عرفان حافظدرباره عرفان حافظ سخن بسیار گفته شده است. برخی او را مخالف تصوف و برخی موافق آن و برخی جزیی از متصوفه قلمداد کردهاند. ۱ - نسبتهای داده شدهدرباره وابستگی حافظ به طریقتهای صوفیه سخن بسیار گفتهاند. گاه او را خلوتی، [۱]
محمد سودی، شرح سودی بر حافظ، ج۲، ص۱۰۳۹، ترجمه عصمت ستارزاده، تهران ۱۳۶۶ ش.
گاه صوفی اویسی، [۲]
محمدمعصوم بن زینالعابدین معصوم علیشاه، طرائق الحقائق، ج۲، ص۴۹، چاپ محمدجعفر محجوب، تهران (۱۳۱۸).
گاه ملامتی، [۳]
بهاءالدین خرمشاهی، حافظنامه: شرح الفاظ، ج۱، ص۱۸۵، اعلام، مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ، تهران ۱۳۶۶ ش.
گاه متمایل به فرقه قلندریه [۴]
محمد معین، حافظ شیرین سخن، ج۱، ص۴۳۶، بهکوشش مهدخت معین، تهران ۱۳۶۹ ش.
شمرده و برخی نیز او را از ارادتمندان مشایخ صفویه [۵]
محمد معین، حافظ شیرین سخن، ج۱، ص۴۰۸، بهکوشش مهدخت معین، تهران ۱۳۶۹ ش.
و حتی پیرو طریقت محمود عجم بنیانگذار فرقه نقطویه [۶]
کیخسرو اسفندیار، دبستان مذاهب، ج۱، ص۲۷۷، چاپ رحیم رضازادهملک، تهران ۱۳۶۲ش.
دانستهاند (برای دیگر نسبتهای طریقتی به حافظ به این منبع رجوع کنید [۷]
محمد معین، حافظ شیرین سخن، ج۱، ص۴۰۵ـ۴۳۹، بهکوشش مهدخت معین، تهران ۱۳۶۹ ش.
)؛ اما هیچکدام از این نسبتها سند استواری ندارد و فقط بر اساس اشارات حافظ در اشعارش به برخی اسامی است.با وجود این، در منابع اعصار نزدیک به حافظ گزارشهای فراوانی حاکی از ارادت او به شیخ محمود عطار وجود دارد که وی با دو واسطه مرید شیخ روزبهان بقلی، مؤسس طریقت روزبهانیه، بوده است. مدارک این گزارشها تا حدی در خور اعتناست و با اثبات پیوند با روزبهانیه، اویسی بودن حافظ نیز میتواند پذیرفتنی باشد، زیرا سلسله تصوف روزبهان به اویس قرنی میرسد. [۸]
محمد معین، حافظ شیرین سخن، ج۱، ص۴۳۸ـ۴۳۹، بهکوشش مهدخت معین، تهران ۱۳۶۹ ش.
با اینهمه، هنوز مدارک کافی برای نسبت دادن حافظ به سلسلههای صوفیه یا گرفتن خرقه از یکی از صوفیان وجود ندارد، اما درباره مقام والای او در عرفان و معنویت تردیدی نیست. [۹]
دولتشاه سمرقندی، تذکرةالشعراء، ج۱، ص۳۰۳ـ۳۰۴، چاپ ادوارد براون، لیدن ۱۳۱۹/۱۹۰۱، چاپ افست تهران ۱۳۸۲ ش.
[۱۰]
عبدالرحمان بن احمد جامی، نفحاتالانس، ج۱، ص۶۱۱ـ۶۱۲، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۷۰ ش.
۲ - وجهه اجتماعی حافظبه استناد منابع نزدیک به دوره حافظ، حافظ در عصر خود، محترم و موجه و پارسا بوده و تمامی آنچه به فساد و آلودگیها یا مخالفت وی با مبانی و احکام دین یا طریقت گفته شده افسانه یا برساخته آثاری در قرون متأخر است و ریشه در استنباطهای غلط از پارهای ابیات وی دارد. به علاوه، رجال دین و طریقت نیز در عصر حافظ و ادوار نزدیک به وی یا او را ستودهاند، مانند اسیری لاهیجی [۱۱]
محمد بن یحیی اسیری لاهیجی، دیوان اشعار و رسائل شمسالدین محمد اسیری لاهیجی، ج۱، ص۱۶۶، چاپ برات زنجانی، تهران ۱۳۵۷ ش.
