شکر شُکر (به ضم شین)، اصطلاحی دینی و اخلاقی، به معنای قدردانی کردن از خدا میباشد و منظور از آن سپاسگزاری در حوزه نیت، گفتار و رفتار است. فهرست مندرجات۲ - ارکان شکر ۳ - دیدگاه عرفا ۴ - اقسام شکر ۴.۱ - شکر زبانی ۴.۲ - شکر قلبی ۴.۳ - شکر عملی ۵ - شرط شکر ۶ - اقسام شاکران ۷ - ناتوانی در ادای شکر ۸ - حقیقت شکر ۹ - اصطلاحات مرادف ۱۰ - نسبت شکر با حمد ۱۱ - نسبت شکر با صبر ۱۲ - مراتب شکر ۱۳ - تشویق به شکرگزاری ۱۴ - الگوهای شاکران ۱۴.۱ - پیامبر و اهلبیت ۱۴.۲ - حضرت نوح ۱۴.۳ - حضرت ابراهیم ۱۵ - کفران نعمت و پیآمدها ۱۵.۱ - پستی ۱۵.۲ - زوال نعمت ۱۵.۳ - کم شدن احسان و نیکی ۱۵.۴ - عقوبت سریع ۱۵.۵ - رفتن به دوزخ ۱۶ - شکر در فقه ۱۷ - فهرست منابع ۱۸ - پانویس ۱۹ - منابع ۱ - تعریف شکرشکر در لغت به معنای شناخت نعمت و سپاسگزاری از منعم است. [۱]
فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، ج۵، ص۲۹۲، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۱۰.
[۲]
ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۴، ص۴۲۳.
جوهری [۳]
جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، ج۲، ص۷۰۲.
شکر و ثنای الهی را انجام دادن اعمال نیک در برابر منعِم دانسته است. راغب گفته تصور نعمت در ذهن و اظهار آن در گفتار و کردار است. [۴]
راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص۲۶۵، واژه شکر.
نیز آن را با استناد به آیۀ۹ سوره انسان، [۵]
انسان/سوره۷۶آیه۹
شُکور نامیدهاند. [۶]
فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، ج۵، ص۲۹۲، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۱۰.
[۷]
جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، ج۲، ص۷۰۲.
[۸]
ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱، ص۱۷۰.
شکرگزاری با قلب، زبان و عمل، در روایات اسلامی نیز به همین معنی آمده است و امام صادق (علیهالسّلام) میفرماید: «مَنْ اَنعَمَ اللهُ علَیهِ بنِعمةٍ فَعَرَفها بِقلبِهِ فَقَد اَدّی شُکرها؛ [۹]
کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۲، ص۹۶، اسلامیه.
هر کس نعمت خدا داده را با دل بشناسد، شکرش را ادا کرده است.»و نیز میفرماید: «شکرُ النِّعمةِ اجتِنابُ المحارِمِ و تمام الشُّکرِ قَولُ الرَّجلِ: الحمدُ للهِ رَبِّ العالَمینَ؛ [۱۰]
کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۲، ص۹۵، اسلامیه.
شکر نعمت، دوری از کارهای حرام است و شکر کامل، گفتنِ «الحمد للِّه ربِّ العالَمینَ» است.»برخی عرفا، [۱۱]
شریف جرجانی، علی ابن محمد، التعریفات، ج۱، ص۱۲۸.
[۱۲]
تهانوی، محمدعلی، کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ج۱، ص۱۰۳۸-۱۰۳۹، چاپ رفیق العجم، لبنان، ۱۹۹.
در کنار شکر لغوی، از شکر عرفی نیز نام بردهاند.شکر لغوی اعم از شکر عرفی است، چرا که هم شکر و سپاس خدا و هم غیر او را در بر میگیرد، اما شکر عرفی فقط به معنای تشکر از نعمتهای الهی است. یعنی، بین این دو نوع شکر نسبت عموم و خصوص مطلق برقرار است. خواجه عبدالله انصاری [۱۳]
کاشانی، کمالالدین عبدالرزاق، ص۲۱۲، لطایف الاعلام فی اشارات اهل الالهام، چاپ مجید هادیزاده، تهران ۱۳۷۹.
شبهمعانی سهگانۀ معرفت نعمت و قبول نعمت و ثنای آن، و غزالی [۱۴]
غزالی، محمد، احیاء علوم الدین، ج۱۲، ص۷۳.
به علم، حال (شادمانی قلبی از نعمت) و عمل، که در واقع هر دو نوع معنا بر هم منطبقاند، اشاره کردهاند.۲ - ارکان شکریکی از ارکان اساسی در معنای شکر، شناخت و معرفت نعمت است، زیرا راهی است برای معرفت منعِم [۱۵]
کاشانی، کمالالدین عبدالرزاق، شرح منازل السائرین، ص۲۱۰، چاپ بیدارفر، قم ۱۳۷۲/۱۴۱۳. کاشانی،
[۱۶]
کمالالدین عبدالرزاق، ص۳۴۲، لطایف الاعلام فی اشارات اهل الالهام، چاپ مجید هادیزاده، تهران ۱۳۷۹ش.
شکر سه رکن دارد: رکن نخست آن عبارت است از شناخت صاحب نعمت با همه اوصافِ درخور او و نیز شناخت اصل نعمت از جهت نعمت بودن. تمامیت و کمال این شناخت به این است که بنده تمامی نعمتها را از جانب خدا بداند و اینکه منعم حقیقی او است و همه واسطهها مطیع حکم او و مسخر امر اویند. رکن دوم شکر عبارت است از حالتی که از این شناخت حاصل میشود؛ یعنی خضوع و فروتنی و خشنود شدن از نعمتهای الهی از این جهت که هدیهای از جانب منعم و بیانگر لطف و عنایت او نسبت به بندهاش میباشد. رکن سوم، نتیجه آن حالت؛ یعنی عمل است که به قلب، زبان و دیگر اعضای بدن (جوارح) تعلق میگیرد. عمل قلب، قصد تعظیم و ستایش منعم و تفکر در مخلوقات و کارها و آثار لطف او است. عمل زبان اظهار تعظیم و ستایش خدای متعال و دعوت به معروف و بازداشتن از منکر و مانند آن است. عمل جوارح، استفاده از نعمتهای ظاهری و باطنی او در طاعت و عبادت و خودداری از به کارگیری آنها در معصیت و نافرمانی او است. البته توفیق شکر، خود نعمتی است که موجب شکر دیگری میگردد؛ از این رو، نهایت شکر، اعتراف به ناتوانی از آن است. [۱۷]
مجلس، محمد باقر، مرآة العقول، ج۸، ص۱۴۶.
[۱۸]
حلی، ابن فهد، عدّة الداعی، ص۳۱۳.
۳ - دیدگاه عرفابرخی عرفا [۱۹]
قشیری نیشابوری، عبدالکریم هوازن، الرساله القشیریه، ج۱، ص۱۷۴، چاپ معروف زریو و عبدالحمید بلطهچی، دمشق ۱۹۹۸/۱۳۶۷ یا ۱۹۹۰/۱۳۶۹.
