طیلسانطیلسان از روپوشهای تجملی رایج در قرون اولیه و میانه دوره اسلامی است. فهرست مندرجات۲ - احکام مرتبط ۲.۱ - در طهارت ۲.۲ - در حج ۳ - طیلسان در منابع ۴ - انواع طیلسان ۴.۱ - طیلسان پوشاکی گرانبها ۵ - اصل فارسی طیلسان ۶ - طیلسان در دوران خلافت ۷ - طیلسان لباس قاضیان و فقیهان و عالمان ۸ - هدیه ۹ - کاربردهای جانبی دیگری ۹.۱ - طیلسان در شرع و سنت ۱۰ - اهل ذمه ۱۱ - فهرست منابع ۱۲ - پانویس ۱۳ - منبع ۱ - تعریف طیلسانواژه طیلسان مفرد «طیالسه» عربی برگردانده شده از «تالشان» فارسی و عبارت است از نوعی بالاپوش ضخیم و بدون آستین که تار آن ابریشم و پودش از پنبه بوده و بالای بدن؛ کتفها و پشت را میپوشانید. از کلام برخی لغویان، پوشاندن سر نیز استفاده میشود. [۱]
مجمع البحرین، واژه «طیلس».
[۲]
روضة المتقین، ج۴، ص۴۰۰.
[۴]
ملاذ الاخیار، ج۲، ص۵۲۷.
غالباً به صورت یک پارچه، بدون برش و دوخت، از جنسهای گوناگون، مختلف که در اندازههای کوچکتر همچون روسری یا شال بر سر و در اندازههای بزرگتر همچون بالاپوش، بر شانه انداخته یا بر شانهها افکنده میشده است. [۷]
اسماعیلبن حماد جوهری، صحاح، ج۲، ص۹۴۴، چاپ احمد عبدالغفور عطار، تهران، ۱۳۶۸ش.
[۸]
ابنمنظور، لسان العرب، ج۸، ص۱۸۳، ذیل «طلس»،۱خ.
[۹]
رجبعبدالجواد ابراهیم، المعجم العربی الاسماء الملابس فی ضوء المعاجم و النصوص الموثقه من الجاهلیة حتی الحصر الحدیث، ج۱، ص۳۰۶ـ ۳۰۷، چاپ محمود فهمی حجازی و عبدالهادی تازی، قاهره، ۱۴۲۳/ ۲۰۰۲م.
طیلسان را معمولاً روی عمامه و سرپوشهای دیگر بر سر میکشیدند یا آن را بر یک شانه یا هر دو شانه حمایل میکردند [۱۰]
البدء و التاریخ، مطهر مقدسی ، ص۳۲۸، چاپ تهران، ۱۹۶۲، از روی چاپ کلمان هوار، پاریس۱۸۹۹،۱۸۹۹م.
[۱۱]
قلقشندی، صبح، ج۵، ص۱۴۲، قلقشندی، صبح، ۱خ.
[۱۲]
قلقشندی، صبح، ج۵، ص ۲۷۱، قلقشندی، صبح، ۱خ.
[۱۳]
Mohammad Manazir, Ahsan, Sociall hLiife under the `Abbasides, London, NewYork, ۱۹۸۹. ص۴۲
معمولیترین رنگ برای طیلسانها، سبز و سیاه بوده، ولی ظاهراً طیلسان محدودیت رنگ نداشته است و از جمله از طیلسانهایی به رنگهای سفید (که ظاهراً بیشتر زنان بر سر میکشیدند) و آبی هم گزارشهایی هست [۱۴]
جاحظ خط، ج۲، ص۳۴۲.
[۱۵]
طبری، تاریخ، ج۸، ص۱۶۱، چاپ بیروت.
[۱۶]
ابوالفرج اصفهانی، اغانی، ج۵، ص۳۹۰، ۱خ.
[۱۷]
ابونعیم اصبهانی، حلیةالاولیاء، ج۹، ص۲۰۴، بیروت، ۱۴۰۵م.
[۱۸]
ابونعیم اصبهانی، حلیةالاولیاء، ج۹، ص۲۱۰، بیروت، ۱۴۰۵م.
بنا بر گزارشهای اندکی نیز هست که نشان می دهد در برخی انواع طیلسان، ها برش و دوخت و دوزی انجام میگرفته [۲۴]
طبقات، ابنسعد، ج۷، ص۲۱۰ ،چاپ احسان عباس، ۱خ.
[۲۵]
ابننجار، ذیل تاریخ بغداد، ج۱۷، ص۱۲۵، چاپ مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷م.
و تزیین آنها با زردوزی و مطرز ساختن آنها نیز معمول بوده است. [۲۶]
ابونعیم اصبهانی، حلیةالاولیاء، ج۴، ص۲۲۱، بیروت، ۱۴۰۵م.
[۲۷]
ابوشامه، الروضتین فی اخبار الدولتین، ج۲، ص۱۹، چاپ دارالجیل، بیروت،.
