حافظحافظ، از القاب محدّثان و از الفاظ جرح و تعدیل در علم رجال است. فهرست مندرجات۲ - واژه حفظ در قرآن ۳ - واژه حفظ احادیث اهل سنّت و شیعه ۴ - اهمیت حفظ در صدر اسلام ۵ - جایگاه حفظ و کتابت حدیث در عصر خلفا ۶ - حافظ بودن از ویژگی های محدثان ۷ - کاربرد لقب حافظ در قرن سوم ۸ - کاربرد لقب حافظ در قرن چهارم ۹ - کاربرد لقب حافظ در قرن پنجم ۱۰ - کاربرد لقب حافظ در میان راویان ومحدثان ۱۱ - جایگاه لقب حافظ در کتابهای درایه ۱۲ - جایگاه لقب حافظ نزد سیوطی ۱۳ - تعداد حافظان از نظر دانشمندان ۱۴ - کاربرد لقب حافظ نزد خطیب بغدادی ۱۵ - کاربرد لقب حافظ نزد ابنابیحاتم رازی ۱۶ - کاربرد لقب حافظ نزد ابنحجر عسقلانی ۱۷ - کاربرد لقب حافظ نزد ابنحبّان ۱۸ - وجوه تمایز حافظ ومحدث ۱۹ - حداقل محفوظات برای حافظ ۲۰ - لقب حافظ در بین شیعیان ۲۱ - فهرست منابع ۲۲ - پانویس ۲۳ - منابع ۱ - معنای لغوی حفظحفظ، ریشه واژه حافظ، به معنای نگهداری و مراقبت و رعایت است و به عنوان متضادّ فراموشی نیز بهکار میرود. جمع این واژه حَفَظَه و حُفّاظ است. [۱]
خلیل بن احمد، کتابالعین، ذیل «حفظ، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۹.
[۲]
ابنمنظور، لسان العرب، ذیل «حفظ
[۳]
محمد بن یعقوب فیروزآبادی، القاموس المحیط، ذیل «حفظ»، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۱.
۲ - واژه حفظ در قرآنواژه حفظ و مشتقات آن ۴۴ بار در قرآن به کار رفته که پانزده مورد آن صورتهای گوناگون مفرد و جمع کلمه حافظ است و عمومآ به معنای نگهدارنده و مراقب و در مواردی، بهویژه در اشاره به ملائکه، به معنای ضبط کننده اعمال [۱۰]
محمد فؤاد عبدالباقی، المعجمالمفهرس لألفاظ القرآنالکریم، ذیل «حفظ»، قم ۱۳۸۰ش.
به کار رفته است.۳ - واژه حفظ احادیث اهل سنّت و شیعهدر احادیث اهل سنّت و شیعه، کلمه حفظ و مشتقات آن به هر دو معنافقیهی لغوی به کار رفته است. در این احادیث با لفظ حفظ و واژههای هممعنای آن، بر حفظ احادیث و رساندن آن به دیگران [۱۱]
حسن بن عبدالرحمان رامهرمزی، المحدث الفاصل بینالراوی و الواعی، ج۱، ص۱۶۴ـ۱۷۱، چاپ محمد عجاج خطیب، بیروت ۱۴۲۰/۲۰۰۰.
[۱۲]
محمد بن عبداللّه حاکم نیشابوری، المستدرک علیالصحیحین، ج۱، ص۸۷، وبذیله التلخیص للحافظ الذهبی، بیروت: دارالمعرفة.
تأکید شده، تا جایی که برای حفظ چهل حدیث، ثوابی در حد محشور شدن به عنوان فقیه و در زمره پیامبران، شفاعت و بهشت معین شده است [۱۵]
حسن بن عبدالرحمان رامهرمزی، المحدث الفاصل بینالراوی و الواعی، ج۱، ص۱۷۳، چاپ محمد عجاج خطیب، بیروت ۱۴۲۰/۲۰۰۰.
[۱۶]
ابنبابویه، کتاب الخصال، ج۲، ص۵۴۱ـ۵۴۳، چاپ علیاکبر غفاری، قم ۱۳۶۲ش.
) و اهلبیت علیهمالسلام منزلت شیعیان را با میزان آگاهی آنان از احادیث مرتبط دانستهاند. در این احادیث بر دقت در چگونگی حفظ، همراهی آن با فهم و معرفت [۱۹]
ابنبابویه، معانیالأخبار، ج۱، ص۱ـ۲، چاپ علیاکبر غفاری، قم ۱۳۶۱ش.
و انتخاب احادیثی که به خود یا دیگران نفع برساند، تأکید شده است. [۲۰]
حسن بن عبدالرحمان رامهرمزی، المحدث الفاصل بینالراوی و الواعی، ج۱، ص۱۷۳، چاپ محمد عجاج خطیب، بیروت ۱۴۲۰/۲۰۰۰.
[۲۱]
ابنبابویه، عیون اخبارالرضا، ج۲، ص۳۷، چاپ مهدی لاجوردی، قم ۱۳۶۳ش الف.
[۲۲]
ابنبابویه، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ج۱، ص۱۳۴، نجف ۱۹۷۲، چاپ افست قم ۱۳۶۴ش.
۴ - اهمیت حفظ در صدر اسلامدر جامعه عرب صدر اسلام، حفظ یکی از مهمترین شیوههای آموزش و انتقال دانش بود. [۲۳]
جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبلالاسلام، ج۹، ص۲۶۸، بغداد ۱۴۱۳/۱۹۹۳.
پیامبر اکرم صلیاللّهعلیهوآلهوسلم هم از همین شیوه برای حفظ و انتقال وحی و قرآن، در کنار کتابت، بهره گرفت. [۲۴]
محمود رامیار، تاریخ قرآن، ج۱، ص۲۳۶ـ۲۷۵، تهران ۱۳۶۲ش.
کتابت حدیث نیز از همان دوره، در کنار حفظ آن، رواج داشت، [۲۵]
محمدمصطفی اعظمی، دراسات فیالحدیث النبوی و تاریخ تدوینه، ج۱، ص۹۲ـ۱۴۲، ریاض ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
۵ - جایگاه حفظ و کتابت حدیث در عصر خلفااما پس از پیامبر صلیاللّهعلیهوآلهوسلم، در عصر خلفا، خاصه در دوره خلیفه دوم، کتابت حدیث در حاشیه قرار گرفت و حفظ به عنوان شیوه اصلی و حاکم بر آموزش حدیث رسمیت یافت [۲۶]
محمدمصطفی اعظمی، دراسات فیالحدیث النبوی و تاریخ تدوینه، ج۱، ص۷۱ـ۸۳، ریاض ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
تا آنجا که در برخی موارد با کتابت حدیث به شدت برخورد و برای نابودی مکتوبات اقدام میشد. [۲۷]
احمد بن علی خطیب بغدادی، تقیید العلم، ج۱، ص۳۹ـ۴۰، چاپ یوسف عش، (بیروت) ۱۹۷۴.
عدهای نیز از کتابت حدیث برای تثبیت محفوظات خود استفاده میکردند و پس از بهخاطر سپردن آن، مکتوبات را نابود میکردند. [۲۸]
حسن بن عبدالرحمان رامهرمزی، المحدث الفاصل بینالراوی و الواعی، ج۱، ص۳۸۲ـ۳۸۳، چاپ محمد عجاج خطیب، بیروت ۱۴۲۰/۲۰۰۰.
