امییناُمّی ، درس ناخوانده و خط ننوشته است. فهرست مندرجات۱.۱ - منسوب به امت ۲ - علت امی بودن پیامبر ۳ - گواه تاریخ ۴ - واژه امی در قرآن ۵ - معنای امّی ۵.۱ - تفاسیر متفاوت ۶ - واژه امی در روایات ۶.۱ - عوام یهود ۶.۲ - مشرکان عرب ۶.۳ - مردم عرب ۷ - تفاوت امّی بودن پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) با دیگران ۷.۱ - کمال ۸ - نشانه نبوت ۹ - معجزه الهی ۱۰ - امی بودن پیامبر قبل از نبوت ۱۱ - سوال ۱۱.۱ - پاسخ ۱۲ - فهرست منابع ۱۳ - پانویس ۱۴ - منبع ۱ - معناامّی به معنای نانویسا و ناخوانا، [۲]
لسان العرب، ج۱، ص۲۲۰.
[۳]
لغتنامه، ج۲، ص۲۹۰۱، «امّی».
منسوب به امّ ( مادر ) است؛ یعنی کسی که نوشتن را فرا نگرفته و بر وضع تولد خویش باقی است. [۴]
لسانالعرب، ج۱، ص۲۲۰.
[۵]
فرهنگ اصطلاحات عرفانی، ص۱۳۵.
[۶]
التحقیق، ج۱-۲، ص۱۳۴.
۱.۱ - منسوب به امتبرخی آن را منسوب به امت به معنای عامّه دانستهاند، زیرا بیشتر مردم در زمان بعثت پیامبر و نزول قرآن نمیتوانستند بنویسند یا منسوب به امت و به معنای کسی است که بر اصل خلقت امت که خواندن و نوشتن نمیدانند، باقی بوده و خواندن و نوشتن را فرا نگرفته باشد. [۸]
لسانالعرب، ج۱، ص۲۲۰.
[۹]
لغتنامه، ج۱، ص۲۹۰۲.
۲ - علت امی بودن پیامبرموسوم شدن پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) به امّی نیز ازاینروست که خواندن و نوشتن را از کسی نیاموخته بود. [۱۰]
فرهنگ اصطلاحات عرفانی، ص۱۳۵.
[۱۱]
لغتنامه، ج۲، ص۲۹۰۲.
۳ - گواه تاریخامّی بودن پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) از نظر تاریخی روشن و قطعی است؛ تاریخ گواه است که آن حضرت چه قبل و چه بعد از مبعوث شدن به رسالت نزد هیچ استادی خواندن و نوشتن نیاموخته بود، زیرا از یک سو بیشتر مردم سرزمین حجاز در زمان پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) خواندن و نوشتن را نمیدانستند، و از سوی دیگر تعلیم و تعلّم به صورت یک صنعت و حرفه در میان آنان جایگاهی نداشته است، ازاینرو تنها شمار اندکی در میان آنها (۱۷ نفر) از این هنر برخوردار بودهاند، بنابراین اگر پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) در آن جامعه خواندن و نوشتن را از کسی آموخته بود یقیناً در میان مردم شهرت مییافت. [۱۲]
فتوح البلدان، ص۴۵۹.
افزون بر آن، با توجّه به وجود مخالفانی که درصدد بودند تا هرگونه اتهامی را به آن حضرت وارد کنند، اگر چنین مسئلهای وجود داشت مخالفان از آن غافل نمیماندند. [۱۳]
مجموعه آثار، ج۳، ص۲۰۵-۲۰۶، «پیامبر امّی»
حوادث تاریخی بیانگر آن است که پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) حتی در مدینه پس از مبعوث شدن به رسالت نیز نه نوشتهای را میخواند و نه با دست خویش چیزی مینگاشت و رخداد صلح حدیبیه از معروفترین این حوادث است. [۱۴]
مجموعه آثار، ج۳، ص۲۱۹.
