پاگشاپاگُشا، یا پاگُشاکُنان، جشنها یا میهمانیهایی است که پدر و مادر و خویشاوندان و بستگان عروس و داماد پس از پایان دورۀ «حجلهنشینی» برای بازکردن و گشودن پای زوج جوان به زندگی جدید و فعالیتهای دوبارۀ اجتماعی برپا میدارند. ۱ - حجلهنشینیعروس و داماد پس از مراسم شب زفاف چند تا چندین روز از دیگران و فعالیتهای اجتماعی کناره میگیرند و در حجلهخانه میمانند و از حجله بیرون نمیآیند، مگر به ضرورت و یا رفتن به حمام. طول مدت در حجله ماندن یا حجلهنشینی در هر حوزۀ جغرافیاییـ فرهنگی ایران بنا بر سنتهای فرهنگی مردم آن حوزه فرق میکرده، و معمولاً از ۳روز، و گاه تا یک سال به درازا میکشیده است. [۱]
یادداشتهای مؤلف.
جداییگزینی عروس و داماد از جامعه و طایفههای خود و در حجلهنشینی موقت آنها و دوباره پیوستن به اعضای جامعه پس از ترتیب دادن مراسم پاگشایی، با مرحلۀ دوم و سوم از مراحل سهگانۀ «مناسکگذار» : ۱. «جدا شدن» یا «گسستن». ۲. «جدایی گزینی» یا «گذار». ۳. «باز پیوستن» یا «همبستگی» در جامعهها، به ویژه جامعههای کهن و سنتی که نخستینبار مردمشناس برجستۀ فرانسوی، آرنلدوان جنپ در ۱۹۰۸م در ادبیات مردمشناسی مطرح کرد. [۲]
a Gennep، A van، ج۱، ص۱۰-۱۱، The Rites of Passage، tr M B Vizedom and G L Caffe، London، ۱۹۷۷.
[۳]
a Gennep، A van، ج۱، ص۲۱، The Rites of Passage، tr M B Vizedom and G L Caffe، London، ۱۹۷۷.
[۴]
a Gennep، A van، ج۱، ص۱۱۶-۱۱۷، The Rites of Passage، tr M B Vizedom and G L Caffe، London، ۱۹۷۷.
[۵]
a Gennep، A van، ج۱، ص۱۲۴، The Rites of Passage، tr M B Vizedom and G L Caffe، London، ۱۹۷۷.
[۶]
a Gennep، A van، ج۱، ص۱۲۹-۱۳۰، The Rites of Passage، tr M B Vizedom and G L Caffe، London، ۱۹۷۷.
تطبیق میکند. [۷]
Barnard، A and J Spencer، ج۱، ص۴۸۹، Encyclopedia of Social and Cultural Anthropology، London، ۲۰۰۲.
[۸]
بلوکباشی، علی، نقد و نظر، ج۱، ص۲۲۴-۲۲۵، تهران، ۱۳۷۷ش.
مراحل سهگانۀ گذار بازتابندۀ دگرگونی در روند زندگی اجتماعی فردی یا گروهی در جامعه است. در جامعههای کهن و ابتدایی و جامعههای سنتی کنونی جهانشماری از رفتارهای فرهنگی و آیینی مردم با گذر و انتقال برخی از پدیدههای طبیعی و وضع و حالتی به وضع به وضع و حالتی دیگر، یا انتقال انسان از یک پایگاه اجتماعی به پایگاهی دیگر پیوند و رابطه داشته است. [۹]
بلوکباشی، علی، نوروز، ج۱، ص۱۰۵، جشن نوزایی آفرینش، تهران، ۱۳۸۰ش.
مراسم عروسی هر سه مرحله، یعنی جدا شدن دختر و پسر از خانواده و گروه و طایفۀ خود، جدایی گزینی از جامعه و در حجله نشستن در یک دورۀ محدود، و بازپیوستن به خانواده و گروه و جامعه را دربرمیگیرد که مرحلۀ پاگشایی، یعنی بازپیوستن به گروه و طایفه، مهمترین آنهاست. [۱۰]
بلوکباشی، علی، نقد و نظر، ج۱، ص۶، تهران، ۱۳۷۷ش.
