پیشکارپیشْکار، از مشـاغل دیوانـی کـه حدود وظایف آن در دورههای مختلف تاریخی متفاوت بوده، اما در دوره قاجار بهطور اخص به مسئولان امور مالی به ویژه در ایالات اطلاق میشده است. ۱ - وظیفه پیشکاردر اصطلاح امور دیوانی دورۀ قاجار، پیشکار به صاحب منصبی فرهیخته و خبره در سیاست و ادارۀ امور مالی و مالیاتی ذیحسابی گفته میشد که از سوی دولت مرکزی، یا از سوی والی محلی ایالت، برای تدوین و تنظیم کتابچۀ دستور عمل جمع و خرج و بودجۀ کل مملکت یا محل مأموریت، به دستیاری سررشتهداران، مستوفیان، تحصیلداران و دیگر مأموران تحت امر خویش، به کار میپرداخت و موظف بود تراز حسابِ سالیانه را به والی یا دولت تقدیم کند. ۲ - پیشینه پیشکاریمنصب پیشکاری در ایران و جهان پیشینهای کهن دارد؛ ولی در هر دوره از آن با عنوانهای گوناگون یاد شده است که به نظر میرسد هر کدام، ناظر به بخشی خاص از وظیفههای این صاحب منصب به شمار میرفته است. بر اساس گزارش منابع، چنین مینماید که نخستین بار اصطلاح «پیشکار» در عصر سلجوقیان به کار برده شد. ابوالقاسم بوزجانی، ملقب به سالار بوژگان عنوان پیشکار سلجوقیان را داشت. برخی از خلفای عباسی هم «پیشکار» داشتند، [۱]
بنداری، فتح، تاریخ دولة آل سلجوق (زبدةالنصرة)، ج۱، ص۹-۱۰، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
[۲]
نیشابوری، ظهیرالدین، سلجوقنامه، ج۱، ص۱۸- ۱۹، تهران، ۱۳۳۲ش.
[۳]
اقبال آشتیانی، عباس، وزارت در عهد سلاطین بزرگ سلجوقی، ج۱، ص۳۹-۴۰، به کوشش محمدتقی دانش پژوه و یحیی ذکاء، تهران، ۱۳۳۸ش.
چنان که ابوالقاسم علی ابن حسن ابن مَسلَمه، رئیس الرؤسا لقب داشت و مدبّر و پیشکار خلیفه القائم هم به شمار میرفت. [۴]
بنداری، فتح، تاریخ دولة آل سلجوق (زبدةالنصرة)، ج۱، ص۹-۱۰، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
[۵]
نیشابوری، ظهیرالدین، سلجوقنامه، ج۱، ص۱۸- ۱۹، تهران، ۱۳۳۲ش.
[۶]
اقبال آشتیانی، عباس، وزارت در عهد سلاطین بزرگ سلجوقی، ج۱، ص۳۹-۴۰، به کوشش محمدتقی دانش پژوه و یحیی ذکاء، تهران، ۱۳۳۸ش.
به گزارش ابنبلخی، از حدود روزگار المقتدر (۲۹۵-۳۲۰ق/ ۹۰۸-۹۳۲م) و از دورۀ سامانیان «امرا، پیشکاران خلیفه را خواندندی، هیچ کس را امیر نگفتندی مگر ایشان را». [۷]
ابنبلخی، فارسنامه، ج۱، ص۱۷۱، به کوشش لسترنج و نیکلسن، کیمبریج، ۱۹۲۱م.
در منابع دیگر از «مدبران» دولت سامانیان، و «دستوران» سلطنت محمودیان، و وزیران دولت سلجوقیان، و «پیشکاران» درگاه خوارزمشاهیان، و «کدخدایی جهان» و «قهرمانی ممالک» و «قهرمانی سلطنت» و وزارت در کنار هم یاد شده است. [۸]
راوندی، محمد، راحة الصدور، ج۱، ص۱۰۴، به کوشش محمد اقبال ومجتبی مینوی، تهران، ۱۳۶۴ش.
