غزوه خیبر
غزوه خیبر یا جنگ خیبر و نبرد خیبر، از غزوههای
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در مقابل یهودیان خیبر بود که به فتح قلعههای خیبر انجامید و
مسلمانان به پیروزی رسیدند.
این غزوه در
سال هفتم هجری قمری به منظور خلع سلاح عاملان فساد و ایجاد
امنیت و
آرامش در
جامعه اسلامی با از بین بردن
خیبر که مرکز آشوبهای نظامی و تحریکات و جنگافروزیها علیه مسلمانان بود، انجامید. از جمله حوادث مهمی که پیرامون جنگ خیبر رخ داده، رشادتهای
امام علی (علیهالسلام) در فتح برخی از قعلههای خیبر بود که فرماندهان قبلی شکست خورده بودند و این یکی از فضائل آن حضرت شمرده میشود؛ جریان فتح
فدک و بخشش آن به
حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) و سوء قصد به جان پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) توسط زن یهودی از دیگر حوادث مهم فتح خیبر بود.
"خیبر" سرزمینی است در هشت منزلی
مدینه و در راه
شام، واقع در جلگه وسیع و حاصلخیزی در شمال مدینه و ساکنان یهودی آن در امور زراعت و جمع ثروت و تهیه سلاح و طرز دفاع، مهارت کاملی داشتند؛ آمار جمعیتی آنها حدود بیست هزار نفر بود که در میان آنها مردان جنگآور و دلیر فراوان به چشم میخورد.
در زبان یهودی،
خیبر به معنی «
حصن» است. البته به گفته
یاقوت حموی به این منطقه به خاطر وجود قلاع هفتگانه "خیابر" نیز میگفتند.
حصن ناعم، (حصن تموص یا حصن ابیالحقیق)، حصن السلالم، حصن الشق، حصن النطاه، حصن الوطیح، حصن الکتیبه هفت قلعه خیبر بود که در سال
۷ق در جنگ خیبر با رشادت
حضرت امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) فتح شد.
خیبر در زبان عبری به معنای قلعه است و چون این منطقه بواسطه این قلاع هفتگانه در بر گرفته شده بود به آن خیبر میگفتند.
پس از فراز و نشیبهای فراوان، پایههای حکومت اسلامی در مدینه استقرار یافت؛ یهودیان مدینه و اطراف آن، که در واقع به علت نقض پیمان خود که با
پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بسته بودند، دچار سرنوشتی شوم شده بودند، در پی آن تعدادی از آنها کشته و برخی قبایل نیز مانند
بنیقینقاع و
بنینضیر به منطقه خیبر کوچانده شدند.
بهتدریج دشمنیها آشکار شد، تا آنکه در سال هفتم هجری، پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) پس از
صلح حدیبیه فرصتی یافت تا با بازماندگان یهودیان در
جزیرةالعرب به نبرد بپردازد.
بیاعتمادی ناشی از تحرکات ناجوانمردانه یهودیان خیبر، پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را بر آن داشت تا پس از رهایی از جریان صلح حدیبیه برای ریشهکن ساختن این عنصر فساد به سمت آنان حرکت کند.
از سویی در این زمان بود که پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نامههایی برای دولتهای بزرگ مجاور مانند کسری ایران و قیصر روم نوشته بود که با لحنی قاطع آنان را به
دین اسلام دعوت نمود. اینکه در این میان این دولتها از همپیمان دیرینه خود در جزیرةالعرب یعنی یهودیان برای ضربهزدن به حکومت اسلامی استفاده کرده باشند، هیچ بعید به نظر نمیآید. بر همین اساس پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) درصدد خلع سلاح چنین عامل فسادی برآمد.
پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به همراه لشکر اسلام که ۱۶۰۰ نفر بود و ۲۰۰ سواره داشت، به سمت خیبر به راه افتاد. در تاریخ حرکت آنان مورخان اسلامی وحدتنظر ندارند؛ به عنوان نمونه.
دیدگاه ابن هشامابن هشام تاریخ حرکت مسلمانان را
ماه محرم میداند،
ولی
ابن سعد تاریخ حرکت را در
جمادی الاولی سال هفتم میداند.