۱.۱ - مدت حجلهنشینیطول مدت حجلهنشینی در هرجای ایران، بنا بر سنتهای فرهنگی مردم آنجا فرق میکند؛ مثلاً دورۀ حجلهنشینی در کُهنَک (دهی از بخش حومۀ شهرستان دزفول) و دَوان (روستایی از توابع شهرستان کازرون در استان فارس) ۳روز، [۱۱]
کریمی، اصغر، کهنک، ج۱، ص۴۳، هنر و مردم، تهران، ۱۳۴۸ش، شم ۸۵.
[۱۲]
لهساییزاده، عبدالعلی و سلامی، عبدالنبی، تاریخ و فرهنگ مردم دوان، ج۱، ص۱۴۴، تهران، ۱۳۷۹ش.
در شیراز، گیلان، کردستان، بلوچستان و در ایل بیرانوند ۷روز، [۱۴]
فقیری، ابوالقاسم، مراسم عروسی در شیراز، ج۱، ص۸۰، هنر و مردم، تهران، ۱۳۵۵ش، شم ۱۶۲.
[۱۵]
پاینده، محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، ج۱، ص۶۲، تهران، ۱۳۵۵ش.
[۱۶]
b Nikitine، B، ج۱، ص۱۱۰، Les Kurdes، Paris، ۱۹۵۶.
[۱۷]
ناصری، عبدالله، فرهنگ مردم بلوچ، ج۱، ص۱۲۵، ۱۳۵۸ش.
[۱۸]
حنیف، محمد، شناخت ایل بیرانوند، ج۱، ص۱۲۴-۱۲۵، خرمآباد، ۱۳۷۷ش.
در تهران قدیم و در میان ایلها و طایفههای ترک درهگز ۴۰ روز، [۱۹]
مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، ج۱، ص۳۵۱، تهران، ۱۳۴۱ش.
[۲۰]
کتیرایی، محمود، از خشت تا خشت، ج۱، ص۲۱۴، تهران، ۱۳۴۸ش.
[۲۱]
میرنیا، علی، فرهنگ مردم، ج۱، ص۷۷، تهران، ۱۳۶۹ش.
در آینهوَرزان (روستایی از دهستان ابرشیوۀ پشت کوه شهرستان دماوند) به مدت یک سال، [۲۲]
خلج، حسین، آیین زناشویی در آینهورزان، ج۱، ص۱۳، انتشارات ادارۀ فرهنگ عامه، تهران، ۱۳۴۱ش، شم ۲.
و در مناطق کوهمرهنودان، جروق و سرخی استان فارس ۳روز؛ در ایل ممسنی [۲۳]
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، دانشنامه بزرگ اسلامی.
۳ تا ۴روز بوده است. [۲۴]
موسوی، حسن، گوشههایی از فرهنگ و آداب و رسوم کوهمرهنودان، ج۱، ص۲۳، جرون و سرخی فارس، شیراز، ۱۳۶۲ش.
[۲۵]
حبیبی فهلیانی، حسن، ممسنی در گذرگاه تاریخ، ج۱، ص۴۵۱، شیراز، ۱۳۷۱ش.
در سروستان فارس در حجله ماندن عروس و داماد ۷ تا ۱۰ روز به درازا میکشید. روز هفتم یا دهم مادر عروس و مادر داماد، یا به جای هریک از آنها بزرگتر دو خانواده به حجله میرفتند و با کشیدن نخ یا نخهایی از پارچهها یا فرشهای تزیینی آویخته به در و دیوار، حجله را به صورت نمادین بر میچیدند. آنگاه عروس را به حمام میبردند. از آن پس، ۴ تا ۶ ماه عروس اجازه نداشت بجز حمام به جایی دیگر برود. [۲۶]
همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، ج۱، ص۵۰۹، تهران، ۱۳۴۹ش.
در جامعۀ بلوچ عروس و داماد ۳ روز در حجلهای که در اقامتگاه خانوادۀ عروس برپا میشد، میماندند. پس از آن عروس و داماد دیداری کوتاه از پدر و مادر داماد میکردند که به این دیدار اصطلاحاً «گِنْدَگان» میگفتند. آنگاه دوباره به اقامتگاه خانوادۀ عروس باز میگشتند و یک هفته تا ۳ ماه در آنجا میزیستند. بعد برای اقامت دائم به اقامتگاه خانوادۀ داماد باز میگشتند. [۲۷]
اماناللهی بهاروند، سکندر، کوچنشینی در ایران، ج۱، ص۱۲۲، تهران، ۱۳۶۰ش.