۲ - احکام مرتبطاز احکام مرتبط با آن به مناسبت در باب طهارت و حج سخن گفتهاند. ۲.۱ - در طهارتکسی که میّت را درون قبر میگذارد مستحب است طیلسان را از تن در آورد. ۲.۲ - در حجاز محرمات احرام برای مرد پوشیدن لباس دوخته است؛ لیکن به قول مشهور ، پوشیدن طیلسان، هرچند دوخته باشد، بدون ضرورت نیز جایز است. البته دکمهها و نیز بند آن را نباید ببندد. [۳۳]
مفاتیح الشرائع، ج۱، ص۳۳۱.
برخی پوشیدن آن را تنها در حال ضرورت جایز دانستهاند. ۳ - طیلسان در منابعاز طیلسان در بسیاری از منابع با عنوان طرحه نیز یاد شده است. و بنا بر استدلال دوزی [۳۷]
Rindard Dozy, Dictionnaire détaillé des noms des vêtements chez les Arabes bictionnaire Detaille des Noms des Vetements ehez les Arabes, Amsterdam, ۱۸۴۵، ص۲۵۴ـ ۲۶۲.
، نمیتوان طرحه را پوشاک متمایزی دانست، بلکه باید آن را نام عنوان مصری طیلسان بوده تلقی کرد. به ویژه، از این رو که بیشترین ذکر از طرحه بیشتر در منابع مصر دوره ممالیک ذکر شده است [۳۸]
ذهبی، سیر ، ۱۹۸۴، ج۴، ص۲۲۷
[۳۹]
ابنکثیر، البدایة و النهایة، ج۱۲، ص۱۱۱، بیروت.
[۴۰]
ابنکثیر، البدایة و النهایة، ج۱۳، ص۳۲، بیروت.
[۴۱]
قلقشندی، مآثر الانافة فی معالم الخلافه، ج۲، ص۲۴۲، چاپ عبدالستار و احمد فراج، کویت، ۱۳۶۴/ ۱۹۸۰م.
[۴۲]
ابنتغری بردی، النجوم الزاهره فی ملوک المصر و القاهره، ج۸، ص۱۳۵، مصر، ۱۹۶۳م.
[۴۳]
ابنتغری بردی، النجوم الزاهره فی ملوک المصر و القاهره، ج۹، ص۱۷۶، مصر، ۱۹۶۳م.
[۴۴]
Rindard Dozy, Dictionnaire détaillé des noms des vêtements chez les Arabes bictionnaire Detaille des Noms des Vetements ehez les Arabes, Amsterdam, ۱۸۴۵. ص۲۵۴ـ ۲۶۲
و نیز رواج این واژه به در اطلاق بر شالی سیاه رنگ، که بیشتر زنان روستایی مصر آن را تا (قرن) چهاردهم/ بیستم بر سر میکشیدهاند، اطلاق شده است. [۴۵]
احمد امین، قاموسالعادات و التقالید و التعابیر المصریه، ج۱، ص۲۲۷، قاهره، ۱۹۵۳م.
همچنین؛ ضمن آنکه این اصطلاح در منابع عربی پیش از قرن ششم در مرکز و شرق جهان اسلام ر رایجنبوده و ظاهراً ابنجوزی [۴۶]
ابنجوزی، ج۹، ص۲۳۸.
[۴۷]
ابنجوزی، ج۱۰، ص۲۵۷.
، نخستین نویسنده عراقی بوده است که از آن یاد کرده است.۴ - انواع طیلسانبا آنکه در منابع، از انواع گوناگون طیلسانها با نامهایی چون بَتّ، ساج، مقوّر، هاشمی، مُدَبَّج، کردی، قومسی و جز آنها، یاد شده است، توضیحات موجود، چنان نیست که بتوان به تفصیل از انواع طیلسان سخن گفت و معمولاً این نامگذاریها به جنس، رنگ و به ویژه محل تولید این طیلسانها راجع بوده است [۴۸]
ابنسعد، طبقات ج۶، ص۲۶۷ .
[۴۹]
ابنسعد، طبقات، ج۷، ص۲۱۰.
[۵۰]
طبری، تاریخ، ج۸، ص۱۶۱، چاپ بیروت.
[۵۱]
قلقشندی، صبح، ج۱، ص۴۲۸، ۱خ.
[۵۲]
صالح احمدعلی، المنسوجات و الالبسة العربیة فی العهود الاسلامیة الاولی، ج۱، ص۲۰۵ـ ۲۰۸، بیروت، ۲۰۰۳م.
[۵۳]
یحیی جبوری، الملابس العربیة فی الشعر الجاهلی، ج۱، ص۱۸۴ـ ۱۸۸، بیروت، ۱۹۸۹م.
برخی طیلسانها، به سبب ضخامت پارچه، سنگین میشدند. [۵۴]
ابنعساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۳۵، ص۴۵۰، چاپ علی شیری، بیروت، ۱۹۹۶م.
طیلسان کردی، دو رویه داشت و گاه از یک رویه آن تا سی سال، مورد استفاده قرار میگرفت و سپس از رویه دیگرش استفاده میکردند [۵۵]
طبقات، ابنسعد، چاپ احسان عباس، ۱خ.
[۵۶]
ابنسعد، ج۴، ص۱۶۵.
[۵۷]
ابنسعد، ج۷، ص۱۶۱.
