بیبیبیْبی، عنوان احترامآمیز به معنای بانو، کدبانو یا خاتونِ خانه برای بزرگداشت و تکریم زنان است. ۱ - معرفی کلمه بی بیاصل این کلمه ترکی شرقی و به معنای «مادرپیر»، «مادربزرگ»، «زن صاحبجاه»، «خانم»، و در ترکی آناتولی « عمه » است. [۱]
محمد مهدی استرابادی، سنگلاخ، ذیل بیبی، به کوشش روشن خیاوی، تهران، ۱۳۷۴ش.
[۲]
حسین کاظم قدری، تورک لغتی، ذیل بیبی، استانبول، ۱۹۲۸م.
[۳]
سلیمان بخاری، لغت چغتای و ترکی عثمانی، ذیل بیبی، استانبول، ۱۲۹۸ق.
در ترکی قدیم «بوبی» به معنی خانم و بیوه و احتمالاً نام آوا و از زبان کودکان گرفته شده است. عنوان بیبی به زبانهای فارسی و هندی نیز درآمده است. در زبان و ادب و شعر فارسی نیز بیبی به معنای بانو، کدبانوی خانه ، خاتون و زن نیکو آمده است. [۴]
محمد انوری، دیوان، ج۱، ص۶۴۷، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، ۱۳۴۰ش.
[۵]
ضیاءالدین سجادی، فرهنگ لغات و تعبیرات با شرح اعلام و مشکلات دیوان خاقانی شیروانی، ج۱، ص۱۹۹-۲۰۰، تهران، ۱۳۷۴ش.
[۶]
محمدحسینبن خلف تبریزی، برهان قاطع، ذیل بیبی، به کوشش محمدمعین، تهران، ۱۳۶۱ش.
[۷]
آنندراج، محمدپادشاه، ذیل بیبی، تهران، ۱۳۳۵ش.
[۸]
لغتنامۀ دهخدا، ذیل بیبی.
[۹]
اوبهی هروی، حافظ سلطانعلی، ذیل بیبی، فرهنگ تحفةالاحباب، به کوشش فریدون تقیزادۀ طوسی و نصرتالزمان ریاضی هروی، مشهد، ۱۳۶۵ش.
۱.۱ - واژه بیبی به صورت پیشناماز سدۀ ۵ق واژۀ بیبی به صورت پیشنام و عنوان برخی زنان صاحب جاه و کمال بهکار رفته است: بیبی هرویه دختر عبدالصمد که زنی حدیثدان بود و در ۴۷۷ق/۱۰۸۴م درگذشت [۱۰]
عمررضا کحاله، اعلام النساء، ج۱، ص۱۶۰، بیروت، مؤسسةالرساله.
[۱۱]
محمدحسن رجبی، مشاهیر زنان ایرانی و پارسیگوی از آغاز تا مشروطه، ج۱، ص۳۷-۳۸، تهران، ۱۳۷۴ش.
بیبی منجمه که زنی ستارهشناس و مقرب دربار خوارزمشاهیان و سلجوقیان روم بود و پسرش امیر ناصرالدین حسین (یحییٰ) مؤلف کتاب الاوامر العلائیة فی الامور العلائیة به سبب شهرت مادر به ابن بیبی (ه م) مشهور شد [۱۲]
محمدجواد مشکور، تعلیقات بر اخبار سلاجقۀ روم ابن بیبی، ج۱، ص۱۷-۱۹، تهران، ۱۳۵۰ش.
[۱۳]
محمدحسن رجبی، مشاهیر زنان ایرانی و پارسیگوی از آغاز تا مشروطه، ج۱، ص۳۷، تهران، ۱۳۷۴ش.
بیبی فاطمه یکی از دو همسر شیخ صفی بیبی خانم همسر تیمور که مسجد جامع سمرقند از او به یادگار مانده استبیبی ترکان دختر قتلغ ترکان [۱۴]
حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، ج۱، ص۵۳۲، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۶۲ش.