۲ - پاگشاکنانپس از پایان دورۀ حجلهنشینی و بیرون آمدن عروس و داماد از حجله یا «گِرْدَک» ( [۲۸]
تبریزی، محمدحسین بن خلف، برهان قاطع، ذیل گردک، به کوشش محمدمعین، تهران، ۱۳۴۲ش.
مردم مشکین شهر آن را «گَرْدَک»، به معنای قوروق و کردها «گِردِک»، به معنای شب زفاف و ماه عسل مینامند، نک: [۲۹]
ساعدی، غلامحسین، خیاو یا مشکینشهر، ج۱، ص۱۴۴-۱۴۵، تهران، ۱۳۵۴ش.
) نخستین خانوادههایی که عروس و داماد را به جشن و میهمانی بزرگ با حضور جمعی از وابستگان دو خانواده پاگشا میکردند، غالباً پدر و مادر عروس، و بعد پدر و مادر داماد بودند. در جامعۀ زردشتیان رسم است که نخست پدر و مادر پسر پاگشاکنان میگیرند. [۳۰]
بهآذین، داریوش، «مراسم ازدواج زردشتیان»، ج۱، ص۶۰، هنر و مردم، تهران، ۱۳۴۸ش، شم ۸۵.
پس از آن، هریک از خویشاوندان بزرگ و نزدیک دو خانواده به ترتیب میهمانی ترتیب میدهند و خانوادۀ عروس و داماد و جمعی از بستگان و آشنایان را دعوت میکنند. در برخی جاها، مانند تهران، پس از مراسم «پاتختی» در روز پس از شب زفاف، پاگشاها شروع میشود. [۳۱]
یادداشتهای مؤلف.
این مجلس میهمانی را مردم نقاط مختلف چنین مینامند: تهرانیها «پاگشا»، «پاگشا کردن»، [۳۲]
کتیرایی، محمود، از خشت تا خشت، ج۱، ص۲۱۴، تهران، ۱۳۴۸ش.
یا «پاگشا کُنون» (= پاگشاکنان) [۳۳]
یادداشتهای مؤلف.
کردها عموماً «پاگشایی» [۳۴]
مردوخ کردستانی، محمد، فرهنگ، ج۱، ص۲۵۸، سنندج، ۱۳۶۲ش.
یا «پاگوشاد» [۳۵]
اورنگ، م، فرهنگ کردی، ج۱، ص۴۸، تهران، ۱۳۴۷ش.
وکردهای کرمانشاه «پاگشا»، [۳۶]
درویشیان، علی اشرف، فرهنگ کردی کرمانشاهی، ج۱، ص۱۱۷، تهران، ۱۳۷۵ش.
شیرازیها، کرمانیها و مردم سروستان فارس «پاگشا»، [۳۷]
بهروزی، علینقی، واژهها و مثلهای شیرازی و کازرونی، ج۱، ص۹۶، شیراز، ۱۳۴۸ش.
[۳۸]
پورحسینی، ابوالقاسم، فرهنگ لغات و اصطلاحات مردم کرمان، ج۱، ص۸۸، تهران، ۱۳۷۰ش.
[۳۹]
صرافی، محمود، فرهنگ گویش کرمانی، ج۱، ص۵۰، تهران، ۱۳۷۵ش.
[۴۰]
واعظ تقوی، محمدتقی، فرهنگ اصطلاحات کرمان، ج۱، ص۱۶، کرمان، ۱۳۵۱ش.
[۴۱]
همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، ج۱، ص۵۱۰، تهران، ۱۳۴۹ش.
سیستانیها «پاگُشو»، [۴۲]
افشار سیستانی، ایرج، واژنامۀ سیستانی، ج۱، ص۴۰، تهران، ۱۳۶۵ش.
شوشتریها «پاگشون»، [۴۳]
نیرومند، محمدباقر، واژهنامهای از گویش شوشتری، ج۱، ص۵۷، تهران، ۱۳۵۵ش.
راوریها «پاگشا» و «پاگشونی»، [۴۴]
کرباسی راوری، علی، فرهنگ مردم راور، ج۱، ص۱۳۸، تهران، ۱۳۶۵ش.
لرهای بالاگریوۀ لرستان «پاگشوند» و لرهای خرمآباد «پاگشا»، [۴۵]
اماناللهی بهاروند، سکندر، کوچنشینی در ایران، ج۱، ص۱۲۱، تهران، ۱۳۶۰ش.
[۴۶]
ایزدپناه، حمید، فرهنگ لری، ج۱، ص۱۹، تهران، ۱۳۴۳ش.