شهر بم در کرمان، قومس و نیشابور و نیز شهرهای طبرستان به تولید طیلسانهای مرغوب شهره بودند و محصولاتشان در قسمتهای مختلف جهان اسلام شناخته شده بود [۶۰]
ابوطیب حمدبن اسحاق وشاء، الموشی او الظرف و الظرفاء، ج۱، ص۳۲۵، دارصادر بیروت، ۱۳۸۵/ ۱۹۶۵م.
[۶۱]
ابنحوقل، صورة، ج۱، ص۳۱۲، ۱خ.
[۶۲]
مقدسی، ص۳۶۷.
[۶۳]
مقدسی، ص ۴۷۰.
طیلسانها را به همراه تن پوشهایی چون جبه، قمیص، قبا، دراعمه و ازار و به ویژه با سرپوشهایی چون عمامه، دیینیه و قلنسوه دربر میکردند [۶۴]
یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۱۶۴، ۱خ.
[۶۵]
ابوالفرج اصفهانی، اغانی، ج۵، ص۴۰۸، ۱خ.
[۶۶]
ابونعیم اصبهانی، حلیةالاولیاء، ج۹، ص۲۰۴، بیروت، ۱۴۰۵م.
[۶۷]
ابونعیم اصبهانی، حلیةالاولیاء، ج۹، ص۲۰۶، بیروت، ۱۴۰۵م.
[۶۸]
هلالبن محسن صابی، رسوم دارالخلافة، ج۱، ص۹۱، چاپ میخائیل عواد، بغداد، ۱۳۸۳/ ۱۹۶۴م.
[۶۹]
مقدسی، ص۳۲۸.
[۷۰]
ابنجبیر، ص۲۳.
[۷۱]
ابنجبیر، ص ۶۵.
[۷۳]
ذهبی، سیر، ج۲۱، ص۱۳۸، ۱خ.
۴.۱ - طیلسان پوشاکی گرانبهاطیلسان، پوشاکی گرانبها بود و وجود طیلسانهای فراوان در شمار داراییهای افراد، نشانه ثروتمندی و تمکن بالای او محسوب میشد. [۷۴]
قاضیرشید، الذخائر و التحف، ج۱، ص۲۱۴ـ ۲۱۵، چاپ محمد حمیدالله، کویت، ۱۹۵۹م.
[۷۵]
قاضیرشید، الذخائر و التحف، ج۱، ص۲۲۹، چاپ محمد حمیدالله، کویت، ۱۹۵۹م.
مسلمانان طیلسان را، به ویژه در دوره فتوحات، به عنوان خراج و مالیات نیز از سرزمینهای مفتوحه میگرفتند. [۷۹]
مطهر مقدسی، البدءو و التاریخ، ج۵، ص۱۶۶، چاپ تهران، ۱۹۶۲، از روی چاپ کلمان هوار، پاریس۱۸۹۹، ۱۸۹۹م.
[۸۰]
مطهر مقدسی، البدءو و التاریخ، ج۶، ص۴۳، چاپ تهران، ۱۹۶۲، از روی چاپ کلمان هوار، پاریس۱۸۹۹، ۱۸۹۹م.
از طیلسانهای ارزان قیمت (مثلاً طیلسان یکصد درهمی در قرن اول و طیلسانی سی درهمی در قرن دوم از آن مردی فقیر در بغداد و طیلسان چهارصد۴۰۰ درهمی یک محدّث بصری در همان قرن) تا طیلسانهای گرانقیمت سی دیناری تولید بم گزارشهایی وجود دارد در دست است [۸۱]
ابن سعد، ج۴، ص۱۶۵.
[۸۲]
ابن سعد، ج۷، ص۲۱۰.
[۸۳]
طبری، تاریخ، ج۸، ص۲۵۳، چاپ بیروت.
[۸۴]
ابنحوقل، صورة، ج۱، ص۳۱۲، ۱خ.
[۸۵]
العامة فی بغداد فی القرنین الثالث و الرابع لهجرة، فهمیسعد، ص۲۸۳، دراسة فی التاریخ الاجتماعی، بیروت، ۱۴۱۳/ ۱۹۹۳م
[۸۶]
العامة فی بغداد فی القرنین الثالث و الرابع لهجرة، فهمیسعد، ص۲۹۱، دراسة فی التاریخ الاجتماعی، بیروت، ۱۴۱۳/ ۱۹۹۳م
[۸۷]
العامة فی بغداد فی القرنین الثالث و الرابع لهجرة، فهمیسعد، ص۲۹۱، جدول ، دراسة فی التاریخ الاجتماعی، بیروت، ۱۴۱۳/ ۱۹۹۳م
۵ - اصل فارسی طیلسانواژه طیلسان در عربی دخیل است و اصل آن را از کلمه فارسی تالِشان دانستهاند [۸۸]
اسماعیلبن حماد جوهری، صحاح، ج۲، ص۹۴۴، چاپ احمد عبدالغفور عطار، تهران، ۱۳۶۸ش.
[۸۹]
ابنمنظور، لسان العرب، ج۸، ص۱۸۳، ۱خ.
و در زبان عرب صدر اسلام، ابنالطیلسان کنایه از ایرانیان بود و از این رو، آشنایی اعراب عصر جاهلی با این پوشاک، [۹۲]
یحیی جبوری، الملابس العربیة فی الشعر الجاهلی، ج۱، ص۱۸۷، بیروت، ۱۹۸۹م.