۴ - واژه امی در قرآنقرآن کریم به امّی بودن پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) افزون بر واژه «امّی»، در دو مورد با عباراتی دیگر نیز اشاره کرده است؛ مانند: «ما کُنتَ تَتلوا مِن قَبلِهِ...»، «ما کُنتَ تَدری...»، [۱۸]
مجموعه آثار، ج۳، ص۲۲۵-۲۲۸.
و نیز امّی بودن دیگران را به صورت جمع «امیّون» در یک آیه و «امیّیّن» در سه آیه مطرح کرده است. ۵ - معنای امّیامّی منسوب به امّ باشد [۲۳]
بیانالسعاده، ج۱، ص۱۰۶.
یا به امّت ، و امّت به معنای اکثریت مردم باشد [۲۷]
روح المعانی، مج۴، ج۶، ص۱۱۶.
یا خلقت [۲۹]
لغت نامه، ج۲، ص۲۹۰۱.
به کسی گفته میشود که خواندن و نوشتن را نیاموخته باشد. علامه طباطبایی (رحمه الله) با منسوب دانستن امّی به امّ مینویسد: مهر و عطوفت مادر مانع میشود از اینکه فرزند خود را نزد معلم بفرستد، بنابراین، فرزند به تربیت مادری بسنده میکند. ۵.۱ - تفاسیر متفاوتبرخی مفسران [۳۱]
البرهان، ج۵، ص۳۷۴.
براساس بیشتر [۳۳]
حق الیقین، ج۱، ص۱۳۶.
روایات مربوط به تفسیر امّی آن را به معنای اهل امّ القری گرفتهاند؛ یعنی کسی که در سرزمین مکه تولد یافته و منسوب به امّ القری است. در روایات یاد شده برای تأیید این نظر به آیه ۹۲ سوره انعام استدلال شده که از مکه به امّ القری تعبیر کرده است: «... و لِتُنذِرَ اُمَّ القُری و مَن حَولَها...»در نظری دیگر امّی، منسوب به امّ الکتاب یعنی لوح محفوظ دانسته شده است و به این اعتبار به پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) امّی و به امّت ایشان امیّین گویند. [۳۶]
تفسیر صدرالمألهین، ج۷، ص۱۵۱.
۶ - واژه امی در روایاتآیاتی که واژه امّی در آنها به صورت جمع و صفت برای دیگران آمده است درباره سه گروه ذیل است: ۶.۱ - عوام یهود۱. کسانی که خواندن و نوشتن را نمیدانستند و از کتاب آسمانی خود جز بر یک سلسله اوهام و خیالات اطلاعی نداشتند (عوام یهود ): «و مِنهُم اُمِّیُّونَ لایَعلَمونَ الکِتبَ اِلاّاَمانِیَّ واِن هُم اِلاّ یَظُنّون» ۶.۲ - مشرکان عرب۲. کسانی که پیرو هیچ کتاب آسمانی نبودند (مشرکان عرب): [۳۹]
مجمعالبیان، ج۱، ص۲۹۰.
[۴۰]
التفسیرالکبیر، ج۳، ص۱۳۹.
[۴۱]
التفسیرالکبیر، ج۷، ص۲۱۳.
«... وقُل لِلَّذینَ اوتوا الکِتبَ والاُمِّیِّینَ ءَاَسلَمتُم...» به اعتقاد برخی از مفسران صفت امّی از دو جهت برای مشرکان عرب ذکر شده است:الف. از باب تشبیه به کسی که خواندن و نوشتن را نمیداند، زیرا آنان کتاب الهی (قرآن) را نخواندند. ب. عامّه مشرکان عرب اهل خواندن و نوشتن نبودند، اگرچه در بین آنان افراد اندکی نوشتن میدانستند. [۴۳]
التفسیر الکبیر، ج۷، ص۲۱۳.