و سید قاسمِ انوار که در چهل سال از دوران زندگی حافظ در قید حیات بوده، یا برای تبیین و تأیید مبانی عرفانی خود بارها به ابیاتی از او استشهاد کردهاند، مانند سید نظامالدین محمود شیرازی معروف به داعی شیرازی [۱۲]
نظامالدین محمود داعی شیرازی، شانزده رساله از شاهداعی شیرازی: شاعر و عارف نامی قرن نهم هجری، ج۱، ص۴۰، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۴۰ ش.
[۱۳]
نظامالدین محمود داعی شیرازی، شانزده رساله از شاهداعی شیرازی: شاعر و عارف نامی قرن نهم هجری، ج۱، ص۱۲۱، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۴۰ ش.
و ملا عبداللّه قطب معروف به قطب مُحیی [۱۴]
عبداللّه بن محییالدین قطب محیی، مکاتیب عبداللّه قطب بن محیی، ج۱، ص۳۸۶، قم ۱۳۸۴ ش.
[۱۵]
عبداللّه بن محییالدین قطب محیی، مکاتیب عبداللّه قطب بن محیی، ج۱، ص۴۱۴ـ ۴۱۵، قم ۱۳۸۴ ش.
[۱۶]
عبداللّه بن محییالدین قطب محیی، مکاتیب عبداللّه قطب بن محیی، ج۱، ص۵۱۲، قم ۱۳۸۴ ش.
[۱۷]
عبداللّه بن محییالدین قطب محیی، مکاتیب عبداللّه قطب بن محیی، ج۱، ص۵۵۱، قم ۱۳۸۴ ش.
که از علما و عرفای فارس در قرن نهم و دهم و ضمنآ از مخالفان سرسخت بعضی فرق صوفیه بود. [۱۸]
عبداللّه بن محییالدین قطب محیی، مکاتیب عبداللّه قطب بن محیی، ج۱، ص۴۱۵ـ۴۱۷، قم ۱۳۸۴ ش.
[۱۹]
عبداللّه بن محییالدین قطب محیی، مکاتیب عبداللّه قطب بن محیی، ج۱، ص۱۵، قم ۱۳۸۴ ش.
[۲۰]
عبداللّه بن محییالدین قطب محیی، مکاتیب عبداللّه قطب بن محیی، ج۱، ص۲۳ـ۲۴، قم ۱۳۸۴ ش.
۳ - ارتباط با صوفیهحافظ مراودات دوستانهای با صوفیه عصر خود داشته است، از جمله با کمالِ خجندی که غزلیات خود را نزد حافظ میفرستاد [۲۱]
دولتشاه سمرقندی، تذکرةالشعراء، ج۱، ص۳۰۳، چاپ ادوارد براون، لیدن ۱۳۱۹/۱۹۰۱، چاپ افست تهران ۱۳۸۲ ش.
[۲۲]
تذکرةالشعراء، چاپ ادوارد براون، لیدن ۱۳۱۹/۱۹۰۱، چاپ افست تهران ۱۳۸۲ ش.
و امینالدین بلیانی و کمالالدین سید ابوالوفا که از ممدوحان حافظ بودند [۲۳]
شمسالدین محمد حافظ، دیوان، مقدمه انجوی شیرازی، ص ۶۰، چاپ ابوالقاسم انجوی شیرازی، (تهران ۱۳۴۶ ش).
بنا بر این، دستکم سخن کسانی که حافظ را مخالف و بیگانه با تصوف پنداشتهاند ناموجه است و اینکه برای اثبات بیگانه بودن او با تصوف به سرودههایی از حافظ در نقد و نکوهش صوفیان استناد شده است، وجهی ندارد، زیرا نقد و نکوهش صوفیان را در آثار صوفیان نیز فراوان میتوان یافت و این امر دلیل بر مخالفت با اصل تصوف نیست. [۲۴]
عبدالحسین زرین کوب، جستجو در تصوف ایران، ج۱، ص۲۳۱ـ۲۳۲، تهران ۱۳۶۳ش.
همچنین ادعای تعریض حافظ به شاه نعمتاللّه، به استناد بیتی از حافظ، [۲۵]
شمسالدین محمد حافظ، غزل ۱۹۶، بیت ۱، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۲ ش.