بختیاریها «پاگشا»، [۴۷]
خسروی، عبدالعلی، فرهنگ بختیاری، ج۱، ص۳۲۲، تهران، ۱۳۶۸ش.
گیلانیها «پاکَشُن» و «پاکَشون» (پاکشان: پاکشانیدن)، [۴۸]
پاینده، محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، ج۱، ص۶۲، تهران، ۱۳۵۵ش.
[۴۹]
پاینده، محمود، فرهنگ گیل و دیلم، ج۱، ص۱۷۹، تهران، ۱۳۶۶ش.
مردم کهنک «پاگُشون»، [۵۰]
کریمی، اصغر، کهنک، ج۱، ص۴۳، هنر و مردم، تهران، ۱۳۴۸ش، شم ۸۵.
کلیمیان اصفهان «پاگشا»، [۵۱]
کلباسی، ایران، گویش کلیمیان اصفهان، ج۱، ص۲۰۲، تهران، ۱۳۷۳ش.
مردم آینهورزان «خون بیرونی» (= خانه بیرونی: از خانه بیرون رفتن)، [۵۲]
خلج، حسین، آیین زناشویی در آینهورزان، ج۱، ص۱۳، انتشارات ادارۀ فرهنگ عامه، تهران، ۱۳۴۱ش، شم ۲.
دوانیها و مردم کوهمرۀ سرخی فارس «واتِلَوون» و «واتَلَبون» (= واطلبان؛ جشن بازطلبیدن)، [۵۳]
لهساییزاده، عبدالعلی و سلامی، عبدالنبی، تاریخ و فرهنگ مردم دوان، ج۱، ص۱۴۴، تهران، ۱۳۷۹ش.
[۵۴]
موسوی، حسن، گوشههایی از فرهنگ و آداب و رسوم کوهمرهنودان، ج۱، ص۲۳، جرون و سرخی فارس، شیراز، ۱۳۶۲ش.
گروهی از کردها «پاکِردِنَوه»، [۵۵]
مردوخ کردستانی، محمد، فرهنگ، ج۱، ص۲۵۵، سنندج، ۱۳۶۲ش.
[۵۶]
مردوخ کردستانی، محمد، فرهنگ، ج۱، ص۲۵۸، سنندج، ۱۳۶۲ش.
آذربایجانیها «آیاق آچْما» و «آیاق آچْماق»، و قشقاییها «آیاق آچما». [۵۷]
بهزادی، بهزاد، فرهنگ آذربایجانی ـ فارسی، ج۱، ص۱۲۹، تهران، ۱۳۸۲ش.
[۵۸]
کیانی، منوچهر، سیه چادرها، ج۱، ص۲۹۴، شیراز، ۱۳۷۱ش.
میهمانیهای پاگشاکنان غالباً شب هنگام و گاهی نیز در روز و در هر دو مورد همراه با شام یا ناهار برگذار میشوند. در برخی جاها پیش از پاگشا کردن، عروس و داماد، به دستبوس مادر زن و پدر زن و یا مادر شوهر و پدر شوهر میرفتند. در تهران روز سوم که عروس و داماد از حجله در میآمدند، به دستبوس مادرعروس میرفتند که آن را «مادر زن سلام» میگفتند و از او «رونما» هم میگرفتند. در قدیم داماد یک میهمانی به نام «پا حِنْجِله» (پای حجله) ترتیب میداد و آنگاه دعوتهای پاگشا شروع میشد. [۵۹]
شهری، جعفر، طهران قدیم، ج۳، ص۱۴۳-۱۴۴، تهران، ۱۳۷۱ش.
در آن زمان پدر و مادر عروس معمولاً دو شب جشن پاگشا میگرفتند و شبی را به زنان و شبی دیگر را به مردان اختصاص میدادند. [۶۰]
کتیرایی، محمود، از خشت تا خشت، ج۱، ص۲۱۴، تهران، ۱۳۴۸ش.
لیکن امروزه یک جشن شبانه با شرکت مرد و زن باهم میگیرند. [۶۱]
یادداشتهای مؤلف.
در آینهورزان خانوادۀ عروس جشن پاگشا را در دو شب پیاپی برگذار میکردند: شب نخست دخترشان را با پدر و مادر و خویشاوندان نزدیک داماد، و شب دوم دامادشان را با همان میهمانانِ شب پیش دعوت میکردند. [۶۲]
خلج، حسین، آیین زناشویی در آینهورزان، ج۱، ص۱۳، انتشارات ادارۀ فرهنگ عامه، تهران، ۱۳۴۱ش، شم ۲.
