آمینآمین از اقسام ادعیه و به معنای «پروردگارا اجابت فرما» میباشد. ۱ - ریشهآمین (= چنین باد، راست است)، واژهای از ریشۀ «ا ـ م ـ ن» که در زبانهای سامی کهن به معنی استوار و ثابت به کار میرفته است، اما انتشار آن در جهان از زبان عبری آغاز شده است. ۲ - زبان عبریلفظ آمن نخست در قالب وصفی و به معنی درست و راست به کار میرفته است ولی در سفر اشعیاء (۶۵: ۱۶) به صورت اسم به کار رفته است. در ترجمههای فارسی و عربی موجود به ترتیب واژههای «حق»، «الحق» را در برابر آن گذاشتهاند. این واژه سپس یکی از ادوات نامتغیر (مبنی) زبان عبری گردیده (به معنی «حقیقتاً»، «البته») و به این صورت، ۳۰ بار در متن مَسورهایِ عهد عتیق و ۳۳ بار در ترجمۀ یونانی معروف به «هفتادی» آن (سده ۳ق م) آمده است. شاید وجود آن در کتاب اول تواریخ ایام (۱۶: ۳۶) و کتاب اول پادشاهان (۱: ۳۶) دلالت بر آن داشته باشد که این کلمه حتی پیش از سدۀ ۴ق م در ادعیه و شعائر دینی یهود به کار میرفته است. در سنت کهن یهود، بیشتر آن را در آغاز نیایش و گاه نیز در پایان آن میآوردهاند. تکرار آن در پایان دعا و نماز و سرود دینی، هم تأکید و تأیید آن گفتار یا دعا بوده، و هم به امید اینکه همگی، با ذکر آمین، در برکات نیایشی که به جا آورده میشد، شریک شوند. در دورۀ تلمودی و سنن بعدی یهود چگونگی ادای این کلمه در موارد مختلف اهمیت خاص پیدا کرد و اعتقاد بر این بود که خداوند به ادعیهای که خطاب به اوست، «آمین» میگوید. ۳ - مسیحیتسنت یهود به کلیسای مسیحی راه یافت و کلمه آمین ۱۱۹ بار در عهد جدید تکرار شد که در ۵۲ مورد نحوه استعمال آن با آمین یهود اندکی متفاوت است. این واژه سپس از طریق کتاب مقدس تقریباً در تمام زبانهای عمدۀ جهان منتشر شد. از بررسی موارد استعمال این کلمه در کتاب مقدس، ۴ معنی استنباط میشود: ۱. اقرار و اعلان قبول، موافقت یا مشارکت در دعا و بیان عهد و سوگند؛ ۲. طلب اجابت و قبول الهی، به معنی خدایا بپذیر، اجابت کن؛ ۳. تأیید و تأکید دعا یا سوگند، به معنی این چنین باد (امروز استعمال آن در آخر دعا، به همین دو معنای اخیر است)؛ ۴. صفت یا نامی برای عیسی مسیح (ع) (مکاشفۀ یوحنا، ۳: ۴). ۴ - زبان عربینمیدانیم این کلمه در چه زمانی به عربی راه یافته است. ۴.۱ - تاریخچهبا توجه به انتشار دو دین یهودی و نصرانی در جزیرة العرب میتوان پنداشت که اعراب، از جمله اعراب مکه و مدینه، با آن آشنا بودهاند، هر چند که نشانی از آن در شعر جاهلی نیافتیم و این واژه در قرآن کریم هم نیامده است، اما به یقین میدانیم که مسلمانان صدر اسلام آن را خوب میشناختهاند. [۱]
ونسیک، یان، المعجم المفهرس، لیدن، ۱۹۳۶م، ذل «امن».
پیامبر گرامی (ص) نیز آن را به کار میبرده است، [۲]
ونسیک، یان، المعجم المفهرس، لیدن، ۱۹۳۶م، ذل «امن».
اما گویی نخستین مسلمانان هنوز در استعمال یا فهم معنای دقیق آن دچار تردید بودهاند، زیرا هم پیامبر گرامی (ص) آن را برای ایشان تفسیر کرده است (آمین، مُهر خداوند است بر بندگان مؤمن خویش)، هم ابوبکر آن را شرح کرده و هم ابن عباس به توجیه نحوی آن پرداخته است. [۴]
الموسوعه الفقهیه، ج۱، ص۱۱۰ به بعد.
ظاهراً در توضیح آیۀ ۸۸ و ۸۹ سورۀ یونس نخستین بار به کتب تفسیر راه یافته است: تقریباً همۀ مفسران نوشتهاند که چون موسی (ع) فرعون را نفرین کرد، خود و برادرش هارون آمین میگفتهاند. [۶]
طبری، محمد بن جریر، ج۱۱، ص۱۱۰، تفسیر، بیروت، ۱۴۰۴ق، ۱۱، ص۱۱۰.