بیپایه است، زیرا اگر چنین بود، این مطلب از نظر کسانی که به لحاظ زمانی به حافظ و شاه نعمتاللّه نزدیک بودند، پنهان نمیماند و کسانی چون آذری طوسی و نیز شاه داعی، که هر دو از خلفا و مریدان شاه نعمتاللّه بودند، حافظ را نمیستودند و به اشعارش استناد نمیکردند.به علاوه، عبدالرزاق کرمانی در رساله خود در شرح احوال شاه نعمتاللّه ولی [۲۶]
عبدالرزاق کرمانی، تذکره در مناقب حضرت شاه نعمةاللّه ولی، ج۱، ص۱۰۶، در مجموعه در ترجمه احوال شاه نعمتاللّه ولی کرمانی، چاپ ژان اوبن، تهران: انجمن ایرانشناسی فرانسه در تهران، ۱۳۶۱ ش.
بیت مذکور را آورده و آن را مشتمل بر طعن و تعریض به شاه نعمتاللّه ندانسته است.دعاوی دیگر نیز، از قبیل طعن حافظ به مشایخی مانند زینالدین علی کلاه و عماد فقیه کرمانی، سند معتبری ندارند. [۲۷]
عبدالحسین زرین کوب، جستجو در تصوف ایران، ج۱، ص۲۳۲، تهران ۱۳۶۳ش.
۴ - اشارات به مفاهیم عرفانیافزون بر اینها، به اعتبار اشعار حافظ، وی به طور قطع با عرفان و سلوک معنوی آشنا بوده و تجربیات خود را در این مسیر در اشعارش آورده، به همین دلیل نیز در اشعار او بسیار به اسرار و معانی عرفانی اشاره رفته است، به طوری که به گفته جامی [۲۸]
عبدالرحمان بن احمد جامی، نفحاتالانس، ج۱، ص۶۱۲، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۷۰ ش.
هیچکس به قدر حافظ بر مشرب صوفیه سخن به موافقت نگفته است.از جمله، برداشت حافظ از یگانگی حقیقت و یکتایی هستی، به وحدت وجود، که برخی صوفیه به آن معتقدند، سخت نزدیک است. [۲۹]
شمسالدین محمد حافظ، غزل ۴۲۸، بیت ۸، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۲ ش.
وی نیز، مانند ابن عربی، [۳۰]
ابن عربی، فصوصالحکم و التعلیقات علیه بقلم ابوالعلاء عفیفی، ج۱، ص۱۰۷، تهران ۱۳۷۰ ش.
[۳۱]
ابن عربی، فصوصالحکم و التعلیقات علیه بقلم ابوالعلاء عفیفی، ج۱، ص۱۱۲، تهران ۱۳۷۰ ش.
[۳۲]
داوود بن محمود قیصری، شرح فصوص الحکم، ج۱، ص۷۴۰، چاپ جلالالدین آشتیانی، تهران ۱۳۷۵ ش.
عینیت ذات را با اعیان ممکنات محقق میشمرد و لازمه درک این یگانگی با ذات حق را رفع حجاب خودبینی میدانست. [۳۳]
شمسالدین محمد حافظ، غزل ۲۶۶، بیت ۸، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۲ ش.
[۳۴]
شمسالدین محمد حافظ، غزل ۴۲۸، بیت ۵، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۲ ش.
حافظ نیز، مانند برخی عرفاً، برای ممکنات (کثرات) از استعاره زلف استفاده کرده [۳۵]
محمد بن ابراهیم عطار، دیوان، بیت ۱ـ۲، چاپ تقی تفضلی، تهران ۱۳۶۲ ش.
[۳۶]
محمد بن ابراهیم عطار، دیوان، بیت ۲ـ۳، چاپ تقی تفضلی، تهران ۱۳۶۲ ش.
[۳۷]
محمد بن یحیی اسیری لاهیجی، مفاتیحالاعجاز فی شرحگلشنراز، ج۱، ص۳۰، چاپ محمدرضا برزگر خالقی و عفت کرباسی، تهران ۱۳۷۱ ش.