[۹]
نظامالملک، حسن، سیرالملوک (سیاستنامه)، ج۱، ص۲۱۸، به کوشش هیوبرت دارک، تهران، ۱۳۵۵ش.
[۱۰]
اسعد گرگانی، فخرالدین، ویس و رامین، ج۱، ص۱۹، به کوشش مجتبی مینوی، تهران، ۱۳۳۸ش.
[۱۱]
عتبی، محمد، تاریخ یمینی، ج۱، ص۳۳۸، ترجمۀ ناصح جرفادقانی، به کوشش جعفر شعار، تهران، ۱۳۵۷ش.
[۱۲]
کرمانی، ناصرالدین منشی، نسائم الاسحار، ج۳، ص۵۸، به کوشش جلالالدین محدث ارموی، تهران، ۱۳۶۴ش.
[۱۳]
کرمانی، ناصرالدین منشی، نسائم الاسحار، ج۳، ص۱۰۳، به کوشش جلالالدین محدث ارموی، تهران، ۱۳۶۴ش.
آقسرایی در سخن از سلجوقیان روم (۴۶۶- ۶۹۹ق/ ۱۰۷۴-۱۳۰۰م) «پیشکاران نیک اندیشِ نیک رای را در اقامت شرایط مملکت، برای ارکان دولت رکنی اعظم و اصلی محکم» شمرده است و دولتها را از خطر «پیشکاران مجهول» برحذر میدارد و بیشتر فساد ملوک را از ناحیۀ «پیشکاران مفلوک» میداند. [۱۴]
آقسرایی، محمود، مسامرة الاخبار و مسایرة الاخیار، ج۱، ص۸۸، به کوشش عثمان توران، آنکارا، ۱۹۴۳م.
[۱۵]
آقسرایی، محمود، مسامرة الاخبار و مسایرة الاخیار، ج۱، ص۹۹، به کوشش عثمان توران، آنکارا، ۱۹۴۳م.
[۱۶]
آقسرایی، محمود، مسامرة الاخبار و مسایرة الاخیار، ج۱، ص۱۵۱، به کوشش عثمان توران، آنکارا، ۱۹۴۳م.
[۱۷]
آقسرایی، محمود، مسامرة الاخبار و مسایرة الاخیار، ج۱، ص۱۹۷، به کوشش عثمان توران، آنکارا، ۱۹۴۳م.
[۱۸]
آقسرایی، محمود، مسامرة الاخبار و مسایرة الاخیار، ج۱، ص۲۰۰، به کوشش عثمان توران، آنکارا، ۱۹۴۳م.
ابناثیر (د ۶۳۰ق/۱۲۳۳م) در تاریخ دولت اتابکان موصل، پیشکار را به معنای وزیر به کار برده، و نظری مشابه نظر آقسرایی ابراز کرده است. [۱۹]
ابناثیر، علی، التاریخ الباهر، ج۱، ص۱۸۴، به کوشش عبدالقادر احمد طلیمات، قاهره، ۱۹۶۳م.
گاهی در دولت سلجوقی، عنوان «اتابک» (ه م)، و در دولت ممالیک (۶۲۸-۹۲۳ق/۱۲۳۱-۱۵۱۷م) عنوان «استادالدار» به جای «پیشکار» به کار رفته است [۲۱]
کلاوسنر، کارلا، دیوان سالاری در عهد سلجوقی، ج۱، ص۱۰۳-۱۰۵، ترجمۀ یعقوب آژند، تهران، ۱۳۶۳ش.
[۲۲]
انوری، حسن، اصطلاحات دیوانی دورۀ غزنوی و سلجوقی، ج۱، ص۲۱۰-۲۱۱، تهران، ۱۳۵۵ش.