به احتمال بسیار. باید از تماس آنان با ایرانیان حاصل شده باشد. هرچند ابنسعد [۹۳]
ابنسعد، ج۱، ص۴۶۱.
گفته که پیامبر -صلیاللهعلیهوآلهوسلم- چندان مایل به استفاده از طیلسان نبوده است، گزارشهایی هست که بنا برآنها، ایشان انواعی از طیلسان یا جبه طیلسانی میپوشیده اند ابن [۹۴]
سعد، ج۱، ص۴۵۴.
[۹۵]
صالح احمدعلی، المنسوجات و الالبسة العربیة فی العهود الاسلامیة الاولی، ج۱، ص۲۰۶ـ ۲۰۷، بیروت، ۲۰۰۳م.
بسیاری از صحابه و تابعان و نیز برخی امامان شیعه از طیلسان استفاده میکرده اند. [۹۶]
ابنسعد، ج۵، ص۱۳۹.
[۹۷]
ابنسعد، ج۵، ص ۲۱۸.
[۹۸]
ابنسعد ج۶، ص۱۵۱.
[۹۹]
ابنسعد ج۶، ص ۲۶۷.
[۱۰۰]
احمد ابن حنبل، ج۱، ص۳۶.
[۱۰۱]
یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۱۶۴، ۱خ.
[۱۰۳]
کلینی، ۱خ، ج۱، ص۴۴۱.
[۱۰۴]
کلینی، ۱خ، ج۱، ص۴۴۸.
[۱۰۵]
ابنعماد حنبلی، شذرات، ج۱، ص۵۶، ۱خ.
[۱۰۶]
محمدبن فارس جمیل، «اللباس فی مصر الرسول صلیاللهعلیهوسلم»، ج۱، ص۱۰۰، حولیات کلیةالآداب، ش۱۴، رساله ۹۱، کویت، ۱۴۱۴ـ۱۴۱۵/ ۱۹۹۳ـ۱۹۹۴م.
عمر، خلیفۀ دوم، از علاقه مسلمانان صدر اسلام به پوشیدن طیلسان، انتقاد میکرد که گویا پوشیدن آن را دور از زهد و سادهزیستی میانگاشت. [۱۰۷]
ابونعیم اصبهانی، حلیةالاولیاء، ج۴، ص۱۹۷ـ ۱۹۸، بیروت، ۱۴۰۵م.
۶ - طیلسان در دوران خلافتطیلسان از پوشاک رسمی محسوب میشد. خلفای عباسی در مناسبتهای مختلف، از جمله مراسم تشییع جنازه ها یا رکوب برای عزیمت به جنگ، از طیلسانهای آبی یا سیاه استفاده میکردند. [۱۰۸]
طبری، تاریخ، ج۸، ص۴۸۳، چاپ بیروت.
[۱۰۹]
ابنتغری بردی، النجوم الزاهره فی ملوک المصر و القاهره، ج۲، ص۷۳، مصر، ۱۹۶۳م.
در قرن پنجم نیز طیلسان بخشی از نشانههای خلافت بود، چنان که وقتی بساسیری در ۴۵۰، پس از تسلط بر بغداد خلیفه عباسی، القائم، را عزل کرد، طیلسان و عمامه او را به دربار مستنصر فاطمی در مصر فرستاد . [۱۱۰]
ابنتغری بردی، النجوم الزاهره فی ملوک المصر و القاهره، ج۵، ص۳۳۵، مصر، ۱۹۶۳م.
در دورۀ عصر عباسی، برخی صاحب منصبان (از جمله کسانی که به مقام نقابت منصوب میشدند) نیز از جانب خلیفه طیلسانی دریافت میکردند. [۱۱۱]
ابننجار، ذیل تاریخ بغداد، ج۱۷، ص۱۷۰، چاپ مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷م.
[۱۱۲]
ابنتغری بردی، النجوم الزاهره فی ملوک المصر و القاهره، ج۵، ص۲۴، مصر، ۱۹۶۳م.
خلفای فاطمی مصر، به ویژه در هنگام رکوب، و نیز وزیران فاطمی و در عصر مملوکی، بسیاری از بزرگان دربار، در مناسبتها و مراسم، طیلسان میپوشیدند. [۱۱۳]
قلقشندی، صبح، ج۱، ص۴۲۸، ۱خ.
[۱۱۴]
قلقشندی، صبح، ج۱، ص۵۰۶، ۱خ.
[۱۱۵]
سبکی، طبقاتالشافعیه الکبری، ج۱۰، ص۲۰۷، چاپ عبدالفتاح محمد حلو و محمود محمد طناحی، بیروت، ۱۳۸۳.
با این حال، در دوره ممالیک، عنوان ذوالطیلسان یک مقام رسمی عالی به شمار میرفت که فرماندهان نظامی نیز به او احترام میگذاشتند. [۱۱۶]
قلقشندی، ج۱۱، ص۱۹۸.
۷ - طیلسان لباس قاضیان و فقیهان و عالمانهمچنین در طول دوران خلافت در بیشتر بخشهای سرزمین های اسلامی، علاوه بر عموم و بزرگان که طیلسان را به عنوان نشانه اشرافیت دربرمیکردند . طیلسان، لباس قاضیان و فقیهان و عالمان بود [۱۱۷]
مقدسی، ص۳۲۸.