[۳۸]
محمد بن یحیی اسیری لاهیجی، مفاتیحالاعجاز فی شرحگلشنراز، ج۱، ص۴۸۹ـ ۴۹۱، چاپ محمدرضا برزگر خالقی و عفت کرباسی، تهران ۱۳۷۱ ش.
و با این تعبیر دو نقش متضاد برای ممکنات قائل شده است: از یک سو کثرات (زلف) را راهی برای وصول به وحدت و از سوی دیگر آن را مانع و راهزن طریق وحدت میشمرد و اشتغال به آن را موجب بازماندن از سیر به سوی وحدت با حق میداند. [۳۹]
شمسالدین محمد حافظ، غزل ۲۳۱، بیت ۴، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۲ ش.
[۴۰]
شمسالدین محمد حافظ، غزل ۳۱۹، بیت ۵، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۲ ش.
وی زیباییها و کمالات کثرات را، به دلیل پیوند آنها با حق، میستاید و هر گونه خطا را از صانع آنها دور میداند و کاستیها را از لوازم گریزناپذیر جنبه امکانی موجودات میشمارد. [۴۱]
شمسالدین محمد حافظ، غزل ۷۱، بیت ۹، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۲ ش.
[۴۲]
شمسالدین محمد حافظ، غزل ۷۷، بیت ۵، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۲ ش.
محدودیتهای عالَم با چنین نگاه خطاپوشی محو میشود و هر دو عالَم، فروغ روی حق میگردد و از اینرو، وی میگوید که خطا بر قلم صنع نرفته است. [۴۳]
شمسالدین محمد حافظ، غزل ۱۰۵، بیت ۳، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۲ ش.
همانگونه که عرفا جهان را طفیلِ عشق حق به ظهورِ حُسنِ خود میدانند، [۴۴]
محمد بن ابراهیم عطار، دیوان، بیت ۱۴، چاپ تقی تفضلی، تهران ۱۳۶۲ ش.
[۴۵]
جلالالدین محمد بن محمد مولوی، کتاب مثنوی معنوی، ج ۳، دفتر۵، بیت ۲۷۳۹ـ۲۷۴۰، چاپ رینولد آلن نیکلسون، تهران: انتشارات مولی، (بیتا).
حافظ نیز از تجلیِ حسن ازلیِ حق و عشق حق به ظهورِ مَظاهر خود، دم میزند [۴۶]
شمسالدین محمد حافظ، غزل ۱۵۲، بیت ۱، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۲ ش.
[۴۷]
شمسالدین محمد حافظ، غزل ۲۰۶، بیت ۵، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۲ ش.
[۴۸]
شمسالدین محمد حافظ، غزل ۴۲۸، بیت ۷، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۲ ش.
و به انسان در ماجرای این عشق جایگاه ویژهای میدهد، زیرا انسان تنها موجودی است که حقیقت یگانه، صورت خویش را در او میبیند.در این باره حافظ، [۴۹]
شمسالدین محمد حافظ، غزل ۹۰، بیت ۷، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۲ ش.
[۵۰]
شمسالدین محمد حافظ، غزل ۱۸۳، بیت ۳، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۲ ش.
مانند برخی عرفا، از تمثیل آیینه استفاده میکند. [۵۱]
ابن عربی، فصوصالحکم و التعلیقات علیه بقلم ابوالعلاء عفیفی، ج۱، ص۴۸ـ۴۹، تهران ۱۳۷۰ ش.
[۵۲]
عبداللطیف بن روزبهان ثانی، روحالجنان فی سیرة الشیخ روزبهان، ج۱، ص۲۷۰، در روزبهاننامه، بهکوشش محمدتقی دانشپژوه، تهران: انجمن آثار ملی، ۱۳۴۷ ش.
به نظر حافظ [۵۳]
شمسالدین محمد حافظ، غزل ۲۴۳، بیت ۸، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۲ ش.
[۵۴]
شمسالدین محمد حافظ، غزل۲۹۰، بیت ۴، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۲ ش.
عشقی که در آدمی است ناشی از همین حسن حقیقت یگانه و عشق او به خویش و حسن خویش است و انسان به سبب خاصیت آیینگی، شایستگی عاشقی و معشوقی یافته و این خاصیتی است که در فرشتگان نیست و به همین سبب فرشتگان آدم را تکریم میکنند. [۵۵]
شمسالدین محمد حافظ، غزل ۱۵۲، بیت ۱ـ۲، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۲ ش.
