲۷۲، بیروت، دارالجیل، ۱۹۷۳ م.
ولی بسیاری آن را از شرایط تنجز تکلیف دانسته اند [۱۴۱]
محمدتقی بروجردی، نهایة الافکار، ج۱، ص۴۱۴، تقریر بحث آقا ضیاء العراقی (م ۱۳۶۱ ق)، قم، مؤسسة امام مهدی (عج)، ۱۴۱۰ ق.
[۱۴۳]
سید محسن حکیم (م ۱۳۹۰ ق) مستمسک العروة الوثقی، قم، ج۱۰، ص۱۱۲، مکتبة النجفی، ۱۴۰۴ ق.
زیرا تکالیف شرعی میان عالم و جاهل مشترک است [۱۴۵]
تقریر بحث النائینی (م ۱۳۵۵ ق)، اجود التقریرات، ج۱، ص۱۵۵، سید ابوالقاسم الخوئی (م ۱۴۱۳ ق)، قم، مؤسسه مطبوعاتی دینی، ۱۴۱۰ ق.
و جهل به تکلیف آن را ساقط نمیکند، بلکه تنها عقاب و مؤاخذه را برمیدارد: «ما کُنّا مُعَذِّبینَ حَتّی نَبعَثَ رَسولا». تعبیر آیه کنایه از وصول تکلیف به مکلف و بیان کردن آن است. [۱۴۹]
محمدتقی بروجردی، نهایة الافکار، ج۲، ص۲۰۵، تقریر بحث آقا ضیاء العراقی (م ۱۳۶۱ ق)، قم، مؤسسة امام مهدی (عج)، ۱۴۱۰ ق.
برخی این شرط را از آیه ۲۷ انفال که از خیانت آگاهانه در امانت برحذر داشته استفاده کرده اند : «لا تَخونُوا اللّهَ والرَّسولَ...واَنتُم تَعلَمون».در برخی احادیث نیز مؤاخذه فرد جاهلِ به یک امر مردود شمرده شده است. [۱۵۴]
الحرالعاملی (م ۱۱۰۴ ق)، وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۳۶۹، قم، آل البیت (علیهمالسلام) لاحیاءالتراث، ۱۴۱۲ ق.
۷ - فهرست منابع(۱) قرآن کریم. (۲) جمعی از پژوهشگران گروه فلسفه و کلام اسلامی، اندیشه های کلامی شیخ طوسی، مشهد، دانشگاه علوم اسلامی رضوی، ۱۳۷۸ ش. (۳) الشهید الثانی (م ۹۶۵ ق)، مسالک الافهام الی تنقیح شرایع الاسلام، قم، معارف اسلامی، ۱۴۱۶ ق. (۴) سید احمد خوانساری، جامع المدارک. (۵) الطبرسی (م ۵۴۸ ق)، مجمع البیان، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۶ ق. (۶) القرطبی (م ۶۷۱ ق)، الجامع لاحکام القرآن، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۷ ق. (۷) الطباطبایی (م ۱۴۰۲ ق)، المیزان، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ ق. (۸) میرزا ابوالقاسم القمی (م ۱۲۲۱ ق)، غنائم الایام، به کوشش تبریزیان، الاعلام الاسلامی، ۱۴۱۷ ق. (۹) احمد النراقی (م ۱۲۴۵ ق)، مستند الشیعه، قم، آل البیت (علیهمالسلام) لاحیاء التراث، ۱۴۱۵ ق. (۱۰) صالح الازهری، الثمر الدانی، بیروت، المکتبة الثقافیه. (۱۱) محمد الافندی (م ۱۲۵۲ ق)، تکملة حاشیة رد المختار، دارالفکر، ۱۴۱۵ ق. (۱۲) العلامة الحلی (م ۷۲۶ ق)، تذکرة الفقهاء، المکتبة المرتضویه. (۱۳) المحقق الاردبیلی (م ۹۹۳ ق)، مجمع الفائدة والبرهان، به کوشش عراقی و دیگران، قم، انتشارات اسلامی، ۱۴۱۶ ق. (۱۴) السید البکری الدمیاطی (م ۱۳۱۰ ق)، اعانة الطالبین، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۸ ق. (۱۵) ابن ابی جمهور (م ۸۸۰ ق)، عوالی اللئالی، به کوشش عراقی، قم، سیدالشهداء، ۱۴۰۳ ق. (۱۶) الحرالعاملی (م ۱۱۰۴ ق)، وسائل الشیعه، قم، آل البیت (علیهمالسلام) لاحیاءالتراث، ۱۴۱۲ ق. (۱۷) النوری (م ۱۳۲۰ ق)، مستدرک الوسائل، بیروت، آل البیت (علیهمالسلام) لاحیاء التراث، ۱۴۰۸ ق. (۱۸) احمد بن حنبل (م ۲۴۱ ق)، مسند احمد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۵ ق. (۱۹) النسایی (م ۳۰۳ ق)، سنن النسائی، بیروت، دارالفکر، ۱۳۴۸ ق. (۲۰) الحاکم النیشابوری (م ۴۰۵ ق)، المستدرک علی الصحیحین، به کوشش مرعشلی، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۶ ق. (۲۱) الطوسی (م ۴۶۰ ق)، التبیان، به کوشش احمد حبیب العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی. (۲۲) الراوندی (م ۵۷۳ ق)، فقه القرآن، به کوشش حسینی، قم، کتابخانه نجفی، ۱۴۰۵ ق. (۲۳) سید محمد بن علی الموسوی العاملی (م ۱۰۰۹ ق)، مدارک الاحکام، قم، آل البیت (علیهمالسلام) لاحیاء التراث، ۱۴۱۰ ق. (۲۴) العلامة الحلی (م ۷۲۶ ق)، منتهی المطلب، به کوشش مجمع البحوث الاسلامیة، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۴۱۲ ق. (۲۵) المقدس الاردبیلی (م ۹۹۳ ق)، زبدة البیان، به کوشش بهبودی، تهران، المکتبة المرتضویه. (۲۶) السرخسی (م ۴۸۳ ق)، المبسوط، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۶ ق. (۲۷) النووی (م ۶۷۶ ق)، المجموع فی شرح المهذب، دارالفکر. (۲۸) یوسف البحرانی (م ۱۱۸۶ق)، الحدائق الناضره، به کوشش آخوندی، قم، نشر اسلامی، ۱۳۶۳ ش. (۲۹) محمد الشربینی (م ۹۷۷ ق)، مغنی المحتاج، بیروت، دار احیاءالتراث العربی، ۱۳۷۷ ق. (۳۰) علی اصغر مروارید، الینابیع الفقهیه. (۳) سید علی الطباطبائی (م ۱۲۳۱ ق)، ریاض المسائل، قم، موسسة آل البیت (علیهمالسلام)، ۱۴۱۸ ق. (۳۲) سید علی الموسوی البهبهانی (م ۱۳۸ ق)، الفوائد العلیه، اهواز، مکتبة دارالعلم، ۱۴۰۵ ق. (۳۳) الفخر الرازی (م ۶۰۶ ق)، التفسیر الکبیر، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۲۱ ق. (۳۴) الطوسی (م ۴۶۰ ق)، الاقتصاد الهادی، به کوشش حسن سعید، تهران، مکتبة جامع چهل ستون، ۱۴۰۰ ق. (۳۵) الجصاص (م ۳۷۰ ق)، احکام القرآن، به کوشش عبدالسلام محمد، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۵ ق. (۳۶) الکلینی (م ۳۲۹ ق)، الکافی، به کوشش غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۷۵ ش. (۳۷) سید نعمت الله الجزائری (م ۱۱۱۲ ق)، نور البراهین، به کوشش رجائی، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۷ ق. (۳۸) السبحانی، مفاهیم القرآن، به کوشش جعفر الهادی، قم، مؤسسه