و بیبی علوی مادر مولانا [۱۵]
عبدالحسین زرینکوب، پلهپله تا ملاقات خدا، ج۱، ص۱۶، تهران، ۱۳۷۹ش.
از جملۀ این زناناند. [۱۶]
محمدحسن رجبی، مشاهیر زنان ایرانی و پارسیگوی از آغاز تا مشروطه، ج۱، ص۳۳-۳۸، تهران، ۱۳۷۴ش.
همچنین عنوان بیبی برای زنانی که به طریقۀ تصوف گرویده بودند، به کار میرفته است. [۱۷]
عبدالرحمان جامی، نفحاتالانس، ج۱، ص۶۲۹، به کوشش مهدی توحیدیپور، تهران، ۱۳۳۶ش.
[۱۸]
شرافت نوشاهی، شریفاحمد، ج۳، ص۳۷۲، شریفالتواریخ، گجرات، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
بانوان صاحب نامی مانند بیبی سلطان که در سدۀ ۱۳ق/۱۹م در ملیبار (غروب هندوستان ) حکومت میکرد و بیبی سالگوم، شاهزاده خانم سالگوری نیز با این عنوان معروفیت داشتند. در هند نیز واژۀ بیبی به صورت «بیوی» یا «بوبو» معمولاً پیش از نام زنان میآید، مانند بیبی فاطمه و بوبو راستی. [۱۹]
احمد دهلوی، فرهنگ آصفیه، ج۱، ص۴۵۸، لاهور، ۱۹۸۶م.
۱.۲ - بی به عنوان پینام«بیبی» به صورت «بی» به عنوان پینام نیز به کار میرفته است مانند مریمبی، و امام بی که مادر اقبال لاهوری بود. [۲۰]
جاوید اقبال، جاویدان اقبال، ج۱، ص۲۸۱، ترجمۀ شهیندخت کامران مقدم، تهران، ۱۳۶۲ش.
بیبی آمنه همسر برهانشاه از نظام شاهیان هند نیز (۸۹۶-۱۰۴۴ق/۱۴۹۱-۱۶۳۴م) که با خانوادۀ خود به تشییع گروید، از جمله زنانی بود که با عنوان بیبی شهرت داشت. [۲۱]
محمدمعصوم معصوم علیشاه، طرائقالحقائق، ج۳، ص۱۴۱، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، ۱۳۴۵ش.
۱.۳ - بی بی نزد مسلمانان ایران و هندنزد مسلمانان ایران و هند برخی از زنان مقدس با عنوان بیبی خطاب میشدهاند؛ از جمله حضرت فاطمه - سلاماللهعلیها- که بیبی فاطمه، [۲۲]
احمد دهلوی، فرهنگ آصفیه، ج۱، ص۴۵۸، لاهور، ۱۹۸۶م.
[۲۳]
منزوی، خطی مشترک، ج۲، ص۱۰۸۰.
و حضرت مریم که بیبی مریم خوانده شدهاند. در زبانها و گویشهای مختلف متداول در ایران عنوان بیبی به معانی مختلف بهکار میرود: در طبری به معنی جدّه [۲۴]
کیا، صادق، ج۱، ص۸۱، واژهنامۀ طبری، تهران، ۱۳۲۷ش.
در خراسانی و بیرجندی به معنی خانم و زن سیّده [۲۵]
امیرحسین اکبری شالچی، فرهنگ گویشی خراسان بزرگ، ج۱، ص۵۸، تهران، ۱۳۷۰ش.
[۲۶]
جمال رضایی، واژهنامۀ گویش بیرجند، ج۱، ص۱۰۱، تهران، ۱۳۷۳ش.
در سیستانی و لارستانی به معنی مادربزرگ. [۲۷]
ایرج افشار سیستانی، واژهنامۀ سیستانی، ج۱، ص۳۹، تهران، ۱۳۶۵ش.
[۲۸]
احمد اقتداری، فرهنگ لارستانی، ج۱، ص۵۱، تهران، ۱۳۴۴ش.