دیدگاه جعفر سبحانیآیتالله جعفر سبحانی میگوید: پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) سفیرانی را در ماه محرم به
حبشه فرستاده بود تا آنکه مهاجران به حبشه را به این نبرد فرا خواند و مهاجران به همراه سفیران در
جمادی الاخر سال هفتم برای نبرد خیبر به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) پیوستند. بنابراین قول دوم میتواند صحیحتر باشد.
اتخاذ مواضع سیاسی توسط پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در برپایی نبرد خیبر، آن هم پس از رهایی از شر مشرکان مکه با صلح حدیبیه از نکات بسیار زیبای تاریخ اسلام است؛ زیرا فکر پیامبر با بستن پیمان حدیبیه، از ناحیه جنوب (
قریش) آسوده بود. ایشان میدانست که اگر حرکتی به سمت
یهود آغاز کند، قریش دست کمک به سوی یهود دراز نخواهد کرد. در این بین ایشان بر تاکتیک استتار در نبرد نظامی تأکید داشتند، به این صورت که محل استقرار آنان برای حملات غافلگیرانه باید مخفی میماند و همچنین برای گمراه کردن دشمن، قبل از هر اقدامی منطقه مورد نظر باید محاصره میشد.
شاید گروهی تصور کردند که منظور پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) از این راهپیمایی به سوی شمال، سرکوبی قبایل «
غطفان» و «
فزاره» - که همدستان یهود در
جنگ احزاب بودند ـ میباشد. پیامبر، وقتی به بیابان «رجیع» رسید، محور حرکت ستون را به سوی خیبر قرار داد، و بدینوسیله ارتباط این دو متحد را از هم گسست، و از اینکه قبایل مزبور به یهودیان خیبر کمک کنند، جلوگیری نمود. با اینکه محاصره خیبر قریب یک ماه طول کشید، با این حال قبایل مزبور نتوانستند، متحدان خود را یاری نمایند.
پیامیر اسلام قبل از جنگ علیه یهودیان به سوی خیبر حرکت کرده و اقداماتی داشتند.
با صلح حدیبیه پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از جانب نیرومندترین و سرسختترین دشمنان خود یعنی قریش آسوده خاطر گشت. از اینرو فرصتی به دست آمد تا کار دیگر دشمنان یعنی یهودیان و قبایل نجد را یکسره سازند تا
امنیت و
آرامش را بیش از پیش در
جامعه اسلامی بگسترانند. در این میان خیبر مرکز آشوبهای نظامی و تحریکات و جنگ افروزیها علیه مسلمانان بود.
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پس از مراجعت از حدیبیه، حدود یک ماه در
مدینه به سر بردند.
پس از آن در باقیمانده ماه محرم سال هفتم هجری، رهسپار جنگ با یهودیان خیبر که همچنان به کارشکنی و تحریک دشمنان اسلام مشغول بودند، از مدینه خارج شدند.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در این جنگ از مسلمانان اعراب اطراف مدینه نیز خواستند که در جنگ شرکت کنند.
در این جنگ عدهای از کسانی که در حدیبیه از همراهی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خودداری کرده بودند به امید کسب
غنیمت با حضرت همراه شوند. رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند: «هیچ کس با ما به
جهاد نیاید، مگر اینکه به راستی مشتاق جهاد در راه خدا باشد» و فرمودند که این مطلب را جارچیها به اطلاع عموم برسانند.
چون مسلمانان برای نبرد با یهودیان خیبر آماده شدند این مساله برای یهودیان مدینه بسیار گران آمد. نقل شده هر یک از یهودیان مدینه که از مردم طلبی داشت اصرار به وصول آن میکردند.
حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)
سباع بن عرفطه غفاری را جانشین خود در مدینه کرده،
به سوی خیبر حرکت کردند.
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ابتدا از مدینه رهسپار «عصر» که کوهی است میان مدینه و وادی فرع، شدند سپس از آنجا به صهباء که در یک منزلی خیبر قرار داشت رفته و از آنجا تا وادی رجیع پیش رفتند.
با این کار حضرت ارتباط بین یهودیان خیبر و قبیله همپیمانش ـ غطفان ـ را قطع کردند.
قبیله غطفان با شنیدن لشکرکشی حضرت برای کمک به یهودیان خیبر، آماده شدند و تا یک منزل هم پیش رفتند ولی از ترس اینکه لشکر اسلام در غیابشان به خانه و دیارشان حمله کند و زن و بچههایشان را به اسارت ببرند به خانههای خود بازگشته دست از یاری یهودیان برداشتند.
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بدون اینکه قصد خود را با کسی در میان بگذارند شب هنگام به پای قلعه خیبر رسیدند.
چون صبح شد رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به سپاه خود، فرمان آمادهباش داده جلوی درب قلعه، منتظر ماندند. یهودیان چون هر روز، قلعههای خود را گشودند و با بیل و تیشه و دیگر وسایل کار، بیرون آمدند به ناگاه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و سپاهیانش را در برابر خود دیدند و وحشتزده فریاد زدند: «این حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است که با سپاهیانش آمده» از اینرو به قلعهها فرار کردند و درهای آنها را بستند.
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) چون ترس آنان را دید آن را به فال نیک گرفته فرمودند: الله اکبر خیبر ویران شد...
خیبر از دو بخش تشکیل میشد: بخش اول پنج قلعه بزرگ را شامل میشد: ناعم، صعب بن معاذ، زبیر،
ابیّ و نزار. سه قلعه اول در منطقهای به نام نطاة و دو قلعه دیگر در منطقهای به نام شقّ قرار داشتند.
بخش دوم معروف به کتیبه دارای سه قلعه مستحکم بود قموص، وطیح، سلالم،
علاوه بر این قلعهها در خیبر قلعههای کوچکتری نیز وجود داشتند که به اهمیت قلعههای فوق نبودند.
مسلمانان جنگ را از جنوب «نطاة» شروع کرده سپس به شمال آن کشاندند تا اینکه آن را فتح کردند.
اولین قلعهای که در این منطقه فتح شد «ناعم» بود.
این قلعه که خود از چند قلعه تشکیل یافته بود از سختترین و دشوارترین این دژها بود
و به جهت موقعیت استراتژیکیاش در خط مقدم دفاعی یهودیان، قرار داشت از این جهت فتح این قلعه از اهمیت بسیاری برخودار بود.
فتح خیبر به دست
امام علی (علیهالسلام) اتفاق افتاد و این یکی از فضائل آن حضرت به شمار میرود.
جنگ شدت گرفت، کار گره خورده بود رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پرچم جنگ را که پرچم سفیدی بود به دست
ابوبکر داد و او را برای فتح آن فرستاد، ولی او نتوانست کاری از پیش ببرد و بازگشت
فردایش پرچم را به دست
عمر بن خطاب دادند، اما او نیز شکست خورده، عقب نشست.
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «لادفعن (لاعطینّ) لرایة غدا ان شاء الله الی رجل کرار غیر فرار یحب الله و رسوله و یحبه الله و رسوله لا ینصرف حتی یفتح الله علی یده.» فردا اگر
خدا بخواهد پرچم را به دست مردی بسیار حمله کنندهای که فرار نمیکند میسپارم که خدا و رسولش را دوست میدارد و خدا و رسولش نیز او را دوست میدارند و برنمیگردد تا اینکه خداوند بدست او قلعه را فتح میکند.
هر کس دل به گرفتن پرچم بسته بود و هر کدام این آرزو را در ذهن خود میپروراندند
تا اینکه فردای آن روز رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، علی (علیهالسّلام) را طلبیدند. ایشان به درد چشم مبتلا بودند اصحاب ایشان را در حالیکه پارچهای بر روی چشمانش بسته بود نزد رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آوردند حضرت آب دهان مبارکش را به چشمان ایشان مالیدند.
سپس فرمودند: «این پرچم را بگیر و پیش برو تا خدا قلعه را برایت بگشاید». سپس برای او و یارانش
دعا فرمودند. حضرت (علیهالسّلام) پرچم را گرفته به سرعت به سوی قلعه روانه شد تا اینکه به پای قلعه رسید، حضرت پرچم را در وسط سنگهایی که پای قلعه بود در زمین فرو بردند.
نخستین کسی که از یهودیان به جنگ مسلمانان آمد حارث برادر مرحب خیبری بود، مسلمانان با دیدن او، پا به فرار گذاشتند؛ اما علی (علیهالسّلام) ماندند و با او جنگیدند و او را به هلاکت رساندند، همراهان حارث، به سوی قلعه گریختند و در را بستند.