۶ - حافظ بودن از ویژگی های محدثانبا رواج یافتن و تثبیت شدن این سنّت، حتی پس از رواج کتابت از قرن دوم به بعد، همچنان بر حفظ تکیه شده و حفظ کردن اسانید، رجال و متون احادیث از ویژگیهای محدّثان برجسته تلقی و ارقام بزرگی از محفوظات آنها گزارش شده است. [۲۹]
احمد بن علی خطیب بغدادی، الجامع لاخلاق الراوی و آداب السامع، ج۲، ص۲۵۳ـ۲۶۰، چاپ محمد عجاج خطیب، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۱.
[۳۰]
عبدالرحمان بن ابیبکر سیوطی، تدریبالراوی فی شرح تقریبالنواوی، ج۱، ص۳۰ـ۳۲، چاپ احمد عمرهاشم، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
اهتمام به حفظ، به شکلگیری لقب حافظ در میان محدّثان انجامید که معنا و محدوده آن بهروشنی تبیین نشده است.۷ - کاربرد لقب حافظ در قرن سومبه نظر میرسد به کارگیری این لقب از قرن سوم به بعد به تدریج گسترش یافته و پیش از آن چندان بهکار نمیرفته است؛ چنان که در کتابهای شش گانه حدیث اهل سنّت، اسامی راویان با لقب حافظ همراه نیست، و محدّثان بزرگی همچون طیالسی (متوفی ۲۰۴) در مسند، عبدالرزاق (متوفی ۲۱۱) در المصنَّف، ابنابیشیبه (متوفی ۲۳۵) در المصنَّف، ابنقتیبه (متوفی ۳۷۶) در تأویل مختلَفِ الحدیث، طبرانی (متوفی۳۶۰) در معجم های سهگانهاش آن را بهکار نبردهاند؛ اما دارقطنی (متوفی ۳۸۵) در سنن، برخی را به این لقب خوانده است، از جمله علی بن محمد بن عبید حافظ (متوفی۳۳۰) [۳۱]
علی بن عمر دارقطنی، سننالدارقطنی، ج۱، جزء۱، ص۱۶۲، چاپ عبداللّه هاشم یمانی مدنی، مدینه ۱۳۸۶/۱۹۶۶.
[۳۲]
علی بن عمر دارقطنی، سننالدارقطنی، ج۱، جزء۲، ص۶۶، چاپ عبداللّه هاشم یمانی مدنی، مدینه ۱۳۸۶/۱۹۶۶.
و رجاء بن مرجی مروزی حافظ (متوفی ۲۴۷). [۳۳]
علی بن عمر دارقطنی، سننالدارقطنی، ج۱، جزء۱، ص۱۵۰، چاپ عبداللّه هاشم یمانی مدنی، مدینه ۱۳۸۶/۱۹۶۶.
از آن پس، بهتدریج کاربرد این لقب گسترش یافت، به طوری که حاکم نیشابوری (متوفی ۴۰۵) در مستدرک [۳۴]
محمد بن عبداللّه حاکم نیشابوری، المستدرک علیالصحیحین، ج۱، ص۱۳۳، وبذیله التلخیص للحافظ الذهبی، بیروت: دارالمعرفة.
[۳۵]
محمد بن عبداللّه حاکم نیشابوری، المستدرک علیالصحیحین، ج۱، ص۱۳۶، وبذیله التلخیص للحافظ الذهبی، بیروت: دارالمعرفة.
[۳۶]
محمد بن عبداللّه حاکم نیشابوری، المستدرک علیالصحیحین، ج۱، ص۱۳۸، وبذیله التلخیص للحافظ الذهبی، بیروت: دارالمعرفة.
[۳۷]
محمد بن عبداللّه حاکم نیشابوری، المستدرک علیالصحیحین، ج۴، ص۳۳، وبذیله التلخیص للحافظ الذهبی، بیروت: دارالمعرفة.
[۳۸]
محمد بن عبداللّه حاکم نیشابوری، المستدرک علیالصحیحین، ج۴، ص۵، وبذیله التلخیص للحافظ الذهبی، بیروت: دارالمعرفة.
[۳۹]
محمد بن عبداللّه حاکم نیشابوری، المستدرک علیالصحیحین، ج۴، ص۴۹، وبذیله التلخیص للحافظ الذهبی، بیروت: دارالمعرفة.
و خطیب بغدادی (متوفی ۴۶۳) در کتابهایش، [۴۰]
احمد بن علی خطیب بغدادی، الکفایة فی علمالروایة، ج۱، ص۵۳، چاپ احمد عمرهاشم، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
[۴۱]
احمد بن علی خطیب بغدادی، الکفایة فی علمالروایة، ج۱، ص۶۱، چاپ احمد عمرهاشم، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
[۴۲]
احمد بن علی خطیب بغدادی، الرّحلة فی طلبالحدیث، ج۱، ص۷۷، چاپ نورالدین عتر، بیروت ۱۳۹۵/ ۱۹۷۵.
[۴۳]
احمد بن علی خطیب بغدادی، الرّحلة فی طلبالحدیث، ج۱، ص۸۱، چاپ نورالدین عتر، بیروت ۱۳۹۵/ ۱۹۷۵.
[۴۴]
احمد بن علی خطیب بغدادی، الرّحلة فی طلبالحدیث، ج۱، ص۹۶، چاپ نورالدین عتر، بیروت ۱۳۹۵/ ۱۹۷۵.
راویان بسیاری را با این لقب ذکر کردهاند. در کتابهای رجالی و تاریخی نیز که انتظار میرود از این لقب استفاده کرده باشند،۸ - کاربرد لقب حافظ در قرن چهارمکاربرد آن از قرن چهارم به بعد به تدریج رواج یافته است. ابنسعد (متوفی۲۳۰) در طبقات، خلیفة بن خیاط (متوفی۲۴۰) در طبقات، احمد بن حنبل (متوفی ۲۴۱) در العلل و معرفة الرجال، بخاری (متوفی ۲۵۶) در تاریخ الکبیر و تاریخ الصغیر، عِجْلی (متوفی ۲۶۱) در معرفة الثقات، و نَسائی (متوفی ۳۰۳) در الضعفا و المتروکین لقب حافظ را به کار نبردهاند، اما عقیلی (متوفی ۳۲۲) در کتابالضعفاء الکبیر، در ضمن اَسناد روایات، از آن استفاده کرده است، آن هم ظاهرآ فقط برای یک تن یعنی شعبةالحافظ. [۴۵]
محمد بن عمرو عقیلی، کتاب الضعفاءالکبیر، سفر۳، ص۴۰۸، چاپ عبدالمعطی امین قلعجی، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۸.
[۴۶]
محمد بن عمرو عقیلی، کتاب الضعفاءالکبیر، سفر۴، ص ۶۲، چاپ عبدالمعطی امین قلعجی، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۸.
ابنابیحاتِم رازی (متوفی ۳۲۷) در کتابالجرح و التعدیل، [۴۷]
ابن ابیحاتم، کتابالجرح و التعدیل، ج۳، ص۵۰۳، حیدرآباد، دکن ۱۳۷۱ـ۱۳۷۳/ ۱۹۵۲ـ۱۹۵۳، چاپ افست بیروت.
[۴۸]
ابن ابیحاتم، کتابالجرح و التعدیل، ج۴، ص۱۰۹، حیدرآباد، دکن ۱۳۷۱ـ۱۳۷۳/ ۱۹۵۲ـ۱۹۵۳، چاپ افست بیروت.
ابنعَدیّ (متوفی ۳۶۵) در الکامل فیضعفاء الرجال [۴۹]
ابنعدی، الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۲، ص۳۴۷، چاپ سهیل زکار، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۸.
و ابنحِبّان (متوفی ۳۵۴) در کتاب الثقات [۵۰]
ابنحِبّان، کتابالثقات، ج۸، ص۱۸۹، حیدرآباد، دکن ۱۳۹۳ـ۱۴۰۳/ ۱۹۷۳ـ۱۹۸۳، چاپ افست بیروت.
