برجستهسازییکی از اصطلاحات ادبیات فارسی برجستهسازی است که در لغت به معنای پیشزمینه، جای برجسته و آشکار به کار رفته و در اصطلاح به عدول و انحراف هنری از هنجار متعارف زبان گفته میشود. ۱ - مبدع برجستهسازیاین اصطلاح اول بار از طرف فرمالیستهای روس (که در تحلیل متون به شکل، فرم و ساختار آن توجه دارند) مطرح شد. ۲ - توضیح نظریهفرمالیستها برای توضیح نظریه خود از دو فرایند «خودکاری» و «برجستهسازی» زبان حرف میزنند که مفهوم آن به زبان ساده عبارت است از اینکه: زبان در استفادهی روزمره آن و در متون علمی و تحقیقی روان و خودکار است و اساساً به عنوان وسیلهای برای انتقال معنا به کار میرود، بیآنکه خود موضوعیت پیدا کند. لفظ برابر با معنا است و گوینده تلاش میکند منظور خود را با آن بیان کند. ۳ - برجستهسازی در شعرهنگامی که شاعری میخواهد از این زبان به عنوان ابزار بیان شعری استفاده کند، زبان به این شکل که گفتیم، باقی نمیماند؛ بلکه از فرم و حالت معیار، خارج شده وارد عرصهی شعر میشود. به عبارت دیگر شاعر با شکستن خط معیار زبان با کمک وزن، صور خیال، انتخاب ترکیبها و واژههای متناسب و گاه حتی جابجایی بعضی ارکان جمله، زبان را از هنجار کلام روزمره دور میکند. به این کار او «برجستهسازی» میگوئیم. پس زبان در این گونه متنها صرفاً جهت ایجاد ارتباط به کار نمیرود – کارکردی که زبان در متنهای علمی یا گفتار روزمره داشت – بلکه خود در این عرصه موضوعیت پیدا میکند. ۴ - اقسام برجستهسازی«لیچ» از فرمالیستهای روس، فرآیند برجستهسازی را به دو نوع تقسیم میکند: ۱- هنجارگریزی یا فراهنجاری ۲- قاعدهافزایی ۴.۱ - هنجارگریزی یا فراهنجاریفراهنجاری یعنی شکستن نرم منطقی و طبیعی زبان با نگرش هنرمندانه که به موجب آن عناصر زیباشناختی و ادبی کلام، مجال ظهور پیدا میکنند. این فرآیند از چند طریق تحقق مییابد: ۴.۱.۱ - واژگانیزبان فارسی، از نظر ساخت ترکیبهای جدید با معانی تازه و بکر ممتاز است. ترکیباتی مثل، گلگشت، روشندل، پیشاهنگ، دیر زمان و...، ترکیباتی هستند که به طور معمول در زبان به کار میروند؛ مثل این شعر فروغ فرخزاد: «گوش کن! وزش ظلمت را میشنوی»؛ بسیاری از این ترکیبها منجر به یک تشبیه یا استعاره میشوند؛ مثل: دل که از ناوک مژگان تو در خون میگشت •••• باز مشتاق کمان خانه ابروی تو بود ناوک مژگان یا کمانخانه ابرو؛ ترکیبی از تشبیه بلیغ هستند. از نظر فرمالیستها، ساختار همین ترکیبات که نوعی انحراف از فرم طبیعی زبان است، منجر به برجستهسازی واژگانی میشود. انواع اضافههای تشبیهی، استعاری، اقترانی، در این حیطه قرار میگیرند. ۴.۱.۲ - معناییگاهی شاعر در عرصه معنا برجستهسازی میکند و از کنار هم گذاشتن واژهها، به معنای غیرمتعارف یا متناقض دست مییابد. مثل این شعر شفیعی کدکنی: «جایی که نان گرسنه شد و آب تشنه زیست …» بیان پارادوکسیکال یا جمع نقیضین «گرسنه شدن نان» که خود رفع گرسنگی میکند و یا تشنگی آب، شعر را از نظر معنایی برجسته کرده است و یا: «از تهی سرشار/ جویبار لحظهها جاری است» اخوان ثالث بیان پارادکسیکال «از تهی سرشار»، معنای شعر را برجسته کرده است. ۴.۱.۳ - آواییاین گزینه در تقسیمبندی فرمالیستها، با «واجآرایی» زبان و شعر فارسی قرابت و همانندی دارد. واج آرایی یکی از صنایع شعری است که شاعر میتواند برای القای هرچه بهتر و مؤثرتر معنای مورد نظر خود، با تکرار واجهایی، از موسیقی به وجود آمده آن بهره برد؛ مثل این شعر منوچهری: خیزید و خزآرید که هنگام خزان است •••• باد خنک از جانب خوارزم وزان است واجآرایی یا تکرار حروف «خ» و «ز» در شعر، علاوه بر تاثیر موسیقایی، خشخش برگهای پاییز را تداعی میکند. همین تکرار مصوتها که از منظر بلاغت فارسی، باعث قوت موسیقایی شعر شده و یکی از صنایع ادبی محسوب میشود، از نظر فرمالیستهای روس نوعی برجستهسازی در بخش آوا یا صداهای زبان است. یا این شعر حافظ: باهم عطف دامنت آیدم از صبا عجب •••• کز گذر تو خاک را مشک ختن نمیکند تکرار صامت «ت» و مصوت بلند «آ» علاوه بر تاثیر موسیقایی کلام، حالت با ناز راه رفتن یا گذشتن خرامان معشوقی بلند بالا را تداعی میکند. ۴.۱.۴ - نوشتاریشعر به گونهای نوشته میشود که صورت و حالت فیزیکی واژهها، مفهوم مورد نظر شاعر را القا میکند. این نوع شعر، نوعی نقاشی است که در آن شاعر، تصویری از معنا را به کمک واژهها ترسیم میکند. باید یادآور شد این شعر همان تکنیکی است که از جنگ جهانی دوم چند تن از شاعران انگلیس از جمله سیمون کاتز، استیوارت ملیز و... ارائه دادند و به شعر کانکریت یا شعر مجسم معروف شد. نمونهی این شعر را از اشعار حمید مصدق میآوریم: او بود از روی نرده خم شده روی ر و د. در این شعر، واژهها طوری نوشته شدهاند که وضعیت خمیدگی بر روی رود و در عین حال حالت جریان رود را تصویر میکند. شاعران جدید به این تکنیک علاقه نشان داده و گاه شواهدی از آن در اشعارشان یافت میشود. احمد شاملو از جمله شاعرانی است که در شعرش از این شیوه بسیار بهره گرفته است. [۱]
شمیسا، سیروس، نقد ادبی، ویرایش دوم، تهران، میترا، ۱۳۸۵، ص۱۸۰ – ۱۷۸.
[۲]
علوی مقدم، مهیار، نظریههای نقد ادبی معاصر (صورتگرایی و ساختار گرایی)، تهران، سمت، ۱۳۸۱، چاپ دوم، ص۱۰۱ – ۸۲.
[۳]
کارن، جیای، فرهنگ ادبیات و نقد (ترجمه کاظم فیرزومند)، تهران، شادگان، ۱۳۸۰، ص۱۶۶.
۵ - پانویس
۶ - منبعسایت پژوهه، برگرفته از مقاله «برجستهسازی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۷/۰۷/۱۲. |