[۲۳]
EI۲، ج۱۰، ص۹۲۵.
۳ - پیشکاری در اروپای اسلامیدر اروپای اسلامی، به ویژه در دربار امویان اندلس (۱۳۸-۴۲۲ق/۷۵۵-۱۰۳۱م) نیز «نظام پیشکاری» معمول بوده است و برخی از پیشکاران ایشان به مقام وزارت نیز رسیدند، همچون منصور بن ابی عامر که نخست مناصبی همچون پیشکاری و مباشرت املاک مواریث اشبیلیه داشت و سپس به مقام وزارت و سرانجام به فرمانروایی رسید. [۲۵]
کیلانی، کامل، نظرات فی تاریخ الادب الاندلسی، ج۱، ص۲۹۵-۲۹۷، قاهره، ۱۳۴۲ق/۱۹۲۴م.
[۲۶]
جمشید نژاد اول، غلامرضا، تعلیقات بر ترجمۀ التعریف بطبقات الامم صاعد اندلسی، ج۱، ص۳۷-۳۹، تهران، ۱۳۷۶ش.
در شبه قارۀ هند هم، نظام پیشکاری مرسوم بوده است، به ویژه در دربار گورکانیان (۸۸۸-۹۳۶ق/۱۴۸۳-۱۵۳۰م) که «پیشکار» معناییگسترده داشت، و از متولی امور جشنها و پذیرایی گرفته، تا عامل و متولی امور مالی و نایب سررشتهدار و نایب تحصیلدار را «پیشکار» میخواندند. [۲۷]
بختاورخان، محمد، مرآة العالم: تاریخ اورنگزیب، ج۱، ص۱۶۶، به کوشش ساجده س علوی، لاهور، ۱۹۷۹م.
[۲۸]
دهلوی، احمد، فرهنگ آصفیه، ذیل پیشکار، لاهور، ۱۹۸۶م.
[۲۹]
فیروزالدین، فیروزاللغات، ذیل پیشکار، لاهور، سنترلیمیتد.
۴ - گسترش معنای پیشکاردر دورۀ صفویه (۹۰۷- ۱۱۴۹ق/۱۵۰۱-۱۷۳۶م) و افشاریه و زندیه، واژۀ پیشکار معانی متفاوت یافت وگاه به جای «وزیر» به کار میرفت، چنان که کلمۀ وزیر همگاه جای «پیشکار» را در مشاغل دیوانی میگرفت و حتی شهرهای کوچک در کنار حاکم، وزیر هم داشتند. در متون عهد قاجار (۱۲۱۰-۱۳۴۴ق/۱۷۹۵- ۱۹۲۵م)، پیشکار بسیار به کار رفته است، زیرا فتحعلیشاه فرزندان کم سن و سال خود را به حکومت ایالتها میگماشت و مردان فرهیخته و کارآزمودهای به عنوان پیشکار یا وزیر همراه آنان میکرد تا رشتۀ امور را در دست گیرند. حاکم واقعی ایالات این پیشکاران بودند که در عین حال شاهزادگان را نیز تربیت میکردند. [۳۰]
ظل السلطان، مسعودمیرزا، خاطرات، ج۱، ص۵۶، به کوشش حسین خدیو جم، تهران، ۱۳۶۸ش.
[۳۱]
ظل السلطان، مسعودمیرزا، خاطرات، ج۱، ص۵۸، به کوشش حسین خدیو جم، تهران، ۱۳۶۸ش.
[۳۲]
ظل السلطان، مسعودمیرزا، خاطرات، ج۱، ص۱۷۰، به کوشش حسین خدیو جم، تهران، ۱۳۶۸ش.
[۳۳]
بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، ج۳، ص۴۶۲-۴۶۳، تهران، ۱۳۵۱ش.
[۳۴]
بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، ج۴، ص۳۲، تهران، ۱۳۵۱ش.