[۲۰]
جیلانی حسنی، عبدالقادر، الغنیه لطالبی الحق عزوجل، ج۱، ص۶۰۲، قاهره ۱۴۲۷/۲۰۰۶.
شکر نعمت را مشاهدۀ بخشش همراه با نگهداشت حرمت، و برخی دیگر [۲۱]
کلابادی، ابوبکر محمد، التعرف، ج۱، ص۱۰۰، چاپ محمد جواد شریعت، تهران، ۱۳۷۱ش.
[۲۲]
نقشبندی، احمد کمشخانوی، جامع الاصول فیالاولیاء الطرق الصوفیه، ج۲، ص۲۳۷، چاپ ادیب نصرالله، بیروت، ۱۹۹۷.
آن را اعتراف به نعمتِ منعِم و اقرار به ربوبیت او همراه با خضوع و فروتنی معنا کردهاند.۴ - اقسام شکر«سپاسگزاری» در برابر خداوند نعمت گستر در سه مرتبه انجام میپذیرد. قلب، زبان و عمل. [۲۳]
مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۱، ص۲۲.
عرفا عموماً شکر را به سه بخش زبانی، قلبی (علمی) و عملی تقسیم میکنند [۲۴]
مقدسی، احمد ابن عبدالرحمن، مختصر منهاج القاصدین، ص۲۷۷.
[۲۵]
ابن عربی، محییالدین، الفتوحات المکیه، ج۲، ص۲۰۲، بیروت (بیتا).
[۲۶]
کاشانی، کمالالدین عبدالرزاق، ص۲۱۱، لطایف الاعلام فی اشارات اهل الالهام، چاپ مجید هادیزاده، تهران ۱۳۷۹ش.
۴.۱ - شکر زبانیآن است که شکرگزار به تمجید و ثناگویی و تسبیح و تهلیل «نعمت دهنده» میپردازد و در حد فکر و توان خود، او را میستاید. همینطور در قالب «امر به معروف و نهی از منکر» دیگران را نیز به اطاعت از او وا میدارد. شکر زبانی اعتراف به نعمت، شکر قلبی دانستنِ نعمت از خدا، و شکر عملی اطاعت از منعم است. [۲۷]
قشیری نیشابوری، عبدالکریم هوازن، الرساله القشیریه، ج۱، ص۱۷۴، چاپ معروف زریو و عبدالحمید بلطهچی، دمشق ۱۹۹۸/۱۳۶۷ یا ۱۹۹۰/۱۳۶۹.
[۲۸]
غزالی، محمد، احیاء علوم الدین، ج۱۲، ص۷۳.
[۲۹]
همدانی، عین القضاه، نامههای عینالقضاه، ج۱، ص۲۶۱، چاپ علینقی منزوی و عفیف عسیران، تهران ۱۳۸۰.
۴.۲ - شکر قلبیقلب «سپاسگزار» همواره یاد نعمت و بخشش «نعمت گستر» و بزرگداشت و تعظیم اوست و در برابر بزرگی و توجّه او اظهار کوچکی و نیاز میکند و با تفکر در کارهای بزرگ و مخلوقات گوناگون خدا و اراده خیررسانی به بندگانش، شگفتی خویش را ابراز میدارد و خضوع و خشوعش افزون میگردد. قشیری و جیلانی [۳۰]
قشیری نیشابوری، عبدالکریم هوازن، الرساله القشیریه، ج۱، ص۱۷۵، چاپ معروف زریو و عبدالحمید بلطهچی، دمشق ۱۹۹۸/۱۳۶۷ یا ۱۹۹۰/۱۳۶۹.
[۳۱]
جیلانی حسنی، عبدالقادر، الغنیه لطالبی الحق عزوجل، ج۱، ص۶۰۲، قاهره ۱۴۲۷/۲۰۰۶.
شکر قلبی را با عبارت ِملازمت بر بساط شهود با نگاهداشت حرمت، تعریف کردهاند.عزالدین کاشانی [۳۲]
کاشانی، عزالدین محمود، مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، ج۱، ص۲۶۷، چاپ عفت کرباسی و محمدرضا برزگر خالقی، تهران ۱۳۸۱.
اعتراف قلبی وزبانی را کمال شکر و ابن عربی [۳۳]
ابن عربی، محییالدین، الفتوحات المکیه، ج۲، ص۲۰۲، بیروت (بیتا).
شکر علمی یا قلبی را «حق الشکر» دانستهاند.۴.۳ - شکر عملیمرحله سوم شکر، سپاسگزاری عملی در برابر «نعمت گستر» است که «نعمت پذیر» باید تلاش کند نعمتهای خدا را در راه نافرمانی او به کار نگیرد، بلکه از آنها برای اطاعت و عبادت او کمک بجوید. عرفا [۳۴]
بخاری، اسماعیل ابن محمد، شرح التعرف لمذهب التصوف، ج۳، ص۱۲۹۰، چاپ محمد روشن، بیجا، ۱۳۶۳.
[۳۵]
جیلانی حسنی، عبدالقادر، الغنیه لطالبی الحق عزوجل، ج۱، ص۶۰۲، قاهره ۱۴۲۷/۲۰۰۶.
[۳۶]
مقدسی، احمد ابن عبدالرحمن، مختصر منهاج القاصدین، ص۲۷۷.
[۳۷]
مرآت العشاق، چاپ مرضیه سلیمانی، ج۱، ص۳۳۲، تهران۱۳۸۰ ش.
شکر عملی را با اعضا و جوارح میسر دانستهاند که به معنای بهکار بردن نعمتهای الهی در جهت اطاعت خدا و عصیان نکردن بهوسیلۀ آنهاست، به طوری که شکر هر عضو باید متناسب با آن هدفی باشد که برای آن آفریده شده است.نیز از جنید نقل کردهاند: «شکر، نافرمانی نکردن خداست به وسیلۀ نعمتهایش». [۳۸]
اموی، عمادالدین، حیاة القلوب، ج۱، ص۲۲۴، در حاشیة ابوطالب مکّی، قوت القلوب، ج۲، بیروت، بیتا.
۵ - شرط شکرغزالی [۳۹]
غزالی، محمد، منهاج العابدین، ص۳۶۳، ترجمه عمر ابن عبدالجبار سعدی ساوی، چاپ احمد شریعتی، تهران ۱۳۵۹ش.
صرف کردن نعمت در جهت طاعت را شرط شکر دانسته و نیز از نظر او [۴۰]
غزالی، محمد، منهاج العابدین، ص۱۹، ترجمه عمر ابن عبدالجبار سعدی ساوی، چاپ احمد شریعتی، تهران ۱۳۵۹ش.
شکر تعظیم و بزرگداشت منعم است، اما این تعظیم باید همچون حائل و مانعی او را از معصیت و نافرمانی منعِم بازدارد.ابن عربی [۴۱]
ابن عربی، محییالدین، ج۲، ص۲۰۲، الفتوحات المکیه، بیروت (بیتا).
آیۀ ۱۳ سوره سبا (اِعملوا آل داود شکراً و قلیلٌ من عبادی الشَکور)؛ [۴۲]
سبا/سوره۳۴، آیه۱۳.