[۲۹]
ذوالفقار کرمانی، جغرافیای نیمروز، به کوشش عزیزالله عطاردی، تهران، ۱۳۷۴ش.
[۳۰]
محمود صرافی، فرهنگ گویش کرمانی، ج۱، ص۴۷، تهران، ۱۳۷۵ش.
همچنین بیبی در جلو نام بانوان سیّد و یا خانمهای محترم و صاحب جاه آورده میشود. [۳۱]
ابوالقاسم پورحسینی، فرهنگ لغات و اصطلاحات مردم کرمان، ج۱، ص۷۸، تهران، ۱۳۷۰ش.
در خانوادۀ سادات کرمان معمولاً نخستین دختر در دوران کودکی و نیز دختران کوچک را «بیبُلو» میخوانند و دختران بزرگ خانواده را «بیبیو» خطاب میکنند. «بیبجان» مخفف بیبی جان به معنی مادربزرگ و گاه به صورت نام خاص برای زنان به کار میرود. [۳۲]
ابوالقاسم پورحسینی، فرهنگ لغات و اصطلاحات مردم کرمان، ج۱، ص۷۸، تهران، ۱۳۷۰ش.
[۳۳]
محمود صرافی، فرهنگ گویش کرمانی، ج۱، ص۴۷، تهران، ۱۳۷۵ش.
در شوشتری نیز زنان اشراف و سادات را با عنوان «بیب» میخوانند. [۳۴]
محمدباقر نیرومند، واژهنامهای از گویش شوشتری، ج۱، ص۵۱، تهران، ۱۳۵۵ش.
۱.۴ - بی بی در میان برخی ایلات و عشایر ایراندر میان برخی ایلات و عشایر ایران عنوان بیبی برای همۀ همسران و دختران خانها به کار میرفته است. [۳۵]
فرحناز قاضیانی، بختیاریها، ج۱، ص۸۵، بافتهها و نقوش، تهران، ۱۳۷۶ش.
[۳۶]
هیبتالله غفاری، ساختارهای اجتماعی عشایر بویراحمد، ج۱، ص۷۸، تهران، ۱۳۶۸ش.
در ایل بختیاری «بیبی» و «بیوی» عنوانی برای زن بزرگ خوانین و زنان سالخورده است. [۳۷]
ظهراب مددی، واژهنامۀ زبان بختیاری، ج۱، ص۴۹، تهران، ۱۳۷۵ش.
[۳۸]
ظهراب مددی، واژهنامۀ زبان بختیاری، ج۱، ص۵۱، تهران، ۱۳۷۵ش.
در ساختار خانوادگی خانهای ایران «بیبی» ها قدرت و صلابت بسیاری داشتند و تمام افرادی که در خانههای خانها خدمت میکردند در زیر فرمان ایشان بودند. [۳۹]
سهیلا شهشهانی، چهارفصل آفتاب، ج۱، ص۱۵۶-۱۵۸، تهران، ۱۳۶۶ش.
معروفترین نوع قالیهای نفیس بختیاری نیز به «بیبی بَف» (بیبیباف) معروف بود که در گذشته فقط «بیبی» ها میتوانستند آنها را ببافند، یا از عهدۀ سفارش و هزینۀ بافت آنها برآیند. این قالیها از نظر ابعاد، نقش و مواد اولیه با دیگر فرشهایی که عشایر بختیاری میبافتند، متفاوت بود. [۴۰]
فرحناز قاضیانی، بختیاریها، ج۱، ص۸۵-۸۶، بافتهها و نقوش، تهران، ۱۳۷۶ش.
۱.۵ - بیبی در ترانهها قصهها و متلهااصطلاح بیبی در ترانهها، قصهها، متلها و مثلهای عامۀ مردم نیز راه یافته است. [۴۱]
احمد شاملو، کتاب کوچه، ج۳، ص۱۹۸۴-۲۰۲۵، تهران، ۱۳۷۷ش.
[۴۲]
ناصر بقایی، امثال فارسی در گویش کرمان، ج۱، ص۹۸، تهران، ۱۳۷۰ش.