۶.۳ - مردم عرب۳. کسانی که پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) از میان آنان مبعوث شده است (مردم عرب): «هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الاُمّیّینَ رَسولاً مِنهُم...»، زیرا قبل از قرآن دارای کتاب آسمانی نبودند، برخلاف یهود و نصارا که آنان را «اهل کتاب» میگویند. [۴۵]
کشف الاسرار، ج۱۰، ص۹۵.
در آیهای نیز اهل کتاب مردم عرب را با همین صفت نام بردهاند: [۴۶]
جامع البیان، مج۳، ج۳، ص۴۳۲ ۴۳۳.
«ذلِکَ بِاَنَّهُم قالوا لَیسَ عَلَینا فی الاُمِّیِّینَ سَبیلٌ...» براساس برخی نقلها، مقصود آنان از امیین که در آیه آمده، مسلمانان هستند. [۴۸]
جامع البیان، مج۳، ج۳، ص۴۳۲ ۴۳۳.
۷ - تفاوت امّی بودن پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) با دیگرانامّی بودن، وصف مشترک پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و دیگران است. مسلماً امّی در همه موارد یکسان نیست، زیرا در مورد قوم یهود از باب سرزنش و مذمّت آمده است و در مورد مردم عرب نقص و برای پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) کمال محسوب میشود و مدح و ستایش ایشان و دلیل رسالت و اعجاز آن حضرت است؛ مانند صفت تکبّر که برای خدای سبحان صفت مدح و برای غیر او مذمت و قبح است. ۷.۱ - کمالکمال بودن این وصف برای رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآله) ازاینروست که اهمیت و ارزش خواندن ونوشتن به عنوان یک هنر برای بهرهوری از آرا و اندیشههای دیگران است که در آثارشان برجای مانده است و پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) عاقلترین مردم و شریفترین موجودات است و نیازی به معلومات بشری ندارد تا خواندن و نوشتن را فرا گیرد، زیرا خداوند علوم اولین و آخرین را یکجا به او آموخته است. ۸ - نشانه نبوتبر این اساس برخی از مفسران گفتهاند: امّی در صفات پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) از نشانههای نبوت و دلیل رسالت آن حضرت است و با وجود این صفت دارای علم اولین و آخرین بود، از غیب آسمان و زمین خبر میداد و مردم را به راه حق و صراط مستقیم دعوت میکرد. [۵۱]
کشف الاسرار، ج۳، ص۷۶۴-۷۶۵.
۹ - معجزه الهیآوردن صفت امّی برای پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)، و امّیّین برای مردم عرب برای توجه دادن مردم به قدرت بیکران الهی است که از میان مردمی جاهل و بیسواد، مردی درس ناخوانده و مکتب نرفته را برانگیخت تا آیات خدا را بر آنان بخواند، از عقاید باطل پاکشان سازد و کتاب و علم و حکمت به آنها بیاموزد، [۵۲]
تفسیر نوین، ص۷.
بنابراین با توجّه به اینکه قرآن مشتمل بر علوم فراوان است آوردن آن توسط کسی که نوشتن و خواندن را فرا نگرفته است از معجزات الهی به حساب میآید. قرآن کریم به چند صورت این صفت را به پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) نسبت داده است؛ گاهی به صفت امّی برای وی تصریح کرده است: «اَلَّذینَ یَتَّبِعونَ الرَّسولَ النَّبِیَّ الاُمِّیَّ...»، «فَامِنُوا بِاللّهِ و رَسُولِهِ النَّبیِّ الاُمّیِّ...» و گاهی گفته است: پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) پیش از رسالت نمیخوانده و نمینوشته است، مبادا کسانی که در صدد تکذیب و ابطال سخنان وی هستند شک و تردید کنند: «و ما کُنتَ تَتلوا مِن قَبلِهِ مِن کِتب ولا تَخُطُّهُ بِیَمینِکَ اِذًا لاَرتابَ المُبطِلون» [۵۸]
مجموعه آثار، ج۳، ص۲۲۸، «پیامبر امّی».
