منافق
مُنافِق شخصی که در دل، دین اسلام را نپذیرفته ولی در ظاهر خود را مؤمن نشان میدهد. مسئله نفاق پس از هجرت پیامبر(ص) و قدرتگرفتن او در مدینه مطرح شد. در این دوره، کسانی مخالف اسلام بودند؛ اما نمیتوانستند آشکارا با آن مخالفت کنند، به همین دلیل در ظاهر خود را مسلمان مینامیدند.
نفاق از مفاهیم پرکاربرد در قرآن است و سوره منافقون نیز به بررسی ویژگیها و معرفی منافقان پرداخته است. دروغگویی، سوءظن، خودبزرگبینی، تمسخر حق و انجام گناه و فسق از ویژگیهایی است که قرآن برای منافقان برشمرده است.
عبدالله بن ابی، عبدالله بن عیینه و اصحاب عقبه در زمره منافقان مشهور شمرده شدهاند. بنابر گزارشهای تاریخی پیامبر(ص) با منافقان مدارا میکرد و بهصورت غیرمستقیم اقداماتشان را بیاثر میکرد. مسجد ضرار که پایگاه بخشی از منافقان مدینه شده بود، به دستور پیامبر(ص) تخریب شد.
طبق آیه ۱۴۵ سوره نساء جایگاه منافقان در پایینترین درجه جهنم است و مفسران با استناد به این آیه، نفاق را از کفر بدتر دانستهاند. نماز میت بر منافق متفاوت از نماز میت مؤمن است و به جای درخواست آمرزش، بر او لعن گفته میشود.
کتابهای صفة النفاق و نَعت المنافقین من السنن الماثورة عن رسول الله اثر ابونُعَیم اصفهانی، صفاتالمنافقین تألیف ابنقَیِّم جوزی و النفاق والمنافقون فی القرآن الکریم به قلم جعفر سبحانی ازجمله کتابهایی است که درباره منافقان نوشته شده است.
نفاق چیست؟
منافق کسی است که کفرش را پنهان میکند و غیر آن را نمایان میسازد و با اسلام خودش را میپوشاند. منافق در مقابل دو مفهوم مؤمن و کافر به کار میرود. به گفته مرتضی مطهری مؤمن کسی است که در دل، زبان و عمل به اسلام ایمان دارد، کافر کسی است که هم در باطن و در ظاهر اسلام را نپذیرفته است و منافق به کسی میگویند که در دل مخالف اسلام است، اما اظهار میکند که به اسلام اعتقاد دارد.
تفاوت نفاق و فسق
ایمان اعتقاد قلبی و اقرار زبانی و عمل به وظایف است بر این اساس آن که هر سه را دارا است مؤمن و هر که هر سه را فاقد است کافر است و هر کس اقرار زبانی(به دروغ) دارد ولی اعتقاد قلبی ندارد منافق و هر کس اعتقاد قلبی و زبانی دارد ولی در عمل کوتاهی می کند فاسق است.
علامه طباطبایی نیز نفاق و ضعف ایمان را دو امر متفاوت دانسته که اولی این است که انسان چیزی را بگوید که بدان اعتقاد ندارد و عمل نمیکند و دومی آن است که انسان چیزی را که میگوید و بدان اعتقاد دارد به جهت سستی اراده و همت انجامش ندهد.
اهمیت منافقان در تاریخ اسلام
به نوشته تفسیر نمونه، مسئله نفاق و منافقان در اسلام، بعد از هجرت پیامبر(ص) به مدینه مطرح شده است. در «مکّه» مخالفان آشکارا بر ضد اسلام تبلیغ میکردند؛ اما بعد از قدرتگیری مسلمانان در مدینه، دشمنان در ضعف قرار گرفتند و برای ادامه برنامههایشان برضد پیامبر(ص) و مسلمانان، در ظاهر به صفوف مسلمانان پیوستند، در حالی که ایمان نیاورده بودند.
سوره منافقون نیز در خصوص منافقان نازل شده است. در آن منافقان وصف شدهاند و از دشمنی شدیدشان با مسلمانان سخن آمده است. همچنین در این سوره به پیامبر(ص) دستور داده شده است که از خطر منافقان برحذر باشد. در سوره توبه نیز چندین آیه به منافقان اختصاص یافته است. علامه طباطبایی بر این باور است که باید بر اساس آیات قرآن، تحلیلی تاریخی صورت بگیرد تا فساد و تباهی و گرفتاریهایی که در جامعه اسلامی به وجود آوردند روشن شود.