[۱۱۸]
ابوالفرج اصفهانی، اغانی، ج۵، ص۳۹۰، ۱خ.
[۱۱۹]
ذهبی، سیر، ج۴، ص۵۷۵، ۱خ.
[۱۲۰]
ذهبی، سیر، ج۱۷، ص۵۳۲، ۱خ.
[۱۲۱]
ذهبی، سیر، ج۲۱، ص۵۲، ۱خ.
فقیهان و قاضیان را ارباب الطیالسه میخواندند و وقتی کسی غیر از آنانها طیلسان میپوشید میگفتند که وی خود را شبیه قاضیان درآورده یا چون فقیهان لباس پوشیده است. [۱۲۲]
ابوالفرج اصفهانی، اغانی، ج۴، ص۱۹۷ـ ۱۹۸، ۱خ.
[۱۲۳]
شابشتی، دیارات، ج۱، ص۲۹۷، چاپ کورکیس عواد، بیروت، ۱۹۸۶م.
[۱۲۴]
ابنابیاصیبعه، عیونالانباء فی طبقاتالاطباء، ج۲، ص۴، چاپ ۱۲۹۹/ ۱۸۸۲م.
به نوشتۀ صابی، [۱۲۵]
هلالبن محسن صابی، رسوم دارالخلافة، ج۱، ص۹۱، چاپ میخائیل عواد، بغداد، ۱۳۸۳/ ۱۹۶۴م.
گفته که پوشیدن طیلسان در دورۀعصر عباسی برای قاضیان اجباری بوده است. به قول ابن تغری بردی [۱۲۶]
ابنتغری بردی، النجوم الزاهره فی ملوک المصر و القاهره، ج۵، ص۱۹۳، مصر، ۱۹۶۳م
نیز وقتی یک قاضی از منصب قضاوت برکنار میشد، پوشیدن طیلسان را وامینهاد. برخی علما در مجالس درس با طیلسان حاضر میشدند و عبارتی چون «چهارصد صاحب طیلسان در مجلس درس فلان عالم حاضر می شدند». [۱۲۷]
ذهبی، سیر، ج۱۳، ص۱۰۲، ۱خ.
کنایه از عظمت شأن علمی مدرّسی بود که شاگردانش نیز جمله از علما بودهاند. خطیبان و واعظان نیز طیلسان میپوشیدند [۱۲۸]
ابنجبیر، رحلة ابنجبیر، ص۲۳،چاپ بیروت، ۱۹۸۶م.
[۱۲۹]
ابنجبیر، رحلة ابنجبیر، ص۶۵،چاپ بیروت، ۱۹۸۶م.
[۱۳۰]
ابنبطوطه، رحله ابنبطوطه، ج۱، ص۱۷۹، چاپ علی منتصر تانی، بیروت، ۱۳۹۵/ ۱۹۷۵م.
با این حال، طیلسان پوشی چنان رواج یافت که طبقات مختلف مردم عادی و از جمله صوفیان و نیز افراد طبقات فرودست نیز طیلسان میپوشیدند [۱۳۱]
محمدبن احمد ابیمطهر ازدی، حکایة ابیالقاسم بغدادی، ج۱، ص۵، چاپ قاسم محمدرجب، بغداد، (از روی چاپ هایدلبرگ، ۱۹۰۲م.
[۱۳۲]
ابنجوزی، ۱۳۸۶، ص۶ ـ ۷.
گو اینکه بر خلاف رواج گسترده آن در عراق و خوزستان و به ویژه در فارس [۱۳۳]
ابنحوقل، صورة، ج۱، ص۲۵۴، ۱خ.
[۱۳۴]
ابنحوقل، صورة، ج۱، ص۲۸۹، ۱خ.
[۱۳۵]
مقدسی، ص۷.
[۱۳۶]
مقدسی، ص۱۲۹.
[۱۳۷]
مقدسی، ص۴۱۶.
[۱۳۸]
مقدسی، ص۴۴۰.
– که طیلسان پوشیدن عوام از طیلسان آن را از دلالت اشرافیاش فروافکنده بود [۱۳۹]
مقدسی، ص۴۱۹.
این پوشاک، در جرجان و مغرب کمتر مورد توجه مردم بوده است [۱۴۰]
مقدسی، ص۲۳۹.
[۱۴۱]
مقدسی، ص ۳۶۸.
۸ - هدیهطیلسان از پوشاکی بود که در دورههای گوناگون، علاوه بر صاحب منصبان عالی رتبه در دورههای مختلف، [۱۴۲]
ابونعیم اصبهانی، حلیةالاولیاء، ج۹، ص۲۰۹ـ ۲۱۰، بیروت، ۱۴۰۵م.
[۱۴۳]
قاضیرشید، الذخائر و التحف، ج۱، ص۱۳۸ـ ۱۳۹، چاپ محمد حمیدالله، کویت، ۱۹۵۹م.
[۱۴۴]
ابوشامه، ج۲، ص۱۹.
[۱۴۵]
ابنعدیم، بغیةالطلب فی تاریخ الحلب، ج۲، ص۸۰۶، چاپ سهیل زکار، بیروت، ۱۹۸۸م.
