اولاوّل در سه معنی به کار میرود : ۱- ازلی ۲- مبتدا و علّت اشیا۳-از اسما و صفات الهی ۱ - ریشه لغویاوّل در اصل به شکل «أءْول» یا «آول» بر وزن أفْعَلْ و از ریشه (أ و ل) [۲]
المصباح، ص۳۰، «آل».
یا «أوْءَل» بر وزن أفْعَل و یا «وَوّل» بر وزن فَوْعل هر دو از ریشه (وأل) [۳]
الصحاح، ج۵، ص۱۸۳۸، «اول».
دانسته شده است.برخی وزن آن را أفْعَل و هر دو «واو» آن را اصلی به حساب آوردهاند. [۴]
ترتیب العین، ص۶۱، «اول».
۲ - معانی اوّلبرخی اوّل را در لغت به معنای مقدّم بر چیزی، به گونهای که آن چیز بر شیء مقدّم، مترتّب باشد دانستهاند. عدهای اول را به معنای ابتدای چیزی که گاهی دوم دارد و گاه ندارد دانسته و در فرق اول با سابق گفتهاند:سابق همواره مقتضی مسبوق است. ولی در اوّل الزاماً وجود ثانی ضروری نیست [۷]
مجمع البحرین، ج۱، ص۱۳۱، «اول».
، گرچه برخی آن را به معنای ابتدای عدد که دارای ثانی است نیز دانستهاند. [۸]
المصباح، ص۲۹، «آل».
اوّل از اسمهای ذات خدا [۹]
شرح فصوصالحکم، ص۴۵.
بوده، با ذات حق و دیگر اسمای خداوند ، عینیت و اتحاد دارد.اوّل و آخر از صفات متقابلاند و ذات حق به دلیل نامحدود بودن قابل اتصاف به آنهاست، بنابراین، بین اول و آخر بودن خدای سبحان منافاتی نیست. گفتنی است که حق از همان حیث که آخر است اوّل بوده، از همان حیث که اوّل است آخر نیز هست [۱۱]
شرح فصوصالحکم، ص۴۷۷.
[۱۲]
رحمة من الرحمن، ج۴، ص۲۷۵.
، زیرا خداوند واحد حقیقی است و جهات گوناگون در او نیست. [۱۳]
شرح فصوصالحکم، ص۴۷۷.
اهل عرفان در تقسیمی اسمای الهی را به ۴ اسم اول و آخر و ظاهر و باطن، تقسیم کرده، آنها را امّهات اسما دانسته و اسم جامع آنها را « اللّه » و « رحمن » بهحساب آوردهاند. آنان معتقدند هر اسمی که مظهر آن ازلی و ابدی است، ازلیّت آن از اسم اوّل و ابدیّت آن از اسم آخر است و نیز اسمای متعلق به ابداء و ایجاد در اسم اوّل داخلاند چنانکه اسمای مربوط به اعاده و جزاء در اسم آخر داخلاند. [۱۴]
شرح فصوصالحکم، ص۴۵.
۳ - اول در قرآن و احادیثاسم اول در دعاها [۱۵]
الصحیفة السجادیه، ص۲۲.
[۱۶]
کنزالعمال، ج۲، ص۶۵۶.
[۱۷]
تفسیرقرطبی، ج۹، ص۶۴۰.
و احادیث [۱۸]
نهجالبلاغه، خطبه ۱۶۳.
[۱۹]
الکافی، ج۱، ص۱۱۵.
[۲۰]
التوحید، ص۳۱۳.
بسیاری به کار رفتهاست.اول به عنوان یکی از اسمهای خدا تنها یک بار در قرآن به کار رفتهاست: «هُوَ الاَوَّلُ والأخِرُ والظّهِرُ والباطِنُ و هُوَ بِکُلِّ شَیء عَلیم». برخی ترتیب ذکر اسمای چهارگانه در آیه را به این دلیل دانستهاند که هر اسم متأخری، متضمن اسم یا اسمهای پیش از آن است، بنابراین هر سه اسم آخر و ظاهر و باطن متضمن اسم اولاند. [۲۲]
رحمة من الرحمن، ج۴، ص۲۷۰.