شخصیتهای منافق در صدر اسلام
در منابع تاریخی و روایی برخی از مناقان صدر اسلام معرفی شدهاند. مقریزی در کتاب «إمتاع الأسماع» منافقان قبایل اوس و خزرج را معرفی کرده و اقداماتشان در دشمنی با اسلام و پیامبر(ص) را برشمرده است؛ ازجمله عبدالله بن اُبَی که مهاجران را به اخراج از مدینه تهدید کرد و عبدالله بن عیینه که یاران خود را به کشتن پیامبر(ص) تشویق کرد.
اصحاب عَقَبه نیز در زمره منافقان شمرده شدهاند. آنها گروهی از اصحاب بودند که در مسیر بازگشت پیامبر(ص) از غزوه تبوک نقشه ترور پیامبر را داشتند، ولی موفق نشدند. مورخان و سیرهنویسان تعداد اصحاب عقبه را بین ۱۲ تا ۱۵ تن ذکر کردهاند. بر اساس روایتی از امام باقر(ع)، شمار آنان ۱۲ تن بوده که هشت تن از قریش بوده است. شیخ صدوق بر اساس روایتی، ۱۲ تن از آنان را از بنیامیه و ۵ تن را از سایر قبایل دانسته است. سیوطی از علمای اهل سنت نام اصحاب عقبه را نقل کرده است؛ از جمله سعد بن ابیسَرح، ابوحاضر اعرابی، جُلاس بن سُوَید، مجمع بن جاریه، مُلَیح تَیمی، حُصَین بن نُمَیر، طُعَیمَة بن اُبَیرِق و مُرَّة بن رَبیع.
برخورد پیامبر با منافقان
به گفته محققان، از مجموع یافتههای تاریخی درباره شیوه برخورد پیامبر(ص) با منافقان، این مطلب برداشت میشود که او همواره تا آنجا که ممکن بود، با منافقان با مدارا و گذشت رفتار میکرد. پیامبر(ص) از کفر پنهان منافقان آگاه بود و در بسیاری از موارد، آیات قرآن آنها را معرفی میکرد. او بارها در پاسخ کسانی که پیشنهاد قتل منافقان را مطرح میکردند، از چنین کارهایی نهی میکرد. با این همه گفتهاند عفو و مدارای پیامبر موجب بیتوجهی او به جامعه اسلامی نمیشد. پیامبر حرکتهای منافقان را زیر نظر داشت، برنامههای آنان را خنثی میکرد و هنگام شایعهسازیهایشان، حقایق را به آگاهی مسلمانان میرساند. البته او در موارد نادر با منافقان برخورد قاطع هم کرده است که از جمله آنها تخریب مسجد ضرار است.
ویژگیهای منافقان در قرآن
در قرآن و روایات ویژگیها و نشانههایی برای منافقان بیان شده است. بنا به گفته نویسندگان تفسیر نمونه، در سوره منافقون ده ویژگی برای آنها ذکر شده است: دروغگویی، سوگند دروغ خوردن، نداشتن درک درست از حقیقت، آراستگی ظاهری و چربزبانی، انعطافنداشتن در برابر سخن حق، سوءظن و ترسداشتن از هر حادثهای، تمسخر حق، فسق و گناه، تصور مالکیت بر همه چیز و محتاجدانستن دیگران به خود، و بالاخره خودبزرگبینی و کوچکشمردن دیگران.تفسیر المیزان تعبیر «خُشُبٌ مُسَنَّدَه» برای منافقان در سوره منافقون را بیانگر مذمت آنان دانسته که هر چند بدن هایی زیبا و تحسین برانگیز و زبانی شیرین و حرّاف دارند ولی مانند چوب هایی تکیه داده بر دیوار و اشباحی خالی از روح هستند که هیچ خیر و فایده ای در وجودشان نیست زیرا اهل فهم درک نیستند.
محمدتقی مصباح یزدی هم با اشاره به خطبه ۱۹۴ نهج البلاغه، این ویژگیها را برای منافقان شمرده است: بهکارگیری روش پنهانی، آراستگی ظاهر و آلودگی درون، بدخواهی مؤمنان و منفعتطلبی در ارتباطشان با دیگران.
تحلیل دروغگویی منافق
قرآن سخن منافقان را نقل میکند که شهادت به رسالت پیامبر میدادند ولی آنها را دروغگو میخواند (وَاللهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ) یعنی پیامبر قطعاً فرستاده خداست ولی منافقی که به رسالت او گواهی میدهد چون اعتقادی به آن چه خودش میگوید ندارد دروغگوست. بر این اساس منافق گرفتار کذب مُخبِری است. یعنی هر چند سخنی درست میگوید و صدق خبری دارد ولی خودش به آن اعتقادی ندارد. در واقع تکذیب منافقان به جهت خبردادن آنها به چیزی است که بدان اعتقادی ندارند نه این که خبر آنها درباره رسالت پیامبر دروغ باشد. به باور نویسنده تفسیر نور در واقع نفاق یک دروغ عملی است که کتمان کفر و اظهار(دروغین) ایمان است.