و نیز در کتاب المجروحین من المحدثین و الضعفاء والمتروکین، [۵۱]
ابنحِبّان، کتاب المجروحین من المحدثین و الضعفاء و المتروکین، ج۱، ص۷۸، چاپ محمود ابراهیم زاید، حلب ۱۳۹۵ـ۱۳۹۶/۱۹۷۵ـ۱۹۷۶.
این لقب را برای افراد اندکی بهکاربردهاند. برخلاف انتظار، ابنحبّان در مشاهیر علماء الامصار، راویان را به حافظ ملقب نکرده است.۹ - کاربرد لقب حافظ در قرن پنجمکاربرد این لقب، در قرن پنجم چندان گسترش یافت که برخی، همچون خطیب بغدادی [۵۲]
احمد بن علی خطیب بغدادی، تاریخ مدینة السّلام، ج۱، ص۴۵۶، چاپ بشار عواد معروف، بیروت ۱۴۲۲/۲۰۰۱.
[۵۳]
احمد بن علی خطیب بغدادی، تاریخ مدینة السّلام، ج۱، ص۴۶۰، چاپ بشار عواد معروف، بیروت ۱۴۲۲/۲۰۰۱.
[۵۴]
احمد بن علی خطیب بغدادی، تاریخ مدینة السّلام، ج۱، ص۴۶۷، چاپ بشار عواد معروف، بیروت ۱۴۲۲/۲۰۰۱.
[۵۵]
احمد بن علی خطیب بغدادی، تاریخ مدینة السّلام، ج۱، ص۴۶۹ـ۴۷۰، چاپ بشار عواد معروف، بیروت ۱۴۲۲/۲۰۰۱.
[۵۶]
احمد بن علی خطیب بغدادی، تاریخ مدینة السّلام، ج۱، ص۴۷۳، چاپ بشار عواد معروف، بیروت ۱۴۲۲/۲۰۰۱.
و ابنماکولا، [۵۷]
ابنماکولا، الاکمال فی رفع الارتیاب عن المؤتلف و المختلف من الأسماء و الکنی و الأنساب، ج۱، ص۲۹۴، چاپ عبدالرحمان بن یحیی معلمی یمانی، حیدرآباد، دکن ۱۳۸۱ـ۱۴۰۶/۱۹۶۲ـ۱۹۸۶.
[۵۸]
ابنماکولا، الاکمال فی رفع الارتیاب عن المؤتلف و المختلف من الأسماء و الکنی و الأنساب، ج۱، ص۳۰۸، چاپ عبدالرحمان بن یحیی معلمی یمانی، حیدرآباد، دکن ۱۳۸۱ـ۱۴۰۶/۱۹۶۲ـ۱۹۸۶.
[۵۹]
ابنماکولا، الاکمال فی رفع الارتیاب عن المؤتلف و المختلف من الأسماء و الکنی و الأنساب، ج۱، ص۳۳۲، چاپ عبدالرحمان بن یحیی معلمی یمانی، حیدرآباد، دکن ۱۳۸۱ـ۱۴۰۶/۱۹۶۲ـ۱۹۸۶.
[۶۰]
ابنماکولا، الاکمال فی رفع الارتیاب عن المؤتلف و المختلف من الأسماء و الکنی و الأنساب، ج۱، ص۳۴۴، چاپ عبدالرحمان بن یحیی معلمی یمانی، حیدرآباد، دکن ۱۳۸۱ـ۱۴۰۶/۱۹۶۲ـ۱۹۸۶.
بسیاری را حافظ خواندهاند.۱۰ - کاربرد لقب حافظ در میان راویان ومحدثانبهتدریج، با گسترش کاربرد این لقب، راویان و محدّثان متقدم که در عصر خود به این لقب خوانده نشده بودند نیز نزد متأخران به آن ملقب شدند. مثلا سلیمان بن خلف باجی (متوفی ۴۷۴)، [۶۱]
سلیمان بن خلف باجی، التعدیل و التجریح لمن خرج عنهالبخاری فی الجامع الصحیح، ج۲، ص۹۲۱، چاپ احمد بزار، (رباط) ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
عبدالرحمان بن مهدی (متوفی ۱۹۵) را به حافظ ملقب ساخت [۶۲]
ابناثیر، اسدالغابة فی معرفةالصحابة، ج۲، ص۳۱۳، تهران: انتشارات اسماعیلیان.
و ذهبی (متوفی ۷۴۸) در تذکرةالحفاظ نام ۱۷۶، ۱ تن را از هفت قرن پیش از خود، از دوره ابوبکر تا دوره مِزّی (متوفی ۶۵۴)، تحت این عنوان گرد آورده، در حالی که ایشان، بهویژه در طبقه صحابه و تابعین، هیچگاه بدین لقب خوانده نشده بودند.۱۱ - جایگاه لقب حافظ در کتابهای درایهبهرغم پیدایش لقب حافظ در قرن سوم و گسترش کاربرد آن از قرن چهارم به بعد، محدوده این لقب به روشنی معلوم نشده است. در کتابهای درایه، بخشی به القاب محدّثان اختصاص دارد، اما در این بخش تنها القاب خاصی که برخی اشخاص بدان معروف بودهاند، ذکر شده است، نه القاب عامی مثل حافظ و محدّث [۶۳]
ابنصلاح، علومالحدیث، ج۱، ص۳۳۸ـ۳۴۴، چاپ نورالدین عتر، دمشق ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
[۶۴]
محمد بن عبدالرحمان سخاوی، فتحالمغیث بشرح الفیة الحدیث للعراقی، ج۴، ص۲۲۱ـ۲۲۷، چاپ علی حسین علی، قاهره ۱۴۱۵/۱۹۹۵.
لذا، حاکم در معرفة علوم الحدیث، خطیب در الکفایة فی علم الروایة، ابنصلاح در مقدمه، سخاوی در فتحالمغیث، و ابنحجر در نخبةالفکر و شرح آن، نَوَوی در التقریب و التیسیر، به تعریف آن مبادرت نورزیدهاند، اگرچه برخی، مانند ابنحجر و خطیب، در کتابهایی دیگر بهطور ضمنی به آن اشاره کردهاند، حتی ذهبی در مقدمه تذکرةالحفاظ به تعریف حافظ نپرداخته و ابنابیحاتم رازی هم در مقدمه کتاب خود، درضمن بیان طبقات راویان [۶۵]
ابن ابیحاتم، کتابالجرح و التعدیل، ج۱، ص۶ـ۱۰، حیدرآباد، دکن ۱۳۷۱ـ۱۳۷۳/ ۱۹۵۲ـ۱۹۵۳، چاپ افست بیروت.
و مراتب ایشان، [۶۶]
ابن ابیحاتم، کتابالجرح و التعدیل، ج۱، ص۱۰، حیدرآباد، دکن ۱۳۷۱ـ۱۳۷۳/ ۱۹۵۲ـ۱۹۵۳، چاپ افست بیروت.