داستان حماسه علی (علیهالسلام) در کندن درب قلعه از فضایل برجسته آن حضرت است.
در این هنگام مرحب در حالیکه کلاه خودی یمنی داشت و سنگی سوراخ شده به اندازه تخم مرغ بر سر داشت رجزخوانان بیرون آمد و مبارز طلبید، علی (علیهالسّلام) نیز به رجز او پاسخی درخور داد سپس ضرباتی بین آن دو رد و بدل شد تا اینکه علی (علیهالسّلام) ضربتی بر مرحب زد که سنگ و کلاه خود و سر او را تا دندانهایش شکافت.
پس از آن ایشان به سوی قلعه حملهور شدند مردی یهودی ضربتی زد که سپر از دست حضرت (علیهالسّلام) افتاد،
پس علی (علیهالسّلام) یکی از درهای قلعه را گرفت و آن را از جا کند
و سپر خویش قرار داد و همچنان در دست او بود و میجنگید تا اینکه قلعه فتح شد آنگاه در را انداختند.
شیخ مفید (رحمةاللهعلیه) درباره کندن در خیبر از آن حضرت چنین نقل میکند: من در خیبر را کنده، به جای سپر به کار بردم و پس از پایان نبرد آن را مانند پل به روی خندقی که یهودیان کنده بودند، قرار دادم. سپس آن را میان خندق پرتاب کردم! مردی پرسید: آیا سنگینی آن را احساس نمودی؟ گفتم به همان اندازه سنگینی که از سپر خود احساس میکردم.
ابورافع غلام پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میگوید: «بعد از جنگ من و هفت نفر دیگر سعی کردیم در را سر جایش قرار دهیم نتوانستیم.»
دیگر قلعهای که بدست مسلمانان فتح شد قلعه صعب بن معاذ بود. عدهای از مسلمانان به فرماندهی
حباب بن منذر به این قلعه حمله کردند جنگ شدیدی در گرفت و سه روز قلعه در محاصره مسلمانان قرار گرفت تا اینکه سرانجام این قلعه نیز فتح شد.
بسیاری از یهودیان این قلعه، به قلعه زبیر گریختند.
سپس پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به همراه دیگر مسلمانان به قلعه زبیر رفتند و آنجا را نیز به محاصره درآوردند. این قلعه بسیار بلند و در بالای بلندای قلهای قرار داشت که نه اسب میتوانست به آنجا برود و نه پیاده.
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) سه روز آنها را در محاصره گرفت تا اینکه به کمک مرد یهودی به نام «غزال»،
حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، راه رسیدن آنها را به آب، قطع کردند آنها به واسطه تشنگی نتوانستند مقاومت کنند از اینرو از قلعه بیرون آمده جنگیدند؛ اما شکست خوردند و این قلعه که آخرین قلعه در منطقه «نطاة» بود بدست مسلمین فتح شد.
بعد فتح این منطقه که از سرسختترین و جریترین افراد یهودی بودند، حضرت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آهنگ منطقه «شقّ» نمود. آنجا هم چندین قلعه با ساز و برگ فراوان بود.
اولین قلعه، قلعه «ابیّ» بود که حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آن را محاصره کردند و پس از مدتی آنجا را نیز فتح کردند.
«سمران»
و «نزار» نیز دیگر قلعههایی بودند که در این منطقه، یکی پس از دیگری به تصرف سپاه اسلام درآمد.
قلعههای کوچکتر و کماهمیتتری نیز در این منطقه، وجود داشت که اهالی آنها به قلعههای منطقه کتیبه و وطیح و سلالم گریختند.
قلعه قموص در ناحیه کتیبه، اولین قلعهای بود که بدست مسلمانان فتح شد. یهودیان وارد این قلعه شده بودند و نه مبارزه میکردند و نه بیرون میآمدند از اینرو حضرت تصمیم گرفتند از
منجنیق برای فتح آنجا استفاده کنند.
از این قلعه که دژ فرزندان ابیالحقیق بود زنانی به اسارت درآمدند که
صفیه دختر
حیی بن اخطب (یکی از همسران رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)) همسر
کنانة بن
ربیع بنابیالحقیق و دو دختر عمویش از جمله آنان بودند.