۴.۲ - تکرار در سوره فاتحهمورد دیگر، تکرار آمین پس از سورۀ فاتحه است. سنیان پس از پایان قرائت سورۀ فاتحه الکتاب در پاسخ «اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ...» (ما را به راه راست هدایت کن...)، میگویند: آمین. اگر نمازگزار به تنهایی (فرادی) نماز بخواند، خود به تنهایی این واژه را بر زبان میآورد، و اگر نماز به صورت جماعت باشد، پس از آنکه امام، سورۀ فاتحه را به پایان برد، نمازگزاران یکصدا میگویند: آمین. فقهای شیعه، گفتن این کلمه را در این مورد مبطل نماز میدانند. [۹]
طبرسی، مجمع البیان، ج۱، ص۶۵، بیروت، ۱۳۸۰ق.
۴.۳ - شکلهای دیگراز کلمۀ آمین شکلهای تازهتری نیز زاده شده است: «آمّینَ»، یا «الآمینَ». این دو، نشان از تحول طبیعیِ کلمه در زبان عموم دارد؛ أمینَ شکل غریبتری است که شاید ضرورت شعری باعث پیدایش آن شده باشد. همچنین آن را به باب تفعیل برده و واژۀ تأمین (= آمین گفتن) را ساختهاند. ریشه بیگانۀ کلمه، بسیاری از لغویان را به توجیهات ناروایی در باب اشتقاق آن کشانده است، اما بیشتر ایشان آن را اسم فعلی مبنی بر فتح، و معنای آن را نیز همان معانی مشهور کتاب مقدس (معانی دوم و سوم) دانستهاند. آنجا که آمین را از نامهای خداوند شمردهاند (برای مثال به ابن منظور رجوع کنید )، پیداست از معنی عبری آن (معنی چهارم) تأثیر پذیرفتهاند. ۵ - زبان فارسیدر زبان و ادبیات فارسی نیز آمین به همین شکل و معنای «اجابت کن» رواج یافته است [۱۲]
دهخدا، لغتنامه.
ترکیب «الهی آمین» در زبان عموم مردم رایجتر است.۶ - احکامآمین به معنی تأمین و اجابت کن، نوعی دعا به شمار می رود و به دلایل خاص فقهی از سوی فقهاء، احکام خاصی نیز در حالات گوناگون برای به کار بردنش وارد شده است. ۶.۱ - نمازاز آمین در باب صلات بحث شده است. اهل سنت گفتن آمین را در نماز پس از قرائت سوره حمد، سنت و برخى آن را واجب مىدانند. در میان شیعیان گفتن آمین در صور مختلف، احکام و آثار متفاوتی دارد، وجوه متصوره ذکر آمین در نماز عبارتند از: گفتن به قصد جزئیت، به قصد استحباب، به قصد دعا، بدون هیچ قصدى، در شرایط تقیه، از روى فراموشی یا سهو و گفتن آمین در غیر نماز. در نزد فقهاى شیعه ذکر آمین در نماز نه تنها سنت نیست، بلکه گفتن آن پس از قرائت حمد به قصد جزئیت، حرام و موجب بطلان نماز است. در نزد فقهاى شیعه ذکر آمین در نماز به قصد استحباب و ورود نیز، حرام و تشریع و بنا بر مشهور موجب بطلان نماز است. گفتن آمین به قصد دعا بنا بر قول مشهور موجب بطلان نماز است. گفتن آمین بدون هیچ قصدى، از آن جهت که کلام آدمی است، باطل کننده نماز مىباشد. در دو صورت اخیر (به قصد دعا یا بدون قصد)، گفتن آمین در نماز واجب از آن جهت که موجب إبطال نماز مىشود، حرام است. گفتن آمین در شرایط تقیه اشکال ندارد، بلکه در فرض تقیه واجب است. گفتن آمین از روى فراموشى یا سهو اشکال ندارد. جواز گفتن آمین به قصد دعا در نماز در غیر موضع یاد شده (تقیه، سهو و نسیان)، مورد اختلاف است. [۱۴]
العروة الوثقى ج۱، ص۷۲۰.
[۱۶]
مستند العروة (الصلاة)، ج۴، ص۵۳۸.
از کلمات فقیهان بر مىآید که در نوع احکام یاد شده تفاوتى بین نماز واجب و نافله نیست. [۱۸]
مطالع الانوار ج۱، ص۷۲.
[۱۹]
مصباح الفقیه (الصلاة)، ص۳۱۳.
۶.۲ - غیر نمازگفتن آمین در غیر نماز برای دعاى فرد دیگرى مستحب است. [۲۰]
کشف الغطاء، ج۳، ص۵۰۴.
۷ - فهرست منابع(۱) ابن منظور، لسان العرب، ذیل «امن». (۲) بستانی ف. (۳) دهخدا، لغتنامه. (۴) طبرسی، مجمع البیان، بیروت، ۱۳۸۰ق. (۵) طبری، محمد بن جریر، تفسیر، بیروت، ۱۴۰۴ق، ۱۱، ص۱۱۰. (۶) طوسی، محمد بن حسن، استبصار، تهران، ۱۳۹۰ق. (۷) طوسی، التبیان، بیروت، داراحیاء التراث العربی. (۸) الموسوعه الفقهیه. (۹) ونسینک، یان، المعجم المفهرس، لیدن، ۱۹۳۶م، ذل «امن». ۸ - پانویس
۹ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «آمین»، شماره۵۱۷. فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۱، ص۱۶۵-۱۶۶. |