منافقکلمات کلیدی: قرآن، نفاق، دوروئی، انحراف. فهرست مندرجات۲ - معنای اصطلاحی منافق ۳ - وجه تسمیه منافق ۴ - اهمیت مطرح موضوع نفاق ۵ - سرچشمه نفاق ۶ - اوصاف منافقین ۶.۱ - در سوره منافقون ۶.۲ - در سوره توبه ۷ - اقسام نفاق ۷.۱ - نفاق در عقیده ۷.۲ - نفاق در اخلاق ۷.۳ - نفاق در اعمال ۸ - نفاق یک جریان همیشگی ۹ - ارکان نفاق ۱۰ - عوامل نفاق ۱۱ - عوامل اصلاح منافقین ۱۲ - جایگاه منافقین در آخرت ۱۳ - منافقین در روایات ۱۴ - پانویس ۱۵ - منبع ۱ - معنای لغوی منافق"منافق" واژهای است قرآنی که از ماده نفق و نفاق گرفته شده و در لغت به معنی خارج شدن و تمام شدن است. ۲ - معنای اصطلاحی منافقدر اصطلاح کسی است که در باطن کافر و در ظاهر مسلمان است. [۱]
قاموس قرآن، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۱ه.ش، نوبت ششم، ج۷، ص۹۸ قرشی، سید علی اکبر.
« یقُولُونَ بِأَفْواهِهِمْ ما لَیسَ فِی قُلُوبِهِمْ »؛ «میگویند آنچه را که در دلهایشان نیست ». ۳ - وجه تسمیه منافقوجه تسمیه منافق از "نفق" بمعنی نقب است که از راهی به دین وارد و از راه دیگری خارج میشود. [۳]
قاموس قرآن، ج۷، ص۹۹.
۴ - اهمیت مطرح موضوع نفاقدر قرآن کریم آیات فراوانی به موضوع منافقین میپردازد تا آنجا که سورهای مستقل نیز در شرح حال آنها به نام منافقون نازل شده و این مطلب بیان کننده اهمیت موضوع است. ۵ - سرچشمه نفاقسرچشمه نفاق مساله نفاق و منافقان در اسلام از زمانی مطرح شد که پیامبر به مدینه هجرت فرمود و پایههای اسلام قوی و پیروزی آن آشکار شد، و گرنه در مکه تقریبا منافقی وجود نداشت، زیرا مخالفان قدرتمند هر چه میخواستند آشکارا بر ضد اسلام میگفتند و انجام میدادند و از کسی پروا نداشتند و نیازی به کارهای منافقانه نبود، لذا دشمنان شکست خورده، برای ادامه برنامههای تخریبی خود تغییر چهره داده، ظاهرا به صفوف مسلمانان پیوستند، ولی در خفا به اعمال خود ادامه میدادند. ۶ - اوصاف منافقیناوصاف عمومی و جامع منافقان ۶.۱ - در سوره منافقوناز مجموع آیات سوره منافقون، نشانههای متعددی برای این گروه، استفاده میشود که در یک جمعبندی میتوان، آن را در ده نشانه و پیام خلاصه کرد: ۱- دروغگویی صریح و آشکار: « وَ اللَّهُ یشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقِینَ لَکاذِبُونَ »«خداوند شهادت میدهد که منافقان دروغگو هستند.» ۲- استفاده از سوگندهای دروغین برای گمراه ساختن مردم: « اتَّخَذُوا أَیمانَهُمْ جُنَّةً »«آنها سوگندهایشان را سپر ساختهاند». ۳- عدم درک واقعیات، بر اثر رها کردن آئین حق: « لا یفْقَهُونَ »«حقیقت را درک نمیکنند». ۴- داشتن ظاهری آراسته و زبانی چرب: « وَ إِذا رَأَیتَهُمْ تُعْجِبُک أَجْسامُهُمْ »«هنگامی که آنها را میبینی، جسم و قیافه آنان تو را در شگفتی فرو میبرد! ». ۵- بیهودگی در جامعه و عدم انعطاف در مقابل حق، همچون یک قطعه چوب خشک: « کأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَة ٌ»«گویی چوبهای خشکی هستند که به دیوار تکیه داده شدهاند». ۶- بدگمانی و ترس و وحشت از هر حادثه و هر چیز به خاطر خائن بودن: « یحْسَبُونَ کلَّ صَیحَةٍ عَلَیهِمْ »«هر فریادی از هر جا بلند شود بر ضد خود میپندارند». ۷- حق را به باد سخریه و استهزاء گرفتن: « لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ »«سرهای خود را (از روی استهزا و کبر و غرور) تکان میدهند! ». ۸- فسق و گناه: « إِنَّ اللَّهَ لا یهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ »« خداوند قوم فاسق را هدایت نمیکند! ». ۹- خود را مالک همه چیز دانستن، و دیگران را محتاج به خود پنداشتن: «هُمُ الَّذِینَ یقُولُونَ لا تُنْفِقُوا عَلی مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّی ینْفَضُّوا »« آنها کسانی هستند که میگویند: به افرادی که نزد رسول خدا هستند انفاق نکنید تا پراکنده شوند ». ۱۰- خود را عزیز و دیگران را ذلیل، تصور کردن: « لَیخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَ »« عزیزان ذلیلان را بیرون میکنند ». بدون شک نشانههای منافق منحصر به اینها نیست، و از آیات دیگر قرآن و روایات اسلامی و نهج البلاغه نیز نشانههای متعدد دیگری برای آنها استفاده میشود، حتی در معاشرتهای روزمره میتوان به اوصاف و ویژگیهای دیگری از آنها پیبرد، ولی آنچه در آیات این سوره آمده، قسمت مهم و قابل توجهی از این اوصاف است. ۶.۲ - در سوره توبهدر سوره توبه نیز پنج صفت دیگر زنان و مردان منافق بیان شده است که عبارتند از: ۱- دعوت مردم به منکرات: « یأْمُرُونَ بِالْمُنْکرِ ». ۲- باز داشتن مردم از نیکیها: « وَ ینْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ ». ۳- خودداری از انفاق: « وَ یقْبِضُونَ أَیدِیهُمْ ». یعنی اصطلاحا "دستهایشان را میبندند" نه در راه خدا انفاق میکنند، نه به کمک محرومان میشتابند. ۴- فراموشی خدا: « نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیهُمْ ». تمام اعمال و گفتار و رفتارشان نشان میدهد که "آنها خدا را فراموش کردهاند" و نیز وضع زندگی آنها نشان میدهد که خدا هم آنها را از برکات و توفیقات و مواهب خود فراموش نموده یعنی با آنها معامله فراموشی کرده است و آثار این دو فراموشی در تمام زندگی آنان آشکار است. ۵- فسق منافقان: « إِنَّ الْمُنافِقِینَ هُمُ الْفاسِقُونَ ». یعنی منافقان بیرون از دائره اطاعت فرمان خدایند و بدیهی است در این صورت، تمامی آثار فسق نیز بر آنان منطبق میشود. ۷ - اقسام نفاقاقسام نفاق ۷.۱ - نفاق در عقیده۱.نفاق در عقیده: یعنی اینکه در باطن کافر و مشرک و منحرف باشد ولی در ظاهر اظهار اسلام و ایمان کند و یا جزو فرق باطله و اهل بدعت و ضلالت باشد ولی اظهار تشیع نماید، و این نوع از نفاق اعظم و اشدّ و اقبح اقسام کفر است زیرا علاوه بر کفر باطنی، شامل مکر و حیله و خدعه نسبت به مسلمانان نیز میباشد و آنچه از مصائب و بدبختیها که دامنگیر مسلمانان شده از قبل اینگونه افراد بوده است. و از اینجهت خداوند در قرآن سختترین عذاب و درکات دوزخ را برای آنان مقرر داشته و فرموده: « إِنَّ الْمُنافِقِینَ فِی الدَّرْک الْأَسْفَلِ مِنَ النَّار»«منافقان در پایینترین درکات دوزخ قرار دارند و هرگز یاوری برای آنها نخواهی یافت!». ۷.۲ - نفاق در اخلاق۲.