در جامعههای سنتی ایران برخی آشهای نذری که زنان برای برآورده شده حاجاتشان میپزند، به نام بیبی شهرت دارند، مانند آش بیبی سهشنبه یا آشبیبی حور و بیبی نور. [۴۳]
ابراهیم شکورزاده، عقاید و رسوم مردم خراسان، ج۱، ص۴۰، تهران، ۱۳۶۳ش.
[۴۴]
امیرحسین اکبری شالچی، فرهنگ گویشی خراسان بزرگ، ج۱، ص۵۸، تهران، ۱۳۷۰ش.
۱.۶ - زیارتگاهها و قلعهها با نام بی بیدر ایران زیارتگاهها، قلعهها، بناها و روستاهایی به نام «بیبی» یا مترادف آن «خاتون» شهرت دارند. بیبی شهربانو در شهر ری تهران ، بیبی حیات در رفسنجان ، بیبی خاتون در بوشهر و در بهبهان ، بیبی حکیمه در کازرون ، بیبی کلا (قلعهبیبی) در قائمشهر، بیبی دوست در سیستان، امامزاده بیبی هور (حور) در جهرم و امامزاده بیبی نور و بیبی هور درگرگان از جملۀ این اماکن هستند. [۴۵]
محمدابراهیم باستانی پاریزی، خاتون هفت قلعه، ج۱، ص۲۶۸، تهران، ۱۳۴۴ش.
[۴۶]
محمدابراهیم باستانی پاریزی، خاتون هفت قلعه، ج۱، ص۲۷۱-۲۷۲، تهران، ۱۳۴۴ش.
[۴۷]
احمد شاملو، کتاب کوچه، ج۳، ص۱۹۸۴-۱۹۸۵، تهران، ۱۳۷۷ش.
[۴۸]
ذوالفقار کرمانی، جغرافیای نیمروز، ج۱، ص۱۳۴، به کوشش عزیزالله عطاردی، تهران، ۱۳۷۴ش.
این زیارتگاهها اختصاص به زنان زایر داشتند و مردان نمیتوانستند به داخل آنها بروند، مانند زیارتگاه بیبی شهربانو که عامۀ مردم آن را مزار شهربانو دختریزدگرد سوم و همسر امام حسین - علیهالسلام - میدانند. در جنوب غربی باکو ، در جمهوری آذربایجان نیز زیارتگاهی هست که به نام بیبی هیبت شهرت دارد. طبق باور مردم، بیبی هیبت دختر امام موسی کاظم- علیهالسلام - است که همراه خواهرش فاطمه معصومه - علیهاالسلام - به قصد دیدار برادرش امام رضا - علیهالسلام - به طوس میرفت و هنگامی که خبر وفات امام را شنید، از خواهرش جدا شد و به رشت و بعد به باکو رفت و در همانجا وفات یافت. [۴۹]
میرزاحسین فراهانی، سفرنامه، ج۱، ص۶۳، به کوشش حافظ فرمانفرماییان، تهران، ۱۳۴۲ش.