دارندگان این لقب را از دیگران ممتاز نساخته است.۱۲ - جایگاه لقب حافظ نزد سیوطیسیوطی از معدود درایه نگارانی است که در مقدمه تدریب، به بیان این لقب در کنار القاب دیگر پرداخته و در تبیین آن کوشیده است. او تنها از سه لقب مُسنِد، محدّث و حافظ یاد کرده و اقوال گوناگونی را در تعریف حافظ و جایگاهش و تفاوت آن با محدّث گزارش کرده است که شاید بتوان آنها را به این ترتیب خلاصه کرد: اول، نظر متقدمان که حافظ و محدّث را به یک معنا دانستهاند [۶۷]
عبدالرحمان بن ابیبکر سیوطی، تدریبالراوی فی شرح تقریبالنواوی، ج۱، ص۲۴، چاپ احمد عمرهاشم، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
دوم، سخن عبدالرحمان بن مهدی و دیگران که طبق آن حفظ به معنای اتقان است [۶۸]
عبدالرحمان بن ابیبکر سیوطی، تدریبالراوی فی شرح تقریبالنواوی، ج۱، ص۲۹، چاپ احمد عمرهاشم، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
سوم، قول خود سیوطی [۶۹]
عبدالرحمان بن ابیبکر سیوطی، تدریبالراوی فی شرح تقریبالنواوی، ج۱، ص۲۶، چاپ احمد عمرهاشم، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
مبنی بر اخص بودن حافظ از محدّث. چون سیوطی [۷۰]
عبدالرحمان بن ابیبکر سیوطی، تدریبالراوی فی شرح تقریبالنواوی، ج۱، ص۲۴ـ۳۲، چاپ احمد عمرهاشم، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
در کنار گزارش این آرا به اثبات یا نقادی یا جمع بین آنها نپرداخته است، از مطالب او تصویر روشنی از حافظ بهدست نمیآید. کسانی هم که پس از سیوطی آمدهاند، عمومآ همه یا بخشی از مطالب او را گزارش کرده و بعضآ نتیجهگیریهای مختلفی از آن داشتهاند. [۷۱]
عبداللّه مامقانی، مقباسالهدایة فی علمالدرایة، ج۳، ص۵۱ـ۵۴، چاپ محمدرضا مامقانی، قم ۱۴۱۱ـ۱۴۱۳.
[۷۲]
محمد جمالالدین قاسمی، قواعد التحدیث من فنون مصطلح الحدیث، ج۱، ص۷۹ـ۸۰، چاپ محمد بهجةبیطار، بیروت ۱۴۲۲.
[۷۳]
نورالدین عتر، منهجالنقد فی علومالحدیث، ج۱، ص۷۶ـ۷۷، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲.
آنچه را که سیوطی به عنوان اقوال مختلف گزارش کرده، شاید کاربردهای گوناگون واژه در طول تاریخ بوده است که از کاربرد لغوی تا اصطلاحی و تبدیل شدن آن به لقب حکایت دارد. چون حفظ، به عنوان شیوهای آموزشی، در فراگیری حدیث مرسوم بوده و تحدیث و حفظ، قرنها قرین یکدیگر بودهاند، طبیعی است که محدّث، از این نظر حافظ خوانده شود و مستند سیوطی نیز ظاهرآ همین است. [۷۴]
عبدالرحمان بن ابیبکر سیوطی، تدریبالراوی فی شرح تقریبالنواوی، ج۱، ص۲۴، چاپ احمد عمرهاشم، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
با این همه، نمونههای روشنی برای اینگونه کاربرد، نه در کلام متقدمان و نه متأخران، یافت نشده است. ۱۳ - تعداد حافظان از نظر دانشمندانسفیان ثوری (متوفی ۱۶۱) حُفّاظ را فقط چهار نفر دانسته است. ابنحبّان و ابنابیحاتم، که واژه حفاظ و همخانوادههای آن را بسیار بهکار بردهاند، نیز ظاهرآ از آن معنایی خاص اراده کردهاند. ذهبی کتاب تذکرةالحفاظ را دربردارنده اسامیِ حاملان علم نبوی دانسته [۷۶]
محمد بن احمد ذهبی، کتاب تذکرةالحفاظ، ج۱، ص۱، حیدرآباد، دکن ۱۳۷۶ـ۱۳۷۷/۱۹۵۶ـ۱۹۵۸، چاپ افست بیروت.
و از طبقه صحابه تنها ۲۳ نفر را نام برده است. سیوطی در تدریب، بخشی را به معرفت حفّاظ اختصاص داده و در آن به ذکر عالمترین افراد، با استناد به سخنان دیگران، پرداخته است. [۷۷]
عبدالرحمان بن ابیبکر سیوطی، تدریبالراوی فی شرح تقریبالنواوی، ج۲، ص۳۴۷ـ۳۵۶، چاپ احمد عمرهاشم، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۱۴ - کاربرد لقب حافظ نزد خطیب بغدادیدر هر حال، به گفته خطیب بغدادی، [۷۸]
احمد بن علی خطیب بغدادی، الجامع لاخلاق الراوی و آداب السامع، ج۲، ص۲۴۸، چاپ محمد عجاج خطیب، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۱.
لقب حافظ فقط بر اهل حدیث اطلاق میشود و در مورد قاری قرآن و فقیه و نحوی نمیتوان آن را به کار برد. کاربرد حفظ به معنای اتقان، همانگونه که از انتساب آن به عالِم رجالی، عبدالرحمان بن مهدی لؤلؤی، بهدست میآید، در حوزه رجال معمول بوده و واژه حافظ یکی از الفاظ جرح و تعدیل بوده است.۱۵ - کاربرد لقب حافظ نزد ابنابیحاتم رازیابنابیحاتم رازی در مقدمه کتاب الجرح و التعدیل در بیان طبقات راویان، در توصیف ویژگیهای ایشان، ثبت و حفظ و اتقان را همردیف بهکار برده [۷۹]
ابن ابیحاتم، کتابالجرح و التعدیل، ج۱، ص۶، حیدرآباد، دکن ۱۳۷۱ـ۱۳۷۳/ ۱۹۵۲ـ۱۹۵۳، چاپ افست بیروت.
[۸۰]
ابن ابیحاتم، کتابالجرح و التعدیل، ج۱، ص۱۰، حیدرآباد، دکن ۱۳۷۱ـ۱۳۷۳/ ۱۹۵۲ـ۱۹۵۳، چاپ افست بیروت.
و در معرفی پیشوایان حدیث و رجال، عنوان هر بخش را چنین قرار داده است: «بابُ ما ذُکِرَ مِن حفظِ فلانٍ و اِتقانه» [۸۱]
ابن ابیحاتم، کتابالجرح و التعدیل، ج۱، ص۶۲، حیدرآباد، دکن ۱۳۷۱ـ۱۳۷۳/ ۱۹۵۲ـ۱۹۵۳، چاپ افست بیروت.
و در کاربرد حافظ بهصورت تفصیلی، به استوارگویی و صحت و دقت در حفظ، و در توصیف یک فرد به حفظ، نه به کمیت و تعداد بلکه به دقت در حفظ توجه کرده است، چنان که سفیان ثوری را احفظ از شعبه دانسته و در توضیح آن به قول خود شعبه استناد کرده است، مبنی بر اینکه هرگاه حدیث او با سفیان تفاوت داشته باشد، قول سفیان مقدّم است. [۸۲]
ابن ابیحاتم، کتابالجرح و التعدیل، ج۱، ص۶۳، حیدرآباد، دکن ۱۳۷۱ـ۱۳۷۳/ ۱۹۵۲ـ۱۹۵۳، چاپ افست بیروت.
همچنین ابن ابیحاتم ترکیبات «لمیکن بالحافظ» < [۸۳]
ابن ابیحاتم، کتابالجرح و التعدیل، ج۱، ص۱۵۶، حیدرآباد، دکن ۱۳۷۱ـ۱۳۷۳/ ۱۹۵۲ـ۱۹۵۳، چاپ افست بیروت.
[۸۴]
ابن ابیحاتم، کتابالجرح و التعدیل، ج۸، ص۸، حیدرآباد، دکن ۱۳۷۱ـ۱۳۷۳/ ۱۹۵۲ـ۱۹۵۳، چاپ افست بیروت.