«ای آل داود شکرِ (این نعمتها) را به جای آورید ولی عدۀ کمی از بندگان من شکرگزارند» را دلیلی بر شکر عملی دانسته است.برخی از عرفا [۴۳]
قشیری نیشابوری، عبدالکریم هوازن، الرساله القشیریه، ج۱، ص۱۷۵، چاپ معروف زریو و عبدالحمید بلطهچی، دمشق ۱۹۹۸/۱۳۶۷ یا ۱۹۹۰/۱۳۶۹.
[۴۴]
جیلانی حسنی، عبدالقادر، الغنیه لطالبی الحق عزوجل، ج۱، ص۶۰۲، قاهره ۱۴۲۷/۲۰۰۶.
[۴۵]
اموی، عمادالدین، حیاة القلوب، ج۱، ص۲۲۵، در حاشیة ابوطالب مکّی، قوت القلوب، ج۲، بیروت، یتا.
شکر (عملی) را بر دو نوع تقسیم کردهاند: شکر عوام «بر خوردنیها و پوشیدنیها»، و شکر خواص «بر واردات قلبی و معنوی بر قلوب».عبدالرزاق کاشانی، [۴۶]
کاشانی، کمالالدین عبدالرزاق، شرح منازل السائرین، ص۲۱۲-۲۱۳، چاپ بیدارفر، قم ۱۳۷۲/۱۴۱۳.
شناخت نعمت، قبول و عمل به آن را شکر عامه و اشتغال به شهود را به جای شکر، شکر خاصه دانسته است. [۴۷]
اموی، عمادالدین، حیاة القلوب، ج۱، ص۲۲۵-۲۲۶، در حاشیة ابوطالب مکّی، قوت القلوب، ج۲، بیروت، بیتا.
[۴۸]
همدانی، عین القضاه، نامههای عینالقضاه، ج۱، ص۲۶۱، چاپ علینقی منزوی و عفیف عسیران، تهران ۱۳۸۰.
۶ - اقسام شاکرانبر اساس تقسیمات سهگانۀ شکر، شاکران نیز بر سه قسم هستند: عالِمان، عابدان و عارفان. عالمان با گفتارشان، عابدان با افعالشان و عارفان با ایستادگی بر اعتقادشان نسبت به پروردگار، او را شکر میگویند، چرا که آنان همه چیز را از خدا میدانند و هر آنچه انجام میدهند طاعت و عبودیت است. [۴۹]
قشیری نیشابوری، عبدالکریم هوازن، الرساله القشیریه، ج۱، ص۱۷۴، چاپ معروف زریو و عبدالحمید بلطهچی، دمشق ۱۹۹۸/۱۳۶۷ یا ۱۹۹۰/۱۳۶۹.
[۵۰]
جیلانی حسنی، عبدالقادر، الغنیه لطالبی الحق عزوجل، ج۱، ص۶۰۱، قاهره ۱۴۲۷/۲۰۰۶.
[۵۱]
نقشبندی، احمد کمشخانوی، جامع الاصول فیالاولیاء الطرق الصوفیه، ج۲، ص۲۳۸، چاپ ادیب نصرالله، بیروت، ۱۹۹۷.
اموی [۵۲]
اموی، عمادالدین، حیاة القلوب، ج۱، ص۲۲۵، در حاشیة ابوطالب مکّی، قوت القلوب، ج۲، بیروت، بیتا.
از قول برخی اهل تحقیق، علم به ناتوانی در شکر را شکر عارفان نامیده است.تقسیمات دیگری نیز برای شاکر ذکر شده است، از جمله: مبطِلان و محِقّان [۵۳]
کاشانی، عزالدین محمود، مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، ج۱، ص۲۶۸، چاپ عفت کرباسی و محمدرضا برزگر خالقی، تهران ۱۳۸۱.
و شاکران به قهر و شاکران به لطف. [۵۴]
مولوی بلخی، جلالالدین محمد، ص۱۸۱، فیه ما فیه، چاپ بدیع الزمان فروزانفر، تهران۱۳۶۲ ش.
۷ - ناتوانی در ادای شکرعرفا شکر را نعمت و توفیقی از جانب خدا میدانند که مانند هر نعمت دیگری باید شکر آن به جا آورده شود. بر این اساس، شکرِ حق ممکن نیست، زیرا بنده برای هر نعمتی که از جانب خدا به او میرسد باید تا بینهایت شکر کند و این خارج از طاقت بشر است. در نتیجه، عرفا معتقدند که آگاهی به عجز و ناتوانی در ادای شکر الهی، خود شکری دیگر است. [۵۵]
اموی، عمادالدین، حیاة القلوب، ج۱�� ص۲۲۵، در حاشیة ابوطالب مکّی، قوت القلوب، ج۲، بیروت، بیتا.
[۵۶]
جیلانی حسنی، عبدالقادر، الغنیه لطالبی الحق عزوجل، ج۱، ص۶۰۲، قاهره ۱۴۲۷/۲۰۰۶.
[۵۷]
فخر رازی، محمد بن عمر، تفسیر کبیر، ج۱، ص۱۹۳.
در تایید این مطلب اغلب عرفا [۵۸]
قشیری نیشابوری، عبدالکریم هوازن، الرساله القشیریه، ج۱، ص۱۷۴، چاپ معروف زریو و عبدالحمید بلطهچی، دمشق ۱۹۹۸/۱۳۶۷ یا ۱۹۹۰/۱۳۶۹.
[۵۹]
کاشانی، عزالدین محمود، مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، ج۱، ص۲۶۸، چاپ عفت کرباسی و محمدرضا برزگر خالقی، تهران ۱۳۸۱.
[۶۰]
جیلانی حسنی، عبدالقادر، الغنیه لطالبی الحق عزوجل، ص۶۰۲، قاهره ۱۴۲۷/۲۰۰۶.
به گفتگوی حضرت داود (علیهالسلام) با خدا اشاره کردهاند، که داود (علیهالسلام) گفت: «خدایا چگونه شکر تو را به جای آورم در حالی که هر شکر، نعمتی است از جانب تو بر من و خود محتاج شکری دیگر (شکرِ شکر)؟ » خداوند فرمود: «الآن، مرا شکر کردی.» از نظر روزبهان بقلی شیرازی [۶۱]
بقلی شیرازی، روزبهان، شرح شطحیات، ج۱، ص۲۸۷-۲۸۸، چاپ هانری کربن، تهران ۱۳۴۴/۱۹۶۶.
شکر خدا هرگز امکان پذیر نیست، چرا که شکر به معنای معرفت پیدا کردن است و معرفت یافتن یعنی محیط شدن، و محیط شدن بر خدا غیر ممکن است، چون او قدیم است و ما حادث و شکر حادث بر قدیم ممکن نیست.۸ - حقیقت شکربروسوی [۶۲]
حقی بروسوی، اسماعیل، تفسیر روح البیان، ج۷، ص۱۴۷، بیروت، ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
رؤیت عجز از شکر را حقیقت شکر بهشمار آورده است.برخی دیگر از عرفا [۶۳]
قشیری نیشابوری، عبدالکریم هوازن، الرساله القشیریه، ج۱، ص۱۷۴، چاپ معروف زریو و عبدالحمید بلطهچی، دمشق ۱۹۹۸/۱۳۶۷ یا ۱۹۹۰/۱۳۶۹.