تمثیل حال روحی منافق
بر اساس آیات ۱۷ تا ۱۹ سوره بقره منافق همانند كسى است كه در ظلمتى كور قرار گرفته است، و راه را تشخيص نمیدهد. برای دیدن اطراف دنبال روشنى مىگردد، آتشى روشن میكند، اما خدا به وسيلهاى چون باد يا باران آتشش را خاموش كند و او دوباره به همان ظلمت گرفتار میشود. در واقع چون منافق به ظاهر دم از ايمان مىزند، از بعضى فوائد دين برخوردار میشود، مثلا از مؤمنين ارث مىبرد، با آنان ازدواج مىكند، و ...، اما چون مرگ كه هنگام برخوردارى از آثار ايمان است، فرا مىرسد، خداوند نور خود را از او مىگيرد، و آنچه را به عنوان دين انجام داده باطل میکند و در ميان دو ظلمت قرار مىگيرد، يكى ظلمت اصلیاش و دیگری ظلمتى كه اعمالش به بار آورده است.
در تمثیل دیگر منافق به كسى میماند، كه دچار رگبار باران توأم با ظلمت شده است، رعد و صاعقه هولانگيز از هر سو او را دچار وحشت كرده، قرارگاهى نمىيابد. در آن ظلمت پيش پايش را نمىبيند و چيزی را تشخیص نمیدهد، شدت رگبار او را وادار به فرار میكند، ولى تاريكى نمیگذارد قدم از قدم بردارد. از روشنایی رعد و برق آسمان استفاده میكند، اما همين كه یک قدم برداشت برق خاموش گشته، دوباره در تاریکى فرو مىرود.
این تمثیلها نشان میدهد که منافق ايمان را دوست ندارد، اما از روى ناچارى بدان تظاهر مىكند، ولى چون دلش با زبانش يكسان نيست، راه زندگی را نمییابد. چنین کسى همواره دچار خطا و لغزش میشود، يك قدم با مسلمانان همراهی میکند اما دوباره مىايستد.
جایگاه منافقان در جهنم
طبق آیه ۱۴۵ سوره نساء، منافقان در پایینترین نقطه و در قعرِ جهنم (دَرَک اَسفَل) قرار دارند: «إِنَّ الْمُنافِقینَ فِی الدَّرْک الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ» (منافقان در فروترین درجات دوزخاند). این آیه سرانجام منافقان را بیان کرده است. به گفته ناصر مکارم شیرازی از مفسران شیعه، طبق آیات قرآن ، نفاق از کفر شدیدتر است و منافقان دورترین مخلوقان از خدا هستند.
تکنگاری
افزون بر مباحثی که در کتابهای فقهی و تفسیری درباره منافق مطرح شده است، نوشتههای مستقلی نیز در این زمینه وجود دارد که برخی پیشینهای دراز دارند؛ همچون صفة النفاق و ذم المنافقین، نوشته جعفر بن محمد الفریانی (۲۰۷-۳۰۱ق) و صفة النفاق و نَعت المنافقین من السنن الماثورة عن رسول الله، اثر ابونُعَیم اصفهانی (۳۳۴-۴۳۰ق) و صفاتالمنافقین، از ابنقَیِّم جوزی (۶۹۱-۷۵۱ق). برخی دیگر از کتابها در این زمینه عبارتاند از:
- المنافقون فی القرآن، از سیدحسین صدر
- النفاق والمنافقون فی القرآن الکریم، به قلم جعفر سبحانی
- ظاهرة النفاق و خبائث المنافقین فی التاریخ، تألیف عبدالرحمان حسن حبنکه المیدانی
- المواجهة بین النبی (ص) و بین المنافقین، نوشته عبدالکریم نیری
- صور المنافقین فی القرآن الکریم، تالیف بخاری سباعی
- نفاق و منافق از دیدگاه شهید مطهری، نوشته زهرا آشیان و فرشته سلامی
- چهره منافقان در قرآن با استفاده از تفسیر پرارزش نمونه. نوشته ج.فرازمند.
پانویس
- ↑ طریحی، مجمع البحرین، ۱۴۱۶ق، ج۵، ص۲۴۱.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۹۰ش، ج۲۵، ص۲۰۱، ۲۰۲.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۹۰ش، ج۲۵، ص۲۰۶.