و «لیس بالحافظ» [۸۵]
ابن ابیحاتم، کتابالجرح و التعدیل، ج۵، ص۱۸۴، حیدرآباد، دکن ۱۳۷۱ـ۱۳۷۳/ ۱۹۵۲ـ۱۹۵۳، چاپ افست بیروت.
را به معنای غیرضابط و کثیرالخطاء به کار برده است.۱۶ - کاربرد لقب حافظ نزد ابنحجر عسقلانیابنحجر عسقلانی [۸۶]
ابنحجر عسقلانی، نزهةالنظر فی توضیح نخبةالفکر، ج۱، ص۱۷۲، چاپ عبدالسلام مدنی، بن ارس ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
نیز در بیان الفاظ جرح و تعدیل، ثقه حافظ را هم ردیف عدل ضابط دانسته است که میتواند به معنای متقن و ضابط یا اخص از محدّث باشد.۱۷ - کاربرد لقب حافظ نزد ابنحبّاندر کلام ابنحبّان، در بسیاری موارد، حفظ و اتقان باهم بهکار رفته و شخص در شمار «الحفّاظ المتقِنین» محسوب شده است و چنانچه متقنین در این ترکیب، وصف بیانی و نه احترازی تلقی گردد، بیشتر بر ضابط بودن دلالت دارد [۸۷]
ابنحِبّان، مشاهیر علماءالامصار و اعلام فقهاءالاقطار، ج۱، ص۲۳۶، چاپ مرزوق علیابراهیم، المنصوره، مصر ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
[۸۸]
ابنحِبّان، مشاهیر علماءالامصار و اعلام فقهاءالاقطار، ج۱، ص۲۴۸، چاپ مرزوق علیابراهیم، المنصوره، مصر ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
[۸۹]
ابنحِبّان، مشاهیر علماءالامصار و اعلام فقهاءالاقطار، ج۱، ص۲۵۰، چاپ مرزوق علیابراهیم، المنصوره، مصر ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
[۹۰]
ابنحِبّان، مشاهیر علماءالامصار و اعلام فقهاءالاقطار، ج۱، ص۲۶۱، چاپ مرزوق علیابراهیم، المنصوره، مصر ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
[۹۱]
ابنحِبّان، کتابالثقات، ج۶، ص۳۱۹، حیدرآباد، دکن ۱۳۹۳ـ۱۴۰۳/ ۱۹۷۳ـ۱۹۸۳، چاپ افست بیروت.
[۹۲]
ابنحِبّان، کتابالثقات، ج۶، ص۳۲۷، حیدرآباد، دکن ۱۳۹۳ـ۱۴۰۳/ ۱۹۷۳ـ۱۹۸۳، چاپ افست بیروت.
[۹۳]
ابنحِبّان، کتابالثقات، ج۶، ص۳۴۰، حیدرآباد، دکن ۱۳۹۳ـ۱۴۰۳/ ۱۹۷۳ـ۱۹۸۳، چاپ افست بیروت.
[۹۴]
ابنحِبّان، کتابالثقات، ج۷، ص۲۲۹، حیدرآباد، دکن ۱۳۹۳ـ۱۴۰۳/ ۱۹۷۳ـ۱۹۸۳، چاپ افست بیروت.
[۹۵]
ابنحِبّان، کتابالثقات، ج۷، ص۳۷۳، حیدرآباد، دکن ۱۳۹۳ـ۱۴۰۳/ ۱۹۷۳ـ۱۹۸۳، چاپ افست بیروت.
[۹۶]
ابن ابیحاتم، کتابالجرح و التعدیل، ج۱، ص۲۳۳، حیدرآباد، دکن ۱۳۷۱ـ۱۳۷۳/ ۱۹۵۲ـ۱۹۵۳، چاپ افست بیروت.
در کنار این کاربردها، حفظ به معنای لغویِ «از برداشتن» نیز به کار رفته است. [۹۷]
احمد بن علی خطیب بغدادی، الکفایة فی علمالروایة، ج۱، ص۲۵۷، چاپ احمد عمرهاشم، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
۱۸ - وجوه تمایز حافظ ومحدثبهرغم این کاربردهای گوناگون برای واژه حافظ و مشتقات آن، حافظ به عنوان لقب، نه به معنای رجالی بلکه به معنایی اخص از محدّث به کار رفته و بحث مهم درباره آن، بیان وجه تمایز آن با محدّث است. این تمایز از نظر گستره دانش و مقدار حفظ، در خور بررسی است. بنابر یک دیدگاه، آگاهی حافظ محدود است به طبقات شیوخ [۹۸]
عبداللّه مامقانی، مقباسالهدایة فی علمالدرایة، ج۳، ص۵۱، چاپ محمدرضا مامقانی، قم ۱۴۱۱ـ۱۴۱۳.
صبحی صالح [۹۹]
صبحی صالح، علومالحدیث، ج۱، ص۷۲، دمشق ۱۳۷۹/ ۱۹۵۹، چاپ افست قم ۱۳۶۳ش.
نیز این را ویژگی اصلی حافظ دانسته است، اما دیگران عمومآ در کنار علم به طبقات، آگاهی از وضع راویان و حفظ اسانید را نیز آوردهاند و برخی حفظ و شناخت متون را نیز به آن افزودهاند. مثلا ابنسمعانی، آگاهی از اسانید را بهطور کلی، لازمه اطلاق لقب حافظ تلقی کرده است. [۱۰۰]
عبدالرحمان بن ابیبکر سیوطی، تدریبالراوی فی شرح تقریبالنواوی، ج۱، ص۲۴، چاپ احمد عمرهاشم، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
ابنحجر عسقلانی [۱۰۱]
ابنحجر عسقلانی، النکت علی کتاب ابنالصلاح، ج۱، ص۲۶۸، چاپ ربیع بن هادی عمیر، ریاض ۱۴۱۷.
آگاهی از طبقات راویان، جرح و تعدیل ایشان و نیز از بر داشتن تعداد زیادی از متون احادیث را لازم دانسته است. [۱۰۲]
عبدالرحمان بن ابیبکر سیوطی، تدریبالراوی فی شرح تقریبالنواوی، ج۱، ص۲۷ـ ۲۹، چاپ احمد عمرهاشم، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
خطیب بغدادی از این هم فراتر رفته و در کنار شناخت اسانید و رجال آن، آگاهی از ظرائف متون را هم در شمار ضروریات حافظ آورده است [۱۰۳]
احمد بن علی خطیب بغدادی، الجامع لاخلاق الراوی و آداب السامع، ج۲، ص۲۵۰ـ ۲۵۱، چاپ محمد عجاج خطیب، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۱.
[۱۰۴]
نورالدین عتر، منهجالنقد فی علومالحدیث، ج۱، ص۷۶، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲.
اما، برخلاف نظر ایشان، علم به متون برای فقیه لازم دانسته شده است. [۱۰۵]
عبدالرحمان بن ابیبکر سیوطی، تدریبالراوی فی شرح تقریبالنواوی، ج۱، ص۲۴، چاپ احمد عمرهاشم، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
باتوجه به دیدگاههای مذکور، به نظر میرسد حداقل علم لازم برای صدقِ اطلاق لقب حافظ، حفظ اسانید و متون و آگاهی از رجال احادیث بوده، و علم به ظرائف و دقایق متون، موجب کمال حفظ و مراتب بالاتر حافظ است.همچنان که ابنحبّان [۱۰۶]
ابنحِبّان، کتابالثقات، ج۱، ص۸، حیدرآباد، دکن ۱۳۹۳ـ۱۴۰۳/ ۱۹۷۳ـ۱۹۸۳، چاپ افست بیروت.