[۶۴]
جیلانی حسنی، عبدالقادر، الغنیه لطالبی الحق عزوجل، ج۱، ص۶۰۱، قاهره ۱۴۲۷/۲۰۰۶.
[۶۵]
نقشبندی، احمد کمشخانوی، جامع الاصول فیالاولیاء الطرق الصوفیه، ج۲، ص۲۳۷، چاپ ادیب نصرالله، بیروت، ۱۹۹۷.
حقیقت شکر را «ثنای محسن با ذکر احسانش» دانستهاند.به این معنا که بنده با به یاد آوردن احسان (نعمت) خدا به او، پروردگارش را میستاید و لذا نقشبندی [۶۶]
نقشبندی، احمد کمشخانوی، جامع الاصول فیالاولیاء الطرق الصوفیه، ج۲، ص۲۳۷، چاپ ادیب نصرالله، بیروت، ۱۹۹۷.
بنده را شَکور نامیده است.از نظر سهروردی [۶۷]
سهروردی، ابوحفص عمر بن محمد، عوارف المعارف، ج۱، ص۴۹۷، ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
حقیقت شکر آن است که بنده هر آنچه را که خدا برایش اقتضا کرده است نعمت بشمارد، حتی اگر به حکمت آن آگاه نباشد.وجه دیگری که در تاویل عبارت «ثنای محسن با ذکر احسانش» وجود دارد، شکری است که خداوند در مقابل شکر بنده بهجا میآورد و آن با قبول اطاعت بنده و نعمت دادن به اوست، [۶۸]
جیلانی حسنی، عبدالقادر، الغنیه لطالبی الحق عزوجل، ج۱، ص۶۰۱، قاهره ۱۴۲۷/۲۰۰۶.
[۶۹]
تهانوی، محمدعلی، کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ج۱، ص۱۰۳۸، چاپ رفیق العجم، لبنان، ۱۹۹.
[۷۰]
نقشبندی، احمد کمشخانوی، جامع الاصول فیالاولیاء الطرق الصوفیه، ج۲، ص۲۳۷، چاپ ادیب نصرالله، بیروت، ۱۹۹۷.
لذا خداوند را نیز شَکور نامیدهاند [۷۱]
قشیری نیشابوری، عبدالکریم هوازن، الرساله القشیریه، ج۱، ص۱۷۴، چاپ معروف زریو و عبدالحمید بلطهچی، دمشق ۱۹۹۸/۱۳۶۷ یا ۱۹۹۰/۱۳۶۹.
[۷۲]
همدانی، عین القضاه، نامههای عینالقضاه، ج۱، ص۲۴۶، چاپ علینقی منزوی و عفیف عسیران، تهران ۱۳۸۰.
[۷۳]
جیلانی حسنی، عبدالقادر، الغنیه لطالبی الحق عزوجل، ج۱، ص۶۰۱، قاهره ۱۴۲۷/۲۰۰۶.
و برخی شکر خدا از بنده را، دادن پاداش زیاد در برابر عملاندک دانستهاند [۷۴]
قشیری نیشابوری، عبدالکریم هوازن، الرساله القشیریه، ج۱، ص۱۷۴، چاپ معروف زریو و عبدالحمید بلطهچی، دمشق ۱۹۹۸/۱۳۶۷ یا ۱۹۹۰/۱۳۶۹.
[۷۵]
جیلانی حسنی، عبدالقادر، الغنیه لطالبی الحق عزوجل، ج۱، ص۶۰۱، قاهره ۱۴۲۷/۲۰۰۶.
[۷۶]
حقی بروسوی، اسماعیل، تفسیر روح البیان، ج۷، ص۳۴۵، بیروت، ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
تعبیر عین القضات [۷۷]
همدانی، عین القضاه، نامههای عینالقضاه، ج۱، ص۲۶۱، چاپ علینقی منزوی و عفیف عسیران، تهران ۱۳۸۰.
از شَکور این است که هر گاه بنده خود را در شکر پروردگار عاجز ببیند، خداوند به نیابت از او، خود را شکر میگوید و در این باره گفتهاند: «شکرتُ الرب بالرب»، یعنی پروردگار را بهوسیلۀ پروردگار شکر کردم.از نظر فخر رازی، [۷۸]
فخر رازی، محمد بن عمر، تفسیر کبیر، ج۱، ص۱۴۹.
شکرو سپاس بنده برای نعمتهای متناهی دنیوی، شکری غیر متناهی است که با لفظ «الحمدلله» ادا میشود و این حمد مستحق پاداشی غیر متناهی (ثواب ابدی و خیر سرمدی) از سوی خداست.۹ - اصطلاحات مرادفاز اصطلاحات نزدیک به شکر، حمد و ذکر و صبر است. اگر چه شکر و حمد از نظر لغوی مترادفاند، ولی عرفا تفاوتهایی بین آنها قائل شدهاند. ۱۰ - نسبت شکر با حمداز نظر تهانوی [۷۹]
تهانوی، محمدعلی، کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ج۱، ص۱۰۳۸-۱۰۳۹، چاپ رفیق العجم، لبنان، ۱۹۹.
رابطۀ بین شکر و حمد، عموم و خصوص من وجه است، زیرا از جهتی (از نظر متعلّق) حمد اعم از شکر و از جهتی (از نظرمورد) شکر اعم ازحمد است.برخی دیگر [۸۰]
غزالی، محمد، منهاج العابدین، ص۱۹۵، ترجمه عمر ابن عبدالجبار سعدی ساوی، چاپ احمد شریعتی، تهران ۱۳۵۹ش.
[۸۱]
فخر رازی، محمد بن عمر، تفسیر کبیر، ج۱۲، ص۴۷۲.
[۸۲]
مولوی بلخی، جلالالدین محمد، ص۱۸۲، فیه ما فیه، چاپ بدیع الزمان فروزانفر، تهران۱۳۶۲ ش.
فقط به جهتِ عمومیت حمد نسبت به شکر توجه کردهاند، زیرا شکر و سپاس فقط در برابر نعمتهاست، اما حمد به نعمت و غیر نعمت تعلق مییابد.برای نمونه، مولوی [۸۳]
مولوی بلخی، جلالالدین محمد، ص۱۸۲، فیه ما فیه، چاپ بدیع الزمان فروزانفر، تهران۱۳۶۲ ش.
زیبایی و شجاعت را مثال زده است که این امور، مورد حمد و ستایش واقع میشوند و نه مورد شکر.استدلال فخر رازی ز این است که حمد به معنای ثنای منعِم بر تمام نعمتهایی است که از وی صادر شده و به غیر رسیده است، اما شکر فقط به آن دسته ازنعمتهایی تعلق میگیرد که شاکر از آن بهرهمند شده است. غزالی [۸۴]
غزالی، محمد، منهاج العابدین، ص۱۹۵، ترجمه عمر ابن عبدالجبار سعدی ساوی، چاپ احمد شریعتی، تهران ۱۳۵۹ش.