نفاق در اخلاق: یعنی باطنا متخلّق باخلاق حمیده نباشد ولی در ظاهر چنین نمایش دهد که دارای اخلاق حمیده است مثل اینکه در باطن زهد و خوف از خدا و محبّت خدا و سخاوت و توکل و خشوع و امثال این صفات را ندارد ولی در ظاهر خود را زاهد و خائف و محبّ خدا و سخی و متوکل و خاشع و نظائر اینها نشان میدهد ولی اگر در باطن دارای ا خلاق رذیله باشد ولی در ظاهر ترتیب اثر بر آنها ندهد، این نفاق نمیباشد بلکه طریقه معالجه اخلاق رذیله همین است و اگر باین قصد باشد بسیار ممدوح و پسندیده بلکه لازم است. ۷.۳ - نفاق در اعمال۳.نفاق در اعمال: یعنی خلوت او با ملأ او و پنهان او با آشکارای او و غیبت او با حضور او متفاوت باشد و در ظاهر خود را اعبد و اتقی ناس معرّفی کند ولی در حقیقت چنین نباشد، و این نیز غیر از اخفاء معصیت است زیرا اشاعه و اظهار معصیت خود گناه است و دلیل بر اینکه نفاق شامل جمیع این اقسام است اخباری است که از رسول خدا (ص) و ائمه اطهار (ع) در تعریف نفاق و منافق وارد شده است. [۱۸]
طیب، سید عبد الحسین؛ اطیب البیان فی تفسیر القرآن، انتشارات اسلام، تهران، ۱۳۷۸ ش، چاپ دوم، جلد۱، ص۳۰۴.
۸ - نفاق یک جریان همیشگیهمانگونه که گذشت نفاق معنی وسیعی دارد که هر گونه دوگانگی ظاهر و باطن را در بر میگیرد به همین علت هر فرد دورو را در هر مقولهای میتوان منافق نامید. با اندکی تامل، میتوان فهمید که حرکت نفاق در برابر اسلام صرف یک تاریخ نیست، بلکه جریانی همیشگی است که همواره به دشمنی با اسلام حقیقی پرداخته است. اگر عبدالله بن اُبی در زمان پیامبر اسلام چهره بارز نفاق سیاسی است در زمان مانیز کسانی هستند که در کسوت اعتقاد ظاهری به انقلاب و وفاداری به آن، ضربه های جبران ناپذیری به پیکره انقلاب وارد کردهاند. ۹ - ارکان نفاقارکان نفاق : علامه طباطبائی در تفسیر آیه ۵۴ سوره توبه، کفر به خدا و رسول او، کسالت و بی میلی در نماز خواندن، و کراهت در انفاق را از ارکان نفاق آنان شمرده است.« وَ ما مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقاتُهُمْ إِلَّا أَنَّهُمْ کفَرُوا بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ لا یأْتُونَ الصَّلاةَ إِلَّا وَ هُمْ کسالی وَ لا ینْفِقُونَ إِلَّا وَ هُمْ کارِهُونَِ »«هیچ چیز مانع قبول انفاقهای آنها نشد، جز اینکه آنها به خدا و پیامبرش کافر شدند، و نماز بجا نمیآورند جز با کسالت، و انفاق نمیکنند مگر با کراهت!» ۱۰ - عوامل نفاقعوامل انحراف منافقین از زبان مومنین: در آیه ۱۴ سوره حدیدگفتگوی جالبی را که در قیامت میان مومنین و منافقان اتفاق میافتد را بازگو میکند، در این گفت و شنود، مومنین عوامل انحراف منافقین را چنین بیان میکنند: ۱. شما خود را به واسطه پیمودن طریق کفر فریب دادید و هلاک کردید: « وَ لکنَّکمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَکمْ »؛ «ولی شما خود را به هلاکت افکندید». ۲. پیوسته در انتظار [۱۹] پیامبر (ص) و نابودی مسلمین و برچیده شدن اساس اسلام بودید؛ یعنی همواره بدخواه پیامبر و مسلمانان بودید و برای نابودی اسلام لحظه شماری میکردید: « وَ تَرَبَّصْتُمْ ِ»؛ «انتظار (مرگ پیامبر را) کشیدید». ۳. پیوسته در امر معاد و رستاخیز و حقانیت دعوت پیامبر (ص) و قرآن شک و تردید داشتید به عبارت روشنتر هیچ گاه به ضروریات دین یقین نداشتید: « وَ ارْتَبْتُمْ »؛ «و (در همه چیز) شک و تردید داشتید». ۴. همواره گرفتار آرزوهای دور و دراز بودید آرزوهایی که هرگز دست از سر شما برنداشت تا فرمان خدا بر مرگتان فرا رسید: « وَ غَرَّتْکمُ الْأَمانِی حَتَّی جاءَ أَمْرُ اللَّهِ »؛ « وآرزوهای دور و دراز شما را فریب داد تا فرمان خدا فرا رسید». ۵. از همه اینها گذشته شیطان فریبکار (که پایگاهش را در وجودتان محکم کرده بود) شما را در برابر خداوند فریب داد و شما نیز به خاطر پوشالی بودن ایمانتان همواره فریب خورده و منحرف میشدید: « وَ غَرَّکمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ ».«شیطان فریبکار شما را در برابر (فرمان) خداوند فریب داد». ۱۱ - عوامل اصلاح منافقینعوامل اصلاح منافقین در تفسیر منیر برای اصلاح منافقین مراحل سه گانهای را ذیل آیه ۶۳ سوره نساءبیان میکند که عبارتند از: الف) روگرفتن از آنها، قبول نکردن عذر خواهیشان و اینکه هرگز با آنها از راه گشاده رویی و احترام برخورد نکردن(روشن است که همه این مسائل به خاطر نفاق آنهاست نه مسئله دیگری). ب) پند و اندرز، بیم دادن و نصیحت دلسوزانه به گونهایکه آنها را به تامل وادارد و دلهایشان را نرم گرداند تا شاید با اندکی تفکر به اشتباه خود پی برده از روی حقیقت ایمان بیاورند. ج) ترساندن شدید، تا آنجا که اگر در نفاقشان اصرار نمایند به ایشان وعده مرگ داده شود و به آنها فهمانده شود که بدتر از کفارند. [۲۵]
زحیلی، وهبه بن مصطفی؛ تفسیر المنیر، دار الفکر المعاصر، بیروت دمشق، ۱۴۱۸ه.ق، نوبت دوم، ج۵، ص۱۳۶.
۱۲ - جایگاه منافقین در آخرتجایگاه منافقین در جهنم: « إِنَّ الْمُنافِقِینَ فِی الدَّرْک الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَ لَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصِیراً »؛ «منافقان در پایینترین درکات دوزخ قرار دارند و هرگز یاوری برای آنها نخواهی یافت! (بنا بر این، از طرح دوستی با دشمنان خدا، که نشانه نفاق است، بپرهیزید!». از این آیه به خوبی استفاده میشود که از نظر اسلام نفاق بدترین انواع کفر، و منافقان دورترین مردم از خدا هستند و به همین دلیل جایگاه آنها بدترین و پست ترین نقطه دوزخ است، و باید هم چنین باشد، زیرا خطراتی که از ناحیه منافقان به جوامع انسانی میرسد با هیچ خطری قابل مقایسه نیست. ۱۳ - منافقین در روایاتمنافقان در روایات: در رابطه با مفهوم نفاق، صفات منافقین، چگونگی برخورد با آنها و مسائل مرتبط با نفاق و منافقین ( در اصول کافی باب مستقلی با عنوان صفات منافقین وجود دارد) احادیث فراوانی نقل شده که ما در اینجا به نقل یکی از آنهااکتفا میکنیم: امام صادق (ع) میفرمایند: چهار چیز از علامات نفاق میباشد؛ « قساوت قلب، خشکی چشم، اصرار بر گناه، حرص دنیا.» [۲۹]
ترجمه الایمان و الکفر بحارالانوار، عطاردی عزیزالله، انتشارات عطارد، تهران، ۱۳۷۸ نوبت اول، ج۲، ص۴۲۲.
۱۴ - پانویس۱۵ - منبعدانشنامه موضوعی قرآن |