در سروستان فارس، پس از پایان میهمانیای که خانوادۀ دختر میداد، عروس و داماد به خانهشان باز نمیگشتند و ۳ تا ۵ شبانهروز آنجا میماندند. [۶۳]
همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، ج۱، ص۵۱۰، تهران، ۱۳۴۹ش.
در میانه، میهمانانی که در جشن پاگشایی در خانۀ خانوادۀ عروس گرد میآمدند، پس از خوردن شام، هر کس میکوشید تا چیزی از خانه برباید و با خود ببرد. بعداً چیزهای نفیس و گرانبها را در برابر گرفتن هدیه باز میگرداندند و چیزهای کمبها را به قصد تبرک نزد خود نگه میداشتند. این رسم را به گویش محلی «اوغورْلوق» («اوغورلو» کلمهای ترکی و به معنای خوش یمن و پربرکت است) میگفتند. ( [۶۴]
یادداشتهای مؤلف.
به نقل از دستنویس «مراسم عروسی میانه»، نوشتۀ داوود محمودی، آرشیو واحد فرهنگ مردم، شم ۰۳۳۶/۵۴۵/F؛ برای اصطلاح «اوغورلوق» نک: [۶۵]
بهزادی، بهزاد، فرهنگ آذربایجانی ـ فارسی، ج۱، ص۲۳۲، ذیل «اوغور»، «اوغورلو» و «اوغورلوق»، تهران، ۱۳۸۲ش.
) ۳ - پاگشایانهپدر و مادر عروس، یا هر دو از دو خانواده، در میهمانیهای پاگشاکنان به عروس و داماد خود هدایایی به عنوان «پاگشایانه» یا «رونما» میدهند. در بسیاری جاها رسم بود که هر یک از محارم و بستگان نزدیک نیز هدایایی به عروس و داماد میدادند. رونماهای تهرانیها معمولاً چیزهایی مانند النگو، یا گوشوارۀ الماس، انگشتری طلا و یا انگشتری نقرۀ فیررزه یا لعل نشان بود. [۶۶]
کتیرایی، محمود، از خشت تا خشت، ج۱، ص۲۱۴، تهران، ۱۳۴۸ش.
در سروستان مادر عروس در میهمانی پاگشاکنان به دختر و دامادش و به هریک از میهمانان رونمایی که «پیشرُو» مینامیدند، میداد. پیشرو چیزهایی مانند پیراهن، پارچه و آجیل بود. آجیل پیشرو از دانههای بودادۀ کنجد، شاهدانه، بادام، تخمۀ هندوانه و تخمه کدو ترکیب یافته بود. [۶۷]
همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، ج۱، ص۵۰۹-۵۱۰، تهران، ۱۳۴۹ش.
دوانیها پاگشایانۀ پدر و مادر به دخترشان را «پاندازون» (= پااندازان)، [۶۸]
لهساییزاده، عبدالعلی و سلامی، عبدالنبی، تاریخ و فرهنگ مردم دوان، ج۱، ص۱۴۴، تهران، ۱۳۷۹ش.
و لرهای بالاگریوه پاگشایانه را که عموماً چند رأس دام است «بُوانی» میگویند. [۶۹]
اماناللهی بهاروند، سکندر، کوچنشینی در ایران، ج۱، ص۱۲۱، تهران، ۱۳۶۰ش.
پاگشایانۀ پدر عروس به دختر و دامادش در روستای کهنک معمولاً یک گاو شیرده یا گوسفند بود. [۷۰]
کریمی، اصغر، کهنک، ج۱، ص۴۳، هنر و مردم، تهران، ۱۳۴۸ش، شم ۸۵.