حمد را از امثال تسبیح و تهلیل، و ثنا و ستایش و شکر را از امثال صبر و تفویض دانسته است.نیز در تفاوت حمد و شکر، حمد را بر دفع بلاها و شکر را بر وصول نعمتها از جانب خدا دانستهاند. [۸۵]
فخر رازی، محمد بن عمر، تفسیر کبیر، ج۱۲، ص۴۷۲.
[۸۶]
قشیری نیشابوری، عبدالکریم هوازن، الرساله القشیریه، ج۱، ص۱۷۸، چاپ معروف زریو و عبدالحمید بلطهچی، دمشق ۱۹۹۸/۱۳۶۷ یا ۱۹۹۰/۱۳۶۹.
البته به سبب نزدیکی معنای حمد و شکر، گاه به یک معنا نیز بهکار میروند که حدیثی از پیامبر اکرم گواه این مطلب است. آن حضرت اولین کسانی را که وارد بهشت میشوند، حمد کنندگان (حمادون) دانسته و در معرفی این افراد، به شاکر بودن آنان در هر حال (سختی و آسایش) اشاره فرمودهاند. [۸۷]
غزالی، محمد، احیاء علوم الدین، ج۱۲، ص۶۶.
[۸۸]
سهروردی، ابوحفص عمر بن محمد، عوارف المعارف، ج۱، ص۴۹۷، ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۸۹]
بقره/سوره۲، آیه۱۵۲
[۹۰]
غزالی، محمد، کیمیای سعادت، ص۳۵۶، چاپ حسین خدیو جم، تهران ۱۳۶۴ش.
۱۱ - نسبت شکر با صبربیشتر عرفا در نسبت بین شکر و صبر، به فضیلت شکر بر صبر رای دادهاند، [۹۱]
مولوی بلخی، جلالالدین محمد، ص۱۸۱، فیه ما فیه، چاپ بدیع الزمان فروزانفر، تهران۱۳۶۲ ش.
[۹۲]
حقی بروسوی، اسماعیل، تفسیر روح البیان، ج۷، ص۹۹، بیروت، ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
ولی عزالدین کاشانی [۹۳]
کاشانی، عزالدین محمود، مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، ج۱، ص۲۶۷-۲۶۶، چاپ عفت کرباسی و محمدرضا برزگر خالقی، تهران ۱۳۸۱.
صبر را مقدّم بر شکر دانسته و گفته است: «از آن جهت که ثمرۀ صبر جمیل، ثواب جزیل است و ادای شکر بر حصول این نعمت، لازم و واجب، مقام شکر تالی مقام صبر آمد.» غزالی، [۹۴]
غزالی، محمد، احیاء علوم الدین، ج۱۲، ص۱۶۶.
ضمن بررسی رابطۀ این دو از جهات گوناگون، گاه به تساوی مقام صبر و شکر و گاه به برتری هر کدام بر دیگری رای داده است.برای مثال، وی با استناد به حدیث «الصبر حال الفقیر و الشکر حال الغنی»، فضیلت صبر را بر شکر اثبات کرده و بر این مطلب تصریح نموده که این مقام (برتری صبر بر شکر) برای اقناع عوام است، اما برای اهل علم و تحقیق کافی نیست و با اشاره به معانی سهگانۀ شکر (علم، حال و عمل) تساوی مقام شکر و صبر یا برتری شکر بر صبر را ثابت کرده است. وی در منهاج العابدین، [۹۵]
غزالی، محمد، منهاج العابدین، ج۱، ص۱۹۷، ترجمه عمر ابن عبدالجبار سعدی ساوی، چاپ احمد شریعتی، تهران ۱۳۵۹ش.
با استناد به آیۀ ۱۳ سوره سبا [۹۶]
التصفیه فی احوال المتصوفه «صوفی نامه»، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران۱۳۶۸ش.
و آیۀ ۱۰ سوره زمر «(انما یوفی الصابرون اجرهم بغیر حساب)؛ [۹۷]
زمر/سوره۳۹، آیه۱۰.
صابران اجر و پاداش خود را بیحساب دریافت میدارند»، به بیان دیدگاههای دیگران در فضیلت شکر یا صبر پرداخته و سپس استدلال خود را دربارۀ تساوی مقام صبر و شکر چنین بیان کرده است که وقتی محنت و بلایی به بنده میرسد، اگر بنده بر آن صبر کند در واقع شاکر است، زیرا در جهت تعظیم خداوند تعالی و فرمانبرداری او از جزع خودداری کرده، و این عین شکر است.از سوی دیگر، اگر شاکر، نفس خود را به شکر وادارد و بر طاعت، صبرکند، در حقیقت صابر است. در نتیجه، صابر شاکر و شاکر صابر است. [۹۸]
مقدسی، احمد ابن عبدالرحمن، مختصر منهاج القاصدین، ج۱، ص۲۹۱.
[۹۹]
حقی بروسوی، اسماعیل، تفسیر روح البیان، ج۷، ص۹۹، بیروت، ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
[۱۰۰]
اموی، عمادالدین، ج۱، ص۲۱۷، ۲۲۵ حیاة القلوب، در حاشیة ابوطالب مکّی، قوت القلوب، ج۲، بیروت، بیتا.
[۱۰۱]
قشیری نیشابوری، عبدالکریم هوازن، الرساله القشیریه، ج۱، ص۱۷۷، چاپ معروف زریو و عبدالحمید بلطهچی، دمشق ۱۹۹۸/۱۳۶۷ یا ۱۹۹۰/۱۳۶۹.
[۱۰۲]
سهروردی، ابوحفص عمر بن محمد، عوارف المعارف، ج۱، ص۴۹۷، ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۱۲ - مراتب شکرعرفا برای شکر، وجوه و مراتبی نیز ذکر کردهاند. خواجه عبدالله انصاری [۱۰۳]
کاشانی، کمالالدین عبدالرزاق، شرح منازل السائرین، ص۲۱۳-۲۱۶، چاپ بیدارفر، قم ۱۳۷۲/۱۴۱۳.
سه درجه برای شکر قائل است: شکر بر مَحاب (امور دوست داشتنی)، شکر بر مکروهات (بدیها و زشتیها) و سومین مرتبۀ شکر که در مراتب بالای آن روی میدهد، استغراق در مشاهدۀ منعِم است، به گونهای که شاکر را از مشاهدۀ نعمت بازدارد.بالاترین مرتبۀ این نوع شهود، شهود منعِم از سر تفرید است و در این حالت، سالک به مقامی میرسد که نه نعمت و نه شدت، هیچکدام، را غیر از خدا مشاهده نمیکند. اگر چه عرفا [۱۰۴]
عبّادی، قطبالدین منصور بن اردشیر، التصفیه فی احوال المتصوفه «صوفی نامه»، ج۱، ص۸۸، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران۱۳۶۸ش.
[۱۰۵]
مقدسی، احمد ابن عبدالرحمن، مختصر منهاج القاصدین، ج۱، ص۲۹۵.
[۱۰۶]
حقی بروسوی، اسماعیل، تفسیر روح البیان، ج۷، ص۳۴۵، بیروت، ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
از جهات گوناگون به بحث از درجات و مراتب شکر پرداختهاند، اکثر آنان [۱۰۷]
قشیری نیشابوری، عبدالکریم هوازن، الرساله القشیریه، ج۱، ص۱۷۴، چاپ معروف زریو و عبدالحمید بلطهچی، دمشق ۱۹۹۸/۱۳۶۷ یا ۱۹۹۰/۱۳۶۹.