پیشکاری آذربایجان در این دوره، همچون برخی ادوار پیشین، غیر از پیشکاری سایر ایالتهای ایران بود؛ زیرا آذربایجان پرجمعیتترین و مهمترین ایالات بود و مقر ولیعهد نیز به شمار میرفت. آذربایجان دو پیشکار داشت: یکی پیشکار کل که در حقیقت «قائم مقام» ولیعهد بود و امور عمومی ایالت را اداره میکرد و رواج لقب قائم مقام نیز از همینجاست؛ دوم پیشکار مالیه که کار داد و ستد و محاسبۀ مالیاتی را از روی کتابچۀ دستور عمل ارسالی از مرکز برعهده میگرفت. [۳۵]
افضل الملک، غلامحسین، افضل التواریخ، ج۱، ص۷۶، بهکوشش منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، تهران، ۱۳۶۱ش.
[۳۶]
مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، ج۱، ص۲۰۹، تهران، ۱۳۶۰ش.
بعداً تعیین پیشکار، برای تصدی امور مالی و مالیاتی در ۳ ایالت دیگر، یعنی فارس، خراسان و کرمان نیز متداول شد؛ ولی در دیگر نقاط وزیرِ حاکم یا پیشکار کل، کارهای مالیاتی را هم اداره میکرد. [۳۷]
مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، ج۱، ص۲۰۹، تهران، ۱۳۶۰ش.
۵ - گسترش حـوزه عمل پیشکاراندر این دوره، حـوزۀ عمل پیشکاران، همواره رو به گسترش بود، چنانکه علاوه بـر ادارۀ مستقیم وظایف خـود، در محاکمات هم مداخله داشتنـد و به امور دعـاوی ایـالت نیز رسیدگـی میکردند. [۳۸]
ویلز، چارلز جیمز، تاریخ اجتماعی ایران در عهد قاجاریه، ج۱، ص۹۸، ترجمۀ سید عبدالله، تهران، ۱۳۶۳ش.
پیشکارها در دورههایی امور نظامی را نیز در اختیار داشتند. در عهد ناصری علاوه بر ولایات، در تهران نیز پیشکارانی بودند؛ چنانکه اعتمادالسلطنه از ۹ تن با سمت «وزارت طهران و پیشکاری حکومت» نام برده است. [۳۹]
اعتمادالسلطنه، محمدحسن، المآثر والآثار، ص۵۳، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۶۲ش.
پیشکاران به خصوص در امور مالی و مالیاتی اهمیت بسیار داشتند، تا آنجا که هرگاه والی پیشکار خود را برکنار میکرد، امور مالیاتی مختل میگردید [۴۰]
بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، ج۱، ص۴۴۰، تهران، ۱۳۵۱ش.
و برعکس هرگاه پیشکاری مدبر بر ایالتی میگماشتند، اگر چه «در آن مملکت گرانی بود و گندم تسعیری داشت، او طوری رفتار میکرد که اهالی آسوده میبودند و کار به هرج و مرج نمیکشید». [۴۱]
افضل الملک، غلامحسین، افضل التواریخ، بهکوشش منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، تهران، ۱۳۶۱ش.
پیشکارانِ با کفایت و مدبر، در سلسله مراتب دیوانی همواره ارتقا مییافتند و گاهی به منصبهای عالی میرسیدند. پس از انقلاب مشروطه در ایران، پیشکاران زیرنظر وزیر مالیه کار میکردند و بعدها، این اصطلاح تنها در حوزۀ مالیاتی به شکل «پیشکار مالیه یا دارایی» باقی ماند. [۴۲]
مصدق، محمد، اصول و قواعد و قوانین مالیه در ممالک خارج و ایران، ج۱، ص۲۳-۲۴، تهران، ۱۳۷۷ش.