امام خمینی در تاکید بر اولیت حقتعالی به برخی آیات الهی استناد میکند آیاتی که ظهور و تجلی خدای متعال را در همه مواطن و احاطه او بر همه اشیاء را بیان میکند. مطابق آیه (هُوَ الْاَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ) خدای سبحان به وصف اولیت متصف میشود و موطن و مقامی نیست که حقتعالی در آن حضور نداشته باشد و این حضور فراگیر جایی برای حضور غیر نمیگذارد، از همین روی، غیر خدا مجالی، جز جلوه بودن و آیت و نشانه بودن نسبت به آن ذات نامحدود نخواهد داشت. [۲۵]
خمینی، روحالله، تعلیقات علی شرح الفصوص الحکم و مصباح الانس، ص۹۷، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۱۰ قمری.
[۲۶]
خمینی، روحالله، تعلیقات علی شرح الفصوص الحکم و مصباح الانس، ص۱۶۱، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۱۰ قمری.
همه تجلیات حقتعالی در هر موطنی به لحاظ حضور ذات، از سنخ تجلی ذاتی است که همان بیانگر وحدت شخصیه وجود است و حضور ذات بینهایت حقتعالی در همه مواطن، همان اول بودن حقتعالی است، ازاینرو عالم، وجود بالذات مستقلی ندارد و خیالاندر خیال است. به باور امام خمینی اول بودن خدای سبحان به معنای ازلی بودن ذات الهی است و اینکه هیچ چیزی در وجود بر ذات او سبقت ندارد. ازلی بودن خداوند از آن روست که واجبالوجود است و لازمه وجوب وجود آن است که بههیچوجه فرض عدم بر آن صحیح نبوده، در وجود خود هیچگونه نیازی به غیر نداشته باشد. [۲۸]
خمینی، روحالله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۱، ص۱۳۲-۱۳۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.
[۲۹]
خمینی، روحالله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۲، ص۸۰، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.
البته اولیت و ازلیت حقتعالی زمانی نیست زیرا حقتعالی نسبت به خود زمان نیز اول بوده و بر زمان احاطه دارد پس همان گونه که قدرت الهی هر چیزی را در بر میگیرد و به همین دلیل خداوند با قدرتش بر هر چیز از هر جهتی احاطه دارد؛ بنابراین هر چیزی را که اول فرض کنیم، ذات حق پیش از آن است، پس اول بودن خداوند به این معناست که ذات الهی اول همه موجودات و مبدا المبادی است و خداوند به همان حیثیت وجودی که ربالعالمین است، قادر، مبدا و ازلی و ابدی است. [۳۰]
خمینی، روحالله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۲، ص۳۷۲، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.
۴ - تبیین اوّل بودن خداونددر تبیین اوّل بودن خداوند دو بیان عمده وجود دارد: ۴.۱ - به معنای ازلی بودن ذات الهیاول بودن خدای سبحان به معنای ازلی بودن ذات الهی است و اینکه هیچ چیزی در وجود بر ذات او سبقت ندارد. [۳۱]
کشف الاسرار، ج۹، ص۴۷۶.
[۳۲]
مجمعالبیان، ج۹، ص۳۴۶.
[۳۳]
روحالبیان، ج۹، ص۳۴۹.
قول کسانی که اول را به معنای غنی بالذات و بینیاز از غیر دانستهاند نیز به همین معنا بازمیگردد. [۳۴]
موسوعة له الاسماء الحسنی، ج۱، ص۳۶۳.
ازلی بودن خداوند ازاینروست که واجب الوجود است و لازمه وجوب وجود آن است که به هیچ وجه فرض عدم بر آن صحیح نبوده، در وجود خود هیچگونه نیازی به غیر نداشته باشد. استعمال اول به معنای ازلی در لغت نیز کاربرد دارد [۳۵]
مقاییس اللغه، ج۱، ص۱۵۸.
و در روایات بسیاری اول بودن خدا به ازلی بودن ذات او تفسیر شدهاست. [۳۸]
الکافی، ج۱، ص۱۶۷-۱۶۸.
جمهور متکلمان که قائل به حدوث زمانی غیر خدا هستند، اوّل و ازلی بودن خداوند را به معنای قدیم بودن خدا و مسبوق نبودن ذات حق به عدم، از نظر زمانی میدانند [۳۹]
مجمع البیان، ج۹، ص۳۴۶.
.ولی باید توجه داشت که اولیت و ازلیت ذات الهی زمانی نیست، زیرا او حتی نسبت به خود زمان نیز اول بوده، بر زمان احاطه دارد و خود ذات منزّه از زمان است. [۴۱]
روحالمعانی، مج۱۴، ج۲۷، ص۲۵۴.