[۱۰۸]
جیلانی حسنی، عبدالقادر، الغنیه لطالبی الحق عزوجل، ج۱، ص۶۰۲، قاهره ۱۴۲۷/۲۰۰۶.
[۱۰۹]
نقشبندی، احمد کمشخانوی، جامع الاصول فیالاولیاء الطرق الصوفیه، ج۲، ص۲۳۸، چاپ ادیب نصرالله، بیروت، ۱۹۹۷.
دربارۀ کاملترین نوع شکر- که شکر بر شکر است -اتفاق نظر دارند. [۱۱۰]
غزالی، محمد، منهاج العابدین، ص۱۹۵-۱۹۶، ترجمه عمر ابن عبدالجبار سعدی ساوی، چاپ احمد شریعتی، تهران ۱۳۵۹ش.
[۱۱۱]
مولوی بلخی، جلالالدین محمد، مثنوی معنوی، دفتر ششم، بیت ۲۷۸۵، دفتر پنجم، بیت۲۳۵۷، چاپ رینولد نیکلسون، تهران۱۳۸۶ش.
[۱۱۲]
قشیری نیشابوری، عبدالکریم هوازن، الرساله القشیریه، ج۱، ص۱۷۵، چاپ معروف زریو و عبدالحمید بلطهچی، دمشق ۱۹۹۸/۱۳۶۷ یا ۱۹۹۰/۱۳۶۹.
[۱۱۳]
جیلانی حسنی، عبدالقادر، الغنیه لطالبی الحق عزوجل، ج۱، ص۶۰۲، قاهره ۱۴۲۷/۲۰۰۶.
[۱۱۴]
نقشبندی، احمد کمشخانوی، جامع الاصول فیالاولیاء الطرق الصوفیه، ج۲، ص۲۳۸، چاپ ادیب نصرالله، بیروت، ۱۹۹۷.
بر بنده واجب است خداوند را بر نعمتهای بی پایانش شکر بگزارد و هرگاه به او نعمتی عطا کند، حقوق واجب آن؛ اعم از زکات، خمس و غیر آن را ادا نماید؛ [۱۱۵]
زین الدین، محمد امین، کلمة التقوی، ج۲، ص۳۲۴- ۳۲۶.
چنان که کفران نعمت و ناسپاسی آن حرام است [۱۱۶]
علامه حلی، حسن بن یوسف، منتهی المطلب، ج۱، ص۵۴۴.
و خداوند در قرآن کریم بنده ناسپاس را تهدید به عذاب شدید کرده است. [۱۱۷]
ابراهیم/سوره۱۴، آیه۷.
امام خمینی برای شکر مراتبی قائل است. ایشان با نقل کلام خواجه عبدالله انصاری در این مقام، معتقد است این نظر که شکر از مراتب عامه مردم باشد، صحیح نیست، بلکه مراتب ابتدایی شکر از مراتب عامه شمرده میشود و مراتب نهایی آن برای اولیاء و کاملان است که مرتبهای جامع بوده، حافظ همه مراتب ظاهری و باطنی است. ازاینرو شکر آنان بهتمامی زبانهای ظاهری و باطنی و سری است؛ [۱۱۸]
خمینی، روحالله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۸۴، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۲.
[۱۱۹]
خمینی، روحالله، شرح چهل حدیث، ص۳۴۶-۳۴۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.
زیرا از حجاب حیوانیت و دنیاطلبی بیرون رفتهاند و قلبشان را جلوهگاه عالم غیب نموده، صاحب کاملترین درجات معرفت توحیدی نسبت به نعمت دهنده و نعمتهای او گشتهاند، ازاینرو اسباب و مسببات ظاهری و باطنی را مستقل نمیدانند و جلوه حق را در ورای چنین حجابی میبینند. [۱۲۰]
خمینی، روحالله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۸۲-۱۸۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۲.
[۱۲۱]
خمینی، روحالله، شرح چهل حدیث، ص۳۴۵، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.
به اعتقاد امام خمینی، شکر، مراتب و درجات بسیاری دارد که بهحسب مراتب معرفت نعمت دهنده و معرفت نعمتها و نیز بهحسب اختلاف مراتب کامل انسانی مختلف میشود، چنانکه شکر نعمتهای ظاهری، باطنی و نعمت معارف و تجلیات اسمائی هرکدام بهگونهای خاص است. [۱۲۲]
خمینی، روحالله، شرح چهل حدیث، ص۳۴۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.
به اعتقاد ایشان، زمانی شکر حقیقی نسبت به همه مراتب شکر رخ میدهد که تجلیات جلالی و جمالی حق در قلب سالک بهصورت مشاهده حضوری رخ دهد و قلب سالک مظهر جلوه رحمانی، و رحیمی، مالکی و قهری شود و این حقیقت تنها برای رسول ختمی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و اولیای کامل او حاصل میشود. [۱۲۳]
خمینی، روحالله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۸۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۲.
در مقابل، کسانی که از تجلیات ظاهری ذاتی بهرهای نبردهاند و قلب آنها از تجلیات صفاتی، اسمایی، افعالی و توحید فعلی خالی است، بهگونهای در کفران نعمتهای الهی واقع شدهاند. به اعتقاد امام خمینی ازآنجاکه کمال و نقص شکر، تابع کمال و نقص معرفت نعمت دهنده و شناخت نعمتهای اوست و این معرفت بهصورت کامل برای محجوبان در عالم ظاهر حاصل نمیشود، پس غایت شکر، اعتراف به عجز از قیام به حق شکر است. [۱۲۴]
خمینی، روحالله، دانشنامه امام خمینی، ج۶، ص۴۴۴، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.
۱۳ - تشویق به شکرگزاریآیات قرآنی و روایات اهلبیت (علیهمالسّلام) به شکرگزاری سفارش و تشویق کرده و افراد سپاسگزار را ستودهاند که به برخی از آنها اشاره میکنیم؛ قرآن کریم میفرماید: (یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ وَ اشْکُرُوا لِلَّهِ اِنْ کُنْتُمْ اِیَّاهُ تَعْبُدُونَ)؛ [۱۲۵]
بقره/سوره ۲، آیه ۱۷۲.
«ای کسانی که ایمان آوردهاید از آن پاکیزههایی که روزی شما کردهایم بخورید و اگر خدا را میپرستید سپاسش را به جای آورید.»و نیز میفرماید: (... وَ مَنْ یُرِدْ ثَوابَ الآخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْها وَ سَنَجْزِی الشَّاکِرِینَ)؛ [۱۲۶]
آلعمران/سوره ۳، آیه ۱۴۵.
«هر کس خواهان پاداش آن جهان باشد به او میدهیم و شاکران را پاداش خواهیم داد.»علی (علیهالسّلام) میفرماید: «کُن فی السَّرّاءِ عَبْداً شکوراً وَ فی الضَّراءِ عَبداً صَبوُراً؛ [۱۲۷]
آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم، ج۴، ص۶۰۲.