اهتمام حافظان به حفظ طرق و اسانید را لازم دانسته و درنتیجه احتجاج به حافظان غیرفقیه را جایز تلقی نکرده است. مقدار محفوظات وجه دیگر برای ممتاز کردن حافظ است.۱۹ - حداقل محفوظات برای حافظبرخی برای آن، مقدار تعیین نکرده و به این اکتفا کردهاند که مقدار محفوظاتش باید بیش از ندانستههایش باشد. [۱۰۷]
عبدالرحمان بن ابیبکر سیوطی، تدریبالراوی فی شرح تقریبالنواوی، ج۱، ص۲۸ـ۲۹، چاپ احمد عمرهاشم، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
بعضی مقدار احادیثی را که حافظ از بردارد، صد هزار و عدهای حداقل آن را بیست هزار دانستهاند. [۱۰۸]
عبدالرحمان بن ابیبکر سیوطی، تدریبالراوی فی شرح تقریبالنواوی، ج۱، ص۳۰ـ۳۱، چاپ احمد عمرهاشم، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
[۱۰۹]
صبحی صالح، علومالحدیث، ج۱، ص۷۵ـ۷۶، دمشق ۱۳۷۹/ ۱۹۵۹، چاپ افست قم ۱۳۶۳ش.
معمولا در بیان میزان محفوظات، محفوظات چند صد هزاری کسانی چون ابنحنبل، مسلم، بخاری و ابوزرعه مثال زده شده است. [۱۱۰]
عبدالرحمان بن ابیبکر سیوطی، تدریبالراوی فی شرح تقریبالنواوی، ج۱، ص۳۰ـ۳۲، چاپ احمد عمرهاشم، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
اگرچه این نمونهها درصورتی که مبالغه نباشدــ از عرف معمول عالمان آن دوره در میزان حفظ حکایت میکند، اما چون این افراد ظاهرآ در عصر خود به حافظ مشهور نبوده و بعدآ بدان ملقب شدهاند، نمیتوان برای تعیین حد لازم برای اطلاق عنوان حافظ، به آنها استناد کرد. کسانی که زودهنگام به این لقب خوانده شدهاند، بعضاً از میزان محفوظاتشان یادی نشده است. از جمله ایشاناند: رجاء بن مرجی مروزی حافظ (متوفی ۲۴۷) [۱۱۱]
ابن ابیحاتم، کتابالجرح و التعدیل، ج۳، ص۵۰۳، حیدرآباد، دکن ۱۳۷۱ـ۱۳۷۳/ ۱۹۵۲ـ۱۹۵۳، چاپ افست بیروت.
و محمد بن عبداللّه بن مبارک مخرمی حافظ بغدادی (متوفی ۲۵۴). [۱۱۲]
ابن ابیحاتم، کتابالجرح و التعدیل، ج۷، ص۳۰۵، حیدرآباد، دکن ۱۳۷۱ـ۱۳۷۳/ ۱۹۵۲ـ۱۹۵۳، چاپ افست بیروت.
درباره محفوظات حافظ ابنعقده (حدیث شناس زیدی) رقم سیصد هزار حدیث ذکر شده است. [۱۱۳]
احمد بن علی خطیب بغدادی، تاریخ مدینة السّلام، ج۶، ص۱۵۱، چاپ بشار عواد معروف، بیروت ۱۴۲۲/۲۰۰۱.
[۱۱۴]
محمد بن احمد ذهبی، کتاب تذکرةالحفاظ، ج۳، ص۸۴۰، حیدرآباد، دکن ۱۳۷۶ـ۱۳۷۷/۱۹۵۶ـ۱۹۵۸، چاپ افست بیروت.
در شرححال ابوبکر باغندی حافظ (متوفی ۳۱۲) نیز ذکر شده که به سیصد هزار سؤال در خصوص احادیث نبوی پاسخ گفته است. [۱۱۵]
محمد بن احمد ذهبی، میزان الاعتدال فی نقدالرجال، ج۴، ص۲۶ـ۲۷، چاپ علیمحمد بجاوی، قاهره ۱۹۶۳ـ۱۹۶۴، چاپ افست بیروت.
محمد بن عمر جِعابی (ابنجعابی)، محدّث کثیرالحفظ امامی (متوفی ۳۵۵) بنابر یک روایت، دویست هزار حدیث و بنابر روایتی از خود او چهارصد هزار حدیث در حفظ داشته است. [۱۱۶]
احمد بن علی خطیب بغدادی، تاریخ مدینة السّلام، ج۴، ص۴۴ـ۴۵، چاپ بشار عواد معروف، بیروت ۱۴۲۲/۲۰۰۱.
این موارد نشان میدهد که ظاهرآ کثرت حفظ در اطلاق عنوان دخالت دارد، اما همانطور که بسیاری از عالمان متقدم متذکر شدهاند، مقدار آن کاملا نسبی بوده است و به هر عصر و دورهای بستگی دارد. [۱۱۷]
عبدالرحمان بن ابیبکر سیوطی، تدریبالراوی فی شرح تقریبالنواوی، ج۱، ص۲۸ـ۲۹، چاپ احمد عمرهاشم، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۲۰ - لقب حافظ در بین شیعیانلقب حافظ در بین شیعیان برای حدیث شناسان کمتر بهکاررفته است. اما مؤلفان کتب درایه، از جمله حسین بن عبدالصمد حارثی در وصولالاخیار (ص ۱۹۳)، میرداماد در الرواشح السماویة [۱۱۸]
در بحث درایة الحدیث، محمدباقر بن محمد میرداماد، ج۱، ص۱۰۳، الرواشح السماویة، چاپ غلامحسین قیصریهها و نعمتاللّه جلیلی، قم ۱۳۸۰ش.
و مامقانی [۱۱۹]
عبداللّه مامقانی، مقباسالهدایة فی علمالدرایة، ج۳، ص۵۳، چاپ محمدرضا مامقانی، قم ۱۴۱۱ـ۱۴۱۳.
این واژه را در بخش الفاظ جرح و تعدیل آوردهاند. نجاشی در رجال خود از سه تن با این لقب یاد کرده است که عبارتاند از: محمد بن عمر جعابی (ش۱۰۵۵، با تعبیر «مِنْ حُفّاظ الحدیث»)، احمد بن محمد بن سعید، ابنعقده (ش ۲۳۳، ذیل ش ۱۱۷ با عنوان «احمد بن محمد الحافظی») و احمد بن حسین بن اسحاق معروف به شعبةالحافظ (ذیل ش ۹۳۶). [۱۲۰]
شوشتری، قاموس الرجال، ج۱، ص۴۳۴ـ۴۳۵.
شیخ طوسی نیز در رجال [۱۲۱]
محمد بن حسن طوسی، رجالالطوسی، ج۱، ص۴۴۵، چاپ جواد قیومی اصفهانی، قم ۱۴۱۵.
از ابنجعابی و در الفهرست [۱۲۲]
محمد بن حسن طوسی، الفهرست، ج۱، ص۳۴، چاپ جواد قیومی اصفهانی، قم ۱۴۱۷.
[۱۲۳]
محمد بن حسن طوسی، الفهرست، ج۱، ص۷۳، چاپ جواد قیومی اصفهانی، قم ۱۴۱۷.
از ابنعقده با این لقب یاد کرده و در کنار این دو، در الفهرست [۱۲۴]
محمد بن حسن طوسی، الفهرست، ج۱، ص۴۱۹، چاپ جواد قیومی اصفهانی، قم ۱۴۱۷.