[۱۴۶]
ابنعدیم، بغیةالطلب فی تاریخ الحلب، ج۱، ص۴۵۵۲، چاپ سهیل زکار، بیروت، ۱۹۸۸م.
[۱۴۹]
ابنتغری بردی، النجوم الزاهره فی ملوک المصر و القاهره، ج۵، ص۲۴، مصر، ۱۹۶۳م.
[۱۵۰]
ابنتغری بردی، النجوم الزاهره فی ملوک المصر و القاهره، ج۵، ص۳۱۱، مصر، ۱۹۶۳م.
[۱۵۱]
ابنتغری بردی، النجوم الزاهره فی ملوک المصر و القاهره، ج۵، ص۳۲۵، مصر، ۱۹۶۳م.
به علما و دانشمندان نیز اعطا میشد. مثلاً ناصر عباسی در ۵۹۹، طیلسانی برای ابن المارستانیه پزشک به تفلیس فرستاد. [۱۵۲]
ابنابیاصیبعه، عیونالانباء فی طبقاتالاطباء، ج۱، ص۳۰۴، چاپ ۱۲۹۹/ ۱۸۸۲م.
گاه استادان برای تجلیل از شاگردانشان، در مراسم فارغ التحصیلی، به آنان طیلسان میپوشاندند. [۱۵۳]
سبکی، طبقاتالشافعیه الکبری، ج۸، ص۳۰۳، چاپ عبدالفتاح محمد حلو و محمود محمد طناحی، بیروت، ۱۳۸۳.
همچنین گفته شده است [۱۵۴]
ابوالشیخ انصاری، طبقات المحدثین باصبهان، ج۲، ص۴۸ـ ۵۰، چاپ عبدالغفور عبدالحق حسینی بالوشی، بیروت، ۱۴۰۸/ ۱۹۸۶م.
که ابو داوود طیالسی (متوفی۲۰۴)، از علمای حدیث، که هرچند سال یک بار برای روایت حدیث به اصفهان میرفت، با خود طیلسانهایی میبرد و به علمای بزرگ اصفهان، که در مجلس او شرکت میکردند، هدیه میداد.۹ - کاربردهای جانبی دیگریطیلسان کاربردهای جانبی دیگری هم داشت. گاه آن را تا میزدند و به صورت شال به کمر میبستند [۱۵۵]
العیون و الحدائق فی اخبار الحایق، چاپ دخویه و دیونگ، ج۳، ص۲۹۲، لیدن، ۱۸۶۹م.
یا آن را به جای طناب به کار میبردند، چنان که محییالدین نیشابوری، وزیر سنجر سلجوقی، را با طیلسانش خفه کرند. [۱۵۶]
خاقانی شروانی، دیوان، ج۱، ص۱۵۷، چاپ ضیاءالدین سجادی، تهران، ۱۳۷۸ش.
طیلسان برای پوشاندن برخی معایب جسمانی و از جمله کوژپشتیی پشت سالخوردگان یا پوشاندن صورت در مواقع لزوم [۱۵۷]
عبدالکریمبن محمد سمعانی، ادب الاملاء و الاستماء، ج۱، ص۱۳۱، چاپ سعیدمحمد لحام، بیروت، ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹م.
[۱۵۹]
ابنابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج۱۵، ص۲۸۹، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، ۱۳۸۵/ ۱۹۶۵م.
یا پنهان داشتن سلاح [۱۶۰]
طبری، تاریخ، ج۷، ص۵۹، چاپ بیروت.
به کار میرفت. گاه نیز اجساد مردگان را در آن میپیچیدند و در تابوت مینهادند. [۱۶۱]
ابنابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج۴، ص۲۹۸، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، ۱۳۸۵/ ۱۹۶۵م.
چون طیلسان لباسی رسمی و وزین بود، در برداشتن آن در هنگام حضور در مجالس بزم و بادهنوشی، نامناسب انگاشته میشد [۱۶۲]
ابوالفرج اصفهانی، اغانی، ج۵، ص۴۰۸، ۱خ.
احسن، ص۵۶۷). [۱۶۳]
Mohammad Manazir, Ahsan, Sociall hLiife under the `Abbasides, London, NewYork, ۱۹۸۹. ص۵۶۷.
۹.۱ - طیلسان در شرع و سنتپوشیدن طیلسان به صورت مطلق از نظر شرع و سنت دینی منعی نداشت و تحریم های موجود در منابع صرفاً در چهارچوب موارد عمومی مربوط به همه لباسهای دیگر است. در صدر اسلام، مسلمانان نماز گزاردن با، طیلسان و نیز در برداشتن آن را در حالت احرام، جایز می دانستند، مگر آنکه طیلسان از نوع بریده و دوخته شده و تکمهدار بوده باشد. [۱۶۴]
ابنسعد، ج۶، ص۲۶۷.
[۱۶۵]
ابنسعد، ج۶، ص ۲۸۲.
۱۰ - اهل ذمهاهل ذمه نیز غالباً در پوشیدن طیلسان آزاد بودند. [۱۶۸]
ابناخوه، معالم القربه فی احکام الحسبة، ج۱، ص۹۵، چاپ محمد محمودشعبان و صدیقاحمد عیسی مطیعی، قم، ۱۴۰۸م.