[۵۶]
شمسالدین محمد حافظ، غزل ۲۶۶، بیت ۴، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۲ ش.
همین عشق از نظر حافظ و عرفا هدف و مقصود هستی، یعنی یگانه راه وصول به وارستگی و عرفان حق، است [۵۷]
مجدود بن آدم سنایی، کتاب حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه، ج۱، ص۳۳۰ـ۳۳۱، چاپ محمدتقی مدرس رضوی، (تهران ۱۳۲۹ ش).
[۵۸]
محمد بن ابراهیم عطار، دیوان، چاپ تقی تفضلی، تهران ۱۳۶۲ ش.
[۵۹]
جلالالدین محمد بن محمد مولوی، ج۸، ص۲۷۱، رباعی ۱۶۰۸، کلیات شمس، یا، دیوان کبیر، چاپ بدیعالزمان فروزانفر، تهران ۱۳۵۵ ش.
[۶۰]
شمسالدین محمد حافظ، غزل ۴۳۵، بیت ۲، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۲ ش.
[۶۱]
شمسالدین محمد حافظ، غزل ۴۵۲، بیت ۱ـ۲، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۲ ش.
[۶۲]
شمسالدین محمد حافظ، غزل ۴۸۷، بیت ۳ـ۵، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۲ ش.
و البته این عشق با استمداد از عقل و درس ممکن نیست، بلکه فقط با پیراستگی خود از آلودگیها میسر میگردد [۶۳]
مجدود بن آدم سنایی، کتاب حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه، ج۱، ص۳۲۸، چاپ محمدتقی مدرس رضوی، (تهران ۱۳۲۹ ش).
[۶۴]
محمد بن ابراهیم عطار، دیوان، بیت ۱۴، چاپ تقی تفضلی، تهران ۱۳۶۲ ش.
[۶۵]
محمد بن ابراهیم عطار، دیوان، بیت ۱ـ۳، چاپ تقی تفضلی، تهران ۱۳۶۲ ش.
[۶۶]
شمسالدین محمد حافظ، غزل ۴۸، بیت ۷، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۲ ش.
[۶۷]
شمسالدین محمد حافظ، غزل ۱۶۲، بیت ۶، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۲ ش.
و این راهی پرخطر و موقوف هدایت است نه به کسب و اختیار، با این حال انسان مختارانه باید در این راه بکوشد و از حظوظ نفسانی بپرهیزد. [۶۸]
مجدود بن آدم سنایی، کتاب حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه، ج۱، ص۹۶، چاپ محمدتقی مدرس رضوی، (تهران ۱۳۲۹ ش).
[۶۹]
مجدود بن آدم سنایی، کتاب حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه، ج۱، ص۳۲۸، چاپ محمدتقی مدرس رضوی، (تهران ۱۳۲۹ ش).
[۷۰]
محمد بن ابراهیم عطار، دیوان، بیت ۱ـ۱۰، چاپ تقی تفضلی، تهران ۱۳۶۲ ش.
[۷۱]
محمد بن ابراهیم عطار، دیوان، بیت ۱ـ۸، چاپ تقی تفضلی، تهران ۱۳۶۲ ش.
[۷۲]
شمسالدین محمد حافظ، غزل ۲۸۴، بیت ۴، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۲ ش.
[۷۳]
شمسالدین محمد حافظ، غزل ۳۱۳، بیت ۵، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۲ ش.
۵ - اشارات به شعائر صوفیهغیر از چنین مفاهیم عرفانی در اشعار حافظ، وی به برخی شعائر و نهادهای صوفیه نیز اشاره دارد و گاهی از آنها با حرمت یاد میکند و حتی خود را به چنین شعائر و نهادهایی وابسته میداند، مانند خرقهپوشی، [۷۴]
شمسالدین محمد حافظ، غزل ۳۴۰، بیت ۷، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۲ ش.
سیر معنوی در کنج خانقاه داشتن، [۷۵]
شمسالدین محمد حافظ، غزل ۲۶۹، بیت ۲، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۲ ش.
صوفی صومعه بودن، [۷۶]
شمسالدین محمد حافظ، غزل ۳۶۱، بیت ۶، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۲ ش.
پیر طریقت داشتن [۷۷]
شمسالدین محمد حافظ، غزل ۳۷، بیت ۶، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۲ ش.