۶ - فهرست منابع(۱) آقسرایی، محمود، مسامرة الاخبار و مسایرة الاخیار، به کوشش عثمان توران، آنکارا، ۱۹۴۳م. (۲) ابناثیر، علی، التاریخ الباهر، به کوشش عبدالقادر احمد طلیمات، قاهره، ۱۹۶۳م. (۳) ابنبلخی، فارسنامه، به کوشش لسترنج و نیکلسن، کیمبریج، ۱۹۲۱م. (۴) ابن عذاری، احمد، البیان المغرب، به کوشش دوزی، لیدن، ۱۸۴۹م. (۵) اعتمادالسلطنه، محمدحسن، المآثر و الآثار، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۶۲ش. (۶) افضل الملک، غلامحسین، افضل التواریخ، بهکوشش منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، تهران، ۱۳۶۱ش. (۷) اقبال آشتیانی، عباس، وزارت در عهد سلاطین بزرگ سلجوقی، به کوشش محمدتقی دانش پژوه و یحیی ذکاء، تهران، ۱۳۳۸ش. (۸) انوری، حسن، اصطلاحات دیوانی دورۀ غزنوی و سلجوقی، تهران، ۱۳۵۵ش. (۹) بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، تهران، ۱۳۵۱ش. (۱۰) بختاورخان، محمد، مرآة العالم: تاریخ اورنگزیب، به کوشش ساجده س علوی، لاهور، ۱۹۷۹م. (۱۱) بنداری، فتح، تاریخ دولة آل سلجوق (زبدةالنصرة)، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م. (۱۲) جمشید نژاد اول، غلامرضا، تعلیقات بر ترجمۀ التعریف بطبقات الامم صاعد اندلسی، تهران، ۱۳۷۶ش. (۱۳) دهلوی، احمد، فرهنگ آصفیه، لاهور، ۱۹۸۶م. (۱۴) راوندی، محمد، راحة الصدور، به کوشش محمد اقبال ومجتبی مینوی، تهران، ۱۳۶۴ش. (۱۵) ظل السلطان، مسعودمیرزا، خاطرات، به کوشش حسین خدیو جم، تهران، ۱۳۶۸ش. (۱۶) نیشابوری، ظهیرالدین، سلجوقنامه، تهران، ۱۳۳۲ش. (۱۷) عتبی، محمد، تاریخ یمینی، ترجمۀ ناصح جرفادقانی، به کوشش جعفر شعار، تهران، ۱۳۵۷ش. (۱۸) اسعد گرگانی، فخرالدین، ویس و رامین، به کوشش مجتبی مینوی، تهران، ۱۳۳۸ش. (۱۹) فیروزالدین، فیروزاللغات، لاهور، سنترلیمیتد. (۲۰) کلاوسنر، کارلا، دیوان سالاری در عهد سلجوقی، ترجمۀ یعقوب آژند، تهران، ۱۳۶۳ش. (۲۱) کیلانی، کامل، نظرات فی تاریخ الادب الاندلسی، قاهره، ۱۳۴۲ق/۱۹۲۴م. (۲۲) مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، تهران، ۱۳۶۰ش. (۲۳) مصدق، محمد، اصول و قواعد و قوانین مالیه در ممالک خارج و ایران، تهران، ۱۳۷۷ش. (۲۴) کرمانی، ناصرالدین منشی، نسائم الاسحار، به کوشش جلالالدین محدث ارموی، تهران، ۱۳۶۴ش. (۲۵) نظامالملک، حسن، سیرالملوک (سیاستنامه)، به کوشش هیوبرت دارک، تهران، ۱۳۵۵ش. (۲۶) ویلز، چارلز جیمز، تاریخ اجتماعی ایران در عهد قاجاریه، ترجمۀ سید عبدالله، تهران، ۱۳۶۳ش. (۲۷) EI۲. ۷ - پانویس
۸ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «پیشکار»، شماره۵۶۲۴. ردههای این صفحه : مقالات دانشنامه بزرگ اسلامی
|