[۱۶۹]
قلقشندی، صبح، ج۱۳، ص۳۶۴، ۱خ.
با این حال، در مقاطعی با منع یا محدودیتی در این کار مواجه میشدند. مثلاً در عصر عمربن عبدالعزیز، نمصرانیان از پوشیدن طیلسان منع شدند. [۱۷۰]
ابنعبدالحکم، سیرة عمربن عبدالعزیز، ج۱، ص۱۳۶، چاپ احمد عبید، دمشق، ۱۳۷۳.
متوکل نیز در ۲۳۵، اهل ذمه را واداشت طیلسان عسلی رنگ بپوشند تا از مسلمانان متمایز گردند. [۱۷۱]
طبری، تاریخ، ج۹، ص۱۷۱، چاپ بیروت.
سیوطی (متوف ۹۱۱) دو کتاب درباره طیلسان نوشته است. یکی طَیُّ اللسانِ عَن ذَمِّ الطیلسان، که اطلاع معیّنی درباره آن به دست نیامد [۱۷۲]
حاجیخلیفه، کشف، ج۲، ص۱۱۱۹، ۱خ.
و دیگری اَلْاَحَادِیثُ الْحِسَانُ فی فَضلِ الطَّیْلَسانِ یا فی ماورد فی الطیلسان، که مشتمل بر چهل حدیث در فضیلت پوشیدن طیلسان است و آن را در جواب کسی نوشته که در مجلس سلطان غوری مملوکی درباره طیلسان مناقشه کرده بود [۱۷۳]
حاجیخلیفه، کشف، ج۱، ص۱۴، ۱خ.
[۱۷۴]
أرازی، مقدمه الاحادیث الحسان سیوطی، ص۱۸ـ ۲۹.
شهابالدین احمدبن محمد بن حجر هیتمی مکی شافعی نیز کتابی با عنوان دُرَرُ الغَمامَه فی دُرَرُ الطیلسان و العَذَبه و العِمامَه تألیف کرده است. [۱۷۵]
اسماعیلپاشا بغدادی، ایضاح المکنون فی الذیل علی کشفالظنون عن اسامی الکتب و الفنون، ج۳، ص۴۴۶، بیروت، ۱۴۰۲، ۱خ.
۱۱ - فهرست منابع(۱)ابنابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، ۱۳۸۵/ ۱۹۶۵م. (۲) عیونالانباء فی طبقاتالاطباء، ابنابیاصیبعه، چاپ ۱۲۹۹/ ۱۸۸۲م. (۳) معالم القربه فی احکام الحسبة، ابناخوه، چاپ محمد محمودشعبان و صدیقاحمد عیسی مطیعی، قم، ۱۴۰۸م. (۴) رحله ابنبطوطه، ابنبطوطه، چاپ علی منتصر تانی، بیروت، ۱۳۹۵/ ۱۹۷۵م. (۵) النجوم الزاهره فی ملوک المصر و القاهره، ابنتغری بردی، مصر، ۱۹۶۳م. (۶) الکامل ، ابناثیر . (۷) رحلة ابنجبیر، ابنجبیر، چاپ بیروت، ۱۹۸۶م. (۸) اخبار الظراف و المتماجنین، ابنجبیر ، چاپ محمد بحرالعلوم، نجف، ۱۳۸۶/ ۱۹۶۷م. (۹) المنتظم، ابنجبیر ، چاپ حیدرآباد دکن، ۱۳۵۹. (۱۰) مسند احمدبن حنبل، احمدبن حنبل، چاپ شعبان قورت، استانبول، ۱۴۱۳/ ۱۹۹۲م. (۱۱) صورة، ابنحوقل، ۱خ. (۱۲) وفیات، ابنخلکان، ۱خ. (۱۳) طبقات، ابنسعد، چاپ احسان عباس، ۱خ. (۱۴) سیرة عمربن عبدالعزیز، ابنعبدالحکم، چاپ احمد عبید، دمشق، ۱۳۷۳. (۱۵) بغیةالطلب فی تاریخ الحلب، ابنعدیم، چاپ سهیل زکار، بیروت، ۱۹۸۸م. (۱۶) تاریخ مدینة دمشق، ابنعساکر، چاپ علی شیری، بیروتع، ۱۹۹۶م. (۱۷) شذرات، ابنعماد حنبلی، ۱خ. (۱۸) البدایة و النهایة، ابنکثیر، بیروت. (۱۹) لسان، ابنمنظور، ۱خ. (۲۰) ذیل تاریخ بغداد، ابننجار، چاپ مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷م. (۲۱) الروضتین فی اخبار الدولتین، ابوشامه، چاپ دارالجیل، بیروت. (۲۲) اغانی، ابوالفرج اصفهانی، ۱خ. (۲۳) حلیةالاولیاء، ابونعیم اصبهانی، بیروت، ۱۴۰۵م. (۲۴) حکایة ابیالقاسم بغدادی، محمدبن احمد ابیمطهر ازدی، چاپ قاسم محمدرجب، بغداد، از روی چاپ هایدلبرگ، ۱۹۰۲م. (۲۵) المنسوجات و الالبسة العربیة فی العهود الاسلامیة الاولی، صالح احمدعلی، بیروت، ۲۰۰۳م. (۲۶) قاموسالعادات و التقالید و التعابیر المصریه، احمد امین، قاهره، ۱۹۵۳م. (۲۷) طبقات المحدثین باصبهان، ابوالشیخ انصاری، چاپ عبدالغفور عبدالحق حسینی بالوشی، بیروت، ۱۴۰۸/ ۱۹۸۶م. (۲۸) ایضاح المکنون فی الذیل علی کشفالظنون عن اسامی الکتب و الفنون، اسماعیلپاشا بغدادی، بیروت، ۱۴۰۲، ۱خ. (۲۹) فتوح، بلاذری، بیروت، ۱خ. (۳۰) البیان و التبیین، جاحظ، چاپ عبدالسلام محمد هارون، بیروت. (۳۱) الازیاء الشعبیه فی العراق، ولید محمودجادر، بغداد ۱۹۷۹م. (۳۲) الملابس العربیة فی الشعر الجاهلی، یحیی جبوری، بیروت، ۱۹۸۹م. (۳۳) اللباس فی مصر الرسول -صلیاللهعلیهوسلم-، محمدبن فارس جمیل، حولیات کلیةالآداب، ش۱۴، رساله ۹۱، کویت، ۱۴۱۴ـ۱۴۱۵/ ۱۹۹۳ـ۱۹۹۴م. (۳۴) صحاح، اسماعیلبن حماد جوهری، چاپ احمد عبدالغفور عطار، تهران، ۱۳۶۸ش. (۳۵) کشف، حاجیخلیفه، ۱خ. (۳۶) دیوان، خاقانی شروانی، چاپ ضیاءالدین سجادی، تهران، ۱۳۷۸ش. (۳۷) تاریخ خلیفةبن خیاط، خلیفةبن خیاط، چاپ اکرم ضیاءعمری، ریاض، ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵م. (۳۸) سیر، ذهبی، ۱خ. (۳۹) العبر فی خبر من غبر، ذهبی ، چاپ صلاحالدین منجد، کویت، ۱۹۸۴م. (۴۰) المعجم العربی الاسماء الملابس فی ضوء المعاجم و النصوص الموثقه من الجاهلیة حتی الحصر الحدیث، رجبعبدالجواد ابراهیم، چاپ محمود فهمی حجازی و عبدالهادی تازی، قاهره، ۱۴۲۳/ ۲۰۰۲م. (۴۱) تاجالعروس، زبیدی، چاپ محمد محمود طناحی، کویت، ۱۳۹۶/ ۱۹۷۶م. (۴۲) طبقاتالشافعیه الکبری، سبکی، چاپ عبدالفتاح محمد حلو و محمود محمد طناحی، بیروت، ۱۳۸۳. (۴۳) العامة فی بغداد فی القرنین الثالث و الرابع لهجرة، فهمیسعد، دراسة فی التاریخ الاجتماعی، بیروت، ۱۴۱۳/ ۱۹۹۳م. (۴۴) ادب الاملاء و الاستماء، عبدالکریمبن محمد سمعانی، چاپ سعیدمحمد لحام، بیروت، ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹م. (۴۵) الاحادیث الحسان فی فضل الطیلسان، جلالالدین سیوطی، چاپ البیر ارازی، قدس، ۱۹۸۳م. (۴۶) رسوم دارالخلافة، چاپ میخائیل عواد، بغداد، ۱۳۸۳/ ۱۹۶۴م. (۴۷) دیارات، شابشتی، چاپ کورکیس عواد، بیروت، ۱۹۸۶م. (۴۸) تاریخ طبری، طبری، چاپ بیروت. (۴۹) العیون و الحدائق فی اخبار الحایق، چاپ دخویه و دیونگ، لیدن، ۱۸۶۹م. (۵۰) الذخائر و التحف، قاضیرشید، چاپ محمد حمیدالله، کویت، ۱۹۵۹م. (۵۱) صبح، قلقشندی، ۱خ. (۵۲) مآثر الانافة فی معالم الخلافه، قلقشندی ، چاپ عبدالستار و احمد فراج، کویت، ۱۳۶۴/ ۱۹۸۰م. (۵۳) الاصول من الکافی، کلینی، ۱خ. (۵۴) البدء و التاریخ، مطهر مقدسی، چاپ تهران، ۱۹۶۲، از روی چاپ کلمان هوار، پاریس۱۸۹۹،۱۸۹۹م. (۵۵) احسن، مقدسی ، ۱خ. (۵۶) الموشی او الظرف و الظرفاء، ابوطیب حمدبن اسحاق وشاء، دارصادر بیروت، ۱۳۸۵/ ۱۹۶۵م. (۵۷) تاریخ، یعقوبی، ۱خ. (۵۸) Mohammad Manazir, Ahsan, Sociall hLiife under the `Abbasides, London, NewYork, ۱۹۸۹. (۵۹) Rindard Dozy, Dictionnaire détaillé des noms des vêtements chez les Arabes bictionnaire Detaille des Noms des Vetements ehez les Arabes, Amsterdam, ۱۸۴۵. ۱۲ - پانویس
۱۳ - منبعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «طیلسان»، شماره۷۲۶۴. فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهمالسلام، ج۵، ص۲۴۷، برگرفته از مقاله «طیلسان». ردههای این صفحه : مقالات دانشنامه جهان اسلام
|