در گشایش و راحتی بنده سپاسگزار و در تنگنا و سختی بندهای بردبار باش.» امام صادق (علیهالسّلام) میفرماید: «در تورات نوشته است: کسی که به تو نعمت داد، سپاسش گزار و هر کس از تو سپاسگزاری کرد، نعمتش بده. زیرا با سپاسگزاری نعمتها نابود نگردد و با ناسپاسی پایدار نماند. سپاسگزاری مایه افزایش نعمت و ایمنی از دگرگونی است.» [۱۲۸]
کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۲، ص۷۷.
۱۴ - الگوهای شاکراندر میدان سپاسگزاری، تعداد اندکی از بندگان صالح و خالص خدا، گوی سبقت را ربودهاند که برتر از همه اولیای خدا هستند، آن بزرگواران در تمام عمر خویش لحظهای از پروردگار خود غافل نماندند و همواره در حال قدردانی و سپاسگزاری از او بودهاند. در اینجا به ذکر چند نمونه بسنده میکنیم: ۱۴.۱ - پیامبر و اهلبیترسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در همه فضایل انسانی از دیگران برتر و در مقام سپاسگزاری نیز بندهای بسیار شاکر بود. امام باقر (علیهالسّلام) میفرماید: «روزی یکی از همسران پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به آن حضرت عرض کرد: خداوند گذشته و آینده تو را مشمول رحمت خویش قرار داده است. چرا اینقدر خود را در زحمت عبادت میافکنی؟ حضرت پاسخ داد: آیا بندهای بسیار شکر کننده نباشم؟» [۱۲۹]
کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۲، ص۷۷.
اهلبیت (علیهمالسّلام) نیز همچون رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با همه وجود خود سپاسگزار نعمتهای خدا بودند بهطوری که خداوند سپاس آنان را پذیرفت و فرمود: «وَ کانَ سَعیُکُم مَشْکوراً؛ [۱۳۰]
انسان/سوره ۷۶، آیه ۲۲.
تلاش شما مورد قدردانی (و پذیرفته) است.»۱۴.۲ - حضرت نوحخداوند حضرت نوح (علیهالسّلام) را با صفت «شکور» ـ یعنی بسیار سپاسگزار ـ ستوده، میفرماید: (... اِنَّهُ کانُ عبداً شَکوُراً)؛ [۱۳۱]
اسراء/سوره ۱۷، آیه ۳.
«بحق، نوح بندهای بسیار سپاسگزار بود.»۱۴.۳ - حضرت ابراهیمحضرت ابراهیم (علیهالسّلام) نیز از شاکران نمونه قرآنی است که در میدان مبارزه با شرک و کفر یکتنه در برابر همه ایستاد و با شکستن بتها، نظام توحیدی را بنیان نهاد، و از دریای آتش نمرودیان، ذرهّای نهراسید و در راه تحکیم پایههای دین خدا همه نوع عذاب و شکنجه را به جان خرید. قرآن کریم آن حضرت را چنین میستاید: (اِنَّ اِبْراهِیمَ کانَ اُمَّةً قانِتاً لِلَّهِ حَنِیفاً وَ لَمْ یَکُ مِنَ الْمُشْرِکِینَ• شاکِراً لِاَنْعُمِهِ اجْتَباهُ وَ هَداهُ اِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ)؛ [۱۳۲]
نحل/سوره ۱۶، آیه ۱۲۰-۱۲۱.
«همانا ابراهیم چون امتی پاک به فرمان خدا بر پای ایستاد و از مشرکان نبود، سپاسگزار نعمتهای خدا بود، خداوند هم او را برگزید و به راه درست هدایتش کرد.»۱۵ - کفران نعمت و پیآمدهاکفران نعمت به معنای پوشاندن و ندیده گرفتن نعمتهاست. خداوند، گرچه نیازمند سپاسگزاری و عبادت ما نیست، ولی آنها را از روی حکمت و مصلحت بر بندگان ضروری دانسته و در قرآن کریم پس از نوید به سپاسگزاران، با ناسپاسان بیاعتنایی کرده، میفرماید: (وَ مَنْ یَشْکُرْ فَاِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کَفَرَ فَاِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ)؛ [۱۳۳]
لقمان/سوره۳۱، آیه۱۲.
«آنکه سپاسگزاری کند سپاسش به نفع خود اوست و هر که کفران ورزد، خداوند بینیاز و ستوده است.»با اینکه خداوند از سپاس و تشکر نعمت پذیران بی نیاز است و بزرگوارتر از آن است که ناسپاسان را محروم سازد، ولی «کفران نعمت»، خود، سبب برخی از ناهنجاریها میشود که در زیر میآید: ۱۵.۱ - پستیانسان ناسپاس، پستی و بیکفایتی خود را اثبات میکند. چرا که عقل و وجدان انسان میگوید که نعمت پذیر باید سپاسگزار باشد و زیر پا گذاشتن داوری عقل و وجدان از کسانی سر میزند که در پستی و بیارزشی به حدّ حیوانیت رسیده؛ بلکه پستتر شدهاند. امام زینالعابدین (علیهالسّلام) میفرماید: «اگر خداوند مردم را به احسانهای پیدرپی مشغول کند و نعمت شایان بدانان ببخشد، ولی راه شناخت حمد و سپاس را بر آنان ببندد، آنان از احسانش بهرهمند میگردند ولی ثنایش نمیگویند و به روزی فراوان او میرسند و سپاسش نمیگویند؛ اگر مردم چنین شوند از مرز انسانیت گذشته به مرز حیوانیت میرسند و آنگونه میشوند که قرآن فرموده: آنان چون حیوان، بلکه راهی پستتر از حیوانیت را برگزیدهاند.» [۱۳۴]
امام سجاد، صحیفه سجادیه، ص۳۰، دعای اول.
۱۵.۲ - زوال نعمتکفران نعمت، سبب بیثباتی و ناپایداری نعمتها میگردد و خیر و برکت را از بین میبرد. همانطور که سپاسگزاری سبب بقای آن میشود. امام صادق (علیهالسّلام) میفرماید: «لا زَوالَ للنَّعماءِ اذا شَکَرتَ و لا بَقاءَ لَها اِذا کَفَرْتَ؛ [۱۳۵]
کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۲، ص۹۴.
اگر سپاسگزاری کنی نعمتها پایدار است و اگر کفران ورزی، دیری نمیپاید.» شکر نعمت، نعمتت افزون کند کفر، نعمت از کفت بیرون کند۱۵.۳ - کم شدن احسان و نیکیاثر دیگر کفران نعمت، رخت بستن خیر و احسان از جامعه است، چرا که ناسپاسی، صاحبان نعمت را دلسرد کرده، از انعام و بخشش باز میدارد. سنّت خداوند نیز چنین است که اگر بندگان کفران نعمت ورزند از فضل و احسانش بکاهد. امام صادق (علیهالسّلام) میفرماید: «لعَنَ اللهُ قاطعی سَبیلِ المعرُوفِ. قیلَ: و ما قاطِعوُا سَبیلِ المعرُوف؟ قالَ: الرَّجُلُ یُصنَعُ الیهِ المعروُف فیَکفُرُهُ فَیَمتَنِعُ صاحِبُهُ مِن اَن یصنَعَ ذلکَ الی غَیرهِ؛ [۱۳۶]
حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۵۳۹.