۴ - فهرست منابع(۱) افشار سیستانی، ایرج، واژنامۀ سیستانی، تهران، ۱۳۶۵ش. (۲) اماناللهی بهاروند، سکندر، کوچنشینی در ایران، تهران، ۱۳۶۰ش. (۳) اورنگ، م، فرهنگ کردی، تهران، ۱۳۴۷ش. (۴) ایزدپناه، حمید، فرهنگ لری، تهران، ۱۳۴۳ش. (۵) تبریزی، محمدحسین بن خلف، برهان قاطع، به کوشش محمدمعین، تهران، ۱۳۴۲ش. (۶) بلوکباشی، علی، نقد و نظر، تهران، ۱۳۷۷ش. (۷) بلوکباشی، علی، نوروز، جشن نوزایی آفرینش، تهران، ۱۳۸۰ش. (۸) بهآذین، داریوش، «مراسم ازدواج زردشتیان»، هنر و مردم، تهران، ۱۳۴۸ش، شم ۸۵. (۹) بهزادی، بهزاد، فرهنگ آذربایجانی ـ فارسی، تهران، ۱۳۸۲ش. (۱۰) پاینده، محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران، ۱۳۵۵ش. (۱۱) پاینده، محمود، فرهنگ گیل و دیلم، تهران، ۱۳۶۶ش. (۱۲) پورحسینی، ابوالقاسم، فرهنگ لغات و اصطلاحات مردم کرمان، تهران، ۱۳۷۰ش. (۱۳) حبیبی فهلیانی، حسن، ممسنی در گذرگاه تاریخ، شیراز، ۱۳۷۱ش. (۱۴) حنیف، محمد، شناخت ایل بیرانوند، خرمآباد، ۱۳۷۷ش. (۱۵) خسروی، عبدالعلی، فرهنگ بختیاری، تهران، ۱۳۶۸ش. (۱۶) خلج، حسین، آیین زناشویی در آینهورزان، انتشارات ادارۀ فرهنگ عامه، تهران، ۱۳۴۱ش، شم ۲. (۱۷) درویشیان، علی اشرف، فرهنگ کردی کرمانشاهی، تهران، ۱۳۷۵ش. (۱۸) ساعدی، غلامحسین، خیاو یا مشکینشهر، تهران، ۱۳۵۴ش. (۱۹) شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، ۱۳۷۱ش. (۲۰) صرافی، محمود، فرهنگ گویش کرمانی، تهران، ۱۳۷۵ش. (۲۱) فقیری، ابوالقاسم، مراسم عروسی در شیراز، هنر و مردم، تهران، ۱۳۵۵ش، شم ۱۶۲. (۲۲) کتیرایی، محمود، از خشت تا خشت، تهران، ۱۳۴۸ش. (۲۳) کرباسی راوری، علی، فرهنگ مردم راور، تهران، ۱۳۶۵ش. (۲۴) کریمی، اصغر، کهنک، هنر و مردم، تهران، ۱۳۴۸ش، شم ۸۵. (۲۵) کلباسی، ایران، گویش کلیمیان اصفهان، تهران، ۱۳۷۳ش. (۲۶) کیانی، منوچهر، سیه چادرها، شیراز، ۱۳۷۱ش. (۲۷) لهساییزاده، عبدالعلی و سلامی، عبدالنبی، تاریخ و فرهنگ مردم دوان، تهران، ۱۳۷۹ش. (۲۸) مردوخ کردستانی، محمد، فرهنگ، سنندج، ۱۳۶۲ش. (۲۹) مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، تهران، ۱۳۴۱ش. (۳۰) موسوی، حسن، گوشههایی از فرهنگ و آداب و رسوم کوهمرهنودان، جرون و سرخی فارس، شیراز، ۱۳۶۲ش. (۳۱) میرنیا، علی، فرهنگ مردم، تهران، ۱۳۶۹ش. (۳۲) ناصری، عبدالله، فرهنگ مردم بلوچ، ۱۳۵۸ش. (۳۳) نیرومند، محمدباقر، واژهنامهای از گویش شوشتری، تهران، ۱۳۵۵ش. (۳۴) واعظ تقوی، محمدتقی، فرهنگ اصطلاحات کرمان، کرمان، ۱۳۵۱ش. (۳۵) همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، تهران، ۱۳۴۹ش. (۳۶) یادداشتهای مؤلف. (۳۷) بهروزی، علینقی، واژهها و مثلهای شیرازی و کازرونی، شیراز، ۱۳۴۸ش. (۳۸) Barnard، A and J Spencer، Encyclopedia of Social and Cultural Anthropology، London، ۲۰۰۲. (۳۹) a Gennep، A van، The Rites of Passage، tr M B Vizedom and G L Caffe، London، ۱۹۷۷. (۴۰) b Nikitine، B، Les Kurdes، Paris، ۱۹۵۶. ۵ - پانویس
۶ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «پاگشا»، شماره۵۴۵۹. ردههای این صفحه : مقالات دانشنامه بزرگ اسلامی
|