در تبیین اول بودن خدا میتوان گفت همانگونه که در آیه ۲ سوره حدید آمده، قدرت الهی، هر چیزی را دربرمیگیرد: «و هُوَ عَلی کُلِّ شَیء قَدیر هُوَ الاَوَّل...»، به همین دلیل خداوند با قدرتش بر هر چیزی از هر جهتی احاطه دارد، بنابراین هر چیزی را که اول فرض کنیم ذات حق پیش از آن است، پس در حقیقت ذات الهی اول است. نه آن چیز مفروض، ازاینرو اول مطلق فقط خداست و هر چه جز او اوّل باشد، اوّل نسبی و اضافی خواهد بود، چنان که این معنا از حصر موجود در آیه۳ سوره حدید استفاده میشود. از این بیان روشن میشود که اول ازفروع اسم محیط و اسم محیط فرع بر اطلاق قدرت الهی است. البته میتوان اول را فرع بر احاطه وجودی خدا دانست، زیرا ذات حق پیش از ثبوت هر چیزی ثابت است. همچنین اسم اول به نوعی بر علم الهی نیز متفرّع است و پایان آیهکه بیانگر علم الهی به هر چیزی است، مناسب این تفرّع است. [۴۶]
المیزان، ج۱۹، ص۱۵۱-۱۵۲.
[۴۷]
البصائر، ج۴۴، ص۸۰-۸۱.
[۴۸]
نگرش وحی بر خداشناسی، ج۲، ص۱۴.
۴.۲ - مبدأ المبادی بودن خداونداول بودن خداوند بدین معناست که ذات الهی اول همه موجودات [۴۹]
الاسماء الحسنی، ص۱۹۵.
[۵۰]
اسماء اللّه الحسنی، ص۱۸۹.
و مبدأ المبادی است و وجود هر چیزی از او صادر شدهاست [۵۱]
تفسیر صدرالمتألهین، ج۶، ص۴۹.
[۵۲]
شرحالاسماء، ص۴.
[۵۳]
شرحاسماء الحسنی، ص۱۲۹.
، به این معنا که اگر سلسله موجودات را که به صورت علل و معلولات مرتب شدهاند در نظر بگیریم، ذات حق نسبت به آنها اول است و همه موجودات دیگر وجودشان را از او گرفتهاند. [۵۴]
شرح اسماء الحسنی، ص۱۲۹.
برخی اول را یا به معنای یاد شده یا به این معنا دانستهاند که خدادرمقام احدیّتش به گونهای است که چیزی با اونیست. [۵۵]
شرح فصوصالحکم، ص۳۹۰.
به اعتقاد برخی اول و آخر و ظاهر و باطن مجموعاً این معنا را افاده میکنند که همه امور به دست خدا بوده، تمامیت هر چیزی به اوست. [۵۶]
مجمعالبیان، ج۹، ص۳۴۷.
[۵۷]
التفسیر الکبیر، ج۱۰، ص۴۴۸.
[۵۸]
تفسیر صدرالمتالهین، ج۶، ص۱۵۴.
در توضیح اول بودن خداوند، اقوال دیگری نیز ذکر شده که غالب آنها هیچگونه دلیل و شاهدی ندارد. [۵۹]
شرح اسماء اللّه الحسنی، ص۳۲۵-۳۲۸.
۵ - فهرست منابعاسماء الحسنی.الاسماء الحسنی.اسماء الله الحسنی.ترتیب کتاب العین.تفسیر البصائر.تفسیر التحریر والتنویر.تفسیر روحالبیان.تفسیر القرآن الکریم، صدرالمتالهین.التفسیر الکبیر.تفسیر نمونه.التوحید.الجامع لاحکام القرآن، قرطبی.رحمة من الرحمن فی تفسیر و اشارات القرآن.روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم.شرح الاسماء او شرح دعاء الجوشن الکبیر.شرح اسماء الحسنی.شرح اسماء الله الحسنی (لوامع البینات).شرح فصوص الحکم.الصحاح تاجاللغة و صحاح العربیه.صحیفه سجادیه.الکافی.کشفالاسرار و عدة الابرار.کنزالعمال فی سنن الاقوال والافعال.مجمع البحرین.مجمعالبیان فی تفسیرالقرآن.المصباح المنیر.معجم الفروقاللغویه.معجم مقاییساللغه.مفردات الفاظ القرآن.موسوعة له الاسماءالحسنی.المیزان فی تفسیرالقرآن.نگرش وحی بر خداشناسی.نهج البلاغه. ۶ - پانویس
۷ - منبع• دائرة المعارف قرآن کریم جلد۴، برگرفته از مقاله «اوّل». • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی. ردههای این صفحه : دیدگاه های تفسیری امام خمینی
|