نفرین خدا بر آنان که راه خیر و خوبی را میبندند، پرسیدند: چه کسانی چنیناند؟ فرمود: کسی که به او خوبی میکنند و او کفران میورزند، آنگاه صاحب نعمت به دیگری احسان نمیکند.»۱۵.۴ - عقوبت سریعاثر ناهنجار دیگر کفران نعمت، تسریع در شکنجه و عقوبت کافر نعمت است. رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «اَسرعُ الذُّنوبِ عُقُوبَةً کُفرانُ النِّعمةِ؛ [۱۳۷]
حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۵۴۱.
سریعترین گناهان در عقوبت، کفران نعمت است.»۱۵.۵ - رفتن به دوزخآخرین برداشتی که کافِرِ نعمت از محصول خود میکند، رفتن به دوزخ سوزنده است، زیرا او با پوشاندن نعمتهای خدا و نادیده گرفتن احسان بندگان او از راه خدا منحرف گشته و قدم در راه ستم مینهد که پایانی جز جهنّم نخواهد داشت. این سرانجامی است که قرآن به آنان نشان داده است: (اَ لَمْ تَرَ اِلَی الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ کُفْراً وَ اَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ - جَهَنَّمَ یَصْلَوْنَها وَ بِئْسَ الْقَرارُ)؛ [۱۳۸]
ابراهیم/سوره ۱۴، آیه ۲۸-۲۹.
آیا ندیدهای کسانی را که نعمت خدا را به کفر بدل ساختند و مردم خود را به دیار هلاکت بردند، آنان به قرارگاه بد، دوزخ، داخل میشوند.»۱۶ - شکر در فقهسجده شکر هنگام رو آوردن نعمتی جدید یا تجدید نعمت، مستحب است. از نمازهای مستحب، دو رکعت نماز شکر است که با کیفیتی خاص خوانده میشود. از اقسام نذر، نذر شکر است. از شرایط نذر شکر آن است که متعلق آن امری باشد که شکر بر آن، سزاوار و شایسته باشد، مانند انجام دادن عملی واجب یا مستحب یا ترک عملی حرام یا مکروه، که در این صورت با توفیق یافتن بر آن باید به نذر خود وفا کند. اما اگر متعلق نذر چنین نباشد، مانند ترک واجب یا ارتکاب حرام، نذر منعقد نمیشود. [۱۳۹]
اصفهانی، ابوالحسن، وسیلة النجاة، ص۵۸۰.
۱۷ - فهرست منابع(۱) قرآن کریم. (۲) محییالدین ابن عربی، الفتوحات المکیه، بیروت (بیتا). (۳) ابن منظور، لسان العرب. (۴) عمادالدین الاموی، حیاة القلوب، در حاشیة ابوطالب مکّی، قوت القلوب، ج۲، بیروت، ) بیتا). (۵) اسماعیل حقی البروسوی، تفسیر روح البیان، بیروت، ۱۴۰۵/۱۹۸۵. (۶) روزبهان بقلی شیرازی، شرح شطحیات، چاپ هانری کربن، تهران ۱۳۴۴/۱۹۶۶. (۷) محمد علی تهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، چاپ رفیق العجم، لبنان، ۱۹۹. (۸) علی ابن محمد الشریف الجرجانی، التعریفات، بیروت، ۱۹۷۸. (۹) عبدالقادر الجیلانی الحسنی، الغنیه لطالبی الحق عزوجل، قاهره ۱۴۲۷/۲۰۰۶. (۱۰) اسماعیل ابن حمّاد الجوهری، الصحاحالّغه، چاپ خلیل مامون شیحا، بیروت ۱۴۲۸/۲۰۰۷. (۱۱) فخرالدین رازی، تفسیر کبیر، چاپ عماد زکی البارودی، قاهره ۱۳۸۲/۲۰۰۳. (۱۲) ابوحفص عمر بن محمد سهروردی، عوارف المعارف، ۱۴۰۳/۱۹۸۳. (۱۳) قطبالدین منصور بن اردشیر عبّادی، التصفیه فی احوال المتصوفه «صوفی نامه»، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران۱۳۶۸ش. (۱۴) محمد غزالی، احیاء علوم الدین، چاپ شیخ العیدروس، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲. (۱۵) محمد غزالی، منهاج العابدین، ترجمه عمر ابن عبدالجبار سعدی ساوی، چاپ احمد شریعتی، تهران ۱۳۵۹ش. (۱۶) محمد غزالی، کیمیای سعادت، چاپ حسین خدیو جم، تهران ۱۳۶۴ش. (۱۷) خلیل بن احمد فراهیدی، العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۱۰. (۱۸) عبدالکریم هوازن القشیری النیشابوری، الرساله القشیریه، چاپ معروف زریو و عبدالحمید بلطهچی، دمشق ۱۹۹۸/۱۳۶۷ یا ۱۹۹۰/۱۳۶۹. (۱۹) کمالالدین عبدالرزاق کاشانی، لطایف الاعلام فی اشارات اهل الالهام، چاپ مجید هادیزاده، تهران ۱۳۷۹ش. (۲۰) کمالالدین عبدالرزاق کاشانی، شرح منازل السائرین، چاپ بیدارفر، قم۱۳۷۲/۱۴۱۳. (۲۱) عزالدین محمود کاشانی، مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، چاپ عفت کرباسی و محمدرضا برزگر خالقی، تهران ۱۳۸۱. (۲۲) ابوبکر محمد کلابادی، التعرف، چاپ محمد جواد شریعت، تهران، ۱۳۷۱ش. (۲۳) اسماعیل ابن محمد عبدالله مستملی بخاری، شرح التعرف لمذهب التصوف، چاپ محمد روشن، بیجا، ۱۳۶۳. (۲۴) جلالالدین محمد مولوی بلخی، مثنوی معنوی، چاپ رینولد نیکلسون، تهران۱۳۸۶ش. (۲۵) جلالالدین محمد مولوی بلخی، فیه ما فیه، چاپ بدیع الزمان فروزانفر، تهران۱۳۶۲ ش. (۲۶) احمد ابن عبدالرحمن ابن قدامه المقدسی، مختصر منهاج القاصدین، چاپ عبدالله اللیثی الانصاری، بیروت ۱۴۱۹/۱۹۹۸. (۲۷) مرآت العشاق، چاپ مرضیه سلیمانی، تهران۱۳۸۰ ش. (۲۸) احمد الکمشخانوی النقشبندی، جامع الاصول فیالاولیاء الطرق الصوفیه، چاپ ادیب نصرالله، بیروت، ۱۹۹۷. (۲۹) عین القضات همدانی، نامههای عینالقضاه، چاپ علینقی منزوی و عفیف عسیران، تهران ۱۳۸۰. (۳۰) عین القضات همدانی، تمهیدات، چاپ عفیف عسیران، تهران، (بی تا). ۱۸ - پانویس
۱۹ - منابع• دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «شکر»، شماره۶۸۴۸. • فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۴، ص۷۰۶-۷۰۷. • سایتاندیشه قم، برگرفته از مقاله «شکر»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۴/۲۸. • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی. |