و رجال [۱۲۵]
محمد بن حسن طوسی، رجالالطوسی، ج۱، ص۴۱۹، چاپ جواد قیومی اصفهانی، قم ۱۴۱۵.
جعفر بن علی بن سهل دقاق دوری [۱۲۶]
شوشتری، قاموس الرجال، ج۲، ص۶۴۳ـ۶۴۴.
را هم حافظ خوانده است. محدّثان متقدم شیعه، از جمله برقی در محاسن، کلینی در کافی، ابنبابویه در کتاب من لایحضُرُه الفقیه، ابنقولویه در کامل الزیارات، و نعمانی در الغیبة، راویان را با این لقب نخواندهاند. ابنبابویه در عللالشرایع [۱۲۷]
ابنبابویه، عللالشرایع، ج۱، ص۲۷، نجف ۱۳۸۶/ ۱۹۶۶، چاپ افست قم.
[۱۲۸]
ابنبابویه، عللالشرایع، ج۱، ص۲۹، نجف ۱۳۸۶/ ۱۹۶۶، چاپ افست قم.
از ابوعلی حافظ محمد بن محمد سمرقندی و در عیون اخبارالرضا، [۱۲۹]
ابنبابویه، عیون اخبارالرضا، ج۲، ص۶۸، چاپ مهدی لاجوردی، قم ۱۳۶۳ش الف.
کتاب الخصال، [۱۳۰]
ابنبابویه، کتاب الخصال، ج۱، ص۱۷۴، چاپ علیاکبر غفاری، قم ۱۳۶۲ش.
[۱۳۱]
ابنبابویه، کتاب الخصال، ج۱، ص۲۷۱، چاپ علیاکبر غفاری، قم ۱۳۶۲ش.
[۱۳۳]
ابنبابویه، کتاب الخصال، ج۲، ص۴۶۷، چاپ علیاکبر غفاری، قم ۱۳۶۲ش.
[۱۳۴]
ابنبابویه، کتاب الخصال، ج۲، ص۵۲۱، چاپ علیاکبر غفاری، قم ۱۳۶۲ش.
الامالی، [۱۳۵]
ابنبابویه، الامالی، ج۱، ص۱۲۱، قم ۱۴۱۷.
[۱۳۶]
ابنبابویه، الامالی، ج۱، ص۱۳۶، قم ۱۴۱۷.
[۱۳۷]
ابنبابویه، الامالی، ج۱، ص۱۵۶، قم ۱۴۱۷.
کمالالدین، [۱۳۸]
ابنبابویه، کمالالدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۰۵، چاپ علیاکبر غفاری، قم ۱۳۶۳ش ب.
[۱۳۹]
ابنبابویه، کمالالدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۳۵، چاپ علیاکبر غفاری، قم ۱۳۶۳ش ب.
معانیالأخبار [۱۴۰]
ابنبابویه، معانیالأخبار، ج۱، ص۶۵ـ۶۶، چاپ علیاکبر غفاری، قم ۱۳۶۱ش.
بارها از جعابی، و به صورت پراکنده از افراد دیگر، با این لقب یاد کرده است. شیخطوسی در تهذیبالاحکام، غیر از ابنعقده، فقط احمد بن هوذه را با این لقب خوانده، اما در الامالی برای افراد دیگری نیز آن را بهکار برده است. [۱۴۴]
محمد بن حسن طوسی، الامالی، ج۱، ص۳۰۶، قم ۱۴۱۴.
[۱۴۵]
محمد بن حسن طوسی، الامالی، ج۱، ص۳۱۰، قم ۱۴۱۴.
[۱۴۶]
محمد بن حسن طوسی، الامالی، ج۱، ص۳۵۱، قم ۱۴۱۴.
[۱۴۷]
محمد بن حسن طوسی، الامالی، ج۱، ص۴۷۳، قم ۱۴۱۴.
[۱۴۸]
محمد بن حسن طوسی، الامالی، ج۱، ص۶۲۰، قم ۱۴۱۴.
[۱۴۹]
محمد بن حسن طوسی، الامالی، ج۱، ص۷۰۴ـ۷۰۵، قم ۱۴۱۴.
شیخمفید نیز در الارشاد، علاوه بر جعابی [۱۵۰]
محمد بن محمدمفید، الارشاد فی معرفة حججاللّه علیالعباد، ج۱، ص۳۹، قم ۱۴۱۳.
از علی بن محمد بن عبیدالحافظ یاد کرده است. [۱۵۱]
محمد بن محمدمفید، الارشاد فی معرفة حججاللّه علیالعباد، ج۱، ص۴۱، قم ۱۴۱۳.
در منابع رجالی شیعه، درباره برخی از این اشخاص اطلاعی داده نشده است جز آنکه از مشایخ فلان فرد بوده است یا در ضمن راویان فلان کتاب قرار دارد، مانند غیاث بن محمد ورامینی [۱۵۲]
ابنبابویه، عیون اخبارالرضا، ج۱، ص۴۹، چاپ مهدی لاجوردی، قم ۱۳۶۳ش الف.
و ابوالفتح محمد بن احمد حافظ. [۱۵۳]
محمد بن حسن طوسی، الامالی، ج۱، ص۳۰۶، قم ۱۴۱۴.
از برخی نیز در منابع رجالی شیعه و اهل سنّت ظاهرآ یادی نشده است، مانند ابوعلی حافظ محمد بن محمد سمرقندی. اما تعدادی از آنان در رجال شیعه و اهلسنّت آمدهاند، که برخی از آنها از عالمان اهل سنّتاند، مانند علی بن محمد بن عبید حافظ [۱۵۴]
محمد بن حسن طوسی، الامالی، ج۱، ص۳۰۶، قم ۱۴۱۴.
[۱۵۵]
محمد بن احمد ذهبی، کتاب تذکرةالحفاظ، ج۳، ص۱۰۵۳، حیدرآباد، دکن ۱۳۷۶ـ۱۳۷۷/۱۹۵۶ـ۱۹۵۸، چاپ افست بیروت.
آنهایی هم که شیعه بودهاند، مانند جعابی از امامیه و ابنعقده از زیدیه، با عالمان اهلسنّت در تعامل بودهاند [۱۵۶]
محمد بن احمد ذهبی، کتاب تذکرةالحفاظ، ج۳، ص۸۳۹ـ۸۴۲، حیدرآباد، دکن ۱۳۷۶ـ۱۳۷۷/۱۹۵۶ـ۱۹۵۸، چاپ افست بیروت.