۱۰ - امی بودن پیامبر قبل از نبوتبه عقیده سید مرتضی ظاهر آیه اخیر بر امّی بودن پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) قبل از نبوتش دلالت دارد، زیرا اگر قبل از مبعوث شدن به رسالت خواندن و نوشتن میدانست مخالفان راهی برای ایجاد شک و تردید در رسالت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) مییافتند و درباره نبوت آن حضرت شبهه ایجاد میکردند، بدین صورت که میگفتند: او قرآن را از کتابهای پیشین جمع کرده است؛ اما هنگامی که به زندگی پیامبر مینگرند میبینند که آن حضرت ازکودکی تا هنگام بعثت اهل خواندن و نوشتن نبوده است و آنچه را که آورده مردم از آوردن آن عاجزند، بنابراین، جایی برای شک و تهمت نمیماند. وی این اعتقاد را که پیامبر قبل از نبوت خواندن و نوشتن را نمیدانسته، ولی پس از نبوت آن را از جبرئیل آموخته به امامیه نسبت داده است. [۶۰]
مجمعالبیان، ج۷، ص۴۵۰.
۱۱ - سوالدر پاسخ این پرسش که چگونه فرستادن پیامبری امّی از سوی خداوند منت بر مؤمنان محسوب میشود: «لَقَد مَنَّ اللّهُ عَلَی المُؤمِنینَ اِذ بَعَثَ فیهِم رَسولاً مِن اَنفُسِهِم یَتلوا عَلَیهِم ءایتِهِ...»، ۱۱.۱ - پاسخمیتوان مهمترین دلیل آن را جلوگیری از این اتهام مخالفان دانست که آن حضرت تعلیماتش را از کتابهای گذشتگان گرفته است: برخی مفسران مدعی شدهاند که به دلالت بعضی از آیات قرآن پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) قرآن را از روی نوشته برای مردم میخوانده است؛ مانند: «رَسولٌ مِنَ اللّهِ یَتلوا صُحُفًا مُطَهَّرَه» آنان برای اثبات ادعای خویش از کلمه «یَتلوا» که به معنای خواندن است استفاده کردند. پاسخ ادعای مذکور آن است که تلاوت خواندن است، از حفظ باشد یا از روی نوشته. برخی در این زمینه گفتهاند: به هیچ مدرکی برنخوردهایم که تلاوت به معنای خواندن از رو باشد. آنچه مجموعاً از سخنان واژه پژوهان و از موارد استعمال واژگان «قرائت» و «تلاوت» برمیآید این است که هر سخن گفتن قرائت یا تلاوت نیست. قرائت و تلاوت در موردی است که سخنی که خوانده میشود مربوط به یک متن باشد؛ خواه آن متن از رو خوانده شود یا از حفظ . افزون بر آن بیشتر مردم عرب در زمان آن حضرت بیسواد بوده و غالباً تفهیم و تفهم در میان آنان شفاهی بوده و به همین جهت فصاحت و بلاغت در میان آنان جایگاه ویژهای داشته است. ۱۲ - فهرست منابعبحارالانوار؛ البرهان فی تفسیر القرآن؛ بصائر ذوی التمییز فی لطائف الکتاب العزیز؛ بیانالسعادة فی مقامات العباده؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم؛ تفسیر التحریر و التنویر؛ تفسیر الصافی؛ تفسیر القرآن الکریم، صدرالمتألهین؛ التفسیر الکبیر؛ تفسیر نمونه؛ تفسیر نورالثقلین؛ تفسیر نوین؛ جامع البیان عن تأویل آی القرآن؛ حق الیقین؛ رسائل الشریف المرتضی؛ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم؛ فتوح البلدان؛ فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی؛ کشف الاسرار و عدة الابرار؛ الکشاف؛ لسان العرب؛ لغتنامه؛ مجمعالبیان فی تفسیر القرآن؛ مجموعه آثار، استاد مطهری؛ مفردات الفاظ القرآن؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ النکت والعیون، ماوردی. ۱۳ - پانویس
۱۴ - منبعدائرةالمعارف قرآن کریم، مقاله امیین. |