و همچنین است توصیههایی به سیر در مقامات معنوی. [۷۸]
شمسالدین محمد حافظ، غزل ۷۱، بیت ۲، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۲ ش.
[۷۹]
شمسالدین محمد حافظ، غزل ۱۴۳، بیت ۶، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۲ ش.
۶ - فهرست منابع(۱) ابن عربی، فصوصالحکم و التعلیقات علیه بقلم ابوالعلاء عفیفی، تهران ۱۳۷۰ ش. (۲) محمد بن یحیی اسیری لاهیجی، دیوان اشعار و رسائل شمسالدین محمد اسیری لاهیجی، چاپ برات زنجانی، تهران ۱۳۵۷ ش. (۳) محمد بن یحیی اسیری لاهیجی، مفاتیحالاعجاز فی شرحگلشنراز، چاپ محمدرضا برزگر خالقی و عفت کرباسی، تهران ۱۳۷۱ ش. (۴) عبدالرحمان بن احمد جامی، نفحاتالانس، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۷۰ ش. (۵) شمسالدین محمد حافظ، دیوان، چاپ ابوالقاسم انجوی شیرازی، (تهران ۱۳۴۶ ش). (۶) شمسالدین محمد حافظ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۲ ش. (۷) بهاءالدین خرمشاهی، حافظنامه: شرح الفاظ، اعلام، مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ، تهران ۱۳۶۶ ش. (۸) نظامالدین محمود داعی شیرازی، شانزده رساله از شاهداعی شیرازی: شاعر و عارف نامی قرن نهم هجری، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۴۰ ش. (۹) دولتشاه سمرقندی، تذکرةالشعراء، چاپ ادوارد براون، لیدن ۱۳۱۹/۱۹۰۱، چاپ افست تهران ۱۳۸۲ ش. (۱۰) عبدالحسین زرین کوب، جستجو در تصوف ایران، تهران ۱۳۶۳ش. (۱۱) مجدود بن آدم سنایی، کتاب حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه، چاپ محمدتقی مدرس رضوی، (تهران ۱۳۲۹ ش). (۱۲) محمد سودی، شرح سودی بر حافظ، ترجمه عصمت ستارزاده، تهران ۱۳۶۶ ش. (۱۳) عبدالرزاق کرمانی، تذکره در مناقب حضرت شاه نعمةاللّه ولی، در مجموعه در ترجمه احوال شاه نعمتاللّه ولی کرمانی، چاپ ژان اوبن، تهران: انجمن ایرانشناسی فرانسه در تهران، ۱۳۶۱ ش. (۱۴) عبداللطیف بن روزبهان ثانی، روحالجنان فی سیرة الشیخ روزبهان، در روزبهاننامه، بهکوشش محمدتقی دانشپژوه، تهران: انجمن آثار ملی، ۱۳۴۷ ش. (۱۵) محمد بن ابراهیم عطار، دیوان، چاپ تقی تفضلی، تهران ۱۳۶۲ ش. (۱۶) عبداللّه بن محییالدین قطب محیی، مکاتیب عبداللّه قطب بن محیی، قم ۱۳۸۴ ش. (۱۷) داوود بن محمود قیصری، شرح فصوص الحکم، چاپ جلالالدین آشتیانی، تهران ۱۳۷۵ ش. (۱۸) کیخسرو اسفندیار، دبستان مذاهب، چاپ رحیم رضازادهملک، تهران ۱۳۶۲ش. (۱۹) محمدمعصوم بن زینالعابدین معصوم علیشاه، طرائق الحقائق، چاپ محمدجعفر محجوب، تهران (۱۳۱۸). (۲۰) محمد معین، حافظ شیرین سخن، بهکوشش مهدخت معین، تهران ۱۳۶۹ ش. (۲۱) جلالالدین محمد بن محمد مولوی، کتاب مثنوی معنوی، چاپ رینولد آلن نیکلسون، تهران: انتشارات مولی، (بیتا). (۲۲) جلالالدین محمد بن محمد مولوی، کلیات شمس، یا، دیوان کبیر، چاپ بدیعالزمان فروزانفر، تهران ۱۳۵۵ ش؛ ۷ - پانویس
۸ - منبعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «عرفان حافظ»، شماره۵۷۰۵. |