در مورد برخی نیز، با توجه به منابعی که به آنان پرداخته است، احتمال سنّی بودن آنان میرود. درنتیجه، به نظر میرسد بهکارگیری این لقب برای راویان در منابع حدیثی شیعه، یا برای عالمان اهل سنّت است یا برای محدّثان شیعی که در تعامل با اهل سنّت بودهاند و گویا کاربرد این لقب در مجامع شیعی چندان معمول نبوده است.۲۱ - فهرست منابع(۱) علاوه بر قرآن. (۲) ابن ابیحاتم، کتابالجرح و التعدیل، حیدرآباد، دکن ۱۳۷۱ـ۱۳۷۳/ ۱۹۵۲ـ۱۹۵۳، چاپ افست بیروت. (۳) ابناثیر، اسدالغابة فی معرفةالصحابة، تهران: انتشارات اسماعیلیان. (۴) ابنبابویه، الامالی، قم ۱۴۱۷. (۵) ابنبابویه، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، نجف ۱۹۷۲، چاپ افست قم ۱۳۶۴ش. (۶) ابنبابویه، عللالشرایع، نجف ۱۳۸۶/ ۱۹۶۶، چاپ افست قم. (۷) ابنبابویه، عیون اخبارالرضا، چاپ مهدی لاجوردی، قم ۱۳۶۳ش الف. (۸) ابنبابویه، کتاب الخصال، چاپ علیاکبر غفاری، قم ۱۳۶۲ش. (۹) ابنبابویه، کمالالدین و تمام النعمة، چاپ علیاکبر غفاری، قم ۱۳۶۳ش ب. (۱۰) ابنبابویه، معانیالأخبار، چاپ علیاکبر غفاری، قم ۱۳۶۱ش. (۱۱) ابنحِبّان، کتابالثقات، حیدرآباد، دکن ۱۳۹۳ـ۱۴۰۳/ ۱۹۷۳ـ۱۹۸۳، چاپ افست بیروت. (۱۲) ابنحِبّان، کتاب المجروحین من المحدثین و الضعفاء و المتروکین، چاپ محمود ابراهیم زاید، حلب ۱۳۹۵ـ۱۳۹۶/۱۹۷۵ـ۱۹۷۶. (۱۳) ابنحِبّان، مشاهیر علماءالامصار و اعلام فقهاءالاقطار، چاپ مرزوق علیابراهیم، المنصوره، مصر ۱۴۱۱/۱۹۹۱. (۱۴) ابنحجر عسقلانی، نزهةالنظر فی توضیح نخبةالفکر، چاپ عبدالسلام مدنی، بن ارس ۱۴۰۳/۱۹۸۳. (۱۵) ابنحجر عسقلانی، النکت علی کتاب ابنالصلاح، چاپ ربیع بن هادی عمیر، ریاض ۱۴۱۷. (۱۶) ابنسعد، طبقات، (بیروت). (۱۷) ابنصلاح، علومالحدیث، چاپ نورالدین عتر، دمشق ۱۴۰۴/۱۹۸۴. (۱۸) ابنعدی، الکامل فی ضعفاء الرجال، چاپ سهیل زکار، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۸. (۱۹) ابنماکولا، الاکمال فی رفع الارتیاب عن المؤتلف و المختلف من الأسماء و الکنی و الأنساب، چاپ عبدالرحمان بن یحیی معلمی یمانی، حیدرآباد، دکن ۱۳۸۱ـ۱۴۰۶/۱۹۶۲ـ۱۹۸۶. (۲۰) ابنمنظور، لسان العرب. (۲۱) محمدمصطفی اعظمی، دراسات فیالحدیث النبوی و تاریخ تدوینه، ریاض ۱۴۰۱/۱۹۸۱. (۲۲) سلیمان بن خلف باجی، التعدیل و التجریح لمن خرج عنهالبخاری فی الجامع الصحیح، چاپ احمد بزار، (رباط) ۱۴۱۱/۱۹۹۱. (۲۳) جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبلالاسلام، بغداد ۱۴۱۳/۱۹۹۳. (۲۴) حسین بن عبدالصمد حارثی، وصول الاخیار الی اصول الاخبار، چاپ عبداللطیف کوهکمری، قم ۱۴۰۱. (۲۵) محمد بن عبداللّه حاکم نیشابوری، المستدرک علیالصحیحین، وبذیله التلخیص للحافظ الذهبی، بیروت: دارالمعرفة. (۲۶) احمد بن علی خطیب بغدادی، تاریخ مدینة السّلام، چاپ بشار عواد معروف، بیروت ۱۴۲۲/۲۰۰۱. (۲۷) احمد بن علی خطیب بغدادی، تقیید العلم، چاپ یوسف عش، (بیروت) ۱۹۷۴. (۲۸) احمد بن علی خطیب بغدادی، الجامع لاخلاق الراوی و آداب السامع، چاپ محمد عجاج خطیب، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۱. (۲۹) احمد بن علی خطیب بغدادی، الرّحلة فی طلبالحدیث، چاپ نورالدین عتر، بیروت ۱۳۹۵/ ۱۹۷۵. (۳۰) احمد بن علی خطیب بغدادی، الکفایة فی علمالروایة، چاپ احمد عمرهاشم، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶. (۳۱) خلیل بن احمد، کتابالعین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۹. (۳۲) علی بن عمر دارقطنی، سننالدارقطنی، چاپ عبداللّه هاشم یمانی مدنی، مدینه ۱۳۸۶/۱۹۶۶. (۳۳) محمد بن احمد ذهبی، کتاب تذکرةالحفاظ، حیدرآباد، دکن ۱۳۷۶ـ۱۳۷۷/۱۹۵۶ـ۱۹۵۸، چاپ افست بیروت. (۳۴) محمد بن احمد ذهبی، میزان الاعتدال فی نقدالرجال، چاپ علیمحمد بجاوی، قاهره ۱۹۶۳ـ۱۹۶۴، چاپ افست بیروت. (۳۵) حسن بن عبدالرحمان رامهرمزی، المحدث الفاصل بینالراوی و الواعی، چاپ محمد عجاج خطیب، بیروت ۱۴۲۰/۲۰۰۰. (۳۶) محمود رامیار، تاریخ قرآن، تهران ۱۳۶۲ش. (۳۷) محمد بن عبدالرحمان سخاوی، فتحالمغیث بشرح الفیة الحدیث للعراقی، چاپ علی حسین علی، قاهره ۱۴۱۵/۱۹۹۵. (۳۸) عبدالرحمان بن ابیبکر سیوطی، تدریبالراوی فی شرح تقریبالنواوی، چاپ احمد عمرهاشم، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹. (۳۹) شوشتری، قاموس الرجال. (۴۰) صبحی صالح، علومالحدیث، دمشق ۱۳۷۹/ ۱۹۵۹، چاپ افست قم ۱۳۶۳ش. (۴۱) محمد بن حسن طوسی، الامالی، قم ۱۴۱۴. (۴۲) محمد بن حسن طوسی، تهذیبالاحکام، چاپ حسن موسوی خرسان، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱. (۴۳) محمد بن حسن طوسی، رجالالطوسی، چاپ جواد قیومی اصفهانی، قم ۱۴۱۵. (۴۴) محمد بن حسن طوسی، الفهرست، چاپ جواد قیومی اصفهانی، قم ۱۴۱۷. (۴۵) نورالدین عتر، منهجالنقد فی علومالحدیث، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲. (۴۶) محمد بن عمرو عقیلی، کتاب الضعفاءالکبیر، چاپ عبدالمعطی امین قلعجی، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۸. (۴۷) محمد بن یعقوب فیروزآبادی، القاموس المحیط، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۱. (۴۸) محمد جمالالدین قاسمی، قواعد التحدیث من فنون مصطلح الحدیث، چاپ محمد بهجةبیطار، بیروت ۱۴۲۲. (۴۹) کلینی، اصول الکافی. (۵۰) عبداللّه مامقانی، مقباسالهدایة فی علمالدرایة، چاپ محمدرضا مامقانی، قم ۱۴۱۱ـ۱۴۱۳. (۵۱) مجلسی، بحارالانوار. (۵۲) محمد فؤاد عبدالباقی، المعجمالمفهرس لألفاظ القرآنالکریم، قم ۱۳۸۰ش. (۵۳) محمد بن محمدمفید، الارشاد فی معرفة حججاللّه علیالعباد، قم ۱۴۱۳. (۵۴) محمدباقر بن محمد میرداماد، الرواشح السماویة، چاپ غلامحسین قیصریهها و نعمتاللّه جلیلی، قم ۱۳۸۰ش. (۵۵) محمد بن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنّفیالشیعة المشتهر ب رجال النجاشی، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم ۱۴۰۷. ۲۲ - پانویس
۲۳ - منابعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حافظ»، شماره۵۷۰۳. |