- ↑ حسینی شاه عبدالعظیمی، تفسیر اثنی عشری، ۱۳۶۳ش، ج۱۳،ص۱۷۷؛ قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۳ش، ج۱۰، ص۵۰.
- ↑ طباطبائی، الميزان في تفسير القرآن، ج۱۹، ص۲۴۹.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲۴، ص۱۴۶.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱۹، ص۲۷۸.
- ↑ رک: قویدل، منافقان در قرآن.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۱ق، ج۹، ص۴۱۴.
- ↑ مقریزی، امتاع الاسماع، ۱۴۲۰ق، ج۱۴، ص۳۴۳-۳۶۴.
- ↑ مقریزی، امتاع الاسماع، ۱۴۲۰ق، ج۲، ص۷۴.
- ↑ واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۰۴۵-۱۰۴۴؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ۱۳۹۸ق، ج۵، ص۲۰.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۵، ص۷۹.
- ↑ شیخ صدوق، الخصال، ۱۳۶۲ش، ج۲، ص۳۹۸.
- ↑ سیوطی، الدرالمنثور، دارالفکر، ج۴، ص۲۴۳.
- ↑ دانش، «رسول خدا(ص) و استراتژی ایشان در برابر خط نفاق»، ص۲۳.
- ↑ دانش، «رسول خدا(ص) و استراتژی ایشان در برابر خط نفاق»، ص۲۳.
- ↑ جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ۱۳۸۰ش، ص۶۵۰؛ دانش، «رسول خدا(ص) و استراتژی ایشان در برابر خط نفاق»، ص۲۱-۲۲.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲۴، ص۱۶۴.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۴ق، ج۱۹، ص۲۸۱.
- ↑ مصباح یزدی، «اخلاق اسلامی»، ص۴.
- ↑ سوره منافقون آیه ۱
- ↑ الطباطبائی، الميزان في تفسير القرآن، ج۹، ص۳۱۵. و ج۱۹، ص۲۷۹.
- ↑ قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۳ش، ج۱۰، ص۴۹.
- ↑ طباطبائی، ترجمه تفسير الميزان، ۱۳۷۴ش، ج۱، ص۸۹.
- ↑ مکارم، الامثل فى تفسیر، ۱۴۲۱ق، ج۳، ص۵۰۵.
- ↑ مکارم، الامثل فى تفسیر، ۱۴۲۱ق، ج۳، ص۵۰۴.
منابع
- ابن کثیر، البدایة و النهایة، بیروت، دارالفکر، ۱۳۹۸ق.
- جعفریان، رسول، تاریخ سیاسی اسلام، قم، دلیل ما، ۱۳۸۰ش.
- دانش، محمدقدیر، «»، مجله معرفت، شماره ۱۲۹، ۱۳۸۷ش.
- سیوطی، جلالالدین، الدرالمنثور فی التفسیر بالماثور، بیروت، دارالفکر، بی تا.
- شیخ صدوق، محمد بن علی، الخصال، تصحیح: علی اکبر غفاری، جامعه مدرسین، قم، ۱۳۶۲ش.
- طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، قم، انتشارات اسلامی، ۱۴۱۷ق.
- طباطبايى، سید محمدحسين، ترجمه تفسير الميزان، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چ۵، ۱۳۷۴ش.
- طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه: محمدجواد بلاغی، ناصرخسرو، تهران، ۱۳۷۲ش.
- طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تحقیق سید احمد حسینی، تهران، کتابفروشی مرتضوی، ۱۴۱۶ق.
- قویدل، مصطفی، ، پاسدار اسلام، شماره ۲۷۰، ۱۳۸۳ش.
- مصباح یزدی، محمدتقی، «اخلاق اسلامی»، مجله معرفت شماره ۴، ۱۳۷۲ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۹۰ش.
- مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع بمل للنبی من الاحوال و الاموال و الحفدة و المتاع، تحقیق محمد عبدالحمید النسیمی، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۲۰ق/۱۹۹۹م.
- مکارم شیرازى، ناصر، الامثل فى تفسیر کتابالله المنزل، قم، مدرسه امام على بن ابىطالب(ع)، چاپ اول، ۱۴۲۱ق.
- مکارم شیرازی، ناصر و جمعی از نویسندگان، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ش.
- نجفی، محمدحسن، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، تصحیح عباس قوچانی و علی آخوندی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ هفتم.
- واقدی، محمد بن عمر، المغازی، تحقیق: مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه الاعلمی، ۱۴۰۹ق-۱۹۸۹م.
پیوند به بیرون