آخرین قلعههایی که فتح شد، قلعههای وطیح و سلالم بودند که پس از بیش از ده روز
محاصره،
چون توان مقاومت در خود ندیدند، تسلیم شده از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) درخواست کردند که اموالشان را در برابر حفظ جان خود و آزادی زنان و بچههایشان برجا گذارند و از آنجا کوچ کنند، حضرت نیز پذیرفتند.
در پی تسلیم خیبر، یهودیان فدک نیز به همین ترتیب خود را تسلیم حضرت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) کردند.
۱۴۰۰ نفر از مسلمانان به همراه دویست
اسب،
با شعار «یا منصور امت»
در این غزوه شرکت کرده بودند که ۱۵ نفر از آنان در این جنگ به
شهادت رسیدند.
جریان فتح "
فدک" که بدون درگیری و با مصالحه انجام شد، بعدها در تاریخ اسلام به یکی از مسائل مهم و مورد نزاع میان
اهل بیت و حاکمان قرار گرفت. "فدک" سرزمین آباد و پر محصولی بود در نزدیکی "خیبر" و با مدینه حدود ۱۴۰ کیلومتر فاصله داشت.
بلاذری در اینباره چنین مینویسد: گویند که رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در بازگشت از خیبر
محیصة بن مسعود انصاری را نزد اهل فدک فرستاد و ایشان را به
اسلام دعوت کرد. رئیس آنان مردی بود که به وی
یوشع بن نون یهودی میگفتند. پس ایشان با رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
صلح کردند، بر این اساس که نصف خاک فدک را به وی دهند و این از آنان پذیرفته شد و بدینسان نیمی از فدک مخصوص رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) گردید، زیرا که مسلمانان به خاطر آن، اسبی و اشتری نتاخته بودند و آنچه فواید آن بود، برای مسافران درمانده صرف میشد.
در دین اسلام، سرزمینهایی که بدون حمله نظامی به دست مسلمانان میافتاد،
فیء نام دارد و در اختیار شخص پیامبر و
امام پس از اوست. بر این اساس پیامبر، فدک را به دخترش
حضرت فاطمه (علیهاالسلام) بخشید.
پیامبر اکرم از این بخشش دو هدف داشت:
۱. زمامداری مسلمانان پس از پیامبر با حضرت امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) بود، این منصب به هزینه نیاز داشت و فدک میتوانست تأمینکننده آن باشد؛
۲. زندگانی خاندان پیامبر از جمله دختر و فرزندانش
حسنین (علیهماالسلام) باید به صورت آبرومندانه اداره میشد و فدک در این زمینه نیز به کار میآمد.
پس از کشمکشهای فراوان در این نبرد با پیروزی مسلمین به پایان رسید.
در پایان بهطور اجمال میتوان دستآوردهای این نبرد را برای مسلمین چنین دانست.
۱. آرامش در
شهر مدینه برقرار شد؛
۲. آوازه اسلام به
عربستان و کشورهای دیگر رسید؛
۳. جنگ خیبر مقدمه
فتح مکه گردید؛
۴. بر اثر فتح خیبر، مسلمانان صاحب زمین و ثروت شدند؛
۵. با فرستادن بخشی از غنایم جنگی (مثل خواروبار و
خرما برای مساکین
مکه) توجه آنها به اسلام جلب شد.
بعد از فراغت از کار خیبر، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به سوی
وادیالقری حرکت کردند و بعد از چند روز فاتحانه، به مدینه بازگشتند.
بعد از فتح خیبر،
جعفر بن ابیطالب به همراه مسلمانانی که به
حبشه هجرت کرده بودند، به مدینه آمدند.
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به استقبال او برخاست و جعفر را در آغوش گرفته میان ابروانش را بوسید و فرمودند: «نمیدانم امروز به کدامیک بیشتر خوشحال باشم، به فتح خیبر یا آمدن تو.»
سوء قصد به جان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، توسط زینب دختر حارث یهودی از دیگر حوادث مهم بعد فتح خیبر بود. او گوسفندی زهرآلود برای پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آورد تا بدینوسیله ایشان را به شهادت برساند، اما حضرت متوجه قصد پلیدش شدند و از خوردن آن، خودداری کردند.
خیبر؛
حدیث رایت خیبر؛
نقش امام علی در خیبر.