امام صادق (علیهالسلام)، ۱۴۱۳ ق. (۳۹) ابن الجوزی (م ۵۹۷ ق)، زادالمسیر، بیروت، المکتب الاسلامی، ۱۴۰۷ ق. (۴۰) المشهدی، کنزالدقایق، به کوشش العراقی، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۷ ق. (۴۱) التفتازانی (م ۷۹۳ ق)، شرح المقاصد، پاکستان، دارالمعارف النعمانیة، ۱۴۰۱ ق. (۴۲) الفخر الرازی (م ۶۰۶ ق)، المحصول، به کوشش طه جابر، بیروت، الرسالة، ۱۴۱۲ ق. (۴۳) سید سابق، فقه السنه، بیروت، دارالکتاب العربی. (۴۴) محمد علی الانصاری، الموسوعة الفقهیة المیسره، قم، مجمع الفکر الاسلامی، ۱۴۱۵ ق. (۴۵) سید مصطفی خمینی (م ۱۳۵۶ ش)، تحریرات فی الاصول، نشر آثار الامام (قدس سره)، ۱۴۱۸ ق. (۴۶) ابونجیم المصری (م ۹۷۰ ق)، البحر الرائق، به کوشش زکریا عمیرات، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۸ق. (۴۷) رضا الهمدانی (م ۱۳۲۲ ق)، مصباح الفقیه، قم، المؤسسة الجعفریة لاحیاءالتراث، ۱۴۱۷ ق. (۴۸) العلامة الحلی (م ۷۲۶ ق)، مختلف الشیعه، قم، النشر الاسلامی، ۱۴۱۲ ق. (۴۹) مقداد السیوری (م ۸۲۶ ق)، کنزالعرفان فی فقه القرآن، به کوششبهبودی، تهران، مرتضوی، ۱۳۷۳ ش. (۵۰) الطوسی (م ۴۶۰ ق)، العدة فی اصول الفقه، به کوشش انصاری قمی، قم، ستاره، ۱۴۱۷ ق. (۵۱) محمد فاکر میبدی، آیات الاحکام تطبیقی، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، ۱۳۸۳ ش. (۵۲) سید محمد کاظم یزدی (م ۱۳۳۷ ق)، العروة الوثقی، قم، دارالتفسیر، اسماعیلیان، ۱۴۱۹ ق. (۵۳) محاضرات آیة الله خوئی (م ۱۴۱۳ ق)، المعتمد العروة الوثقی، سید رضا الخلخالی، قم، مدرسة دارالعلم، ۱۴۰۴ ق. (۵۴) محمد رضا مظفر (م ۱۳۸۸ ق)، اصول الفقه، قم، دفتر تبلیغات، ۱۳۷۰ ش. (۵۵) الشوکانی (م ۱۲۵۵ ق)، نیل الاوطار، بیروت، دارالجیل، ۱۹۷۳ م. (۵۶) محمدتقی بروجردی، نهایة الافکار، تقریر بحث آقا ضیاء العراقی (م ۱۳۶۱ ق)، قم، مؤسسة امام مهدی (عج)، ۱۴۱۰ ق. (۵۷) سید محسن حکیم (م ۱۳۹۰ ق) مستمسک العروة الوثقی، قم، مکتبة النجفی، ۱۴۰۴ ق. (۵۸) سید محمد حسن بجنوردی، القواعد الفقهیه، به کوشش مهریزی و درایتی، قم، هادی، ۱۴۱۹ ق. (۵۹) تقریر بحث النائینی (م ۱۳۵۵ ق)، اجود التقریرات، سید ابوالقاسم الخوئی (م ۱۴۱۳ ق)، قم، مؤسسه مطبوعاتی دینی، ۱۴۱۰ ق. (۶۰) الانصاری (م ۱۲۸۱ ق)، فرائد الاصول (رسائل)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۷ ق. (۶۱) سید محمد صادق روحانی، زبدة الاصول، قم، مدرسة الامام الصادق (علیهالسلام)، ۱۴۱۲ ق. (۶۲) حسن بن شعبة الحرانی (م قرن۴ ق)، تحف العقول، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۴ ق؛ ۸ - پانویس
۹ - منبعدائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «تکلیف». |