۲ - فهرست منابع(۱) آنندراج، محمدپادشاه، تهران، ۱۳۳۵ش. (۲) محمد مهدی استرابادی، سنگلاخ، به کوشش روشن خیاوی، تهران، ۱۳۷۴ش. (۳) ایرج افشار سیستانی، واژهنامۀ سیستانی، تهران، ۱۳۶۵ش. (۴) جاوید اقبال، جاویدان اقبال، ترجمۀ شهیندخت کامران مقدم، تهران، ۱۳۶۲ش. (۵) احمد اقتداری، فرهنگ لارستانی، تهران، ۱۳۴۴ش. (۶) امیرحسین اکبری شالچی، فرهنگ گویشی خراسان بزرگ، تهران، ۱۳۷۰ش. (۷) محمد انوری، دیوان، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، ۱۳۴۰ش. (۸) اوبهی هروی، حافظ سلطانعلی، فرهنگ تحفةالاحباب، به کوشش فریدون تقیزادۀ طوسی و نصرتالزمان ریاضی هروی، مشهد، ۱۳۶۵ش. (۹) محمدابراهیم باستانی پاریزی، خاتون هفت قلعه، تهران، ۱۳۴۴ش. (۱۰) سلیمان بخاری، لغت چغتای و ترکی عثمانی، استانبول، ۱۲۹۸ق. (۱۱) محمدحسینبن خلف تبریزی، برهان قاطع، به کوشش محمدمعین، تهران، ۱۳۶۱ش. (۱۲) ناصر بقایی، امثال فارسی در گویش کرمان، تهران، ۱۳۷۰ش. (۱۳) ابوالقاسم پورحسینی، فرهنگ لغات و اصطلاحات مردم کرمان، تهران، ۱۳۷۰ش. (۱۴) عبدالرحمان جامی، نفحاتالانس، به کوشش مهدی توحیدیپور، تهران، ۱۳۳۶ش. (۱۵) حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۶۲ش. (۱۶) احمد دهلوی، فرهنگ آصفیه، لاهور، ۱۹۸۶م. (۱۷) محمدحسن رجبی، مشاهیر زنان ایرانی و پارسیگوی از آغاز تا مشروطه، تهران، ۱۳۷۴ش. (۱۸) جمال رضایی، واژهنامۀ گویش بیرجند، تهران، ۱۳۷۳ش. (۱۹) عبدالحسین زرینکوب، پلهپله تا ملاقات خدا، تهران، ۱۳۷۹ش. (۲۰) ضیاءالدین سجادی، فرهنگ لغات و تعبیرات با شرح اعلام و مشکلات دیوان خاقانی شیروانی، تهران، ۱۳۷۴ش. (۲۱) احمد شاملو، کتاب کوچه، تهران، ۱۳۷۷ش. (۲۲) شرافت نوشاهی، شریفاحمد، شریفالتواریخ، گجرات، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م. (۲۳) ابراهیم شکورزاده، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، ۱۳۶۳ش. (۲۴) سهیلا شهشهانی، چهارفصل آفتاب، تهران، ۱۳۶۶ش. (۲۵) محمود صرافی، فرهنگ گویش کرمانی، تهران، ۱۳۷۵ش. (۲۶) هیبتالله غفاری، ساختارهای اجتماعی عشایر بویراحمد، تهران، ۱۳۶۸ش. (۲۷) میرزاحسین فراهانی، سفرنامه، به کوشش حافظ فرمانفرماییان، تهران، ۱۳۴۲ش. (۲۸) فرحناز قاضیانی، بختیاریها، بافتهها و نقوش، تهران، ۱۳۷۶ش. (۲۹) حسین کاظم قدری، تورک لغتی، استانبول، ۱۹۲۸م. (۳۰) عمررضا کحاله، اعلام النساء، بیروت، مؤسسةالرساله. (۳۱) ذوالفقار کرمانی، جغرافیای نیمروز، به کوشش عزیزالله عطاردی، تهران، ۱۳۷۴ش. (۳۲) کیا، صادق، واژهنامۀ طبری، تهران، ۱۳۲۷ش. (۳۳) اسدی طوسی، لغت فرس، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۱۳۱۹ش. (۳۴) لغتنامۀ دهخدا. (۳۵) ظهراب مددی، واژهنامۀ زبان بختیاری، تهران، ۱۳۷۵ش. (۳۶) محمدجواد مشکور، تعلیقات بر اخبار سلاجقۀ روم ابن بیبی، تهران، ۱۳۵۰ش. (۳۷) محمدمعصوم معصوم علیشاه، طرائقالحقائق، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، ۱۳۴۵ش. (۳۸) منزوی، خطی مشترک. (۳۹) محمدباقر نیرومند، واژهنامهای از گویش شوشتری، تهران، ۱۳۵۵ش. ۳ - پانویس
۴ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «بی بی»، ج۱۳، ص۵۳۲۳. ردههای این صفحه : مقالات دانشنامه بزرگ اسلامی | واژه شناسی
|